بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
پیش از هر چیز باید به این نكته توجه كنیم كه هر یك از ما باید نسبت به مسائل اعتقادی خود جدیتر عمل كند. همه ما معتقدیم كه هر سخنی كه بر زبان میرانیم و یا هر عملی كه انجام میدهیم، در نامه اعمالمان ثبت میگردد و روزی باید پاسخگوی آن باشیم: مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ؛1 [آدمی] هیچ سخنی را به لفظ درنمیآورد مگر اینكه مراقبی آماده نزد اوست [ و آن را ضبط میكند]. علیرغم این حقیقت، برخی در هنگام سخن گفتن غافل میشوند و گاهی عصبانیت و گاهی هم انگیزههای دیگر باعث میشود تا آنها به درستی توجه نداشته باشند كه چه میگویند. اینان از حضور خداوند و كاتبان الهی غفلت میورزند و این همان نقطه ضعفی است كه پیش روی انسان قرار دارد.
به حسب آنچه از بسیاری آیات شریفه قرآن كریم استفاده میشود، عمده لغزش انسانها، در هر مرتبهای از لغزش، و حتی در آنجا كه به اسفل سافلین هم رسیده است، ناشی از همین نقطه ضعف، یعنی غفلت است. درآیات شریفه إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِینَ كَفَرُوا فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ؛2 همانا كسانی كه از راه خدا منحرف میشوند، به [سزای] آنكه روز حساب را فراموش كردهاند، عذابی سخت؛ خواهند داشت؛ و آسمان و زمین و آنچه را كه میان این دو است به باطل نیافریدیم، این گمان كسانی است كه به كفر گرویدند، پس وای از آتش بر كسانی كه كافر شدهاند،؛ و الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء یَوْمِهِمْ هَـذَا وَمَا كَانُواْ بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ؛3 همانان كه دین خود را سرگرمی و بازی پنداشتند و زندگی دنیا مغرورشان كرد، پس همان گونه كه آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انكار میكردند، ما [هم] امروز آنان را از یاد میبریم، بر این نكته تأكید شده است كه گمراهان به سبب نسیانشان راه انحرافی را میپیمایند.
اگر هر یك از انسانها در تمام كارهای خود به یاد داشته باشند كه ناظری وجود دارد كه اعمال آنان را ضبط و ثبت میكند و تمام افراد باید در قبال كارهای خود پاسخگو باشند، قطعاً بیش از پیش، مراقب اعمال خود خواهند بود. البته در دنیا ممكن است اگر كسی مورد سؤال قرار گیرد، از خود جوابی بتراشد و بهانه یا توجیهی برای كار خود بیابد؛ ممكن است این قدرت توجیه به حدی باشد كه حتی كسی خود را نیز فریب دهد. ولی تردیدی نیست آن كسی را كه آگاه به درون اشخاص است، نمیتوان فریب داد و در مقابل او توجیه تراشید. او قبل از این كه كسی سخنی را بر زبان آورد، آن را میداند و از انگیزة آن سخن آگاه است. در وصیت حضرت لقمان (علی نبینا و آله و علیه السلام) به فرزند خویش نیز آمده است: أخلِصِ العَمَلَ فَإنَّ النَاقِدَ بَصیرٌ؛4 عمل خود را خالص گردان، چرا كه؛ آن حسابگر بیناست.
با توجه به در پیش بودن ایام محرم و اعزام مبلغین، به صورت رسمی یا غیر رسمی، به مناطق مختلف، جا دارد كه بیش از هر زمان دیگر به حضور و نظارت خداوند توجه داشت: إِنَّنِی مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَی؛5 من همراه شمایم، میشنوم و میبینم. مبلغین باید در این سفر، خود را فرستاده وجود مقدس ولی عصر (ارواحنا له الفداء) بدانند و توجه داشته باشند كه او حاضر و ناظر است و بالاتر از همه خداوند متعال نیز بر اعمال نظارت دارد: وَكُنتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَّا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی كُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنتَ عَلَی كُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ؛6 و تا وقتی در میانشان بودم بر آنان گواه بودم پس چون روح مرا گرفتی تو خود بر آنان نگهبان بودی و تو بر هر چیز گواهی.؛ این مطلب را باید جدی گرفت و اطمینان داشت كه بسیاری از كسانی كه به روزهای بسیار ناگواری مبتلا شدهاند، (و بعید است كه دیگر راه بازگشتی برای آنها وجود داشته باشد) در آغاز امر، نسبت به مسئولیتشان دچار غفلت شدند و فراموش كردند كه اگر سخنی گفته شود یا مطلبی نوشته شود، روزی باید پاسخگو بود. اگر این عده از افراد از همان ابتدا به این مسأله توجه داشتند، شاید تا این اندازه دچار انحراف نمیشدند. ولی به هر حال آدمی برای ریش جنباندن و كسب شهرت، ارزش قائل میشود و فراموش میكند كه باید روزی این سخنان و اعمال را، به طور دقیق، پاسخگو باشد.
نقل یك حكایت در اینجا میتواند برای عدهای تكان دهنده باشد. مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره) در مورد یك رؤیای صادق چنین نقل میكردند كه مرحوم سید حسن جزایری (ره)، كه مرد بسیار شریفی بود، به سرطان مبتلا گردید و جوانمرگ شد. بعد از وفات ایشان، یكی از بستگانشان، كه مهندس نیز بود، ایشان را در خواب دید و از او پرسید كه بعد از مرگ چه شد و خلاصه قضیه حساب و كتاب چیست. سید حسن در پاسخ به او اظهار داشت كه همین اندازه برایت بگویم كه مو را از ماست میكشند.
نكته دیگری كه باید مورد توجه قرار داد این است كه ارشاد نمودن دیگران و یا هوشیار كردن غافلان، یك تكلیف واجب جدی است، نه یك فضل و امتیازی كه اگر انجام داده شد، خوب است و اگر انجام نشد هم مانعی ندارد. زمانی این تكلیف جدیتر خواهد گردید كه انسان با چشم خود ببیند كه كسی جز خود او نمیتواند به این تكلیف بپردازد و در صورت رها كردن آن، كسی از آن سخن نمیگوید؛ حال یا در آن مجلس، كسی دیگر از آن واجب سخن نمیگوید و یا اصلاً فضای جامعه به گونهای است كه اگر این فرد، آن سخن را نگوید، كس دیگر هم از آن دم نخواهد زد. در چنین جاهایی هیچ عذری از كسی پذیرفته نیست، چرا كه اگر كس دیگری به عنوان بدیل وجود داشته باشد، ممكن است كه شخصی تصور كند این واجب در او متعیّن نیست، اما اگر شبههای در مجلسی مطرح شود و یا در سطح جامعه گسترش یابد و كسی هم، به هر دلیلی، پاسخگو نباشد، در این صورت، افرادی كه سكوت را برگزیدهاند، مشمول این آیه شریفه خواهند گردید كه:؛ إِنَّ الَّذِینَ یَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتَابِ أُولَـئِكَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛7 كسانی كه نشانههای روشن و رهنمودی را كه فرو فرستادهایم، بعد از آنكه آن را برای مردم در كتاب توضیح دادهایم نهفته میدارند، آنان را خدا لعنت میكند و لعنتكنندگان لعنتشان میكنند.
ممكن است كسانی به یاد داشته باشند كه نامهای به امضای شهید مطهری(ره) و مهندس بازرگان علیه شریعتی به چاپ رسید كه در آن، هر چند سنی بودن شریعتی رد شد، ولی اشتباهات و اشكالات او نیز تذكر داده شد. در این نامه، هنگام یادآوری اشكالات، این آیه نیز ذكر گردید و بر این نكته تأكید گردید كه نویسندگان آن از ترس اینكه مبادا مشمول این آیه گردند، اقدام به نوشتن این نامه و تذكر اشتباهات او كردهاند. ناگفته نماند كه هر چند امضای شهید مطهری و مهندس بازرگان در پای این نامه وجود داشت، لیكن شهید مطهری، برای اینكه در این قضیه تنها نباشد، با اصرار توانست از مهندس بازرگان امضا بگیرد. این اقدام شهید مطهری حاكی از این بود كه دیگران تا آن حد ایشان را تنها گذاشتند كه او مجبور گردید به امضای مهندس بازرگان راضی شود، آن هم با این شرط كه در نامه تصریح شود كه شریعتی سنی نیست و در اصل اعتقادات خود مشكلی ندارد. گویا علمای آن زمان نیز حاضر نشده بودند این نامه را امضا كنند و شهید مطهری، به ناچار، به سراغ دیگران رفت.
بنابراین، باید به مسائلی كه به عقاید و باورهای مردم و یا به احكام ضروری و قطعی اسلام مربوط میشود، توجه داشت و به مصادیق بیّن و آشكار بدعت در این زمان پی برد؛ حال ممكن است به جای بدعت، خود آنان نام «قرائت جدید»؛ و یا «برداشت نو»؛ بر روی آن بگذارند. هیچگاه این عناوین جدید، حقیقت را تغییر نخواهد داد و دیگران موظفند تا نسبت به این افراد احساس مسئولیت بیشتری داشته باشند تا مشمول لعنت خداوند نگردند. مضمون این آیه شریفه در روایات نیز آمده است و تأكید شده است كه: إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِی اُمَتی فَلیُظهِر العالِمُ عِلمَهُ وَ إلا فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللهِ وَ المَلائِكةِ و الناسِ أجمَعین؛8 هرگاه بدعتها در میان امت من ظاهر شود، بر علماست كه علم خود را اظهار كنند وگرنه لعنت خداوند و ملائكه و مردم شامل آنان خواهد شد. حاصل آنكه ما غیر از اصل ارشاد جاهل و امر به معروف و نهی از منكر، از یك وظیفه بسیار خطیرتر و جدیتر برخورداریم و آن مبارزه با بدعت و انحرافات دینی است.
نكته مهم دیگر این روزها مسأله انتخابات است. متأسفانه هنوز در بین روحانیون نیز كسانی وجود دارند كه نسبت به این مسائل احساس مسئولیتی نمیكنند. هنوز كسانی از افراد متدین، اهل عبادت، اهل تقوا و اهل احتیاط وجود دارند كه مسائل اجتماعی و سیاسی برایشان حل نشده است و به خاطر برخی كمبودهای موجود در جامعه و انحرافات برخی از مسئولین، اصلاً به نظام معتقد نیستند و گویا هرگونه همكاری با این نظام را در حكم همكاری با بنیامیه میپندارند! اینان در توجیه این پندار خود، ارتكاب معاصی در جامعه و انحرافات موجود را نشانه این میدانند كه این نظام، اسلامی نیست بلكه نظام جور و ستم است؛ لذا این نظام هم مثل تشكیلات بنی امیه است كه اگر كسی حتی یك دوات هم برایشان فراهم سازد، مرتكب گناه بزرگی شده است.
تردیدی نیست كه، آنگونه كه باید و شاید، تاكنون دولت ما اسلامی نبوده است و نمیتوان ادعا كرد عناوینی كه به دولت و كشور ما نسبت داده شده، به طور كامل، مصداق پیدا كرده است. مقام معظم رهبری نیز تصریح نمودند كه تا به حال ما دولت اسلامی نداشتهایم و از هم اینك وارد مرحلهای خواهیم شد كه دولتمان اسلامی شود. به این معنا، توقعی نیست كه دولت ما از تمام جهات اسلامی باشد، ولی این امر بدان معنا نخواهد بود كه مؤمنین هیچ احساس مسئولیتی نكنند، خود را كنار بكشند و به دنبال كار خود بروند و این سخن امام صادق (ع) را بهانه قرار دهند كه: كُونُوا أحلاسِ بُیُوتِكُم؛ 9 خانهنشین باشید.
اینان كه تنها به محافظت از خانواده خود اكتفا میكنند و دیگر كاری با امور دیگران ندارند، در واقع، هم به عقل، هم به نقل و هم به سیره ائمه اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین) پشت كردهاند. در سیره امیرالمؤمنین (ع) سكوت معنا نداشت و اگر چه ایشان در هیچ منصب سیاسی و اداری با خلفای آن زمان همكاری نكرد و بعد از رحلت رسول الله (ص) در هیچ جنگی از جنگهای آنان شركت نجست، اما اگر فعالیتهای ایشان برای جامعه اسلامی نبود، هرگز از اسلام جز نامی باقی نمیماند. این مطلب را حتی خود خلفا نیز، بارها و بارها، تصریح كردهاند. خلیفه دوم بارها اظهار میداشت: لَوْلا عَلِیٌ لَهَلَكَ عّمَر؛10 اگر علی نبود, عمر هلاك میگردید. حتی در عبارتی دیگر نیز خود را چنین نفرین كرد: لا أبقانیَ الله لِمُعْضَلَةٍ لَیْسَ لَها أبوحَسَن؛ 11 خدا مرا زنده نگه ندارد آن روزی را كه ابو الحسن نباشد تا مشكلات را حل كند.
بنابراین، این چنین نبود كه حضرت علی (ع) درِ خانه خود را به روی دیگران ببندد و با كسی تردد یا گفتگو نداشته باشد و به بهانه اینكه عدهای خواهان او نیستند، او نیز با دیگران قهر نماید و آنان را به حال خود واگذارد. از آنجا كه پذیرش مسئولیت در زمان خلفا به معنای تأیید أعمال آنان بود، لذا آن حضرت هرگز منصبی را نپذیرفت، ولی اگر ایشان نیز خود را از صحنه اجتماع كنار میكشید، دیگر برای همیشه راه شناخت حقیقت مسدود میشد. اقدامات مشابهی نیز كه توسط حضرت زهرا (سلام الله علیها) انجام گردید، در راستای این هدف بود كه به همگان نشان داده شود كه طریقه شیعه طریقهای دیگر است و كنار كشیدن روا نیست. اگر حضرت امیرالمؤمنین (ع) و سایر ائمه (علیهم السلام)، مسیری غیر از این طریق را میپیمودند و این حجتهای روشن را برای شیعیان خود اقامه نمیكردند، تبلیغات منفی و روایات ساختگی آنچنان تأثیری بر جای میگذاشت كه قدرت تشخیص را از ما سلب مینمود.
نتیجه آنكه، ولو ما دولت را به این معنایی كه خود مقام معظم رهبری هم فرمودند اسلامی ندانیم، ولی معنای این حقیقت، آن نیست كه افراد نسبت به این نظام بیتفاوت باشند، در هیچ یك از امور مربوط به آن دخالت نكنند و مصالح مسلمین را نادیده بگیرند. آنچه از دلایل قطعی عقلی و دلایل محكم نقلی اسلام، همچون آیات محكم و روایات متواتر، فهمیده میشود این است كه هر كس موظف است برای حفظ اسلام و ارزشهای اسلامی، هر كاری را كه از دستش برمیآید، انجام دهد. و همین حقیقت، معنای این فرمایش حضرت امام (ره) است كه حفظ نظام واجبترین واجبات است.12
در نظام جمهوری اسلامی، كسی كه جانشین شایسته امام معصوم (ع) است و رهبری و هدایت جامعه اسلامی را بر عهده دارد، به كمك نظر اهل خبره، به این نتیجه رسیده است كه در حال حاضر، برای اداره جامعه اسلامی راهی جز انتخابات، تشكیل مجلس و دولت و اموری از این قبیل، وجود ندارد. بنابراین، باید سرنوشت تعیین برخی از مسئولان، هم چون رئیس جمهور، در پای صندوق آرا مشخص شود و با این رأی، سرنوشت مردم، به مدت چهار سال، به فرد خاصی واگذار میگردد. بدیهی است كه نمیتوان نسبت به این مسأله مهم بیتفاوت بود و در این مورد خود را كنار كشید و از بار مسئولیت انداختن رأی به صندوق شانه خالی كرد.
در میان كسانی كه نامشان در لیست نامزدهای انتخابات میآید، اگر بتوان كسی را یافت كه اطمینان ما را به طور كامل به سوی خود جلب كند و یقین پیدا كنیم كه تخلفی از او سر نمیزند و لااقل، تعمدی در ارتكاب خطا ندارد، چنین شخصی بسیار ایدهآل خواهد بود، در مقابل، اگر یقین داشته باشیم كه به ریاست رسیدن كسی، قطعاً به ضرر اسلام و ارزشهای اسلامی است، ولو هزاران مزیت و منفعت دیگر هم داشته باشد، رأی دادن به او هیچ حجت شرعی ندارد، مگر آنكه امر دایر مدار بین او و كسی شود كه صد در صد از او بدتر است. در میان این دو قطب باید مجموع امتیازات را در نظر گرفت و اولویت را به اهتمام به احیاء ارزشهای اسلامی داد.
وظیفه افرادی كه در درون نظام جمهوری اسلامی به سر میبرند، در انداختن رأی خود به صندوق خلاصه نمیشود، بلكه باید برای دیگران نیز روشنگری كرد، زیرا سرنوشت كشور در گروِ رأی همگان است و باید رأی دیگران را نیز به سمت انتخاب اصلح سوق داد. در درجه اول باید كسی را كه به عنوان اصلح نسبی شناختهایم، خود، مورد تأیید قرار دهیم و در درجه بعد باید او را به دیگران نیز معرفی كنیم تا دیگران نیز با شناختی كه از او به دست میآورند، به او رأی دهند.
طبیعی است كه در این قبیل امور، تبلیغات و پول حرف اول را خواهد زد. همواره، در طول تاریخ و در همه جا، این دو عامل نقش اساسی را در روند انتخابات داشته است و كسانی كه از پول بیشتری استفاده كردهاند و روش تبلیغی مناسبی را به كار گرفتهاند، برنده نهایی در انتخابات بودهاند. در برخورد با این دو حربه چند نكته را باید مورد توجه قرار داد؛ اول آنكه رفع شبهه نمود و مردم را نسبت به تبلیغات فریبنده، كه لااقل میتواند عدهای از افراد متدین ساده را به سمت خود بكشاند، آگاه ساخت. بدین ترتیب میتوان جلوی تأثیر تبلیغات منفی را گرفت.
شاید كسانی به یاد داشته باشند كه هنگام بحث از انتخاب رئیس مجلس شورای اسلامی، بسیاری معتقد بودند كه چنین فردی باید روحانی باشد. حتی برخی نهادهای محترم نیز اظهار داشتند در صورتی كه از هر جهت شرایط برای افراد مساوی باشد، فرد روحانی مقدم است. ولی، در عمل، لااقل چنین فرد روحانی كه بتواند این نقش را به خوبی ایفا كند، شناخته نشده بود. لذا معنا نداشت كه گفته شود باید به صِرف بر سر داشتن عمامه، آن فرد معمم را برگزید. حتی باید توجه داشت كه اگر یك فرد روحانی این مسند را بر عهده گیرد و از او ضعفهایی مشاهده شود، ضرر آن بیشتر از آن زمانی خواهد بود كه یك غیر روحانی عهدهدار آن مسئولیت شود.
در مورد انتخاب رئیس جمهور نیز باید متوجه بود كه به صِرف روحانی بودن نمیتوان كسی را اصلح از دیگری دانست. ولی بسیاری از متدینین، تلاش خود را صَرف انتخاب یك روحانی مینمایند تا این منصب از دست روحانیت خارج نشود. این تصور، تصوری ناصحیح است و در عمل نیز دیده شده است كه روحانی بودن به تنهایی نمیتواند ملاك قرار گیرد. به عنوان نمونه، كسی تردید ندارد كه فردی همچون شهید رجایی (ره) آنچنان از خود عمل نشان داد كه رؤسای جمهور بعدی نتوانستند به آن حد از موفقیت دست یابند. البته همانگونه كه پیش از این نیز گذشت، حساب حضرت آیت الله خامنهای (دام ظله العالی) در این زمینه از سایر افراد جداست، ولی كدام یك از رؤسای جمهور بعد از شهید رجایی توانستند همچون او در عرصه عمل موفق باشند؟ همین شهید رجایی غیر روحانی بود كه در آن موقعیت، خود را فرزند ملت و مقلد امام معرفی كرد،13 آن هم نه مقلد در احكام كلیه مندرج در رسالهها و استفتائات، بلكه منظور او این بود كه هر چه نظر امام (ره) باشد، او بدان عمل خواهد كرد ولو اینكه آن نظر، در تشخیص موضوعات باشد.
باید شخصی همچون شهید رجایی را با كسی مقایسه كرد كه عمامه بر سر خود دارد ولی، به طور رسمی، در مقابل رهبری و امام موضع میگیرد. بنابراین نباید اصرار داشت كه حتماً باید یك روحانی بر سر كار آید، بلكه اگر واقعاً كسی وجود داشته باشد كه تدین و پایبندیش به دین بیشتر از یك معمم است، باید او را برگزید. نباید به این تصور كه با انتخاب یك فرد غیر روحانی، انقلاب از دست روحانیت خارج میشود، از انتخاب اصلح غیر روحانی سر باز زد. اگر در زمان فعلی، شهید رجایی در قید حیات بود، او را روی سر میگذاشتیم و برخی از این آخوندها را جلوی پای او فدا میكردیم، چون او بود كه ثابت كرد جز اهداف اسلامی به دنبال چیز دیگری نیست. او با آن زندگی ساده خود، حاضر بود با دل و جان، برای اسلام كار كند. بیجهت نبود كه دشمنان این نظام، بسیار زود او و امثال او را به شهادت رساندند. به شهادت رساندن چنین كسانی كاملاً حساب شده بود، لیكن این ما بودیم كه از ارزش آنان برای نظام غافل بودیم.
در هر صورت، یكی از شبهههایی كه در این زمینه مطرح است و غفلت برخی از افراد را به همراه داشته است، ملاك روحانی یا غیر روحانی بودن رییس جمهور است. در روشنگریهای خود باید افراد را به این نكته توجه دهیم كه میان دو كس كه كاملاً مساوی هستند، ترجیح با فرد روحانی است، اما اگر از لحاظ منش، اخلاق، رفتار، پایبندی به دین و رعایت تقوا، فرد غیر روحانی از فرد روحانی برتر باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد كه به آن روحانی رأی داده شود.
نكته دیگری كه باید در برخورد با تبلیغات انتخاباتی مد نظر داشت، این است كه كسانی كه در انتخابات نامزد میشوند و یا كسانی كه برای جلب آرا، به حمایت از یك شخص اقدام میورزند، وعدههایی را مبنی بر بهبود وضعیت افراد و اقشار مختلف جامعه خواهند داد. افزایش حقوق كارمندان، مبارزه با تورم، تثبیت نرخها و وعدههایی از این قبیل همواره از سوی چنین كسانی مطرح میشود. اما كمتر دیده شده، و یا اصلاً دیده نشده است، كه یكی از این افراد وعده دهد كه ارزشهای اسلامی فراموش شده را دوباره باز میگرداند و احكام تعطیل شده اسلام را احیا میكند.
مطلب فوق، خود، متضمن دو امر تأسف بار است؛ یكی مربوط به خود كاندیداهای انتخابات است كه هیچگاه برای مسایل دینی و ارزشهای اسلامی بهای چندانی قایل نیستند و قایل نیز نخواهند شد. یكی هم مربوط به افراد جامعه میشود كه چنین مطالبهای ندارند، درغیر این صورت، لااقل برای جذب آرا هم كه شده، نامزدها ناچار میشدند در شعارها و وعدههای خود، اسمی از اسلام و احیای ارزشهای اسلامی ببرند. این امر حاكی از آن است كه سطح جامعه ما تنزل پیدا كرده است و اهمیت دادن به دین و اسلام و نیز پایبندی به ارزشهای دین و احكام اسلام بسیار كمرنگ شده است. البته این مطلب بدان معنا نیست كه تمام مردم در این مسیر افتادهاند و حتی آمارگیریهایی كه در این زمینه انجام میشود تا نشان دهد كه مردم بر خلاف مسیر دین حركت میكنند، توسط یك دسته افراد خاصی انجام میشود كه اغراض خاصی را دنبال میكنند. پوشیده نماند كه این نظرسنجیها قبل از آنكه وارد نمونهگیری شود، حكم آن پیشاپیش از سوی آمارگیران مشخص میشود.
این حقیقت، تكلیف ما را مضاعف میكند و این وظیفه را به گردن ما میگذارد كه قبل از مطرح شدن شعارها و وعدهها توسط كاندیداها، ما خود شعار احیای ارزشهای اسلامی و اجرای احكام اسلام را مطرح سازیم تا دیگران نیز به یاد آورند كه این هم یك شعار است.
در پایان، این نكته را متعرض میگردیم كه هرگز نباید در امر انتخابات، تأثیر دعا و توسل به ائمه اطهار (علیهم السلام) را به فراموشی سپرد. در اوایل انقلاب، كسانی بودند كه در ایام انتخابات، و حتی انتخابات مجلس شورای اسلامی، روزه میگرفتند و خود و زن و بچههایشان نذر میكردند تا مبادا كسی وارد مجلس شود كه صلاحیت و اعتبار لازم برای تصدی آن را ندارد. نمیدانم كه آیا در حال حاضر نیز در میان متدینین و مقدسین چنین اموری را میتوان یافت یا خیر. ولی حتی اگر آنها نیز این مسأله را به فراموشی سپارند، بسیار بیمهری است كه من و شمای روحانی كه گوشت و پوستمان از نان امام زمان (عج) روئیده است، متوسل به آن حضرت نگردیم و برای مصلحت خود، كشور و عالم اسلام دعا نكنیم.
1. ق (50)، 18.
2. ص (38)، 26 و 27.
3. اعراف (7)، 51.
4.محمدباقر المجلسی، ، بحار الانوار، ج13، بیروت: مؤسسه الوفاء، چ2، 1403ق، ص432.
5. طه (20)، 46.
6.مائده (5)، 117.
7. بقره (2)، 159.
8. محمدباقر المجلسی، بحار الانوار، ج54، بیروت: مؤسسه الوفاء، چ2، 1403ق، ص234.
9.محمدباقر المجلسی، ، بحار الانوار، ج52، بیروت: مؤسسه الوفاء، چ2، 1403ق، ص138.
10. محمد باقر المجلسی, بحار الأنوار, ج 10, بیروت: مؤسسه الوفاء, چ2, 1403ق, ص 231.
11. محمد باقر المجلسی, بحار الأنوار, ج 4, بیروت: مؤسسه الوفاء, چ2, 1403ق, ص 149.
12.امام خمینی (ره)، صحیفه امام، ج15، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چ1، 1378، ص250.
13. سید شجاع الدین میرطاوسی، یاد نامه شهید محمد علی رجایی، تهران: نهضت زنان مسلمان، 1361، ص313.