موضوع سخن «وظایف متقابل حكومت اسلامى و مردم» است. یكى از بزرگترین وظایف حكومت اسلامى و حقوق مردم، مسأله دفاع از جامعه اسلامى است. در جلسه پیش درباره «ضرورت دفاع» و «ویژگى دفاع اسلامى» مطالبى بیان شد. اشاره كردیم كه دفاع گاه «دفاع شخصى» است و گاه «دفاع اجتماعى». در دفاع شخصى هر فرد وظیفه دارد در مقابل متجاوز، از جان، مال، آبرو و ناموس خویش دفاع كند. این نوع دفاع از بحث فعلى ما خارج است. در اینجا بحث ما در باره «حقوق مردم بر حكومت» یا «وظایف حكومت اسلامى» است؛ از این رو از «دفاع اجتماعى» كه یكى از حقوق مردم و وظایف حكومت است بحث مىكنیم. در این زمینه از آیه 22 سوره حج مطالبى را استفادهكردیم:
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقّ إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ كَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ. الَّذِینَ إِنْ مَكَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الاُْمُور(1)= به كسانى كه جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت (جهاد) داده شده است، چرا كه مورد ظلم قرار گرفتهاند، و البته خدا بر پیروزى آنان توانا است. همان كسانى كه به ناحق از خانه هایشان بیرون رانده شدند. (آنها گناهى نداشتند) جز این كه مىگفتند: «پروردگار ما اللّه است» و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمىكرد، صومعهها و كلیساها و كنیسهها و مساجدى كه نام خدا در آنها بسیار برده مىشود، سخت ویران مىشد. قطعاً خدا به كسى كه (دین) او را یارى كند، یارى مىدهد، چرا كه خدا نیرومند و شكستناپذیر است. همان كسانى كه چون در زمین به آنها توانایى دهیم، نماز بر پا مىدارند و
1. حج (22)، 39ـ41.
زكات مىدهند و به كارهاى پسندیده وا مىدارند و از كارهاى ناپسند باز مىدارند، و فرجام همه كارها از آن خدا است.
در زمانهاى گذشته جنگها فقط جنگ نظامى بود و گستردگى و پیچیدگىهاى امروزه را نداشت. براى مقابله با آنها نیز تنها مىبایست دفاع فیزیكى و نظامى صورت گیرد. اما مسأله دفاع در روزگار ما كاملا متفاوت است. تجاوزهایى كه امروزه به كشورهاى دیگر مخصوصاً كشورهاى اسلامى صورت مىگیرد، از مكانیسمهایى بسیار پیچیده برخوردار است كه جز افرادى كه در این گونه مسایل تخصص و تعمق كافى دارند، افراد دیگر متوجه توطئههاى دشمن و راهكارهاى دفاعى مناسب با آن نمىشوند. از این رو ضرورى است مراحل مبارزه با دشمن را بررسى كنیم:
براى تدارك یك دفاع مناسب، گام اول شناخت دشمنى است كه در پى تجاوز به یك كشور اسلامى و یا گروهى از مسلمانان است. در گذشته شناخت دشمن آسان بود و تنها كسانى كه شمشیر و سلاح به دست گرفته و به مرزهاى یك كشور هجوم مىآوردند، به عنوان «دشمن» شناخته مىشدند. اما امروزه دشمنى با یك كشور یا یك جامعه یا گروهى از مردم منحصر به این صورت نیست، بلكه دشمنى و كارزار بین كشورها داراى انواع و اقسام گوناگون است. دشمنان در بسیارى از موارد، دشمنى خویش را به صورت آشكار، ظاهر نمىسازند. كم اتفاق مىافتد كه كسانى نابخردانه به طور علنى بگویند: ما با فلان مردم دشمن بوده و در پى نابودى آنان هستیم؛ یا بگویند: ما خواهان نابودى فلان نظام سیاسى هستیم؛ و یا به طور رسمى در مجلس كشورشان براى براندازى یك نظام حكومتى، بودجهاى تصویب كنند. این گونه اعمال بسیار احمقانه و نابخردانه است و در میان سیاستمداران دنیا كمنظیر است. دشمنان در اغلب موارد بسیار پیچیده عمل مىكنند و هیچ گاه دشمنى خویش را ظاهر نمىسازند. حتى در مواردى خود را طرفدار و حامى آن ملت جلوه مىدهند! در روزگار ما، كسانى كه با كشورهاى اسلامى به خصوص با امُّ القراى اسلام، یعنى جمهورى مقدس اسلامى ایران دشمنى مىورزند،
داراى چهرههاى گوناگون هستند و شناسایى آنها ساده نیست و نیازمند مهارت و دقت فراوان است. براى مثال، حضرت امام خمینى رضوان اللّه علیه فرمودند: هر چه فریاد دارید بر سر آمریكا بكشید. بسیارى از سیاستمداران كاركُشته و حتى انقلابى كشور از این سخن امام خمینى(رحمه الله) تعجب كردند. آنها فكر مىكردند كه تعبیر آن بزرگوار مبالغهآمیز است؛ چه این كه در آن زمان، هنوز ابرقدرت شرق یعنى اتحاد جماهیر شوروى وجود داشت و گروهكهایى كه وابسته به این ابرقدرت بودند، در داخل كشور ما داراى فعالیتهاى سیاسى بودند. امام خمینى(رحمه الله) داراى بصیرت الهى و فراست خدایى بود. ایشان در چنین شرایطى بهتر از دیگران دشمن اصلى را شناختند. این مثال، نمونه بسیار مهمى از دشمنشناسى است. دشمنشناسى نیازمند تجربههاى سیاسى متعدد و در عین حال محتاج فراست الهى و خدادادى است و نباید تصور كرد كسانى كه در رشته علوم سیاسى دروس فراوانى در دانشگاه خواندهاند، بهتر از دیگران دشمن را مىشناسند. به هر حال، قدم اول براى دفاع و پیشگیرى از خطرهاى دشمنان، شناسایى دشمن است.
بعد از آن كه دشمن خود را شناختیم ـ خواه دشمن از روى جهالت و غرور، خصومت خویش را ظاهر ساخت، یا ما با قراین و شواهد دشمنى او را تشخیص دادیم ـ باید بدانیم كه «دشمن خارجى» بدون ارتباط با «عوامل داخلى» موفقیتى نخواهد داشت. هم تجربه تاریخ گواه بر مطلب فوق است و هم تجربههاى دوران اخیر ایران و یا سایر كشورها، شاهد بر آن است. حتى در صدر اسلام نیز اینچنینبود:
لَوْ خَرَجُوا فِیكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ یَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِیكُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمِین(1)= اگر با شما (براى جهاد) بیرون آمده بودند جز فساد براى شما نمىافزودند، و به سرعت خود را میان شما مىانداختند و در حق شما فتنهجویى مىكردند، و در میان شما جاسوسانى دارند كه به نفع آنان اقدام مىكنند، و خدا به حال ستمكاراندانا است.
قرآن مىفرماید در میان شما خبرچینهایى وجود دارند كه اسرار شما را به دشمنان خارجى و بیگانگان اطلاع مىدهند. این عده كه دورو یا چندچهره هستند، در ظاهر اظهار
1. توبه (9)، 47.
ایمان، همراهى و همگامى مىكنند، اما در دل، دشمن سرسخت شما هستند. یكى از بزرگترین بلاهایى كه رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)و امیرالمؤمنین(علیه السلام)بدان مبتلا بودند، وجود منافقینى بود كه مردم سادهدل آنان را «خودى» تلقى مىكردند، ولى آنهایى كه بافراست بودند، آنان را دشمنان بسیار خطرناكى مىدانستند كه خطرشان از دشمنان خارجى هم بیشتر بود. نگاهى به تاریخ اسلام، آیات قرآن كریم و كلمات معصومان(علیهم السلام) نشان مىدهد كه خطر عُمال داخلى و نیروهاى چندچهره بسیار بیشتر از دشمنان بىنقاب بوده است. امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مىفرمایند: وَ لَقَد قالَ رسولُ اللّه(صلى الله علیه وآله) إنّى لا أَخافُ عَلى اُمّتى مُؤْمِناً و لا مُشْرِكاً امّا المُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللّهُ بِایمانِهِ و أَمَّا الْمُشْرِكُ فَیَقْمَعُهُ اللّهُ بِشركِهِ و لـكِنّى أَخافُ عَلَیْكُم كُلَّ منافِقِ الجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ یَقولُ ما تَعْرِفونَ و یَفْعَلُ ما تُنكِرون(1)= پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)به من فرمود: بر امّت اسلام، از مؤمن و مشرك هراسى ندارم، زیرا مؤمن را ایمانش باز مىدارد، و مشرك را خداوند به جهت شرك او نابود مىسازد، من بر شما از منافقى مىترسم كه درونى دوچهره، و زبانى عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مقام شكایت و بیان درد دل است؛ در عین حال، مطلب خود را از رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)نقل مىكند. مىفرماید: من براى امّت اسلام از مؤمن و مشرك بیم ندارم. مؤمنان به لحاظ خداترسى و ایمانشان، براى جامعه اسلامى خطرى ایجاد نمىكنند. مشركان را نیز خدا به واسطه داشتن شركْ قلع و قمع مىكند. این تعبیر حضرت یك «تعبیر توحیدى» است؛ یعنى آن حضرت قلع و قمع دشمنان اسلام را به خدا نسبت مىدهد، اگر چه در ظاهر مؤمنان با جهاد و كارزار نظامى این كار را انجام مىدهند: قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیكُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْكُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْم مُؤْمِنِین(2)= با آنان بجنگید، تا خدا آنان را به دست شما عذاب و رسوایشان كند و شما را بر ایشان پیروزى بخشد و دلهاى گروه مؤمنان را خنك گرداند. به هر حال، معرفت و تربیت توحیدى اقتضا دارد كه رفع بلا به خدا نسبت داده شود. آن حضرت در ادامه مىفرماید: آنچه من نسبت به آینده جامعه اسلامى از آن بیمناك هستم همانا وجود كسانى است كه در دل خویش نفاق دارند. سخنان منافق، همانند سخن شما است. او در ظاهر و با سخنان فریبنده خویش، از اسلام، تشیع و انقلاب حمایت مىكند، ولى عملش مخالف گفتارش مىباشد. او
1. نهجالبلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، نامه 27.
2. توبه (9)، 14.
همان چیزى را كه شما «خوب» یا «معروف» مىدانید به زبان جارى مىسازد، ولى در عمل، در پى منكرات و كارهاى ناپسند و ناحق است.
آرى، ترسى كه پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) نسبت به آینده دارد از این عناصر چندچهره و منافق است. امام خمینى رضوان اللّه علیه نیز در مورد برخى گروهكها (نهضت آزادى) فرمودند: آنان از تروریستهاى منافق بدترند. سخن آن بزرگوار به این دلیل است كه این عده داراى ظاهر اسلامى هستند. اهل عبادت، نماز و روزه بوده و با رفتار فریبنده خویش از اسلام و انقلاب حمایت مىكنند، ولى در باطن، دلشان با كفار و دشمنان اسلام است. از این رو است كه مرحله دوم، یعنى شناسایى عناصر داخلى و ستون پنجم دشمن، از مرحله اول سختتر است. بسیارى از مردم، اهل صداقت، پاكى و درستى هستند، ولى در میان آنان عناصرى چندچهره و خطرناك نیز یافت مىشود. مردم باور نمىكنند این عده كه چهرههایى ظاهر الصلاح دارند، در دل خویش نیتهایى پلید و شوم داشته باشند؛ از این رو فریب آنها را مىخورند. البته بحمداللّه جامعه اسلامى ما بعد از انقلاب به بركت رهنمودهاى امام خمینى(رحمه الله)از نظر شناخت سیاسى آنچنان ارتقا پیدا كرده است كه اكثریت قریب به اتفاق جامعه ما، این دشمنان را در هر لباس و تحت هر ماسك و نقابى كه باشند مىشناسند، ولى هنوز عدهاى سادهدل، فریب برخى چهرهها و قیافههاى ظاهر الصلاح را مىخورند.
انگیزههاى مختلفى را مىتوان در دشمنى با اسلام و جامعه اسلامى جستجو كرد. یكى از مهمترین انگیزههاى هر دشمنى در جنگها و مبارزات نظامى، به دست آوردن منابع مادى و اقتصادى است؛ مثلا گاه یك كشور به كشور همسایه تجاوز مىكند تا منابع نفتى آن كشور را در اختیار بگیرد. شناخت این انگیزه واضح و روشن است و اغلب مردم از آن آگاهى پیدا مىكنند. برخى منافع مادى درجه دوم نیز وجود دارد كه تعدادى از جنگها بر اساس آن اتفاق مىافتد؛ مثلا در گذشته هر گاه دشمن به پیروزى دست مىیافت، زنان آن جامعه و برخى مردان را به اسارت مىبرد و به عنوان برده اسیر مىكرد. این انگیزه نیز از نوع «منافع مادى» است.
اما از دیرباز انگیزههاى دیگرى نیز در جنگها و مبارزههاى دشمنان وجود داشته است كه افراد ساده و سطحىنگر از وجود این انگیزهها غفلت مىورزند. براى روشن شدن این مطلب مناسب است ابتدا مثال سادهاى از رفتارهاى فردى بیان كنیم: گاه دو همكار، دو برادر یا دو نفر
فامیل با یكدیگر رقابت یا دشمنى مىكنند و در مواردى اختلاف آنان به جنایت یا قتل مىانجامد. گرچه معمولا این گونه اختلافها و نزاعها بر سر منافع مادى مانند ارث است، اما نباید از این نكته غفلت كرد كه در نزد برخى از مردم، ارزش پُست، مقام و شهرت از منافع مادى بیشتر است. كسانى هستند كه حاضرند ثروت خود را میان مردم تقسیم كنند و یا اموال زیادى در انتخابات صرف كنند تا به یك ریاست، پُست و عنوان دست یابند، چند سال به عنوان نماینده یا مقام دیگر منصوب شوند، عكسشان را به دیوارها بچسبانند و در روزنامهها مطرح گردند. چنین امرى براى آنان فوقالعاده اهمیت و جاذبه دارد. این گونه مسایل در همه جوامع و حتى در صدر اسلام وجود داشته است. در این جا صلاح نیست كه برخى مصادیق و افراد را نام ببرم، ولى اجمالا اشاره مىكنم كه بودهاند افرادى كه رفتارهاى زاهدانه داشتهاند و حتى در خلوت نانِ جو با نمك یا سركه مىخوردند تا از این طریق، قلوب دیگران را جذب كرده و محبوبیت اجتماعى به دست آورند! آنچه در نزد چنین افرادى مطلوب بالذات و مقصد اصلى است، داشتن پُست، مقام و عنوان است و منافع مادى دیگر مانند: پول، زمین و خانه نزد آنان در درجه دوم اهمیت قرار دارد و چنانچه ضرورت داشته باشد از منافع مادى خویش در راستاى حفظ ریاست خواهند گذشت. در نزاعهاى اجتماعى و ملّى نیز عنوان «ابرقدرت» از این قبیل است. ابرقدرتها مىخواهند سخن آنان در همه جوامع مبناى عمل باشد و در مسایل بین المللى آخرین تصمیمها را بگیرند. از این رو در سیاستهاى كشورهاى دیگر نفوذ مىكنند و همیشه در صدد سلطهجویى و برترى طلبى هستند.
برخى دشمنىها در مسایل و روابط فردى، به انگیزه «حسادت» است. شخص حسود مایل است به دیگرى ضرر و زیان وارد شود. در این حالت، او نمىخواهد منافع مادى دیگران را به خود اختصاص دهد، بلكه اساساً نمىتواند وجود نعمت را براى دیگران ببیند. چنین كسى وقتى آرامش خاطر پیدا مىكند كه منافع مادى و نعمت دیگران سلب گردد، گرچه چیزى نصیب او نشود. شبیه همین مطلب، در مسایل اجتماعى نیز وجود دارد. گاهى یك جامعه نسبت به جامعه دیگر یا یك ملت نسبت به ملت دیگر حسادت مىورزد. شاید باور كردن این مطلب كمى دشوار باشد، ولى این مسأله واقعیت دارد. قرآن كریم مىفرماید: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواء(1)= همانگونه كه خودشان كافر شدهاند، آرزو دارند (كه شما نیز) كافر شوید، تا با هم برابر باشید.
1. نساء (4)، 89.
عدهاى در كشور خودشان با معضلات و مشكلات فراوانى مواجه هستند و علىرغم آن كه در علوم، صنعت و تكنولوژى پیشرفت فراوانى دارند و همه گونه وسایل ظاهرى براى آنان فراهم است، همیشه حالت استرس و اضطراب دارند و بیشترین مصرف دارو در آن كشورها، داروى اعصاب است و اكثر بیماران آنان كسانى هستند كه از ناراحتىهاى روانى و روحى رنج مىبرند. قشر وسیعى از مردم این جوامع تا قرص خوابآور نخورند به خواب نمىروند! در این كشورها علىرغم تلاشى كه براى تساوى حقوق مرد و زن صورت مىگیرد، آمار زنانى كه از دست شوهرانشان كتك مىخورند و از خانه رانده مىشوند، از بسیارى كشورهاى دیگر بیشتر است. در این كشورها، كه در پشت صحنه سیاستشان دست صهیونیستها در كار است، سالها است كه از «زنان» طرفدارى كرده و آنان را بر مردها مقدّم مىدارند و قوانین فراوانى براى تساوى مرد و زن تدوین كردهاند، ولى آمار و ارقام واقعیّتها چیزى دیگر را نشان مىدهد. به خانوادهها اعلام شده است كه اگر زنى به وسیله شوهر كتك خورد و یا مورد تجاوز، تهدید و توهین قرار گرفت، با فلان شماره تماس گرفته پلیس را در جریان امر قرار دهد. در صورت تماس، فوراً پلیس به منزل مورد نظر آمده زن را از دست شوهرش نجات مىدهد. با وجود همه این پیشبینىها، آمار تجاوز به زنان در این كشورها از همه جاى دنیا بیشتر است. این جا است كه آنان نمىتوانند شاهد باشند كه در كشورهاى به اصطلاح عقبافتاده، اكثر مردم چنین مشكلاتى ندارند و آرام و با محبت و صمیمیت زندگى مىكنند، در حالى كه از ثروت زیاد، تكنولوژى پیشرفته و قدرت مدیریت قوى نیز محروم هستند.
تلاش یكى از پیشرفتهترین و متمدنترین كشورهاى دنیا براى مبارزه با مواد مخدر به جایى نرسیده است. من خود شاهد بودم كه در میادین عمومى شهر، سرنگهاى مجانى گذاشته بودند تا جوانان معتاد، براى تزریق مواد مخدر از سرنگهاى یك بار مصرف استفاده كنند و دیگران از گسترش بیمارى ایدز در امان باشند! فعالیتهاى فرهنگى، آموزشى و تبلیغاتى آنان از طریق روزنامهها، رادیو و تلویزیون در عدم استفاده از سرنگ مشترك فایدهاى نداشت، در نهایت سرنگ مجانى در اختیار معتادان به هرویین و مواد مخدر دیگر قرار داده مىشود. با این حال، مبتلایان به بیمارى ایدز، از طرق مختلف این بیمارى را به دیگران منتقل مىسازند. مردم این جوامع علىرغم قدرت مادى فراوان، آرامش و آسایش ندارند. از این رو نسبت به دولتشان خوشبین نبوده و به صورت گسترده در انتخابات شركت نمىكنند و در صحنههاى
اجتماعى و سیاسى حضور ندارند و بیمارىهاى روحى و روانى آنان نسبت به دیگر كشورها بیشتر است. به این سبب، دولتها و سیاست مداران این كشورها نسبت به جوامع اسلامى و ملتهاى مسلمان حسادت مىورزند و مىخواهند كه آنها را هم مثل خودشان ببینند: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواء. انگیزه دشمنى آنان، حسادت به دیگر ملتها است. از نظر آنان ما مسلمانان «ارتجاعى» و «واپسگرا» تلقى مىشویم؛ چرا كه به چیزها و مسایلى فوق اسباب مادى معتقدیم و قایل به خدایى هستیم كه دیدنى نیست و نمىتوان با او تماس جسمانى گرفت. ما به وحى، قیامت، فرشته و شیطان معتقد هستیم. از نظر ما در كنار بنى آدم موجودات وسوسهگرى وجود دارند كه رئیس آنان قسم خورده كه همه انسانها را گمراه سازد: قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ. إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِینَ؛(1)=[ شیطان] گفت: پس به عزت تو سوگند كه همگى را جداً از راه به در مىبرم مگر آن بندگان خالص شده تو را.
شیطان صریحاً در مقابل خداوند قَسَم یاد كرد و گفت: به عزّت تو سوگند كه تمام آدمیان را گمراه خواهم ساخت مگر یك گروه كه دسترسى وى به آنان ممكن نیست و آنها حضرات معصومین(علیهم السلام)هستند. خداوند نیز به دلیل وجود حكمتهایى كه اكنون در صدد بیان آن نیستیم، تا حدودى دست فریبكارى و اغواى شیطان را باز گذاشته است: قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ. قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِین(2)= [شیطان] گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزى كه بر انگیخته مىشوند مهلت ده، فرمود: در حقیقت تو (تا سرآمد معیّنى) از مهلت یافتگانى.
به هر حال، به اعتقاد ما یك نیروى غیرعادى در میان انسانها وجود دارد كه انگیزه اصلىاش گمراه ساختن انسانها است. او در كار گمراهسازى غالباً از دوستان و یارانش كمك مىگیرد كه همان «شیاطین الانس» هستند. به عبارت دیگر، شیطان برخى انسانها را به عنوان «شیاطین انسانى» انتخاب كرده و از طریق آنان، دیگر انسانها را گمراه مىسازد: إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ. إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُون(3)= چرا كه او (شیطان)، بر كسانى كه ایمان دارند و بر پروردگارشان توكل مىكنند، تسلّطى ندارد. تسلط او تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزیدهاند، و آنها كه نسبت به خدا شرك مىورزند (و فرمان شیطان را به جاى فرمان خدا، گردن مىنهند).
1. ص (38)، 82ـ83.
2. ص (38)، 79ـ80.
3. نحل (16)، 99ـ100.
هستند كسانى كه تمام اختیار خویش را به دست ابلیس مىدهند. تعبیر قرآن در باره آنها «یَتَولَّونه» است. شیطان آنها را شناسایى كرده و روى آنها كار مىكند و در نهایت اینان به عنوان «شیاطین انس» ابزار بسیار خوبى براى گمراهى دیگران مىشوند. این شیاطین تنها در صدد جلب منافع مادى خویش نیستند، بلكه هدف اصلى آنان «اغواى دیگران» است. از این رو، با راه حق، دعوت انبیا و برقرارى عدالت مخالفت مىورزند.
باور این سخن بسیار مشكل است كه هدف عدهاى تنها گمراه ساختن دیگران، و نه جلب منافع مادى و اقتصادى است. من برخى از این افراد را مىشناسم و با آنان سوابق دهها ساله دارم. این امر، واقعیتى غیرقابل انكار و یك مسأله بغرنج روان شناختى است. متأسفانه نه بنده روانشناس هستم و نه الان موقعیتى براى بیان آن است، ولى به هر حال، این مطلب هم تجربه شده و هم قرآن به آن شهادتمىدهد.
بنابراین جامعه اسلامى تنها با افراد شمشیر به دست و دشمنان اقتصادى مواجه نیست، بلكه دشمنى دشمنان داراى انواع و اقسام مختلف است. علاوه بر آن، عدهاى در پى تسلط اجتماعى و آقایى بر ملت ما هستند. همان طور كه گذشت، دلیل این امر، حسادت آنان نسبت به آسایش و آرامش روحى و معنوى است كه مردم مؤمن ما از آن برخوردارند. آنان در پى سلب این آرامش روحى هستند: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواء. آنان در پى ایجاد فرهنگ یكسان جهانىاند و مىخواهند همه یك جور باشند؛ اگر ناامنى است همه ناامن باشند؛ اگر بیمارى است همه بیمار باشند و اگر مرض ایدز وجود دارد همه بدان مبتلا باشند! آنان مىگویند، چرا مردم عقبافتادهاى كه از ثروت، قدرت و تكنولوژى پیشرفته چندان بهرهاى ندارند، زندگى آرام و خوشى داشته باشند؟
و سرانجام، آنچه در رأس همه این اسباب ظاهرى قرار دارد غرور فوقالعاده برخى جوامع است. آنان در پى كسب قدرت هر چه بیشتر و تحمیل سلطه و قدرت خود بر سایر جوامع هستند. در این حالت، حتى اگر شما منافع مادى آنان را تأمین كنید و تمام منابع نفتى ایران در اختیار آمریكا قرار گیرد، دست از سر شما نخواهند كشید؛ چرا كه آنان در صدد تحمیل قدرت اجتماعى و سیاسى خویش هستند. باید نوكر شویم! تا نوكر نشویم دست از سر ما نخواهند كشید به چه دلیل آنان براى از بین بردن اسلام به خصوص اسلام فعال و زنده در جمهورى اسلامى ایران تلاش مىكنند؟ انگیزه آنان تسلط بر منابع طبیعى و اقتصاد كشور است و در
صددند سرورى و فرهنگ خویش را بر دیگران تحمیل كنند. آنان مىخواهند همه جهانیان داراى یك روش یا یك فرهنگ به صورتى كه آنان مىپسندند، باشند.
بعد از شناخت دشمن، شناخت عُمال و ایادى او و انگیزههایش باید شیوههاى دشمنى آنان را بشناسیم. این مسأله نیز از اهمیت خاصى برخوردار است كه عدهاى سادهنگر بدان توجه نمىكنند. برخى افراد ساده اندیش مىپندارند دشمنى آنان تنها از طریق پرتاب بمب و موشك است و دشمن با بمباران و موشكباران یك شهر یا حتى یك كشور به مقاصد خویش دست مىیابد! اما آنان هرگز از این راه به هدف خود نخواهند رسید. این چیزى است كه آن را در موارد مختلف، مانند قضیه جنگ ویتنام تجربه كردهاند و بعد از آن همه تلاش، سرافكنده و خوار و ذلیل از یك كشور ضعیف و دورافتاده بیرون رانده شدند. انشاء اللّه در افغانستان نیز چنین خواهد شد. در هر حال در میان آنان سیاستمداران پختهترى یافت مىشوند كه دشمنى خویش را از راههاى بسیار پیچیده اِعمال مىكنند. استعمار پیر، بسیار بهتر از آنان، از مكانیسمهاى پیچیده استفاده كرده و دشمنى خود را بر دیگران اِعمال مىكند. شناخت راهها و شیوههاى اعمال دشمنى، خود بابى وسیع است و حتى مىتوان گفت یك علم را به خود اختصاص مىدهد. آنان براى این كار از علوم مختلفى استفاده كرده و دانشكدههاى عریض و طویلى را براى آموزش این علوم درست كردهاند كه از طریق آنها روشهاى نفوذ و تسلط بر دیگران را آموزش مىدهند. از جمله روشهاى آنان اعطاى وام و كمكهاى مالى به كشورهاى دیگر است كه از طریق آن به كلى اقتصاد یك كشور را نابود مىسازند. در مواردى به بهانه دادن تكنولوژى و چیزهایى از این قبیل وارد یك كشور مىشوند و مردم نیز شادمان مىگردند كه دولتى حاضر شده به آنها وامهاى سنگین و تكنولوژى اعطا كند! غافل از آن كه این دامى بیش نیست و خوابهاى آشفتهاى در پس آن برایشان دیدهاند. اگر نمونه روشن آن در آرژانتین واقع نشده بود ما باور نمىكردیم كه یك كشور به بهانه كمك اقتصادى، كشور دیگرى را كه داراى وسعت و ثروتهاى طبیعى فراوان است ورشكسته سازد. آنان مىخواستند شبیه همین برنامه را در كشورهاى شرق آسیا نیز اِعمال كنند. بحمداللّه برخى كشورهاى مسلمان زود متوجه توطئه دشمنان شدند و تا حدودى دسیسههاى دشمنان را خنثى كردند، ولى توطئهگران دست برنداشته و براى ما نیز خوابهایى دیدهاند.
یكى از روشهایى كه امروزه بسیار متداول است و استعمارگران براى ایجاد سلطه از آن به وفور بهره مىبرند «روشهاى فرهنگى» است، كه در این راه از تكنیكها و شیوههاى بسیار پیچیدهاى استفاده مىكنند. گاه با سوء استفاده از مفاهیم خودى و تحریف آنها، در پى اِعمال مقاصد خویش هستند. براى مثال، در فرهنگ ما «حرّیّت» واژهاى مقدس است. برخى بزرگان اخلاق و فلاسفه ما گفتهاند: اساس همه فضایل اخلاقى «حرّیّت» است. فخر رازى در كتاب «المباحث المشرقیه» در بحث فلسفه اخلاق مىگوید: حرّیّت، اساس همه فضایل اخلاقى است. نیز «حرّیّت» در كلمات امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سخنان حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) و در كلمات سایر بزرگان دین، واژه بسیار مقدسى است. اما امروزه این واژه آنچنان تحریف و مسخ شده كه حرّیّت به بىبند و بارى، عدم مسؤولیت، هواپرستى و روش حیوانیت معنا مىشود! لفظ همان لفظ است و حتى به آیات و روایات آن نیز استدلال مىكنند، ولى معنایى كه به این لفظ مىدهند درست مقابل آن چیزى است كه در فرهنگ اسلامى ما به عنوان ملاك ارزش مطرح است! شبیه این واژه، اصطلاحات و واژههاى فراوانى وجود دارد كه در این جا مجال بیان آنها نیست.
ما نیز آرزو داریم كه همه مردم در راه حق یكسان شوند و در دولتى كه وجود مقدس حضرت ولىعصر عجل اللّه فرجه الشریف در آن حكومت مىكند وحدت پیدا كنند. منظور از یكسان شدن آن است كه همه عدالت را رعایت كنند، به حقوق یكدیگر احترام بگذارند و ارزشهاى الهى و اسلامى در همه جهان حاكم شود. اما آنچه كه دشمنان اسلام با نام «فرهنگ واحد جهانى» و یكسانسازى ملتها تبلیغ مىكنند و در پى ایجاد آن هستند این است كه ارزشهاى اسلامى و الهى از بین رفته، همه تحت سلطه و تجاوز قرار گیرند و مفاسد جوامع غربى در همه دنیا گسترش پیدا كند. از این رو بین «وحدت» یا «جامعه واحد»ى كه اسلام و به خصوص تشیّع به دنبال آن است و با «فرهنگ واحد جهانى» كه دشمنان اسلام در صدد آن هستند تفاوت اساسى وجود دارد. همین امر بر برخى نادانها و كجاندیشان مشتبه شده است. آنان وقتى مىخواهند رفتارهاى تجاوزگرانه آمریكا را توجیه كنند، مىگویند: آیا مگر شما نیز معتقد نیستید كه سرانجام دنیا، به یك «جامعه واحد» تبدیل مىشود؟!
در پاسخ باید گفت: كدام وحدت؟ آیا وحدت بر كفر؟! وحدت بر ظلم؟! وحدت بر حیوانیت؟! یا وحدت بر اساس حق، عدالت، ایمان، انسانیت، تقرب به خدا و بالاخره وحدت بر اساس حاكمیت ارزشهاى الهى؟ این دو نوع وحدت كاملا در مقابل یكدیگر قرار دارند و وحدت به هر صورت ممكن مطلوب ما نیست. آیا وحدت بر شرك و ایجاد جامعه مشرك جهانى مطلوب است؟! «جامعه واحد»ى كه ما به دنبال ایجاد آن هستیم ایدهاى مقدس است كه عبارت است از وحدت بر محور حق، نه وحدت بر اساس فرهنگ الحادى غرب.
ما با هر وسیلهاى كه مردم را از فرهنگ اسلامى خویش دور سازد و به اصطلاح به فرهنگ جهانى غرب نزدیك سازد مخالفیم. چرا؟ چون مردم را از حق و از سعادت دنیا و آخرت دور مىكند. آیا براى ما متحد شدن بر اساس هر محورى اصالت دارد؟! ما خواهان فرهنگ واحد حق و الهى هستیم كه ارزشهاى الهى، و نه ارزشهاى شیطانى بر آن حاكم باشد، وگرنه ما همان «اختلاف» و تعدد ملتها را به مراتب بر چنین وحدت كفرآمیزى ترجیح مىدهیم، چون لااقل ما مىتوانیم دین و فرهنگ والاى خودمان را حفظ كنیم.
این سخن كه «در ایده تشیع نیز مسأله جامعه واحد جهانى نیز مطرح است، پس چرا با فرهنگ جهانى غرب مبارزه مىكنید؟» چیزى بیش از یك مغالطه نیست. در اینجا دو امر متضاد، یعنى نور و ظلمت وجود دارد. شما چگونه نور را با ظلمت مقایسه مىكنید؟ ما خواهان وحدتى هستیم كه انسانها بر اساس نور گرد یكدیگر مىآیند، در حالى كه آنان خواهان وحدت بر اساس ظلمت و نابود ساختن انوار هستند. چگونه این دو با یكدیگر قابل مقایسه است؟!
پس از كسب چهار نوع معرفت: شناخت دشمن، شناخت عُمال داخلى، شناخت انگیزهها و شناخت ابزارها و شیوههاى رفتارى دشمن، نوبت به طراحى روش مبارزه با دشمن مىرسد. كسانى كه در زمینه مبانى فكرى و ارزشى اسلامى تسلط كافى دارند، باید «مدیریت دفاع» را تدوین كنند. این كار باید بر اساس ارزشها و جهانبینى توحیدى و اسلامى باشد. مبانى فكرى و ارزشى اسلام مهمترین مسألهاى است كه باید به خوبى آن را شناخت و از آن به صورت كامل دفاع كرد. متأسفانه بسیارى از كشورهاى اسلامى در تمامى این مراحلْ ضعف
دارند. طبیعى است وقتى شناخت صحیحى از دشمن و ایادى داخلى او و انگیزهها و ابزارها و روشهایش نداشته باشیم، نمىتوانیم نقشه سنجیده و صحیحى براى مبارزه و دفاع طراحى كنیم.
بحمداللّه مردم جامعه ما به بركت رهنمودهاى امام راحل(رحمه الله) در این زمینه نسبت به جوامع دیگر پیشرفت بسیارى داشتهاند. از خداى متعال درخواست داریم كه ساعت به ساعت بر علوّ درجات آن بزرگوار بیفزاید. امروز مردم بىسواد و كمسواد روستاها، پیرزنها و پیرمردهاى ما نیز بسیارى از مسایل سیاسى را درك مىكنند كه افراد تحصیلكرده كشورهاى اروپایى و آمریكایى از درك آن عاجزند. شاید باور كردن این ادّعا مشكل باشد، ولى حقیقتى است كه وجود دارد. پیرزنهاى روستایى و نقاط دورافتاده كشور ما چیزهایى را درك مىكنند كه دانشجویان دانشگاههاى اروپا و آمریكا آن را درك نمىكنند. این رشد فكرى، روشنبینى و دشمنشناسى، به بركت انقلاب و در سایه ارزشهاى اسلامى حاصل شده است. اما نباید مغرور شویم، چون آگاهىها به حد نصاب نرسیده است و متأسفانه هنوز در بعضى قسمتها كمبود داریم.
یكى از اقداماتى كه حكومت اسلامى از باب مقدمه براى دفاع مذكور، موظف به انجام آن است افزایش دادن آگاهى و شناخت مردم و جامعه در این زمینه است. در یك جامعه اسلامى نمىتوان بخش «دفاع» را از بخش «فرهنگ» جدا ساخت. چنانكه «دفاع» از «اقتصاد» جدا نیست. این بخشها در هم تنیده است. بنابراین نمىتوان گفت گروهى در زمینه مسایل اقتصادى برنامهریزى كنند و گروهى دیگر برنامهریزى در زمینه امور دفاعى را به عهده گیرند. این دو به یكدیگر ارتباط دارد. كسانى كه براى جامعه اسلامى سیاستگذارى كلان مىكنند باید حد نصابى از اطلاعات در همه این زمینهها را دارا باشند و متخصصان بتوانند در بخشهاى مختلف و در مجالس مشورتى خویش از این سیاستهاى كلان بهره گیرند.
به دلیل اهمیت دشمنشناسى، حكومت اسلامى باید در سیاستگذارىهاى خود، نسبت به توسعه اطلاعات مردم در زمینه شناخت دشمنان، عُمال داخلى،انگیزهها و نیز شیوههاى آنان توجه ویژه مبذول دارد و با استفاده از ابزارها و روشهاى مختلف، آموزشهاى لازم را در
این زمینه به مردم بدهد. بدین منظور رسانهها، دانشگاهها و مجامع علمى دیگر وظیفه خطیرى بر عهده دارند. باید با تشكیل كنفرانسها، سمینارها و همایشها، اطلاعاتْ تجزیه و تحلیل شده و در سطوح مختلف در اختیار جامعه قرار گیرد. جامعه اسلامى نمىتواند بدون طى این مراحل از خویش دفاع كند. در این زمینه باید حتى مسایل علمى را به زبان ساده و به صورت اطلاعات عمومى در اختیار همگان قرار داد. امام خمینى(رحمه الله)ثابت كرد كه مسایل سیاسى مهم را مىتوان به بهترین روش و سادهترین بیان براى عموم مردم روشن كرد. الحمدلله هنوز طنین سخنان امام در گوشمان است و جوانان ما گهگاهى از طریق رادیو و تلویزیون با سخنان آن بزرگوار آشنا مىشوند. امام با چه سادگى، و بدون استفاده از اصطلاحات پیچیده علمى، و بدون بهرهگیرى از واژههاى بیگانه و گیجكننده كه شنوندگان را دچار حیرت سازد، با مردم سخن مىگفت، مشت دشمنان را باز و نقشههاى آنان را افشا مىكرد. امام با زبان ساده مردم را در جریان توطئههاى دشمن قرار مىداد و با سخنرانىهاى خویش آنچنان مردم را ارشاد و تربیت مىكرد كه خود مردم دشمنشناس مىشدند. آن بزرگوار، قراین توطئههاى دشمن را از لحن كلام و از رفتارشان تشخیص مىداد و عُمال داخلى دشمن را نیز با همان شواهد شناسایى مىكرد. افسوس! كه آن روش آنچنان كه لازم و شایسته است ادامه و گسترش پیدا نكرد و بعد از رحلت امامْ عمق لازم پیدا ننمود. امیدواریم مسؤولان دلسوز كشور بیشتر به این نكتهها توجه كنند و یكى از وظایف خویش را دادن آگاهى و شناخت به مردم در زمینه عملكرد و اهداف دشمن بدانند؛ چه این كه این آگاهىها در حفظ حیات ملت و كیان اسلامى ضرورت دارد. ممكن است برخى از مسؤولان كشور به لحاظ مسایل دیپلماتیك نتوانند بىپرده سخن گویند و در برخوردهاى سیاسى ملاحظاتى را در نظر داشته باشند. آنان مجبورند برخى امور را به عنوان «عرف سیاسى و دیپلماسى» رعایت كنند؛ اما باید به كسانى كه این محذورات را ندارند و توان افشاى توطئههاى دشمن را دارند اجازه فعالیت دهند و حتى آنان را تشویق كنند. اگر عدهاى توطئههاى دشمن را افشا كردند آنها را به عنوان مخالف حكومت یا دشمن شخصى تلقى نكنند. آنان اگر خود از صراحت بیان و گفتار در این زمینه معذورند، باید به صورتهاى گوناگون به دیگران اجازه فعالیت بدهند تا آنان مردم را «دشمنشناس» كنند، نه این كه آنان را به عنوان «مرتجع» و «واپسگرا» و «خشونت طلب» متهم سازند.
اینها حقایقى است كه نمىتوان از كنار آن گذشت. قرآن كریم مىفرماید دشمنان در صدد
گرفتن دین شما هستند: وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَكُمْ حَتّى یَرُدُّوكُمْ عَنْ دِینِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا(1)= و آنان پیوسته با شما مىجنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند. همچنین مىفرماید: وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم(2)= و هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمىشوند، مگر آن كه از كیش آنان پیروى كنى.
اینها سخنان صریح قرآن كریم است، البته به شرطى كه نگویید این مطالب مربوط به 1400 سال پیش بوده و امروزه دیگر به كار نمىآید! تعبیر قرآن در این باره «لا یزالون» است كه در فارسى به واژههایى مانند «همواره»، «پیوسته» و «همیشه» ترجمه مىشود؛ یعنى دشمنان همواره با شما جنگ خواهند كرد و حتى یك روز هم از شما دست نخواهند كشید. در ظاهر، شعار صلح مىدهند كه شما را بفریبند، ولى همیشه در صدد كارزار نظامى با شما خواهند بود. جنگ آنان تا چه وقت است؟ حَتّى یَرُدُّوكُمْ عَنْ دِینِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا؛ تا زمانى كه شما را از دینتان برگردانند. تا وقتى كه شما از دینتان دست برندارید آنها نیز از شما دست نخواهند كشید. آنان تنها در صدد تسلط بر اموال و اشغال اراضى شما نیستند.
قرآن كریم 1400 سال پیش انگیزه اصلى دشمنان را افشا مىكند، ولى متأسفانه ما باور نمىكنیم. حماقت دشمنان اسلام موجب شده كه آنان سرّشان را از پرده برون اندازند و بگویند: دشمن اصلى ما اسلام است. افسوس! كه كلام جاودانه قرآن كریم را باور نكردیم و خیال كردیم مىتوان با آنان سازش نمود و با لبخند و روى خوش رفتار كرد! غافل از آن كه اگر توان داشته باشند یك لحظه از جنگ دست بر نخواهند داشت. آنان دوست دارند شما نیز مثل آنان كافر باشید تا یكسان شوید: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواء.(3) ما باید هوشیار باشیم. فكر نكنیم با دادن آوانس به آمریكا و در اختیار گذاشتن نفت، دست از سر ما مىكشند. هرگز آنها از ما راضى و خشنود نخواهند شد مگر این كه از راه و روش آنان پیروى كنیم و به رنگ آنها درآییم: وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم. باید طوق بندگى آنان را به گردن بیندازیم، در غیر این صورت، و اگر بخواهیم دین خودمان را نگه داریم، از ما خشنود نخواهند شد. این سخن اغراق نیست، بلكه عین حقیقت است كه قرآن آن را فرموده است. ما باید از
1. بقره (2)، 217.
2. بقره (2)، 120.
3. نساء (4)، 89.
این كلام نورانى هدایتگر استفاده كنیم؛ اما متأسفانه با تغافل یا غفلت از آن عبور مىكنیم. امید است خداى متعال دل هوشیار، چشم بینا و گوش شنوا به همه ما عنایت كند تا بیشتر و بهتر از دستورات قرآن پیروى كرده و از اوامر ولىّامر مسلمین كه در جهت سعادت و هدایت جامعه اسلامى است، اطاعت كنیم.