درس اول

 

درس اول

 

 

از دانشجو انتظار می‌رود با فراگیری این درس:

1. اصول موضوعه علم اخلاق را فراگیرد؛

2. بتواند مطلوب نهایی را از دیدگاه قرآن بیان كند؛

3. با توجه به آیات قرآن كریم، تأثیر تلاش انسان را در رسیدن به هدف تبیین کند؛

4. جهات گوناگونِ مفاهیم اخلاقی را توضیح دهد.

 

 

 

 

 

اصول موضوعه در علم اخلاق

الف. انسان موجودی است مختار

خودسازی و تهذیب اخلاق هنگامی برای انسان میسّر است كه به اختیار و توانایی خود در به دست آوردن كمالات و ارزش‌ها معتقد باشد؛ زیرا اگر انسان در كارهایش مجبور باشد و اختیاری در ساختن سرنوشت خود نداشته باشد، دیگر امر و نهی وی و طرح كردن باید و نباید برای او بی‌معنا خواهد بود.

توجه به اصل نام‌برده، علاوه بر این، از نظر تربیت نیز اهمیّت فراوانی دارد؛ زیرا اگر شكلی از جبرگرایی در انسان وجود یابد و او معتقد شود در كارهایش اختیاری از خود ندارد و محكوم عوامل جبری بیرونی است، در تلاش‌هایش سست می‌گردد و احساس مسئولیّت از وی سلب خواهد شد.

قرآن بدون آنكه فاعلیّت الهی را انكار كند، مسئولیّت كار انسان را به عهدة خود او می‌گذارد و در عین آنكه فاعلیّت حقیقی و تأثیر استقلالی را منحصر در خداوند می‌داند، هرگز تأثیر فاعل‌ها و علل قریب و عواملی نظیر وراثت، محیط، شیر مادر، و خوراك را انكار نمی‌كند. بینش اسلامی با قبول تأثیر همة عوامل نام‌برده، روی اختیار خود انسان به عنوان مهم‌ترین آنها تكیه و تأكید می‌كند؛ یعنی آن عوامل علل تام فعل نیستند و صرفاً زمینه‌هایی برای آن به شمار می‌روند و از این میان، آنچه كار را تعیُّن می‌بخشد و به انجام می‌رساند، ارادة انسان است. از این رو، هر قدر كه انسان اراده و اختیار دارد، به همان قدر مسئول است.

ب. انسان دارای مطلوب نهایی است

اكنون كه در نخستین اصل پذیرفتیم «انسان فاعل مختار است»، اصل دوم یعنی هدفدار بودن انسان را نیز از آن نتیجه‌گیری می‌كنیم؛ چراكه انسان مختار هدفی را در نظر می‌گیرد و فعالیت‌های اختیاری خود را برای رسیدن به آن انجام می‌دهد. بنابراین، اصل دوم از اصول موضوعة نظام اخلاقی اسلام می‌گوید: «انسان دارای مطلوب نهایی است».

مطلوب نهایی از دیدگاه قرآن

همة نظام‌های اخلاقی در این عقیده مشترك‌اند كه باید مطلوبی نهایی داشته باشند، ولی در تعیین مصداق آن با هم اختلاف دارند. تا آن حد كه به كل نظام‌های اخلاقی مربوط است و قرآن هم به طور كلی از آن سخن می‌گوید، می‌توان گفت: این مطلوب نهایی همان چیزی است كه به طور فطری برای انسان مطلوب است و از آن به سعادت، فلاح، فوز و امثال آن تعبیر می‌كنیم و چون مطلوبیت آن ذاتی است، چون‌و‌چرابردار نیست و نمی‌توان آن را به چیز دیگری تعلیل و در پرتو مطلوبیت هدف دیگری توجیه نمود.

در توضیح مفهوم سعادت، می‌توان گفت: سعادت، لذّت پایدار است و اگر ممكن بود كسی در زندگی همیشه لذّت ببرد، او كاملاً سعادتمند بود؛ ولی از آنجا كه زندگیِ خالی از درد و رنج وجود ندارد می‌توان گفت: سعادتمند در این جهان كسی است كه لذّت‌های وی از نظر كیفیت یا كمیّت بر درد و رنج‌هایش برتری و فزونی دارد و در آن، دو ویژگی لحاظ می‌شود: 1. برتری كیفی، 2. دوام كمی. قرآن نیز در مقایسة لذّت‌های دنیایی و آخرتی به منظور دعوت به سوی آخرت و تشویق انسان به حركت در مسیر سعادت معنوی با تعبیراتی مانند:

وَالآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى؛(1) سرای آخرت بهتر و پایدارتر است.

بر این دو ویژگی تأكید دارد و پیوسته این حقیقت را گوشزد می‌كند كه لذّت آخرت از لذّت دنیا از نظر كیفی بهتر و به لحاظ كمّی پایدارتر است.

زندگی انسان از دیدگاه قرآن

در بینش الهی، زندگی انسان دو مرحله دارد: مرحلة دنیا و مرحلة آخرت. زندگی دنیایی انسان نسبت به زندگی آخرتی وی همانند چشم به هم زدن است و چیزی به حساب نمی‌آید. بنابراین، اگر دنیای انسان پر از درد و رنج باشد، باز هم در مقایسه با لذّت‌های پایدار، ابدی و بهتر و شدیدتر وی در جهان دیگر چیزی به حساب نمی‌آید و هرگاه بتواند در ازای دردهای دنیایی آسایش ابدیِ آخرت را به كف آورد، سعادتمند خواهد بود و برعكس، اگر زندگی دنیایی‌اش غرق در لذّت باشد، ولی به قیمت بدبختی و عذاب آن جهانیِ او تمام شود، به هیچ‌وجه نمی‌توان وی را سعادتمند نامید.

مفهوم سعادت در قرآن به شكلی مناسب با بینش وسیع الهی دربارة انسان به كار رفته است. خداوند در این باره می‌فرماید:

فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ * فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُواْ فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ * خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ * وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ عَطَاء غَیْرَ مَجْذُوذٍ؛(2) مردم دو دسته‌اند، بدبخت و خوشبخت. شقاوتمندان تا آسمان و زمین هست در آتش جاودان بمانند، مگر


1. اعلی (87)، 17.

2. هود  (11)، 105 ـ 108. ر.ك: ملافتح‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 4، ص 452؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 11، ص 17.

آنچه پروردگار تو خواهد، كه او هرچه خواهد كند، و سعادتمندان تا آسمان و زمین هست در بهشت جاودان بمانند، مگر آنچه خدای تو خواهد، كه این، بخششی قطع نشدنی است.

قرآن، در مواردی نیز واژه فلاح را به كار برده است:

     قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ؛(1) به‌تحقیق مؤمنان رستگار شدند.

قرآن، فلاح و رستگاری را هدف كارهای خوب مطرح می‌كند كه همة كارهای عبادی و شایسته را برای رسیدن به آن باید انجام داد.

ج. تأثیر تلاش انسان در رسیدن به هدف

اصل سوم اینكه، انسان بداند تلاش‌های او در رسیدن به اهداف و خواسته‌هایش نقش دارد و نتیجة آنها عاید خودش می‌گردد تا با دلگرمی به تلاش و فعّالیّت بپردازد؛ چراكه اگر انسان مطلوب نهایی داشته باشد، ولی بپندارد كه كارها و تلاش‌هایش بی‌اثرند یا نفع آنها نصیب دیگران می‌شود و به هر حال در نزدیك شدن وی به آن مطلوب و هدف نهایی مفید نیستند، در این صورت انگیزة كار و كوشش در وی ضعیف خواهد شد و برای رسیدن به آنها خود را به زحمت نمی‌اندازد.

قرآن مجید بر این اصل نیز فراوان تأكید دارد و در آیات بسیاری ابعاد گوناگون آن را توضیح می‌دهد. اكنون به برخی از این آیات اشاره می‌كنیم:

الف. آیاتی بر این دلالت دارد كه سعادت یا شقاوت ابدی و آخرتی انسان در گرو اعمال خود اوست و هر كاری كه در اینجا می‌كند، نتیجه‌اش را در آخرت خواهد دید كه در بعضی از آنها تعبیر «عمل» به كار رفته است، مانند:


1. مؤمنون (23)، 1. همچنین بنگرید به آیات اعلی، 14؛ شمس، 9.

    فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛(1) پس هركس هم‌وزن ذره‌ای كار خیر انجام دهد آن را می‌بیند و هركس هم‌وزن ذره‌ای كار بد كند آن را می‌بیند.

در شماری از آیات تعابیر «عملوا، تعملون، یعملون و...» و در برخی دیگر تعبیر «فعل» به كار رفته است، نظیر:

وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(2) و كار نیك انجام دهید، شاید رستگار شوید.

در بسیاری از آیات نیز تعبیر «كسب» به كار رفته و گویای این حقیقت است كه نتیجة نهایی زندگی در گرو كسب انسان است، نظیر:

هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ؛(3) آیا جز به آنچه انجام می‌دادید كیفر داده می‌شوید؟

جَزَاء بِمَا كَانُواْ یَكْسِبُونَ؛(4) به كیفر اعمالی كه انجام می‌دادند.

بنابراین، آیات پیش گفته ثابت می‌كنند كه تنها كسب یا عمل اختیاری انسان موجب بدبختی یا فلاح وی می‌شود، نه چیز دیگر.

ب. در گروه دیگری از آیات این حقیقت تبیین شده كه هر كاری انسان انجام دهد ـ خوب یا بد ـ نتیجه‌اش عاید خود او می‌شود، مانند:

إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا؛(5) اگر نیكی كنید، به خود نیكی كرده‌اید و اگر بدی کنید، به خویش [بدی نموده‌اید].

این آیات این حقیقت را گوشزد می‌كنند كه نتایج كارهای خوب انسان هدر نمی‌رود


1. زلزال (99)، 7، 8.

2. حج (22)، 77.

3. یونس (10)، 52.

4. توبه (9)، 95.

5. اسراء (17)، 7. همچنین بنگرید به آیات انعام، 104؛ نمل، 92 و فاطر، 18.

و به‌ویژه گویای این حقیقت‌اند كه این نتایج عاید خداوند نمی‌شود؛ چراكه خداوند به دیگران نیازی ندارد؛ بلكه بهرة كارهای نیك انسان فقط نصیب خود وی خواهد شد.

ج. آثار سوء كارهای بد و ناشایسته انسان نیز تنها دامنگیر صاحب آن می‌شود. آیات بسیاری در این زمینه هست، مثل:

وَلاَ تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى؛(1) هیچ كس، كار [بدی] جز به زیان خودش انجام نمی‌دهد، و هیچ گنهكاری گناه دیگری را متحمل نمی‌شود.

مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى؛(2) هركس هدایت شود، برای خود هدایت یافته و آن كس كه گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است و هیچ گنهکاری گناه دیگری را متحمل نمی‌شود.

اشاره به این مطلب شایسته است كه میان اصول مذكور با موضوعات شفاعت، بخشش گناهان و مضاعف شدن پاداش یا نابودی عمل در آخرت ناسازگاری وجود ندارد؛ زیرا در همة این موارد و كردار خود انسان است كه زمینه را فراهم می‌‌آوَرَد.

جهات گوناگون در مفاهیم اخلاقی

1. هدایت و ضلالت

پیوسته و در همه موارد، افعال و صفات اخلاقی یكی از دو جهتِ «هدایت» یا «ضلالت» را واجدند. انسان در كارها و تلاش‌های خود، در حقیقت و در نهایت امر، در پی تأمین سعادت خویش است و برای وصول به رستگاری و كامیابی تلاش می‌كند، گرچه ممكن است در این زمینه اشتباه كند.


1. انعام (6)، 164.

2. اسراء (17)، 15. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 13، ص 59.

اكنون جای این پرسش است كه انسانی كه مرتكب اشتباه می‌شود، در كجا و كدام مرحله مرتكب اشتباه خواهد شد؟ در پاسخ به این پرسش می‌توان گفت: انسان ممكن است در مراحل مختلف حركت خود تا هنگامی كه به نهایت حركت و آخرین هدف آن می‌رسد دچار اشتباه شود. مثل اشتباه در شناختِ اهداف اخلاقی و خطا در تشخیص مصداق سعادت و فلاح، و اشتباه در یافتن مسیری كه انسان را به اهداف اخلاقی صحیح و سعادت جاودانه می‌رساند.

2. معروف و منكر

گاهی جهت شناخت كار اخلاقی مورد توجه انسان قرار می‌گیرد و این توجه موجب پیدایی دو جهت «معروف» و «منكر» می‌شود. به این معنا كه به مجموعه‌ای از كارهای اخلاقی به لحاظ اینكه خوب‌اند و عقل و عقلا با این گونه كارها مأنوس بوده، آنها را می‌شناسند و خوبیِ آنها را درك می‌كنند «معروف» اطلاق می‌شود؛ زیرا عقل خواهان و در پیِ كارهایی است كه انسان را به سعادت برساند. برعكس، كارهایی كه در تأمین سعادت و رستگاری وی نقش منفی دارند، مورد توجه و خواستة عقل نیستند و بدین لحاظ به این نوع كارها «منكر» گفته می‌شود.

3. اطاعت و عصیان

در نظام‌های اخلاقیِ ادیان، به‌ویژه اخلاق اسلامی، بیشتر این حقیقت مورد توجه قرار می‌گیرد كه ارزش‌های مثبت و افعال خوب، مورد امر خداوند و در مقابل آن، كارهای زشت و منفی، مورد نهی خداوند هستند. در این صورت ممكن است مكلَّف كارهای خوب را انجام دهد و كارهای زشت و ناپسند را ترك كند و این بدان معناست كه فرمان‌های خداوند را به كار بسته و به دستورهای او گردن نهاده و رفتارش با آنها

هماهنگی دارد، و نیز ممكن است برعكس، كار خوبی را ترك كند یا كار زشتی را انجام دهد و این هم بدان معناست كه به فرمان‌های خداوند گردن ننهاده و كارهای وی با آنها هماهنگ نیست. از این موافقت و هماهنگی یا مخالفت و ناهماهنگی، مفاهیم «اطاعت» و «عصیان» انتزاع می‌شود.

در قرآن، «اطاعت» و «عصیان» در برابر یكدیگر به كار برده شده‌اند، نظیر:

تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَمَن یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ؛(1) این است مرزهای خداوند، و آن كس كه خداوند و پیامبرش را پیروی كند، او را به باغ‌هایی كه جویبارها در زیر آن جاری می‌شود، وارد خواهد كرد و این، كامیابی بزرگی است، و آن كس را كه خدا و پیامبرش را نافرمانی و به مرزهایش تجاوز كند، در آتشی وارد خواهد كرد كه در آن جاودان مانَد و برای اوست عذابی ذلت‌بار.

بر این پایه، دربارة همة افعال اخلاقی، یعنی افعالی كه مورد ستایش و سرزنش و مدح و ذم قرار می‌گیرند و سبب نتایج «خوب» و «بد» می‌شوند، دو مفهوم «اطاعت» یا «عصیان» صادق است.

مفاهیم عام اخلاقی در قرآن

مفاهیمی كه دربارة افعال اخلاقی به كار می‌روند، ارزش اخلاقی و مطلوبیتِ بالغیر(2)


1. نساء (4)، 13، 14. ر.ك: ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 19؛ ابوجعفر محمد بن حسن الطوسی، التبیان، ج 3، ص 39.

2. مطلوبیتِ بالغیرِ ارزش‌های اخلاقی به این معناست كه ارزش‌های اخلاقی به طور مستقل مورد نظر فاعل اخلاقی نیستند، بلكه از آن جهت مطلوب‌اند كه این ارزش‌ها فاعل اخلاقی را به مطلوب نهایی خود كه همان سعادت است می‌رسانند. برای مثال، راستگویی از آن جهت با ارزش است كه موجب سعادت است.

دارند. یك سلسله از این مفاهیم عامّ و انتزاعی،(1) و سلسلة دیگر، مفاهیم خاص‌اند كه مصادیق آن مفاهیم عام قرار می‌گیرند. اكنون مفاهیم عام اخلاقیِ قرآن را تا حدی كه این نوشته مجال می‌دهد بیان می‌كنیم:

خیر و شرّ

از جملة مفاهیم عام اخلاقی كه در غیر اخلاق نیز به ‌كار می‌روند دو مفهوم «خیر» و «شرّ» است. خداوند در قرآن می‌فرماید:

فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً؛(2) اگر دربارة چیزی با یكدیگر نزاع كردید آن را به خدا و رسول ارجاع دهید، اگر به ‌خدا و روز واپسین ایمان دارید كه این كار بهتر و نیك‌فرجام‌تر است.

«خیر» در این آیه صفت یك كار اختیاری (ارجاع نزاع به خدا و رسولˆ) است؛ پس دارای مفهوم ارزشی و اخلاقی است. ضابطة كلی این است كه هرگاه واژة «خیر» صفت فعل اختیاری انسان باشد، دارای مفهوم اخلاقی خواهد بود.

حق و باطل

«حق» و «باطل» به طور مطلق مفاهیمی عام دارند و نمی‌توانند معیار اخلاق و ملاك «خیر» و «شرّ» باشند و هنگامی كه دربارة افعال اخلاقی به كار می‌روند، با «خیر» و «شرّ» مساوی‌اند و چیز بیشتری را ثابت نمی‌كنند.


1. انتزاعی بودن مفاهیم اخلاقی به این معناست كه از در نظر گرفتن نسبت میان فعل و مطلوب نهایی آن برداشت یا انتزاع می‌شوند. برای مثال فاعل اخلاقی، فعل دروغگویی و مطلوب نهایی یعنی سعادت را در نظر می‌گیرد و چون دروغگویی را سبب و از دست دادن سعادت می‌بیند، ارزش آن را منفی و آن را «بد» می‌یابد.

2. نساء (4)، 59.

برّ و فجور

«برّ»، به معنای كار نیك، از مفاهیم مخصوص افعال اختیاری است و در غیر آن به كار نمی‌رود. این مفهوم در تعبیرات قرآنی عام‌ترین مفهوم در زمینة افعال اخلاقی است كه در چند مورد به كار رفته است؛ مانند:

لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛(1) نیكی آن نیست كه صورت‌هایتان به سوی مشرق یا مغرب بگردانید، نیك آن كس است كه به خدا و روز جزا ایمان آورده است.

نیز می‌فرماید:

وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَـكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا؛(2) نیكی آن نیست كه به خانه‌ها از پشت آن درآیید، بلكه نیك آن است كه پرهیزكاری كند، و به خانه‌ها از درهای آن وارد شود.

گاهی در مقابل كلمة «بر» واژة «اثم» به كار رفته است؛ چنان‌كه خداوند می‌فرماید:

وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛(3) و به نیكی و پرهیزکاری همدستی كنید و به بدكاری و تجاوز همكاری نكنید.

«سیّئه» نیز متضمن مفهومی مخالف مفهوم «برّ» است؛ ولی برخلاف مفهوم برّ به اعمال اختیاری اختصاص ندارد و به نتایج كارها و خود حوادث نیز گفته می‌شود؛ چنان‌كه می‌فرماید:

إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُواْ بِهَا؛(4) هرگاه به شما


1.. بقره (2)، 177.

2. بقره (2)، 189. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج2، ص 55.

3. مائده (5)، 2.

4. آل‌ عمران (3)، 120.

نیكی رسد، غمگینشان كند، و اگر حادثه‌ای بد و ناگوار به شما رسد، بدان دلشاد شوند.

تقوا

در قلمرو اخلاق، مفاهیم عام و ارزشیِ دیگری نیز داریم كه از مفهوم «برّ» محدودتر هستند و یكی از آنها مفهوم «تقوا»ست. تقوا در قرآن عامل سعادت و رستگاری انسان معرفی شده و رعایت آن، مورد تأكید فراوان قرار گرفته است. خداوند در ابتدای سورة بقره می‌گوید:

ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ؛(1) آن كتاب باعظمتی است كه شك در آن راه ندارد و مایة هدایت پرهیزكاران است.

تقوا علاوه بر فعل یا ترك فعل خارجی، شامل فعل و ترك فعل قلبی و باطنی نیز می‌شود؛ مثل خودداری از افكار و تخیلاتی كه برای سعادت انسان خطرناك‌اند. اصل تقوا به معنای خود را نگهداشتن است؛ ولی بدیهی است كه تا انسان از چیزی نترسد، تقوا و حفظ نفس مفهومی پیدا نمی‌كند، چراكه ترس، انسان را وامی‌دارد تا خویشتن را از خطر حفظ كند. بنابراین، چون خوف لازمة تقواست، كاربرد واژة تقوا در خوف، كاربرد در معنایی التزامی است.(2)

مقدمات تقوا

تقوا مقدماتی دارد كه نخستین آنها اعتقاد به خداست؛ زیرا در مفهوم تقوا ترس از خدا


1. بقره (2)، 2. همچنین بنگرید به آیات بقره، 5؛ قمر، 54، 55؛ هود، 49 و نساء، 77.

2. دلالت التزامی از اقسامِ دلالت لفظی (دلالت لفظ بر معنا) است. هنگامی كه لفظ بر معنایی خارج از معنای اصلی ـ كه برای آن وضع شده است ـ دلالت كند، آن را دلالت التزامی می‌گویند البته به شرط آنكه آن معنای خارجی بی‌هیچ واسطه‌ای لازمه معنای اصلی باشد. برای آگاهی بیشتر، ر.ك: محمد مظفر، المنطق.

نهفته است و ترس از خدا بدون شناخت خدا و باور به او امكان ندارد. دومین آنها اعتقاد به قیامت و كیفر و پاداش است؛ زیرا اگر كسی به خدا معتقد باشد، ولی بپندارد خداوند فقط رحمت دارد و هرگز گنهكاری را كیفر نمی‌كند، از انجام دادن كارهای دلخواه خود بدون آنكه ببیند حكم خداوند دربارة آنها چیست باكی ندارد.

صبر

مفهوم صبر در قرآن در وسعت و موارد كاربردش شبیه مفهوم تقواست. در روایات نیز آن را بر سه گونه تقسیم كرده‌اند: صبر در طاعات، صبر بر مصیبت، و صبر در برابر معصیت.

با توجه به كاربرد وسیع واژة صبر، می‌توان گفت: اكثر قریب به اتّفاق افعال اخلاقی یا حتی همة آنها به لحاظی زیر عنوان صبر قرار می‌گیرند، چنان‌كه به لحاظ‌های دیگری تقوا و برّ بر آنها صادق خواهد بود.

در قرآن كریم چنان‌كه گفتیم صبر در موارد مختلفی به كار رفته است. در بسیاری از موارد، كاربرد آن مطلق است و مصداقی خاص برای آن در نظر گرفته نشده كه در این صورت به معنای مطلقِ پایداری و شكیبایی خواهد بود، نظیر:

إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ؛(1) خداوند با صبر كنندگان است.

و در موارد دیگری از كاربرد آن، جهتی خاص و صبری ویژه منظور است، نظیر:

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ؛(2) و قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و كاهشی در اموال و


1. بقره (2)، 153.

2. بقره (2)، 155، 156.

نفوس و محصولات، می‌آزماییم و شكیبایان را نوید ده، آنان كه چون مصیبتی به ایشان رسد، گویند: ما متعلق به خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم.

در این آیه «صبر بر مصیبت» مورد نظر است.

نیز مانند:

فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ؛(1) در اجرای حكم الهی بردبار باش.

این آیه به‌روشنی بر صبر در طاعت دلالت و به پیامبر خطاب می‌كند كه در اجرای حكم الهی بردبار باش.

احسان، عدل و ظلم

مفهوم دیگری كه تقریباً به صورت عام به كار می‌‌رود، «احسان» است و می‌توان گفت همة افعالِ خیر، در مجموع تحت دو عنوانِ عدل و احسان قرار می‌گیرند.

­خداوند می‌فرماید:

إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ؛(2) خداوند به عدالت و احسان فرمان می‌دهد.

احسان دو مفهوم دارد: گاهی معنای بخشش به دیگران است و گاهی نیز در مفهومی عام و به معنای انجام دادن هر كار نیك به كار می‌رود و در این صورت، همة كارهای مثبت و ارزشمند اخلاقی را در بر می‌گیرد.

در قرآن عدل در مفهوم عدالت اجتماعی به كار رفته است، نظیر:

وَأُمِرْتُ لأَعْدِلَ بَیْنَكُمُ؛(3) و فرمان یافته‌ام كه میان شما عدالت كنم.


1. انسان (76)، 24.

2. نحل (16)، 90.

3. شوری (42)، 15.

و نیز:

إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ؛(1) خداوند به عدالت و نیكی فرمان می‌دهد.

در این دو آیه و تقریباً در همة مواردی كه عدل در قرآن به كار رفته است می‌توان گفت منظور از آن، عدل اجتماعی است. در حالی كه مفهوم ظلم چنین نیست و در موارد غیر اجتماعی نیز به كار رفته است، مانند:

إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛(2) به‌راستی شرك ستمی بزرگ است.

در این آیه ظلم در زمینة اعتقاد و عمل فرد به كار رفته است. در جای دیگر می‌‌خوانیم:

رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا؛(3) پروردگارا، ما به خود ستم كردیم.

یعنی مرتكب گناه شدیم كه در اینجا نیز ظلم در محدوده زندگی خصوصی فرد به كار رفته است.


1. نحل (16)، 90.

2. لقمان (31)، 13.

3. اعراف (7)، 23.

چكیده

ـ انسان موجودی مختار، و اختیار شرط مسئولیت و یكی از اصول موضوعة اخلاق است.

ـ كارهای اختیاری انسان همواره دارای هدف، و انسان دارای مطلوبی نهایی است.

ـ مطلوب نهایی از دیدگاه قرآن، قرب الی الله و سعادت جاودانه است.

ـ زندگی دنیا مرحله‌ای كوتاه از حیات انسان است كه تأثیر تعیین كننده در آخرتِ وی دارد.

ـ تلاش انسان در رسیدن به اهداف او تأثیر دارد و انسان ثمرة تلاش خود را درمی‌یابد.

ـ هدایت و ضلالت، معروف و منكر، ‌اطاعت و عصیان از جهات گوناگون در مورد امور اخلاقی‌ به کار می‌روند.

ـ مفاهیم اخلاقی، مفاهیمی انتزاعی هستند و دارای مطلوبیت بالغیرند.

ـ خیر و شر، حق و باطل، برّ و فجور، تقوا، صبر، احسان، عدل و ظلم از مفاهیم عام اخلاقی‌اند.

پرسش

1. اصول موضوعة علم اخلاق را بیان كنید.

2. مطلوبیت نهایی را از دیدگاه قرآن توضیح دهید.

3. با ذكر آیات، نشان دهید كه عمل انسان در سعادت او تأثیر دارد.

4. مفاهیم گوناگون اخلاقی را شرح دهید.