فهرست مطالب

درس پنجاه و هشتم: حركت در اعراض

 

درس پنجاه و هشتم

 

حركت در اعراض

 

 

·   مقدمه

·   حركت مكانی

·   حركت وضعی

·   حركت كیفی

·   حركت كمّی

 

 

 

 

مقدمه

حركاتی كه عموم مردم می‌شناسند، حركات مكانی و وضعی است، مانند حركت انتقالی زمین به دور خورشید، و حركت وضعی آن حول محور خودش. اما فلاسفه مفهوم حركت را به هرگونه تغییر تدریجی توسعه داده و دو نوع دیگر از حركت را اثبات كرده‌اند: یكی حركت كیفی، مانند تغییر تدریجی حالات و كیفیات نفسانی و رنگ و شكل اجسام، و دیگری حركت كمّی، مانند اینكه درخت تدریجاً رشد می‌یابد و بر مقدارش افزوده می‌شود. بدین‌ترتیب، حركت را برحسب مقوله‌ای كه به آن نسبت داده می‌شود به چهار قسم تقسیم كرده‌اند كه همگی آنها به مقولات عرَضی نسبت داده می‌شوند: حركت مكانی، حركت وضعی، حركت كیفی، و حركت كمّی.

فلاسفهٔ پیشین حركت در جوهر را جایز نمی‌دانسته‌اند و تنها از بعضی از فلاسفهٔ یونان باستان سخنانی نقل شده كه قابل تطبیق بر حركت در جوهر می‌باشد. در میان فلاسفهٔ اسلامی، مرحوم صدرالمتألهین حركت در جوهر را تصحیح و دلایل متعددی بر وجود آن اقامه كرد و از زمان وی مسئلهٔ حركت جوهریه در میان فلاسفهٔ اسلامی شهرت یافت.

ما در اینجا نخست به بررسی اقسام چهارگانهٔ، حركت عرَضی می‌پردازیم و سپس حركت جوهریه را به‌صورت مستقلی مورد بحث قرار خواهیم داد.

حركت مكانی

چنان‌كه­ اشاره شد، محسوس‌ترین انواع ­حركت، حركت ­مكانی ­است ­كه ­بستر آن­ مكان اجسام

می‌باشد و فلاسفه مقولهٔ «اَین» را به‌عنوان مسافتِ آن معرفی كرده‌اند، ولی همچنان‌كه قبلاً گفته شد، مقولهٔ «اَین» مانند دیگر مقولات نسبی، ماهیت نوعی یا جنسی نیست، بلكه مفهومی است اضافی و نسبی كه از نسبت شی‌ء به مكان انتزاع می‌شود و خود مكان هم از عوارضِ تحلیلیه اجسام است و مابازاء عینی ندارد، و در واقع مكان هر چیزی، جزئی از حجم كل جهان مادی است كه جداگانه در نظر گرفته می‌شود، نه اینكه وجود منحازی داشته باشد.

به هر حال، حركت مكانی یا ارادی است، مانند اینكه انسان به ارادهٔ خودش از جایی به‌جای دیگر منتقل شود، و یا غیرارادی است، مانند حركات مكانی اجسام بی‌جان. حركت غیرارادی به نوبهٔ خود به حركت طبیعی و قسری منقسم می‌گردد؛ زیرا یا مقتضای طبیعت شی‌ء است و یا در اثر نیروی قاسری پدید می‌آید.

اما حركت ارادی كه مستند به نفس اراده‌كننده می‌باشد، در واقع فعلی است تسخیری كه بدون واسطه از نفس سر نمی‌زند بلكه نفس حیوان و انسان یك عامل طبیعی را برای تحریك بدن یا جسم دیگری به‌كار می‌گیرد. پس فاعل قریب و بی‌واسطهٔ حركت ارادی هم طبیعت است.

از سوی دیگر، حركت قسری هم خواه مستند به «قاسر» باشد، چنان‌كه ما آن را تأیید كردیم، و خواه مستند به «مقسور»، آن‌چنان‌كه اكثر فلاسفه قائل شده‌اند، بالأخره از طبیعت جسم صادر می‌شود. پس هر حركتی مستند به طبیعت می‌باشد و بر این اساس، طبیعت به‌عنوان مبدأ فاعلی برای حركت اجسام معرفی شده است. به دیگر سخن هر حركتی مبدأ میلی دارد كه یا از خواص طبیعت جسم است و یا به واسطهٔ تأثیر طبیعت دیگری در آن پدید می‌آید.

فلاسفهٔپیشین­برای­مبدأمیل دراجسام متحرك بیاناتی داشته‌اندكه دردرس­سی­وهشتم به­بعضی ازآنهااشاره­شد.ولی­این­بیانات­مبتنی بر فرضیه‌های علوم طبیعی سابق بوده و با نظریات­علمی جدیدوفق نمی‌دهد.امابه‌طوركلی می‌توان گفت كه حركت اجسام از دو حال خارج نیست:یامقتضای طبیعت موجود متحرك است و در این صورت تا مانعی برای آن پدیدنیایدادامه می‌یابد،و یا ذات موجود متحرك اقتضایی برای حركت ندارد، بلكه در اثر عامل خارجی تحقق می‌یابد، و اگر آن عامل خارجی هم ذاتاً اقتضایی

نسبت به حركت نداشته باشد، عامل دیگری خواهد داشت و سرانجام به یك عامل مادی منتهی خواهد شد كه ذاتاً اقتضای حركت داشته باشد. این عامل قابل انطباق بر چیزی است كه در فیزیك جدید به‌نام «انرژی» نامیده می‌شود، و انتقال انرژی به اجسام است كه موجب حركت آنها می‌گردد. ولی باید توجه داشت كه اعتبار این تطبیق هم در گرو اعتبار نظریهٔ علمی مربوط است. اما وجود عامل طبیعی كه ذاتاً اقتضای حركت داشته باشد، نظریه‌ای است فلسفی كه صحت و سقم نظریات علمی، تغییری در آن پدید نمی‌آورد.

حركت وضعی

تقریباً همهٔ آنچه دربارهٔ حركت مكانی گفته شد، دربارهٔ حركت وضعی هم جاری است و اساساً می‌توان حركت وضعی را به حركت مكانی بازگرداند؛ زیرا هر‌چند در حركت وضعی مكان كل جسم تغییری نمی‌یابد، ولی اجزاء جسم متحرك تدریجاً جابه‌جا می‌شوند و مثلاً جزئی كه در سمت راست واقع شده به سمت چپ می‌رود، یا جزئی كه در بالا واقع شده به پایین می‌آید.

سخن دربارهٔ مقوله بودن «وضع» هم نظیر مقولهٔ «اَین» است، و تقسیم حركت وضعی به ارادی و غیرارادی هم نظیر تقسیم حركت مكانی به این اقسام می‌باشد.

نكتهٔ قابل توجه این است كه فلاسفه حركت دَوری را مقتضای طبیعت نمی‌دانند، و نظیر آن در فیزیك جدید گفته می‌شود كه حركت در غیر خط مستقیم، برآیندِ چند نیرو می‌باشد، و قضاوت نهایی در این‌گونه مسائل به عهدهٔ علوم تجربی است.

حركت كیفی

سومین مقوله‌ای كه حركت در آن اثبات شده، مقولهٔ كیف است كه با توجه به انواع آن می‌توان اقسام جزئی‌تری را برای حركت كیفی در نظر گرفت، مانند حركت در كیف نفسانی، و حركت در كیفیات محسوسه، و حركت در كیفیات مخصوص به كمیات و حركت در كیف استعدادی.

اما حركت در كیف نفسانی از قطعی‌ترین اقسام حركت كیفی، بلكه یقینی‌ترین نوع

حركت است، زیرا با علم حضوری خطاناپذیر درك می‌شود؛ مثلاً هركسی در درون خود می‌یابد كه نسبت به چیزی یا شخصی علاقه و محبت پیدا می‌كند و تدریجاً علاقه‌اش شدت می‌یابد، یا نسبت به چیزی یا كسی كراهت و نفرت پیدا می‌كند و تدریجاً كراهتش شدت می‌یابد، و یا برعكس، حالت غضب و عصبانیت شدیدی پیدا می‌كند و تدریجاً رو به كاهش می‌نهد، یا حالت انبساط و شادی شدیدی پیدا می‌كند و تدریجاً از بین می‌رود. این تغییرات تدریجی از دیدگاه فلسفی، حركت شمرده می‌شود.

نظیر این حركات را در كیفیات محسوسه، مانند رنگ‌ها می‌توان در نظر گرفت، ولی می‌دانیم كه حقیقت رنگ و كیفیت شدت و ضعف یافتن آن هنوز هم در میان فیزیك‌دانان محل بحث و گفت‌وگوست و از این جهت وجود این قسم از حركت كیفی به اندازهٔ قسم سابق یقینی نخواهد بود.

قسم سوم از حركت كیفی، حركت در اَشكال است، چنان‌كه اگر دو سر نخی را كه در امتداد خط مستقیم قرار گرفته است تدریجاً به هم نزدیك كنیم، به‌گونه‌ای كه به حالت انحنا درآید، در اینجا سطح مستوی و خط مستقیم آن (اگر دارای خط بالفعلی باشد) تدریجاً به‌صورت منحنی درمی‌آید. ولی اگر این تبدیل شدن واقعاً تدریجی باشد، تابع حركت وضعی خود نخ یا حركت مكانی اجزاء آن خواهد بود.

یكی دیگر از مصادیق این نوع از حركت كیفی را می‌توان تندشدن و كندشدن هر حركتی دانست، از این جهت كه كیفیتی مخصوص به كمیتِ سرعت آن است، چنان‌كه در درس قبلی توضیح داده شد.

قسم ­چهارم ­از حركت كیفی، حركت­ در كیفیت­ استعدادی­ و شدت­ و ضعف­یافتن تدریجی آن است. اما در درس چهل و هشتم روشن شد كه مفهوم استعداد از قبیل مفاهیم انتزاعی است كه از كم و زیادشدن شرایط تحقق یك­پدیده انتزاع می‌شود. بنابراین ­در صورتی كه تحقق شرایط واقعاً تدریجی باشد، می‌توان حركت در كیف استعدادی­ را مفهومی منتزع از چند حركت تلقی كرد، چنان‌كه اگر فرض شود كه تحقق پدیده‌ای تنها منوط به یك

شرط باشد و شرط مزبور هم واقعاً به‌صورت تدریجی حاصل گردد، می‌توان حركت در كیف استعدادی را در چنین موردی، مفهومی منتزع از حركت همان شرط به‌حساب آورد.

حركت كمّی

حركت در مقولهٔ كمیت، یا در كمیت منفصل و عدد فرض می‌شود و یا در كمیت متصل و مقدار جسم متحرك. اما عدد علاوه بر اینكه وجود حقیقی ندارد، تغییر تدریجی هم برای آن معنا ندارد؛ زیرا تغییر در عدد تنها به‌وسیلهٔ افزایش و كاهش واحد یا واحدهایی حاصل می‌شود و این افزایش و كاهش به‌صورت دفعی پدید می‌آید، هر‌چند احیاناً متوقف بر مقدمات تدریجی و حركات مكانی باشد.

و اما حركت در كمیت متصل اگر در خط فرض شود، تغیرات آن تابع تغیرات سطح است و تغیر سطح هم به نوبهٔ خود تابع تغیر حجم می‌باشد و تا حجم چیزی افزایش یا كاهشی نیابد، مقدار سطوح و خطوط آن هم افزایش و كاهشی نمی‌یابد.

اما افزایش حجم، یا در اثر ضمیمه شدن جسم دیگری حاصل می‌شود، و یا در اثر انبساط و امتداد اجزاء خود آن. همچنین كاهش حجم جسم، یا در اثر جدا شدن بخشی از آن روی می‌دهد، و یا در اثر فشردگی اجزاء موجود در آن. اما تغییری كه در اثر تجزیه و تركیب و اتصال و انفصال حاصل می‌شود، معمولاً تغییری دفعی است، هر‌چند مقدمات آن تدریجاً تحقق یابد. ولی می‌توان موردی را برای تجزیه و تركیب تدریجی در نظر گرفت، به این صورت كه مثلاً دو مایعی را كه هركدام علی‌الفرض دارای وحدت شخصی حقیقی باشند، تدریجاً روی هم بریزیم به‌طوری كه تدریجاً با یكدیگر ممزوج شده، به‌صورت مایع واحد شخصی دیگر درآید. اما با توجه به اینكه هر مایعی مركب از ملكول‌های بی‌شماری است، اثبات وحدت شخصی برای هریك از دو مایع مفروض، و همچنین برای مجموع مركب از آنها بسیار دشوار است. در حقیقت، این‌گونه تجزیه و تركیب‌ها، مجموعه‌ای از اتصالات و انفصالات آنی است كه به‌دنبال حركت مكانی اجزاء پدید می‌آید.

اما افزایش و كاهش حجم جسم در اثر گسترش یا فشردگی اجزاء آن، در واقع تعبیر دیگری از حركات مكانی و وضعی ملكول‌ها و اتم‌های آن است؛ مثلاً هنگامی كه آب به جوش می‌آید و تبدیل به بخار می‌شود، بر حجم آن افزوده می‌گردد، ولی این افزایش حجم، برحسب آنچه فیزیك‌دانان اثبات كرده‌اند، چیزی جز دور شدن ملكول‌های آب از یكدیگر نیست و همچنین تبدیل شدن بخار به آب و گاز به مایع هم چیزی جز نزدیك شدن آنها به یكدیگر نمی‌باشد.

ازاین‌رو مصداق روشن حركت كمّی را رشد گیاهان و جانوران دانسته‌اند كه هر‌چند با ضمیمه شدن اجسام دیگری مانند آب و مواد غذایی حاصل می‌شود، ولی علی‌الفرض هركدام دارای صورت نوعیهٔ واحدی هستند كه مقدار آن تدریجاً افزایش می‌یابد.

اما به‌نظر می‌رسد كه اثبات حركت كمّی حقیقی در این‌گونه موارد هم مشكل است؛ زیرا بدون شك رشد نباتی در اثر انضمام مواد خارجی است كه از خارج با حركت مكانی به درون آنها منتقل می‌شود و اتصال و انفصال اجزاء آنها به‌صورت دفعی پدید می‌آید، چنان‌كه دو جسمی كه به‌طرف یكدیگر حركت می‌كنند یا یكی از آنها به‌سوی دیگری می‌رود، گرچه تدریجاً به هم نزدیك می‌شوند، اما اتصال آنها در یك «آن» و بدون فاصلهٔ زمانی انجام می‌پذیرد، و بعد از آنكه اجزاء جدید در جای خود قرار گرفتند، هر‌چند فعل و انفعالات شیمیایی و فیزیولوژیكی آنها تدریجاً انجام می‌گیرد، اما دلیلی وجود ندارد كه صورت نوعیهٔ درخت یا حیوان هم تدریجاً گسترش یابد تا اینكه جزء جدید را فرا گیرد، و جای چنین احتمالی هست كه تبدیل كمیت سابق به كمیت جدید، به‌صورت دفعی و از قبیل كون و فساد باشد، نه به‌صورت تدریجی و از قبیل حركت در كمیت.

حاصل آنكه: اثبات حركت در كمیت به مراتب مشكل‌تر از سایر اقسام حركت می‌باشد و چنین احتمالی وجود دارد كه آنچه حركت در كمیت نامیده می‌شود، در واقع مجموعه‌ای از حركات مكانی و اتصالات و انفصالات آنی یا كون و فسادهای دفعی باشد.

خلاصه

1. حركت مكانی محسوس‌ترین انواع حركت است و فلاسفه مقولهٔ «اَین» را مسافت آن دانسته‌اند، ولی باید توجه داشت كه مفهوم «اَین» مانند دیگر مفاهیم نسبی از قبیل مفاهیم ماهوی نیست، همچنین مكان از عوارض تحلیلیهٔ وجود جسم به‌شمار می‌رود.

2. حركت مكانی را می‌توان به ارادی و غیرارادی، و حركت غیرارادی را به طبیعی و قسری تقسیم كرد. ولی فلاسفه فاعل قریب در همهٔ این اقسام را طبیعت دانسته‌اند.

3. به‌طور كلی می‌توان گفت حركت یا مقتضای ذات موجودِ متحرك است و یا در اثر عامل خارجی پدید می‌آید و ناچار به عاملی منتهی می‌شود كه ذاتاً اقتضای حركت را داشته باشد، و می‌توان انرژی را مصداق این عامل به‌حساب آورد.

4. حركت وضعی در واقع همان حركت مكانی اجزاء متحرك و جابه‌جا شدن آنهاست و ازاین‌رو همهٔ احكام حركت مكانی را خواهد داشت.

5. فلاسفه حركت دَوری را مقتضای طبیعت نمی‌دانند، نیز فیزیك‌دانان حركت در غیر خط مستقیم را برآیندِ چند نیرو می‌شمارند.

6. حركت كیفی را می‌توان برحسب اقسام كیفیت به چهار قسم جزئی تقسیم كرد.

7. حركت در كیف نفسانی قطعی‌ترین انواع حركت به‌شمار می‌رود؛ زیرا با علم حضوری درك می‌شود.

8. حركت در كیفیات محسوسه نیازمند به براهین تجربی است.

9. حركت در شكل‌های هندسی و كیفیت خط و سطح و حجم، تابعِ حركت وضعی و مكانی اجسام است.

10. تندشدن و كندشدن حركات را می‌توان نوعی حركت در كیفیتِ مخصوص به كمیت تلقی كرد، از این نظر كه به كمیت سرعت نسبت داده می‌شود.

11. حركت در كیف­ استعدادی، حركتی حقیقی نیست. زیرا مابازاء عینی ندارد. ولی در

صورتی كه منشأ انتزاع آن واقعاً تدریجی‌التحقق باشد، می‌توان حركت در كیف استعدادی را تعبیری از حصول تدریجی آن به‌حساب آورد.

12. تغیرات عدد دفعی است و حركت در آنها معنا ندارد.

13. تغیرات خطوط و سطوح تابع تغیرات حجم می‌باشد.

14. اگر تغیر حجم در اثر تجزیه و تركیب حاصل شود، در واقع دفعی خواهد بود، گرچه به‌نظر سطحی امری تدریجی تلقی گردد.

15. اگر تغیر حجم در اثر گسترش و فشردگی اجزاء و بدون انضمام جزء یا انفكاك جزئی حاصل شود، منوط به حركت مكانی اجزاء خواهد بود.

16. فلاسفه مصداق روشن حركت كمّی را رشد گیاهان و جانوران دانسته‌اند كه بعد از حركت مكانی اجزاء جدید و تحولات كیفی آنها حاصل می‌گردد. اما اثبات اینكه صورت نوعیه تدریجاً گسترش كمّی می‌یابد، در گرو برهان است.

پرسش

1. نظر فلاسفه را دربارهٔ انواع حركت بیان كنید.

2. بستر و مسافت حركت مكانی را شرح دهید.

3. عامل طبیعی چه نقشی در حركات ارادی و قسری دارد؟

4. آیا می‌توان همهٔ حركات را قسری دانست؟ چرا؟

5. نظر فلاسفه و فیزیك‌دانان دربارهٔ حركت دَوری چیست؟

6. حركت وضعی و بستر آن را شرح دهید.

7. اقسام حركت كیفی را بیان كنید.

8. حركت در كیفیت استعدادی را چگونه می‌توان تفسیر كرد؟

9. حركت كمّی چیست؟ و چند صورت برای آن تصور می‌شود؟

10. در چه صورت می‌توان رشد گیاهان را حركت در كمیت دانست؟