درس پنجم:خصلتهاى رهیافته گان به بهشت و میراث گرسنگى و سكوت

 

درس پنجم

 

 

خصلتهاى رهیافته‌گان به بهشت و میراث گرسنگى و سكوت

‌‌‌‌‌‌

 

ـ خصایص چهارگانه

‌‌‌‌‌‌ـ میراث گرانبها

‌‌‌‌‌‌ـ تفسیر گرسنگى و جوع ممدوح

‌‌‌‌‌‌ـ آثار مثبت گرسنگى و سكوت

 

 

 

 

خصلت‌هاى رهیافته‌گان به بهشت و میراث گرسنگى و سكوت

«یا اَحْمَدُ؛ وَ عِزَّتى وَ جَلالى ما مِنْ عَبْد ضَمِنَ لى بِاَرْبَعِ خِصال اِلاّ اَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ. یَطْوى لِسانَهُ فَلا یَفْتَحُهُ اِلاّ بِما یَعْنیهِ وَیَحْفَظُ قَلْبَهُ مِنَ الْوَسْواسِ وَیَحْفَظُ عِلْمى وَنَظَرى اِلَیْهِ وَ تَكُونُ قُرَّةُ عَیْنَیْهِ الْجُوعَ.

یا اَحْمَدُ؛ لَوْ ذُقتَ حَلاوَةَ الْجُوعِ وَالصَّمْتِ وَالْخَلْوَةِ وَ ما وَرِثُوا مِنْها. قالَ: یا رَبِّ ما میراثُ الْجُوعِ؟ قالَ: اَلْحِكْمَةُ وَ حِفْظُ الْقَلْبِ وَ التَّقَرُّبُ اِلَىَّ وَ الْحُزْنُ الدّائِمُ وَ خِفَّةُ الْمَؤُنَةِ بَیْنَ النّاسِ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لایُبالى عاشَ بِیُسْر اَمْ بِعُسْر.

یا اَحْمَدُ؛ هَلْ تَدْرى بِاَىِّ وَقْت یَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ اِلَىَّ؟ قالَ لا یارَبِّ. قالَ: اِذا كَانَ جائِعاً اَوْ ساجِداً»

خصایص چهارگانه

‌‌‌خداوند متعال به رسول گرامى اسلام خطاب مى‌كند و مى‌فرماید: یا احمد به عزّت و جلالم سوگند، هر بنده‌اى كه چهار خصلت را در خود پدید آورد، او را وارد بهشت مى‌سازم و آن چهار خصلت عبارتند از:

«یَطْوى لِسانَهُ فَلایَفْتَحُهُ اِلاّ بِما یَعْنیهِ»

زبان خود را از بیان آنچه كه براى او لازم و مفید نیست حفظ نماید.

«یَحْفَظُ قَلْبَهُ مِنَ الْوَسْواسِ»

دل خود را از وسوسه نگاه داشته و اجازه ورود وسوسه‌هاى شیطانى را به قلب خویش ندهد.

«یَحْفَظُ عِلْمى و نَظَرى اِلَیْهِ»

متوجه باشد كه من ناظر و مراقب بر همه اعمال و كارهاى او مى‌باشم.

«تَكُونُ قُرَّةُ عَیْنَیْهِ الْجُوعَ»

گرسنگى را موجب چشم روشنى خود بداند.

‌‌‌آنگاه خداى متعال خطاب به حبیب خود مى‌فرماید:

«یا اَحْمَدُ: لَوْ ذُقْتَ حَلاوَةَ الْجُوعِ والصَّمْتِ والْخَلْوَةِ وما وَرِثُوا مِنْها، قالَ یا رَبِّ: ما میراثُ الْجُوعِ؟ قالَ: اَلْحِكْمَةُ وَ حِفْظُ الْقَلْبِ وَ التَّقَرُّبُ اِلَىَّ والْحُزْنُ الدّائِمُ وخِفَّةُ الْمَؤُنَةِ بَیْنَ النّاسِ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لایُبالى عاشَ بِیُسْر اَمْ بِعُسْر. یا اَحْمَدُ: هَلْ تَدْرى بِاَىِّ وَقْت یَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ اِلَىَّ؟ قال: لا یا رَبِّ، قالَ: اِذا كانَ جائِعاً اَوْ ساجِداً.»

میراث گران‌بها

‌‌‌اى‌احمد: اى كاش مى‌دانستى كه گرسنگى و سكوت چقدر شیرین‌اند و آثار این‌دو چقدر زیاد است.

‌‌‌حضرت(صلى الله علیه وآله) عرض مى‌كند: پروردگارا، میراث و اثر گرسنگى و سكوت چیست؟

‌‌‌خداوند پاسخ مى‌دهد كه آثار این دو عبارتند از:

1ـ حكمت:

‌‌‌یعنى گرسنگى و سكوت مقدمه و زمینه‌ساز حكمت و شناخت حقایق است.

2 ـ حفظ قلب:

‌‌‌یعنى در همه حال اختیار قلب و دل آدمى به دست خود اوست.

3ـ تقرّب به سوى من:

‌‌‌عبد به واسطه گرسنگى و سكوت مى‌تواند به من نزدیك گردد و قرب معنوى پیدا كند.

4ـ حزن و اندوه دایم:

‌‌‌حالت حزن كه از حالات ممدوح است (پس از این، راجع به مدح حزن توضیح خواهیم داد) از آثار جوع و سكوت است.

5ـ سبكبارى در بین مردم

6ـ قول به حقّ:

‌‌‌یعنى به واسطه نداشتن طمع در مال مردم، مى‌تواند همه جا حقّ را گفته و از هیچ كس ترس و واهمه‌اى نداشته باشد.

7ـ نیاندیشیدن به اینكه آیا روزگار او به سختى مى‌گذرد یا به آسانى؛ زیرا انسان كم خرج به این فكر نیست كه ثروتمند باشد و یا تنگ دست.

‌‌‌آنگاه مى‌فرماید: اى احمد: آیا مى‌دانى كه چه وقت بنده‌ام به من تقرّب پیدا مى‌كند؟

‌‌‌حضرت عرض كرد: نمى‌دانم

‌‌‌خداوندفرمود:آنهنگامكهبنده‌امدرحالگرسنگىویادرحالسجدهباشد،بهمننزدیكمى‌شود.

توضیح و تفسیر

‌‌‌آفرینش انسان براى رسیدن به كمالات نهایى و رسیدن به جایگاه ابدى است و راه‌یابى به آن جایگاه منوط به رعایت چهار شرط است، كه در حدیث معراج از آنها یاد شده و با به كار بستن آنها، خداوند خود ورود به بهشت را ضمانت كرده است. دو شرط از این شروط چهارگانه مربوط به اعضا و جوارح ظاهرى (مربوط به زبان و شكم) است و دو شرط دیگر مربوط به امور قلبى و باطنى است: كه یكى از آن دو سلبى و به معناى بازداشتن قلب از وسوسه‌هاى شیطانى است و شرط دیگر ایجابى و به معناى توجه انسان به حضور خداوند و نظارت بر اعمال اوست. البتّه به كار بستن دو شرط اوّل آسان‌تر است و به كاربستن دو شرط اخیر كار آسانى نیست و به ریاضتهاى فراوان نیاز دارد.

‌‌‌اصولا حفظ زبان از پرگویى و حفظ شكم از پرخورى، یكى از راه‌هاى مبارزه با شیطان است. گرچه دام‌هاى شیطان منحصر به زبان و شكم نیست، ولى این دو قوى‌ترین ابزار و ادوات شیطان در مسیر انحراف آدمى است، زیرا اگر كسى بتواند شكم را كنترل كند، شهوت را نیز مى‌تواند تحت كنترل در آورد و اگر كسى توانست زبان خود را حفظ كند، نگاه داشتن چشم و گوش نیز میسور خواهد بود.

‌‌‌بزرگ‌ترین عامل سلب آگاهى، شعور و درك، و سلب حضور قلب از انسان، همانا پربودن شكم است. انسان با شكم پر نمى‌تواند فكر كند و موفق به مطالعه، حضور قلب در نماز و بسیارى از امور دیگر نمى‌شود. این مسئله به تجربه ثابت شده است و لذا معروف است كه «عبادةُ الشَّبعان كتملُّق السَّكران»(1) كسى كه با شكم پُر به عبادت مى‌پردازد، نظیر انسان مستى است كه به تملّق دیگران پرداخته است. كسى كه مست است شعورى ندارد، لذا تملّق گفتن او ارزش و اعتبارى ندارد پس خضوع و نیایش انسان سیر كه با شكم پر به عبادت مى‌پردازد، از هیچ ارزش و اعتبارى برخوردار نیست.

‌‌‌هنگام پر بودن شكم، درك و آگاهى كه از خصایص انسان است، از او سلب مى‌گردد، دقیقاً مانند پرنده‌اى كه وزنه سنگینى به پاى او بسته‌اند و هر چه این وزنه سنگین‌تر باشد، پرواز او را مشكل‌تر مى‌سازد. پس پر بودن شكم به منزله وزنه سنگینى است كه به پاى مرغ روح آدمى بسته شده است و مانع پرواز او مى‌گردد و به عكس، موجب فرو رفتن در طبیعت و از بین رفتن نورانیّت و لطافت روح انسانى است و نمى‌گذارد كمالات روحى ظاهر گردند. (البته شناخت رابطه روح با بدن امر ساده‌اى نیست كه بتوان در مباحث كوتاهى آن را مطرح كرد؛ ولى به هر حال كسى كه با شكم پر از غذا بسر مى‌برد، احساس مى‌كند روح او نمى‌تواند پرواز نموده و اوج بگیرد و بسان پرنده‌اى است كه پایش به وزنه سنگینى بسته شده باشد).

تفسیر گرسنگى و جوع ممدوح

‌‌‌ستایش گرسنگى در روایات به معناى مطلوب بودن تحمل رنج گرسنگى بطور مطلق نیست، بلكه مراد توجه دادن انسان‌ها به موانع پرواز روح آدمى و آنچه مزاحم فعالیت‌هاى روحى است؛ چه در جنبه‌هاى حضورى، یعنى توجهات قلبى و چه در جنبه‌هاى حصولى، یعنى فكر كردن واندیشیدن.


1. به همین معنا دو روایت از على علیه‌السلام نقل شده است:

1ـ «لاتجتمع الفطنة والبطنة»: هرگز تیزهوشى و هوشیارى با شكم پرورى جمع نمى‌گردد. مستدرك‌الوسائل، ج 16، ص 221، حدیث 19652.

2ـ «لاتجتمع عَزیمة وَ وَلیمة»: عزم و اندیشه بر كار، با سورچرانى جمع نمى‌گردد. نهج‌البلاغه فیض‌الاسلام، ص 692، خ 211. شرح نهج‌البلاغة ابن ابى‌الحدید، ج 11، ص 142.

‌‌‌بنابراین انسان نه آن قدر گرسنگى بكشد كه از رنج آن نتواند كار كند و نه آن قدر پرخورى كند كه مانع فعالیت‌هاى او گردد و به تعبیر حضرت علاّمه طباطبایى(قدس سره)منظور از جوع در این گونه روایات، سبك بودن شكم ـ در مقابل پرخورى ـ است نه اینكه مقصود گرسنگى باشد. خوردن غذاهاى مطبوع نه تنها مضرّ نیست، بلكه براى سلامتى بدن مفید و لازم است؛ ولى رعایت اعتدال نیز لازم است.

‌‌‌(راجع به جوع و تحمل گرسنگى، در كتب اخلاقى مطالب زیادى مطرح شده كه بزرگان بر اثر آن به كمالات والایى دست یافتند، و ما براى رعایت اختصار، به همین اندازه بسنده مى‌كنیم).

‌‌‌اینكه پیامبر اسلام از آثار جوع و سكوت، سؤال‌مى‌كنند و پاسخ مى‌شنوند، بدین معنى نیست كه حضرت نمى‌دانستند و یا معاذاللّه، بدان عمل نمى‌كردند، بلكه براى پند گرفتن دیگران و نیز براى‌این بودكه‌این دریافت‌ها ارمغانى براى خاكیان و اهل زمین باشد.

آثار مثبت گرسنگى و سكوت

الف: اوّلین اثر و میراث گران‌بهاى گرسنگى و سكوت حكمت است؛ یعنى راه‌یابى انسان به حقایق و واقعیّت‌هاى نایافته و درك واضح و آشكار آنها.

‌‌‌انسان با تجربه‌هاى محدود خویش نیز مى‌تواند درك كند كه چقدر این دو امر در فراگیرى حقایق مؤثّر مى‌باشند، چنانكه در اواخر ماه رمضان، انسان احساس مى‌كند روح او آماده پرواز است و طراوت و شادابى و لذّت‌هاى معنوى همه وجود او را فراگرفته است. بنابراین به بدن به قدرى باید رسیدگى نمود كه در خدمت پرواز روح باشد، نه اینكه مانع و مزاحم طیران و عروج روح و توجّه آن به معنویّات و عالم ملكوت گردد.

‌‌‌عقل آدمى كه از قواى روحى وى به شمار مى‌آید، با سبك بودن شكم مى‌تواند فعالیّت كرده و به درك حقایق نایل شود.

ب: دومین اثر ارزشمند گرسنگى و سكوت، حفظ قلب از وسوسه‌هاى شیطانى است. مؤمنان

روزه‌دار به تجربه دریافته‌اند كه به جمع حواس و حفظ قلب موفّق‌ترند و افرادى كه خویشتن را به پرخورى عادت داده‌اند نیز بخوبى مى‌دانند، كمتر مى‌توانند عنان قلب را در دست خویش گرفته و از پراكندگى حواس و افكار و خیالات واهى محفوظ بمانند.

ج: سومین اثر گرسنگى و سكوت، تقرب به خداست. تقرب به خدا، كمال واقعى و بزرگ‌ترین هدف و آرمان مؤمنان و پارسایان است. براى رسیدن به این هدف متعالى و مهم، باید دل از هواهاى نفسانى و گرایش‌هاى پوچ مادى و دنیوى پاك گردد و این میسور نیست، جز با تقویت اراده و رشد قدرت تصمیم‌گیرى در جهت شكل‌گیرى هویت الهى و معنوى انسان. در این راستا شكى نیست كه روزه، نقش مهم و ارزنده‌اى در تقویت اراده و جهت دهى آن به سمت تقرب به خدا دارد.

د: چهارمین اثر دو امر یاد شده، اندوه دائم مى‌باشد. در روایات فراوانى از حزن و نیز افراد محزون تعریف و تمجید شده است و این سخن بدان معنا نیست كه انسان پیوسته عبوس و خشن باشد، بلكه منظور تحصیل حالتى است در برابر سرمستى و نشاط و شادى بى‌مورد و بى‌حد كه از صفات منحطِّ حیوانى است. فرد ساكت و گرسنه هرگز شادیهاى كاذب، و تفریحهاى حاكى از بى‌خبرى و خنده‌هاى مستانه ندارد و رفتار او با متانت و آرامش همراه است. البته ممكن است حزن در امور مادّى و عقب ماندن از دنیاداران، در مسابقه ثروت اندوزى، رخ دهد كه به هیچ وجه ممدوح نیست، بلكه حُزنى كه در برابر شادى بى‌حد و مستى غافلانه قرارگیرد، شایسته مدح و ستایش است.

‌‌‌اینكه انذار و ترسانیدن مردم، یكى از مهم‌ترین وظایف رسولان الهى به شمار آمده، بدین جهت است كه آدمیان از عمر خویش استفاده شایسته برند و اعمال و رفتار خویش را كنترل كنند و از امكانات و نیروهاى خدادادى به نحو مطلوب بهره گیرند. مؤمن از اینكه مقدارى از عمرش صرف امور ارزشمند و لازم نگردیده و یا لااقل در مباحات مصروف شده محزون است؛ زیرا از سرمایه‌اش كاسته شده و سودى در این تجارت نصیبش نگشته است.

‌‌‌بى‌جهت نیست كه برخى بزرگان از بسیارى مباحات نیز دست مى‌شستند. وقتى مؤمن به

زندگى این فرزانگان نظر مى‌كند و خود را با آنها مقایسه كرده و عمر خویش را صرف در مباحات و امور بى‌فایده مى‌بیند، محزون و اندوهگین مى‌گردد و تصمیم مى‌گیرد گذشته‌ها را جبران كند و باقى مانده عمر خود را قدر بداند.

هـ: اثر دیگر گرسنگى و سكوت، سبك بارى است؛ یعنى هر قدر آدمى به مردم احتیاج كمترى داشته باشد آزادتر است، ولى كسى كه شكم بارگى را پیشه كند ـ بدان جهت كه پیوسته در اندیشه طعام مطلوب‌تر و لذّت بیشترى است ـ از حرّیت و آزادى محروم است و به مانند چهار پایان، همواره به فكر آخور خویش و به تعبیر مولى امیرالمؤمنین(علیه السلام) همّ او علف اوست؛ در نتیجه با مشكلات فراوانى مواجه خواهد شد: از جمله كسب درآمد بیشتر براى تهیه سفره‌هاى رنگین و غذاهاى لذیذ و احیاناً دست‌یازیدن به كارهاى نامشروع، براى تأمین مقاصد خود.

و: اثر دیگر آن دو امر، دفاع از حقّ و حقیقت است.

‌‌‌كسى كه زندگى معمولى و بى‌آلایش و بدون تشریفات دارد، زبانش نیز باز است و قادر است در همه جا از حق دفاع كند، برخلاف شكم‌باره‌اى كه قدرت دفاع از حقّ را ندارد و همواره به رعایت و ملاحظه دیگران مى‌پردازد، تا مبادا به منابع درآمد او ضربه‌اى وارد آید. فرد سبك بار و «خفیف المؤنة» پروایى ندارد كه از حق گویى او دیگران برنجند و یا به زندگیش آسیبى وارد سازند، زیرا او با امكانات اندك زندگى خویش را سپرى كرده و همه جا مردانه، در برابر كژى‌ها و بى‌عدالتى‌ها، از حقّ دفاع مى‌كند. انسان سبك بار و «خفیف المؤنة» مى‌كوشد تا آبرومند زندگى كند؛ ولى شكم‌باره مى‌كوشد تا همیشه خوش زندگى كند و بین این دو تفاوت زیادى است.

ز: با توجه به مطالب گذشته، اثر سودمند دیگر گرسنگى و سكوت به روشنى آشكار مى‌گردد و آن اینكه مؤمن پرهیزگار هیچ گاه به این فكر نیست كه روزگارش چگونه مى‌گذرد: به سختى یا به آسانى؟ زیرا به تقدیر و قضاى الهى رضا داده و در دنیا به قناعت و كم خرجى روى مى‌آورد

و به جمع‌آورى ثروت و مال همّت نمى‌گمارد، تا به گرفتارى و بیمارى‌هاى روانى‌اى كه دنیاداران بدان مبتلا هستند، مبتلا گردد.

‌‌‌در ادامه خداى سبحان فرمود:

‌‌‌آیا مى‌دانى چه وقت بنده‌ام به من تقرّب مى‌جوید؟

‌‌‌آن حضرت عرض كرد: نمى‌دانم.

‌‌‌فرمود: در حال گرسنگى و سجده: بدون شكّ بهتر است این دو با هم جمع گردند، زیرا گرسنه‌اى كه در حال سجده باشد روحش آمادگى بیشترى براى پرواز و قرب به حق دارد، زیرا با تحمّل رنج گرسنگى احساس ضعف و كوچكى و تواضع در برابر خدا مى‌كند و بر اثر سجده، كمتر حواسش پراكنده مى‌گردد و در نتیجه حضور قلب بیشترى خواهد داشت.

***