«یا أَباذَرٍّ؛ إِنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ لَیُدْخِلُ قَوْماً أَلْجَنَّةَ فَیُعْطیهِمْ حَتّى یَمِلُّوا وَ فَوْقَهُمْ قَوْمٌ فىِ الدَّرَجاتِ الْعُلى، فَإِذا نَظَرُوا إِلَیْهِمْ عَرَفُوهُمْ، فَیَقُولُونَ: رَبَّنا إِخْوانُنا كُنّا مَعَهُمْ فىِ الدُّنْیا فَبِمَ فَضَّلْتَهُمْ عَلَیْنا فَیُقالُ: هَیْهاتَ، هَیْهاتَ، إِنَّهُمْ كانُوا یَجُوعُونَ حینَ تَشْبَعُونَ وَ یَظْمَئُونَ حینَ تَرْوُونَ وَ یَقُومُونَ حینَ تَنامُونَ وَ یَشْخَصُونَ حینَ تَحْفَظُونَ.
یا أَباذَرٍّ؛ جَعَلَ اللّهُ جَلَّ تَناؤُهُ قُرَّةَ عَیْنى فىِ الصَّلوةِ وَ حَبَّبَ إِلَىَّ الصَّلوةَ كَما حَبَّبَ إِلَى الْجائِعِ الطَّعامَ وَ إِلَى الظَّمْانِ الْماءَ وَ إِنَّ الْجائِعَ إِذا أَكَلَ شَبِعَ وَ إِنَّ الظَّمْانَ إِذا شَرِبَ رَوِىَ وَ أَناَ لا أَشْبَعُ مِنَ الصَّلوةِ.
یا أَباذَرٍّ؛ أَیُّما رَجُل تَطَوَّعَ فى یَوْم وَ لَیْلَة اثْنَتَى عَشَرَ رَكْعَةً سِوَى الْمَكْتُوبَةِ كانَ لَهُ حَقّاً واجِباً بَیْتٌ فى الْجَنَّةِ.
یا أَباذَرٍّ؛ مادُمْتَ فىِ الصَّلوةِ فَإِنَكَ تَقْرَعُ بابَ الْمَلِكِ الْجَبّارِ وَمَنْ یُكْثِرْ قَرْعَ بابِ الْمَلِكِ یُفْتَحْ لَهُ.
یا أَباذَرٍّ؛ ما مِنْ مُؤْمِن یَقُومُ مُصَلِّیاً إِلاّ تَناثَرَ عَلَیْهِ الْبِرُّ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْعَرْشِ وَ وُكِّلَ بِهِ مَلَكٌ یُنادى: یَاابْنَ آدَمَ لَوْ تَعْلَمُ مالَكَ فىِ الصَّلوةِ وَ مَنْ تُناجى ما انْفَتَلْت»
موعظههاى پیامبر كه پیش از این، مورد بررسى قرار گرفت به سه بخش تقسیم مىگردد:
بخش اول:
در بیدار ساختن انسان و غفلت زدایى از او بود؛ زیرا او بر اساس طبیعت حیوانىاش، براى
فعالیتهاى دنیوى، اشباع غرایز و تمایلات حیوانى، بیشتر انگیزه دارد، از این جهت مبدء و معاد را فراموش مىكند.
گرچه برخى از ابتدا به هدف و غایت آفرینش خود آگاهند، ولى عموم مردم از هدف آفرینش خود غافلند: نمىدانند براى چه آفریده شدهاند، به كجا مىروند و چه باید بكنند. بنابراین باید آنها را بیدار ساخت و احساس مسؤولیت را در آنها برانگیخت. بخش اول موعظههاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جهت غفلت زدایى، توجه دادن انسان به مسؤولیتش بود و اینكه چه سرمایه گرانبهایى در اختیار اوست كه باید از آن بهره بردارى كند.
بخش دوم:
بعد از آگاه شدن انسان به هدف و ضرورت انتخاب راهى كه آن را به هدف رهنمون سازد، لزوم فراگیرى علم و تحصیل آگاهى مطرح مىگردد؛ از این جهت در بخش دوم به تحصیل علم و وظایف عالمان الهى اشاره رفت. نیز مطرح گردید، ضرورىترین علمها، علمى است كه هدف آفرینش و راه رسیدن به آن را مىشناساند كه آن عبارت است از معارف الهى.
بخش سوم:
در این بخش لزوم عمل به علم و وظایف و تكالیف شناخته شده، مطرح گردید و اشاره شد كه عمل در دو جهت تحقق مىیابد: جهت اول فعالیتهاى ایجابى و مثبت؛ یعنى بایدها و كارهایى كه باید انجام گیرند. جهت دوم فعالیتهاى سلبى؛ یعنى نبایدها و كارهایى (محرمات) كه باید از آنها دورى گزید. نقطه اساسى این قسمت، لزوم درك اهمیت گناه و بازتاب آلوده گشتن به آن بود. بعد از آن سه بخش در این درس، بخش چهارم سخنان و موعظههاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) مطرح مىگردد.
بخش چهارم:
انسان نباید به انجام واجبات و ترك گناهان اكتفا كند و تصور كند دیگر وظیفهاى ندارد.
گرچه رسیدن به این مرحله خیلى مهم است، ولى این تازه گامهاى اول، براى رسیدن به هدف است. بدیهى است كه بدون دورى از گناهان و انجام واجبات و در یك جمله، بدون برداشتن گامهاى اول، فرد نمىتواند قدمهاى بعدى را بردارد؛ ولى این مرحله، در مقایسه با مراحل باقىمانده، راه كوتاهى است كه طى شده است و تازه انسان مسیر بس درازى در پیش دارد. پس باید بیشتر انسان را تشویق به تلاش و فعالیت كرد و در او این انگیزه را ایجاد كرد كه تنها به انجام واجبات و ترك گناهان و محرمات اكتفا نكند.
«یا اباذرّ؛ انّ اللّه جلّ ثناؤه لیُدخل قوماً الجنّة فیعطیهم حتى یملوا و فوقهم قوم فى الدّرجات العلى فاذا نظروا الیهم عرفوهم، فیقولون ربّنا اخواننا كنّا معهم فى الدّنیا فبم فضّلتهم علینا، فیقال هیهات، هیهات، انّهم كانوا یجوعون حین تشبعون و یظمئون حین تروون و یقومون حین تنامون و یشخصون حین تخفضون»
اى ابوذر؛ خداوند گروهى را به بهشت مىبرد و آنقدر به آنان نعمت مىدهد كه خسته مىشوند، ولى چون به گروه دیگرى كه در درجات بالاى بهشت قرار دارند، مىنگرند آنها را باز مىشناسند پس مىگویند: پروردگارا اینان برادران ما هستند كه در دنیا با هم زندگى مىكردیم، چرا آنان را بر ما برترى دادى؟
در پاسخ گفته مىشود: هیهات هیهات، آنگاه كه شما سیر بودید، آنان گرسنگى مىكشیدند و آنگاه كه شما سیراب بودید، تشنه مىماندند (روزه مىگرفتند) و وقتى شما خواب بودید، آنان ایستاده (به نماز مشغول) بودند، و چون شما در خانههاتان مىآسودید، آنان از براى خدا بیرون مىشتافتند.
در این جملات حضرت صحنهاى از قیامت را مجسم مىسازند، صحنهاى كه فرد با انجام واجبات و ترك محرمات به بهشت راه یافته. براى او جاى ندارد كه از جهنم و دركات او سخن گفته شود، چون او از خطر جهنم رهیده است و بهشتى شده است، ولى بهشتى
كوتاه همتى كه به درجات پایین بهشت اكتفا كرده است و همت این را نداشته كه قدمهاى بلندترى بردارد و به درجات والاتر نایل شود. حال براى او مجسم مىسازند كه گرچه تو با انجام وظایف واجبت به بهشت راه یافتى، ولى هستند كسانى كه در بهشت از تو بالاترند و تو سعى كن به مقام آنان نایل شوى.
خداوند بسیارى از مردم را وارد بهشت مىسازد و نعمتهاى بىحسابى به آنها ارزانى مىكند، چنان كه تا مدتى سرگرم استفاده و لذتجویى از آن نعمتها مىشوند. (تعبیر حضرت این است كه آنقدر نعمت در اختیار آنها مىگذارند كه خسته مىشوند. البته این تعبیر عرفى است والا در بهشت خستگى وجود ندارد، چنانكه خداوند مىفرماید:
«... لا یَمَسُّنا فیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فیها لُغُوب»(1)
در بهشت رنج و المى به ما نمىرسد و هیچگاه ضعف و خستگى نخواهیم داشت.
پس منظور حضرت این است كه به هر اندازه بخواهند، نعمت به آنها داده مىشود).
این بهشتیان به یكباره مىنگرند كه دوستان آنها به مقامهاى والاترى رسیدهاند، تعجب مىكنند. عرض مىكنند: پرودگارا، اینها دوستان ما بودند، ما در دنیا با هم بودیم، در یك صف نماز مىخواندیم و در یك سنگر مبارزه مىكردیم، چه شد كه آنها را بر ما برترى دادى و مقامهاى عالىترى به آنها بخشیدى؟
به آنها جواب مىدهند: شما با آنها تفاوت زیادى دارید، وقتى شما سیر بودید، آنها گرسنگى مىكشیدند. آنگاه كه شما سیراب بودید، آنها تشنه بودند و روزههاى مستحبى مىگرفتند. وقتى شما مشغول بهرهجویى از نعمتها و غذاهاى حلال بودید، آنها روزه مىگرفتند. گرچه شما مرتكب گناه نشدید، ولى آنان در تابستان گرم، شكم خود را از غذا و آب خالى مىكردند. شما به اعمال و وظایف واجب خود اكتفا مىكردید و پس از آن به استراحت مىپرداختید، ولى آنها به خواب نمىرفتند و مشغول عبادت و راز و نیاز با خدا مىشدند. به فرموده قرآن آنها كسانى بودند كه:
1. فاطر / 35.
«كانُوا قَلیلا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ. وَ بِالاَْسْحارِهُمْ یَسْتَغْفِرُون»(1)
اندكى از شب را به خواب مىروند و سحرگاهان از درگاه خداوند طلب آمرزش و مغفرت مىكنند.
در این جملات حضرت درجات و مقامات بهشت را یادآور شدند. در آیات و روایات فراوانى تصریح شده، چنانكه جهنم داراى دركات است، بهشت نیز داراى درجات و مقامهایى است. پایینترین مرتبه آن مختص كسانى است كه به واجبات عمل كردهاند و بالاترین درجه بهشت «مقام رضوان» است كه مختص اولیاى خاص خداوند و مخلصین است.
خداوند مىفرماید:
«وَعَدَاللّهُ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِها الاَْنْهارُ خالِدینَ فیها وَمَساكِنَ طَیِّبَةً فى جَنّاتِ عَدْن وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیم»(2)
خداوند وعده داده است كه مردان و زنان مؤمن را در بهشت جاودانى كه زیر درختانش نهرها جارى است درآورد و در كاخهاى نیكوى بهشت عدن منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودى خداوند را به آنان كرامت كند؛ آن به حقیقت رستگارى بزرگى است.
درباره جمله «رضوان من اللّه اكبر» مرحوم علامه طباطبایى مىفرماید: «رضایت و رضوان الهى از همه نعمتهاى بهشت برتر و والاتر است و از این جهت واژه «رضوان» نكره آورده شده، كه حدى بر آن متصور نیست، یا اینكه رضوان و رضایت خداوند اگر كم هم باشد، از همه نعمتها بزرگتر است، نه از این جهت كه آن نعمتها از رضایت خداوند
1. ذاریات / 18 ـ 17.
2. توبه / 72.
ناشى مىگردد ـ گرچه واقعیت چنین است ـ بلكه از آن جهت كه حقیقت بندگى و عبودیت خدا كه قرآن به آن دعوت مىكند، بندگى از روى محبت به خداست، نه به جهت طمع در بهشت و یا ترس از جهنم. برترین سعادت و رستگارى نزد محب این است كه رضاى محبوبش را جلب كند، نه اینكه براى ارضا و راضى ساختن خود همت گمارد»(1)
بندگى از روى محبت و عشق به خداوند، چنانكه در برخى روایات آمده است، برترین بندگىها و مختص احرار و آزادگان و صالحان است. از این جهت مىتوان ادعا كرد بالاترین مقامهاى بهشت «رضوان» است كه به صالحان و آزادگان ـ كه خالصانه خداوند را عبادت مىكنند ـ اختصاص دارد.
در ارتباط با مراتب و درجات آخرت خداوند مىفرماید:
«أُنْظُرْ كَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْض وَ لَلاَْخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجات وَ أَكْبَرُ تَفْضیلا»(2)
بنگر چگونه برخى مردم را بر برخى دیگر فضیلت و برترى دادیم، مراتب و درجات آخرت، بیشتر و بالاتر از درجات دنیاست.
این آیه اشاره دارد به اینكه تفاوت درجات آدمیان، به كوششها و تلاشهایشان بستگى دارد. چنان نیست، كسى كه عملش اندك است با كسى كه عملش فراوان است، یكسان باشد. علاوه اختلاف درجات و مراتب آخرت، قابل مقایسه با اختلاف مراتب دنیا، در بهرهمندى از امكانات او نیست؛ چون آخرت به مراتب فراختر از دنیاست تا بدان حد كه در تصور نمىگنجد.
دلیل برترى در دنیا، تفاوت در بهرهمندى از مال و ثروت و جاه و مقام دنیاست، و شكى نیست كه اینها محدودند. ولى دلیل برترى در آخرت و اختلاف درجات آن، به میزان بهرهورى انسانها از ایمان و اخلاص بر مىگردد كه این از حالات دل و قلب انسان است و بدون شك قابل مقایسه با تفاوتهاى دنیوى نیست.(3)
1. المیزان، ج 9، ص 354
2. اسراء / 21.
3. المیزان، ج 13، ص 72.
همانطور كه اشاره رفت، بیان حضرت در این بخش این نكته را به انسان گوشزد مىكند كه نباید به انجام واجبات و ترك محرمات اكتفا كند، البته كسى كه به درجات پایین بهشت رضا مىدهد، مىتواند به همین حد اكتفا كند، ولى روزى مىرسد كه مىنگرد، دوستان و اقران او در مراتب عالىترى قرار دارند و در آن روز او حسرت مىخورد. براى اینكه ما نیز به آن مراتب عالى دست یابیم، بایسته است از تفریح و استراحت خود بكاهیم، و بیشتر به عبادت بپردازیم.
گفتنى است كه استراحت، در حد ضرورت، مطلوب است و گاهى واجب مىگردد و چه بسا خود مقدمه انجام تكلیف واجبى است: مثل اینكه اگر استراحت نكند، در حال نماز و عبادت كسل است و نشاط كافى ندارد، یا اگر استراحت نكند، به موقع درس نمىتواند، درست آن را بفهمد. سخن در این است كه استراحت بىجا و بیش از حد، اگر موجب جهنم رفتن هم نشود دست كم، شخص را از دیگران عقب مىاندازد.
در ادامه روایت پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله) نماز را به عنوان بهترین و شایستهترین عمل معرفى مىكنند كه فرد مىتواند، به هنگام فراغت به آن روى آورد:
«یا اباذرّ؛ جعل اللّه جلّ ثناؤه قرّة عینى فى الصّلوة و حبّب الىّ الصّلوة كما حبّب الى الجائع الطّعام و إلى الظّمان الماء و انّ الجائع اذا أكل شبِعَ و انَّ الظّمان اذا شرب روى و انا لا اشبع من الصّلوة»
اى ابوذر؛ خداوند عزوجل نماز را نور دیده من قرار داده است و آن را چنان محبوب من ساخته كه گرسنه غذا را و تشنه آب را دوست مىدارد. گرسنه وقتى كه غذا مىخورد سیر مىشود و تشنه وقتى آب مىنوشد سیراب مىگردد؛ ولى من هرگز از نماز سیر نمىشوم.
براى كسى كه درصدد است از پیامبر پند گیرد و او را اُسوه خود برگزیده است، بهتر آن
است كه بنگرد، سیر و سلوك و رفتار پیامبر چگونه است، لذا در اینجا پیامبر(صلى الله علیه وآله) خود را به عنوان اسوه عملى معرفى مىكند و این بهترین شیوه تربیتى است، براى كسانى كه عاشق و دوستار پیامبرند و مىخواهند قدم در راه او بگذارند.
در روایتى آمده است كه:
«أُحِبُّ مِنْ دُنْیا كُمْ الطّیِبَ وَ النساءَ وَ قُرَّة عَیْنى فى الصّلوة»
از دنیاى شما بوى خوش، و زنان را دوست دارم امّا نور چشم من در نماز است.
اینكه حضرت فرمود: «نماز مایه روشنى چشم من است» بهترین تعبیرى است كه انسان نسبت به محبوب خود و كسى كه خیلى دوستش مىدارد، به كار مىبرد و مىگوید: فلانى نور چشم من است.
در قرآن خداوند متعال حضرت موسى را مایه روشنى چشم مادرش معرفى مىكند، آنجا كه مىفرماید:
«اى موسى به مادرت وحى كردیم كه كودك خود را در صندوقى قرارده و به دریا افكن. آنگاه امواج دریا كودك را به ساحل برساند تا دشمن من و او طفل را از دریا برگیرد و من به لطف خود محبّتى را بر تو افكندم (تا تو را دوست دارند) و تا در پیش چشم من (و با عنایت من) ساخته شوى. تا آنجا كه مىفرماید:
«إِذْ تَمْشى أُحْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ یَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَىْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ ...»(1)
آنگاه (كه از مادر دور افتادى) خواهرت در جستجو بود تا ترا نزد فرعونیان یافت و گفت مىخواهید یكى را كه شیر و تربیت این طفل را تكفل كند به شما معرفى كنم و ما تو را به مادرت برگرداندیم، تا دیدگانش روشن گردد و (به او گفتیم) محزون مباش.
پروین اعتصامى این داستان را با شعر ترسیم مىكند و ما برخى از اشعار او را ذكر
1. طه / 40 ـ 38.
مىكنیم:
مادر موسى چو موسى را به نیل *** درفكند از گفته ربّ جلیل
خود زساحل كرد با حسرت نگاه *** گفت كاى فرزند خرد بىگناه
گر فراموشت كند لطف خداى *** چون رهى زین كشتى بىناخداى
گر نیارد ایزد پاكت بیاد *** آب، خاكت را دهد ناگه بباد
وحى آمد كاین چه فكر باطل است *** رهرو ما اینك اندر منزل است
پرده شك را برانداز از میان *** تا ببینى سود كردى یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختى *** دست حق را دیدى و نشناختى
پیامبر مىفرمایند: نماز مایه روشنایى چشم من است و چون ما نمىتوانیم این نكته را درك كنیم، با بیان شیرینى به توضیح آن مىپردازند تا براى ما قابل فهم گردد. ما نیاز به خوردن و آشامیدن داریم و اگر تا مدتى غذا نخوریم، سخت گرسنه مىشویم و مطلوبترین چیز برایمان غذاست و همینطور وقتى سخت تشنه مىشویم، خیلى به آب علاقهمند مىگردیم و هیچ چیز را به اندازه قدرى آب خنك دوست نمىداریم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرماید: علاقه من به نماز مانند علاقه آدم گرسنه و تشنه به غذا و آب است، با این تفاوت كه آدم گرسنه بعد از خوردن غذا سیر مىشود و انسان تشنه بعد از نوشیدن آب سیراب مىشود، ولى من هیچگاه از نماز سیر نمىگردم.
با این بیان اهمیت نماز روشن مىگردد و اینكه اگر انسان، بعد از انجام واجبات، فرصتى یافت، از بین مستحبات شایستهتر این است كه به نماز روى آورد، چنانكه سیره پیامبر و ائمه معصومین(علیهم السلام) این بوده است و ما، جهت روشنگرى به چند روایت اشاره مىكنیم:
امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: على(علیه السلام) چنان بود كه اگر امر ناگوارى برایش پیش مىآمد، نماز بر پاى مىداشت و مىفرمود: «و اسْتَعِنُوا بِالصَّبْرِ و الصَّلوةِ...» (بقره/45)؛ از خدا به صبر و تحمل و نماز یارى جویید.(1)
1. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 481.
امام سجاد(علیه السلام) مىفرماید:
«ما أُصیبَ أَمیرُ الْمُؤمِنینَ بِمُصیبَة إِلاّ صَلّى فى ذلِكَ الْیَوْمِ أَلْفَ رَكْعَةً وَ تَصَدَّقَ عَلى سِتّینَ مِسْكیناً وَ صامَ ثَلاثَةَ أَیّام»(1)
هیچ مصیبتى بر امیرالمومنین پیش نیامد، مگر آنكه حضرت در آن روز هزار ركعت نماز مىخواند و به شصت فقیر صدقه مىداد و سه روز روزه مىگرفت.
در باره توجه و مداومت پیامبر بر انجام نماز در بحارالانوار آمده است:
«وَ لَقَدْ قامَ عَلَیْهِ وَ الِهِ السَّلامُ عَشْرَ سِنینِ عَلى أَطْرافِ أَصابِعِهِ حَتّى تَوَرَّمَتْ قَدَمَاهُ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ...»(2)
پیامبر(صلى الله علیه وآله) ده سال براى نماز روى پا ایستاد، تا اینكه پاهایش ورم كرد و چهرهاش زرد گشت.
«یا اباذرّ؛ ایِّما رجل تطوّع فى یؤم و دلیلة اثنتى عشرة ركعة سوى المكتوبة كان له حقّا واجبا بیت فى الجنّة»
اى ابوذر؛ هر مردى كه در شبانه روز فزونتر از نمازهاى واجب، دوازده ركعت نماز بگذارد، حق ثابت او بر خداوند، خانهاى در بهشت خواهد بود.
«یا اباذرّ؛ ما دمت فى الصّلوة فانّك تقرع باب الملك الجبّار و من یكثر قرع باب الملك یفتح له»
اى ابوذر؛ مادام كه در نمازى به كوبیدن درِ خانه پادشاه جبار پرداختهاى و هر كس زیاد در خانه پادشاه را بكوبد، در به روى او باز مىشود.
این بیان دیگرى است، براى تشویق انسان به نماز. پیامبر مىفرماید: كسى كه نماز مىخواند در خانه خدا را مىكوبد. كسى كه با خداوند كار دارد، باید در خانه او برود و نماز
1. بحارالانوار، ج 41، ص 132.
2. بحارالانوار، ج 10، ص 40.
به این مىماند كه انسان در خانه خدا برود و نمىشود كسى زیاد در خانهاى را بزند و بر درخواست خود اصرار ورزد، اما در به رویش باز نشود؛ آن هم در خانه خداوند.
پس اگر دوست دارید مورد توجه خداوند قرار گیرید و درِ رحمت و اجابت او به رویتان بازگردد، زیاد آن در را بكوبید و بر خواندن نماز مداومت ورزید. ممكن است در مرتبه اول و دوم به واسطه آلودگىهاى انسان، یا به جهت حكمت الهى در باز نشود، ولى بالاخره باز مىگردد.
بىتردید درهاى رحمت الهى همواره به روى انسانها باز است، زیرا نمىشود از یك طرف مردم را به سوى خود دعوت كند و از طرف دیگر، درهاى رحمت خود را به روى آنها ببندد. درهاى رحمت الهى، تنها به روى تكذیب كنندگان آیات الهى و مستكبران بسته است كه البته آنها خود درهاى رحمت الهى را به روى خود بستهاند:
«إِنَّ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَكْبَروُا عَنْها لا تُفَتَّحُ وَ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ...»(1)
كسانى كه آیات خداوند را تكذیب كنند و از روى تكبر سر بر آن فرود نیاورند، هرگز درهاى آسمان به رویشان باز نشود.
گفتنى است آنچه در برخى آیات و روایات آمده است كه براى آسمان در است و یا اینكه در این روایت آمده است كه مادام انسان در حال نماز است در خانه خدا را مىكوبد، به جهت تشبیه معقول به محسوس است، تا مسائل معنوى و ماوراى طبیعى براى ما قابل درك و فهم گردد. حقیقت این است كه هیچگونه مانعى و حجابى بین بنده و خداوند وجود ندارد و این اعمال بد انسان است كه مانع توجه او به خداوند مىگردد و در واقع با گناه، شخص از فیوضات الهى محروم مىگردد. كلید گشایش در رحمت خداوند و چیزى كه این حجاب و پرده را كنار مىنهد، عبادت و بندگى خداست و نماز بهترین نمود عبادت است.
در ادامه پیامبر در توصیف موهبتى كه نمازگزار از آن بهرهمند است، مىفرمایند:
«یا اباذرّ؛ ما من مؤمن یقوم مصلیاً الاّ تناثر علیه البرّ ما بینه و بین العرش و وكّل به
1. اعراف / 40.
ملك ینادى یا ابن آدم لو تعلم ما لك فى الصّلوة و من تناجى ما انفتلت»
اى ابوذر؛ انسان با ایمان هرگاه كه به نماز مىایستد، رحمت پروردگار عالم تا عرش بر او احاطه مىگردد، فرشتهاى بر او گماشته مىشود كه ندا مىكند: فرزند آدم اگر مىدانستى در نماز چه نصیب تو مىگردد و با چه كسى سُخن مىگویى؛ هرگز از آن باز نمىایستادى.
(«تناثر» به ریزش انبوه برگهاى درخت گفته مىشود و یا به چیزى كه به صورت انبوه، از بالا به پایین مىریزد) پیامبر مىفرمایند: كسى كه نماز مىخواند از فرق سر تا عرش در رحمت الهى غرق گشته است. طبیعى است كسى كه به این مقام و موقعیت علاقهمند است، نمازش را طول مىدهد. بالاتر از این، خداوند فرشتهاى را مأمور مىكند كه پیوسته نمازگزار را ندا دهد: اى زاده آدم؛ اگر مىدانستى با چه كسى به نجوا نشستهاى و با چه كسى سخن مىگویى، هرگز از نماز دست بر نمىداشتى و خسته نمىشدى. توجه داشته باش كه در برابر چه كسى ایستادهاى و با چه كسى ارتباط برقرار مىكنى، تا با پى بردن به اهمیت آن، به نمازت نیز اهمیت بدهى. اگر مىدانستى كه با نماز به چه منافع، فضیلتها و ثوابهایى مىرسى، دست از آن بر نمىداشتى.
براى استمرار و مداومت در عبادت، مهم این است كه انسان از عبادت لذت ببرد و احساس كند از آن بهره مىبرد، انسان از كارى كه برایش لذتآور نباشد، زود خسته مىشود. شیرینى عبادت موجب مىشود كه انسان بیشتر به آن علاقهمند گردد و این لذت و شیرینى جز با ترك و كنارهگیرى از گناه حاصل نمىگردد. معصیت موجب مىگردد كه لذت عبادت از كام انسان گرفته شود، از این جهت دعاى برخى معصومین این بود كه خدایا، لذت و شیرینى عبادتت را به ما بچشان.
ممكن است براى مریض بهترین غذا را فراهم سازند، اما به جهت بیمارى براى او
مزهاى و لذتى ندارد. اما انسان سالم و گرسنه، از خوردن یك لقمه نان خشك نیز لذت مىبرد. پس مهم این است كه احساس نیاز و لذت بردن از عبادت در انسان زنده گردد.
آب كم جو تشنگى آور به دست *** تا بجوشد آبت از بالا و پست
در جملات پیشین اشاره شد كه پیامبر فرمودند: علاقه من به نماز، بیش از علاقه گرسنه به غذا و تشنه به آب است؛ چرا كه آنان از خوردن و آشامیدن سیر مىشوند ولى من از نماز سیر نمىشوم.
امام صادق(علیه السلام) در ارتباط با شیرینى عبادت در كام شیفته بندگى خداوند، مىفرماید:
«... أَلا وَ إِنَّكَ لَوْ وَجَدْتَ حَلاوَةَ عِبادَةِ اللّهِ وَ رَأَیْتَ بَرَكاتِها وَ اسْتَضَأْتَ بِنُورِها، لَمْ تَصْبِرْ عَنْها ساعَةً واحِدَةً، وَلَوْ قُطِعْتَ إِربا»(1)
اگر شیرینى بندگى خدا را بیابى و بركات آن را بنگرى و به نور آن، دل را روشن سازى، لحظهاى از آن دست نمىكشى، حتى اگر قطعه قطعه گردى.
در روایت دیگرى امام صادق(علیه السلام) مىفرماید:
«... وَ طَلَبْتُ حَلاوَةَ الْعِبادَةِ، فَوَجَدْتُها فى تَرْكِ الْمَعْصِیَة»(2)
شیرینى عبادت را طلب كردم، سرانجام آن را در ترك معصیت یافتم.
1. مستدرك الوسائل، ج 11 ، ب 17، ص 253.
2. همان، ج 13، ب 101، ص 173.