فهرست مطالب

درس بیست و هشتم: در جستجوى روح نماز (2)

درس بیست و هشتم

در جستجوى روح نماز (2)

مرورى بر مطالب پیشین

بحث ما در جلسات گذشته پیرامون نماز بود. اشاره كردیم كه نماز غیر از آنچه كه ما از احكام فقهى و واجبات و مستحبات و مبطلات آن مى‌دانیم ـ و البته حتماً باید آنها را فرا بگیریم و رعایت كنیم ـ روحى دارد كه ارزش حقیقى نماز نیز به همان است. بهره‌اى كه هر كس از نماز خود مى‌برد و تعالى و تكاملى كه در اثر آن براى نفسش حاصل مى‌شود وابسته به روح نماز است. برخى فقط از پیكر بى روح نماز استفاده مى‌كنند. اثر پیكر بى روح نماز همین است كه در قبر و قیامت به او نمى‌گویند چرا نماز نخوانده اى، و از این بابت مؤاخذه‌اى نخواهد شد؛ اما بیش از این اثرى ندارد. كسانى نیز از مراتب نازله این روح بهره مى‌برند. برخى نیز با نمازشان به معراج مى‌روند و به «لقاء الله» نایل مى‌شوند. این تفاوت درجات، بسته به این است كه تا چه حد در نماز حضور قلب داشته باشیم و نمازمان را براى خدا خالص كنیم. در باره اهمیت و نقش «نیت» در نماز، چگونگى و مراتب مختلف آن در جلسات گذشته بحث هایى را مطرح كردیم.

نكته اساسى كه در این جا وجود دارد این است كه ما با آن‌كه در حرف و روى كاغذ به اهمیت نماز واقفیم، اما به هنگام نماز خواندن، دانسته هاى خود را فراموش مى‌كنیم و آن‌گونه كه باید و شاید به آن اهتمام نمىورزیم. غالباً نهایت هنر ما این است كه سعى كنیم نمازمان را اول وقت بخوانیم و احیاناً علاوه بر واجبات برخى از مستحبات آن را نیز رعایت كنیم. اما همه اینها جزو پیكره نماز است و روح نماز چیز دیگرى است. از همین رو ما غالباً وقتى وارد نماز مى‌شویم به جاى آن‌كه توجهمان به خدا و نماز باشد، مشغول فكر كردن به كارها و مسایل زندگى مى‌شویم. حتى برخى ـ نعوذ بالله ـ در حال نماز به فكر گناه و چگونگى فراهم كردن مقدمات معصیت هستند! اگر خیلى آدم هاى خوبى باشیم، در حین نماز به فكر درس و بحثمان

هستیم یا به فكر این كه، مثلاً، در منبر و سخنرانى امشب چه بگوییم! معمولاً دل و قلب ما در نماز با زبان و اعضا و جوارحمان همراه نیست و هر كدام رو به سویى دارند! بسیارى از ما وقتى «السلام علیكم و رحمة الله» را مى‌گوییم تازه یادمان مى‌آید كه نماز مى‌خوانده ایم! اكنون سؤال این است كه آیا این مشكل چاره‌اى دارد؟ و چه مى‌توانیم بكنیم تا از روح نماز برخوردار گردیم؟

تفاوت نمازِ باتوجه و نماز غافلانه

یكى از راه هایى كه براى درمان این مشكل وجود دارد تفكر و تأمل درباره فواید توجه و حضور قلب در نماز، و ضررهاى ناشى از غفلت و بى توجهى در نماز است؛ چرا كه اگر انسان باور كند انجام كارى برایش مفید است و ترك آن موجب ضررهاى بزرگ و فراوانى براى وى خواهد شد، آن گاه به طور جدى در صدد انجام آن بر مى‌آید و به آن اهتمام مىورزد. واقعیت این است كه ما به فواید اهتمام به نماز و ضررهاى ناشى از عدم توجه به آن «باور» و «ایمان» نداریم. «علم» داریم اما «ایمان» نداریم. منكر این فواید و ضررها نیستیم و اگر از ما در باره آنها سؤال كنند، به آنها معترفیم، اما مراتب ایمان و باورمان نسبت به آنها بسیار ضعیف و كم رنگ است. به همین سبب است كه از علممان نتیجه عملى نمى‌گیریم و آن علم تأثیرى در عمل ما نمى‌گذارد. از این رو مناسب است در فرصت هایى، چند دقیقه قبل از نماز در باره اهمیت نماز و این‌كه توجه و حضور قلب در نماز تا چه حد مى‌تواند ارزش عمل ما را بالا ببرد تأمل كنیم. البته این مسأله به مقدار معرفت ما نیز بستگى دارد. در هر حال، باید این مسأله را در نظر بگیریم كه تفاوت نماز باتوجه با نمازِ بى توجه، یك تفاوت عددى و محدود، مثلاً تفاوت پنجاه با هزار نیست. تفاوت نمازِ باتوجه با نمازِ بى توجه از زمین تا آسمان است. حتّى فاصله نماز كم توجه با نمازى كه توجه آن بیشتر است از تصور بیرون است. تفاوت نمازهایى كه ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین مى‌خوانند با نمازهاى ما، با یك عدد ریاضى قابل بیان نیست كه مثلاً بگوییم نماز ما یك هزارم یا یك میلیونیم یا یك میلیاردیم نماز آنها ثواب دارد؛ بلكه تفاوت به حدى است كه اصلاً مقایسه غلط است. ما باید در این مسأله تأمل كنیم كه مى‌توانیم ارزش عملمان را تا چه حد بالا ببریم و در حال حاضر به چه ارزش كمى قانع شده ایم!

با توجّه به محدودیت ذهن، با تشبیه به معامله هاى دنیایى، این مطلب تا حدّى براى ما

روشن مى‌شود. فرض كنید شخص تاجرى با سرمایه معیّنى مى‌تواند یكى از دو معامله را انجام دهد. در یك معامله، مثلاً، سودش یك میلیون تومان خواهد بود و در معامله دیگر یك میلیارد تومان سود خواهد برد. اگر این تاجر، معامله بایك میلیون تومان سود را انتخاب كند، چه ضرر بزرگى به خود زده و بعداً چقدر حسرت خواهد خورد؟ البته اشاره كردیم كه تفاوت نمازِ باتوجه با نمازِ بى توجه از عدد و رقم و محاسبه بیرون است؛ اما اگر فرضاً بخواهیم با عدد و رقم بیان كنیم، مثل این است كه ما مى‌توانیم در مقابل 5 دقیقه نماز صد میلیارد تومان سود به دست آوریم، اما به صد تومان قانع مى‌شویم! آیا خسارت بالاتر از این مى‌شود؟ یا مثل این است كه مى‌توانیم در مقابل یك نماز 5 دقیقه اى، مروارید یا برلیانى با صدها میلیون تومان قیمت را به كف آوریم، اما دلمان را به یك تكه شیشه كاملاً بى ارزش خوش مى‌كنیم! الآن كه مى‌خواهیم «الله اكبر» بگوییم هر دو راه براى ما باز است و ما هر روز و روزى چند بار با اختیار خود، نمازمان را با شیشه و پول سیاه بى ارزش عوض مى‌كنیم! اگر قبل از نماز به این بیندیشیم كه عوض نماز ما مى‌تواند برلیانى باشد كه تمام جواهرفروش هاى دنیا از تعیین قیمت آن عاجزند، شاید كمى به خود آییم و نمازمان را ارزان نفروشیم! اگر به ارزش واقعى نماز خود واقف شویم، آن گاه در حین نماز اختیار دلمان را به دست مى‌گیریم و اجازه نخواهیم داد به هر سمت و سویى پرواز كند. اگر فعلا نمى‌توانیم در همه نماز این كار را بكنیم ـ كه قطعاً چنین چیزى در ابتداى كار برایمان میسّر نخواهد بود ـ دست كم تصمیم بگیریم در نماز امروزمان فقط یك ذكر را با حضور قلب و توجه كامل بگوییم!

الان ما متوجه نیستیم كه هر روز چه ضرر هنگفتى از ناحیه نمازهاى بى توجه خود متحمل مى‌شویم، اما روزى قطعاً به این مسأله پى خواهیم برد. آن روز انگشت تأسف به دندان خواهیم گزید و آه «حسرت» سر خواهیم داد. روزى كه قرآن آن را «یوم الحسره» نامیده است: وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ؛1 و آنان را از روز حسرت بیم ده. آرى، عذاب حسرت از عذاب جهنم كشنده‌تر است!

در هر حال، یكى از راه هایى كه مى‌تواند به ما كمك كند تا حضور قلب بیشترى در نماز داشته باشیم این است كه پیش از نماز دقایقى را در باره فواید نمازِ باحال و باتوجه و پى آمدها و ضررهاى نمازِ بى توجه بیندیشیم.


1. مریم (19)، 39.

آخرین نماز

از دیگر چیزهایى كه مى‌تواند به حضور قلبِ بیشترِ ما در نماز كمك كند و در روایات هم به آن اشاره شده است، توجه به این نكته است كه احتمال دارد این نماز آخرین نمازى باشد كه مى‌خوانیم! در روایتى، پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در ضمن نصایحى به یكى از اصحاب به نام «ابوایوب خالد بن زید»، یكى از مطالبى كه اشاره فرموده‌اند همین مطلب است: فَصَلِّها صَلاةَ مَوَدِّع؛1یعنى به هنگام نماز طورى نماز بخوان كه گویا این آخرین نمازى است كه مى‌خوانى؛ نماز خداحافظى تو است.

به راستى از كجا معلوم كه پس از این نماز آن قدر زنده بمانیم كه به نماز دیگرى هم برسیم؟! ما وقتى وارد نماز مى‌شویم حتى نمى‌توانیم یقین داشته باشیم كه همین نماز را به پایان خواهیم برد! تا چه رسد به این‌كه بخواهیم به نمازهاى دیگر امید داشته باشیم. اگر انسان فكر كند فرصت من به اندازه همین یك نماز است و به محض این‌كه «السلام علیكم و رحمة الله و بركاته» را بگویم حضرت عزرائیل در این جا حاضر است و مرا قبض روح خواهد كرد، قطعاً طورى دیگر نماز خواهد خواند! اگر بداند واقعاً این آخرین نماز او است، آن نماز را با حالت توبه و انابه و تضرع به درگاه خداوند به جا خواهد آورد. در هر نمازى چنین احتمالى هست كه واقعاً آخرین نماز ما باشد، پس شایسته است در آن نماز رو به خدا كنیم و آن نماز را نماز توبه و استغفار و استغاثه قرار دهیم.

اگر انسان چند دقیقه پیش از نماز بنشیند و به خودش تلقین كند كه شاید آخرین نماز من باشد، این انگیزه در او ایجاد مى‌شود كه حواسش را بیشتر جمع كند. در نظر آورید، اگر بخواهید به سفر بروید و سفرتان هم طولانى و خطرناك باشد چه مى‌كنید و چگونه با اهل خانه و دوستان و بستگانتان وداع مى‌كنید؟ در طول هشت سال دفاع مقدس این منظره را زیاد دیده بودیم. وداع ها و خداحافظى هاى كسانى كه به جبهه مى‌رفتند با مسافر و مسافرت هاى دیگر به كلى متفاوت بود. در این خداحافظى ها، پدر و مادر طور دیگرى فرزندشان را در آغوش مى‌كشیدند. هم چنین وداع رزمندگان در شب هاى عملیات حال و هواى بسیار عجیبى داشت و فضایى دیگر بر آن حاكم بود. این همه از آن جهت بود كه امید بازگشت و دیدار مجدد بسیار كم بود. انسان اگر در نمازهایش نیز چنین احساسى داشته باشد حال و هواى نمازهایش به كلى


1. بحارالانوار، ج 73، باب 129، روایت 4.

متفاوت خواهد شد. اگر انسان این احساس را داشته باشد كه این آخرین بارى است كه با خدا حرف مى‌زند، آخرین بارى است كه در پیشگاه الهى سر به سجده مى‌گذارد، قطعاً طورى دیگر نماز خواهد خواند؛ نمازى وداع گونه با چشمانى اشك بار و صفایى ملكوتى، هم چون وداع رزمندگان در شب هاى عملیات. اگر این گونه شود انسان تلاش خواهد كرد بیشترین و بهترین بهره را از این نمازش بگیرد. در هر حال این هم راه دومى است كه انسان مى‌تواند توجه و حال حضورش را در نماز افزایش دهد.

نماز، ملاقات با بزرگ ترین بزرگ

از دیگر جهاتى كه مى‌تواند كمك كند به این‌كه انسان توجهش در نماز بیشتر باشد این است كه فكر كند در نماز مى‌خواهد به درگاه چه كسى برود و با كدام بزرگ مى‌خواهد روبرو شود. هر قدر انسان این معنا را بیشتر مورد توجّه قرار دهد خشوع و خضوع و توجهش در نماز بیشتر خواهد شد. انسان باید توجه كند كه در نماز با كسى سخن مى‌گوید كه از باطن او آگاه است و كوچك ترین خطورات ذهنى و قلبى‌اش از او مخفى نیست. اگر انسان به این حقیقت توجه داشته باشد، آن گاه به هنگام گفتن «الله اكبر» و قرائت حمد و سوره به دنبال تنظیم سخنرانى و درس و بحث و چك و سفته هایش نخواهد رفت و از خدا شرم خواهد كرد كه با خدا حرف بزند و دلش جایى دیگر باشد؛ چرا كه مى‌داند خدا به آنچه در قلب و ذهن او مى‌گذرد نگاه مى‌كند و از آن آگاه است. البته رسیدن به چنین حالتى قطعاً نیاز به تمرین و تكرار دارد.

ما باید باور كنیم كه خدا همیشه و همه جا حاضر و ناظر است و هیچ حركت و سكونى از او پنهان نیست. براى آن‌كه این باور در ما پیدا شود، مى‌توانیم در اتاقى كه پرده‌اى بر در آن آویخته و كسى غیر از ما در آن جا نیست، بنشینیم و تصور كنیم كه كسى از پشت آن پرده مراقب اعمال و رفتار ما است؛ به طورى كه ما او را نمى‌بینیم ولى او ما را كاملاً مى‌بیند و مراقب ما است. آیا اعمال و رفتار شما در این حالت با آن حالتى كه چنین تصورى ندارید یكسان است؟ قطعاً یكسان نیست. یقین كه جاى خود دارد، انسان اگر احتمال هم بدهد كه كسى از پشت آن پرده، مراقب او است دست و پایش را جمع مى‌كند و دست به هر كار و حركتى نخواهد زد. حتى اگر در حضور كودكى نابالغ اما ممیّز باشیم، از بسیارى كارهاى زشت و حتى حلال اجتناب خواهیم كرد.

در نماز نیز باید این حالت را تمرین كنیم. اگر ما به هنگام نماز حضور خدا را دست كم در حد یك انسان معمولى هم احساس كنیم، نمازمان با آنچه كه فعلا هست بسیار متفاوت خواهد شد؛ چه رسد به این‌كه حضور خدا را با مقام خدایى‌اش احساس كنیم! دست كم براى خدا این مقدار ارزش قایل شویم كه فردى معمولى از پشت پرده‌اى مراقب ما است و به ما نگاه مى‌كند! اگر همین مقدار هم خدا را باور كنیم حضور قلبمان بیشتر خواهد شد. اگر پیش از شروع به نماز، چند دقیقه‌اى درباره این مسایل تأمل كنیم كه نزد كسى مى‌رویم كه صداى ما را مى‌شنود، ما را مى‌بیند و از خطورات قلبى و ذهنى ما آگاه است، قطعاً در حین نماز حال و هوایى دیگر خواهیم داشت. البته همان طور كه اشاره كردیم، گفتن این مطالب آسان است و چندان مؤونه‌اى ندارد، اما عمل كردن و تحقق بخشیدن به آن، كار چندان آسانى نیست و براى رسیدن به آن بایستى با پشتكار و جدیت، تمرین كنیم.

حكایت «اِنَّ» و «كَاَنَّ»!

پیش از این، روایتى از رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) نقل كردیم كه آن حضرت در پاسخ ابوذر كه سؤال كرد «احسان چیست؟» فرمودند: اَلاِْحْسانُ اَنْ تَعْبُدَ اللّهَ كَاَنَّكَ تَراهُ فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراكَ؛1احسان این است كه آن چنان خدا را عبادت كنى كه گویا او را مى‌بینى، و اگر تو او را نمى‌بینى، بدانى كه او تو را مى‌بیند. باید هنگامى كه نماز مى‌خوانیم حالت تخاطب داشته باشیم نه آن‌كه تصور كنیم غیاباً با كسى صحبت مى‌كنیم. باید حضور خدا را با همه وجود درك كنیم و ببینیم كه خدا حاضر است. وقتى «ایاك نعبد و ایاك نستعین» مى‌گوییم، بدین معنا است كه گویى خداوند مقابل ما ایستاده و ما در حضور او هستیم و رو به حضرتش كرده، عرضه مى‌داریم: ما فقط تو را مى‌پرستیم و فقط از تو یارى مى‌طلبیم. بعد پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله) به ابوذر مى‌فرمایند، اگر خودت را در این حد نمى‌یابى كه با خدایى كه مى‌بینى حرف بزنى، دست كم این حال را داشته باش كه باور دارى در حین عبادت، خداوند تو را مى‌بیند و شاهد و ناظر تو است: فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراكَ. البته خود رسول الله(صلى الله علیه وآله) و حضرات ائمه معصومین(علیهم السلام) از این‌كه «گویا» خدا را مى‌بینند فراتر رفته‌اند و «حقیقتاً» خدا را مى‌بینند و عبادت مى‌كنند. به قول ما طلبه ها حكایت آن حضرات، حكایت «كَاَنَّ» نیست، بلكه حكایت «اِنَّ» است. در روایتى در احوال


1. بحارالانوار، ج 70، باب 54، روایت 7.

امام صادق(علیه السلام) چنین آمده است كه آن حضرت مشغول نماز مستحبى بودند. در حین قرائت حمد و سوره آیه‌اى را آن قدر تكرار كردند كه از حال رفتند! وقتى از آن حضرت سؤال كردند: «یابن رسول الله این چه حالى بود كه از شما مشاهده كردیم؟» حضرت فرمودند، وقتى به این آیه رسیدم آن قدر آن را تكرار كردم كه گویا آن را از زبان خود نازل كننده‌اش شنیدم!1البته درست است كه این بزرگواران امام و معصوم هستند، اما به تجربه ثابت شده كه نیل به چنین مقاماتى، یا دست كم شبیه آنها، براى پرورش یافتگان واقعى و شاگردان حقیقى آنان نیز میسّر است. كم نبوده و نیستند بزرگانى كه با عمل كردن به راه و روش آن بزرگواران، داراى چنین حالاتى بوده و هستند!

البته آنچه كه بیشتر و در درجه اول براى ما ممكن است همین است كه در حین عبادت و نماز این حال را براى خود مجسّم كنیم كه خداوند ما را مى‌بیند و صداى ما را مى‌شنود و كاملاً شاهد و ناظر ما است. این‌كه كسى به جایى برسد كه گویا خدا را مى‌بیند مقامى بسیار منیع است كه براى رسیدن به آن طى مقامات و مقدمات عدیده‌اى لازم است و خلاصه به این آسانى ها وصال نمى‌دهد؛ گرچه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در ابتدا همین را به ابوذر توصیه مى‌كنند و سپس مى‌فرمایند اگر بر این امر قادر نیستى، دست كم به گونه‌اى عبادت كن كه باور دارى خدا تو را مى‌بیند: اَنْ تَعْبُدَ اللّهَ كَاَنَّكَ تَراهُ فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراكَ. این در اختیار ما نیست كه هر وقت خواستیم، طورى عبادت كنیم كه گویا ما خدا را مى‌بینیم، و هرگاه نیز دلمان خواست، طورى او را عبادت كنیم كه او ما را مى‌بیند! بارها تذكر دادیم كه رسیدن به هر یك از مقامات روحى و معنوى نیاز به كار و تمرین و تهیه مقدمات دارد، به ویژه چنین مقام هایى كه از جمله عالى ترین مراتب تكامل روحى و معنوى است. در این مورد یكى از مقدمات این است كه ما دقایقى را قبل از نماز به تأمل در این باره اختصاص دهیم، نه آن‌كه از گرد راه برسیم و بى مقدمه «الله اكبر» بگوییم و مشغول نماز شویم! ما براى آن‌كه مهار دلمان را در دست بگیریم نیاز به تمرین و تمركز داریم. نماز خواندن به معناى مواجهه رو در رو و سخن گفتن از نزدیك با خداى متعال است. باید یقین داشته باشیم خداوند سخن ما را مى‌شنود و به آن توجه دارد و بالاتر از آن، از قلب و دل ما نیز آگاه است. خدا همه جا هست و پشت و رو ندارد: فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ


1. ر. ك: مفتاح الفلاح، ص 372.

اللّهِ؛1 پس به هر سو رو كنید، آن جا روى [به]خدا است. آنچه مهم است این است كه ما دلمان را رو به سوى خدا كنیم. اگر در نماز دلمان جاى دیگرى باشد، مثل آن است كه در حال صحبت كردن با كسى، پشت خود را به او بكنیم! اگر بخواهید با دوست صمیمى خود صحبت كنید، به ویژه كسى كه با او رودربایستى دارید و احترامى برایش قایل هستید، آیا در حالى كه او با شما سخن مى‌گوید، شما پشتتان را به او مى‌كنید؟! این كارى بسیار زشت و كمال بى ادبى است! در نماز نیز ما در حال صحبت با خدا هستیم و اگر دلمان رو به سویى دیگر باشد دقیقاً مثل آن است كه پشتمان را به خدا كرده باشیم و حرف بزنیم! اگر به خود آییم و تأمل كنیم، این نهایت بى ادبى وبى حیایى است. به همین جهت كه این كار بسیار زشت است، در برخى روایات نیز بدین مضمون آمده است كه: «آن كس كه در حال نماز به خدا توجه ندارد آیا نمى‌ترسد از آن‌كه خداوند او را به صورت الاغى مسخ كند؟!»2 یعنى كسى كه در حال نماز حواسش جاى دیگرى است و به خدا توجه ندارد مستحق این عقوبت است كه همان دم او را از صورت انسانى در آورده و به شكل الاغى، مسخ كنند. به عبارت دیگر، كسى كه ادب مصاحبت با خدا را نگاه نمى‌دارد و هنگام سخن گفتن با خدا پشتش را به خدا مى‌كند، این نشان از خوى و خصلت حیوانى او است؛ چرا كه این حیوان است كه ادب حضور و مصاحبت را نمى‌فهمد و هنگامى كه با او سخن مى‌گویند هم چنان در عالم خویش است و سر در آخور خود دارد!

در هر صورت اگر در نكاتى كه در این جلسه طرح كردیم تأمل كنیم و مكرراً درباره آنها بیندیشیم، امید آن هست كه عزممان جزم گردد كه دل و زبانمان را در نماز هماهنگ سازیم و با توجه و حضور قلبى بیشتر نماز بخوانیم. از خداى متعال مسألت داریم كه در این راه توفیقات خاصه خود را شامل حال ما گرداند.


1. بقره (2)، 115.

2. ر. ك: بحار الانوار، ج 84، باب 15، روایت 3.