درس دوم

 

درس دوم

 

 

از دانشجو انتظار می‌رود با فراگیری این درس:

1. مفهوم و مصداق سعادت را در نظام اخلاق اسلامی بشناسد؛

2. بتواند رابطة جهان‌بینی و سعادت را تبیین كند؛

3. بر جایگاه انسان و راه وصول به سعادت در نظام اخلاق اسلامی آگاهی یابد؛

4. اساس ارزش اخلاقی در اسلام و تأثیر نیّت و انگیزه را بازشناسد؛

5. بتواند تأثیر تكوینیِ نیّت بر كار و درجات نیّت را توضیح دهد.

 

 

 

 

 

تفاوت نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظام‌ها

گفتیم هر نظام اخلاقی بر سه اصل موضوعی بنا می‌شود:

1. انسان، مختار است؛

2. در افعال اختیاری خود، هدفی را دنبال می‌كند كه دارای مطلوبیت ذاتی است؛

3. یگانه راه وصول به آن هدف، انجام دادن افعال اختیاری است؛ یعنی در حقیقت، افعال اختیاری هستند كه موجب سعادت یا شقاوت انسان می‌شوند.

البته باید یادآوری كنیم كه بسیاری از نظام‌های اخلاقی به این اصول توجه تفصیلی نداشته و آنها را به مثابة اصول موضوعة خود مطرح نكرده‌اند؛ ولی با تجزیه و تحلیل به این نتیجه می‌رسیم كه هر یك از نظام‌های اخلاقی این سه اصل را، هرچند به طور ارتكازی و اجمالی، می‌پذیرند.

نظام اخلاقی اسلام نیز در پذیرش این اصول با دیگر نظام‌ها هماهنگی دارد و براساس اصول نامبرده پی‌ریزی شده است، و در این زمینه با دیگر نظام‌ها تفاوتی ندارد.

اكنون این پرسش مطرح می‌شود كه بین نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظام‌های اخلاقی چه تفاوت اساسی‌ای وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش در این‌جا سه تفاوت اساسی را به ترتیب بررسی می‌كنیم:

سعادت در نظام اخلاقی اسلام

اختلاف اساسی نظام‌های اخلاقی به لحاظ مفاهیم كلّی نیست؛ بلكه بیشتر به مصادیق آن

مفاهیم كلّی مربوط می‌شود؛ یعنی هر انسانی فطرتاً طالب سعادت است و هرگز این خواست را نمی‌تواند از خویش سلب كند و می‌توان گفت این حقیقت را همة نظام‌های اخلاقی پذیرفته‌اند و در آن اتّفاق نظر دارند و اختلاف میان نظام‌های گوناگون اخلاقی، در تشخیص مصداق سعادت است. مشكل اساسی و نقطة درگیری نظام‌ها و دیدگاه‌های گوناگون، در پاسخ دادن به این پرسش خلاصه می‌شود كه سعادتِ گمشدة انسان چیست كه او با همة توان در پیِ آن است.

رابطة جهان‌بینی و سعادت

مصادیق سعادت در نظام‌های گوناگون اخلاقی، با توجه به جهان‌بینی‌های متفاوتی كه ریشه و زیربنای آنها را تشكیل می‌دهد، متفاوت است. اسلام نیز با توجه به جهان‌بینی ویژه و الهی خود، مصداقی خاص از سعادت را طرح می‌كند و انجام دادن برخی كارها را برای دستیابی به آن سفارش می‌فرماید.

­از دیدگاه اسلام انسان موجودی است كه عمری نامحدود و بی‌نهایت دارد و از سوی دیگر، وابسته به خداوند است و هیچ‌ گونه استقلالی از خود ندارد. متناسب با چنین بینشی، اسلام برای انسان سعادتی جاودانه و بالاتر از سطح زندگی مادّی طرح می‌كند. در مقابل، در جهان‌بینی مادّی انسان موجودی مستقل با عمر محدود است و زندگی وی منحصر به همین زندگی دنیا معرفی می‌شود. به تناسب این نوع بینش، نظام‌های مادّی، برای انسان صرفاً در جست‌و‌جوی سعادت و لذّت دنیوی هستند؛ چراكه ورای آن، سعادت و لذّت دیگری نمی‌شناسند.

اسلام در جهان‌بینی خود و تفسیری كه از جهان ارائه می‌دهد، به انسان می‌آموزد كه از یك‌سو، هستی وی كاملاً وابسته به خداوند است و خدا، به تمام معنای كلمه، پروردگار انسان است و از سوی دیگر، زندگی او منحصر به زندگی دنیا نیست؛ بلكه

زندگی واقعیِ او آن‌چنان عمیق و گسترده است كه زندگی دنیا در برابر آن، چیزی به حساب نمی‌آید.

به مقتضای این بینش، «نظام اخلاقی» اسلام نیز بر دو اصل مذكور بنا می‌شود و در آن از یك طرف «رابطة انسان با مبدأ» و از طرف دیگر «رابطة انسان با معاد» مورد توجه قرار می‌گیرد؛ از این رو، آیات قرآن در اكثر موارد، مصداق «فلاح» را سعادت اخروی معرفی می‌كند.

البته این سخن به این معنا نیست كه اسلام انسان را به ترك كامل دنیا توصیه می‌كند، بلكه به این معناست كه باید رابطة دنیا را با زندگی ابدی حفظ و اندازه‌اش را در مسیر وصول به سعادت جاودانة خود رعایت كند و در یك جمله، آن را همان طور كه هست، یعنی به عنوان وسیله و مقدمه بشناسد و از آن بهره ببرد.

آن دسته از ارزش‌های اخلاقی كه اسلام مطرح می‌كند با توجه به جهان‌بینی ویژه و مورد قبول خویش خواهد بود، پس ما نمی‌توانیم در چارچوب مكتب اسلام، نظامی اخلاقی منهای اعتقاد به مبدأ و معاد مطرح كنیم و چنین نظامی نمی‌تواند نظام اخلاقی اسلام باشد؛ بلكه اخلاقی غیر اسلامی یا حداكثر، اخلاقی التقاطی خواهد بود. نظام اخلاقی اسلام با جهان‌بینی خود ارتباطی ناگسستنی دارد و مفاهیم ارزشی مورد قبولش نیز از آن نشأت می‌گیرد. وقتی می‌گوید چیزی خوب است، رابطه‌اش را با مبدأ و معاد ملحوظ داشته است و حتی هنگامی كه از فلاح و رستگاری انسان سخن می‌گوید نیز رابطه‌اش با مبدأ محفوظ است؛ به این معنا كه فلاح و فوز، رحمت خداوند است كه به عنوان اجر و پاداش به شما اعطا می‌كند و توجه به مطلوب نهایی زندگی، سعادت و فوز و فلاح نیز نباید جدا از توجه به خدا باشد.

خداوند، معمولاً هنگامی كه از سرانجام و پاداش خوبان و نیكوكاران سخن می‌گوید با تعابیر گوناگون و به شكل‌هایی ظریف آن را به خود نسبت می‌دهد، نظیر:

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ* فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیكٍ مُّقْتَدِر؛(1) در حقیقت پرهیزكاران در باغ‌ها و جویبارهایند در جایگاهی درست نزد پادشاهی مقتدر.

و در جایی می‌فرماید:

یَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا * فِیمَ أَنتَ مِن ذِكْرَاهَا * إِلَى رَبِّكَ مُنتَهَاهَا؛(2) تو را از رستاخیز پرسند كه هنگام وقوع آن چه هنگام است، تو را چه نسبت به یادآوری آن؟ [مرجع] و منتهای آن به سوی پروردگار توست.

بنابراین، مهم‌ترین اختلاف اساسی بین نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظام‌های اخلاقی از رابطة عمیق بین جهان‌بینی و اخلاق به وجود می‌آید؛ و چنان كه گفتیم، اختلاف جهان‌بینی‌‌ها سبب بروز اختلاف در تشخیص مصداق سعادت و در نتیجة آن، پیدایش مصادیق متفاوت و متناسب با جهان‌بینی‌‌های گوناگون می‌شود، ولی در مفهوم «سعادت» اختلافی به وجود نمی‌آورد.

راه رسیدن به سعادت

دربارة راه‌هایی كه انسان را به سعادت می‌رساند، دو مطلب طرح می‌شود: نخست آنکه هر چیزی كه ما را به سعادت برساند «خوب» است و این یك قضیّة بدیهی اخلاقی است. در این قضیّة كلیّه، اسلام با نظام‌های اخلاقی دیگر اختلافی ندارد و این موضوع آشكار را هماهنگ با همة نظام‌های دیگر تأیید می‌كند.

مطلب دوم مربوط به مصادیق جزئی و مشخّص این موضوع كلی است. نظام اخلاقی اسلام در این زمینه با دیگر مكاتب اخلاقی اختلاف نظر دارد و دیدگاه ویژة خود را ارائه می‌دهد.


1. قمر (54)، 54، 55، ر.ك: ملافتح‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 9، ص 112.

2. نازعات (79)، 42 ـ 44.

از آنجا كه انسان موجودی است پیچیده و دارای ابعاد گوناگون كه همة آنها در هم فعل و انفعال و تأثیر و تأثر و در نتیجه با یکدیگر ارتباط كامل دارند، بسیار اتّفاق می‌افتد كه در تشخیص راه وصول به سعادت، اشتباه كند و در ارزیابی تأثیر مثبت و منفیِ كاری كه انجام می‌دهد گرفتار خطا شود.

در ارزیابی كارها و تأثیری كه در سرنوشت ما دارند، لازم است به همة ابعاد وجودی انسان توجه شود. اشتباه خواهد بود اگر بپنداریم می‌توانیم در یكی از شئون ـ برای نمونه زندگی خانوادگیِ ـ خود روشی داشته باشیم مستقل و بی‌ارتباط با شئون و ابعاد دیگرِ هستی و حیاتمان ـ نظیر زندگی فردی یا اجتماعی یا اخروی ـ زیرا بی‌گمان روش زندگی خانوادگیِ ما در سرنوشت حیات فردی، اجتماعی و زندگی اخروی ما نیز تأثیر چشم‌گیر خواهد داشت. چنان‌كه هریك از دیگر ابعاد نیز نسبت به بقیه، چنین تأثیری دارند.

از سخن پیش گفته به این نتیجه می‌رسیم كه هرگاه بخواهیم بدانیم كاری «خوب» است یا «بد»، باید تأثیر مستقیم یا غیر مستقیم آن را در مجموع زندگی انسان و با توجه به همة ابعاد آن، ارزیابی و دربارة آن قضاوت كنیم و بدیهی است كه این گونه ارزیابی و تشخیص تأثیر مثبت یا منفیِ یك كار در ابعاد مختلفِ زندگی انسان و به شكل مجموعی، كاری بس مشكل خواهد بود.

ما با بینش محدودی كه داریم نمی‌توانیم رابطة كارها را با سعادت نهایی خود، به معنای وسیع كلمه، درك كنیم. معمولاً گوشه‌ای از آن را درك می‌كنیم و زوایای بسیاری از آن، از نظر مخفی می‌ماند.

بسیاری از قضاوت‌های مردم دربارة خوبی یا بدیِ كارها چنین است كه یك بُعدش را حساب می‌كنند و از ابعاد دیگر غافل‌اند. حتی اگر كاری از هر جهت و در همة ابعاد مادی و دنیوی برای ما مفید باشد، باز هم این كافی نیست برای آنكه آن كار «خوب»

باشد، بلكه علاوه بر این، باید برای آخرت نیز مفید باشد تا بتوانیم قضاوتی درست داشته باشیم. حال آنكه محاسبة آن برای ما میسور نیست و نمی‌دانیم چه رابطه‌ای بین زندگی این دنیا و دنیای دیگر وجود دارد.

مكتب اسلام به بدیهیاتِ اخلاقی توجه می‌كند؛ ولی در عین حال به آنها اكتفا نمی‌كند. از دیدگاه اسلام، باید مصادیق دقیق افعال اخلاقی، خوبی و بدی و حدود و شرایط آنها را وحی تعیین كند و این از ویژگی‌های نظام اخلاقی اسلام است كه در این زمینه بر وحی تكیه می‌كند.

انسان در نظام اخلاقی اسلام

نظام اخلاقی اسلام مبتنی بر نوعی جهان‌بینی است كه وجود خداوند را مبدأ و آفرینندة موجودات، و انسان را موجودی وابسته و نیازمند به او معرفی می‌كند. انسان در این بینش، نیازمندِ محض است.

یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛(1) ای مردم شما نیازمندان به خدا هستید و فقط خداوند بی‌نیاز و ستوده است.

طبیعی است این نظام برای آنكه سیرش مبتنی بر حقایق و هماهنگ با واقعیت‌ها و بركنار از اوهام و تخیلات باشد، ناگزیر است رابطة عبودیت و ربوبیت را مورد توجه قرار دهد و بر اساس این اصل برنامه‌ریزی كند.

البته باید توجه داشت آنچه دربارة وابستگی و نیازمندی انسان به خدا گفته شد، ویژة انسان نیست؛ بلكه تمام موجودات بی‌استثنا و به تمام معنا به خداوند نیازمندند؛ ولی از آنجا كه ما دربارة نظام اخلاقی بحث می‌كنیم، صرفاً از وابستگی انسان یاد كردیم.


1. فاطر (35)، 15. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 17، ص 32.

با توجه به این وابستگی عمومی به این نتیجة روشن دست می‌یابیم كه هرگاه انسان در اشیا تصرف می‌كند و از آنها بهره می‌برد، باید بداند كه در ملك خداوند تصرف كرده است. البته ما منكر این نیستیم كه انسان به یك لحاظ و در یك مرتبه در ملك خود تصرف می‌كند؛ حال یا در ملك تكوینیِ خود، مثل اعضای بدنش یا در ملك تشریعی و اعتباری خویش مانند اشیای خارجی كه بر اساس قرار و قانون، ملك او شمرده می‌شوند؛ ولی از این حقیقت نباید غافل شد كه همة اینها نهایتاً و در یك مرحله عالی‌تر مربوط به خداوند بوده و مالك حقیقی همة اشیا اوست.

انسان با فروتنی كامل و بدون هیچ گونه اعتراضی باید در برابر اوامر و نواهی خداوند تسلیم محض باشد؛ زیرا اعتقاد به ربوبیت تكوینی و تشریعیِ خداوند چنین اقتضایی دارد كه انسان در مقام عمل، گوش به فرمان او و مراقب باشد تا چه كاری از وی می‌خواهد و چه كاری را منع می‌كند.

اساس ارزش اخلاقی در اسلام

این پرسش كه «منشأ ارزش اخلاقی از دیدگاه مكتب اسلام چیست؟» بسیار مهم است و ما در این بخش به پاسخ آن می‌پردازیم.

نقش انگیزه در كار اخلاقی

در اخلاق اسلامی انگیزه و نیت، معیار و اساس ارزشمندیِ كارهای اخلاقی است. می‌توان گفت از ویژگی‌های نظام اخلاقی اسلام این است كه نیّت را اساس ارزش اخلاقی و منشأ خوبی‌ها و بدی‌ها معرفی می‌كند.

از آنجا كه منظور از نیّت در این بحث همان انگیزة كار است، اصولاً هیچ كار اختیاری بدون نیّت و انگیزه انجام نمی‌گیرد و هر كار كه از سرِ اختیار صورت گرفت،

انگیزه‌ای برای آن در نهاد فاعل آن وجود دارد كه سبب می‌شود او آن را ترك نكند یا به جای آن، كار دیگری انجام ندهد.

اكنون این پرسش طرح می‌شود كه آیا كار اخلاقی كه به خودی خود، شایسته است و حُسن فعلی دارد، علاوه بر حسن فعلی باید حسن فاعلی هم داشته باشد یا اینكه حسن فاعلی لازم نیست، بلكه با هر نیّت و انگیزه‌ای كه انجام گرفت، دارای ارزش اخلاقی خواهد بود؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت كه از نظر اسلام، برای اینكه كاری ارزش اخلاقی پیدا كند، حسن فعلی به تنهایی كافی نیست؛ بلكه همراه آن، حسن فاعلی نیز لازم خواهد بود؛ زیرا آثار كارهای اخلاقی ـ یعنی كمال و سعادت انسان ـ بر حسن فاعلی و داشتن نیّت صحیح مترتب می‌شود.

تنوّع انگیزه‌های فاعل

از آنجا كه انسان در كارهایش می‌تواند انگیزه‌های گوناگونی داشته باشد، اكنون جای طرح و بررسی این مسئله است كه كدام یك از انگیزه‌های انسان به كار او رنگ اخلاقی می‌زند و چه نیّتی موجب ارزش اخلاقی می‌شود؟

نیّت از دیدگاه اسلام

از دیدگاه اسلام، كار اخلاقی و ارزشمند، كاری است كه صرفاً برای تحصیل رضای خداوند انجام گیرد. رضای خداوند مراتبی دارد و انسان‌ها به صور گوناگون در جست‌وجوی رضای خدا هستند؛ یعنی این خواسته در ایشان شكل‌های مختلفی دارد. گاه رضای خداوند به این لحاظ كه منشأ پاداش اخروی یا به این لحاظ كه منشأ نجات از عذاب می‌شود، مورد توجه انسان است و انگیزة انجام دادن كارهایی به دست او

خواهد شد؛ ولی گاهی هیچ یك از پاداش یا كیفر، مورد توجه وی نیست و انگیزه‌اش در انجام دادن كار، صرفاً كسب خشنودی خداوند خواهد بود كه این حقیقت، برای او مطلوبیت ذاتی دارد. چنین حقیقتی است كه در اولیای خداوند تحقق می‌یابد و انگیزة كارها و عبادت‌های آنان است.

از دیدگاه اسلام، حد نصاب ارزش اخلاقیِ كار آن است كه برای رضای خداوند صورت پذیرد. به عبارت دیگر، مقوّم ارزش اخلاقیِ كار این است كه به منظور تحصیل خشنودی خداوند انجام گیرد.

در قرآن آیاتی هست كه تقریباً به طور مطلق، رضای خداوند را مقوّم ارزش اخلاقی كارها معرفی می‌كند و در مقابلش، انگیزه‌های نامتناسب یا مخالف با رضای خدا را باعث سقوط فعل از ارزش اخلاقی و ضد ارزش اخلاقی می‌داند.

برخی آیات، با تعابیر گوناگون دلالت دارند بر اینكه نیّت‌های پلید و انگیزه‌های نفسانی سبب سقوط انسان می‌شوند؛ نظیر:

ـ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْكُم بِهِ اللّهُ؛(1) و اگر اظهار كنید آنچه را در دل دارید یا پنهانش سازید، خداوند شما را به آن مؤاخذه می‌كند.

ـ لاَّ یُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِیَ أَیْمَانِكُمْ وَلَكِن یُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ؛(2) خدا شما را به سوگند‌های لغوتان بازخواست نمی‌كند، ولی شما را به آنچه دل‌هایتان فراهم آورده است، بازخواست می‌كند.

در مقابلِ افراد ریاكار، خداوند دربارة مؤمنان می‌فرماید:

وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِیتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِن لَّمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّهُ بِمَا


1. بقره (2)، 284. ر.ك: همان، ج 2، ص 464.

2. بقره (2)، 225. ر.ك: عبدالله شبر، تفسیر شبر، ج 1، ص 36؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 233.

تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛(1) و حكایت آن كسان كه اموال خود را در جست‌وجوی خشنودی خداوند و استوار كردن دل‌های خویش انفاق كنند، مانند باغی است بر تپه‌ای بلند كه رگباری تند بر آن ببارد، پس ثمراتش را دوچندان آورد و یا نمباری ملایم، و خداوند به آنچه انجام دهید بیناست.

بنابراین، ملاك ارزش‌گذاری كار، انگیزه است.

رابطه تكوینی نیت

تأثیری كه نیّتِ انسان روی كار، و كار از رهگذر نیّت در تكامل نفس و رسیدن انسان به سعادت ابدی دارد، تأثیر حقیقی و تكوینی است، نه قراردادی. عمل بدون نیّت در حقیقت، به كالبد مرده می‌ماند كه ارتباطی با دل و روح فاعل نمی‌یابد و نتیجه‌ای نمی‌بخشد. رابطة اعمالی كه در خارج انجام می‌دهیم با كمال نفس، به وسیلة نیّت و انگیزه برقرار می‌شود. بنابراین، اگر در عملی نیّت نباشد یا نیّت صحیحی نباشد، آن عمل سبب كمال نفس نخواهد بود. از این رو، خداوند می‌فرماید:

وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ؛(2) آنچه انفاق می‌كنید به نفع خود شماست، و جز برای طلبِ خشنودی خدا انفاق نكنید.

نیز می‌فرماید:

وَالَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَـاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَن یَكُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِینًا فَسَاء قَرِینًا؛(3) و كسانی كه اموالشان را برای ریاكاری و


1. بقره (2)، 265.

2. بقره (2)، 272. ر.ك: ابوجعفر محمد بن حسن الطوسی، التبیان، ج 2، ص 353؛ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج 1، ص 148؛ محسن الفیض الكاشانی، الصافی، ج 1، ص 277.

3. نساء (4)، 38.

خودنمایی انفاق كنند و به خداوند و روز قیامت ایمان نداشته باشند [شیطان با آنان قرین است] و كسی كه شیطان قرین او باشد بد قرینی دارد.

این آیه در حقیقت، به صورت یك قیاس منطقی است؛ ولی به جای آنكه تطبیق كند و نتیجه را بفرماید، به ذكر كبرای كلی اكتفا نموده است كه:

وَمَن یَكُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِینًا فَسَاء قَرِینًا؛(1) و كسی كه شیطان قرین او باشد بد قرینی دارد.

آری، كسانی كه به انگیزة ریا و خودنمایی و نه برای خداوند كاری می‌كنند، همدم شیطان‌اند. همچنین در قرآن می‌فرماید:

فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ ذَلِكَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(2) حق خویشاوند و نیازمند و در راه مانده را به ایشان بده، این برای كسانی كه رضای خدا را می‌جویند بهتر است و آنان همان رستگاران‌اند.

دادن زكات در صورتی ارزش دارد كه برای خدا باشد و راه فلاح انسان منحصر در این است كه در انفاق، انگیزه‌اش خدا باشد. در آیة بعد می‌فرماید:

... وَمَا آتَیْتُم مِّن زَكَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ؛(3) و آنچه زكات داده‌اید [به انگیزة اینكه] رضای خدا را فراهم آورید، آنان [كه چنین كرده‌اند] افزون یافتگان‌اند.

نیز می‌فرماید:

وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ


1. نساء (4)، 38.

2. روم (30)، 38.

3. روم (30)، 39.

لاَ نُرِیدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلاَ شُكُورًا؛(1) و غذا را با آنكه دوست دارند [و به آن نیازمند هستند] به مستمند و یتیم و اسیر دهند، [با این نیّت] كه شما را فقط برای خرسند شدن خداوند اطعام می‌كنیم و از شما انتظار هیچ گونه پاداش و سپاسی نداریم.

ارزش این غذا دادن از آن جهت است كه «لوجه الله» صورت می‌گیرد، نه برای گرفتن پاداش از طعام داده‌شدگان، و اگر هم پاداش می‌خواهند، از خدا می‌خواهند. در آیات دیگری می‌فرماید:

الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَكَّى * وَمَا لأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَى * إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الأَعْلَى * وَلَسَوْفَ یَرْضَى؛(2) كسی كه مالش را به عنوان زكات انفاق می‌كند و برای هیچ كس پیش او نعمتی نیست تا این مال را در عوض آن انفاق كرده باشد، [پس انگیزه‌ای] جز كسب رضای پروردگارش [كه از همه چیز] بالاتر است [ندارد] و در آیندة نزدیك راضی می‌شود.

چنانچه كسی برای شما هدیه‌ای فرستاده باشد و شما نیز در مقابلْ هدیه‌ای برای او بفرستید، در صورتی كه نیّت شما از این كار، خداوند باشد، ارزش اخلاقی دارد و مفید است؛ ولی اگر صرفاً برای اینكه خیر او ادامه یابد و بهرة بیشتری ببرید، شما هم مقابله به مثل می‌كنید، این كار از ارزش اخلاقی بی‌بهره خواهد بود.

و دربارة صبر می‌فرماید:

وَالَّذِینَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلاَنِیَةً؛(3)


1. انسان (76)، 8، 9. ر.ك: ابوالقاسم فرات الكوفی، تفسیر فرات الكوفی، ج 1، ص 527؛ عبد علی العروسی الحویزی، نورالثقلین، ج 5، ص 469.

2. لیل (92)، 18 ـ 21.

3. رعد (13)، 22.

و كسانی كه به طلب رضای پروردگارشان شكیبایی كرده و نماز را به پا داشته و از آنچه روزیشان كرده‌ایم آشكار و نهان انفاق كرده‌اند.

ذكر این موارد كافی است برای آنكه این حقیقت را دریابیم كه در فلسفة اخلاق اسلامی، اساسی‌ترین منشأ ارزش كار «نیّت» است. افزون بر قرآن، روایات نیز در این زمینه فراوان است. از آن جمله روایتی است كه شیعه و سنی از پیامبر اكرمˆ نقل كرده‌اند كه فرمود:

اِنَّما الاَْعْمالُ بِالنّیّاتِ وَلِكُلِّ امْرِء ما نَوی؛ محققاً [ارزش] كارها به نیّت‌هاست و فقط برای انسان آنچه نیّت كرده است می‌ماند.(1)

روایات بسیاری هم به این مضمون وارد شده كه ارزش كار هر كس به نیّت اوست. بنابراین، نیّتِ ارزش‌بخش، نیّتی است كه با خدا ارتباط یابد.


1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 212، ح 38.

چكیده

ـ نظام اخلاقی اسلام، سه تفاوت اساسی با دیگر نظام‌های اخلاقی دارد: 1. در تعیین مصداق سعادت؛ 2. جهان‌بینی؛ 3. راه‌های وصول به سعادت.

ـ نظام اخلاقی اسلام بر دو اصل بنا شده است: 1. رابطة انسان با مبدأ؛ 2. رابطة انسان با معاد. از این رو، نظام اخلاقی اسلام مبتنی بر جهان‌بینی اسلام است.

ـ این یك قضیة بدیهی اخلاقی است كه هرچه ما را به سعادت برساند خوب است.

ـ در تشخیص راه رسیدن به سعادت، باید همة ابعاد وجودی انسان را در نظر گرفت.

ـ در نظام اخلاقی اسلام، انسان موجودی وابسته و نیازمند به خداوند است و باید در برابر اوامر و نواهی او تسلیم محض باشد.

ـ اساس ارزش اخلاقی در اسلام، نیّت و انگیزة تقرّب به خداوند است و حسن فعلی برای ارزش اخلاقی كافی نیست.

ـ تأثیر نیّت انسانی بر كار و در نتیجه در تكامل نفس و رسیدن به سعادت ابدی، تأثیری حقیقی و تكوینی است، نه قراردادی.

پرسش

1. تفاوت‌های اساسی نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظام‌ها چیست؟

2. برپایة نظام اخلاقی اسلام سعادت را توضیح دهید؟

3. در اخلاق اسلامی راه رسیدن به سعادت كدام است؟

4. نقش نیّت و انگیزه را در ارزش اخلاقی شرح دهید.

5. تأثیر نیّت بر كار چگونه تأثیری است؟