لزوم افشای چهره واقعی منافقان حتی به قیمت کشته شدن!

در جمع پیش‌كسوتان انقلاب؛ مشهد مقدس
تاریخ: 
پنجشنبه, 13 بهمن, 1384

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

این ایام مصادف است با سالگرد پیروزی انقلاب از یك سو، و با حماسه حسینی صلوات الله علیه از سوی دیگر كه در واقع، انقلاب اسلامی ایران را هم باید جلوه‌‌ای از خورشید عاشورا دانست . یكی از نكته‌‌هایی كه در این ایام خوب است به آن توجه بشود این است كه ما از این حادثه عاشورا بهترین درسی كه می‌‌توانیم برای زندگیمان و برای ادامه انقلابمان بگیریم چه هست؟ مقام معظم رهبری در چند روز پیش بحث بسیار جامع، عمیق و پرمعنایی را مطرح فرمودند و از جمله فرمودند درس مهمی كه از عاشورا می‌‌گیریم این است كه انسان همیشه آماده انجام تكلیف باشد، هر چند تكلیف اقتضا كند كه خطرهای بزرگی را تحمل كنیم، حتی اگر بزرگترین خطرها، یعنی خطر جان و ناموس باشد. تعبیر ایشان این بود كه هنگامی كه شرایط مناسب باشد باید اقدام به كارهای خطرناك هم كرد. اما منظور از شرایط مناسب چه هست؟ در چه شرایطی امام حسین(ع) اقدام به چنین كاری كرد كه مقام معظم رهبری فرمودند در شرایط مناسب هر مسلمانی بر او واجب است كه چنین اقدامی را انجام بدهد؟
امام حسین(ع) در مقابل دشمنانی قیام كرد تا به شهادت رسید. مقابله كردن با دشمن كه تحت عنوان جهاد واقع می‌‌شود در اسلام بارها اتفاق افتاده است؛ در زمان خود پیغمبر اكرم (ص) جنگ‌‌های زیادی اتفاق افتاد، امیرالمؤمنین (ع) هم جنگهایی با قاسطین و مارقین و ناكثین داشت، برادرش امام حسن (ع) هم با همان قوم جنگید. خصوصیت جنگ سیدالشهداء (ع) چه بود كه می‌‌فرماید وقتی شرایط مناسبی باشد باید چنین اقدامی كرد؟
در جهادی كه با كفار و مشركین انجام می‌‌گیرد، تناسبی بین مجاهدین و رزمندگان اسلام با طرف مقابل و دشمنان در نظر گرفته می‌‌شود. اگر جمعیت كفار و مشركین، عِده و عُده‌‌شان خیلی زیاد باشد و مسلمانها در حال ضعف باشند، در چنین شرایطی اقدام به جنگ نخواهد شد. این همان شرایطی است كه سالها پیغمبر اكرم (ص) با مشركین داشتند و با معاهدات و پیمان عدم تعرض سپری كردند. اما در واقعه عاشورا چیز عجیبی می‌‌بینیم سیدالشهداء (ع) با چند نفر از خانواده‌‌؛ و فرزندانش، برادرش و چند نفر از اصحاب در مقابل دست كم سی هزار نفر قرار گفتند. آیا در باب جهاد، ما هیچ نوع جهادی داریم كه حتی اگر دشمن دهها و صدها و هزارها برابر هم باشد باز هم باید اقدام به جنگ كرد؟ ما در انواع جهادی كه در كتابهای فقهی ذكر شده چنین جهادی سراغ نداریم. پس این كار سیدالشهداء (ع) از چه مقوله‌‌ای بود؟ این چه جور جهادی است؟ كدام شرایط بود كه ایجاب می‌‌كرد چنین حركتی انجام بگیرد و مقام معظم رهبری می‌‌فرمایند اگر این شرایط برای دیگران هم واقع بشود واجب است همان كار را انجام بدهند؟ همین سیدالشهداء (ع) ده سال در زمان معاویه این وضع را تحمل كرد و لشگر كشی نكرد. این شرایط چه بود كه در زمان یزید اتفاق افتاد؟ این را باید در یك مقوله دیگری جستجو كرد. بله می‌‌توان در طرح مسائل جهاد در فقه به‌گونه‌‌ای تجدید نظر كرد و اگر فقها اجازه بدهند بر اقسام جهاد افزود.
ما در اقسام جهاد، یك جهاد ابتدایی با مشركین داریم كه طبق فتوای بسیاری از فقها منوط به حضور امام معصوم و اذن اوست. آن جهاد برای دعوت كفار به اسلام هست كه بعد از اینكه حقانیت اسلام برایشان اثبات شد، اگر عناد ورزیدند و زیر بار حق نرفتند، امام معصوم اگر صلاح بداند دستور جهاد می‌‌دهد. یك قسم جهاد هم داریم كه جهاد با اهل بغی است، با كسانی كه در داخل حكومت اسلامی سر به شورش برمی‌‌دارند. یك قسم جهاد هم داریم كه دفاع است. اگر كسی به كشورهای اسلامی حمله كرد و به اصطلاح، كیان اسلامی به خطر افتاد باید همه مسلمانها سعی كنند آن خطر را برطرف كنند و دفاع كنند، شبیه جنگی كه هشت سال بر ما تحمیل شد و خدای متعال به بركت فداكاریهای مردم ما این توفیق را به ایشان داد كه حتی نگذارند یك وجب از خاك ما به دست دشمن بیفتد. جا دارد یك قسم دیگری هم بر جهاد بیافزاییم
ـ هر چند كه اصطلاح معروف نیست ـ و آن دفاع از ارزشهای اسلامی است. اگر خطری متوجه دین مسلمانها شد، اینجا چطور عكس العملی باید نشان داد؟
می‌دانیم احترام مسلمان در مقابل كافر به این نیست كه از فلان پدر و مادری متولد شده؛ احترامش به خاطر اسلام اوست. در واقع در موارد دفاع از جان و مال و ناموس مردم هم اسلام مع الواسطه به این دفاع ارزش بخشیده است؛ یعنی مسلمانها كه جانشان و مال و زمینشان محترم است، این احترامش بالعرض است؛ احترام بالذات مال اسلام است. حالا اگر خود اسلام به خطر افتاد، خود اسلام عزیزتر است یا مسلمانی كه بواسطه اسلام عزت پیدا كرده است؟ خود اسلام عزیزتر است یا خاكی كه به بركت نام اسلام عزت پیدا كرده است؟ اگر دفاع از كسانی كه بالعرض احترام پیدا كرده‌اند واجب است، احترام از چیزی كه ارزش بالذات دارد واجب نیست؟ در روایات زیادی وارد شده كه اگر خطری متوجه جانت شد، مالت را فدای جان كن. اما اگر خطری متوجه دینت شد، فرمود «اجعل نفسك دون دینك1»؛ جان فدای دین. هر كاری که می‌‌شود انجام داد تا خطر را از دین رفع كرد این كار را باید انجام داد؛ اگر با مال است با مال، اگر با بیان است با بیان، اگر با سیاست است با سیاست، اگر با قراداد است با قرارداد، اگر خون تو خطر را از دین دفع می‌‌كند خون را باید داد و افتخار كرد. البته دفع خطر همیشه با جان دادن نیست. مقام معظم رهبری فرمودند هر مسلمانی باید اقدام كند، خواه مستلزم خطری باشد و خواه نباشد. یعنی راه‌‌های مختلف را باید بررسی كرد، از هر راهی می‌‌شود خطر را باید دفع كرد. آخرین راه، كاری است كه سیدالشهدا (ع) كرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران كه بسیار شباهت دارد به انقلاب پیامبر اكرم صلی اللّه علیه و آله و سلم خطرهایی متوجه دین شد كه بعد از رحلت پیغمبر اكرم (ص) هم سابقه داشت. متأسفانه ما كوتاهی كرده‌ایم در اینكه نقش امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه و خاندان پیغمبر را درست در رفع خطر از دین تبیین كنیم.
شما ببینید در هیچ مكتب سیاسی‌‌ای توصیه نمی‌‌شود كه رهبر یك جامعه‌‌ای به مردم بگوید كه احتمال دارد شما از این مرامتان دست بردارید و مخالف من و هدف من بشوید. این خلاف سیاست است. اما قرآن می‌‌فرماید «؛ وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی‌‌؛ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی‌‌؛ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً»2. هشدار است به اینكه چنین خطری آینده جامعه اسلامی را تهدید می‌‌كند. چنین نیست كه اگر كسانی چند سال ایمان آوردند، مبارزه كردند، زندان رفتند، در جنگها شرکت کردند، دیگر بیمه شده‌‌‌اند و خطری آنها را تهدید نمی‌‌كند. انسان تا زنده هست و نفس می‌‌كشد خطر انحراف برایش هست. گذشته درخشان هیچ ضمانتی برای آینده ندارد، همچنان كه برای اصحاب پیغمبر نداشت.
کار ائمه در صدر اسلام و در مقابل هجمه هایی كه علیه اسلام واقعی انجام گرفت و بعضی هایش هم از طرف كفار و خارج از مرزها حمایت و رهبری می‌‌شد، از یک طرف، تبلیغ مثبت و بیان حقایق اسلام بود و از طرف دیگر، افشا كردن چهره منافقین؛ ولی این كارها هم به آسانی انجام نمی‌‌گرفت. آن خون دلهایی كه علی (ع) خورد همان تدبیری بود كه برای بقای اسلام كرد. خطر آن روز را با آن تدبیر بیست و پنج ساله‌‌اش دفع كرد؛ حتی آن وقتی كه مسلمانها علیه خلیفه سوم جمع شدند و تصمیم بر كشتن او گرفتند امیرالمؤمنین (ع) توسط امام حسن و امام حسین علیهما السلام مشك آب برایش فرستاد، اینها همان تدبیرهایی است كه برای بقای اسلام كرد تا اینكه نوبت رسید به روزی كه مردم او را شناختند و حاضر شدند او را حمایت كنند که فرمود لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَی كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا»3. علی (ع) در زمان حكومتش می‌‌نالد از اینكه كسانی عالم نما بر كرسی فتوا و قضاوت تكیه زده‌‌اند و بر خلاف ما انزل اللّه حكم می‌‌كنند. اینها چه كسانی بودند؟ كفار و مشركین بودند؟ همین‌هایی بودند كه در ركاب پیغمبر در جنگها شركت داشتند. مگر آن‌‌هایی كه شمشیر بر روی علی (ع) كشیدند كه بودند؟ طلحه‌‌ها و زبیرها و دیگران با آن سوابق درخشانشان به روی علی (ع) شمشیر كشیدند. زبیر كسی بود كه پیغمبر برای شمشیرش دعا كرد؛ اما همین شمشیر به روی علی (ع) كشیده شد. بعد از چند روز که از حكومت حضرت گذشت، شمشیر به روی او كشید تا در جنگ جمل كشته شد. تاریخ این صحنه‌‌ها را فراوان دیده و خواهد دید.
ما تاریخ امام حسین(ع) را هم درست بلد نیستیم؛ فقط تاریخ ده روز عاشورایش را بلد هستیم. بعد از شهادت امام حسن (ع) تا واقعه عاشورا، امام حسین(ع) چه كار می‌‌كرد؟ به تعبیر امروز، بزرگترین كار امام حسین(ع) در این ده سال، كادرسازی، تبلیغ، روشنگری و افشاگری بود، خطرها را برای مردم تبیین می‌‌كرد، خواه در سخنرانی‌‌های عمومی در منا یا در جاهای دیگر در ایام حج، خواه به صورت خصوصی و محرمانه با اشخاصی كه مؤثر بودند، نامه می‌‌نوشت و دعوتشان می‌‌كرد. اگر این فعالیتها در آن دوران نبود، امام حسین(ع) موفق نمی‌‌شد همین حركت را در عاشورا انجام بدهد و این بركات بر آن مترتب بشود.
نكته اولی که نتیجه می‌گیریم اینکه همچنان كه بعد از رحلت پیغمبر (ص) خطر انحراف در جامعه وجود داشت، بعد از رحلت امام (ره) هم خطر انحراف در جامعه وجود داشته و بعد از این هم وجود خواهد داشت. نكته دوم اینکه جلوگیری از این انحراف و مبارزه با آن ـ در فرض تحقق ـ بر همه مسلمانها واجب است. این همان مطلبی است كه مقام معظم رهبری فرمودند که اقدام بر همه مسلمانها واجب است. اما شیوه‌‌اش چه هست؟ اول بیان مثبت، یعنی تبلیغ واقعیت اسلام و نشان دادن راه صحیح. این یك راه که برای همه واجب است اول خودشان یاد بگیرند، بعد به دیگران بگویند؛ ولی این كافی نیست، برای اینكه شیطان شبهه‌هایی را ایجاد می‌‌كند كه در اذهان افراد ساده مؤثر واقع می‌‌شود. باید آنها را هم شناسایی كرد، شبهه افكن‌‌ها را معرفی كرد، شبهاتشان را پاسخ گفت و ماسك‌‌ها را از چهره‌‌های منافقین برداشت.
اما ویژگی قیام امام حسین (ع) و شرایط آن زمان چگونه بود؟ شما ببینید نسل دوم و سوم انقلاب امام حسین(ع) "صلوات اللّه علیه"؛ نسل جوانی از مسلمانها بودند؛ اینها پیغمبر را ندیده بودند، معاویه هم یكی از شخصیتهای برجسته زمان حكومت خلفا بود که از طرف آنها حكومت شام را داشت، پول فراون و انواع وسایل تبلیغ را هم در اختیار داشت، با هدایا هم آنچنان دیگران را آبستن كرده بود كه كسی جرأت مخالفت با معاویه را نداشت. امام حسین(ع) ده سال خون دل خورد و تك تك با كسانی كه امیدی به هدایتشان داشت گوشه و كنار نشست و آنها را ارشاد كرد، ولی اینها با آن ابزاری كه در دست معاویه بود تكافؤ نمی‌‌كرد تا اینکه زمان یزید فرا رسید. امام حسین(ع) جز این راهی ندید كه با شهادت خودش چهره بنی امیه را افشا كند. صحبت جنگ و جهاد نبود تا بگوییم چند نفر با چند نفر می‌‌جنگند. اگر این بود، وقتی دید در مقابل او سی هزار نفر هستند، چرا اقدام به جنگ كرد؟ قرآن می‌‌گوید تا دو برابر، حداكثر ده برابر. پس هفتاد نفر باید حد اکثر در مقابل هفتصد نفر باشد. چرا در مقابل سی هزار نفر ایستاد و جنگید؟ چون این جهاد رسمی نبود؛ این شهادت، ابزاری بود برای افشاگری. این یك نوع دیگر از جهاد است؛ جهاد برای حفظ ارزشهاست، برای حفظ دین است نه حفظ دینداران و اموال و متعلقاتشان.
اگر شرایطی پیش آمد كه در آن شرایط چهره منافقین و دشمنان اسلام را جز با كشته شدن نمی‌‌توان افشا كرد باید چنین كاری كرد. این حساب این نیست كه ما بسنجیم جمعیت ما چقدر است و مخالفین چقدر هستند. باید ببینیم با چه راهی می‌‌شود خطر را از اصل دین برطرف كرد.
اینكه می‌‌گوییم اگر خطری متوجه دین شود، به چه معناست؟ سخنرانی امام که فرمودند: ای مشهد، ای قم، ای نجف، اعلام خطر می‌‌كنم، من برای اسلام اعلام خطر می‌‌كنم، یعنی چه؟ امام از چه می‌‌ترسید؟ یعنی می‌‌ترسید در رادیو یا در مأذنه‌‌ها به جای اشهد ان لا اله الا اللّه بگویند خدا دو تاست؟ مگر شاه می‌‌گفت خدا دو تاست؟ مگر در كاخ‌‌هایش هر سال مراسم عزاداری برگزار نمی‌‌كرد؟ چند تا حكم بود که آمریكا دستور داده بود كه اینها را باید اجرا بكنی و این احکام خلاف اسلام بود؛ امام دادش بلند شد و گفت اعلام خطر می‌‌كنم. چه خطری اسلام را تهدید می‌‌كرد، جز تعطیل احكام اسلام؟ اگر روزگار دیگری ـ كه خدا نیاورد چنین روزی را ـ باز بنا گذاشته شد كه احكام اسلام تعطیل بشود، به هر بهانه‌‌ای، یا قرائت نوینی عرضه شد یا گفتند تاریخ اجرای این احكام دیگر گذشته و یا گفتند با حقوق بشر سازگار نیست یا گفتند با آزادی نمی‌‌سازد، به هر دلیلی اگر بنا گذاشته شد كه باز احكام اسلام تعطیل بشود، همان كاری را باید كرد كه امام كرد و امام درسی را كه از امام حسین(ع) فرا گرفته بود عملی كرد.
پروردگارا تو را به عزت امام حسین(ع) قسم می‌‌دهیم عزت اسلام و مسلمین روز افزون بفرما.
روح امام راحل و شهدای عزیز ما را با سیدالشهداء (ع) محشور بفرما
بر علو درجات او بیفزا
سایه مقام معظم رهبری برسر ما مستدام بدار
هر كس برای اسلام و مسلمین خدمت می‌‌كند او را پایدار بدار


1؛ یحارالانوار، ج 74، ص 63، باب 3.

2؛ آل‌عمران، 144.

3؛ نهج‌البلاغه، ص 50.