فهرست مطالب

جلسه سى و دوم:مبناى نظرى دفاع و حمایت از مسلمانان فلسطین

 

جلسه سى و دوم

مبناى نظرى دفاع و حمایت از مسلمانان فلسطین

1. توجه انقلاب اسلامى ایران به مسأله فلسطین

موضوع بحث نظریه حقوقى اسلام بود كه در جلسات پیش، حقوق و تكالیفِ متقابل مردم و حكومت را مورد توجه قرار دادیم. از آن جا كه امروزه یك حركت همگانى در كشور ما در حمایت از انتفاضه مردم فلسطین و هم‌دردى با مردم شریف و محروم آن دیار در جریان است، مناسب است بحثى حقوقى ناظر به مسایل جهان اسلام و مخصوصاً فلسطین مطرح سازیم.

بحمداللّه مردم ایران از پیش از انقلاب اسلامى نسبت به مسأله فلسطین و ظلمى كه از طرف جهان‌خواران و اسلام‌ستیزان بر مردم نجیب و شریف آن دیار مى‌رود، حساس بوده‌اند. افرادى هم‌چون امام خمینى(رحمه الله) و استاد شهید علامه مطهرى رضوان‌اللّه‌علیه مردم را متوجه اهمیت این موضوع مى‌نمودند. حتى قبل از انقلاب، اقداماتى در جهت كمك به مردم فلسطین صورت پذیرفت. در این میان، این رویّه از سوى برخى مورد انتقاد قرار گرفت. به اعتقاد این عده، حساسیت نسبت به مسأله فلسطین كه دور از مرزهاى كشور ما است اهمیتى ندارد!

در سال اول پیروزى انقلاب اسلامى، از سوى امام خمینى(رحمه الله) روز جمعه آخر ماه مبارك رمضان به عنوان «روز جهانى قدس» اعلام گردید.(1) ملت ایران در مدت بیست و چند سال


1. امام خمینى(رحمه الله): «جمعه آخر ماه مبارك رمضان روز قدس است. روز قدس كه هم‌جوار شب قدر است لازم است كه در بین مسلمانان احیا شود و مبدأ بیدارى و هوشیارى آنان باشد... هان اى مسلمانان جهان و مستضعفان گیتى به پا خیزید... تا كى باید قدس شما در زیر چكمه تفاله‌هاى آمریكا، اسراییل غاصب پاى كوب شود. تا كى سرزمین قدس، فلسطین، لبنان و مسلمانان مظلوم آن دیار در زیر سلطه جنایت كاران به سر برند و شما تماشاچى باشید.» (صحیفه‌نور، ج 15، ص 75)؛ نیز فرموده‌اند: «اگر یك هیاهویى از تمام ملت‌هاى مسلمین بلند شود... حالا همان تظاهرات، همان راه‌پیمایى‌ها را بكنند، این مقدمه مى‌شود از براى این‌كه ان‌شاءاللّه جلوى این مفسدین را ما بگیریم و كلك اینها از بلاد اسلام كنده بشود.» (صحیفه نور، ج 12، ص 282).

اخیر و به صورت‌هاى گوناگون احساسات مذهبى و هم دردى خویش را با مردم مظلوم فلسطین ابراز نموده است. دولت‌مردان ما نیز هر كدام به سهم خویش نسبت به این مسأله مهم حساس بوده‌اند.

اما حركت‌هایى كه تا كنون در این زمینه صورت پذیرفته، بیشتر جنبه احساسى و عاطفى داشته است. این جنبه نمى‌تواند چندان ریشه‌دار و عمیق باقى بماند، مگر این‌كه پشتوانه نظرى و فكرى داشته باشد. حركت‌هایى كه تنها بر اساس هیجانات و عواطف مردم شكل مى‌گیرد، از سوى دشمنان آسیب‌پذیر خواهد بود. بنابراین، لازم است در كنار حركت‌هاى احساسى و عاطفى، حركت‌هاى علمى و فكرى در راستاى تقویت مبانى نظرى آن حركت صورت پذیرد. به عبارت دیگر، اگر تنها به انزجار و تنفر از اسراییل و حامیانش بسنده كنیم، ممكن است برخى با تبلیغات شوم خویش این حركت مقدس را تضعیف یا نابود سازند. اكنون ما شاهدیم كه عده‌اى به نام طرفدارى از ناسیونالیسم و ملى‌گرایى این مطلب را بین دانش‌آموزان و دانشجویان القا مى‌كنند كه كشور ما هنوز گرفتار مشكلات فراوان مانند: فقر، فساد و كمبودها است و در مبارزه با این مصایب موفقیت چندانى نداشته‌ایم. بنابراین نوبت به حمایت از انسان‌هایى كه فرسنگ‌ها از ما دور هستند، نمى‌رسد!

 

2. بى‌تفاوتى به بهانه پرهیز از دخالت در روابط بین‌الملل

از نظر برخى، هیچ ملتى نباید با دیگر ملل كارى داشته باشد؛ چون این امرْ نوعى دخالت محسوب مى‌شود و اصولا ما نسبت به دیگر ملل تكلیفى نداریم. گاهى آنان به سخنان خویش رنگ و لعاب حقوقى نیز مى‌دهند. به گفته آنان، یكى از اصول پذیرفته شده در حقوق و روابط بین‌الملل، عدم دخالت در امور دیگران است. اسراییل كشورى است كه از سوى سازمان ملل و اكثر كشورهاى جهان به رسمیت شناخته شده است. بنابراین از نظر حقوق بین‌الملل این كشور داراى حیثیت و اعتبار است.

لازم است این مسأله از نظر فكرى و اعتقادى مورد تحلیل قرار گیرد. این بررسى از دو جهت خواهد بود: اول از نظر مكاتب حقوقى دنیا، و دوم در قالب نظریه حقوقى اسلام. آیا اسلام براى گروه‌ها، جمعیت‌هاى مسلمان و یا كشورهاى اسلامى دیگر حقى قایل است؟ آیا مردم مسلمان فلسطین نسبت به ما داراى حق هستند؟ آیا ما نسبت به آنان داراى تكلیف

هستیم؟ اگر رابطه تكلیف و حق بین ما و سایر مظلومان و محرومان دنیا وجود دارد، اساس حقوقى آن چیست؟ بر چه مبنایى باید به آنان كمك كنیم و همواره حمایت خویش را از آنان دریغ نداریم؟

 

3. نقش قرارداد اجتماعى در ایجاد حق و تكلیف

همان‌طور كه پیش‌تر گذشت، در میان مكاتب حقوقى دنیا، مكتبى كه بتواند اصلى‌ترین مسایل حقوقى را تبیین عقلانى نماید، وجود ندارد. مكاتب حقوقى دنیا عمدتاً به آرا و نظرات مردم اتكا مى‌كنند. بهترین نظریه‌اى كه در زمینه حقوق مورد توجه حقوق‌دانان و فیلسوفانِ حقوق واقع گشته، رأى‌گیرى و «قرارداد اجتماعى» است. از نظر آنان مردم ناچار به داشتن روابط اجتماعى با یكدیگر هستند و قراردادها و پیمان‌هایى كه بین آنان منعقد مى‌گردد، روابط اجتماعى آنان را تنظیم و سامان‌دهى‌مى‌كند.

«قراردادها» در یك تقسیم‌بندى كلى دو گونه هستند: گاهى قراردادها در داخل یك نظام سیاسى به نام كشور، ملت یا دولت انجام مى‌گیرد، و گاهى قراردادها بین دو یا چند كشور منعقد مى‌گردد. ناگفته نماند كه قراردادها همیشه از روى رضایت و میل باطنى نیستند، بلكه برخى قراردادها از روى جبر یا كراهت منعقد مى‌گردند. به عبارت دیگر، در زندگى اجتماعى چاره‌اى جز پذیرش این‌گونه قراردادها نیست. به هر حال، از نظر حقوق متداول امروزى، قرارداد چه از روى رضایت باشد، و چه از روى اكراه و اجبار باشد، منشأ حقوق و تكالیف است.

هم‌چنین در حقوق بین‌الملل ، نمایندگان دولت‌ها با یكدیگر به عقد قراردادهاى بین‌المللى مبادرت مى‌نمایند. از همین رو اگرچه ممكن است اكثریت مردم كشورى با رفتار دولت‌مردان خویش موافق نباشند، ولى به هر حال، پیمان‌ها و قراردادهاى بین‌المللى بر اساس اراده و خواست دولت‌ها به وجود آمده و از نظر حقوق بین‌الملل داراى ارزش و رسمیت است. سازمان‌هاى بین‌المللى، كنوانسیون‌هاى بین‌المللى، منشور سازمان ملل متحد، اعلامیه جهانى حقوق بشر و... بر همین اساس به وجود آمده‌اند.

در هر حال از نظر آنان، وراى این قراردادهاى دو یا چند جانبه، هیچ اساس عقلانى براى اثبات حق و تكلیف براى افراد، گروه‌ها، سازمان‌ها و كشورها وجود ندارد. البته در گذشته، حقوق و تكالیف را بر اساس برخى نظریات دیگر نظیر حقوق طبیعى تبیین مى‌كردند، ولى امروزه این نظریه‌ها در مجامع حقوقى جهان اعتبار خویش را از دست داده و عملا گرایش‌هاى پوزیتیویستى بر محافل حقوقى دنیا حاكم گشته است.

 

4. منشأ حق و تكلیف در نظام حقوقى اسلام

از دیدگاه اسلام، مسأله حق و تكلیف به گونه دیگرى است. به اعتقاد ما، تنها نظام حقوقى كه بر اساس برهان عقلى قابل تبیین است، نظام حقوقى اسلام است. از بیانات ائمه اطهار(علیهم السلام)استفاده مى‌شود كه فلسفه حقوق اسلام بر جهان‌بینى توحیدى استوار است. جهان هستى به طُفیل اراده الهى به وجود آمده و هستىِ مطلق و ازلى مخصوص خداى متعال است. هستىِ هركس از او است و هیچ‌كس، از خود چیزى ندارد. بر این اساس، خداى متعال كه آفریدگار همه عالم و از جمله انسان‌ها است، بر همه موجودات، داراى حق خالقیت است. از آن‌جا كه او وجود و هستى را به همه موجودات دیگر افاضه كرده است، حق دارد در موجودات دیگر، بر اساس مصلحت و حكمت خویش تصرف نماید. از این رو، اولین حقى كه در عالَم ثابت مى‌شود حق خالقیت خدا بر مخلوقات است.

موجودات دیگر و از جمله انسان، براى ادامه حیات و تكامل خویش نیازمند نعمت‌هایى هستند كه آنها هم از سوى خداوند در اختیار انسان قرار گرفته است، كه این امر به معناى حق ربوبیت است. ربوبیت الهى از آن جهت كه شامل افعال اختیارى انسان هم مى‌شود، به دو شاخه ربوبیت تكوینى و ربوبیت تشریعى تقسیم مى‌گردد. ربوبیت تشریعى به معناى حق مولویت و فرمان دادن است. بنابراین اولین حق، حق خداوند است كه شامل: حق خالقیت، حق پرورش، رشد و تربیت انسان‌ها و حق مولویت و فرمان دادن است.

متقابلا به اقتضاى این حق، «تكلیف» ثابت مى‌شود، همان‌طور كه قبلا گذشت، «حق و تكلیف» رابطه «تضایف» دارند و اثبات «حق» براى یك طرف، بدون اثبات «تكلیف» براى طرف مقابل معنا ندارد. اگر خدا بر بندگانش داراى حق باشد، اما در مقابل، بندگان تكلیفى در اداى حق خدا نداشته باشند، وجود این حق لغو است. از این رو، اولین چیزى كه در عالَمِ اعتبار و ارزش‌ها براى انسان اثبات مى‌شود «تكلیف» است.

5. اهمیت تكریم بیت‌المقدس

حق خداوند بر بندگان در مرحله اول اطاعت و پرستش او است و در مرحله دوم، شامل اطاعت، احترام و تقدیس نسبت به آنچه كه منسوب به دستگاه الهى است، مى‌شود. در عالم اسلام چند مسجد و معبد داریم كه بیشترین تقدیس و احترام را براى آنها قایلیم؛ مانند: مسجدالحرام و مسجدالاقصى. قبله اول مسلمین، مسجدالاقصى است. مدتى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)و مسلمانان، با وجودى كه در مكه بودند به طرف مسجدالاقصى نماز مى‌گزاردند.(1)امروزه شاهد غصب این مكان مقدس توسط غاصبان هستیم. مكانى كه قرآن كریم از آن این گونه یاد مى‌كند: سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر(2)= منزه است آن خدایى كه بنده‌اش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجدالاقصى ـ كه پیرامون آن را بركت داده‌ایم ـ سیر داد، تا از نشانه‌هاى خود به او بنمایانیم، كه او همان شنواى بینا است.

پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در معراج مشهور خود ابتدا از مسجدالحرام به سوى مسجدالاقصى، و از آن‌جا به عوالم بالا سیر كردند.(3) این امر گویاى این مطلب است كه تا احترام این دو مكان


1. پیامبر گرامى، 13 سال تمام در مكه به سوى بیت‌المقدس نماز مى‌گزارد. پس از مهاجرت به مدینه، دستور الهى این بود كه به وضع سابق از نظر قبله ادامه دهد، و قبله‌اى كه یهودیان به آن نماز مى‌گزارند، مسلمانان نیز به آن طرف نماز بگزارند. این كار، عملا یك نوع همكارى و نزدیك كردن دو آیین قدیم و جدید به هم بود، ولى رشد و ترقى مسلمانان باعث شد كه خوف و ترس، محافل یهود را فرا گیرد؛ زیرا پیشرفت‌هاى روزافزون آنان نشان مى‌داد كه آیین اسلام در اندك مدتى سراسر شبه جزیره را خواهد گرفت و قدرت و آیین یهود را از بین خواهد برد. از این نظر، كارشكنى از جانب یهود آغاز گردید. آنان از راه‌هاى گوناگون مسلمانان و پیامبر را آزار مى‌دادند. از آن جمله، مسأله نماز گزاردن به بیت‌المقدس را پیش كشیدند و گفتند: محمد مدعى است كه داراى آیین مستقلى است و آیین و شریعت او ناسخ آیین‌هاى گذشته مى‌باشد، در صورتى كه او هنوز قبله مستقلى ندارد و به قبله جامعه یهود نماز مى‌گزارد. این خبر براى پیامبر گران آمد. حضرت نیمه شب‌ها از خانه بیرون مى‌آمد و به آسمان نگاه مى‌كرد. در انتظار نزول وحى بود؛ كه دستورى در این باره نازل گردد. با در نظر گرفتن این جهات، روزى در حالى كه پیامبر دو ركعت از نماز ظهر را خوانده بود امین وحى فرود آمد و پیامبر را مأمور كرد كه به سوى مسجدالحرام متوجه گردد. در برخى از روایات چنین آمده است: جبرئیل دست پیامبر را گرفته متوجه مسجدالحرام نمود. زنان و مردانى كه در مسجد بودند، از او پیروى كرده و از آن روز كعبه، قبله مستقلِ مسلمانان اعلام گردید. ر.ك: جعفر سبحانى، فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1371)، ص 217 ـ 219.

2. اسراء (17)، 1.

3. ... پیامبر مى‌خواست پس از اداء فریضه، به استراحت بپردازد ولى یك مرتبه صداى آشنایى به گوش او رسید، آن صدا از جبرئیل، امین وحى بود كه به او گفت: امشب سفر دور و درازى در پیش دارید و من نیز همراه تو هستم تا نقاط مختلف گیتى را با مركب فضاپیمایى به نام «بُراق» بپیمائید. پیامبر گرامى سفر با شكوه خود را از خانه خواهرش، امّ‌هانى آغاز كرد، و با همان مَركب به سوى بیت‌المقدس، كه آن را «مسجدالاقصى» نیز مى‌نامند روانه شد، و در مدت بسیار كوتاهى در آن نقطه پایین آمد، و از نقاط مختلف مسجد، و «بیت‌اللحم» كه زادگاه حضرت مسیح است و منازل انبیاء و آثار و جایگاه آنها دیدن به عمل آورد؛ و در برخى از منازل دو ركعت نماز گزارد. سپس قسمت دوم از برنامه خود را آغاز فرمود. از همان نقطه به سوى آسمان‌ها پرواز نمود؛ ستارگان و نظام جهان بالا را مشاهده كرد؛ و با ارواح پیامبران و فرشتگان آسمانى سخن گفت، و از مراكز رحمت و عذاب (بهشت و دوزخ) بازدیدى به عمل آورد و درجات بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیك مشاهده فرمود. سپس به سیر خود ادامه، و به سِدرة المنتهى رسید، و آن را سراپا پوشیده از شكوه و جلال و عظمت دید. در این هنگام برنامه وى پایان یافت، سپس مأمور شد از همان راهى كه پرواز نموده بود بازگشت نماید. در مراجعت نیز در بیت‌المقدس فرود آمد، و راه مكه و وطن را در پیش گرفت. ر.ك: جعفر سبحانى، فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، ص 169 ـ 170.

مقدس در عالَم ارضى رعایت نشود، نوبت به شعایر فوقانى نمى‌رسد. حق الهى بر همه انسان‌ها و از جمله ما مسلمانان این است كه اگر كوچك‌ترین بى‌احترامى نسبت به پایگاه معراج و قبله اول مسلمین صورت پذیرد، با تمام وجود از خانه خدا حمایت كنیم و از بى‌احترامى نسبت به آن مكان مقدس جلوگیرى نماییم. در مدت حدود پنجاه سال اخیر، غاصبان بیت‌المقدس تلاش كرده‌اند تا از اهمیت اسلامى این مكان مهم بكاهند و آن را به صورت یك معبد یهودى درآورند. شرح توطئه‌هاى رژیم اشغالگر قدس، مثنوى هفتاد من است. آنان در تلاش اخیر خود كوشیدند معبدى را در مسجدالاقصى بنا نمایند و مى‌خواستند سنگى را در آن مكان نصب نمایند كه با مخالفت مسلمانان، موفق به این كار نشدند. اگر آنان قدرت پیدا كنند دیر یا زود این مسجد را از حالت مسجد بودن خارج خواهند ساخت و به قول خودشان هیكل سلیمان را در آنجا بازسازى خواهند كرد. بنابراین یكى از وجوه مهم حساسیت ما نسبت به مسأله فلسطین به سبب پایمال شدن حق خداوند است. شعایر اسلامى مورد اهانت واقع شده است و ما هرگز نمى‌توانیم نسبت به این مسأله بى‌تفاوت باشیم.

 

6. ضرورت تبیین هرچه بیشتر نظریه حقوقى اسلام

گفته شد اولین حق در عالَمِ حقوق، حق خداوند است و خداى متعال از حق اصیل خویش، حقوقى را براى بندگان قرار داده است. از جمله حقوقى كه خداوند براى انسان‌ها نسبت به یكدیگر قرار داده است، حقوق گروه‌هاى اسلامى نسبت به یكدیگر است. همین جا بین پرانتز

عرض مى‌كنم كه سزاوار است صاحب‌نظران، متفكران و اهل قلم و تحقیق، به فرهنگ اصیل اسلامى اعتماد كنند و استقلال فكرى و فرهنگى خویش را بازیابند و نظریه حقوقى اسلام را كه اصیل‌ترین، برترین و متقن‌ترین نظام حقوقى است مورد بررسى و تجزیه و تحلیل قرار دهند.

حقوق انسان‌ها بر یكدیگر به چند گونه متصور است: حقوق فرد بر فرد، حقوق گروه‌ها بر یكدیگر، حقوق فرد بر گروه و حقوق گروه بر فرد. تفصیل هر یك از این موارد نیازمند بحث‌هاى طلبگى و آكادمیك است؛ ولى به هرحال، آنچه در حال حاضر مورد بررسى ما قرار دارد این است كه از دیدگاه اسلام، مسلمانان نسبت به یكدیگر داراى حقوق ویژه هستند. تبیین این مسأله، بیان منشأ آن و علت اهمیت آن از نظر اسلام، محتاج فرصت مناسبى است. ما باید تلاش كنیم رسوبات فرهنگ الحادى از دل‌ها و فكرها زدوده شود تا زمینه درك بهتر و بیشترِ نظریه حقوقى اسلام فراهم گردد. متأسفانه در قرن بیستم و مخصوصاً در هفتاد سال اخیر، فرهنگ الحادى چنان در فرهنگ ما نفوذ كرده است كه خلاص شدن از آثار و رسوبات آن كارى بس مشكل است. كار به جایى رسیده كه عده‌اى تصور مى‌كنند فرهنگ الحادى همان چیزى است كه مورد قبول اسلام است! تبیین عناصر فرهنگى اسلام و فرهنگ الحادى غرب و توضیح تفاوت‌هاى آنها نیازمند یك جهاد علمى است. امیدواریم خداى متعال افرادى هم‌چون شهید مطهرى را برانگیزاند تا این جهاد علمى را انجام دهند.

 

7. نقش دین در هویت اجتماعى

غیر از رابطه اخوّت و برادرى كه بین افراد وجود دارد، گروه‌هاى اسلامى نیز نسبت به یكدیگر داراى رابطه اخوّت هستند. تحقق اخوّت بین تمام مسلمانان و گروه‌هاى اسلامى در صورتى است كه ما كشورهاى اسلامى را یك «ملت واحد» در نظر بگیریم؛ در حالى كه آنچه در ادبیات سیاسى غرب مورد قبول واقع شده است «ملیت‌هاى مختلف» است. در این حالت، گرایش‌هاى ملى‌گرایى شكل مى‌گیرد كه این امر اساساً با تفكر اسلامى سازگار نیست. اگر كشورهاى اسلامى را نه بر اساس ملیت‌هاى جدا از یكدیگر، بلكه بر اساس ارزش‌هاى مورد قبول اسلام مورد توجه قرار دهیم، این پرسش فراروى ما خواهد بود كه این واحدهاى مستقل یا كشورهاى اسلامى نسبت به یكدیگر چه حقوقى دارند؟

امروزه در عالَم اسلام ما با این واقعیت مواجهیم كه یكى از سرزمین‌هاى مقدس مسلمانان مورد طمع و تجاوز دشمنان خدا و دین‌ستیزان قرار گرفته است. آنان خودشان را دین‌دار و

یهودى معرفى مى‌كنند؛ ولى كیست كه نداند كه امروز، كشور اسراییل نه به دست یهودیانِ واقعى، بلكه به دست صهیونیست‌ها(1) اداره مى‌شود. صهیونیست‌ها در واقع یك گروه مذهبى و یهودى نیستند، بلكه یك حزب سیاسى، یك گروه متجاوز، برترى‌طلب و نژادپرست مى‌باشند. این سرزمین مقدس اسلامى بیش از پنجاه سال است كه در حیطه نفوذ غاصبان و شیاطین قرار گرفته است. سرزمینى كه از نظر قرآن كریم «بلد مبارك» است: الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَكْنا حَوْلَه(2)= مسجدالاقصایى كه پیرامون آن را بركت داده‌ایم.


1. در این‌جا به صورت مختصر به نحوه تشكیل دولت اسراییل اشاره مى‌شود: «خاور میانه براى چندین قرن، تحت استعمار استعمارگران مخصوصاً انگلیس قرار داشت. این نفوذ و تسلط، به تدریج به ضعف گرایید. آنان مى‌خواستند كه جاى خالى خود را با نیرویى مطمئن و همیشگى پر كنند تا منافع استعمارى آنان استمرار داشته باشد. از طرف دیگر، در سال 1897، «جنبش صهیونیستى یهود» كنفرانسى را تشكیل داد و در آن، اساس دولت یهود پایه‌گذارى شد. صهیونیسم در آن كنفرانس، علاوه بر تعیین هدف نهایى، ابزار لازم را نیز مشخص كرد كه از جمله آن، تأسیس «سازمان صهیونى جهان» و دیگر تشكیلات اقتصادى و سیاسى لازم جهت تسهیل امر و رفع موانع مهاجرت یهودیان به فلسطین بود. آنان تا سال 1942 میلادى، به علت ترس از اعتراض جهانیان، به جاى لفظ «كشور»، كلمه «كانون» را به كار مى‌بردند. در نهایت، مهاجرت یهودیان به فلسطین، با خرید زمین‌هاى فلسطینى و اسكان یهودیان آغاز شد. این كار تا قبل از جنگ جهانى اول به دلیل مخالفت امپراتورى عثمانى، از گستره و رونق كمترى برخوردار بود. با پایان یافتن جنگ اول و فروپاشى امپراتورى عثمانى، دولت انگلیس از آزادى عمل بیشترى برخوردار شد و فلسطین به طور رسمى تحت قیمومیت انگلیس درآمد. مهاجرت یهودیان به فلسطین به صورت گسترده‌ترى ادامه پیدا كرد و وقتى فلسطینیان از فروش زمین‌هاى خود امتناع ورزیدند با قتل، غارت، تجاوز و انواع ظلم‌ها مواجه شدند.

با افزایش جمعیت مهاجر یهودى، صهیونیست‌ها موجودیت دولت اسراییل را اعلام كردند و كشورهایى هم‌چون انگلیس و آمریكا، فوراً آن را به رسمیت شناختند. كشورهاى عرب و مسلمان، به مقابله با این امر پرداختند كه نمونه آن «جنگ شش‌روزه اعراب و اسراییل» در سال 1967 میلادى است. این جنگ به دلیل تهدیدهاى ابرقدرت‌ها علیه مسلمانان و دعوت به آتش‌بس، ارسال تجهیزات فراوان براى رژیم اشغال‌گر و حمله ناگهانى هواپیماهاى اسراییل به فرودگاه‌هاى كشورهاى عربى، منجر به شكست مسلمانان شد و اراضى اشغالى را از 5/3 میلیون كیلومتر، به بیش از 27 میلیون كیلومتر مربع رساندند و غیر از چند شهر مهم، 205 روستاى فلسطین را تصاحب كردند و علاوه بر كشتار و ظلم‌هاى فراوان 1200000 انسان بى‌گناه را آواره ساختند. در آمریكا و كشورهاى اروپایى، براى شكست مسلمانان جشن گرفته شد. از آن تاریخ به بعد، اسراییل و حامیانش با ایجاد اختلاف در میان كشورهاى اسلامى، به دنبال ایجاد مشروعیت و تحكیم موقعیت اقتصادى و سیاسى خود مى‌باشند و با شعار صلح‌طلبى و هم‌زیستى مسالمت‌آمیز، به رابطه خود با كشورهاى اسلامى ادامه مى‌دهند. در این میان، بعضى از كشورهاى منطقه مانند مصر، با انعقاد قرارداد صلح، آب به آسیاب دشمن ریختند. هم اكنون با حذف شوروى از صحنه رقابت‌هاى سیاسى خاورمیانه، اسراییل به دنبال تحكیم موقعیت و موجودیت خود از راه‌هاى اقتصادى و تكنولوژیك مى‌باشد تا در درازمدت، مركز ثقل تولید، ابداع، تكنولوژى و تحقیق در خاورمیانه شود. ر.ك: محمدمهدى كریمى‌نیا، ره‌توشه راهیان نور، ویژه ماه مبارك رمضان (1421 ق، 1379 ش)، «یهود ملت برگزیده!»، ص 375 ـ 377.

2. اسراء (17)، 1.

مسلمانان از ابتدا موظف بودند در مقام حفظ و حراست از قبله اول مسلمین و این بلد مبارك، مانع از تشكیل این حكومت شوند؛ ولى متأسفانه در انجام وظیفه كوتاهى كردند. على‌رغم مصوَّباتى كه به تصویب كشورهاى اسلامى رسیده است، برخى از این كشورها رسماً با دولت اسراییل داراى روابط سیاسى هستند و اكنون نیز به سبب منافع اندكى كه به جیب سردمداران این كشورها مى‌رود، حاضر به قطع رابطه با كشور غاصب و دین‌ستیز اسراییل نیستند. اسراییل مولود نامشروع استعمار پیر، انگلستان است و اكنون خیانت‌كارى دیگر، حضانت آن را به عهده گرفته است و اسراییل با اتكا به همین دایه، یعنى شیطان بزرگ آمریكا، به حیات ننگین خویش ادامه مى‌دهد.

از دیدگاه اسلام، مسلمانان جهان و همه سرزمین‌هاى اسلامى حكم ملت واحد و كشور واحد را دارند. بنابراین مسلمانان در هر جاى عالَم كه زیست مى‌كنند، نسبت به یكدیگر حق دارند. اگر گوشه‌اى از جهان اسلام مورد تجاوز و ستم واقع شود، تمام مسلمانان موظف به رفع ظلم هستند. در اسلام؛ ملیت ایرانى، ملیت فلسطینى و... مورد توجّه نیست، بلكه در اسلام، اخوت اسلامى و ایمانى مطرح است. از این رو مسلمانان نسبت به یكدیگر حقوق متقابل و متساوى دارند. هر فرد مسلمان موظف است از راه معقول و به اندازه توان خویش در رفع ظلمْ گام بردارد. بر این اساس، این نحوه عملكرد و پشتیبانى از مظلوم به معناى دخالت در امور كشور دیگر نیست. ادبیات سیاسى یا حقوق بین‌الملل جهان امروز نمى‌تواند براى ما تكلیف‌ساز یا رافع تكلیف باشد. ملاك ما در این زمینه تعالیم اسلام است و بر اساس تعالیم اسلام، مسلمان باید نسبت به مسلمان دیگر در هر نقطه از جهانْ حساس باشد. جان آنها مانند جان برادران ایرانى عزیز است و ناموس آنان همانند نوامیس ما محترم است. آیا مى‌توان نسبت به تعرض یا تجاوزى كه به همسایه صورت مى‌گیرد بى‌تفاوت بود؟! آیا مى‌توانیم چشم فرو بندیم و بگوییم: این مسأله به ما مربوط نیست؟! همسایه بر همسایه حق دارد و حفظ ناموس همسایه بر همسایه واجب است. كشورهاى اسلامى با یكدیگر همسایه و بلكه بالاتر از همسایه هستند و حفظ حقوق آنان واجب است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة(1)= همانا مؤمنان با یكدیگر برادرند.

اما ملى‌گراها و مزدوران آمریكا در گوشه و كنار مملكت، این مطلب را ترویج مى‌نمایند كه:


1. حجرات (49)، 10.

ما در مملكت خویش داراى مشكلات فراوان هستیم، بنابراین نوبت به حمایت از سایر كشورها نمى‌رسد! مبناى سخن این عده چیزى جز عقاید كفرآمیز و ضد اسلامى نیست و ریشه در بى‌اعتقادى به مبانى فكرى و نظرى اسلام دارد. اینان به عنوان گروه‌هاى سیاسى یا فرهنگى، تفكرات سكولاریسم، لیبرالیسم و فرهنگ الحادى را در مملكت اسلامى ما ترویج مى‌كنند. لازم است ما به همه عزیزان، مخصوصاً نوجوانانى كه در معرض هجوم این افكار الحادى و شیطانى هستند هشدار دهیم. عزیزان! مسلمان با مسلمان برادر، و حفظ حقوق آنان بر یكدیگر لازم است، خواه در یك چارچوب جغرافیایى قرار گیرند و یا خارج از آن باشند. در مرحله اول حفظ دین آنان و آن‌گاه حفظ جان، مال و ناموس آنان بر ما واجب است. پس چنان نیست كه بتوانیم، بگوییم: «چراغى كه به خانه روا است به مسجد حرام است». هرجا مسلمان زیست مى‌كند، آن‌جا در حكم خانه ما است، مخصوصاً مسجدالاقصى كه قبله اول مسلمین و به تعبیر قرآن، بلد مبارك است. در این سرزمین هزاران پیامبر و مردان نیك زیادى زیست كرده‌اند و به عبادت خدا و ارشاد دیگر انسان‌ها مشغول بوده‌اند. وجود آنان هم‌چون شمع روشنى بخش انسان‌ها بوده و بسیارى از آنان در نهایت نیز جان خویش را فدا نموده‌اند. این سرزمین پایگاه توحید در جهان بوده و قرن‌ها از این مكان مقدس، خداپرستى نیز به جهان بشریت عرضه شده و ترویج گردیده است. این مكان باید براى همیشه به عنوان نماد توحید و خداپرستى باقى بماند و حرمت و قداست آن حفظ گردد. از دیدگاه قرآن كریم دو مكان به عنوان نماد توحید هستند. یكى از آن دو، مكه است: إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِین(1)= در حقیقت، نخستین خانه‌اى كه براى عبادت مردم نهاده شده، همان است كه در مكه است كه مبارك و براى جهانیان مایه هدایت است. مكان دوم، مسجدالاقصى است: سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى...‌‌.(2) این دو مسجد همانند دو چشم در جهان اسلام هستند. ما نمى‌توانیم از اهمیت یكى از این دو بكاهیم و شاهد طمع دشمنان اسلام و جدایى هر یك از این دو مسجد عظیم از پیكر اسلام باشیم. اسلام به ما اجازه نمى‌دهد كه مسجدالاقصى به یك پرستشگاه كفر تبدیل شود.

هیچ قلمى نمى‌تواند جنایات اسراییل را به نگارش درآورد و هیچ هنرمندى نمى‌تواند مظلومیت مردم فلسطین را ترسیم نماید. نمونه این‌گونه ظلم‌ها و ستم‌ها در عالَم یافت


1. آل‌عمران (3)، 96.

2. اسراء (17)، 1، ترجمه آن گذشت.

نمى‌شود. آیا مى‌توانیم در مقابل این جنایات و رخدادهاى ناگوار چشم فرو بندیم و به خواب آرام رویم؟! غیرت دینى كجا است؟ احساس مسؤولیت نسبت به سایر مسلمانان كجا رفت؟! آیا جاى این سخن «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» كجا است؟ چگونه باید شعایر اسلامى را حفظ كرد و حمایت نمود؟

 

8. ظرفیت‌هاى فراوان حمایت از مردم مسلمان فلسطین

متأسفانه هنوز احساسات و عواطف مردمِ مسلمان ما در حمایت از مردم فلسطین و مسجدالاقصى به اوج لازم خویش نرسیده و ظرفیت‌هاى فراوانى براى تلاش رسانه‌ها و هنرمندان وجود دارد تا هرچه بیشتر حقایق روشن گردد. با این حال، باید مبانى فكرى و نظرى حمایت از مسلمانان را تشریح كنیم و باور نماییم كه این مسأله از اصول فكر اسلامى است. مبادا راهزنان دین، اعتقاد به این اصل اسلامىِ «اخوّت ایمانى» را از دل نوجوانان ما بربایند و افكار ناسیونالیستى و ملى‌گرایانه را جایگزین آن نمایند؛ آن‌چنان كه متأسفانه در بعضى صحنه‌ها این پدیده روى داده است.

بعد از ایمان به وظیفه حمایت از برادران مسلمان، باید در پى عمل به این تكلیف الهى باشیم. كمترین و ابتدایى‌ترین وظیفه، انجام تظاهرات و راهپیمایى به مناسبت روز جهانى قدس است. البته این حركت الهى و خداپسندانه در دلگرم نمودن مسلمانانِ فلسطین و حركت انتفاضه بسیار مؤثر است. این كار كمى نیست؛ اما در مقابل وظایف سنگین‌تر ما، كار كمى محسوب مى‌شود. به عبارت دیگر، ما باید در پى حمایت‌هاى عملى از مردم شریف، مظلوم و مستضعف فلسطین باشیم. اندیشمندان، نخبگان و سیاست‌مداران كشور نحوه كمك به این عزیزان را بررسى كنند؛ آن هم راه‌كارهایى كه اولا در پیشرفت حركت آنان مؤثر و مفید باشد، و ثانیاً كمترین اشكال و دشوارى را براى نظام و دولت اسلامى در پى داشته باشد. طبیعى است كه مسایل سیاسى و بین‌المللى پیچیدگى‌هاى خاص خود را دارد و همه نمى‌توانند تصویر درست و سنجش حساب شده‌اى از نفع و ضررهاى آن داشته باشند. گاهى توقعاتى در بین مردم مخلص ما به وجود مى‌آید كه بیش از ظرفیت عملى است. من مطمئنم كه عده‌اى از جوانان مخلص و پاك‌نیت ما آمادگى حضور در جبهه‌هاى جنگ با اسراییل را دارند، مخصوصاً بسیجیان عزیزى كه هشت سال دفاع مقدس را در فرهنگ اسلامى تجربه كرده‌اند و

این فرهنگ در اعماق وجودشان نفوذ پیدا كرده است. اینان باور دارند كه مسلمانان با یكدیگر برادرند و از نظر آنان حضور در جبهه شلمچه و جبهه فلسطین یكسان است؛ چون هدف، تحصیل رضایت خداوند و اطاعت از امر امام زمان(علیه السلام) و ولىّ‌امر مسلمین است. در این موقعیت خاص، تشخیص راه‌كار مناسب كه بهترین سود براى مردم فلسطین، و كمترین ضرر را براى دیگران داشته باشد، نیازمند برنامه‌ریزى متخصصان است. نباید این مسایل را ساده انگاشت و نیز نمى‌توان توقعات و انتظارات جوان‌هاى مخلص را نادیده گرفت. مسؤولان نیز باید بیشتر به اهمیت وظیفه خویش پى ببرند. البته نباید بعضى نارسایى‌ها را حمل بر تقصیر مسؤولان و متصدیان نمود. اگرچه در برخى مسایل سیاسى و اقتصادى اختلاف نظرهایى مشاهده مى‌شود؛ ولى بحمداللّه در بین سیاستمداران و گروه‌ها، در حمایت از مردم فلسطین هیچ اختلاف نظرى وجود ندارد. خدا را بر این اتفاق نظر شاكریم و صادقانه و مخلصانه در این راه از همه مسؤولان حمایت مى‌كنیم. امید است كه آنان نیز راه‌كارهاى مؤثرِ حمایت از مردم فلسطین را بیابند و به مردم اعلام كنند.