فهرست مطالب

جلسه چهل و چهارم:مهم‌ترین وظیفه دفاعى حكومت

 

جلسه چهل و چهارم

مهم‌ترین وظیفه دفاعى حكومت

1. مرورى بر مباحث پیشین

موضوع سخن «حقوق از دیدگاه اسلام» بود. بخشى از آن تحت عنوان: «حقوق متقابل مردم و حكومت» مورد بحث قرار گرفت. هر گاه از «حقوق مردم» سخن مى‌گوییم، در واقع تكالیفى بر عهده حكومت و دولت اسلامى گذاشته مى‌شود. متصدى حكومت، این تكالیف را بر عهده داشته و نیازهاى جامعه را برطرف مى‌كند. یكى از نیازهاى اساسى جامعه، مسأله «دفاع» است كه به عنوان یكى از «حقوق مردم» براى دولت تكالیفى ایجاد مى‌كند. به این مناسبت در جلسه گذشته بحثى در باره اصل دفاع مطرح كردیم. «دفاع» یك اصل كلى در آفرینش و ناموس الهى مى‌باشد؛ چه این كه این عالَم، «عالَم تزاحم» است. موجودات گیتى از یكدیگر بهره و سود مى‌برند، در عین حال براى یكدیگر مزاحمت‌هایى را نیز ایجاد مى‌كنند. از این رو موجودات زنده براى حفظ حیات خویش نیازمند یك «سیستم دفاعى» هستند، تا بتوانند در مقابل موجودات دیگر كه در صدد ضرر زدن به آنها بر مى‌آیند از خود دفاع كنند. این سیستم دفاعى در شكل‌هاى ساده آن از موجودات گیاهى و نباتى شروع مى‌شود تا به اشكال پیچیده‌تر آن در انواع حیوانات، و در نهایت به انسان مى‌رسد. همه موجودات به نوعى از سیستم دفاعى بهره‌مند هستند. البته خداى متعال در هر كدام از انواع موجودات بر اساس شرایط و نیازهایى كه دارند، وسیله دفاعى خاصى را قرار داده است. در این میان، برخى حیوانات زندگى اجتماعى و پیشرفته داشته و دفاع آنان به صورت شخصى و فردى نیست، بلكه در مقابل دشمنان به طور دسته‌جمعى دفاع مى‌كنند حتى عده‌اى از حیوانات وحشى به صورت «گله» زندگى مى‌كنند و هنگام استراحت دایرهوار گرد هم مى‌خوابند و تعدادى از آنها كشیك مى‌دهند. آنها كه خوابیده‌اند نیز سرهایشان به طرف محیط دایره و دم‌هایشان به طرف مركز دایره است. این امر بدان منظور است تا آمادگى بیشترى براى دفاع داشته باشند. پرندگان براى

دفاع از خویش به منقار و چنگال مجهز هستند و حیوانات دیگر، هر یك به نوعى از خویش دفاع مى‌كنند. آنچه مهم است این است كه حیواناتى كه زندگى‌شان پیچیده‌تر بوده و از درك و هوش بیشترى برخوردار هستند، دفاع آنان با سایر حیوانات تفاوت دارد. دفاع آنان همیشه به یك صورت نیست، بلكه با استفاده از هوش خویش، در دفاعْ تنوع به وجود مى‌آورند. آنها در هر جا به شكل و شیوه خاصى به دفاع مى‌پردازند.

 

2. ویژگى‌هاى دفاع در انسان

انسان كامل‌ترین موجود زنده روى زمین است كه ما مى‌شناسیم و موجودى كامل‌تر از انسان شناخته نشده است. سیستم دفاعى انسان به دلیل بهره‌مندى وى از درك و كمال بیشتر، با سایر موجودات تفاوت‌هایى دارد. اولا، انسان تنها «دفاع شخصى» نمى‌كند، بلكه به صورت «دسته جمعى» نیز دفاع مى‌كند؛ چه این كه دشمنانى كه وجود انسان را تهدید مى‌كنند، تنها به صورت حمله به یك شخص اقدام نمى‌كنند، بلكه گاه به یك جمعیت یا یك جامعه حمله مى‌كنند. بنابراین لازم است در مقابل آنها دفاع دسته‌جمعى داشته باشند. ثانیا، دفاع انسان از نوع «دفاع غریزى» نیست، در حالى كه حیوانات به طور غریزى از خویش دفاع مى‌كنند حتى برخى حیوانات هنگام وجود دشمن، از نوع خطر و نیز دفاعى كه انجام مى‌دهند اطلاع درستى ندارند، بلكه به طور طبیعى براى ایشان حالتى پیش مى‌آید كه از دشمن مصون مى‌مانند. هوش و شعورى كه خدا به انسان داده بیش از همه حیوانات است. از این رو فعالیت دفاعى‌اش آگاهانه‌تر است. او باید دشمن را بشناسد و نوع خطر او را درك كند و متناسب با ابزار دشمن، ابزارى مناسب براى دفاع از خویش بسازد؛ آن هم نه از یك نوع دفاع مشخص و با یك ابزار از پیش تعیین شده، بلكه در هر زمان و متناسب با شرایط محیط، دفاع خاصى را سامان مى‌دهد. ثالثا، حركت دفاعى انسان در «فعالیت نظامى» خلاصه نمى‌شود، بلكه مسایل جنبى دیگرى نیز در میان است كه مى‌تواند در پیروزى و پیشرفت كار، حتى از فعالیت‌هاى نظامى مؤثرتر باشد. رابعا، «دفاع از ارزش‌ها» ویژه انسان است. همه حیوانات از جان خودشان دفاع مى‌كنند. حیواناتى كه پیشرفته‌تر باشند از بچه‌ها و جفت خویش نیز دفاع مى‌كنند. و چنانچه از پیشرفت بیشترى برخوردار باشند، مانند زنبور عسل، به صورت جمعى از جامعه خودشان دفاع مى‌كنند. هرگاه دشمن به لانه آنها حمله كند، آنها به صورت دسته جمعى به طرف او حمله

و او را دور مى‌كنند. به هر حال، دفاع حیوانات به «زندگى مادى» باز مى‌گردد، خواه دفاع از جان خودشان باشد یا دفاع از فرزندان، خانواده و یا افراد هم‌نوعشان. این نهایت دفاعى است كه در حیوانات وجود دارد. این نوع دفاع در واقع «دفاع حیوانى» است: دفاع از جان، دفاع از مال، دفاع از آب و خاك، وطن و سایر مسایل مادى. این گونه امور كم و بیش در حیوانات دیگر هم وجود دارد. اما دفاع در انسان به این موارد منحصر نیست. آنچه دفاع انسان را ممتاز مى‌سازد دفاع از انسانیت انسان و دفاع از ارزش‌ها است. این امر، ویژه انسان است. این مسأله دفاع انسان را از دفاعى كه در حیوانات وجود دارد مشخص و ممتاز مى‌سازد و از همه مسایل دیگر مهم‌تر است.

 

3. پرسش‌هایى درباره چگونگى دفاع انسانى

پرسش‌هاى متعددى در باره دفاع انسانى مطرح است؛ پرسش‌هایى نظیر این كه: انسان باید از چه امورى دفاع كند؟ آیا تنها باید از جان، فرزندان، فامیل، جامعه و ملت خویش دفاع كند، و كار به انسان‌هاى دیگر نداشته باشد، یا باید از همه انسان‌ها دفاع كند؟ آیا تنها باید در مقابل دشمنى كه منافع مادى انسان‌ها را به خطر انداخته است دفاع كرد؟ به عبارت دیگر، آیا دفاع مخصوص امور مادى است، یا امور دیگرى نیز در میان است كه دفاع از آنها ضرورت دارد؟ اگر دشمن به جان ما، فرزندان، خانه، آب و خاك ما ضررى نزند، ولى در صدد آسیب رساندن به انسانیت، ارزش‌ها و دین ما برآید، آیا ما هیچ وظیفه‌اى نداریم؟ پرسش دیگر آن كه، باید با چه ابزار و وسایلى دفاع كرد و حدّ و مقدار دفاع چه مقدار است؟ و در نهایت این كه، ابعاد دفاع كدام است؟ فرضاً اگر دشمن در صدد آسیب رساندن به جان ما است، آیا تنها دفاع فیزیكى، مانند فعالیت بدنى و استفاده از تكنولوژى كافى است، یا راه‌هاى دیگرى براى دفاع وجود دارد؟ اینها پرسش‌هایى است كه باید به عنوان مقدمه مباحث آینده بدان‌ها پاسخ داده شود، تا آن كه وظایف و چگونگى فعالیت دولت در دفاع از مردم روشن‌گردد.

 

4. دفاع شخصى و دفاع اجتماعى

گاهى دشمن انسان، یك دشمن فردى است؛ خواه مسلمان باشد یا غیرمسلمان، هموطن باشد یا غیر هموطن. اگر دشمن بخواهد خطرى را به جان یا مال انسان وارد سازد، باید در مقابلش

دفاع كند. این دفاع كه حق هر انسان است یك «حق فردى» است. هر كس حق دارد در مقابل خطرى كه جان او را تهدید مى‌كند، از خویش دفاع كند. دفاع به چه وسیله و تا كجا؟ با هر وسیله لازم و تا آن‌جا كه خطر از او رفع گردد.

آیا در چه شرایطى انسان مى‌تواند دشمنى را كه قصد جان او را كرده، از پاى درآورد؟ آیا تسلیم شدن در مقابل دشمن صحیح است؟ گاه شخص به طور قطع مى‌بیند كه دشمن در صدد حمله به او است، در عین حال از خود عكس العملى نشان نمى‌دهد؛ آیا از نظر اسلام چنین عملكردى صحیح است؟ اینها پرسش‌هایى است كه به دفاع شخصى مربوط مى‌شود و باید در محافل علمى و حقوقى مورد بحث و تحقیق قرار گیرد. اما در این‌جا موضوع سخن ما در باره «حقوق متقابل مردم و حكومت» و «دفاع حكومت از جامعه» است؛ از این رو به دفاع شخصى نمى‌پردازیم.

از نظر اسلام «دفاع اجتماعى» اهمیت خاصى دارد؛ اما نكته مهم این است كه دولت اسلامى نباید تنها از جان، مال، آب و خاك مردم دفاع كند. این دفاعى است كه در بین همه انسان‌ها و بلكه در میان حیوانات نیز وجود دارد. این نوع دفاع چیز چندان مهمى نیست. به عبارت دیگر، این عملكرد چیزى نیست كه اسلام بر آن تأكید داشته باشد؛ چرا كه به طور طبیعى و خود به خود انجام مى‌شود. هر گاه لانه و آشیانه حیوانات به خطر افتد، حیوانات نیز به طور غریزى از خویش دفاع مى‌كنند. اگر كسى متوجه قصد دشمن در تعرض به مال، جان، ناموس و آب و خاك خود گردد و در عین حال از خود هیچ عكس‌العملى نشان ندهد، از حیوان پست‌تر است. این نوع دفاع، امرى طبیعى بوده و انسان باید به صورت فردى یا جمعى از خویش دفاع كند. تفاوتى هم بین «فرد» و «جامعه» نیست. جامعه نیز هر گاه احساس خطر كرده و متوجه قصد دشمن در آسیب رساندن به جان، مال و آب و خاك خود گردد، باید از خویش دفاع كند؛ و گرنه از جامعه حیوانات نیز زبون‌تر و فرومایه‌تر خواهد بود. در لزوم دفاع از كیان جامعه شك و تردیدى وجود ندارد و همه دولت‌ها در همه جوامع این وظیفه را براى خودشان قایل هستند كه باید از جان، مال، ناموس و آب و خاك مردم خویش دفاع كنند.

 

5. مهم‌ترین دفاع از نظر قرآن كریم

اسلام نكته‌اى بسیار مهم‌تر را در باب دفاع مطرح ساخته است. در این‌جا به دو آیه از قرآن در

باره مسأله «دفاع» اشاره مى‌كنیم:

وَ لَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْل عَلَى الْعالَمِین(1)= و اگر خداوند برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر دفع نمى‌كرد، قطعاً زمین تباه مى‌گردید؛ ولى خداوند نسبت به جهانیان تفضّل دارد.

اگر خداى متعال، مسأله دفاع را مقرر نفرموده بود، زمین فاسد مى‌گشت. پس دفاع براى جلوگیرى از فساد در جامعه است. اما سخن خداوند در این آیه اجمال دارد، یعنى نمى‌فرماید این فساد چیست؟ و اگر دفاع نمى‌شد، چه فسادهایى در زمین پدید مى‌آمد؟ اما آیه دیگرى از قرآن كریم، مى‌تواند مفسِّر آیه فوق باشد، و یا لااقل مصداق روشنى از فساد را بیان مى‌دارد:

الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقّ إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ كَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیز(2)= همان كسانى كه به ناحق از خانه‌هایشان بیرون رانده شدند. (آنها گناهى نداشتند) جز این كه مى‌گفتند: پروردگار ما اللّه است و اگر خدا بعضى مردم را با بعض دیگر دفع نمى‌كرد، صومعه‌ها و كلیساها و مساجدى كه نام خدا در آنها بسیار برده مى‌شود، سخت ویران مى‌شد، و قطعاً خدا به كسى كه (دین) او را یارى مى‌كند، یارى مى‌دهد، چرا كه خدا نیرومند شكست‌ناپذیر است.

اگر «قانون دفاع» نمى‌بود، پرستش‌گاه‌هاى خدا ویران مى‌گشت. در گذشته و در زمان انبیاى گذشته و از جمله پیامبران صاحب شریعت، پرستش‌گاه‌هایى با نام‌هاى خاصّى وجود داشته است و مردمى در آن‌جا به عبادت خدا مى‌پرداختند. قوم یهود معابدى به نام «كنشت» و مسیحى‌ها نیز معابدى به نام «كلیسا» دارند. علاوه بر این معابد، مكان‌هاى دیگرى به نام «صومعه» یا «دیر» وجود داشت كه برخى افراد مؤمن بیشتر وقت خود را در آن‌جا به عبادت و بندگى خدا مشغول بودند. از نظر قرآن كریم، اگر «قانون دفاع» نبود، بیش از همه، صومعه‌ها و معابد ویران مى‌گشت. دفاعى كه اسلام بر آن تأكید دارد، تنها به منظور حفظ جان، مال و آب و خاك نیست. ارزش آب و خاك و جان در مقابل شرف و عزت و انسانیت انسان قابل مقایسه نیست. آنچه براى انسان بیش از همه مهم بوده و داراى ارزش است، چیزى است كه به انسانیت انسان مربوط مى‌شود و انسان را با خدا ارتباط داده و ارزش او را بالا مى‌برد و به او


1. بقره (2)، 251.

2. حج (22)، 40.

این قابلیت را عطا مى‌كند كه همه موجودات، حتى فرشتگان در مقابل او خضوع كرده و به خاك افتند. به دلیل اهمیت «ارتباط انسان با خدا» باید مراكزى در جامعه وجود داشته باشد كه نمادى از آن «ارتباط» باشد و در آنها خدا عبادت شود و با او ارتباط برقرار گردد. این مراكز نمادین همان معابد، صومعه‌ها، دیرها، كلیساها، كنشت‌ها و مساجد هستند. این مراكز عبادى باید به صورت آباد روى زمین باقى بماند تا انسانیت انسان و هدف از آفرینش آدمى تحقق یابد. اگر این مكان‌ها برقرار نباشد، جامعه انسانى با حیوانات فرقى نخواهد داشت. آنچه از جان و مال افراد مهم‌تر است، دین و ایمان است. بنابراین مهم‌ترین دفاع در اسلام به منظور حفظ ارزش‌هاى دینى است.

در احادیث آمده است: هرگاه خطرى به جان و مال تو متوجه گشت و تو بتوانى با فدا كردن مال، جان خویش را حفظ كنى، از مال بگذر تا جان تو محفوظ بماند؛ ولى چنانچه خطرى متوجه جان و دین تو شده باشد و امر دایر است بین این كه یا جانت را بدهى و در عوض با ایمان از دنیا بروى، یا آن كه زنده بمانى، ولى بى‌دین و بى‌ایمان باشى؛ در این حالت، جان خویش را فداى دینت كن.(1) ارزش دین از جان و از زندگى دنیا به مراتب بیشتر است.


1. در این جا به چند نمونه از این احادیث اشاره مى‌كنیم:

حدیث 1: فَإن عَرَضَ لَكَ بَلاءٌ فَاجْعَلْ مالَكَ دونَ دَمِكَ فَإنْ تَجاوَزَكَ البَلاءُ فَاجْعَلْ مالَكَ دونَ دینِكَ فَإنَّ المَسْلوبَ مَنْ سُلِبَ دینُهُ و المَخروبَ مَن خَرِبَ دینُهُ، (كنز العمال، ج 15، ص 533، حدیث شماره 43601)= اگر بلایى به تو رسید، مالت را در راه خونت فدا كن، پس اگر بلا از حد گذشت، پس مالت را در راه دین خود فدا كن، پس همانا بى‌چیز كسى است كه از دینش محروم گردد و خراب و فاسد شده كسى است كه دینش سلب و خراب گردد.

حدیث 2: الامام على(علیه السلام): إذا حَضَرَتْ بَلیَّةٌ فَاجْعَلوا أموالَكُم دونَ أنفْسِكُم، وَ إذا نَزَلَتْ نازلةٌ فَاجْعَلوا أنفُسَكُمْ دونَ دینِكُم، وَ اعْلَموا أنَّ الهالِكَ مَنْ هَلَكَ دینُهُ، و الحریبَ مَن حُرِبَ دینُهُ، (میزان الحكمه با ترجمه فارسى، ج 4، ص 1804، از كافى، ج 2، ص 216)= امام على(علیه السلام): چون بلایى فرا رسد مال‌هاى خود را سپر جان‌هایتان كنید و چون حادثه‌اى پیش آید جان‌هایتان را فداى دینتان كنید و بدانید كه هلاك گشته كسى است كه دینش هلاك شده باشد و غارت شده كسى است كه دینش به غارت رفته باشد.

حدیث 3: رسول‌الله(صلى الله علیه وآله) ـ مما اوصى بهِ علیّاً(علیه السلام) ـ: و الخامِسةُ بَذْلُكَ مالَكَ و دَمَكَ دونَ دینِكَ، (میزان الحكمه، با ترجمه فارسى، ج 4، ص 1804، از وسائل الشیعه، ج 11، ص 452، ح 5)= پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) (از سفارش‌هاى آن حضرت به على(علیه السلام)): سفارش پنجم آن كه جان و مال خود را فداى دینت كنى.

حدیث 4: الامام الصادق(علیه السلام) ـ فى قولِ اللّهِ عَزّوجَلّ: «فَوَقاهُ اللّهُ سَیِّئاتِ ما مَكَروا»: یَعنى مؤمِنَ آلِ فرعونَ، و اللّهِ لقد قَطَّعُوهُ إرباً إرباً، و لكنْ وَقاهُ اللّهُ أن یَفتِنوهُ فى دینِهِ، (میزان الحكمه با ترجمه فارسى، ج 4، ص 1806، از بحارالانوار، ج 13، ص 162، ح 5 و ج 78، ص 268، ح 183) = امام صادق(علیه السلام) د رباره آیه «پس خداوند او را از گزند نیرنگ‌هاى آنان حفظ كرد» ـ مى‌فرماید: منظور مؤمن آل فرعون است. به خدا سوگند او را قطعه قطعه كردند اما خداوند نگذاشت كه به دینش آسیب برسانند.

بنابراین دفاع در اسلام تنها براى حفظ جان، فرزندان، ناموس، و آب و خاك نیست؛ البته براى این موارد هم هست، ولى بالاتر از آن، دفاع براى حفظ دین و ایمان انسان‌ها است. با مقایسه و تطبیق آیه اول و دوم روشن مى‌شود كه دست كم یكى از مهم‌ترین مصادیق «فساد ارض» همانا ویران گشتن پرستش‌گاه‌ها است. این امر نشان‌دهنده آن است كه همیشه در میان انسان‌ها، خطرهایى براى دین و ایمان مردم وجود داشته است و عده‌اى به دلایل و انگیزه‌هاى مختلف، مانع انتخاب راه صحیح و یكتاپرستى مردم بوده‌اند.

 

6. انبیا و دفاع از دین و دین‌دارى

چرا در طول تاریخ عده‌اى با ایمان مردم دشمنى مىورزیده‌اند؟ آیا دین و ایمان دیگران چه ضررى براى آنان داشته است؟ پاسخ به این سؤال، نیازمند تحلیل جامعه شناختى گسترده‌اى است. داستان‌هایى كه قرآن كریم از پیامبران نقل مى‌كند حاكى است كه دشمنى‌ها و مخالفت‌هاى این عده با انبیا بر سر دین و ایمان مردم بوده است. جنگ آنها با انبیا دعواى شخصى نبوده و با پیامبران پدركشتگى و نزاع خصوصى نداشتند. اگر چنین بود، اساساً موضوع نبوّت و دین مطرح نمى‌شد: سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الاَْنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَق(1)= به زودى آنچه را گفتند، و به ناحق كشتن آنها پیغمبران را، خواهیم نوشت.

در طول تاریخ همیشه عده‌اى با پیغمبران دشمنى مىورزیدند و آنان را به ناحق مى‌كشتند. بلاهاى زیادى بر سر پیامبران آوردند: برخى از پیغمبران را مدت‌ها در ته چاه زندانى كردند. بعضى از آنان را با ارّه سر بریدند. بعضى از پیامبران را در آتش یا آب جوش سوزاندند. اینها واقعیات تاریخى هستند. براى دشمنىِ این نامردمان با انبیا و اولیاى خدا، چه تحلیلى مى‌توان ارائه داد؟ این امر، بحث گسترده‌اى مى‌طلبد كه اكنون موضوع بحث ما نیست. اگر هیچ مدركى در اختیار نداشتیم، بیان قرآن كریم در اثبات جریان همیشگى مبارزه كفار با خداپرستان در طول تاریخ، كافى بود. دستور اكید خداوند به انبیا مبنى بر جهاد و دفاع، همانا براى محفوظ ماندن دین مردم، آباد گشتن معابد و پرستش‌گاه‌ها و برقرارى خداپرستى بوده است. روزگارى مساجد وجود نداشت و كنشت‌ها و كلیساها مكان‌هاى مقدسى براى عبادت به شمار مى‌رفت.


1. آل عمران (3)، 181.

این مكان‌ها محترم و داراى ارزش بود و مى‌بایست آباد باشد. از این رو قرآن كریم در آیاتى كه اشاره كردیم، در ابتدا بر صومعه‌ها تأكید مى‌ورزد (وَ لَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِد). سپس به «صومعه‌ها» و «بِیَع» اشاره مى‌كند كه منظور از آنها عبادت‌گاه‌هاى یهودیان و مسیحیان است. در نهایت نیز به مساجد، یعنى عبادت‌گاه‌هاى مسلمانان اشاره مى‌كند. تأخیر در ذكر «مساجد» به دلیل تأكید بر یك نكته تاریخى است و آن این كه دین اسلام متأخر از سایر ادیان است.

به هر حال این امر كه مهم‌ترین دفاع، دفاع از دین و ارزش‌ها است، نكته مهمى است كه نه تنها كفار بدان توجه ندارند، بلكه متأسفانه مسلمانان نیز به آن توجه كمترى دارند. حتى افراد متخصص و كسانى كه مسؤولیت تبیین این مسایل را براى مردم دارند بر این امر تأكید نمى‌كنند. قرآن كریم نمى‌فرماید: اگر قانون دفاع نمى‌بود، جان‌ها به خطر مى‌افتاد، خون‌هاى ناحقى بر زمین جارى مى‌گشت و یا خانه‌ها و شهرها ویران مى‌شد (اگر چه عبارت «لفسدت الارض» شامل این موارد هم مى‌شود) بلكه تأكید بر این است كه اگر قانون دفاع نمى‌بود، پرستش‌گاه‌ها نابود مى‌گشت. بنابراین دفاع اصلى و مهم، براى بقاى خداپرستى در جامعه است. این امر، فوق همه امور و بالاترین ارزش‌ها است. در سایه باقى ماندن معابد و پرستش‌گاه‌ها، سایر ارزش‌هاى انسانى و حقوق افراد و جوامع باقى مى‌ماند و بالطبع هر گاه مراكز پرستش از بین برود، ارتباط انسان با خدا و انسانیت انسان از بین مى‌رود. آنچه موجب امتیاز واقعى انسان بر سایر حیوانات است همان ارتباط آگاهانه او با پروردگار متعال است.

 

7. فرهنگ‌سراها به جاى مساجد و عبادت گاه‌ها!

قرآن كریم بر این نكته تأكید مىورزد كه همه عالم پرستش‌گاه خدا است: تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الاَْرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْء إِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُم(1)= آسمان‌هاى هفت‌گانه و زمین و هر كس كه در آنهااست او را تسبیح مى‌گویند، و هیچ چیز نیست مگر این كه در حال ستایش، تسبیح او مى‌گوید، ولى شما تسبیح آنها را در نمى‌یابید.

همه چیز، خدا را تسبیح مى‌كنند. قرآن كریم در باره «پرندگان» مى‌فرماید: أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافّات كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِما


1. اسراء (17)، 44.

یَفْعَلُونَ؛(1)= آیا ندانسته‌اى كه هر كه (و هر چه) در آسمان‌ها و زمین است براى خدا تسبیح مى‌گویند، و پرندگان نیز در حالى كه در آسمان پرگشوده‌اند (تسبیح او مى‌گویند)؟ همه ستایش و نیایش خود را مى‌دانند، و خدا به آنچه مى‌كنند دانا است.

پرندگان در آسمان نماز مى‌خوانند. آنها نماز خویش را یاد دارند. «عبادت» و «عبودیت» اساس خلقت و فوق همه ارزش‌ها است: ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ.(2) انسانى كه مسجود ملایكه واقع مى‌شود انسانى است كه در مراتب عبودیت به درجاتى عالى نایل شده است.

از این رو باید در جامعه، زمینه توجه هر چه بیشتر به خدا و پرستش‌ها و عبادت‌هاى آگاهانه فراهم شود. بدترین خطرى كه جامعه انسانى را تهدید مى‌كند آن است كه انسان بنده بودن خویش را فراموش كند و پرستش خدا در جامعه مورد تحقیر و تضعیف قرار گیرد و به جاى «عبادت سرا»، «فرهنگ‌سرا» درست كنند و مردم را به اسم هنر و موسیقى و حركات موزون و سرگرمى، از پرستش خدا باز دارند! و در وقت نماز و عبادت خدا در فرهنگ‌سراها به تماشاى فیلم مشغول كنند و یا در مراكز دیگر به سرگرمى بپردازند! این بدترین خطرى است كه یك جامعه اسلامى را تهدید مى‌كند. باید جامعه اسلامى به گونه‌اى باشد كه انسان از دیدن در و دیوار آن به یاد خدا بیفتد: رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّكاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار(3)= مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى‌دارد، و نگران روزى هستند كه دل‌ها و دیده‌ها در آن زیر و رو مى‌شود.

یكى از اسرارِ سفارش به بلند ساختن معابد، گنبدها و گلدسته‌ها آن است كه این مراكز در دید مردم باشد و هرگاه گناهى از آنان سر مى‌زند، به وسیله این پرستش‌گاه‌ها به یاد خدا بیفتند. حتى در كشورهاى اروپایى كه ساختمان‌هاى بلندى مى‌سازند، اجازه داده نمى‌شود كه در كنار یا نزدیك كلیسا ساختمانى بلندتر از كلیسا ساخته شود. از نظر آنان، این عمل نماد خداپرستى در جامعه است و باید مردم دائماً از طریق این مراكز عبادى به یاد خدا باشند. بدترین خطر براى جامعه آن است كه به تدریج مساجد و معابد ویران شود و به جاى آن، ساختمان‌هاى


1. نور (24)، 41.

2. ذاریات (51)، 56.

3. نور (24)، 36.

مرتفع و بزرگ ساخته شود و حداكثر محلى كوچك به مسجد اختصاص داده شود به گونه‌اى كه كسى بدان رغبت نشان ندهد. این عمل به تدریج یاد خدا را به فراموشى مى‌كشاند.

پس بر اساس آیه شریفه (22 حج) مهم‌ترین هدف از تشریع دفاع و جهاد، باقى ماندن یاد خدا و رواج خداپرستى در جامعه است. باید با كسانى كه بیشترین دشمنى را با دین دارند، بیشترین مبارزه را كرد. آنان نه تنها با منافع اقتصادى ما دشمنى دارند، بلكه از اساس، با دین و مذهب ما مخالفند. دفاع از منافع مادى مانند جان، مال و آب و خاك، امرى غریزى است و در همه حیوانات وجود دارد. اگر ما از منافع مادى خویش دفاع نكنیم، از حیوانات فرومایه‌تر، تنبل‌تر و پست‌تریم. كلام اساسى آن است كه انسانیت انسان بیش از آن است كه انسان تنها به منافع مادى خویش بیندیشد. آنچه مسلمانان باید در درجه اول به فكر آن باشند، مسأله دین و خطراتى است كه دین را تهدید مى‌كند.

 

8. دفاع از امت اسلامى

از نظر اسلام آیا تنها باید از جان و مال خویش دفاع كنیم؟ آیا تنها موظف به حفظ ملت و میهن خودمان هستیم یا فراتر از آن نیز وظیفه داریم؟

بر اساس آموزه‌هاى اسلامى، وجود كشورها و ملت‌هاى مختلف مورد پذیرش نیست. اسلام همه مسلمانان را یك «امت» و یك «ملت» مى‌داند و مرزهاى جغرافیایى بین كشورها و جوامع اسلامى اصالتاً اعتبارى ندارد. البته این مرزها مى‌تواند به عنوان «مصالح ثانوى» معتبر باشد و اگر این گونه شد، رعایت و حفظ آن لازم است، اما به هر حال در هیچ آیه یا روایتى، كلامى كه دالّ بر پذیرش مرزهاى گوناگون و جدایى مسلمانان از یكدیگر باشد، وجود ندارد. مسلمانان تنها داراى «دار الاسلام»، «دار الحرب» و «دار الهدنه» هستند. آنچه در اسلام به عنوان «وطن» داریم همان «میهن اسلامى» است و نه «میهن جغرافیایى». همان گونه كه گذشت، مرزهاى جغرافیایى تنها به جهت مصالح و شرایط خاص ممكن است اهمیت پیدا كند، چنان كه در زمان ما این گونه است. ان شاء اللّه، پس از ظهور حضرت ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف، این مرزها برداشته شده همه مسلمانان به صورت یك ملت خواهند شد. در حال حاضر مصالحى اقتضا مى‌كند كه این مرزها كم و بیش اعتبار داشته باشند، اما این امر جنبه ثانوى و فرعى دارد. آنچه مهم است دفاع از «جامعه اسلامى» است. هرجا مسلمان زندگى

مى‌كند، آن‌جا میهنِ همه مسلمانان است و همه مسلمانان موظف به دفاع از آن مى‌باشند. از دیدگاه اسلام، همان گونه كه دفاع از مرزهاى ایران واجب است، دفاع از سرزمین فلسطین نیز واجب است. براى یك مسلمان فرقى بین ایران، افغانستان یا فلسطین نیست. وظیفه‌اى به عهده مسلمان است و آن عبارت از دفاع از میهن اسلامى و سرزمینى است كه مسلمانان در آن زندگى مى‌كنند. به عبارت دیگر، مسلمان از «دار الاسلام» دفاع مى‌كند و تفاوت نام‌ها در این امر، تغییرى ایجاد نمى‌كند. مرزهاى جغرافیایى امرى اعتبارى، قراردادى و ثانوى است. مسلمانان همان گونه كه به حفظ جان و مالِ خود و بستگان و كسانى كه به اصطلاح امروزه ـ و نه به اصطلاح اسلام ـ در یك شهر یا كشور زندگى مى‌كنند، موظفند، در دفاع از همه مسلمانان نیز وظیفه دارند: وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصِیرا(1)= و چرا شما در راه خدا (و در راه نجات) مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى‌جنگید؟ همانان كه مى‌گویند: پروردگارا، ما را از این شهرى كه مردمش ستم‌پیشه‌اند بیرون ببر، و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده، و از نزد خویش یاورى براى ما تعیین فرما.

قرآن مى‌فرماید، عده‌اى تحت فشار و تسلط دشمن قرار گرفته‌اند. آنان به استضعاف كشیده شده‌اند و جان و مال آنها از ناحیه دشمن به خطر افتاده است. هر روز عده‌اى از این بى‌گناهان به فجیع‌ترین وضع كشته مى‌شوند؛ آیا نمى‌خواهید براى نجات آنان بجنگید؟! آیا نسبت به آنان احساس مسؤولیت نمى‌كنید؟!

دفاع در اسلام اختصاص به آب و خاك ایران ندارد، بلكه دفاع از «دار الاسلام» واجب است. بنابراین یكى از وظایف دولت‌هاى اسلامى، حمایت از مسلمان‌هایى است كه در این مناطق زندگى مى‌كنند و گرفتار بدترین فجایع و مشكلات مى‌باشند. در باره نحوه و كیفیت این كار، باید مسؤولان كشورهاى اسلامى با مشورت، هم‌فكرى و همكارى یكدیگر، راهى براى این مسؤولیت خطیر پیدا‌كنند.

به هر حال منظور از بیان این مطالب آن است كه جوانان ما به دلیل نفوذ فرهنگ غرب نپندارند كه ما تنها باید از كشور خودمان دفاع كنیم و كارى به دیگر ملل مظلوم از جمله فلسطین نداشته باشیم. براى یك مسلمان، تفاوتى بین ایران و فلسطین نیست؛ بلكه از یك


1. نساء (4)، 75.

دیدگاه مى‌توان گفت براى ما فلسطین مهم‌تر از ایران است؛ چه این كه «مسجدالاقصى» قبله اول مسلمین در آن‌جا واقع شده است، همان جایى كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) از آن به معراج رفت: سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر(1)= منزه است آن خدایى كه بنده‌اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى ـ كه پیرامون آن را بركت دادیم ـ سیر داد، تا از نشانه‌هاى خود به او بنمایانیم، كه او همان شنواى بینا است.

«مسجدالاقصى» یكى از بزرگ‌ترین مساجد و معابد الهى در روى زمین است. اگر بر طبق آیه 22 از سوره حج، دفاع اساساً براى حفظ پرستش‌گاه‌هاى خدا است، پس در درجه اول حفظ «كعبه» و در درجه دوم حفظ «مسجدالاقصى» لازم است. بر مسلمانان واجب است به پا خیزند و به هر صورت ممكن در مقابل متجاوزانِ به قبله اول مسلمین، دفاع كنند. اینها شعار نیست بلكه استناد به آیات قرآن و بیان یك مسأله شرعى و حكم الهى است و بر اساس آن، این دفاع، دفاعى واجب است.

 

9. دو ویژگى متفاوت دفاع در حكومت اسلامى

وظیفه دفاعى دولت اسلامى با دیگر دولت‌ها تفاوت‌هایى دارد. اولین تفاوت آن است كه دولت اسلامى نباید تنها از مال و جان افرادى كه در مرز جغرافیایى خاص قرار گرفته‌اند دفاع كند، بلكه جان و مال همه مسلمانان در روى زمین محترم است و دفاع از آنها بر همه مسلمانان واجب است و نحوه و كیفیت آن به شرایط زمان و مكان و نیز به نظر مسؤولان و صاحب‌نظران بستگى دارد. باید دید آنان با روشن‌بینى و دوراندیشى چه راه‌كارى را مناسب تشخیص مى‌دهند.

تفاوت دوم آن است كه در جامعه اسلامى تنها دفاع از جان، مال و آب و خاك مطرح نیست، بلكه از همه مهم‌تر دفاع از دین و ایمان است. حتى اگر حمله نظامى هم در كار نباشد و دشمنان بخواهند از راه‌هاى گوناگون دین و ایمان مردم را هدف قرار دهند، بر دولت اسلامى واجب است به هر صورت ممكن، گرچه با حمله نظامى، دفاع كند. این نكته دقیقى است و باید بیشتر به آن توجه كرد. برخى تصور مى‌كنند وقتى دفاع لازم است كه دشمن به روى ما


1. اسراء (17)، 1.

اسلحه بكشد و بخواهد جان و مال ما را به خطر اندازد؛ در حالى كه، اگر دشمن نه از راه نظامى، بلكه با حمله اقتصادى، سیاسى، تبلیغاتى و فرهنگى موجبات به خطر افتادن دین و ایمان مردم را فراهم سازد، دفاع هر چند به شكل نظامىِ آن واجب است. در این حالت، دشمن حمله نظامى نكرده است، بلكه با حمله فرهنگى وارد كارزار و مبارزه شده است؛ اما با این وجود در صورت ضرورت، دفاع نظامى واجب خواهد بود تا دین و ایمان مردم محفوظ بماند. به عبارت دیگر، اگر راه مبارزه با دشمن و جلوگیرى از خطر فرهنگى او به عملیات نظامى منحصر باشد، باید حمله نظامى كرد، چون زندگى این عالَم و اساس خلقت براى «خداپرستى» است.

 

10. سركوب دشمنان دین

ارزش زندگى انسان در روى زمین به «عبادت و بندگى خدا» است. اگر این هدف به خطر افتد خداى متعال در مقام انتقام از مردم برمى‌آید. چرا اقوام گذشته با انواع عذاب‌ها از بین رفتند؟ آیا آنها «حق حیات» نداشتند؟ از طرفداران حقوق بشر این پرسش را مى‌پرسیم: آیا قوم نوح «حق حیات» نداشتند؟! چرا خداوند طوفان فرستاد و همه آنها جز كسانى كه بر كشتى سوار بودند غرق شدند؟ پاسخ این است كه وجود آنها دیگر هیچ فایده‌اى نداشت و آنان ارزش انسانى خویش را از دست داده بودند، به گونه‌اى كه حتى فرزندان و نسل آنها هم ایمان نمى‌آوردند. حضرت نوح(علیه السلام) در نفرینش گفت: خدایا اگر اینها را رها سازى، حتى بچه‌هایشان نیز سالم نخواهند ماند: وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِینَ دَیّاراً. إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا یَلِدُوا إِلاّ فاجِراً كَفّاراً؛(1)= و نوح گفت: پروردگارا، هیچ كس از كافران را بر روى زمین مگذار؛ چرا كه اگر تو آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مى‌كنند و جز پلیدكار ناسپاس نزایند.

نسل ایشان فاسد گشته و آنان نیازمند «اصلاح نسل» هستند. اگر زنده بمانند جز افراد فاسد نمى‌زایند و نمى‌پرورانند. از این رو عذاب خدا نازل شد و آنان را از بین برد. چرا عذاب نازل شد؟ آیا چون بیمار بودند و به مرض ایدز مبتلا شده بودند؟! خیر، بسیار سالم و سر حال بودند. از مواد مخدر هم استفاده نمى‌كردند. به این دلیل گرفتار عذاب خدا شدند كه ایمان نداشتند. آنان ارزش انسانى خویش را از دست داده و بلكه براى دیگران هم مضر بودند.


1. نوح (71)، 26ـ27.

غیر از قوم نوح، اقوام دیگرى نیز به همین سرنوشت دچار شده‌اند. خداوند برخى را با طوفان عذاب كرد، عده‌اى را با زلزله از بین برد و بعضى را با بارش سنگ از آسمان عذاب كرد. در مورد امت پیامبر آخر الزمان هم به مؤمنان فرمود: قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیكُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْكُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْم مُؤْمِنِین(1)= با آنان بجنگید؛ خدا آنان را به دست شما عذاب و رسوایشان مى‌كند و شما را بر ایشان پیروزى مى‌بخشد و دل‌هاى گروه مؤمنان را خنك مى‌گرداند. دیگر از این زمان به بعد، خدا بر اقوام عذاب آسمانى نازل نمى‌كند. عذاب باید به وسیله مؤمنان بر سر كفار معاند نازل شود.

البته با بیان این مطالب شاید فردا دوباره برخى روزنامه‌ها بنویسند: باز فلانى خشونت‌طلبى راه انداخته! و روحیه خشونت‌طلبى را ترویج مى‌كند! ولى این آیه قرآن است. اگر قرآن داراى «رحمان و رحیم» است، این آیات را نیز دارد. چرا به این همه آیاتى كه در باره عذاب اقوام گذشته است توجه نمى‌كنید؟! در كجا فرموده است فلان قوم تا آخر زندگى كردند و همه آنان مؤمن و اهل سعادت بودند و مشمول رحمت‌هاى همیشگى خدا گردیدند؟! معمولا داستان‌هایى كه خداوند نقل مى‌كند مربوط به كسانى است كه در نهایت به عذاب الهى گرفتار آمدند. در آخرالزمان این عذاب‌ها به وسیله اسباب طبیعى نازل نمى‌شود، بلكه به دست مؤمنان جارى مى‌گردد. اگرچه همه چیز براى خدا یكسان است: وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الاَْرْض(2)= و سپاهیان آسمان و زمین از آنِ خدا است. همه چیز لشكر خدا است؛ باد، باران، دریا و آتش؛ ولى اراده الهى آن است كه در این زمان عذاب‌ها به دست مؤمنان بر سر كفار بریزد. مى‌فرماید با آنها بجنگید تا خدا به دست شما آنها را عذاب كند: قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیكُم. خدا مى‌خواهد آنها را رسوا و خوار سازد و شما را بر آنان پیروز گرداند و از این طریق دل‌هاى مؤمنان رنج‌دیده كسانى مانند فلسطینى‌ها را خنك سازد: وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْكُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْم مُؤْمِنِین.

پس جهاد و دفاعى كه در اسلام واجب شده فقط براى حفظ آب و خاك نیست. آنچه مهم‌تر از آن است حفظ ایمان و ارزش‌هاى دینى است. هر گاه، هر جا و به وسیله هر كس، دین، ایمان و ارزش‌هاى دینى به خطر افتد، در مقابل آنان دفاع به شیوه مناسب واجب است و چنانچه هیچ راه دیگرى جز دفاع نظامى وجود نداشته باشد، دفاع به صورت نظامى آن واجب


1. توبه (9)، 14.

2. فتح (48)، 4 و 7.

است. بالاترین هدف تشریع جهاد و دفاع، حفظ پرستش‌گاه‌هاى خدا و نیز حراست از ارزش‌هاى اسلامى و دینى است: وَ لَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ كَثِیرا.(1)

باید جامعه به گونه‌اى باشد كه مردم به خدا توجه پیدا كنند و براى آنان انجام مراسم عبادى، پرستش خدا، احیا و اقامه ارزش‌هاى الهى آسان باشد. گاه پرستش‌گاه‌ها در معرض خطر یا ویرانى هستند، اما نه با بمب و موشك، بلكه با توطئه‌هاى فرهنگى. براى مثال، دستور مى‌دهند باید برنامه‌هاى دینى از مدارس حذف شوند! و یا با شیوه‌هاى شیطانى دیگر كارى مى‌كنند كه جوانان و نوجوانان از مساجد، معابد و حسینیه‌ها دور شده و سرگرم شهوات گردند! در این حالت، دفاع به شیوه مناسب واجب است. قرآن كریم از كسانى ستایش مى‌كند كه وقتى آیات خدا نازل مى‌شود براى آنان حالت خشوع پیدا شده و اشك از دیدگانشان جارى مى‌شود: إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِیًّا(2)= هر گاه آیات خداى رحمان برایشان خوانده مى‌شد، سجده‌كنان و گریان به خاك مى‌افتادند.

خداى متعال این گونه بندگانى را مى‌خواهد كه هر گاه آیات الهى را مى‌شنوند، از چشم ایشان اشك جارى شده و دلشان مى‌لرزد: إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُون(3)= مؤمنان، همان كسانى‌اند كه چون خدا یاد شود دل‌هایشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خود توكل مى‌كنند.

پیامبران آمدند و چنین مردمى را تربیت كردند، ولى گذشتِ زمان باعث كاهش تدریجى توجه به ارزش‌ها شد: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا(4)= آن‌گاه، پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوس‌ها پیروى كردند، و به زودى سزاى گمراهى خود را خواهند دید.

روزگارى در اثر تربیت انبیا دل‌هاى مردم متوجه خدا بود به گونه‌اى كه هر گاه نام خدا برده مى‌شد اشك شوق از چشم آنان جارى مى‌شد؛ اما به تدریج این ارزش‌ها كم‌رنگ‌تر شد و دل‌ها متوجه لذت‌هاى مادى گردید. بازار نماز كساد گشت و به جاى آن مراكز شهوت‌رانى رواج پیدا


1. حج (22)، 40.

2. مریم (29)، 58.

3. انفال (8)، 2.

4. مریم (19)، 59.

كرد (أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات). چنین مردمى دچار گمراهى و بیچارگى خواهند شد.

خداوند با كسى خویشاوندى ندارد و «پیمان اخوت» هم نبسته است. هرگاه مردمى عبادت و توجه به خدا و ارزش‌هاى دینى را فراموش كنند، خواه ناخواه به بدبختى دچار خواهند شد، دشمن بر آنها مسلط مى‌گردد و در مقابل دشمنان، شخصیت و هویت خویش را خواهند باخت.