فلسفه وجودى و جایگاه روحانیت

بخش دوم

فلسفه وجودى و جایگاه روحانیت

الفـ فلسفه وجودى روحانیت و ارزش آن

1ـ ارزش علم و علماء

از نظر اسلام، علم داراى ارزش فوق العاده اى است. همه ما مى دانیم كه آیات و روایات درباره ارزش علم و لزوم تحصیل آن به قدرى فراوان است كه نیازى به توضیح و تبیین ندارد. معمولا بخش مهمى از هر كتاب روایى در باره اهمیت علم است. این روایات درخور توجه بسیار است.

تحصیل علم، همیشه و در هر حال، داراى ارزش و اهمیت بسیار است. در جنگ جمل شخصى به خدمت امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسید و از ایشان در باره توحید سؤال كرد. اصحابى كه در حضور آن حضرت بودند به آن شخص اعتراض كردند كه مگر میدان جنگ و گرفتاریهاى امام را نمى بینى؟ اكنون وقت پرسیدن سؤال علمى نیست. حضرت فرمودند: او را رها كنید، ما براى همین مى جنگیم. هدف ما این است كه معرفت مردم نسبت به خدا و دین بیشتر شود. سپس به طور مفصّل، به سؤال او پاسخ دادند.

در روایتى پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «اِذا كانَ یَومُ القِیامَةِ وُزِن مِدادُ العُلَماءِ بِدِماءِ الشُّهَداءِ فَیَرْجَحُ مِدادُ العُلَماءِ عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ»(1)؛ در روز


1ـ محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 2، باب 8 ، ص 16، روایت 35.

قیامت آثار قلمى علما را با خون شهدا مى سنجند، آنگاه اهمیت و ارزش مداد علما و آثار قلم آنها بر خون شهدا رجحان پیدا مى كند. با این مضمون، دهها روایت در كتب حدیث مضبوط است.

برحسب بسیارى از روایات، علما وارثان انبیا هستند؛ مانند، روایت معروف «اِنَّ العُلَماءَ وَرثةُ الأنبیاءِ»(1) یا آن روایت كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)سه بار فرمودند: «اللّهُمَ ارْحَمْ خُلَفائى». از آن حضرت سؤال شد: منظور از خلفاى شما چه كسانى هستند؟ ایشان فرمودند: كسانى كه سخن مرا بشناسند و در بین مردم نشر دهند(2).

شخصى خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و سؤال كرد: اگر من به جبهه جنگ بروم و از مرزهاى كشور اسلامى دفاع كنم بیشتر ثواب دارد یا اگر به دنبال تحصیل علم باشم؟ حضرت مثالى زدند و موضوع را براى او بیان كردند و فرمودند: «عُلَماءُ شیعَتِنا مُرابِطونَ بِالثَّغرِ الَّذى یَلى اِبلیسَ و عَفاریَتة»(3) علماى ما از آن مرزى دفاع مى كنند كه در مقابل شیطان و عفریت هاى او قرار دارد؛ از آن سنگرهایى كه در بین مسلمانان و مؤمنان از یك سو و شیطان و عفریتهاى او از سوى دیگر است دفاع مى كنند و مانع از تسخیر قلوب مردم مى شوند. متن این روایت در كتاب عوالم موجود است.

عالم موجب نجات مردم از عذاب ابدى مى گردد علاوه بر آنكه موجب تأمین دنیاى آنها مى شود. در سایه عمل به اسلام و راهنماییهاى نجات بخش آن، سعادت ابدى براى مردم مهیّا خواهد شد.


1ـ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 27، باب 8، ص 78، روایت 23247.

2ـ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 27، باب 8، ص 91، روایت 33295.

3ـ محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 2، باب 8، ص 5، روایت 8.

هنگام نگاه به آسمان در شب، ستارگان فروزانى را مى بینیم كه از دیدن آنها مبتهج مى شویم. قرآن كریم مى فرماید: «و بِالنَّجمِ هْم یَهْتَدونَ»(1)یكى از بركات ستارگان براى مردم این است كه به وسیله آنها راهها را تشخیص مى دهند. در گذشته، مهمترین چیزى كه موجب هدایت قافله ها و كاروانها در شب مى شد همین ستارگان بود. در روایتى آمده كه مناطقى از زمین براى اهل آسمانها مى درخشد، همانگونه كه ستارگان براى اهل زمین مى درخشند؛ یعنى، همانسان كه ما از نور ستارگان لذّت مى بریم، اهل آسمانها(فرشتگان خدا) نیز وقتى به زمین نگاه مى كنند، بعضى مناطق را مانند ستارگان آسمان درخشان مى بینند و از دیدن آنها لذّت مى برند. آن مناطق گاهى یك خانه، گاهى یك محلّه و گاهى یك شهراست، مانند مكه معظمه، مدینه منوّره، كربلاى مشعلى، مساجد، منازل علما و منازلى كه در آن قرآن تلاوت مى شود.

وجود عالم در بین مردم از وجود خورشید به مراتب نافعتر است. اگر خورشید نباشد زیانهاى بسیارى به مردم وارد مى شود امّا همه آن زیان ها مادى است امّا عالِم، روح انسان را رشد و تكامل مى دهد و انسان را، علاوه بر سعادت دنیوى، به سعادت اخروى نیز مى رساند. به همان اندازه كه روح بر بدن شرف دارد معنویات نیز بر مادیات شرف دارند. پس وجود عالِم بر همه نعمتهاى مادى برترى دارد.

2ـ روحانیت هدایتگر جامعه

مقصود از خلقت الهى و بعثت انبیا تأمین سعادت بشر است. در این


1ـ سوره نحل: 16.

باره نیازى به استدلال به آیات و روایات نیست. وقتى به این مقصود توجه كردیم، حتى اگر از سوى خداوند هم امرى صادر نمى شد بر ما لازم بود كه در راه تحقق بخشیدن به این غرض و نیل به سعادت و كمال كوشش كنیم. بنا بر اصلى در علم اصول، اگر عبد از غرض مولا اطلاع داشته باشد، حتى اگر به او امر نكند، باید در راه تحقّق غرض او بكوشد(1). وقتى توجه داشته باشیم كه مقصود از خلقت و بعثت انبیا این بوده كه انسانها راه سعادت و كمال را پیدا كنند، كسانى كه به سعادت نرسیده اند گمراهند لذا باید از طریق بندگى خداى متعال و اطاعت از دستورات او به این مرحله برسند. به دلیل عقلى صریح و غیر قابل تشكیك، همه موظفند كه در این راه تلاش كنند. بر اساس روایات متعدد، از جمله: «اِنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأَنبِیاءِ»(2) و «اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائی...»(3)، تنها روحانیت است كه مى تواند انسانها را از گمراهى نجات دهد و این وظیفه اى است كه بر عهده علما بوده و هست.

3ـ لزوم رشد كمّى و كیفى روحانیت

امروز جامعه ما براى تأمین نیازهاى دینى و فرهنگى خود به روحانیون متعّهد، كارآمد و تحصیل كرده بیش از تعداد موجود نیازمند است. روحانیت باید از نظر كمّیت رشد قابل توجهى داشته باشد تا بتواند نیازهاى داخل كشور و بلكه سراسر عالم را تأمین كند. در هر كشور كم و بیش پیشرفته و متمدن، تقریباً به نسبت هر هزار نفر یك پزشك در نظر


1ـ ر. ك. به: آخوند خراسانى، كفایة الاصول، ج 1، مبحث الاجزاء.

2ـ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 27، باب 28، ص 78، روایت 23247.

3ـ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 27، باب 8، ص 91، روایت 33495.

مى گیرند؛ آیا اهمیت روح كمتر از جسم است؟ آیا جامعه به پزشكان روحانى و معنوى بیشتر احتیاج دارد یا به پزشكان مادى؟ دردها و آفتهاى روحى پیچیده تر است یا امراض بدنى؟

با یك حساب سرانگشتى، مى توان دریافت كه جامعه بیش از شصت میلیونى ما علاوه بر طلاب مشغول به تحصیل و اساتید شاغل به تدریس، دست كم، به بیش از شصت هزار روحانى كارآمد براى فعالیت و تبلیغ نیاز دارد.

روحانیون مورد نیاز جامعه باید كسانى باشند كه با مبانى اسلام آشنایى كافى داشته باشند، بتوانند نظام اسلامى را بخوبى براى مردم تبیین كنند و به سؤالات فرهنگى و دینى آنها پاسخ دهند، نه اینكه فقط عمامه به سر داشته باشند و منبر رفته و مرثیه بخوانند و یا نماز جماعت برگزار كنند. البته این موارد باید باشد ولى مراتب بسیار پایینى است. اینگونه نیازها روز به روز بیشتر خواهد شد. امروز جامعه ما و سایر جوامع عالم به گونه اى نیست كه در حصار دربسته اى محصور باشد و افكار و عقاید آنها دست نخورده باقى بماند، امواجى كه از كشورهاى اروپایى و آمریكایى و كشورهاى الحادى بر مى خیزد، خواه ناخواه، جامعه ما را نیز در برمى گیرد. آثار هجوم فلسفه الحادى، كه هر روز در هر كشورى به رنگى در مى آید، در نوشته ها و گفته هاى افراد كشور ما منعكس مى گردد.

4ـ روحانیت مرزبان فرهنگ و عقاید اسلامى

اگر روحانیت درصدد پر كردن خلأهاى فكرى و عقیدتى بر نیاید این گونه نقاط ضعف به سرعت گسترش پیدا مى كند و ریشه دین را در

جامعه مى پوساند. روحانیت صلاحیت دارد كه مردم، بخصوص جوانان، را از چنگ شیاطین و دشمنان عقاید و ارزشهاى اسلامى نجات دهد. این تعبیر از روایتى كه علما را با مرزداران و رزمندگان جبهه هاى جنگ مقایسه مى كند استنباط مى شود.(1) در اسلام، رزمندگان داراى مقامى بس ارجمندند، چرا كه كشور اسلامى را از نفوذ بیگانگان حفظ مى كنند. اگر علما به وظایف خود عمل كنند، مقامى بالاتر از آنها خواهند داشت، چون آنها در جبهه هاى نبرد با شیطان به دفاع از كیان اسلام مى پردازند. رزمندگان در جبهه ها با كفار مى جنگند تا وارد كشور اسلامى نشوند اما عالمان با سپاه ابلیس مى جنگند كه در دلهاى مردم نفوذ نكنند و ایمان مردم را به سرقت نبرند. پس وظیفه اى سنگین بر دوش دارند.

اگر از عقاید انحرافى كه در حال رسوخ در جامعه است غفلت شود خیانت است. باید با كمال هوشیارى از مرزهاى فرهنگ اسلام محافظت شود. هر جا رخنه و خلأى به وجود آید، وظیفه روحانیت است كه بدون درنگ در صدد پر كردن آن باشد وگرنه افكار انحرافى در قلب و دل و اندیشه جوانان ما نفوذ پیدا مى كند و در آن صورت، كارى از كسى ساخته نیست. عامل بقاى فرهنگ اسلامى در جامعه عقل و منطق است كه باید آن را تقویت كرد. احساسات و عواطف، هر قدر مقدّس و پاك باشد، حالاتى زودگذر است؛ آنچه در دلها باقى مى ماند افكار و عقایدى است كه با دلایل متقن همراه باشد.

5ـ ضرورت وجود روحانیّت در جامعه

روحانیت یك شغل و وسیله كسب درآمد نیست، بلكه یك مسؤولیت


1ـ ر. ك. به: پانوشت 1، ص 25.

و تكلیف شرعى بزرگ است؛ بزرگترین جهادى است كه در این زمان به روحانیون واگذار شده است.

امروزه برخى، بدون اینكه با روحانیت دشمنى داشته باشند، وجود روحانى را لازم نمى دانند. آنها معتقدند كه روحانیت یك صنفى است كه فقط در گذشته مورد نیاز جامعه بوده است. برخى از كارهاى مشهور آنان نیز غیر ضرورى است، مثل روضه خوانى، شركت در مجالس عزادارى و عروسى، برگزارى نماز جماعت و غیره؛ در نماز جماعت لزومى ندارد كه امام حتماً روحانى باشد، هر كه عادل باشد مى تواند امام جماعت شود، مراسم عزادارى و عروسى نیز یك نوع تشریفات است و افراد غیر روحانى نیز مى توانند آنها را برگزار كنند و حضور روحانى با یك لباس خاص در اینگونه مجالس لزومى ندارد و نتیجه مى گیرند كه اساساً وجود روحانى براى جامعه ضرورتى ندارد!

بنابراین باید ضرورت وجود روحانیت به دیگران تفهیم شود. باید در این زمینه مقالاتى نوشته شود؛ سخنرانیهایى ایراد و كتابهایى تألیف گردد و روشن شود كه اگر اسلام لازم است روحانیت متخصّص نیز براى شناختن و شناساندن حقایق اسلام در ابعاد گوناگون لازم است و نیروهاى جوان و پرشور و با نشاط و مخلص باید به این امر بپردازند.

وجود اسلام در جامعه به عنوان یك نظام، یك ایدئولوژى و جهان بینى حاكم، مرهون روحانیت است؛ این قشر اسلام را بخوبى مى شناسد و بخوبى مى تواند به جامعه معرفى كند. اسلام چیزى نیست كه خود به خود به مردم معرفى شود بلكه اسلام شناسان باید آن را به مردم معرفى كنند. اگر امروز برخى از حقایق اسلام فراموش شد و فردا برخى دیگر، طولى نمى كشد كه از اسلام جز نامى باقى نمى ماند و چیزهاى دیگرى

بجاى آن معرفى خواهد گردید كه بیگانه از اسلام است.

براى اینكه جامعه در مسیر خود جهت صحیحى داشته باشد و دچار انحراف نشود، ضرورت دارد كه همواره كارشناسان دینى و مذهبى در جامعه وجود داشته باشند تا بتوانند مسیر جامعه را تصحیح كنند و معارف صحیح را در دسترس اجتماع قرار دهند و مردم را از نعمتهاى عظیم معنوى كه خداى تعالى به وسیله انبیا در دسترس بشر قرار داده است بهره مند كنند. در این بین، روحانیت است كه باید نظام ارزشى اسلام را به شكل صحیح به جهانیان عرضه كند؛ باید نظام اقتصادى، حكومتى و سیاسى و بین المللى اسلام و سایر بخشهاى معارف اسلامى را كه تمام شؤون زندگى بشر را فرا مى گیرد تبیین نماید.

ارزش وجودى روحانیت در این نیست كه بتواند در یك جمعى در روستا مسأله بگوید یا در مسجدى براى چند پیرمرد و پیرزن روضه بخواند، مسأله بقاى اسلام در دنیا مطرح است كه بار آن امروز بر دوش روحانیت است. باید واقعیات را درك كرد و نعمتهاى خدا را شناخت. با توجه به توفیقاتى كه نصیب روحانیت شده است، نباید گفت ما چیزى نمى دانیم و قابل نیستیم.

6ـ روحانیت حافظ اسلامى بودن انقلاب

انقلاب ما خون بهاى دهها هزار شهید مسلمان پاكباخته است اگر كسانى نباشند كه اسلامى بودن انقلاب را حفظ كنند، خون آنها هدر مى رود؛ یعنى، راهى باز مى شود كه دنیا طلبان بر سر كار بیایند و براى منافع شخصى خود از این خونهاى ریخته شده سوء استفاده كنند، بلكه براى كلیه افكار انحرافى راه باز مى شود: جامعه در خط التقاط مى افتد و

مى دانیم كه بین التقاط و الحاد فاصله اى نیست. كسانى كه از نظر اعتقادى خود را مسلمان مى دانند ولى اقتصاد اسلامى را قبول ندارند مسلمان واقعى نیستند.

اهمیت این انقلاب به دلیل ایدئولوژى آن است و ایدئولوژى آن به دست روحانیت آبیارى شده و رشد كرده است. اگر روحانیت نباشد این ایدئولوژى پایدار نخواهد ماند. متأسفانه برخى گروههاى روشنفكرنما با این ایدئولوژى، ناآگاهانه و حتى به اسم اسلام، مبارزه مى كنند. اگر روحانیت وظیفه خود را بشناسند و به درستى انجام دهد، مى تواند بقاى اسلامى بودن انقلاب را ضمانت كند وگرنه انقلاب از مسیر خود منحرف خواهد شد.

امام خمینى(رحمه الله) مى فرمودند: «دنیا از اسلام مى ترسد»؛ این مطلب شعار نیست، یك واقعیت است و تمام عالم، از چپ و راست، همه، از اسلام مى ترسند، چون اگر اسلام زنده شود و میلیونها مسلمان در دنیا متوجه مكتب خود گردند منافع ابرقدرتها به خطر مى افتد و بلكه موجب سقوط آنها مى شود. لذا دشمنان این خطر را بخوبى لمس مى كنند. پس اكنون دنیاى كفر از پیشرفت اسلام هراسان است.

امروز بسیارى از مسؤولیتهاى كشور به عهده روحانیون است. از آنجا كه هر چیزى كه ارزشمندتر باشد بیشتر مورد دشمنى واقع مى شود دشمنیهاى بسیارى با روحانیت صورت مى گیرد، چون اهمیت این نهاد براى دشمنان اسلام بیشتر از هر نهاد دیگرى آشكار شده است. در خارج از كشور، در انتقاد از روحانیت، مقالات و كتابهایى منتشر مى شود كه گاهى برخى از آنها مخفیانه به كشور وارد مى شود و با قیمتهاى گزافى به فروش مى رسد. هدف از همه این فعالیتها تضعیف اسلام و روحانیت است.

حاصل آنكه: ویژگى بارز انقلاب ما اسلامى بودن آن است و حافظ اسلامى بودن آن روحانیت مى باشد. هموست كه حافظ فقه اسلام، تفسیر قرآن، عقاید و معارف اسلامى است و باید آنها را آنگونه كه نازل شده است درست تفسیر كند. در بین همه مردم چه كسانى حاضرند كه این بار را به دوش بكشند؟ تنها حوزه علمیه است كه حاضر به چنین كارى است و در اصل انقلاب اسلامى نیز از حوزه علمیه زاده شده است.

7ـ روحانیت حافظ خون شهدا

شهیدان گرانقدرى كه در راه به ثمر رسیدن انقلاب اسلامى به شهادت رسیدند براى خدا جهاد كردند و به آرزوى خود و ثواب آخرت رسیدند ولى در صورتى این خونها براى جامعه و آیندگان سودمند خواهد بود، كه اسلام، به معناى صحیح و دقیق آن، حفظ شود. این كارى است كه فقط از عهده روحانیت بر مى آید و از دانشگاه ساخته نیست، مگر با نفوذ روحانیت در دستگاههاى دولتى و ارگانهاى انقلابى. هر یك از ارگانهاى انقلابى كه به روحانیت نزدیكتر باشد سالمتر، است و هر كدام كه در اثر تبلیغات سوء از روحانیت دورتر مانده اند، از اسلام دورترند و بیشتر براى كشور مشكل ایجاد مى كنند و به اسلام و انقلاب لطمه مى زنند.

پس در هرجا، بخواهیم اسلام محفوظ بماند، باید به وسیله كسانى كه اسلام را به طور صحیح شناخته اند و نسبت به آن دلسوزى دارند حراست شود.

8ـ ارزش وجودى روحانیت

در گذشته، روحانى در جامعه نقشى نداشت و هیچ كس حرف او را

نمى خرید و به او اعتنایى نمى كرد و اگر مى خواست كارى انجام دهد زمینه اى نبود. وضع امروز روحانى در جامعه با گذشته بسیار تفاوت دارد. اكنون در همه جا زمینه فراهم است. البته در هر جا ممكن است برخى افراد دچار اشتباهات و انحرافاتى شوند و نسبت به اشخاص و گروهها تعصّب بورزند ولى اگر درست رهبرى شوند باز خواهند گشت و اسلام را خواهند پذیرفت؛ روحانیون باید به ارزش وجودى خود پى ببرند. ارزش وجودى هر كس در این نیست كه سرگرم زندگى روزمره بوده داراى خانه، همسر، فرزند و امثال اینها باشد. اكنون مسأله بقاى اسلام در جهان مطرح است. این بار بر دوش روحانیت است. باید واقعیات را درك كرد، نعمتهاى خدا و موقعیتى را كه پیش آورده است شناخت و انجام وظیفه كرد. در این وضعیت، شكسته نفسى كردن بهانه اى است كه انسان از زیر بار تكلیف فرار كند. اگر كسى قوه اجتهاد دارد، باید به تحقیقات فقهى بپردازد. چون جامعه به فتواى مجتهد آگاه به زمان احتیاج دارد، وگرنه مردم دچار گمراهى مى شوند.

همه موظف به انجام مسؤولیتهاى خود هستند. خداوند به اندازه نعمتى كه به هر كسى داده از او بازخواست مى كند. هر كه شعور، فكر، استعداد و امكانات تحصیلى بهترى دارد، بدون شك، مسؤولیت سنگین ترى نیز دارد. صرف نظر از اینكه دقایق عمر هر انسانى فى نفسه ارزش بى نهایت دارد، امروزه بواسطه موقعیت خاصى كه فراهم شده ارزش بیشترى پیدا مى كند. بنابراین، باید ارزش دقایق عمر را دانست. به همان نسبت كه ارزش وجودى كسى به دلیل توفیقاتى كه خداوند نصیب او كرده و امكاناتى را براى او فراهم نموده، بیشتر است، مسؤولیتهاى او نیز بالاتر خواهد بود.

خدا دین خود را حفظ خواهد كرد؛ ولىّ عصر(علیه السلام) ولىّ اعظم خداست و كار خود را انجام خواهد داد ولى وظیفه و تكلیف هر یك از ما به جاى خود است: «مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِى اللّهُ بِقَوم یُحِبُّهُم و یُحِبُّونَهُ(1) اگر وظیفه شناس نباشیم خدا كسان دیگرى را خواهد آورد كه وظیفه خود را بشناسند و كار خود را انجام دهند و نمى گذارد كه دینش از روى زمین برچیده شود. باقى ماندن دین خدا موجب بهشت رفتن ما نمى شود، مگر اینكه به وظیفه خود عمل كنیم و دین خدا به وسیله ما حفظ شود.

با توجه به اهمیت كار، سنگینى وظیفه اى كه بر دوش روحانیون است بیشتر روشن مى شود. باید حساب دقایق عمر خود را داشته باشیم و ببینیم كه آن را در چه راهى صرف كنیم كه به نفع اسلام باشد. طبق محاسبات انجام شده، امروز جامعه ما بیش از هر چیز دیگر به شناخت حقیقت اسلام نیاز دارد. اگر اسلام بخوبى شناسانده شود انقلاب ما مى تواند به عنوان یك انقلاب اسلامى پایدار بماند. لذا باید این كار را به عنوان بالاترین جهاد خود تلقى كنیم و آنچه نیرو داریم در این راه به كار گیریم و از هیچ چیز مضایقه نكنیم. تنها در فكر كار فردى خود نباشیم، سعى كنیم كه كارها بیشتر جنبه گروهى پیدا كند. تجربه نشان داده است كه كار گروهى ارزش و بازده بیشترى دارد.

بـ جایگاه روحانیت پیش از انقلاب

1ـ تلاش ناكافى نسل گذشته براى شناساندن اسلام

امروز گروههاى بسیارى دم از اسلام مى زنند. شاید همه آنها راست بگویند و واقعاً بخواهند اسلام پیاده شود. البته افرادى نیز در میان آنها


1ـ سوره مائده: 54.

هستند كه اینگونه نمى خواهند. در بین اغلب این گروهها و كسانى كه دم از اسلام مى زنند اختلافات زیادى درباره اسلام و شناخت مبانى آن وجود دارد كه به آسانى قابل حل نیست.

مسئولیت حلّ این اختلافات به عهده قشر روحانیت است كه در گذشته نتوانسته یا ندانسته كه باید در این راه بیشتر تلاش كند. این یك واقعیت است و در صدد محكوم كردن كسى نیستیم. اگر در گذشته تلاش بیشترى براى شناساندن اسلام شده بود و تحقیقات عمیق ترى در همه جوانب و ابعاد اسلام انجام گرفته بود، ما امروز تا این حد گرفتار فقر علمى و فقر شناخت نبودیم ولى، به هر حال، عواملى بوده كه ما را به این فقر مبتلا كرده است.

2ـ مشكلات حوزه و روحانیت در گذشته

از آفاتى كه بر اثر حكومت طاغوتى، بیش از نیم قرن، بر حوزه هاى علمیه وارد آمد این بود كه امكان ترقّى و تكامل و ایفاى نقش لازم در جامعه خودمان و در جهان از روحانیت سلب شد؛ یعنى، روحانیت را آنچنان تحت فشار قرارداد كه در شُرُف اضمحلال بود و شكست طاغوت و معدوم شدن او موجب تجدید حیات روحانیت گردید. بسیارى از افراد آن زمان را به خاطر ندارند. پس از واقعه شهریور سال 1320 بقایاى روحانیت به فكر بازسازى حوزه ها افتادند، زیرا مدارس علمى یا ویران شده بود و یا به مراكز ادارى، سربازخانه، بیمارستان، مدارس دولتى و امثال آنها تبدیل گردیده بود. آنها موفق شدند كه بعضى از این مدارس را احیا كنند ولى در آن زمان كسى به طلبگى تمایل نداشت، زیرا تبلیغات وسیعى بر علیه روحانیت صورت گرفته و روحانیت تحقیر شده بود؛ حتى

فرزندان علما و بزرگان و مراجع نیز تمایلى به طلبه شدن نداشتند و این را ننگ مى دانستند اما خدا منّت نهاد و عده اى افراد مخلص پیدا شدند و در حدّ ضرورت نیاز مردم تأمین شد. ولى فقط در نیازهاى روزه مرّه فردى به علما مراجعه مى گردید ولى سایر مسائل به علماء ارجاع نمى شد.روزگارى بود كه به سختى گذشت.

در سى سال پیش، مردم روحانى را مثل یك گداى محترم مى دانستند! علیه روحانیت به قدرى تبلیغات سوء، به شیوه هاى گوناگون، انجام شده بود كه مردم با نظر تحقیر به روحانى و آخوند نگاه مى كردند. اگر كسى مى خواست طلبه شود باید با عوامل متعدّدى مبارزه مى كرد تا بتواند موفق شود: در بین اعضاى خانواده سرشكسته مى گردید، خانواده او در بین مردم تحقیر مى شدند و مورد توبیخ و سرزنش دیگران قرار مى گرفتند، كتابهاى درسى یافت نمى شد و ... .

در رژیم گذشته، اگر طلاب و علما در كتابهاى درسى مطالبى مخالف با عقاید یقینى اسلام مى دیدند، تنها مى توانستند موضوع را به مرجع تقلید اطلاع دهند تا هرگاه نماینده اى از سوى شاه یا نخستوزیر نزد وى مى آمد مطرح كند. اگر در مواردى در كتب درسى توهینى به اسلام درج شده بود، پس از سالها و پس از طى این مراحل و منت گذاردن فراوان، ممكن بود در صورت تمایل دستور دهند كه از چاپ مورد مذكور صرف نظر شود و همین موجب خشنودى روحانیت مى گردید.

روزگارى بود كه طلبه ها مجبور بودند هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب از شهر بیرون روند و در اطراف قم به مطالعه و مباحثه پردازند و شب به مدرسه بازگردند، چون اگر در روز نیروهاى شهربانى آنها را مى دیدند، مى گرفتند.

در وضع تحصیلى حوزه نقاط ضعفى وجود داشت كه، گاهى مستقیم و گاهى غیر مستقیم، از دستگاه حاكمه تحمیل مى شد. به طور كلى باید گفت كه رژیم گذشته، با تمام توان، در تضعیف روحانیت مى كوشید. اما پس از پیروزى انقلاب؛ كه به بركت قیام آن بزرگ مرد الهى، امام خمینى(رحمه الله)و فدا شدن دهها هزار خون پاك به تحقق پیوست و خداى متعال یكى از بزرگترین نعمتها، یعنى برقرارى نظام اسلامى، را به جهان بشریت و بخصوص مسلمانان و بالاخص ما ایرانیان عطا فرمود؛ وظیفه ما بسیار سنگین تر شد. امروز روحانى نه تنها در كشور خود، بلكه در جهان، عزّت و احترام بسیارى دارد.

هیچ شخصیتى در عصر ما و در چند عصر گذشته مانند رهبر كبیر انقلاب(رحمه الله) در جهان محترم نبوده است. دوست و دشمن، همه، با دیده احترام به او مى نگریستند. او نمونه و الگوى روحانیت است و همه ما در سایه عزّتى كه خداى متعال به آن بنده صالح مرحمت كرده داراى احترام هستیم. این نعمت عظیمى است كه خداوند به ما داده و ما را از ذلّت به عزّت رسانده و قدرتمند ساخته است. البته هنوز مشكلات بسیارى وجود دارد ولى، به هر حال، قدرت امام(قدس سره) و یاران اوست(1) كه در كشور حكومت مى كند و عزّت ایشان بر كشورهاى دیگر نیز سایه افكنده است. فراموش نكنیم كه افراد بسیارى در این راه به شهادت رسیده اند، بخصوص شهداى محراب(رحمهم الله) كه خداى متعال همه آنها را با شهداى كربلا محشور فرماید. آبروى امروز ما، در جامعه خودمان و در دنیا، در اثر آن فداكاریها، ایثارها و گذشتهاست. امّا هر قدر نعمت بزرگتر باشد، وظیفه متنعّمین سنگین تر خواهد بود.


1ـ این سخنرانیها در زمان حیات حضرت امام(قدس سره) ایراد شده است.

به این مقدار نباید قانع شد. باید تلاش كنیم و از امكانات موجود، كتابها و اساتید، حداكثر استفاده را ببریم تا در آینده اى نزدیك مشكلات موجود برطرف گردد.

جـ حوزه و روحانیت پس از انقلاب

1ـ روحانیت و نیازهاى انقلاب

امروز انقلاب ایران در دنیا، براى افراد بى غرض، بسیار مهم تلقى شده است و صرف نظر از قید و بندهاى سیاسى و اقتصادى، آنچه همه جهان را تكان داده و به خود متوجه كرده بُعد ایدئولوژیكى آن است. آنچه باعث شده است كه شرق و غرب براى مقابله با انقلاب اسلامى، به هم نزدیك شوند این است كه ایدئولوژى جدیدى را در دنیا مطرح كرده تا بتواند با همه قدرتهاى شیطانى مقابله كند و نقشه هاى آنها را بر باد دهد. امروز دنیا به كشور ما چشم دوخته است كه اسلام را از اینجا فرا بگیرد. مستضعفان و ستمدیدگان جهان مى خواهند از این مكتب براى پیروزى و رهایى از ظلم و ستم درس بیاموزند. كسانى كه در صدد تحقیق هستند و مى خواهند حق را بیابند، این نداى اسلام كه در جهان طنین افكنده آنها را براى شناخت این حقیقت برانگیخته است. بدین دلیل، پس از پیروزى انقلاب، هر روزه كشورهاى جهان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، از مؤسسات فرهنگى و تبلیغى كشور ما درخواست مبلّغ، كتاب، فیلم، نوار و امثال اینها را دارند. علاوه بر این، بسیارى مایلند، با استفاده از بورسهاى تحصیلى از كشورهاى دیگر، به ایران بیایند و اسلام را در اینجا فراگیرند.

در داخل كشور نیز، پس از پیروزى انقلاب، براى تدوین كتب درسى اسلامى از حوزه هاى علمیه درخواست مى شود. حوزه فعالیت روحانى،

كه پیش از انقلاب اسلامى بسیار محدود بود، اكنون به اوج وسعت خود رسیده است. حركت حكیمانه و خالصانه حضرت امام خمینى(قدس سره) عزّت وصف ناپذیرى به روحانیت عطا نمود. خداوند بدین وسیله حجت خود را بر روحانیت تمام كرده است و این عزت هیچ ضمانت بقایى ندارد، مگر اینكه شكرگزار این نعمت باشند؛ یعنى، وظیفه خود را درست انجام دهند و از این امكانات به نفع اسلام و به نفع نظام اسلامى استفاده كنند، وگرنه باید منتظر سلب نعمت باشند. خداوند مى فرماید: «لَئِنْ شَكَرتُم لأَزیدَنَّكُم و لَئِنْ كَفَرْتُم اِنَّ عَذابى لَشَدیدٌ».(1) در این آیه، منظور از كفر، كفران در مقابل شكر است، نه كفر در مقابل اسلام. اگر كفران نعمت كنیم مستحق عذاب خواهیم بود. بر خلاف آنچه ما ادعا مى كنیم كه فرهنگ اسلام غنى ترین فرهنگ عالم است، كه ادعاى حقى نیز هست، آنچه ما از فرهنگ اسلام استفاده كرده ایم و عرضه مى كنیم بسیار محدود است و به هیچوجه، پاسخگوى نیازهاى جامعه نیست.

اثر جهانى كه این انقلاب در همه مردم جهان داشت این بود كه همه مردم را متوجه كرد كه دینى به نام اسلام وجود دارد كه توان آفریدن چنین حركتى را در جامعه داراست و چشم همه حق جویان جهان را به مركز این انقلاب دوخت تا نیروى سازنده و تحرك بخش آن را بشناسند. متأسفانه عللى، از جمله درگیریهاى داخلى و جنگ و مشكلات دیگر، مانع از این شد كه اسلام را، آنچنان كه هست، به جهان بشناسانیم. در كنار همه این علتها، خود روحانیت نیز آمادگى این كار را نداشته است. در حقیقت، معلومات بسیارى از روحانیون، كه پرچمدار شناختن اسلام و شناساندن آن هستند، نسبت به ابعاد مختلف اسلام ضعیف است. فقط در برخى از


1ـ سوره ابراهیم: 8.

زمینه ها كار شده است، آن هم نه به شیوه اى نو، كه بتواند بخوبى به مسائل پاسخ گوید. اگر ما معتقدیم كه سپاهیان شیطان در مقابل لشكریان اسلام صف آرایى كرده اند، باید همیشه در آماده باش كامل باشیم. رزمنده اى كه در حال آماده باش كامل است حتى به فكر غذا نیز نمى تواند باشد و گاهى ممكن است چند روز گرسنه بماند. ما نیز باید چنین حالتى داشته باشیم و بیش از آنكه به فكر مسائل غیر ضرورى باشیم باید در فكر مقابله با دشمنان عقیدتى اسلام، هجوم فرهنگى آنان و پاسخگویى به مشكلات موجود باشیم.

2ـ وظایف روحانیت پس از انقلاب

وظایف امروز روحانیت، از نظر تحصیل علم و نشر حقایق اسلام و انجام وظایف اجتماعى، به هیچوجه، با وظایف پیش از انقلاب قابل مقایسه نیست. این وظایف پس از انقلاب، نسبت به گذشته، بیش از پنجاه برابر شده است. در گذشته، هم امكانات حوزه و هم بُرد عمل روحانیت بسیار محدود بود. حوزه عمل روحانیت محدود به كارهاى خاصى بود و نمى توانستند پاى خود را از آن فراتر بگذارند، منبر و محراب و درس و بحث.

امروز، بحمدالله، این محدودیتها برداشته شده و دایره عمل روحانیت تمام عالم را فرا گرفته است. در همه جا، از وجود روحانیون صالح و آگاه استقبال مى شود. حتى در كشورهایى كه دولتهایشان نسبت به ایران اسلامى دشمنى مىورزند، زمینه هاى بسیار مناسبى براى تبلیغ اسلام وجود دارد. علماى شیعه مى توانند حتى كرسیهاى تدریس در دانشگاههاى آمریكا را نیز اشغال كنند، تا چه رسد به سایر كشورها.

متأسفانه در مقابل این نیازهاى شدید، كه چه در داخل كشور و چه در خارج از آن وجود دارد، هنوز حوزه هاى علمیه توان پاسخگویى به این نیازها را نیافته اند. یكى از دلایل این ضعف، وضعیت خاصى است كه پس از انقلاب بهوجود آمده است: براى اینكه انقلاب از مسیر صحیح اسلامى خود منحرف نشود، ضرورت داشت كه عده اى از روحانیون كارآمد به كارهاى اجرایى، قضایى و قانون گزارى بپردازند تا بتوانند از روند اسلامى انقلاب مراقبت كنند. تجربه نهضت مشروطه این درس را به ما آموخته است كه اگر پس از پیروزى نهضت اسلامى روحانیون صحنه سیاست را رها كنند، كار به زیان اسلام تمام خواهد شد. لذا ضرورت دارد كه عده اى از روحانیون مناصب مهم كشور را اشغال كنند و پاسدار خط انقلاب باشند.

بنابراین، افرادى كه دروس اسلامى را تحصیل كرده بودند و لازم بود به تأمین نیازهاى فرهنگى و اسلامى جامعه بپردازند نتوانستند به این مهم جامه عمل بپوشند، گرچه كه تعداد آنها نیز براى تأمین این نیازها به حد كافى نبود.

بزرگترین نقص جامعه ما نقص فرهنگى است. موقعیت انقلاب اسلامى ایران در جهان ایجاب مى كند كه با سرعت و شتابى در خور، فرهنگ اسلامى در زمینه هاى گوناگون به جهان عرضه شود. انجام این كار بسیار مشكل است اما ملت صبور ما، در طول سالیان متمادى، آموخته است كه در برابر مشكلات صبر و تحمل داشته باشد. لذا، باید مراقب بود كه مبادا فرصتى از دست رود و نیروها تلف شود. مبادا خداى ناكرده از روى جهل یا هوى و هوس در این راه تقصیرى صورت گیرد كه در پیشگاه مقدس الهى و حضرت ولىّ عصر(علیه السلام) و در نزد جامعه مسلمان قابل بخشش نباشد.

دـ ضرورت حفظ جایگاه روحانیت در میان مردم

یكى از مسائل قابل بحث و اظهار نظر مسأله جایگاه روحانیت در بین مردم است. در جامعه شناسى اثبات شده است كه در هر جامعه اى تقسیم كار بیشتر صورت گیرد، پیشرفت كار بهتر خواهد بود. جامعه اى كه مى خواهد اسلامى باقى بماند به گروهى كه متخصّص در مسائل اسلامى باشند و خود را وقف تحقیق در این مسائل كرده باشند نیازمند است. همچنان كه هر جامعه اى به پزشك نیازمند است، به روحانى نیز احتیاج دارد.

اگر اثبات شد كه وجود روحانیت براى بقاى اسلام لازم است، دفاع از آن نیز لازم است. بدیهى است كه اسلام براى بقا به اسلام شناس واقعى نیاز دارد. اگر گروهى نباشند كه حقایق اسلام را از منابع اصیل آن به دست آورند، اسلامى در كار نخواهدبود. دفاع از روحانیت به دلیل مذكور لازم است، نه به این دلیل كه روحانیت یك صنف است یا به دلیل حمایت از منافع و لباس او.

اكنون اگر روحانیت قدر و منزلت واقعى خود را در جامعه ندارد به دلیل نقص كار برخى روحانیون است كه وظیفه خود را بدرستى انجام نداده اند. البته برخى از مردم نیز در این زمینه كوتاهى كرده اند، همچنانكه از انبیا و اولیاى خدا نیز قدرشناسى نمى شد، با این تفاوت كه انبیا و اولیا در كار خود هیچ قصورى نداشتند و مردمى كه شایستگى لازم را داشتند بدانها مى گرویدند. آنچه مهم است اینست كه بدانیم آیا واقعاً روحانیت به وظیفه خود بدرستى عمل كرده و صلاحیت لازم را داشته است كه مردم به او بگروند؟

امروز ضربه زدن به روحانیت ضربه زدن به اسلام است. اگر، خداى نكرده، از روحانى رفتار ناشایستى سر زند، تنها یك گناه شخصى نیست

بلكه، چون موجب از بین رفتن آبروى اسلام مى شود مستوجب، عذاب مضاعف است. از آغاز خلقت، هرگاه قومى به خدا روكرده و وظیفه خود را انجام داده اند، خداوند به آنها كمك كرده است و هرگاه قومى از خدا و آیات او روى گردانده اند و به وظیفه خود عمل نكرده اند، مستوجب عذاب الهى شده و سیه رو گشته اند. خداوند هنگام ذكر نعمتهاى خود به بنى اسرائیل مى فرماید: «انّى فَضَّلْتُكُم عَلَى العالَمینَ»(1)؛ اما هنگامى كه قدر نعمتهاى او را ندانستند و از او اعراض كردند، به آنجا رسیدند كه در باره آنها فرمود: «فباؤُوا بِغَضَب عَلى غَضَب»(2). آنها دل خوش داشته بودند و مى گفتند: «نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ و أَحِبّاؤُهُ»(3)؛ خود را «شَعْب مختار» مى دانستند و مى گفتند كه خدا ما را عذاب نمى كند، اگر عذابى هم باشد چند روز بیشتر نخواهد بود اما اینچنین نیست. خداوند به پیامبر خود، كه عزیزترین مخلوقات اوست، مى فرماید: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلَكَ»(4)؛ اگر به خدا شرك آورى عملت را محو و نابود مى گرداند؛ دیگران كه جاى خود دارند.

همان گونه كه امام امت(قدس سره) بارها سفارش فرموده اند، باید قدر روحانیت متعهد را بدانیم و از آن جدا نشویم. روحانیون به اهل بیت عصمت(علیهم السلام)متّصلند، ما نیز باید دست به دامن آنها داشته باشیم تا ارتباط ما با خداى متعال و اولیاى او محفوظ باشد.

z z z


1ـ سوره بقره: 48.

2ـ سوره بقره: 90.

3ـ سوره مائده: 18.

4ـ سوره زمر: 65.