فصل چهارم:زیباجلوه‌های از سیره فاطمى

فصل چهارم:

 

زیباجلوه‌های از سیره فاطمى

 

زهرا در سجاده بندگى

زهرا در حجله‌گاه پوشیدگى

زهرا در جلوه‌گاه وارستگى

زهرا در عرصه تلاش‌پیشگى

زهرا در جبهه جهاد فرهنگى

زهرا در پهنه وظایف خانوادگى

همسردارى زهرا

 

 

زهرا در سجاده بندگى

صحیفه تاریخ، تا به حال شاهد عبادت‌هایی بس شگفت از اولیاى الهى بوده است. در میان تمامى عبادت‌ها، آنچه به صفحات تاریخ زینت و جلوهاى بی‌نظیر بخشیده، عبادت‌های بانوى بزرگوارى است كه در اوج جوانى، مایه فخر و مباهات عابدان گردیده است. این عابده بی‌همتا، هموست كه در وصف عبادتش چنین آمده است:

در تمام دنیا، عابدتر از فاطمه(علیها السلام) یافت نمی‌شود؛ او به حدى براى عبادت برپا می‌ایستاد كه پاهایش ورم می‌کرد.(1) بارى، عبادت‌هایی كه از حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)، گزارش شده است با آنچه تا به حال دیده یا شنیده‌ایم، بسیار متفاوت است. آن حضرت در دوران كوتاه عمرشان، با عبادت‌هایی بی‌نظیر به فتح رفیع‌ترین قله‌های بندگى و عبودیت نایل آمدند؛ به گونه‌ای كه عبادات ایشان با عبادت‌های انبیا، اولیا و دیگر دوستان خداوند، چه از لحاظ كمیت و چه از لحاظ كیفیت، قابل مقایسه نیست:

خجل از سبحه سجّاده زهدت یحیى *** بنده قدس تو عیسى و كنیزت مریم

فخر جاروبكشىِّ حَرَمت با حوّا *** شرف بندگى خاك درت با آدم.(2)

توصیف كمیت و كیفیت عبادت فاطمه زهرا(علیها السلام) كارى است وراى امكان كه جز از عهده خداوند و برگزیدگان خاص او برنمی‌آید.

در عظمت عبادت او همین بس كه خداوند عالمیان به وصف عبادات او و یگانه كفو و


1. قال الحسن البصرى: مَا كَانَ فِى الدُّنْیَا اَعْبَدُ مِنْ فَاطِمَةَ. كَانَت تَقُومُ حَتّى تَتَورَّمُ قَدَمَاهَا. بحارالانوار: ج43،ص 75، روایت 62.

2. شعر از مرحوم آقابزرگ قمى. اختران ادب: ج 1 ص 82.

همتایش،(1) على(علیه‌السلام) می‌پردازد. آرى، اوج عبادت آن حضرت، در آخرین آیات سوره آل عمران، از كلام خداوند رحمان، جلوه نُموده است: اَلَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا و قُعُودًا وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّموَاتِ وَ الْأَرْضِ...؛(2) آنان كه خداى را [در همه حال؛] ایستاده، نشسته و خفته بر پهلوهاشان یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند... .(3)

عبادت فاطمه(علیها السلام) از لحاظ كمیت، تا بدان حد گسترده است كه در لحظه لحظه زندگى او حضور و ظهور دارد؛ رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس كشیدن او و هر لحظه شب و روز او عبادت بود.(4) او هر شب بعد از خوابانیدن بچه‌ها و فراغت از دیگر وظایف خانه‌داری، بر سجاده عبادت به نماز می‌ایستاد؛ تا جایى كه پاهاى مباركش كبود و متورّم می‌شد.

شب ازدواج آن عابده بی‌همتا، چنین گزارش شده است:

على(علیه‌السلام) در آن شب همسرش را نگران و گریان دید. علت را پرسید. فاطمه فرمود: حال خود را در پایان عمر و عالم قبر به یاد آوردم؛ چرا كه انتقال از خانه پدرم به منزل خودم،


1. رسول الله(صلى الله علیه وآله): وَ اللّه ماكَانَ لِفَاطِمَةِ كُفْوٌ غَیرَ عَلىّ. بحارالانوار: ج43، ص 107، روایت 22.

2. آل عمران (3): 191 ـ 195.

3. پس از هجرت فرارگونه پیامبر اكرم(ص) از مكه، على(ع) در پى مأموریتى كه از جانب پیامبر دریافت كرده بود، بلافاصله به همراه فاطمه زهرا(علیها السلام) و تنى چند از زنان و ضعیفان، كاروانى ترتیب داد و شتابان به سوى مدینه سرعت گرفت. مشركان مكه كه از كف دادن پیامبر، خشمشان را برانگیخته بود، تصمیم گرفتند كه آنان را از میانه راه بازگردانند و به گروگانشان گیرند؛ اما شجاعت و مردانگى حضرت على(علیه‌السلام)، داغ این آرزو را بر دل‌هایشان نهاد و عاقبت این كاروان پس از جنگ و گریزهاى طاقت‌فرسا، به سلامت بر پیامبر وارد شد. به محض ورود على و فاطمه، پیامبر با سرورى کم‌نظیر به استقبالشان شتافت. على را در آغوش فشرد و فرمود: پیش پاى شما جبرییل بر من نازل شد و مرا از تمام احوال شما در این سفر باخبر ساخت؛ از عبادت‌های میان راهتان، از تهجّد شب‌هایتان، از مناجات‌های مداومتان، از تفكر پیوسته‌تان و نیز از جنگ و گریزهایتان تا بدین جا. او این آیات جان‌بخش را از جانب خداوند رحمان، به استقبال شما فرود آورده است:آنان كه یاد خدا می‌کنند؛ ایستاده، نشسته و بر پهلو و در آفرینش آسمان و زمین اندیشه می‌کنند [و مى‌گویند:]خدایا تو این‌ها را به عبث نیافریده‌ای، تو پاك و منزهى؛ ما را از عذاب جهنم نگاه دار... .

عطر روح‌افزای وحى، به یكباره تمام خستگى آن جنگ و گریزهاى طاقت‌فرسا را از تن خسته على و فاطمه سترد؛ چرا كه خداوند متعال با این آیات بر نماز، تهجد، مناجات، تفكر و ذكر مدام آنان، مهر قبولى نهاده بود. با الهام از كشف الغُمّة فى معرفة الائمة: ص 539.

4. رسول‌الله(صلى الله علیه وآله): یَا سَلْمَانُ! إِنَّ فَاطِمَةَ، مَلَأَ اللَّهُ قلب‌ها وَ جوارح‌ها إِیْمَانًا إِلَى مَشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لطاعَةِ اللّه.

مرا به یاد انتقالم به قبر انداخت. تو را به خدا قسم بیا در این ساعات آغازین زندگى به نماز برخیزیم و امشب را به عبادت خدا بپردازیم.(1)

آرى، فاطمه زهرا(علیها السلام)، این اسوه كامل و دُردانه بانوان جهان، در شیرین‌ترین و خاطره‌انگیزترین لحظه‌های زندگى نیز از هدف خلقت خویش غافل نمی‌شود و از همسرش می‌خواهد كه از آن شب نیز براى تقرب به خداوند استفاده كنند. شخصیت زهراى اطهر(علیها السلام) از همان شب اول چنان براى على(علیه‌السلام)جلوه می‌یابد كه وقتى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) فرداى آن شب از على می‌پرسد: همسرت را چگونه یافتى؟! بی‌درنگ می‌گوید: نِعْمَ الْعَونُ عَلى طَاعَةِ اللَّه؛(2) بهترین یار و یاور براى اطاعت و عبودیت خداوند.

اما بشنویم وصف عبادت فاطمه را از زبان میوه دلش، امام حسن مجتبى(علیه‌السلام): «در شب جمعه‌ای، مادرم را در محراب عبادت نظاره می‌کردم. تمام شب را به قیام و قعود و ركوع و سجود مشغول بود تا آنگاه كه سپیدى صبح سر زد. می‌شنیدم كه مردان و زنان مؤمن را یكایك نام می‌برد و فراوان دعایشان می‌کند؛ در حالى كه هیچ دعایى براى خود نمی‌کرد. پس خدمت ایشان عرض كردم: مادر! چرا همان گونه كه براى دیگران دعا می‌کنید، براى خودتان دعا نمی‌کنید. فرمود: فرزندم! ابتدا همسایه، سپس خانه.»(3)

آرى، شیوه معمول فاطمه به هنگام دعا و نیایش، این گونه بود. فاطمه هیچ‌گاه خودش را نمی‌دید؛ ایثار محض بود و زیباترین سرمشقِ بخشش.

و اما كیفیت عبادت فاطمه هرگز در عقل و خیال ما نمی‌گنجد. حالِ روحى او را در هنگامه عبادت، خدا می‌داند و بس.


1. فاطمة الزّهرا(علیها السلام): تَفَكَّرْتُ فِى حَالِى عِنْدَ ذهَابِ عُمْرِى وَ نُزُولِى فى قَبْرِى فَشَبَّهْتُ دُخُولِى فِى فِرَاشِى بِمَنْزِلِى كَدُخُولِى اِلَى لَحَدِى وَ قَبْرِى فَأُنشِدُكَ اللَّهَ إِنْ قُمْتَ اِلىَ الصَّلوةِ فنَعْبُدُ اللَّهَ تَعَالى هذِهِ اللَّیْلَةِ... .احقاق الحق: ج 4، ص 481.

2. ثُمَّ أتَاهُمَا فِى صَبِیحَتِهِمَا فَسَألَ عَلِیّاً: كَیْفَ وَجَدْتَ اَهْلَكَ؟ قَالَ: نِعْمَ العَوْنِ عَلَى طَاعَةِ اللّهِ... . بحارالانوار: ج42، ص 117.

3. الامام الحسن(علیه‌السلام): رَأَیْتُ اُمِّى فَاطِمَةَ قَامَتْ فِى محراب‌ها لَیْلَةَ جُمُعَتِهَا؛ فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً ساجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُوا المُؤمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّیهِمْ وَ تَكثرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لاَ تَدْعُو لِنَفْسِهَا به شیء فَقُلتُ لَهَا: یا اُمَّاهُ! لِمَ لَا تَدعِینَ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعِینَ لِغَیْرِكِ. فَقَالَتْ: یَا بُنَىَّ! اَلْجَارْ ثُمَّ الدَّارُ. بحارالانوار: ج 43، ص 81، روایت 3؛ ج 89، ص 313، روایت 19.

براى ما فرشیان کوته‌اندیش، عظمت مرتبه عبادات فاطمه، هرگز قابل درك و تصور نیست. تمام وسع ما در این عرصه، آن خواهد بود كه به كلام امینان وحى پناه آوریم تا شاید گوش‌های از عظمت بی‌مثال عبادات او را نظاره‌گر شویم.

در آینه زلال روایات كه بنگریم، عبادت فاطمه، آنچنان بلند و بی‌همتاست كه خداوند، بدان بر ملائكه خویش مباهات می‌کند:

آنگاه كه فاطمه در محراب عبادت، در پیشگاه پروردگار به نماز می‌ایستد، نور عبادتش براى ملائكه آسمان درخشیدن می‌گیرد؛ به‌سان نور ستارگان براى اهل زمین و خداوند پر عزت و جلالت، خطاب به فرشتگانش می‌فرماید:

ملائكه من! بر بنده‌ام فاطمه، سرور كنیزانم، نظر كنید؛ بر درگاه من ایستاده، در حالى كه بندبند وجودش از خوف من مرتعش و لرزان است و با تمام قلبش به عبادت من روى نهاده است. شما را گواه می‌گیرم كه شیعیانش را از آتش، نجات و ایمنى بخشیدم... .(1)

از لحاظ كیفیت ظاهرى به هنگام عبادت، چنان خوف و خشیت الهى در بدنش ظاهر می‌شد كه تمام وجودش به لرزه می‌افتاد و تمام اعضا و جوارحش ترسان و لرزان می‌گشت.

اما عبادت فاطمه، از لحاظ كیفیت معنوى، آنچنان بىمانند است كه درخشندگى نور آن باعث حیرت و لذتِ ملائكه مقرب الهى می‌گردد؛ تا جایى كه هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرب الهى(2) جملگى بر او سلام و تحیت می‌فرستند و به تأیید و تشویق او می‌پردازند.(3)


1. رسول‌الله(صلى الله علیه وآله):... اَمّا اِبْنَتِى فَاطِمَةُ... مَتَى قَامَتْ فِى محراب‌ها بَیْنَ یَدَىْ رب‌ها جَلَّ جَلَالُهُ زَهَرَ نُورُهَا لِمَلائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا یَزْهُرُ نُورَ الكَوَاكِبِ لِأَهْل الْاَرْضِ وَ یَقُولُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلائِكتِهِ: یَا مَلائِكَتِى! اُنْظُرُوا اِلَى اَمَتِى فَاطِمَةُ، سَیِّدَةِ اِمَائِى، قَائِمَةٌ بَیْنَ یَدَىَّ یَرْتَعِدُ فرائض‌ها مِنْ خِیفَتِى وَ قَدْ اَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبادَتِى. اُشْهِدُكُمْ اَنِّى قَدْ آمَنْتُ شِیْعَتَها مِنْ النّارِ... .بحارالانوار: ج28، ص38، روایت 1.

2. رسول‌الله(صلى الله علیه وآله):... ان‌ها لَتَقُومُ فِى محراب‌ها فَیُسَلِّمُ عَلیهَا سَبْعُونَ اَلْفَ مَلَك مِنَ الْمَلاَئِكَةِ الْمُقَرَّبینَ وَ یُنَادُونَهَا به ما نَادَتْ بهِ الْمَلاَئِكَةُ مَرْیَمَ فَیَقُولُونَ: یَا فَاطِمَةَ! اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ... . بحارالانوار: ج37، ص84، روایت52 و نیز ج43، ص 24، روایت 20.

3. رسول الله(صلى الله علیه وآله).... اَمّا اِبْنتى فَاطِمَةُ فِى محراب‌ها بَیْنَ یَدَىْ رب‌ها جَلَّ جَلالُهُ زَهَرَ نُورُهَا لِمَلائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا یَزْهَرُ نُورُ الكَوَاكِبِ لِاَهْلِ الْاَرْضِ ... یُؤْنِسُهَا اللَّهُ تَعَالى ذِكْرَهُ بالْمَلَائِكَةِ فَنَادَتْهَا به ما نَادَتْ بِهِ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَان فَتَقُولُ: یا فَاطِمَةَ! اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ و طَهَّرَكِ و اصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالمینَ. یَا فَاطِمَةَ! اُقْنُتِى لِرَبّكِ واسْجُدِى و ارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِینَ. بحارالانوار:ج28، ص 37، روایت1 و نیز ج43، ص 172، روایت3.

آرى، عبادت حضرت زهرا(علیها السلام) موجب بُهت، لذت و بهجت فرشتگان مقرب الهى می‌شود؛ آن فرشتگانى كه تمام عمر خود را به عبادت گذرانده‌اند؛ چرا كه عبادت چون غذاى روح آن‌هاست و اگر لحظه‌ای خدا را تسبیح و تقدیس نكنند، همانند گرسنه‌ای خواهند بود كه هیچ غذایى ندارد؛ مخلوقاتى كه نه‌تنها كار خودشان عبادت مداوم است، بلكه در طول تاریخ بشرى عبادت‌های پُرشمارى را از انبیا و دوستان خدا دیده‌اند. چنین موجودات والامقام و عظیمى، وقتى نور عبادت زهرا در آسمان‌ها درخشیدن می‌گیرد،(1) از عظمت آن در شگفت می‌شوند و از مشاهده زیبایى آن، غرق مسرت و لذت می‌گردند.

حال، این چه نورى است؟ فرشتگان چگونه‌اند و حیرت و لذتشان به چه صورت است؟ جمال و زیبایى نور عبادت فاطمه تا چه اندازه است كه لذت‌بخش ملائكه مقرب الهى می‌شود؟ عبادت او را چه كیفیت و چه عظمتى است كه حیرت‌فزای چنان موجودات عظیمى می‌گردد؟ سؤال‌هایی است كه پاسخ آن از گستره عقل‌های ما بیرون است.

این‌گونه روایات پُربها، دربردارنده حکمت‌ها و حقیقت‌هایی بسیار است كه در حد فهم ناقص ما، این گونه بیان شده است.

در این روایت شریف، شاید دلالتى بس ژرف و عمیق بر اوج مرتبه وجودى فاطمه زهرا (علیها السلام) نهفته باشد؛ چرا كه میزان جمال معنوى هر عملى در گرو شدت مرتبه وجودى صاحب آن است. هرچه كمال و رتبه وجودىِ موجودى والاتر و بالاتر باشد، جلوه‌نمایی آن وجود از جمال و جلال الهى گسترده‌تر و بیشتر خواهد بود و هر چه جلوه‌نمایی


1. الامام الصادق(علیه‌السلام) فى جَوابِ «لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ، زَهْرَا؟»: لِاَنَّهَا كَانَتْ اِذَا قَامَتْ فِى محراب‌ها زَهَرَ نُورُها لِاَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا یَزْهَرُ الْكَوَاكِبُ لِاَهْلِ الاَرْضِ. بحارالانوار: ج43، ص12، روایت 6.

موجودى از جمال دلرباى خدایى بیشتر باشد، مشاهده آن وجود و متعلقات آن، حیرت‌افزاتر و لذت‌بخش‌تر خواهد بود.(1)

نظاره اوج مقامات معنوى فاطمه زهرا(علیها السلام) دیگر جاى هیچ شك و تردیدى باقى نمی‌گذارد كه در سیر و سلوك به سوى حق، محدودیت جنسى وجود ندارد. زن و مرد، از جهت ارزش ذاتى و حقیقت انسانى، در پیشگاه الهى یكسانند و در سیر بندگى و امكان رسیدن به مقامات عالى معنوى هیچ مزیت و رجحانى بر یكدیگر ندارند: مَنْ عَمِلَ صلِحاً مِنْ ذَكَر أَوْ اُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنَحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً... ؛(2) هر كس كار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حیاتى پاك و پسندیده زنده می‌داریم... .

چنین آیاتى از قرآن كریم، خود گواه این حقیقت است كه مرد و زن، به طور یكسان از جوهر انسانیت برخوردارند و در تقرب به حق هیچ تفاوتى میان ایشان نیست؛ اما در هر یك از مرد و زن توانایى و استعداد ویژه‌ای در به ظهور رسانى صفات الهى نهاده شده است. طبق آفرینش الهى، مردان در به ظهور رسانى صفات جلال و زنان در به ظهور رساندن صفات جمال آمادگى و توانایى بیشترى یافته‌اند. در روح لطیف زن استعداد ویژه‌ای براى تجلى و ظهور یك دسته خاص از صفات الهى، قرار داده شده است؛ صفاتى نظیر رحمت، محبت، عطوفت، رأفت، گذشت، كرامت، حكمت، درایت، ظرافت، لطافت و... . زن، هنگامى در پرواز به سوى جمال و كمال مطلق اوج می‌گیرد كه این استعداد خدادادى را در وجود خویش بشناسد، بیابد و به شكوفایى رساند.

همواره در طول تاریخ زنانى بوده‌اند كه با استفاده كامل از این استعداد، با سرعتى چشمگیر به فتح قله‌های معرفت و عبودیت نایل آمده‌اند. زنانى بوده‌اند كه نه‌تنها خود به اوج عرفان رسیده‌اند، عارفان بزرگى را پرورانده‌اند؛ براى نمونه، جناب محی‌الدین بن عربى كه از چهره‌های برجسته و درخشان(3) عرفان اسلامى است، دست‌پرورده دو بانوى


1. با الهام از خودشناسى براى خودسازى، آیت‌الله مصباح یزدی: ص 31.

2. نحل (16): 97.

3. حضرت امام(رحمه‌الله) در نامه تاریخى خود به گورباچف محی‌الدین بن عربى را «چهره درخشان عرفان اسلامى» می‌خواند.

عارف اسپانیایى است.(1) اگر آن دو زن عارف اسپانیایى نمی‌بودند، شاید ابن عربی پرورده نمی‌شد و عرفان اسلامى به اوج خود نمی‌رسید.

زهرا در حجله‌گاه پوشیدگى

حجاب و عفاف كامل، دستور و توصیه خداوند مهربان به همه دختران و زنان باایمان است: یَا أَیُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِّأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلبِیبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیًما؛(2) اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبا‌ب‌هاى (روسرى‌هاى بلند) خود را بر خویش فروافكنند. این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آن‌ها سر زده توبه كنند) و خداوند همواره آمرزنده رحیم است.

دستور به حجاب و عفاف نه‌تنها یك ضرورت اجتماعى براى حفظ عفت جامعه است، بلكه مهم‌ترین راهكار حفظ عفت، كرامت و شخصیت انسانى زنان در عرصه‌های گوناگون می‌باشد.

و پاره وجود رسول خدا(صلى الله علیه وآله) کامل‌ترین اسوه و الگوى حیا، عفت و حجاب است. سخن از فاطمه است؛ فاطمه‌ای كه پدرش كانون همه حوادث سیاسى ـ اجتماعى آن


1. «اُمّالزّهرا» و «فاطمه قرطبى، بنت ابن المثنّى» از سالكان آزموده طریقت و از عارفان بابصیرت بوده‌اند كه ابن عربی در اشبیلیّه به دیدارشان توفیق یافته و در آثارش مقام معنوى آنان را ستوده است و از محقَّقان در «منزل نفس الرّحمان» دانسته و در زمره مشایخ صوفیان به شمارشان آورده است. ملاقات این دو بانوى صوفى، به ویژه فاطمه سالخورده، در وى تأثیرى عظیم داشته است. ابن عربی به مدت دو سال وى را خدمت كرده و به دست خود، خان‌های از نِى برایش ساخته است. فاطمه با اینكه مریدان و پیروانى فراوان داشته است، به ابن عربی عنایت و محبتى شدید می‌ورزیده و او را بر دیگر مریدانش برترى می‌داده و خود را مادر الهى وى می‌خوانده است. ابن عربی هم او را مادر خطاب می‌کرده است. ابن عربی با احترام و اجلال فراوان كمال باطنى و جمال ظاهرى وى را ستوده و در مقام ستایش كمالش، او را صاحب كرامات و رحمت عالمیان خوانده و نوشته است. «محی‌الدین بن عربى، چهره برجسته عرفان اسلامى»، دكتر محسن جهانگیرى: ص32. با استناد به فتوحات مكّیه: ج1، ص 247، و ج2، ص 347.

2. احزاب (33)، 59.

روزگار بود و او در كنار پدر، چون مادرى مهربان، در همه این صحنه‌ها حضورى مستمر داشت. آرى فاطمه در تمام عمر در صحنه‌های گوناگون اجتماعى حضور داشت؛ چه در دوران كودكى در شرایط طاقت‌فرسای مكه و حصر اقتصادى در شعب ابىطالب؛ چه در دوران بعد از هجرت به مدینه و كشاكش جنگ‌های پُرشمار و حوادث بی‌شمار، و چه در خانه على(علیه‌السلام) كه محل آمد و شد فراوان اصحاب و یاران خاص رسول بود.

حضرت صدیقه طاهره در همه این صحنه‌ها حضور داشت؛ اما با همه این احوال، عفاف و حجاب او در اوج یگانگى و بی‌مثالی بود:

چادر عفّتت از، بارقه نور خدا *** پرده عصمتت از، اقمشه شهر قِدَم

پاكى از پاكى تو آیه تطهیر تو بس *** عصمت از عصمتِ تو دست و بنانش به قلم.(1)

جلوه‌هایی بسیار زیبا و دیدنى از رفتار و گفتار فاطمه زهرا(علیها السلام) در عرصه حجاب و عفاف گزارش شده است كه حقیقت هر یك از این رفتارها و گفتارها می‌باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگى قرار گیرد:

1. پرهیز از همه نامحرمان

حضرت زهرا(علیها السلام) چنان حجب و عفاف، این فضیلت مورد خواست و رضایت خداوند، را سرلوحه رفتار خویش قرار داده بود كه از همه نامحرمان حتى از مردان نابینا نیز خود را می‌پوشاند:

مردى نابینا پس از اجازه گرفتن وارد منزل امام على(علیه‌السلام) شد. پیامبر دیدند كه حضرت زهرا(علیها السلام) برخاستند و فاصله گرفتند و خود را پوشاندند.

پیامبر فرمودند: دخترم! این مرد نابیناست.

حضرت فاطمه زهرا در پاسخ فرمودند: اگر او مرا نمی‌بیند، من او را می‌بینم؛ وانگهى اگرچه او نمی‌بیند ولى بو را استشمام می‌کند.(2)


1. شعر از مرحوم آقا بزرگ قمى (میرزا محمود شاطر). اختران ادب: ج1، ص 81.

2. قالت فاطمه (علیها السلام): اِنْ لَمْ یَكُنْ یَرانِى فَاِنِّى أَرَاهُ وَ هُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ. بحار الانوار: ج43، ص91 و ج 101، ص 38.

در این هنگام رسول خدا به نشانه تصدیق بیان فاطمه فرمودند: شهادت می‌دهم كه تو پاره تن منى.(1)

2. بهترین سیره براى بانوان

پیامبر(صلى الله علیه وآله) روزى از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال كردند كه اَىُّ شَىْء خَیْرٌ لِلنِسَّاءِ؛ چه روش و سیرهاى براى زندگانى بانوان بهتر است؟

هر كس به فراخور معرفت خویش جوابى می‌داد؛ اما هیچ جوابى پیامبر را قانع نمی‌ساخت. در این هنگام سلمان فارسى كه در آن روزگار پیرمردى باوقار و پر ذکاوت و در میان آن جمع، به لحاظ ایمان و معرفت بالاتر بود، با خود اندیشید كه پاسخِ این سؤال دقیق از سطح عمومى اندیشه مردان فراتر است. از این روى، در بحبوحه اظهار نظرهاى گوناگون، خود را به خانه زهرا(علیها السلام) كه متصل به مسجد پیامبر بود، رسانید و پاسخ سؤال پیامبر را از یگانه دخترش جویا شد. حضرت زهرا(علیها السلام) در پاسخ سؤال پدر فرمودند: خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لایَرِیْنَ الرِّجَالَ وَ لَایَرَاهُنَّ الرِّجَالُ؛(2) براى زنان بهتر است كه مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند.

سلمان به جمع حاضر در مسجد بازگشت و پاسخ را طرح نمود. پیامبر دانستند كه این پاسخ از خود سلمان نیست؛ از این روى پرسیدند: این جواب را از كه آموختى؟

سلمان عرضه داشت: سؤال شما را از دخترتان زهرا پرسیدم و چنین پاسخ شنیدم.

پیامبر در این هنگام فرمودند: جُعِلَتْ فِدَاهَا أَبُوهَا ... إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّى؛ پدرش به فدایش باد ... به راستى كه فاطمه پاره‌اى از وجود من است.

این روایت معروف با عبارت‌های مختلفى، در منابع پرشمارى از کتاب‌های حدیثى، اخلاقى و تاریخىِ شیعه و سنّى موجود است.(3)


1. المناقب، ابن مغازلى: ص 380، حدیث 428. مستدرك الوسائل: ج14، ص 289. احقاق الحق:ج 10،ص 258.

2. وسائل الشیعه: ج 14، ص 43 و ص 172. مكارم الاخلاق: ص 233. بحارالانوار: ج 43، ص 54.

3. از آن جمله است: كشف الغمه: ج 2، ص 23، و ج 1، ص 466 (ط قدیم). مكارم الاخلاق: ص 267. بحارالانوار: ج 101، ص 36 و ج 100، ص 238 و ج 37، ص 69 و ج 43، ص 84. مناقب ابن شهر آشوب: ج 3، ص 341. كنزالعمال: ج 8، ص 315 و ج 16، ص 601. احقاق الحق: ج 10 ص 223 و 257. مجمع‌الزوائد: ج 4، ص 255 و ج 9، ص 202. فضائل الخمسه: ج 3 ص 153 و 154. كوكب‌الدّرى: ج 1 ص 149. وسائلالشیعه: ج 14، ص 43. كتاب‌الكبائر: ص 71. مناقب ابن‌مغازلى: ص 381.

این روایت معتبر، كه نمایانگر فرهنگ اخلاقى فاطمه(علیها السلام) و سیره عملى آن حضرت می‌باشد، دستمایه برخى از شبهه‌افکنی‌ها در روزگار ما شده است.(1) برخى با استناد به این‌گونه روایات این پندار بی‌اساس را در سطح جامعه ترویج می‌کنند كه سیره فاطمه زهرا(علیها السلام) براى دختران و زنان روزگار ما نمی‌تواند اسوه و الگوى مناسبى باشد.

از آن جا كه ظاهر این روایت تا حدى سؤال‌انگیز و بحث‌برانگیز است، براى فهم حقیقت آن، دقت كامل در متن حدیث و ژرف‌نگری در سیره عملى فاطمه (علیها السلام) ضرورى است:

الف) دقّت در متن حدیث

استفاده حضرت فاطمه(علیها السلام) از كلمه «خیر»، خود گویاى این حقیقت است كه سیره مذكور یك رُجحان و مزیت است. به دیگر سخن، حضرت فاطمه(علیها السلام) در مقام بیان یك امر ایده‌آلی و ترجیحى می‌باشند؛ امرى كه رعایت آن رجحان و برترى دارد و مادامى كه ضرورتى پیش نیامده است، عمل به آن بهتر و مطلوب‌تر است.

پیام و روح دو روایت نامبردار این است كه در شرایط ایده‌آلی كه حضور زنان در عرصه اجتماع و ارتباط ایشان با نامحرمان ضرورتى ندارد، مطلوب‌ترین سیره براى بانوان، حضور در منزل، تدبیر مسایل خانواده و پرهیز كامل از نامحرمان است.

اگر زن احتیاجى به فعالیت اقتصادى نداشته باشد و در عرصه تعلیم و تعلم نیازى به استاد مرد یا شركت در کلاس‌های مختلط نباشد؛ براى درمان بیماری‌های زنان، پزشك زن به قدر كفایت وجود داشته و رجوع به پزشك مرد هیچ ضرورتى نداشته باشد و ... بهترین سیره زندگانى براى بانوان این خواهد بود كه در منزل و محل سكونت و آرامش


1. براى نمونه، در این نمونه دقت نمایید. عبدالكریم سروش: به نظر من گفتار فاطمه كه: بهترین زنان كسانى‌اند كه «لاَیَرِینَ اَحَداً وَ لاَ یَرَاهُنَّ» و رفتار او در پنهان شدن از مقابل فرد نابینا، نمی‌تواند الگوى رفتارى زنان ما باشد. مجله زنان: ش 59، دی‌ماه 78.

خویش قرار گیرند و به شؤون خانوادگى ـ اعم از تدبیر منزل، تربیت فرزند، همسردارى، كمك به خودكفایى خانواده و ...ـ بپردازند و اگر هنرى هم دارند، زمینه انجام و ظهور آن را در منزل فراهم آورند و اگر نیازى به تعلیم و تعلم دارند، آن را در ارتباط با دیگر خواهران دینى و در مراكز مخصوص خانم‌ها به سامان رسانند.

در شرایطى كه نیازى به ارتباط زنان با مردان نیست، بهتر آن است كه زن با هیچ مرد نامحرمى تماس نداشته باشد و این هرگز به معناى ممنوعیتِ قانونى نیست. از دیدگاه اسلامى زنان می‌توانند در صورت نیاز، با رعایت ارزش‌های اسلامى و اخلاقى به عرصه‌های اجتماعى وارد شوند و هیچ منعى از آن نمی‌باشد. به عبارت دیگر، حكم بیان شده در روایت، یك توصیه اخلاقى ترجیحى است؛ نه یك حكم قانونى تكلیفى.

ب) توجه به مرز میان مسایل حقوقى و اخلاقى

احكام و مسایل اسلامى در عرصه‌های مختلفى مطرح و ارائه می‌شوند: احكام شرعى و فقهى؛ احكام حقوقى و قانونى؛ احكام ارزشى و اخلاقى. توجه به تفاوت‌ها و مرزهاى موجود میان هر دسته از این مسایل، بسیار ضرورى است؛ چرا كه عدم توجه به این مرزها می‌تواند ایجادگر اشکال‌ها و ابهام‌هایی در گستره معارف دینى گردد.

احكام حقوقى و قانونى اسلام، آن دسته از مسایل فقهى و شرعى‌یى است كه ناظر به رفتارها و ارتباط‌های اجتماعى انسان می‌باشد؛ احكامى كه الزام آورند و اگر از آن تخلف شود، دیگران حق دارند از متخلف، به مراجع قانونى شكایت كنند.

اما احكام ارزشى و اخلاقى كه از نظرگاه فقهى بیشتر حكم مستحبات را دارند، ناظر به جهات حسن و كمال رفتارى انسان در ارتباط با خود، خدا و خَلق خدا می‌باشد؛ احكامى كه هر چند تکلیف‌آور نیستند، اما رعایت آن‌ها در تكامل روح آدمى بسیار مؤثر است.(1)


1. براى آگاهى بیشتر مراجعه فرمایید به حقوق و سیاست، آیت‌الله مصباح یزدى: ص22 (تفاوت اخلاق با حقوق).

مجموعه این مسایل و دستورات در قرآن و روایات به صورتى منسجم و هماهنگ، بیان شده است و این روش، بهترین شیوه تربیتى می‌باشد؛ چرا كه مخاطب را هم به وظیفه‌های واجب خود متوجه می‌گرداند و هم او را به سوى فضیلت‌هایی اخلاقى سوق می‌دهد كه موجب كمالِ رفتارهاى او و در نتیجه تكامل بیشتر روح او می‌شود.

بیان نمونه‌هایی از مسایل حقوقى و اخلاقى، مسأله را روشن‌تر می‌کند:

پرداخت مخارجِ ضرورى زن از سوى مرد، یك واجب حقوقى است كه در صورتِ تخلف مرد، زن می‌تواند از او به دادگاه شكایت كند؛ اما توسعه در وضعیت معاش خانواده و خرید هدیه براى اعضاى آن، توصیه‌ای ارزشى و اخلاقى است. تمكین زن در مقابل مرد، یك واجب حقوقى است؛ اما زینت و خودآرایى زن براى شوهر، یك فضیلت اخلاقى است. حجاب و پوشش مناسب براى بانوان یك واجب شرعى است؛ اما حجاب با چادر، یك ارزش اخلاقى است. اینكه در روایات، یكى از بزرگ‌ترین عبادت‌های زن، اطاعت و انقیاد كامل او در مقابل شوهر معرفى می‌شود، به فضیلت و ارزشى اخلاقى نظر دارد؛ نه به حكمى حقوقى و قانونى. مبادا برخى بپندارند كه اسلام زورگویى و تضییع حقوق زن را در خانواده براى مردان مجاز دانسته است.

فرموده حضرت زهرا(علیها السلام) نیز در بیان بهترین سیره براى زنان، روشن كننده فضیلت و ارزشى اخلاقى است كه در صورت عدم وجود رجحان و ضرورت، بهترین و مطلوب‌ترین سیره براى بانوان است؛ بدین معنا كه قرار گرفتن زن در منزل و دورى او از همه نامحرمان ـ اگر ممكن باشد و مرجِّحى در كار نباشد ـ باعث ایجاد و دوام آرامش لازم براى انجام وظایف زنانه و مادرانه او در عرصه خانواده و در نتیجه، بهترین زمینه‌ساز كمال معنوى زن در راستاى قرب به خدا خواهد بود.

و همین است حكمتِ بیان دیگر آن حضرت كه فرمود: نزدیک‌ترین حالت زن به پروردگارش، آن زمانى است كه در خانه خویش می‌ماند (و به امور خانواده و تربیت فرزند می‌پردازد).(1)


1. روزى پیامبر گرامى اسلام از یاران خویش پرسید: در كدام لحظه، زن به خدا نزدیک‌تر است؟ پیامبر، هیچ پاسخى را نپسندید تا اینكه حضرت زهرا(علیها السلام)سؤال پدر را شنید و این‌گونه پاسخ فرمود:« أَدْنَى مَا تَكُوَن مِنْ رب‌ها أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بیت‌ها». بحارالانوار: ج 43، ص 92 و ج 100، ص 250. مجمع الزّوائد: ج 9، ص 202. مناقب ابن مغازلى: ص 381.

ج) ژرف‌نگری در سیره عملى فاطمه(علیها السلام)

سیره رفتارى حضرت صدّیقه طاهره(علیها السلام) نشان‌دهنده صحنه‌هایی از حضور فعال آن حضرت در عرصه اجتماع می‌باشد؛ براى نمونه ایشان هر هفته، روزهاى شنبه به سوى مزار شهداى اُحُد می‌شتافت و براى حمزه(علیه‌السلام) و دیگر شهداى احد طلب آمرزش و علوّ درجات می‌نمود.(1)

فاطمه زهرا(علیها السلام) پس از هجران پدر، حمایت از امامت را وظیفه خویش دانست و در این راه از هیچ فداكارى و جانبازى دریغ نكرد و بارها و بارها در عرصه جامعه ظاهر شد و در جمع مردمان، خطبه‌هایی بی‌نظیر ایراد فرمود؛ خطبه‌هایی در اوج فصاحت و بلاغت كه فصیحان و بلیغان نام‌آور عرب را به شگفتى و شیفتگى واداشته است.(2)

همان زهرایى كه می‌فرماید: براى زن بهتر است كه نه او هیچ مردى را ببیند و نه هیچ مردى او را، آنگاه كه مصالح كلى جامعه اسلامى را در خطر می‌بیند، به سوى مسجد می‌شتابد و در حضور جمع كثیرى از مردان مهاجر و انصار، غاصبان خلافت را به محاكمه می‌کشاند. چنین صحنه‌هایی از سیره رفتارىِ آن حضرت، تأییدگر این حقیقت است كه فرموده پیش‌گفته ایشان یك امرِ رجحانى است كه در شرایط ایده‌آل و عدم وجود مرجّح، مصداق می‌یابد.

د) دقت در سیره دیگر زنان مورد تأیید پیامبر

دقت در سیره زنان دیگرى كه مورد تأیید پیامبر بوده‌اند، می‌تواند ما را به حقیقت دیدگاه اسلام درباره روابط اجتماعى زنان نزدیک‌تر نماید. بررسى سیره زندگانى حضرت خدیجه(علیها السلام) در این زمینه بسیار جالب توجه است. حضرت خدیجه(علیها السلام) تاجر بسیار معتبرى بود كه پیامبر اكرم، كارگزار مضاربه ایشان بودند. پیامبر با سرمایه خدیجه و در صدر كاروان تجارىِ او به مسافرت و تجارت می‌پرداخت و آنگاه از سود تجارت، حق


1. بحارالانوار: ج 43، ص 9.

2. از آن بانوى بزرگوار، آن فاتح قله‌های فصاحت و بلاغت، 3 خطبه و سخنرانى بعد از رحلت پیامبر، گزارش شده است:

1. سخنرانى عرش لرزان فاطمه در مسجد مدینه و در حضور جمع كثیرى از مهاجران و انصار؛

2. سخنرانى تهدیدآمیز فاطمه در جمع زنان مهاجر و انصار در روزهاى سخت بیمارى؛

3. سخنرانى انتقادآمیز فاطمه در بین جمعى از مردم كوچه و بازار.

عمل خود را برمی‌داشت و باقیمانده سود و اصل سرمایه را به خدیجه باز می‌گرداند. چنین سیرهاى کاملاً مورد تأیید پیامبر بود و عاقبت سرمایه خدیجه، نقش عظیمى در بقا و گسترش اسلام ایفا كرد تا جایى كه معروف شده است كه پیشرفت اسلام وابسته به دو چیز بود: ثروت خدیجه و شمشیر على. در همان دوران، بانوان دیگرى نیز بودند كه فعالیت‌های اقتصادى داشتند و كارشان مورد تأیید پیامبر بود. یكى از این زنان خانمى عطر فروش به نام زینب بود كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مقادیر زیادى عطر از او می‌خرید. او كه در تاریخ به زینب عطار معروف است، از راویان حدیث می‌باشد كه اتفاقاً احادیث جالبى را روایت و گزارش كرده است.

شغل زینب این بود كه با جعبه‌ای از عطرهاى مختلف به منزل مشتریانش می‌رفت. براى شخص پیامبر عطر می‌آورد، و براى خرید و فروش عطر، به ضرورت شغلى خویش، با مردان نامحرم گفت‌وگو می‌کرد و از جانب پیامبر به او هیچ اعتراضى نمی‌شد و سیره او مورد تأیید پیامبر بود.

در زمان خود رسول‌الله(صلى الله علیه وآله) زنانى به مسجد پیامبر می‌آمدند و در حضور مردان، مطالب و سؤالات خویش را طرح می‌کردند و از پیامبر راهنمایى و ارشاد می‌خواستند و حضرت نیز با كمال متانت و آرامش، جواب می‌دادند.

در جنگ‌های صدر اسلام، بسیارى از كارها و امدادرسانی‌ها ویژه بانوان بود؛ خدمت‌هایی نظیر تهیه غذا و پوشاك و رساندن آن به جهادگران، پرستارى از زخمی‌ها، بستن زخم‌ها، جرّاحى، شکسته‌بندی و... . حتى در بعضى از جنگ‌های دفاعى، معدود زنانى كه قدرت جنگاورى و مهارت شمشیرزنى داشتند به یارى جبهه اسلام می‌شتافتند و به دفاع از اسلام و پیامبر می‌پرداختند.

سیره فاطمه و دیگر زنان مورد تأیید پیامبر، گویاى این واقعیت است كه در صورت ضرورت، فعالیت‌های اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى زنان هیچ منعى ندارد. كردار و گفتار حضرت زهرا(علیها السلام) براى هر عصر و زمانى اسوه و الگو است؛ اما باید توجه داشت كه كلام آن حضرت، اشاره به امرى رجحانى دارد.

از دیدگاه اسلامى، اصل فعالیت‌های اجتماعى براى زنان، با رعایت شرایط اخلاقى، نه‌تنها مذموم نیست، بلكه در برخى موقعیت‌ها ممدوح و مطلوب است؛ در عرصه‌هایی چون تجمع‌های سیاسى ـ اجتماعى (بیعت با رهبر، نماز جمعه، انتخابات، راهپیمایی‌ها و ...)، امر به معروف و نهى از منكر بانوان، تعلیم و تعلم بانوان، كسب تخصص‌های مورد نیاز زنان، مشاوره در امور بانوان، برنامه‌ریزی و اجرا و ... .

در اسلام آنچه در عرصه فعالیت‌های اجتماعى بانوان ممنوع شده، اصل حضور در اجتماع نیست؛ بلكه خودنمایى و بی‌مبالاتی در حفظ حجاب و عفاف است.

خداوند متعال در باره هم‌صحبتی با مردان، خطاب به زنان می‌فرماید: فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ؛(1) پس به گونه‌ای هوس انگیز سخن مگویید كه بیماردلان در شما طمع كنند... . این آیه نمی‌فرماید با مردان یا در محل حضور ایشان هرگز صحبت نكنید؛ بلكه به این ارزش اخلاقى اشاره دارد كه هنگام صحبت با نامحرمان، عادى و ساده سخن بگویید و با نرمى و عشوه‌گری با آنان سخن مگویید تا مبادا آنان كه مرضى در دل دارند، به طمع افتند.

و نیز با مخاطب قراردادن زنان پیامبر، می‌فرماید: وَ قَرْنَ فِى بُیُوتِكُنَّ وَ لاَ تَبَرُّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَهِلِیَّةِ الْأُولَى؛(2) در خانه‌هایتان قرار و آرام گیرید (و بی‌حاجت و ضرورت از منزل بیرون نروید) و مانند دوره جاهلیت پیشین، خودآرایى مكنید... .

«تَبَرُّج» به معناى خودآرایى، خودنمایى و ظاهرسازىِ زیبایی‌ها و زینت‌هاست. قرآن نمی‌فرماید هیچ‌گاه در اجتماع و محل حضور نامحرمان شركت نكنید؛ بلكه می‌فرماید: اگر براى حضور شما در اجتماع، وجه عقلایى وجود دارد، باید با رعایت حجاب و عفاف و به دور از خودآرایى و خودنمایى وارد جامعه شوید.

خداوند از روى حكمت خویش براى استوارى نظام آفرینش و بقاى نسل انسان، لطافت‌ها و جاذبه‌هایی خاص در وجود زن نهاده است. همان خداوندى كه طبق مصالح تكوینى عالم، در وجود زنان، زیبایی‌ها و جاذبه‌هایی ویژه قرار داده است، ایشان را به


1 و 2. احزاب (33): 32 و 33.

رعایت ارزش‌های اخلاقى فرا می‌خواند؛ چرا كه جایگاه ظهور این جاذبه‌ها و زیبایی‌ها، عرصه خانواده و روابط خصوصى همسران است؛ نه گستره اجتماع و روابط عمومى با نامحرمان.

هر یك از مرد و زن می‌باید براى جذابیت و شیرینى هر چه بیشتر زندگى مشتركشان، از زیبایی‌های خدادادى خویش بهره گیرد و حتى بر زینت‌های خویش بیفزاید. چنین استفاده‌ای از زیبایی‌ها و زینت‌ها، نه‌تنها مذموم نیست، بلكه فضیلتى ممدوح است كه ثواب عبادت‌ها را مضاعف می‌گرداند.

در ممنوعیت خودآرایى زن براى مردان نامحرم دو حكمت عمیق نهفته است:

1. پایدارى و استوارىِ خانواده‌ها كه محبوب‌ترین کانون‌ها نزد خداوند است و سلامتِ فرد و جامعه در گرو سلامت این كانون است؛

2.برقرارى و حفظ آرامش روانى در عرصه فعالیت‌های اجتماعى.

مردى كه روزانه با ده‌ها زنِ آرایش كرده و بی‌حجاب برخورد می‌کند و هم‌صحبت می‌شود، چگونه خواهد توانست با آرامش فكرى، مسؤولیت‌های اجتماعى خویش را به انجام رساند و چگونه می‌تواند به همسر و خانواده‌اش دل ببندد و مسؤولیت خویش را در قبال ایشان با طیب خاطر انجام دهد.

در جوامع اروپا و امریكا كه زنان با خودآرایى و خودنمایى تمام، جاذبه‌های خدادادى خویش را در معرض دید همه مردان می‌گذارند، شیرازه خانواده به تدریج سست و ضعیف می‌گردد و عاقبت در هم می‌ریزد؛ چرا كه دیگر جاذبه‌ای باقى نمی‌ماند تا بناى خانواده بر آن استوار بماند. روابط جنسى در این جامعه‌ها آن قدر آزاد و لجام‌گسیخته است كه دیگر هیچ جاذبه و انگیزه‌ای براى تشكیل یا ادامه زندگی‌های مشترك باقى نمی‌ماند. اینجاست كه مردان به تدریج از جاذبه‌ها و زیبایی‌های زنان دل‌زده می‌شوند و به فسادهایى چون هم‌جنس‌بازی، تجاوز به كودكان و حیوانات و... روى می‌آورند.

زنان نیز در یك مسابقه خودآرایى و خودنمایى سعى می‌کنند مردان بیشترى را به خود جذب نمایند. حتى زنان متأهل، مردان نامحرم را به ملاقات خصوصى دعوت

می‌کنند و در حالى كه شوهرشان در اتاق مجاور است، با ایشان خلوت می‌نمایند. در جامعه امریكایى، اگر زن تا نیمه شب به هرزگى و فساد مشغول باشد و آنگاه به خانه بیاید، همسرش از نظر قانونى حق هیچ‌گونه پی‌جویی و اعتراضى ندارد.

در جامعه ما نیز برخى از غافلان شهوت‌پیشه كه تحت تأثیر فرهنگ مبتذل غرب قرار گرفته‌اند، مى‌گویند حقوق زنان وقتى ادا می‌شود كه ایشان در خودآرایى و خودنمایى براى مردان نامحرم کاملاً آزاد و رها باشند. اینان لجام‌گسیختگی و شهوت‌بارگی زنان غربى را آزادى می‌پندارند و حجاب و عفاف اسلامى را مخالف آزادى زن می‌انگارند. شهوت، چشم عقلشان را كور ساخته و توانایى دیدن حقیقت را از آنان گرفته است. ایشان یاراى فهم این حقیقت را ندارند كه بی‌حجابی و بی‌عفتی زنان بالاترین ظلم در حق انسانیت و در نهایت بالاترین ظلم در حق زن است. در جامعه غربى، زن بازیچه شهوت مرد است. در این جوامع زن تا وقتى كه در اوج لطافت و زیبایى است، مورد توجه و بهره‌جویی واقع می‌شود؛ ولى به محض اینكه اندكى از لطافت و زیبایى جوانى او كاسته می‌شود، موجودى بی‌ارزش و بی‌مصرف خواهد شد. مردان او را رها می‌کنند و به دنبال دختران تازه به دوران رسیده، روان می‌شوند. در این جوامع، دخترى كه از دوره جوانى و اوج شادابى خود می‌گذرد، باید وازَده و تنها در ذلت و نكبت بسوزد و بسازد.

ما اگر دردها و نکبت‌های فرو باریده در جوامع غربى را می‌دانستیم، خدمت اسلام را به جامعه انسانیت بهتر درك می‌کردیم. این اسلام است كه با دستورهاى حکمت‌آمیزش، دختران و زنان را در اوج عزت، شرافت و كرامت می‌خواهد و كانون خانواده‌ها را به بهشتى در اوج محبت و صمیمیت مبدل می‌سازد. رعایت دستورهاى اخلاقى اسلام، چنان موقعیت بهشت‌گونه‌ای براى زنان مسلمان فراهم می‌آورد كه مورد حسرت و غبطه زنان سالمِ امریكایى و اروپایى واقع می‌شوند. آن دسته از بانوان جامعه‌های امریكا و اروپا كه مقدارى به خود می‌آیند و مجالى می‌یابند تا خود را از آن منجلاب فساد بیرون آورند، وقتى عزت و كرامت بانوان ایرانى را می‌نگرند، غرق در شور و اشتیاق می‌شوند و به حال ایشان غبطه می‌خورند.(1)


1. نمونه‌هایی وصف‌ناشدنی از شور و اشتیاق بانوان جوامع آمریكاى لاتین را بنده با چشمان خویش دیده‌ام. براى نمونه وقتى در یكى از دانشگاه‌های آرژانتین دقایقى درباره منزلت زن از دیدگاه اسلام و موقعیت زنان در خانواده‌های ایرانى صحبت كردم، چنان شور و شعفى در جمعیت زنان حاضر كه جملگى از اساتید یا دانشجویان آن دانشگاه بودند، بر پا شد كه 20 دقیقه با كف زدن مدام به تشویق پرداختند و آنگاه جمع زیادى از آنان با اشتیاقى باورنكردنى براى ابراز تشكر به سوى جایگاه هجوم آوردند. دختر دانشجویى كه به زحمت خود را از لابه لای جمعیت به جلو رسانده بود، در حالى كه به شدت می‌گریست با اشاره دستان و كلماتى بریده بریده به زبان اسپانیولى قدردانى خویش را ابراز می‌داشت. یكى از اعضاى هیأت علمى یكى از دانشگاه‌های آمریكاى لاتین از ما قرآنى به زبان اسپانیولى می‌خواست و آرزو می‌کرد كه هر چه زودتر بتواند به ایران بیاید و درباره زندگى حضرت امام &quot؛رضوان الله تعالى علیه&quot؛ به تحقیق بپردازد.

زهرا در جلوگاه وارستگى

یكى از رازهاى ماندگارى و دلربایى سیره اسوه‌های الهى، ایمان قلبى به مسلك و مرامى است كه مردمان را بدان فرا می‌خوانند و اینان خود بهترین سرمشق در عرصه عمل به آن مسلك می‌باشند. اصولاً دعوت با عمل، پرنفوذترین و كارآمدترین شیوه دعوت و تبلیغ است. از این روى بین گفتار و رفتار معصومان، این برترین اسوه‌های الهى، یگانگى و هماهنگی كامل برقرار است. ایشان اگر مردم را به دورى از هواهاى نفسانى و پیراستگى از مظاهر دنیا فرا می‌خواندند، خود بهترین الگوى وارستگى از دنیا و پاكى از آلودگی‌ها و هوس‌ها بوده‌اند.

فاطمه زهرا(علیها السلام)، این اسوه بی‌مثال الهى، در طول زندگانى خویش هماره دعوت‌کننده به سوى «رهایى از دنیا و دل‌سپاری به خدا» بود؛ اما نه دعوتى با زبان، كه دعوتى با تمام وجود و در عمل؛ دعوتى كه ارزش و تأثیرش در هدایت و تربیت پیروان از هزاران دعوتِ زبانى بیشتر و مؤثرتر است. آرى، سیره فاطمه الگوى بارز این شیوه تبلیغى و تربیتى بود كه: با غیر زبان‌هایتان مردم را به خوبی‌ها دعوت كنید؛ به گونه‌ای كه از شما تنها تلاش، راستى و پرهیزگارى ببینند.(1)

آرمان فاطمه، همان معارف والاى قرآنى است كه همواره ما را به رستن از دنیا و دل بستن به رضوان خدا فرا می‌خواند. فاطمه (علیها السلام) همیشه به دنبال رضایت و پسند خداست


1. الامام الصادق(علیه‌السلام): كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِالْخَیْرِ به غیرِ اَلْسِنَتِكُمْ لِیَرَوا مِنْكُمْ الْاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ. اصول كافى: ج 2، ص 86.

و پسند خدا براى بندگان؛ نه دنیاى پست و فانى بلكه سراى راست و باقى: تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا و اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ؛(1) شما متاع دنیا را می‌پسندید در حالى كه خداوند براى شما آخرت را می‌پسندد.

فاطمه(علیها السلام) هماره در پى نزدیكى بیشتر به خداست؛ در حالى كه دنیاگرایى مانع رسیدن بدین هدف والاست. دنیا، فریبكار است و دام گستر. دنیا با مظاهر دلرباى خویش آدمیان را می‌فریبد و روح ملكوتى ایشان را زمین‌گیر خانه بلا و گرفتارى می‌کند.(2)

از این روى فاطمه(علیها السلام) در انتخاب بین دنیا و آخرت، سراى باقى را برگزیده و سیره زندگانى خویش را بر بی‌اعتنایی به زخارف دنیایى و قناعت به حداقل نیازهاى ضرورى بنا ساخته بود. زندگانى او به دور از تشریفات و تجملات و در عین سادگى، لبریز از صفا، نشاط و زیبایی‌های معنوى بود. ساده‌زیستی فاطمه نه از روى فقر و نادارى كه برخاسته از اوج معرفت و غناى روحى آن حضرت بود. بهترین شاهد این مدعا، آن دوران از زندگانى فاطمه(علیها السلام) است كه فدك در اختیار ایشان بود. فدك، سرزمین حاصلخیزى بود كه می‌توانست تمام گندم مورد نیاز مدینه را تأمین كند. بعد از آنكه پیامبر، به فرمان خداوند، فدك را به دخترش بخشید، تمام درآمد آن(3) در اختیار فاطمه قرار می‌گرفت؛ اما این درآمدِ زیاد نتوانست صفا و سادگى زندگى ایشان را دگرگون سازد؛ چرا كه فاطمه از دنیا رهیده، تمام حاصل فدك را فداى رضایت و خشنودى خداوند می‌کرد.(4) بارى، ساده‌زیستی فاطمه نه پیامد جبر و تحمیل روزگار، كه رهاورد انتخابى عارفانه بود.

او وارستگى از دنیا را از پدرى آموخته بود كه در مقام تهذیب و تزكیت دخترش می‌فرمود: دخترم! پدر و شوهر تو فقیر نیستند. خداوند، گنجینه‌های طلا و نقره زمین را به من عرضه كرد؛ ولى من آنچه را نزد پروردگارم باقى می‌ماند، برگزیدم. دخترم! اگر از آنچه كه پدرت (از حقیقت دنیا) می‌داند آگاه شوى، دنیا از چشمت فرو می‌افتد.(5)


1. انفال(8): 67

2. براى شناخت دیدگاه قرآن مراجعه فرماید به كتاب اخلاق در قرآن، آیت‌الله مصباح یزدى: ص 213 ـ 230.

3. درآمد سالیانه فدك را بین 70000 تا 120000 سكه طلا ثبت کرده‌اند. بحارالانوار: ج 29، ص 118.

4. تمام درآمد فدك تقدیم فاطمه(علیها السلام) می‌شد؛ اما آن حضرت تنها به اندازه نیاز ضرورى خود از آن برمی‌داشت و بقیه را بین نیازمندان تقسیم می‌فرمود. بحارالانوار: ج 29، ص 123، حدیث 25.

5. رسول‌الله(صلى الله علیه وآله): یَا بُنَیَّة! مَا اَبُوكِ به فقیر وَ لاَ بَعْلُكِ به فقیر وَ لَقَدْ عُرِضَتْ عَلىَّ خَزَائِنُ الْاَرْضِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ فَاخْتَرْتُ مَا عِنْدَ رَبِّى عَزَّوَجَلَّ. یَا بُنَیَّة! لَوْ تَعْلَمِینَ مَا عَلِمَ اَبُوكِ لَسَمَجَتِ الدُّنْیَا فِى عَیْنَیْكِ ... . بحارالانوار: ج 43، ص 133.

آرى فاطمه، پرورش‌یافته رسول بود و درس ساده‌زیستی و وارستگى از مظاهر دنیا را از آن اسوه حسنه فرا گرفته بود. گزارش تاریخى ذیل گواه این مدعاست:

عادت پیامبر چنان بود كه سفرهایش را با دیدار فاطمه شروع و ختم می‌کرد. در یكى از این سفرها، فاطمه به یُمن قُدوم پدر و همسر، براى خود دستبندى از نقره، دو گوشواره و یك گردنبند فراهم آورد و پرده‌ای رنگین بر خانه آویخت. پیامبر طبق عادت همیشگى ابتدا به خانه فاطمه وارد شد؛ اما پس از توقف كوتاهى در حالى كه آثار گرفتگى و ناراحتى در چهره‌اش هویدا بود از منزل فاطمه خارج و روانه مسجد شد. فاطمه كه با كیاست خویش، علت ناراحتى پدر را دریافته بود، بلافاصله پرده را باز كرد و به همراه زیورآلات نزد پیامبر فرستاد و پیغام داد كه: دخترت، سلام می‌رساند و می‌گوید: این‌ها را در راه خداوند به مصرف برسان. پیامبر، آن‌ها را تحویل گرفت و فرمود: پدرش به فدایش باد! پدرش به فدایش باد! پدرش به فدایش باد! آل محمد را با دنیا چه كار؟! ایشان نه براى دنیا، كه براى آخرت آفریده شده‌اند؛ هرچند تمام دنیا به خاطر ایشان آفریده شده است. اگر دنیا به اندازه بال پشه‌ای نزد خداوند ارزش می‌داشت، جرعه‌ای از آب آن را به هیچ كافرى نمی‌نوشانید(1) و آنگاه برخاست و به سوى فاطمه شتافت.

ازدواج خجسته فاطمه زهرا با علىّ مرتضى(علیه‌السلام)، به گواهى تمام تاریخ‌نگاران اسلامى، در اوج سادگى و بی‌پیرایگی برگزار گردید؛ با جهیزیه‌ای اندك، با میهمانى و اطعامى عمومى، در خانه‌ای اجاره‌اى و بعدها در خان‌های كوچك و بی‌پیرایه در جوار مسجد پیامبر.

فاطمه به همراهى على، زندگانى خویش را وقف خداوند و رضایت او كرده بود و از


1. قال رسول‌الله(صلى الله علیه وآله): «قَدْ جُعِلَتْ فِدَاهَا اَبُوهَا (ثَلاَثَ مَرَّات) مَا لِآلِ مُحَمَّد وَ لِلدُّنْیَا فَاِنَّهُمْ خُلِقُوا لِلْآخِرَةِ وَ خُلِقَتِ الدُّنْیَا لَهُمْ» و به روایتى دیگر: «جُعِلَتْ فِدَاهَا اَبُوهَا ثَلَاثَ مَرَّات لَیْسَتِ الدُّنْیَا مِنْ مُحَمَّد وَ لَا مِنْ آلِ مُحَمَّد وَلَوْ كَانَتِ الدُّنْیَا تَعْدِلُ عِنْدَاللَّهِ مِن الْخَیْرِ جَنَاحَ بَعُوضَة مَا أَسْقَى فِیهَا كَافِرًا شَرْبَةَ مَاء، ثُمَّ قَامَ فَدَخَلَ عَلَیْها». بحارالانوار: ج 43، ص 20، روایت 7 و نیز ص 86.

این روى هر آنچه به دست می‌آورد ـ حتى جهیزیه خویش را ـ در راه خدا انفاق می‌کرد. روزى سلمان فارسى فاطمه را با چادرى ساده و پر وصله از لیف خرما می‌بیند كه به دیدار پدر می‌رفت. تعجب می‌کند و گریه‌کنان می‌گوید: غم و اندوه بر ما باد! دختران پادشاهان ایران و روم بر تخت‌های طلا می‌نشینند و پارچه‌های زربفت و حریر به تن می‌کنند و این دختر محمد است كه چادرى ساده با دوازده وصله بر سر دارد.

وقتى فاطمه به خدمت پدر می‌رسد، شگفتى سلمان را مطرح می‌کند: اى رسول خدا! سلمان از سادگى لباس من تعجب می‌کند. سوگند به خدایى كه تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است كه فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها شترمان بر روى آن علف می‌خورد و شب‌ها روى آن می‌خوابیم و بالش ما پوستى است پر شده از لیف خرما. آنگاه رسول خدا به سلمان فرمود: همانا دخترم در زمره سبقت گیرندگان به سوى خداست.(1)

در زمین، فرش و سرِ كنگره عرش بساط *** خانه در خاك و سرِ طارُم قدّوس، حَرَم

پوست در بستر و بیت‌الشّرفت خلد برین *** خشت زیر سر و بر فرق مَه و مهر قَدَم.(2)

البته چنانكه در بخش پیشین متذكر شدیم، آنچه در اسوه‌پذیری از سیره فاطمه(علیها السلام) در وراى شكل و قالب رفتار، مهم و ضرورى است، درك پیام و روحِ رفتارها و الگوپذیرى از سیره ایشان می‌باشد. پیام و روح سیره فاطمه، وارستگى از دنیا و ساده‌زیستی است؛ روحى كه در هر زمان و مكان می‌تواند در كالبد زندگانى انسان دمیده شود. فاطمه با سیره خویش درس رهایى از دنیا و دل سپردن به خدا می‌دهد و به همگان می‌فهماند كه ساده‌زیستی نه ویژه زمان فقر و نادارى، بلكه فضیلتى است كه در تمام طول زندگانى، چه در زمان دارایى و چه هنگام نادارى، زمینه‌ساز آرامش فكرى، موفقیت در بندگى و تقرب به خداست. این اسوه حسنه با رفتار خویش به جهانیان اعلام می‌دارد كه


1. قَالت فَاطِمَة(علیها السلام): یَا رَسُولَ اللَّه إِنَّ سَلْمانَ تَعَجَّبَ مِنْ لِبَاسِى، فَوَالَّذِى بَعَثَكَ بِالْحَقِّ مالِىَ وَ لِعَلىّ مُنْذُ خَمْسِ سِنِینَ إِلّا مَسْكُ كَبْش تَعَلَّفَ عَلَیْهَا بِالنَّهَارِ بَعِیرُنَا و اِذَا كَانَ اللَّیْلُ اِفْتَرَشْنَاهُ و إِنَّ مِرْفَقَتَنَا لِمَنْأَدْم حَشْوُهَا لِیفٌ». فَقَالَ النَّبِى(صلى الله علیه وآله): یَا سَلْمَانَ! إِنَّ ابْنَتِى لَفِى الْخَیْلِ السَّوَابِق.

بحارالانوار: ج 43، ص 88. تفسیر البرهان: ج 2، ص 346. ریاحین الشریعة: ج 1، ص 148.

2. شعر از مرحوم میرزا آقا بزرگ قمى (شاطر)، اختران ادب: ص 82.

ارزش و منزلت آدمى به تجملات، تشریفات، لباس فاخر و آرایش‌هاى ظاهرى نیست؛ بلكه ارزش انسان به تعالى روح و رنگ خدایى گرفتن است؛ چرا كه رنگ خدا بهترین رنگ‌ها و زیبایی‌هاست: صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً؛(1) خوشا رنگ آمیزی الهى! و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟

از نگاه زهرا محك وجود آدمیان اخلاص است؛ هرچه گوهر وجود انسان صاف‌تر و خالص‌تر، ارزش و عیار آن بیشتر و والاتر، و هرچه آدمى در بندگى و سرسپردگى خداوند خالص‌تر، مصلحت‌جویی و کفایت‌گری خداوند براى دنیا و آخرت او، بیشتر: مَنْ اَصْعَدَ إِلَى اللَّه خَالِصَ عِبَادَتِهِ، اَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْهِ اَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ؛(2) هر كه عبادت و بندگى خالصانه خود را به سوى خدا فرافرستد، خداوندِ پرعزت و جلالت، برترین مصلحت (دنیا و آخرت) او را به سویش فرو می‌فرستد.

زهرا در عرصه تلا‌ش‌پیشگى

در قلمرو تربیت اسلامى توجه به کارایی‌های اختیار و اراده آزاد انسان و نفى جبرهاى مختلف، اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد.

توجه به اختیارمندى آدمى بهانه‌ها را سلب كرده، احساس مسؤولیت را در انسان پدید می‌آورد و انسان را به موجودى فعال، مبتكر و تلاشگر در عرصه زندگانى تبدیل می‌کند.

در مقابل، مکتب‌های جبرگرا، انسان‌هایی بی‌اعتنا، غیرمسؤول، خودخواه، از خود راضى و بهانه‌گیر به بار می‌آورند؛ انسان‌هایی كه همیشه كم‌كارى و گناه خویش را بر گردن دیگران یا عوامل تاریخى و اجتماعى می‌اندازند.

یك مسلمان واقعى هیچ‌گاه به خود اجازه نمی‌دهد كه از زیر بار مسؤولیت‌ها شانه خالى كند؛ چراكه تنها راهنما و دستورالعمل زندگانى او، قرآن جاویدان، در سرتاسر


1. بقره (2): 138.

2. بحارالانوار: ج 67، ص 249. عوالم: ج 11، ص 623. تفسیر امام حسن عسگرى(علیه‌السلام): ص 327، حدیث 177.

آیاتش انسان را موجودى مختار و مسؤول معرفى می‌کند كه سرنوشت نهایى او در گرو تلاش و مسؤولیت‌پذیری او در عرصه‌های مختلف است: وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ و الْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئولًا؛(1) از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مكن؛ چرا كه گوش و چشم و دل، همگى مورد بازخواستند.

أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَ أَنَّ لَّیْس لِلإِنسنِ إلَّا مَا سَعَى وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى؛(2) كه هیچ‌کس بار گناه دیگرى را بر دوش نمی‌گیرد، و براى انسان بهره‌اى جز سعى و كوشش او نیست، و تلاش او به زودى دیده می‌شود، سپس به او جزاى وافى داده خواهد شد.

اصل نامبرده یكى از اصول مسلمى است كه همه پیامبران الهى در همه ادیان، مأموریت داشتند تا آن را به مردمان ابلاغ كنند و سرنوشت آدمى را ساخته و پرداخته تلاش آزادانه و آگاهانه او معرفى نمایند. در هر حال یكى از مهم‌ترین مسایل در عرصه تربیت و تزكیت انسان، ایجاد و پرورش روحیه مسؤولیت‌پذیری است.(3)

از بهترین راه‌های شكوفاسازى روحیه احساس مسؤولیت، شناسایى الگوهاى شایسته در این عرصه و اقتدا به روح رفتار و سیره ایشان است.

زندگانى پر فراز و نشیب حضرت فاطمه(علیها السلام) از همان دوران آغازین تا فرجامین لحظه آن، با والاترین و زیباترین مسؤولیت‌پذیری عجین گشته است.

حضرت فاطمه(علیها السلام) به گواهى تاریخ از همان دوره طفولیت تا آخرین لحظه حیات پیامبر در حساس‌ترین موقعیت‌ها، بزرگ‌ترین پشتوانه روحى پیامبر بود. در سخت‌ترین و سهمگین‌ترین شرایط بحرانى به یارى پدر می‌شتافت و مهربان‌تر از هزار مادر به تیمار روح پدر می‌پرداخت و بار سنگین غصه‌ها را از دوش او برمی‌داشت.

در این مقام به بیانى زیبا و جامع از ذریّه حضرت زهرا(علیها السلام) دل می‌سپاریم؛ كلامى كه گوشه‌هایی از اوج مسؤولیت‌پذیری صدّیقه طاهره(علیها السلام) را هنرمندانه به تصویر می‌کشد و


1. اسراء (17): 36.

2. نجم (53): 38ـ41.

3. در این زمینه مراجعه فرمایید به: اخلاق در قرآن: ج اول، ص 35 تا 39.

جرعه‌ای از حقیقت كوثر را به جان تشنه دل‌سپردگان آن حضرت می‌چشاند:

شما جوانى كه در دوره پیشرفت علمى، صنعتى، تكنولوژى و دنیاى متمدن مادّى زندگى می‌کنید، از الگوى خویش در هزار و چهارصد سال پیش، چه انتظارى دارید؟ توقع دارید كه الگوى شما در كدام بخش، مشابهِ وضع كنونى شما را داشته باشد تا از آن بهره بگیرید؟

آیا می‌خواهید ببینید چگونه به دانشگاه می‌رفته است؟ یا در عرصه مسایل سیاست جهانى چگونه فكر می‌کرده است؟ این‌ها كه نیست.

در شخصیت هر انسان، خصوصیاتى اصلى وجود دارد كه می‌باید آن‌ها را مشخص كنید و الگو را در آن‌ها جستجو نمایید.

انسان به دو گونه می‌تواند با مسایل و حوادث پیرامون خویش برخورد نماید: یكى مسؤولانه و دیگرى بى‌اعتنا. مسؤولانه هم انواع و اقسام دارد؛ با چه روحیه‌اى، با چه نوع نگرشى به آینده. انسان باید این خطوط اصلى را در آن شخصى كه فكر می‌کند الگوى او می‌تواند باشد، جستجو كند و از آن‌ها پیروى نماید.

در خصوص وجود مقدس فاطمه زهرا(علیها السلام) چند جمله‌ای بگویم؛ شاید سررشته‌ای براى تفكر در سیره بقیه معصومان و دیگر بزرگان شود:

حضرت زهرا(علیها السلام) در سنین شش ـ هفت سالگى بودند كه قضیه شعب ابىطالب پیش آمد. شِعب ابى‌طالب دوران بسیار سختى در تاریخ صدر اسلام است. دعوت علنى پیامبر شروع شده بود و مردم مكه ـ به خصوص جوانان و بردگان ـ به آن حضرت می‌گرویدند. بزرگان طاغوت؛ مثل ابولهب، ابوجهل و دیگران، دیدند كه هیچ چاره‌ای ندارند جز اینكه پیامبر و همه مجموعه دور و برش را از مدینه اخراج كنند. همین كار را هم كردند. تعداد زیادى از مسلمانان را كه ده‌ها خانوار می‌شدند به همراه پیامبر، خویشاوندان پیامبر و حضرت ابوطالب از مكه بیرون كردند. این‌ها از مكه بیرون رفتند؛ اما كجا بروند؟

جناب ابوطالب، در نزدیكى مكه در شكاف كوهى مِلكى داشت كه اسمش «شعب ابى‌طالب» بود. «شعب» یعنى همین شكاف كوه، یك درّه كوچك. گفتند به آن جا برویم. مسلمانان سه سال در

شعب ابى‌طالب در وضعیتى غیر قابل تحمل، روزهاى بسیار گرم و شب‌های بى‌نهایت سردى را گذراندند.

چه قدر گرسنگى كشیدند، چه قدر سختى كشیدند، چه قدر محنت بردند، خدا می‌داند.

یكى از دوره‌های سخت پیامبر، آن جا بود. پیامبر اكرم در این دوران، مسؤولیتش فقط مسؤولیت رهبرى به معناى اداره یك جمعیت نبود؛ بلكه باید می‌توانست از كار خودش پیش این‌هایی كه دچار محنت شده‌اند، دفاع كند.

مىدانید وقتى كه اوضاع خوب است، كسانى كه دور محور یك رهبرى جمع شده‌اند، همه از اوضاع راضی‌اند و مى‌گویند: خدا پدرش را بیامرزد، وضع ما را خوب كرد. اما وقتى سختى پیدا می‌شود، همه دچار تردید می‌شوند و مى‌گویند: ایشان ما را به این وضعیت دچار ساختند، ما كه نمی‌خواستیم به این وضع دچار شویم!

البته ایمان‌های قوى می‌ایستند. بالاخره همه سختی‌ها به دوش پیامبر فشار می‌آورد. در همین اثنا وقتى كه نهایت فشار روحى براى پیامبر بود، جناب ابوطالب كه پشتیبان پیامبر و امید او بود، و خدیجه كبرى كه او هم بزرگ‌ترین كمك روحى براى پیامبر بود، در ظرف یك هفته از دنیا رفتند؛ حادثه خیلى عجیبى است؛ یعنى پیامبر تنهاى تنها شد.

در چنین شرایطى، انسان واقعاً بى‌چاره می‌شود. در این شرایط، نقش فاطمه زهرا را ببینید.

فاطمه زهرا در آن شرایط خطیر و سهمگین، مثل یك مادر، مثل یك مشاور، مثل یك پرستار براى پیامبر بوده است. آنجا بود كه پیامبر فرمودند: فاطمه «ام‌ابیها»؛ مادر پدرش است. این مربوط به وقتى است كه فاطمه یك دختر شش ـ هفت ساله بوده است. البته در محیط‌های عربى و گرم، دختران زودتر رشد جسمى و روحى می‌کنند؛ مثلا رشد یك دختر شش ـ هفت ساله به اندازه رشد یك دختر ده ـ دوازده ساله حالاى ما بوده است. این احساس مسؤولیت است. آیا این نمی‌تواند براى یك جوان الگو باشد كه نسبت به مسایل پیرامون خودش زود احساس مسؤولیت كند، زود احساس نشاط كند؟ آن سرمایه عظیم نشاط را كه در وجود او هست، خرج كند براى اینكه غبار كدورت و غم را از چهره پدرى كه حدود پنجاه سال از سنش می‌گذشته است، پاك كند. آیا این نمی‌تواند براى یك جوان الگو باشد؟ این خیلى مهم است.(1)


1. برگرفته از فرموده‌های مقام معظم رهبرى در دیدار با جوانان به مناسبت هفته جوان، 1377/02/07. دانشگاه اسلامى و رسالت دانشجوى مسلمان: جلد چهارم ص 18 تا 20.

زهرا در جبهه جهاد فرهنگى

از اساسی‌ترین كارهاى پیامبران، امامان و دیگر مصلحان الهى، تلاش براى ریشه‌کنی جهل و رذالت مردمان و شكوفاسازى عقل و فطرت ایشان بوده است. هیچ جامعه‌ای در مسیر اصلاح به سامان نخواهد رسید، مگر آنكه یكایك افراد آن از اخلاق و فرهنگى متعالى بهره‌مند گردند. از این روى در مسیر اصلاح فرد و جامعه، اصلاحات اخلاقى و فرهنگى بر دیگر اصلاحات مقدم است.

قرآن كریم مهم‌ترین وظایف پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله) را این گونه برمی‌شمارد:

تلاوت آیات قرآن: یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ءَایَاتهِ؛

تزكیه و تهذیب اخلاق: و یُزَكِّیهِمْ؛

تعلیم قرآن و حكمت: وَ یُعَلِّمُهُمُ الكِتَبَ وَ الْحِكْمَةَ.(1)

دو وظیفه اخیر، از مهم‌ترین وظایف پیامبر است كه اولى به شكوفاسازى فطرت و اخلاق آدمیان و دیگرى به بارورسازى عقل و فرهنگ ایشان اشاره دارد.

این دو مقام، مربى‌گرى اخلاق و معلمى قرآن، از جمله مقامات ویژه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) است كه بعد از ایشان به ائمه اطهار(علیهم السلام) منتقل می‌شود.(2) هر یك از امامان(علیهم السلام) در طول عمر پربركت خویش، تلاشى بی‌امان در عرصه تعلیم و تزكیت مردمان از خود بروز داده‌اند. در همین راستا، اساسی‌ترین كارِ آخرین مصلح بشرى، یوسف ناپیداى فاطمه «عجل الله تعالى فرجه» نیز تلاش براى اصلاح فرهنگى و اخلاقى فرد فردِ جامعه خواهد بود.

در میان معصومان(علیهم السلام) جهاد فرهنگى امّ‌الائمه، صدّیقه طاهره(علیها السلام) جایگاه و منزلتى ویژه دارد؛ چرا كه او دست‌پرورده مستقیم رسول خدا و استمرار وجود او است؛ علم او از علم پیامبر و سیره او همان سیره رسول خداست.

منبع علم و حكمت او قرآن است و یگانه مربى او، بهترین مفسّر و مبیّن قرآن.

منش او، همان منش رسول خداست كه عمر خویش را وقف تعلیم و تزكیت انسان‌ها


1. جمعه (62): 2.

2. با الهام از معارف قرآن (3-1)، آیت‌الله مصباح یزدى: ص 5 و 6.

نمود؛ همو كه یَتْلُواْ عَلَیْهِمُ ءَایَاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتَاَبَ وَ الْحِكْمَةَ؛(1) آیات قرآن را براى مردم تلاوت می‌فرمود (تا الفاظش را یاد بگیرند)، به تزكیه و تهذیب ایشان می‌پرداخت و قرآن و حكمت را به مردم تعلیم می‌داد (تا حقیقت قرآن را بیاموزند).

آرى، او همچون پدرش، مربى اخلاق بود و معلم قرآن؛(2) مقامى كه تنها از آنِ پیامبر و اهل‌بیت پاک‌نهاد او است.

او، عمرى را با تلاشى بی‌امان، در نهایت مهربانى و دلسوزى به تعلیم و تبلیغ معارف دین و تربیت دین‌باوران پرداخت؛ چرا كه روح او از جنس همان روحى است كه خداوند رحمان در وصف او چنین می‌فرماید: لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رَحِیمٌ؛(3) به راستى كه پیامبرى از میان خودتان به سوى شما آمده است كه رنج‌هاى شما بر او سخت گران است؛ سخت مایل به هدایت شماست و بر مؤمنان رئوف و مهربان است.

زهرا، میراث‌دار عطوفت و حكمت نبوى است. وجود او، همچون وجود رسول خدا، سراسر نورانیت و لبریز از عطوفت است.

گفتار او همه عین حكمت و درایت و سرچشمه نور و معرفت است؛ چرا كه پاره همان وجودى است كه هرگز از روى هواى نفس سخن نمی‌گوید و كلام او جز وحى و الهام الهى چیزى نیست: وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى؛(4) هرگز از


1. جمعه (62)، 2.

2. تعلیم قرآن، صرف خواندن و آموزش الفاظ نیست؛ چرا كه خواندن قرآن براى یادگیرى دیگران، همان تلاوت است. منظور از تعلیم قرآن، فهمانیدن معانى آن است و تعلیم آنچه خود مردم نمی‌فهمند: یُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» (بقره(2): 151) در آیه دیگرى می‌فرماید: «وَ اَنْزَلْنَا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلیْهِمْ؛ ما این قرآن را بر تو نازل كردیم تا آیاتش را براى مردم تبیین نمایى (نحل(16): 44): از این آیات معلوم می‌شود كه آیات قرآن به تبیین احتیاج دارد و وظیفه پیامبر(صلى الله علیه وآله) تبیین آن‌هاست كه این تبیین مسلماً غیر از تلاوت است. ما شیعیان معتقدیم كه این مقام براى معصومان(علیهم السلام)هم ثابت است و مقام معلمى قرآن، از آنِ پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله)و ائمه اطهار(علیهم السلام)است. با الهام از معارف قرآن (3-1)، آیت‌الله مصباح یزدی: پاورقى ص 6.

3. توبه (9): 128.

4. نجم (53): 3-5.

روى هواى نفس سخن نمی‌گوید. آنچه می‌گوید جز وحیى كه بر او نازل شده، نیست. آموزگار او، همان فرشته بسیار توانا (جبرئیل) است.

نفخه قدس، بوى او؛ جذبه انس، خوى او *** منطق او خبر ز «لا یَنْطِقُ عَنْ هَوى» كند.(1)

روایت ذیل كه گزارشگر آن، مولاى متقیان على(علیه‌السلام) است، نُماینده جلوهاى از رحمت بی‌کرانه و تلاش خستگی‌ناپذیر فاطمه(علیها السلام) در مقام تعلیم و تربیت می‌باشد:

روزى یكى از زنان مدینه خدمت حضرت زهرا (علیها السلام) رسید و گفت: مادر پیرى دارم كه در مسایل نماز، سؤالات فراوانى دارد و مرا فرستاده است تا آن مسایل شرعى را از شما بپرسم.

حضرت زهرا(علیها السلام) فرمود: بپرس!

آن زن، مسایل زیادى طرح كرد و براى هر یك از آن‌ها، پاسخ شنید.

در ادامه گفت و شنود، آن زن از كثرت پرسش‌ها خجالت كشید و گفت: اى دختر رسول خدا! از این كه فراوان خدمت می‌رسم و با سؤالاتى زیاد شما را به زحمت می‌اندازم، معذرت می‌خواهم!

فاطمه(علیها السلام) فرمود:

باز هم بیا و هر آنچه سؤال برایت پیش می‌آید، بپرس! آیا اگر كسى اجیر شود كه بار سنگینى را به بالاى بام ببرد و در مقابل، صد هزار دینار طلا مزد بگیرد، چنین كارى براى او دشوار خواهد بود؟

گفت: خیر.

حضرت ادامه داد:

من در ازاى هر مسأله‌ای كه پاسخ می‌دهم، بیش از فاصله بین زمین تا عرش، جواهر و لؤلؤ پاداش می‌گیرم؛ پس سزاوار است كه بر من سنگین نیاید.(2)


1. شعر از آیت‌الله غروى اصفهانى.

2. قالت فاطمه(علیها السلام): هَاتِى وَسَلِى عَمَّا بَدَا لَكِ، أَرَاَیْتَ مَن اكْتَرَى یَوْمًا یَصْعَدُ اِلَى سَطْح به حمل ثَقِیل وَ كَرَاهُ مِأَةَ اَلْفَ دِینَار یَثْقُلُ عَلَیْهِ؟ اَكْتَرَیْتُ أَنَا به کلِّ مَسْأَلَة بِأَكْثَرَ مِنْ مِلِْ مَا بَیْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لُؤْلُؤًا فَأحْرَى اَنْ لا یَثْقُلَ عَلَىَّ. بحارالانوار: ج 2، ص 3. لئالى الاخبار: ج 2، ص 254. تفسیر امام عسكرى(علیه‌السلام): ص 340. محجة البیضاء: ج 1، ص 30.

بارى سیره عملى حضرت زهرا(علیها السلام) پر است از جلوه‌هایی زیبا در مقام تعلیم و تربیت و رشد دادن فرهنگِ مردمان.

بر همه داعیه‌داران اصلاحات فرهنگى ـ اعم از روحانیان، مبلغان، معلمان، استادان و مسؤولان فرهنگى كشور ـ لازم است كه با اسوه‌پذیری از سیره فاطمه زهرا(علیها السلام) به عرصه كارزار فرهنگى وارد شوند و زهرا گونه در مقابل غارتگران ایمان و فرهنگ مردم، سینه سپر سازند.

امروز نه‌تنها سكوت در مقابل هجوم فرهنگى پذیرفتنى نیست، بلكه مجاهدت در عرصه كارزار علمى و فرهنگى، واجب‌ترین وظیفه و تكلیف ماست. جنگ امروز، نه جنگِ نظامى كه جنگى فرهنگى است. سلاح كارآمد امروز هم، نه سلاح نظامى كه سلاح فرهنگى است. باید همه باور كنیم كه با جنگى به مراتب خطرناک‌تر از جنگ 8 ساله مواجهیم. در آن جنگ، هدف، اشغال چند وجب از خاك ما بود؛ اما در این جنگ، هدف نابودى ایمان ماست. به اندازه اهمیت ایمان نسبت به خاك، این جنگ فرهنگى مهم‌تر و خطیرتر از آن جنگ نظامى است.

در عرصه كارزار و دفاع نظامى، 598000 شهید و فدایى وارسته، از جان خویش گذشتند و خون پاك خویش را تقدیم كردند تا مرزهاى جغرافیایى ما محفوظ بماند. آیا در عرصه كارزار و دفاع فرهنگى كه بسى سخت‌تر و خسارت‌بارتر است، به همان تعداد نیروى آماده و لایق شهادت و فدایى جان‌برکف نیاز داریم یا خیر؟

جبهه حق باید با تمام توان با سلاح علم، معرفت و منطقِ صحیح به مقابله با حزب شیطان بشتابد. هرگز جاى آن نیست كه در مبارزه با هجوم بی‌امان امواج ضلالت و فساد به حرکت‌هایی آرام و مورچه‌وار یا به فعالیت‌های سطحى و مقطعى دل خوش كنیم. بسیار خسارت‌بار خواهد بود اگر فكر كنیم كه در مقابل تاراج دین و ایمانِ مردمان و در مواجهه با گسیل انبوه شبهات به ذهن‌های فعال جامعه از سوى دشمن، تنها با تظاهرات، كاربرد سلاح نظامى یا ... می‌توانیم موفق باشیم و رسالت خویش را به انجام رسانیم. این گونه ابزارها وقتى به كار می‌آید كه دشمن نیز با این ابزار به میدان آمده باشد. در حال

حاضر، دشمن با سلاح فرهنگ به عرصه كارزار آمده است و ما نیز باید با سلاح فرهنگ به مقابله آن برخیزیم.

امروز، همه استعدادها و نیروها باید بسیج شوند و به كمك نیروهاى رسمى در خط مقدم جهاد فرهنگى بشتابند؛ همان گونه كه در عرصه نبرد نظامى چنین كردیم و به پیروزى رسیدیم.

آرى، بر همگان لازم است كه با اقتدا به حضرت زهرا و فرزندان او در مقابل شبیخون وسیع دشمن در عرصه فرهنگ، مردانه بایستند و در مقابل صدمات و مشكلات این جهاد عظیم، صبور و شكیبا باشند و هیچ‌گاه از مجاهدت علمى و عملى در قلمرو امور فرهنگى خسته نشوند و بدانند كه هر گام خالصانه‌ای كه در این عرصه برمی‌دارند و هر کلمه‌ای كه می‌آموزانند، در پى دارنده اجرى بزرگ و مایه تقرب هرچه بیشتر به مادر مهربان شیعیان، صدّیقه طاهره(علیها السلام) و نزدیكى به خداوند است؛ چرا كه از رهگذر این جهاد فرهنگى سنخیت و شباهت بیشترى به ایشان می‌یابند و در عالم معنا به ایشان نزدیک‌تر می‌شوند.

... و اصل هم همین است كه در راستاى شباهت و سنخیت هر چه بیشتر با اهل‌بیت(علیهم السلام) تلاش كنیم و بدانیم كه هر چه بیشتر در كردار و گفتار بدیشان شباهت یابیم، در مسیر كمال، پیشرفت بیشترى داشت‌هایم و سزاوار عنایاتِ مخصوص‌تری از ناحیه وجود كریم ایشان گشت‌هایم.

بدان امید كه توفیق پیروى كامل از این خاندان، قسمت و روزى ما گردد. این گفتار را با جلوهاى دیگر از نورافشانىِ فاطمه زهرا(علیها السلام) در قلمرو تعلیم و تربیت به پایان می‌بریم:

«همسرِ» یكى از پیروان اهل‌بیت(علیهم السلام) در شهر مدینه، خدمت حضرت زهرا(علیها السلام) شرفیاب شد و گفت:

شوهرم می‌پرسد كه آیا او در زمره شیعیان شما می‌باشد یا نه؟

حضرت در جواب او فرمودند: اِنْ كُنْتَ تَعْمَلُ به ما أَمَرْناكَ وَ تَنْتَهِى عَمّا زَجَرْناكَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شِیعَتِنا وَ إِلاَّ فَلا؛ اگر به آنچه شما را امر می‌کنیم، عمل می‌کنی و از آنچه شما را بر حذر می‌داریم، دورى می‌کنی، از شیعیان مایى و گرنه هرگز!

وقتى كه جواب حضرت زهرا به آن مرد رسید، بسیار هراسان و مضطرب شد و با گریه و زارى مرتب می‌گفت: واى بر من كه همیشه در آتش جهنم خواهم بود.

همسر آن مرد، دوباره خدمت حضرت زهرا(علیها السلام) بازگشت و حال زار همسرش را به ایشان گزارش داد. در این هنگام، لسان پاك حضرت زهرا(علیها السلام) به كلامى لبریز از عطوفت و حكمت، گهربار گردید كه تا قیام قیامت براى همه محبان اهل‌بیت(علیها السلام) مایه افتخار، امید و سرور گشته است:

از جانب من به همسرت بگو: چنین نیست كه او گمان كرده است. شیعیان ما از بهترین‌های اهل بهشتند و نیز همه دوستان ما و دوستانِ دوستانِ ما و دشمنانِ دشمنانِ ما جملگى در بهشت خواهند بود.

كسانى كه با قلب و زبان تسلیم ما اهل‌بیت شده باشند، چنانچه از فرمان‌های ما سرپیچى كنند و از نواهى ما و دیگر مهلكات، پرهیز ننمایند، هرچند از شیعیان [ حقیقى و كامل ] ما نیستند، ولى عاقبت از بهشتیان خواهند بود؛ اما بعد از آن كه از گناهانشان پاك و مطهر شوند: یا با بلاها و گرفتاری‌های دنیایى یا با انواع سختی‌ها و مشكلات روز قیامت یا پس از چشیدن عذاب در طبقه سطحى جهنم.

و عاقبت به خاطر محبت و دوستىشان با ما، نجاتشان می‌دهیم و ایشان را به پیشگاه خودمان منتقل خواهیم كرد(1)

زهرا در پهنه وظایف خانوادگى

از نظرگاه اسلامى،خانواده، هسته مركزى جامعه است. تشكیل خانواده، رهاوردهاى پرارزشى براى مرد و زن به ارمغان می‌آورد. اولین رهاورد ازدواج، ارضاى صحیح نیازهاى جنسى مرد و زن است. از دیدگاه اسلام تأمین درست نیازهاى جنسى، نه‌تنها به هیچ وجه مذموم نیست بلكه عملى مقدس و پسندیده به شمار می‌آید. اسلام، دینى جامع‌نگر است و تأمین هر یك از نیازهاى غریزى و فطرى انسان را تا جایى جایز


1. قَالَتْ فَاطمه (علیها السلام): قُولِى لَهُ: لَیْسَ هَكَذَا، شِیْعَتُنَا مِنْ خِیَارِ أَهْلِ الجَنَّةِ وَ كُلُّ مُحِبِّینا وَ مَوَالِىَ أَوْلِیَائِنَا وَ مُعَادِى أَعْدَائِنَا. وَ المُسْلِمُ بِقَلْبِهِ و لِسَانِهِ لَنا، لَیْسُواْ مِنْ شِیْعَتَنا اِذَا خَالَفُوا أَوَامِرَنَا و نَوَاهِینَا فِى سَائِرِ الْموبِقَات وَ هُمْ مَعَ ذَلِكَ فِى الْجَنَّةِ، وَلَكِنْ بَعْدَ مَا یُطَهِّرُونَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ بِالْبَلایَا وَ الرَّزَایَا أَوْ فِى عَرَصَات ِالْقِیَامَةِ بِأَنْوَاعِ شدائِدِهَا أَوْ فِى الطّبَقِ الْأَعْلى مِنْ جَهَنَّمَ بِعَذَابِهَا اِلَى اَنْ نَسْتَنْقِذَهُمْ بِحُبِّنا وَ نَنْقُلَهُمْ اِلَى حَضْرَتِنَا. بحارالانوار: ج 65، ص 155. لئالى الاخبار: ج 5، ص 156. تفسیر امام حسن عسگرى(علیه‌السلام): ص 308. تفسیر البرهان: ج 4، ص 21.

می‌شمارد كه ضررى به نیازهاى دیگر وارد نیاورد. از این روى اسلام بىبند و بارى و لجام‌گسیختگى‌هاى جنسى را روا نمی‌دارد.

ارضاى صحیح غریزه جنسى، اولین اثرى است كه از تشكیل خانواده حاصل می‌شود؛ اما آیا زندگانى مشترك مرد و زن تنها براى تأمین این غریزه است؟!

پندارى كه امروزه در غرب رواج یافته، این است كه هیچ نیازى به تشكیل خانواده نیست؛ چرا كه نیازهاى جنسى را بدون تشكیل خانواده نیز می‌توان تأمین كرد. به راستى اگر تنها فایده تشكیل خانواده، برطرف كردن نیازهاى جنسى بود، شاید این پندار، نامعقول نمی‌بود؛ از چشم‌انداز اسلامى، این رهاورد، اولین و كمترین فایده‌ای است كه بر زندگى خانوادگى مترتب می‌شود.

دومین رهاورد خانواده، پیدایش آرامش روحى ـ روانى در وجود هر یك از مرد و زن است: وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِّنْ اَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُواْ الی‌ها ... ؛(1) و از نشانه‌های او این كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در كنار آنان آرامش یابید ... . در این آیه شریف به اثر روحى ـ روانى ازدواج اشاره شده است: براى شما همسرانى آفریدیم تا در كنار آن‌ها آرامش یابید.

سومین رهاورد تشكیل خانواده، آرامشى عاطفى در سایه‌سار عشق و محبت است. در انسان، به خصوص پس از بلوغ جنسى، این احساس پدیدار می‌شود كه می‌خواهد عشق بورزد و به او عشق ورزیده شود؛ دوست بدارد و دوست داشته شود. از این روى هر روز در پى كسى روان می‌شود و به او دل می‌بندد؛ اما پس از مدتى شیرازه آن دوستى در هم می‌ریزد و او با شکست‌هایی روحى و عاطفى مواجه می‌گردد. كم نیستند جوانانى كه عمرشان را در این گرداب هایل به هدر می‌دهند و در نتیجه به بیماری‌هایی روان ـ تنى چون: افسردگى، پریشانى، انزواطلبى، ضعف اعصاب، اضطراب و ... مبتلا می‌شوند.

«میل به محبوبیّت و عشق‌ورزی» از گرایش‌های فطرى انسان است كه ارضاى كامل آن جز در سایه زندگى خانوادگى امکان‌پذیر نیست. هر جوانى با یك ازدواج سنجیده و


1. روم (30): 21.

حساب‌شده می‌تواند محبوب خویش را بیابد؛ به او عشق بورزد و از جانب او عشق ببیند.

در ادامه آیه مذكور بر این رهاورد مهمِ تشكیل خانواده، مورد تأكید شده است: وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً؛ در میان شما دوستى و مهرى عمیق برقرار ساخت.

اسلام براى استوارسازى و تعالى این مودّت و رحمت در میان همسران، دستورهاى حقوقى و اخلاقى فراوانى ارائه فرموده است تا كانون خانواده را به بهشتى از صفا، صمیمیت و محبت تبدیل گرداند. نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن در خانواده‌هایی كه بر پایه ارزش‌های اخلاقى اسلام استوار می‌شود، به بهترین وجه تأمین می‌گردد. در جوامع غربى و خانواده‌هایی كه دستورهاى اسلامى و توصیه‌های اخلاقى در آن‌ها رعایت نمی‌شود، عشق واقعى و پُردوامى یافت نمی‌شود. زنان در این خانواده‌ها، معمولاً دچار اضطراب‌های روحى و خلأهاى شدید عاطفى می‌شوند كه همین امر، روح و روان بچه‌ها را در دوران باردارى، شیردهى و پس از آن دچار اختلالات روانى می‌کند.

چهارمین رهاورد تشكیل خانواده، تولد فرزند و ارضاى میل مادرى در بانوان و تأمین میل پدرى در مردان است. با تولد فرزند، خانواده وارد مرحله جدیدى می‌شود و مسؤولیتى خطیر بر دوش آن قرار می‌گیرد؛ مسؤولیت تأمین و تربیت همه‌جانبه فرزند و در نتیجه مسؤولیت تأمین سلامت جامعه. آینده هر جامعه‌ای در گرو اِعمال این مسؤولیت در خانواده‌هاست؛ چرا كه سلامت هر جامعه‌ای در گرو سلامت افرادى است كه در خانواده‌ها تربیت و پرورش می‌یابند. با توجه به همین فایده چهارم است كه تفاوت‌ها بین وظایف و حقوق زن و مرد، پدیدار می‌شود. سه فایده اول (ارضاى غریزه جنسى، آرامش روحى و آرامش عاطفى) براى هر یك از مرد و زن به طور مشترك و یكسان حاصل می‌شود؛ اما در مورد چهارم (ارضاى میل مادرى و تأمین میل پدرى) وظیفه و نقش هر یك از زن و مرد با یكدیگر تفاوت می‌یابد.

نقش مادر در این عرصه، به طور طبیعى تولید، شیردهى و تحمل رنج‌های طاقت‌فرسای پرورش فرزند است؛ نقشى كه تنها از عهده مادر بر می‌آید و قابل انتقال به مرد نیست.

مادران می‌باید آرامش كامل روحى ـ روانى داشته باشند تا بتوانند فرزندان سالمى به دنیا آورند و پرورش دهند؛(1) از این روى وظیفه تأمین نیازهاى اقتصادى خانواده باید بر عهده مرد نهاده شود تا زنان دچار خستگی‌های ناشى از كار و فعالیت روزانه براى كسب درآمد نشوند. بنابراین باید تفاوت‌های تكوینى مرد و زن در گستره به ثمر رسانى خانواده (تولد و پرورش فرزند) در حقوق و تكالیف پدر و مادر تأثیر بگذارد. در این عرصه باید حقوقى به نفع زن در نظر گرفته شود و حداقل، بار تأمین اقتصادى زندگى از دوش او برداشته شود تا بتواند به وظایف خویش در مقام همسرى و مادرى به بهترین نحو عمل كند.

اگر طبق ارزش‌گذاری‌های اسلام چنین امتیازاتى براى زن در نظر گرفته نشود، اولین جایى كه به زن ظلم می‌شود، داخل خانه خواهد بود.

تفاوت‌هایی كه اسلام میان وظایف و حقوق زن و مرد قایل شده است، جملگى برخاسته از اختلاف‌های تكوینى آن‌هاست كه رعایت این تفاوت‌ها براى سلامت و استوارى شیرازه خانواده و در نتیجه سلامتى جامعه بسیار لازم و ضرورى است.(2) اینجاست كه بر اساس تفاوت استعدادهاى تكوینى مرد و زن، بحث چگونگىِ تقسیم وظایف پیش می‌آید.

تقسیم كار در خانواده

در باور جامعه‌شناسان، ضروری‌ترین عامل در استوارى هر كانون انسانى، «تقسیم كار» است. تمدن انسانى از احساس نیاز به تقسیم كار شروع می‌شود. جامعه‌ای را می‌توان


1. هم از نظر علمى و هم از نظر روایى ثابت شده است كه وضع روحى ـ روانى مادر به هنگام باردارى و دوره شیردهى در سلامت روحى فرزند مؤثر است. اگر مادر در محیطى آرام، باصفا و دور از نگرانى،هیجان و خستگى این دوران را بگذراند، روح و روان فرزند نیز از سلامت و آرامش مطلوبى برخوردار می‌شود.

2. در اسلام، از آنجا كه وظیفه طاقت‌فرسای خانه‌داری و نیز حمل، شیردهى و پرورش فرزند بر عهده مادر است، وظیفه تأمین اقتصادى مادر و فرزند بر عهده پدر قرار می‌گیرد. از سوى دیگر اسلام با نگاهى واقع‌بینانه به وظایف هر یك از مرد و زن، ارث مرد را دو برابر زن قرار می‌دهد تا سرمایه و امكانات بیشترى در اختیار مردان قرار گیرد و در عرصه فعالیت‌های اقتصادى و تأمین هزینه‌های خانواده موفق‌تر باشند. كسانى كه دورادور به قانون ارث می‌نگرند، شاید آن را ظلمى در حق زنان بینگارند؛ ولى با نگاهى ژرف به گستره وظایف هر یك از زن و مرد، نه‌تنها ظلمى صورت نگرفته، بلكه از این رهگذر عدالت و تعادل مطلوبى در عرصه وظایف خانوادگى برقرار شده است.

متمدن نامید كه هر یك از افراد آن عهده‌دار وظیفه‌ای ویژه باشند؛ به گونه‌ای كه در نهایت، بازده و ثمره همه كارها بین همه افراد آن جامعه به عدالت و انصاف توزیع گردد.

اولین تقسیم كار در کوچک‌ترین واحد اجتماعى، یعنى خانواده صورت می‌پذیرد. چگونگى تقسیم وظایف میان مرد و زن در عرصه كوچك خانواده، زیربناى تقسیم‌بندى‌هاى دیگر در پهنه وسیع جامعه می‌گردد. از این روى بحث از چگونگى تقسیم كار در گستره خانواده جایگاه و اهمیت ویژه‌ای دارد.

حكمت الهى بر آن قرار گرفته كه هر چیزى در عالم به صورت جفت آفریده شود: مِنْ كُلِّ شَىْء خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ؛(1) هر شیئى را به صورت جفت آفریدیم.

جفت آفریده شدن هر گونه‌ای از موجودات این عالم و تفاوت‌های میان آن‌ها، از لوازم خلقت و ضروریات تكوینىِ آفرینش است؛ تا جایى كه بقاى این عالم در گرو چنین تفاوت‌هایی می‌باشد. دوگانگی‌های تكوینى موجود میان دو جنس مؤنث و مذكر تفاوت‌هایی را در تقسیم وظیفه‌ها و نقش‌ها ایجاب می‌کند. تقسیم كار میان مرد و زن، به هر میزان كه با استعدادهاى فطرى و تكوینى ایشان هماهنگ و متناسب باشد، ثمره‌ها و بهره‌های بیشترى در پى خواهد داشت.

تقسیم كار در خانه زهرا(علیها السلام)

در تعیین چگونگى تقسیم كار، بیش از هر چیز می‌باید به استعدادهاى تكوینى مرد و زن نظر داشت و چنین دقت نظرى بدون بهره گیری از افق برتر وحى امکان‌پذیر نخواهد بود؛ چرا كه عقل کوته‌اندیش بشر به تنهایى و بدون الهام از خالق، هرگز نخواهد توانست استعدادهاى شگفت نهاده شده در ضمیر آدمى را باز شناسد. از این روى در تعیین الگوى تقسیم كار در عرصه خانواده باید به دنبال نمونه‌هایی بود كه پشتوانه‌هایی وحیانى دارند. با نظر به این نكته، به سیره زندگانى بهترین اسوه‌های الهى روى می‌آوریم تا جست‌وجوگر کامل‌ترین شیوه در گستره تقسیم كارهاى خانوادگى باشیم.


1. ذاریات (51):49.

زندگى مشترك على و فاطمه(علیهم السلام) کامل‌ترین اسوه در مسایل خانوادگى است. آنچه در خانه زهرا(علیها السلام) صورت می‌پذیرفت، جملگى از حكمت بى‌كران الهى الهام گرفته بود. تقسیم كار در این خانه نورانى از علم و حكمت نبوى سرچشمه می‌گرفت: تدبیر كارهاى منزل بر عهده زهرا(علیها السلام) و تدبیر امور بیرون منزل بر دوش على(علیه‌السلام).

آن هنگام كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چنین تقسیم كارى را به على و زهرا(علیها السلام)پیشنهاد فرمود، فاطمه خوشحالى و رضایت خویش را این‌گونه ابراز نمود:

جز خدا كسى نمی‌داند كه از این تقسیم كار تا چه اندازه مسرور و خوشحال شدم؛ چرا كه رسول خدا مرا از انجام كارهایى كه مربوط به مردان است، باز داشت.(1)

طرح پیشنهادى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بیش از هر چیز ناظر به استعدادهاى طبیعى و تكوینى هر یك از مرد و زن است؛ طرحى كه در عرصه وظایف خانوادگى، نه زن‌سالارى را تجویز می‌کند نه مردسالارى را؛ بلكه دربردارنده تقسیم كارى عادلانه در سایه‌سار ایثار و صمیمیت است.

جامعه جاهلیت بر پایه «مردسالارى» بنا شده بود. اسلام، این بت مردگرایى را در هم شكست و به زن عزت و شرافتى بی‌نظیر عطا فرمود. از دیدگاه اسلام، مرد حق ندارد همسر خویش را به چشم یك خدمتكار بنگرد و كارهاى خانه را وظیفه واجب او بینگارد. این صفا، ایثار، صمیمیت، رأفت و عطوفت زن است كه زمینه پذیرش كارهاى طاقت‌فرسایی چون: خانه‌داری، فرزنددارى و همسردارى را پدید می‌آورد.

از این روى اسلام مرد را موظف می‌کند كه همچون گلى پربها از همسر خویش مراقبت كند.

در زمان پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) چشم‌های خطابینى گمان می‌کردند زن در عرصه خانواده، موظف به انجام هر گونه خدمتى است. خطا بودن این نگرش را پیامبر با این بیان نورانى گوشزد فرمودند: اَلْمَرْأَةُ رَیْحانَةٌ لَیْسَتْ بِقَهْرِمَانَةٌ(2)؛ زن گلى خوش‌بوست، نه قهرمانى نیرومند.


1. قالت فاطمه(علیها السلام): فَلَا یَعْلَمُ مَا دَاخَلَنِى مِنَ السُّرُورِ اِلّا اللَّه بِاكْفَائِى رَسُولُ اللَّه تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ.بحارالانوار: ج 43، ص 81 و 31. وسائل الشیعة: ج 14، ص 123. تفسیر البرهان: ج 1، ص 282. كوكب الدرّى: ج 1، ص 151.

2.بحارالانوار: ج 103، ص 253. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابىالحدید: ج20، ص 313. اعلامالدین: ص 288.

این فرمایش پیامبر كه بر اساسِ لطافت‌هاى تكوینى روح و جسم زن استوار گشته است، زن را در عرصه خانواده چون گلى خوش‌رنگ و بو مى‌شمارد كه به ملاطفت و مراقبت نیازمند است. البته گل بودنِ زن در كانون خانواده است؛ نه در میدان‌های اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و ... .(1)

تقسیم كار از چشم‌انداز عرفانى

هر موجودى به فراخور ظرفیت‌های وجودى خویش، جلوه‌نمای پرتوى از صفات حضرت حق است. امكان این جلوه‌نمایی در وجود انسان، این برترین آفریده الهى، از هر موجود دیگرى بیشتر است. وجود هر انسانى نمایانگر شعاعى از نور جمال و جلال الهى است كه به میزان قرب او به این یگانه منبع بىكران نور، توان پرتوافشانى و جلوه‌نمایی بیشترى در آن پدیدار می‌شود. از آن جا كه شکل‌گیری نظام احسن الهى در عرصه اجتماعِ انسانى وابسته به تجلى و ظهور كامل اسما و صفات الهى است، می‌باید توان و استعداد این جلوه‌نمایی در هر یك از گونه‌های انسانى كه زیربناى جوامع انسانى می‌باشند، نهاده شود. این استعداد و توانایى، طبق حكمت الهى در وجود یكایك افرادِ گونه‌های بشرى (زن و مرد) قرار داده شده است. طبق مشیت الهى هر یك از دو جنس مرد و زن، استعداد جلوه‌نمایی تمام اسما و صفات الهى را در فطرت خویش دریافت داشته‌اند؛ استعداد تجلى صفات جمال و جلال الهى در وجود هر یك از گونه‌های انسانى شدت و ضعف می‌پذیرد. به دیگر سخن، درون‌مایه‌های فطریى كه زمینه‌ساز مظهریت اسما و صفات الهى در وجود انسان است، در دو جنس زن و مرد متفاوت است:

زن، داراى ظرفیت و یارایى بیشتر براى مظهریت صفات جمال الهى؛

مرد، واجد لیاقت و توانایى فزون‌تر براى مظهریت صفات جلال الهى.

آیات و روایات پُرشمارى، گویاى این حقیقتند كه وجود زن در جلوه‌نمایی صفات جمال الهى تواناتر است؛ صفاتى چون: رأفت، عطوفت، رحمت، گذشت، محبت،


1. با الهام از فرموده‌های مقام معظم رهبرى در سالروز ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)، 1379/06/30.

لطافت، ظرافت و ...؛ بر خلاف وجود مرد كه در بروز صفات جلال الهى یارایى بیشترى دارد؛ صفاتى مانند: صلابت، قاطعیت، قدرت و ... .

افزون بر آیات و روایات، رهاوردهاى علم روانشناسى و آمار و تجربه نیز نشانگر این حقیقت است كه صلابت، قدرت، قاطعیت و میل به كارهاى سخت و سنگین در وجود مردان و در مقابل؛ لطافت، ظرافت، حساسیت، و میل به كارهاى دقیق و ظریف در وجود زنان بیشتر است. آدمى، چه زن و چه مرد، براى بهترین بهره‌وری‌ها از سرمایه عمر و نیل به بالاترین كمالاتِ درخور، باید استعدادهاى فطرى خویش را باز شناسد و براى شكوفایى و رشد آن‌ها تلاش كند. اگر آدمى، با شناسایى استعدادهاى ویژه‌اش در به ظهور رسانیدن صفات الهى، براى شكوفایى این استعدادها، حركت نماید، به رشد و پیشرفتى چشمگیر در عرصه سلوك به سوى خداوند دست خواهد یافت؛ اما ناشناختگى این استعدادها، كاهلى در شكوفاسازى آن، به كارگیرى ناصحیح آن یا افراط و تفریط در به كارگیرى هر یك از آن‌ها موجب ركود، انحراف یا سقوط آدمى از مسیر تكاملى او خواهد شد.

همسردارى زهرا(علیها السلام)

وصول به مقام قرب الهى تنها در سایه انجام وظیفه امکان‌پذیر است. هر كه می‌خواهد به اوج سعادت و كمال خویش در دنیا و آخرت نایل آید، باید بنگرد كه خداوند از او چه خواسته است. وظایف الهى انسان را می‌توان در سه دسته كلى مطرح ساخت:

1. وظایف مشترك بین زن و مرد؛ وظایفى كه هر یك از مرد و زن می‌باید به طور مستقل انجام دهند تا خویش را به كمال نهایى نزدیك گردانند؛ وظایفى چون: نماز، روزه، زكات، خمس، حج، علم‌آموزی، انفاق، صدقه، قرض‌الحسنه و... ؛

2. وظایف مختص زن؛ وظایفى كه به سبب ویژگی‌ها و استعدادهاى ویژه زنان به ایشان اختصاص یافته است. ساختمان بدنى و روحىِ لطیف زن اقتضا می‌کند كه كارهاىِ

نیازمند لطافت، ظرافت، رأفت، دقت، درایت و گذشت به او محوّل شود؛ كارهایى چون: خانه‌داری، همسردارى، حمل، شیردهى و پرورش فرزند و... ؛

3. وظایف مختص مرد؛ وظایفى كه بر اساس توانایی‌ها و ظرفیت‌های تكوینى مخصوص مردان به ایشان اختصاص یافت‌هاست. ساختمان طبیعى و تكوینى جسم و روح مرد اقتضا می‌کند كه كارهاى سخت و سنگین كه نیازمند قدرت، قاطعیت، صلابت و... است بر عهده‌اش قرار گیرد. كارهایى چون: فعالیت اقتصادى براى تأمین نیازهاى مادى خانواده، فعالیت‌های اجتماعى و سیاسى، جهاد و جنگاورى و... .

حال این سؤال طرح می‌شود كه چرا خداوند براى مردان راهى به سوى خویش گشوده است كه زنان را از آن محروم ساخته است؟! یكى از بهترین و سریع‌ترین راه‌های تقرب به خداوند، جهاد و شهادت در راه او است كه زنان از آن محرومند. چرا حكم جهاد و شهادت تنها ویژه مردان است و زنان از این حكم معاف گشته‌اند؟!

این مسأله در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز به گونه‌های مختلفى طرح می‌شد و در آن زمان بانوانى كه خالصانه آرزو داشتند تا از ثواب عظیم جهاد بهرهمند شوند و می‌خواستند از میانبر شهادت، به بارگاه پروردگارشان راه یابند، گرد هم آمدند و در این‌باره به بحث و گفت‌وگو نشستند. عاقبت نتیجه آن شد كه مسأله را با پیامبر در میان گذارند و از ایشان چاره جویند. پس از میان خود زنى بافضیلت را كه در خطابه و سخنورى ممتاز بود، انتخاب كردند و او را در مقام نماینده خویش، خدمت پیامبر فرستادند.

این بانو به مسجدِ پیامبر رفت و پس از عرض سلام و ادب، سؤال بانوان را با بیانى بسیار شیوا و جذاب و كلماتى بسیار ظریف و دقیق، در جمع مردانِ حاضر در مسجد طرح كرد. مضمون سخن او این بود كه یا رسول‌الله! همه فضیلت‌ها ویژه مردان است و ما زنان از این راه تكامل و سعادت محروم گشته‌ایم. یا رسول‌الله! در حالى كه باب جهاد و شهادت به روى ما بسته شده است، چگونه می‌توانیم از ثواب این فضیلت عظما بهرهمند شویم؟ آیا راه جبرانى براى زنان وجود دارد؟!

پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از شنیدن دقیق سخنان این بانو فرمودند: جَهادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ؛(1) جهاد زن، همسردارى نیكوى او است. درست است كه جهاد بر شما واجب نیست و از راه جنگ در جبهه‌ها نمی‌توانید به ثواب جهاد نایل شوید؛ اما چنین نیست كه از فضیلت و ثواب جهاد نیز محروم مانده باشید. شما می‌توانید در خانه‌های خویش اعمالى انجام دهید كه شما را در ثواب مجاهدان و جنگاوران جبهه‌های اسلام شریك گرداند و آن عمل، «همسردارى خوب و نیكو» است. شما می‌توانید از این راه به ثواب مجاهدانى نایل شوید كه هستى خویش را فداى اسلام ساخته‌اند.(2)

اما علت این همه تأكید بر مسأله «همسردارى» چیست؟ چرا در مقابل جهاد كه بر مردان واجب شده، «همسردارى نیكو» براى زنان لازم گشته است؟! حكمت همترازىِ «همسردارى شایسته زن» با «جهاد و از جان گذشتگى مرد» چیست؟!

طبق مشیت الهى، زندگى مرد و زن به طور طبیعى و تكوینى، به هم وابسته شده است.

خانواده، واحد مشتركى است كه می‌تواند این اقتضاى طبیعى را به بهترین وجه تأمین كند و زن و مرد را به اوج تكامل و سعادت برساند. موفقیت هر یك از مرد و زن در انجام وظایف اختصاصى خود، در گرو سلامت روابط خانوادگى است. زن، هنگامى می‌تواند وظایف ویژه خویش را به سامان رساند كه از پشتوانه‌های روحى، عاطفى، اقتصادى و... از جانب همسرش برخوردار باشد.

مرد نیز، هنگامى می‌تواند با خاطرى آرام و آسوده به فعالیت‌های مخصوص خویش، از جمله جهاد در راه خدا، همت گمارد كه به وجود یارى شایسته و از خود گذشته در محیط خانواده دلگرم باشد. اگر در روابط خانوادگى؛ خودخواهى، تندخویى، بی‌احترامی، پرده‌دری و... حاكم باشد، آنچنان آشفتگى روحى و پریشانى روانى بر


1. تحف العقول: ص 60. مكارم الاخلاق: 215.

2. ر.ك. المیزان: ج 4، ص 350.

وجود مرد و زن سیطره خواهد یافت كه هر دو را از بهره‌ها و روزی‌های مادى و معنوى زندگانى محروم می‌کند. اگر نا به سامانى و ناهماهنگى بر روابط همسران سایه افكند، هم سیر مادى و هم سیر معنوى زندگانى مختل خواهد شد؛ نه زن خواهد توانست به وظایف اختصاصى خویش در گستره خانه‌داری، همسردارى، بچه‌داری و... به خوبى عمل كند و نه مرد می‌تواند وظایف ویژه خویش را در عرصه جامعه به انجام رساند. به طور كلى، صفا و نشاط در روابط خانوادگى بهترین پشتوانه براى موفقیت مرد و زن به شمار می‌رود كه در برقرارى این صفا و صمیمیت، نقش زنان بسى مؤثرتر و چشمگیرتر است.

كلید آرامش، نظم، انضباط و صمیمیت خانواده در دست زنان است و از این روى آسودگى خاطر و آرامش روحى ـ روانى مرد نیز در عرصه فعالیت‌های اجتماعى، وابسته به نوع رفتار و منش زن در خانه خواهد بود. این قاعده در قلمرو همه وظایف فردى و اجتماعی مرد، سریان دارد؛ از گستره عبادات فردى گرفته تا عرصه فعالیت‌های اجتماعى؛ مانند تجارت، تحصیل علم، جهاد و... .

آرى، مردان در حداقل نیمى از موفقیت‌های مادى و معنوى، وامدار همسرانشان می‌باشند. این بانوان هستند كه می‌توانند با درایت، كیاست، گذشت و رفتار شایسته خویش، كانون خانواده را به بهشتى از شور، نشاط، صمیمیت و صفا مبدل سازند و از این رهگذر زمینه موفقیت و پیشرفت زندگى مشتركشان را در همه عرصه‌های مادى، معنوى، فردى و اجتماعى فراهم آورند.

بنابراین بانوان به هر میزان كه در فراهم‌آوری محیطى آرام، باصفا، پرنشاط و صمیمى در كانون خانواده تلاش كنند، به همان میزان در فضیلت و ثواب عبادت‌ها و فعالیت‌های شوهرانشان شریك خواهند بود. از این روى بانوان نه‌تنها از فضایل بر شمرده مردان محروم نیستند، بلكه می‌توانند از رهگذر تلاشى مخلصانه در كانون خانواده در همه فضایل آنان شریك شوند و حتى بر ایشان سبقت گیرند و به ثوابى دست یابند كه مردان

از آن محروم باشند؛ چرا كه ارزش هر عملى در گرو درجه اخلاص آن است

ممكن است نیت مرد ناخالصى داشته باشد؛ اما همسرش با نیتى پاك و براى تحصیل رضاى خداوند با خوش‌رفتاری و از خودگذشتگى، محیطى انرژی‌بخش و روح‌افزا در خانواده فراهم آورد و در سایه این تلاش مخلصانه، هم در ثواب عبادات و فعالیت‌های همسر شریك شود، هم به ثوابى عظیم از رهگذر اخلاصش دست یابد.

«شوهردارى» یك فن و هنر است؛ هنرى كه بیش از هر فن و هنر دیگرى محتاج ظرافت، دقت، درایت و كیاست است. بانوان براى موفقیت در این عرصه خطیر، بیش از هر چیزى به یافتن اسوه‌ای جامع نیاز دارند تا با اقتداى همه‌جانبه به سیره عملى او به بهترین شكل عمل كنند. در عرصه این هنر، اسوه‌ای یگانه‌تر و جامع‌تر از فاطمه زهرا(علیها السلام) پیدا نمی‌شود.

فاطمه(علیها السلام) از آن هنگام كه قدم به خانه شوهر نهاد، روحیات و موقعیت ویژه همسرش را با كمال كیاست دریافت و به زودى توانست خود را با شرایط خاص مادى و معنوى شوهرش سازگار كند. رفتار این برترین بانوى جهان در عرصه شوهردارى چنان در اوج صفا، مهربانى، همراهى، همدردى و دلسوزى است كه تنها یك نگاه مهرانگیز او كافى بود تا تمام خستگی‌ها و گرفتگی‌ها از روح و جسم همسرش به در آید.(1)

در سیره این بانوى یگانه است كه هنر ظریفى چون «جلب رضایت و خشنودى همسر» جامع‌ترین مصداق خود را می‌یابد؛ تا جایى كه همسرش در شأن او می‌فرماید: به خداوند سوگند!... زهرا تا آن زمان كه خداوند او را به سوى خود بُرد، مرا ناراحت نساخت و عملى انجام نداد كه مرا ناخشنود كند.(2)

جلوه‌هایی بسیار زیبا از زندگانى دُردانه بانوان، وجود دارد كه پرداختن به آن‌ها مجالى بسیار وسیع و جداگانه می‌طلبد؛ جلوه‌هایی چون: اوج ادب و همراهى با شوهر، توجه


1. با الهام از فرموده امام على(علیه‌السلام): وَ لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ الی‌ها فَتَنْكَشِفُ عَنِّى الْهُمُومَ وَ الْاَحْزَانَ؛ هرگاه كه به چهره‌اش می‌نگریستم، تمام غم و اندوهم برطرف می‌شد. كشف الغمّة: ج1، ص 492.

2. الامام على(علیه‌السلام): فَوَ اللّه ما أَغْضَبْتُها وَ لا أَكْرَهْتُها عَلَى اَمْر حَتَّى قبض‌ها اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا اَغْضَبْتَنِى وَ لَا غَضَبَتْ لِى اَمْراً. كشف الغمّة: ج1، ص 492.

كامل به روحیات معنوى و مسؤولیت‌هاى ویژه همسر، كمال ایثار و از خودگذشتگى در مقابل همسر، اوج خوش‌رفتاری و خوش‌گفتاری با شوهر، تجهیز روحى ـ روانى همسر براى جهاد، آلوده‌سازی خاطر همسر در عرصه تهذیب و پرورش فرزندان، تحمل و صبر در مقابل كمبودهاى مادى، كمك به خودكفایى و استقلال اقتصادى خانواده و... .

در این مقام، به تحلیلى زیبا از شوهردارى زهرا(علیها السلام) در آینه كلام فرزند پاک‌نهادش، دیده و دل می‌سپاریم:

شما ببینید شوهردارى فاطمه زهرا چگونه بود. در طول ده سالى كه پیامبر در مدینه بودند، حدود نُه سالش حضرت زهرا و حضرت على(علیهم السلام) با همدیگر زن و شوهر بودند. در این نُه سال، جنگ‌های كوچك و بزرگى ذكر کرده‌اند (حدود شصت جنگ اتفاق افتاده)، در اغلب آن‌ها امیرالمؤمنین هم بوده است. حالا شما ببینید، او خانمى است كه در خانه نشسته و شوهرش مرتب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ می‌ماند ـ این قدر جبهه وابسته به او است ـ از لحاظ زندگى هم وضع رو به راهى ندارند؛ همان چیزهایى كه شنیده‌ایم: وَ یُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِینًا وَ یَتِیًما وَ اَسِیرًا إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّه؛ یعنى حقیقتاً زندگى فقیرانه محض داشتند. در حالى كه دختر رهبر است، دختر پیامبر است، یك نوع احساس مسؤولیت هم می‌کند.

ببینید انسان چه روحیه قوى‌یى باید داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز كند، دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاری‌های زندگى خالى كند، به او گرمى بدهد، بچه‌ها را به آن خوبى تربیت كند. حالا شما بگویید امام حسن و امام حسین، امام بودند و طینت امامت داشتند؛ زینب كه امام نبود. فاطمه زهرا(علیها السلام) این‌گونه خانه‌دارى، شوهردارى و كدبانویى كردند و این طور محور زندگى فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفتند. آیا این‌ها نمی‌تواند براى یك دختر جوان، یك خانم خانهدار یا مشِرف به خانه‌دارى الگو باشد؟ این‌ها خیلى مهم است.(1)


1. از فرموده‌هاى مقام معظم رهبرى در دیدار با جوانان به مناسبت هفته جوان، 1377/02/07. دانشگاه اسلامى و رسالت دانشجوى مسلمان در بیانات مقام معظم رهبرى: ص 20 و 21.