درس‌یازدهم

 

درس یازدهم

 

 

از دانشجو انتظار می‌رود با فراگیری این درس:

1. با میل به قدرت و مظاهر آن در وجود انسان آشنا شود؛

2. بتواند گرایش‌های گوناگونِ برخاسته از قدرت‌طلبی را توضیح دهد؛

3. شرایط فعّال شدن قدرت‌طلبی در انسان را بازشناسد؛

4. شناخت‌های مؤثر درجهت‌دهی قدرت‌طلبی را تبیین كند.

 

 

 

 

 

قدرت‌طلبی

یكی از گرایش‌های قوی در انسان، «میل به قدرت» یا «قدرت‌طلبی» است كه از نخستین سال‌های زندگی ظهور می‌یابد و به اندازه‌ای كه زمینة قدرت‌نمایی فراهم باشد، در انسان فعال می‌شود و به رفتارش جهت می‌دهد.

مظاهر گوناگون قدرت‌طلبی

میل به قدرت در انسان فطری است، جهتش نامحدود است و تعیّن خاصی ندارد؛ ولی با توسعة معلومات و معارف انسانْ جهت و تشخّص خود را پیدا می‌كند. بستگی دارد به اینكه انسان تشخیص بدهد چه كاری شدنی است و انسان می‌تواند انجام دهد و چه قدرتی برای انسان دست‌یافتنی است و می‌تواند آن را تحصیل كند.

بنابراین، حسّ قدرت‌طلبی در انسان در هیچ نقطه‌ای صددرصد اشباع نمی‌شود و به توقّف و ركود نمی‌رسد، بلكه هر وقت زمینة جدیدی برای قدرت‌نمایی بیاید، او را به تلاش برای دست یافتن به آن وامی‌دارد.

طبیعی است، نخستین قدرت‌هایی كه برای انسان مطرح می‌شود، قدرت‌های محسوس‌تر و ملموس‌تر و بی‌واسطه جسمانی است؛ توانایی بر كارهایی كه از بدن سر می‌زند و به نیروی خاص جسمانی نیاز دارند. او می‌خواهد هرچه بیشتر قوی‌ شود تا بتواند كارهای هرچه سنگین‌تر و مهم‌تری را انجام دهد.

انسان كم‌كم متوجه می‌شود كه با كسب نوع دیگری از قدرت، می‌تواند بر نیروهای طبیعت فائق شود. تا اینجا قدرت‌هایی بود كه در چارچوب طبیعت با ابزار كسب می‌كرد و در اینجا به فكر كسب نوع دیگری از توانایی می‌افتد كه غالب بر نیروهای طبیعت باشد. در مرحلة پیشین، انسان در برابر نیروی طبیعت ناتوان بود و البته می‌كوشید تا ممكن است آنها را در مسیر هدف خود قرار دهد؛ ولی در این مرحله سعی می‌كند بر نیروهای طبیعت غالب شود و قدرتی بیابد كه محكوم قوای طبیعی نباشد. او به فكر می‌افتد تا به مدد ریاضت، قدرتی روحی كسب كند كه حاكم بر قوای طبیعت باشد و به كار گرفتن آنها نیاز نداشته باشد.

سرانجام، نوع دیگری از قدرت، قدرت اجتماعی است كه به نظام ارزشی و فرهنگی حاكم بر جامعه بستگی دارد. هر جامعه چیزهایی را وسیلة قدرت و تسلّط بر دیگران و مهار رفتارشان قرار می‌دهد تا از این رهگذر در درجة اول، ارادة دیگران را تابع ارادة خود كند و حتی بالاتر اینكه بر دل‌های آنان تسلّط یابد.

گرایش‌های برگرفته از قدرت‌طلبی

انواعی كه نام بردیم از مصادیق روشن قدرت است. اكنون می‌گوییم حبّ استقلال نیز ـ كه یكی دیگر از گرایش‌های روانی انسان است ـ ریشه در قدرت‌طلبی دارد.

اینكه آدمی می‌خواهد بی‌نیاز و مستقل باشد، در واقع ریشه در میل به قدرت دارد یا منشأ آن، میل به قدرت است. پس استقلال‌طلبی انسان از فروع میل به قدرت شمرده می‌شود.

یكی دیگر از گرایش‌هایی كه ریشه در قدرت‌طلبی دارد، طفیلیِ دیگران نبودن و به امید آنان ننشستن و به عبارتی، اعتماد به نفس است.

اعتماد به نفس در صورتی تحقق‌پذیر است كه انسان قدرت خودش را باور داشته

باشد. شخص ناتوان و كسی كه خود را ضعیف می‌پندارد از اعتماد به نفس بهره‌ای ندارد، مگر در همان حد توان و پندار توانمندی.

یكی دیگر از گرایش‌های فرعیِ قدرت‌طلبی، مقام‌خواهی یا جاه‌طلبی است. افراد برای این در پیِ مقام‌اند كه دیگران زیر سلطه و تحت فرمان آنها باشند تا از كار و رفتار آنان در جهت منافع و مقاصد خود بهره ببرند یا دل‌های دیگران مسخّر آنها باشد. البته، غالب روان‌شناسان، حبّ جاه و تمایل به محبوبیّت و احترام را از مقولات دیگری حساب می‌كنند؛ ولی می‌توان گفت همة این گرایش‌ها شاخه‌های میل اصیل و ریشه‌دار قدرت‌طلبی‌اند.

اخلاق و قدرت‌طلبی

قدرت‌طلبی از آن جهت كه میلی فطری است، در حوزة ارزش‌های اخلاقی قرار نمی‌گیرد. چنان‌كه دیگر كشش‌های طبیعی نیز از آن جهت كه غیر اختیاری‌اند به حُسن و قُبح اخلاقی متّصف نمی‌شوند.

قدرت‌طلبی در جایی با اخلاق ارتباط می‌یابد كه منشأ نوعی رفتار اختیاری شود و به صورت اِعمال قدرت یا كسب قدرت در كارهای اختیاری انسان ظهور داشته باشد و در این صورت است كه به حُسن و قُبح متصّف می‌شود.

شرایط فعّال شدن قدرت‌طلبی در انسان

قدرت‌طلبی در درون انسان هست و شاید از آغاز پیدایش روح و اوان تعلّق آن به بدن این گرایش با او باشد؛ ولی این میل فطری وقتی در ‌آدمی فعّال می‌شود كه با احساس عجز و نیاز همراه باشد. به عبارت دیگر، گرایش به كسب قدرت هنگامی انسان را به تلاش و عمل وامی‌دارد كه بداند فاقد قدرتی است كه بدان نیاز دارد، و به عبارت دیگر،

قدرتی مطلوب را در خارج بشناسد و بداند كه از آن بهره‌ای ندارد. پس توجه به ناتوانی و نیاز به قدرتی كه بدان علم و معرفت یافته، منشأ فعّال شدن این میل طبیعی است.

در فعّال شدن قدرت‌طلبی و واداشتن انسان به تلاش و فعالیّت، سه چیز دیگر لازم است:

1. شناخت یك نوع قدرت خارج از خود؛

2. شناخت ناتوانی خود و فقدان آن قدرت؛

3. احساس نیاز به آن قدرت.

بنابراین، چنان كه حبّ ذات، خودبه‌خود منشأ هیچ فعلی در انسان نمی‌شود، قدرت‌دوستی نیز به تنهایی منشأ فعالیّت وی نمی‌شود؛ بلكه باید همراه شرایط نامبرده باشد و در یك جمله، بداند كه فاقد نوعی قدرت است كه به آن نیاز دارد.

قرآن و قدرت‌طلبی

آیا از دیدگاه قرآن، میل به قدرت با همة شئون و مظاهرش گرایشی فطری محسوب می‌شود و آیا می‌توان شاهدی از آیات قرآن بر این مطلب ارائه داد؟

در پاسخ باید گفت از بسیاری آیات، غیر مستقیم می‌توان فطری بودن قدرت را با همة شئونش استنباط كرد؛ شاید از بعضی از آیات بتوان به روشنی و بدون نیاز به استلزامات این مطلب را دریافت. داستان حضرت آدم(علیه السلام) و وسوسه شیطان را كه در قرآن كریم آمده است، در این زمینه ملاحظه می‌كنیم: وقتی شیطان می‌خواهد آدم را وسوسه كند تا او را به تناول از آن شجره منهیّه وادار سازد به او می‌گوید:

یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لاَّ یَبْلَى؛(1) [شیطان آدم را وسوسه


1. طه (20)، 120. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 14، ص 239.

كرد و] گفت: ای آدم، آیا تو را به درخت جاودانگی و سلطنت و قدرت بی‌زوال هدایت كنم؟

بر اساس این آیه، شیطان برای وسوسة آدم و فریب دادن او بر دو چیز تكیه كرد تا توجه وی را جلب و او را به خوردن از آن درخت وادار كند: نخست، بر جاودانگی آدم تكیه كرد و به او گفت اگر می‌خواهی، تو را به یا درخت جاودانگی رهنمون شوم؛ یعنی خواست از گرایش به بقاء و انگیزة جاودانگی كه در جان آدم ریشه داشت استفاده كند كه این اكنون محور بحث ما نیست، بلكه میل دیگری جز قدرت‌طلبی ??ست كه در آینده دربارة آن به بحث و بررسی می‌پردازیم.

دوم روی قدرت تكیه كرد و خواست از مطلوب بودن آن و گرایش آدم به آن سوء استفاده كند و او را به بیراهه بكشاند. از این رو، به وی گفت: آیا می‌خواهی تو را به سلطنت بی‌زوال و كهنه نشدنی هدایت كنم؟ «سلطنت» و به تعبیر خود آیه «مُلْك» در واقع نماد قدرت است. بزرگ‌ترین قدرت انسان تسلط بر دیگران؛ یعنی قدرت اجتماعی است و تسلّط بر دیگران یا قدرت اجتماعی همان است كه ما از آن به سلطنت تعبیر می‌كنیم و قرآن از آن به ملك تعبیر كرده است.

سپس قرآن حكایت می‌كند كه آدم و حوّا تحت تأثیر وسوسه‌های شیطان قرار گرفتند و فریب وعده و وعیدهای او را خوردند.

ارزش قدرت در قرآن

دومین پرسشی كه دربارة قدرت جلب توجه می‌كند این است كه نظر قرآن دربارة بارِ ارزشیِ مثبت یا منفیِ به‌كارگیری این میل چیست؟ آیا قرآن آن را كاملاً خوب می‌داند یا كاملاً بد یا اینكه بین موارد آن تفصیل می‌دهد؟ در پاسخ می‌توان گفت كه نباید توقع داشت كه قرآن انسان را كاملاً از به‌كارگیری یك میل فطری باز دارد؛ زیرا هم از نظر

عقلی و هم از نظر قرآنی آنچه خدای متعال در فطرت انسان قرار داده بیهوده نیست، بلكه زمینة تكامل وی را فراهم می‌آورد. وجود یك میل طبیعی در انسان نمی‌تواند مطلقاً خطرناك باشد و بنابراین لازم نیست و نباید به كلّی سركوب بشود. نتیجة سخن آن است كه سركوب كلّی یك میل فطری را نه عقل می‌پذیرد و نه آیات قرآن تأیید می‌كند.

شاید از آیة فطرت: «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛(1) با همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن سرشته است» و آیاتی دیگر نظیر آن، بتوان استفاده كرد آنچه را خدا به انسان عطا كرده و در نهادش آفریده، برای این است كه وسیله‌ای برای تكاملش باشد و بر این اساس، استفاده از آن را منع نخواهد كرد و اگر در ارتباط با آن منعی وجود داشته باشد، مربوط به كمیّت و كیفیّت تحصیل یا به‌كارگیری آن و به منظور جهت صحیح دادن به آن خواهد بود.

زمینه‌های جهت‌دهی قدرت

گزینش و انتخاب انسان، در كارهای اختیاری كه به نحوی با قدرت مربوط می‌شود، خواه منشأ قدرت باشد و خواه ناشی از آن، نقش دارد. از سوی دیگر، تحصیل قدرت از طریق كارهای اختیاری، ناگزیر باید به كمك علم و شناخت انجام گیرد و اگر درك درستی در این زمینه باشد به كمك آن می‌توان در كسب قدرت و به‌كارگیری آن، جهت صحیح را رعایت كرد تا كارهایی كه در این عرصه انجام می‌شوند، از نظر اخلاقی ارزشمند باشند.

شناخت‌ها و معارفی كه در این مرحله مفید است و انسان را در تعیین جهت صحیحِِ كسب قدرت و تشخیص آن قادر می‌سازند چند نوع‌اند كه آنها را یادآوری می‌كنیم:


1. روم (30)، 30.

نخست آنکه معرفت او به انواع مختلف و كمّ و كیف و عمق قدرت در حدّی باشد كه به هر مرحله‌ای از توانمندی دست یافت، آن را نقطة نهاییِ توان خود تلقّی نكند و نپندارد قدرت او همه قدرتی است كه انسان استعداد و ظرفیّت تحصیل آن را دارد.

بنابراین، بر انسان لازم است پیوسته به نقص‌ها و نیازهایش بیشتر توجه داشته باشد تا به آنچه دارد؛ زیرا توجه انسان به چیزهایی كه دارد، منشأ حركت تكاملی او نمی‌شود؛ بلكه نوعی دلبستگی، سكون و ركود ایجاد خواهد كرد و او را در همین مرحله پایبند و متوقّف می‌سازد؛ اما معرفت و توجه انسان به نیازها و كمبودها، او را به تلاش و حركت به منظور رفع آنها و تكمیل خود وامی‌دارد و از این طریق روز به روز قدرت و كمال بیشتری به دست می‌آورد.

دومین نوع معرفت كه در زمینة قدرت برای انسان لازم و مفید است، شناخت این حقیقت است كه قدرت‌های انسان در این جهان مادّی همگی ابزاری و مقدّمی‌اند.

سرانجام، نوع سومی از معرفت كه از دیدگاه اسلام مورد اهمیّت است و كلید بسیاری از كمالات و مقامات انسانی به شمار می‌رود، معرفت و توجه انسان به این حقیقت است كه قدرتِ او مانند همة چیزهای دیگری كه به دست آورده، در حقیقت مال خودش نیست، بلكه مالك اصلی آن و قادر حقیقی خداست و او این قدرت را در اختیار انسان قرار داده تا از آن برای تكامل حقیقی خود استفاده كند.

تربیت قرآنی در زمینة قدرت

قرآن كریم دربارة قدرت و بالا بردن معارف و شناخت‌هایی كه ما را در جهت صحیح دادن به قدرت یاری می‌كند رهنمودهایی دارد كه در اینجا به نمونه‌هایی اشاره می‌كنیم. در بعضی آیات تأكید بر این است كه قدرت در اصل ویژة خداست:

أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً؛(1) همة قدرت از آنِ خداوند است.

در آیة دیگری همین مفهوم با تعبیر دیگر و با استفاده از واژة عزّت طرح شده است:

مَن كَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً؛(2) هركس عزّت [و قدرت] خواهد پس [باید بداند كه] محققاً هر عزّتی از آن خداست و [آن را باید از او بخواهد].

از آنجا كه مفهوم لغوی عزّت، «شكست‌ناپذیری» است، با واژة قدرت از نظر مفهومی بسیار نزدیك است و جاه و مقام اجتماعی هم كه عزّت نامیده می‌شود، به این لحاظ است كه پیوسته با قدرت ملازمه دارد و تأیید می‌كند كه جاه‌طلبی نیز چهره‌ای از قدرت‌طلبی می‌باشد. آیات دیگری نیز این حقیقت را تأیید می‌كنند، یعنی عزیز را در مورد خدای متعال در جایی به كار برده‌اند كه با قدرت مناسبت دارد و نه مفهوم دیگر؛ مانند:

ـ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ؛(3) به درستی كه پروردگار قدرتمند و شكست‌ناپذیر است.

ـ وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ؛(4) هرگاه از آنان بپرسی چه كسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است، حتماً می‌گویند آنها را عزیز علیم آفریده است.

عزیز در آیه نخست در كنار قوی قرار گرفته و در آیه دوم بر كسی اطلاق شده كه آسمان‌ها و زمین را آفریده، و این قدرت است كه با آفریدن مناسبت دارد نه محبوبیّت. آری، آفرینش منوط بر دو حقیقت علم و قدرت است و كسی كه چنین جهانی را آفریده، از قدرت مطلق و علم مطلق برخوردار است و از این روست كه عزیز همراه با


1. بقره (2)، 165. ر.ك: حسین‌ بن علی الخزاعی النیشابوری، روض‌الجنان و روح‌الجنان، ج 2، ص 264؛ ملافتح‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 1، ص 381.

2. فاطر (35)، 10.

3. حج (22)، 40.

4. زخرف (43)، 9.

علیم به كار رفته، چنان‌كه در آیه «أَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِیزٍ مُّقْتَدِرٍ؛(1) و ما آنها را گرفتیم و مجازات كردیم، گرفتن قدرتمند و توانا». عزت با اقتدار توأم شده است.

اگر حركتی كه ناشی از قدرت‌طلبی انسان است به طرز صحیح هدایت نشود، شخص در آغاز دچار انحراف اخلاقی و در مرحله بعد مرتكب گناهان كبیره می‌شود و در نهایت به كفر و شرك و فرعونیّت مبتلا خواهد شد.

اشكال كار فرعون برتری‌طلبی وی بود.

ـ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِی الأَرْضِ؛(2) محققاً، فرعون در آن سرزمین برتری یافت.

در صورتی كه خداوند در آیه دیگری برتری‌طلبی را نسبت به جهان جاودان آخرت انسان، زیانبار و خطرناك می‌داند و می‌گوید:

ـ تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأَرْضِ وَلاَ فَسَادًا؛(3) این جهان آخرت را قرار داده‌ایم برای كسانی كه در پیِ برتری‌طلبی در روی زمین و فساد نباشند.

اكنون این پرسش مطرح می‌شود كه آیا آیاتی كه ما را از برتری‌طلبی بازمی‌دارند، این مفهوم را القا می‌كنند كه انسان باید به آنچه دارد قانع باشد و هرگز در فكر صعود به مقام‌های بالاتر نیفتد؟

پاسخ آن است كه این آیات هیچ‌گاه ما را به ركود و توقّف وانمی‌دارند، بلكه این حقیقت را به ما می‌آموزند كه برتری‌های مادّی و زمینی كه بسیاری بدان دل بسته‌اند، حقیقت ندارند؛ بلكه برتری‌های دروغین‌اند كه انسان را از رسیدن به برتری‌های حقیقی بازمی‌دارند. بینش قرآنی به ما می‌آموزد كه برتری‌های مادّی، در واقع هدف نهایی و آخرین


1. قمر (54)، 42.

2. قصص (28)، 4.

3. قصص (28)، 83. ر.ك: محسن الفیض الكاشانی، الصافی، ج 4، ص 106.

نقطه تعالی انسان نیستند و مطلوبیّت ذاتی ندارند، بلكه وسیله‌ای بیش نیستند و ارزش آنها غیری است كه در پرتو ارزش ذاتی ِاهداف نهایی و در مسیر وصول به آنها تحقق می‌یابد.

قرآن به ما می‌آموزد كه انسان در مسیر این گرایش، اگر درست قدم بردارد و در جهت صحیح حركت كند، چنان اوج می‌گیرد كه در جوار خدای عزیز و مقتدر مطلق قرار می‌گیرد:

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیكٍ مُّقْتَدِر؛(1) محققاً پرهیزكاران در باغ‌ها و نهرها قرار دارند؛ در جایگاه درست نزد پادشاه قدرتمند.

سلیمان، پیامبر الهی از خداوند قدرت فوق‌العاده‌ای را می‌طلبید:

وَهَبْ لِی مُلْكًا لاَّ یَنبَغِی لأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِی؛(2) [خدایا] و به من قدرتی عطا فرما كه برای هیچ كس دیگری پس از من روا نباشد.

ولی همین قدرتی كه به شدّت از خدا می‌طلبید، هدف اصلی ِاو نبود و به آن دلبستگی نداشت، بلكه قدرت را می‌خواست تا در سایة آن، دین خدا را رواج دهد و قدرتمندانِ مشرك و غیر مسلمان را به سوی آیین حق بكشاند. بنابراین، او چنین قدرتی را می‌خواست تا از آن به صورت وسیله‌ای برای وصول به كمالی برتر بهره‌برداری كند. از اینجاست كه او هرگز از توانمندی فراوان خود سوء استفاده نمی‌كرد.

از اینجاست كه قرآن با تعبیر لطیف خود می‌گوید:

أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛(3) شما نیازمندان به خدا هستید و خداوند بی‌نیاز و ستوده است.

خداوند با این تعبیر توجه می‌دهد كه انسان نباید هیچ گاه فقر ذاتی خویش را فراموش كند تا برسد به آن كمالی كه می‌تواند برسد.


1. قمر (54)، 54، 55. ر.ک: ملافتح‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 9، ص 112.

2. ص (38)، 35.

3. فاطر (35)، 15. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 17، ص 32.

چكیده

ـ میل به قدرت، گرایشی فطری و نامحدود است.

ـ قدرت جسمانی، قدرت روحانی و قدرت اجتماعی از انواع قدرت‌اند.

ـ استقلال‌طلبی، اعتماد به نفس، مقام‌خواهی و محبوبیت‌طلبی از شاخه‌های میل به قدرت‌طلبی‌اند.

ـ قدرت‌طلبی در جایی با اخلاق ارتباط می‌یابد كه منشأ نوعی رفتار اختیاری شود.

ـ میل به كسب قدرت هنگامی در انسان فعّال می‌شود كه انسان احساس ناتوانی و نیاز كند.

ـ به طور كلّی فعّال شدن قدرت‌طلبی نیازمند سه شرط است: 1. شناخت ناتوانی خود؛ 2. شناخت یك نوع قدرت خارجی؛ 3. احساس نیاز به آن قدرت.

ـ بسیاری از آیات قرآن كریم دلالت دارند كه قدرت‌طلبی گرایشی فطری در انسان است.

ـ شناخت‌ها و معارفی كه در انتخاب و جهت‌دهی قدرت‌طلبی مؤثرند عبارت‌اند از: شناخت انواع قدرت و كم و كیف؛ شناخت استعداد نامحدود بشر؛ شناخت نقص و محدودیت‌های بشر؛ شناخت اینكه همة قدرت‌ها ابزارند؛ و شناخت اینكه صاحب همة‌ قدرت‌ها خداوند است.

ـ قرآن به انسان یادآور می‌شود كه قدرت هدف اصلی نیست و نباید به آن دل بست و انسان باید قدرت را وسیله‌ای برای تقرب به خدا بداند.

پرسش

1. قدرت‌طلبی را توضیح دهید و مظاهر آن را بیان كنید.

2. گرایش‌های گوناگون منشعب از قدرت‌طلبی را توضیح دهید.

3. در چه شرایطی قدرت‌طلبی در انسان فعّال می‌شود.

4. شناخت‌های مؤثر در جهت‌دهی به قدرت‌طلبی را بیان كنید.