درس شانزدهم

 

درس شانزدهم

 

 

از دانشجو انتظار می‌رود با فراگیری این درس:

1. به علل و عوامل ارزش اخلاقی زندگی اجتماعی پی ببرد؛

2. عواملی را كه سبب گرایش انسان به زندگی اجتماعی می‌شوند بشناسد؛

3. ملاك‌های كلی در اخلاق اجتماعی را بازشناسد؛

4. بتواند انواع نیازهای انسانی به دیگران را بازشكافد؛

5. بتواند پاسخ این پرسش را بدهد كه چرا در قرآن احكام اخلاقی و حقوقی با هم درآمیخته‌اند؟

 

 

 

 

 

در بخش‌های گذشته دو دسته از مسائل اخلاقی را بررسی كردیم: دستة اول، مسائلی كه محورشان رابطة انسان با خداست و دستة دوم، مسائلی كه محورشان رابطة انسان با خویش است. در اینجا دستة سوم از مسائل اخلاقی را بررسی می‌كنیم كه محور آنها روابط اجتماعی انسان با دیگران است.

اخلاق و زندگی اجتماعی

در مبحث اخلاق اجتماعی، نخستین پرسش دربارة ارزش، خود زندگی اجتماعی است. آیا اجتماعی زیستن از دید اسلام بار ارزشی دارد تا در محدودة اخلاق قرار گیرد و آیا می‌توان زندگی كردن به صورت جمعی را هم جزو اخلاق اجتماعی برشمرد یا اینكه بار ارزشی ندارد و خارج از موضوع و قلمرو اخلاق است؟

در پاسخ باید گفت كه زندگی اجتماعی تا حدودی اختیاری انسان است و در همان حد كه اختیاری است، اخلاقی نیز هست؛ زیرا ممكن است كسی تصمیم بگیرد در گوشه‌ای دور از دیگران، تنها زندگی كند، یعنی زندگی فردی را انتخاب کند. وجود ما در آفرینش با وجود افراد دیگر جوش نخورده است به شكلی كه از زندگی دیگران انفكاك‌ناپذیر باشد.

ارزش زندگی اجتماعی

اجتماعی زیستن چه ارزشی دارد؟ و در برابر، كناره‌گیری از اجتماع و رهبانیت از نظر اخلاق اسلامی حكمش چیست؟

برای پاسخ به این پرسش، باید اجتماعی زیستن و كناره‌گیری از جامعه یا رهبانیت را تحلیل كنیم. چه عواملی سبب گرایش انسان به جامعه می‌شود و چه عواملی انسان را به گوشه‌گیری و انزوا وامی‌دارد؟ اجتماعی زیستن و تقویت پیوندهای اجتماعی یا اعتزال و انزوا، هیچ یك ارزش ذاتی ندارند، بلكه ارزش خود را از عوامل و ریشه‌های دیگری می‌گیرند. از این رو، برای تعیین و تحدید ارزش هركدام، ناگزیر از بررسی علل و عوامل هریك از آن دو خواهیم بود.

عوامل گرایش انسان به زندگی اجتماعی را می‌توان به چند دسته تقسیم كرد:

ـ دستة اول، عوامل غریزی‌اند؛ مانند غریزة جنسی. هر فردی از آنجا كه در آفرینش به جنس مخالف تمایل دارد، خواه ناخواه به او نزدیك می‌شود، با او معاشرت و مباشرت می‌كند و زندگی‌اش را با زندگی او پیوند می‌دهد.

ـ دستة دوم، عوامل عاطفی‌اند كه سبب گرایش به اجتماع و پیوند دادن زندگی یك فرد با افراد دیگر می‌شوند. در بحث عواطف گفتیم كه انسان به طور طبیعی میل دارد كه به انسان‌های دیگر نزدیک شود و با آنها انس بگیرد و به‌ویژه عواطف خانوادگی، باعث پایداری زندگی خانوادگی می‌شود.

ـ دستة سوم، عوامل عقلی‌اند كه از عوامل دیگر گسترده‌ترند و جنبة اختیاری آنها بیشتر است.

انسان به مدد عقل درمی‌یابد كه به تنهایی قادر به تأمین نیازمندی‌های زندگی خویش نیست. هم در تأمین نیازهای مادی مثل لباس، مسكن و غذا به همكاری دیگران نیاز دارد و هم در تأمین نیازهای معنوی. عوامل نامبرده، مهم‌ترین عواملی هستند كه انسان را به گزینش زندگی جمعی وامی‌دارند؛ اما نقش این عوامل در همة افراد یكسان نیست. بنابراین، ارزیابی اجتماعی زیستن، تابع تأثیر عوامل و انگیزه‌هایی است كه انسان را به زندگی اجتماعی یا كناره‌گیری از آن وادار می‌كند.

قرآن و جامعه‌گرایی

قرآن سفارش می‌كند كه برای حفظ یك زندگی اجتماعی مطلوب، گاه لازم است انسان از اجتماع كناره‌ بگیرد:

قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءاءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛(1) قطعاً برای شما در [پیروی از] ابراهیم و کسانی که با اویند سرمشقی نیکوست؛ هنگامی كه به قوم خود گفتند: «ما از شما و از آنچه به جای خدا می‌پرستید بیزاریم. به شما کفر می‌ورزیم و میان ما و شما دشمنی و كینه همیشگی پدیدار شده تا وقتی که فقط به خدا ایمان بیاورید».

زندگی اجتماعی، از نظر اسلام هدف نیست و ارزش مطلق ندارد، بلكه وسیله‌ای است برای تأمین ارزش‌های بالاتر. حتی در عالی‌ترین جامعه كه در زمان ولی عصر(علیه السلام) تشكیل می‌شود، زندگی اجتماعی، خود اصالت ندارد، بلكه تشكیل جامعه برای این است كه زمینة رشد معنوی برای هر فرد، بهتر فراهم شود.

خداوند می‌فرماید:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِكُونَ بِی شَیْئاً؛(2) خداوند به كسانی از شما كه ایمان آورند و كارهای شایسته كنند، وعده داده است که حتماً آنان را در این


1. ممتحنه (60)، 4. ر.ك: ملافتح‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 9، ص 249.

2. نور (24)، 55.

سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینی را كه برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا بپرستند و به من شرك نورزند.

این آیه نشان می‌دهد كه تشكیل جامعة مطلوب نیز برای آن است كه انسان‌ها بهتر بتوانند خدا را بپرستند. بنابراین، ارزش‌گذاری بر زندگی اجتماعی، تابع عوامل دیگری است كه یافتن آنها و تعیین فرمول دقیقش، كاری است دشوار؛ اما در یك تعبیر كلی می‌توان گفت كه ارزش جامعه به اندازه‌ای است كه برای رشد و تكامل فرد مؤثر باشد و اگر دارای تأثیر منفی باشد، ارزش منفی خواهد داشت.

ملاك‌های كلی در اخلاق اجتماعی

برای تعیین ارزش افعالی كه به زندگی اجتماعی مربوط می‌شود و ارزش ملكاتی كه از این افعال به وجود می‌آید، باید اصولی را در نظر بگیریم كه بر اساس بینش عقلانی و توجه به واقعیاتی كه در زندگی اجتماعی وجود دارد، استنباط می‌شوند و در اینجا مهم‌ترین آنها را مورد توجه قرار می‌دهیم كه عبارت‌اند از:

الف. اصل عدل

نیاز به جامعه برای تأمین نیازمندی‌های مادی و معنوی، نیازی عمومی است نه ویژة افراد خاص. زندگی اجتماعی برای این شكل می‌گیرد كه همة افراد به مصالح مادی و معنوی و كمال نهایی خود نایل آیند. بنابراین، رفتار افراد در جامعه باید به گونه‌ای باشد كه در تحقق این هدف كلی، یعنی دست‌یابی همة افراد به كمال نهایی خود، مؤثر باشد، نه آنكه جمعی از افراد، فدای جمعی دیگر شوند. پس رفتار اجتماعی افراد در صورتی

درست و ارزشمند است كه به مصالح كلیِ جامعه بینجامد و هرگز نباید برای آنكه فرد یا افرادی به منافع خود دست یابند، عده‌ای دیگر، از مواهب و مزایای زندگی محروم و از هستی ساقط شوند. بنابراین، عدل همین است كه افراد به اندازه‌ای كه بار خود را به دوش دیگران می‌نهند، بار دیگران را بردارند و به قدری كه به اجتماع نفع می‌رسانند، از آن بهره‌مند شوند.

ب. اصل احسان

اسلام در كنار اصل عدل، اصل احسان را مطرح می‌كند. اصل احسان برای جبران كمبودها و نیازهای برخی افراد جامعه است؛ افرادی كه نقص عضو مادرزادی دارند یا بر اثر حوادثی نقص عضو پیدا كرده‌اند. این نوع افراد قادر به كار نیستند و نمی‌توانند در جامعه نقشی ایفا كنند، پس لازم است افراد دیگر، به شكلی بار زندگی آنان را به دوش كشند و بر جامعه لازم است كه زندگی این افراد را اداره یا دست‌كم، نیازهای اولیه و ضروری آنان را تأمین كند.

با توجه به این دو مطلب، موقعیت اصل عدل و اصل احسان در اخلاق اسلامی روشن می‌شود. خداوند در یك آیه، به این دو اصل اشاره كرده است:

إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ؛(1) در حقیقت، خداوند به دادگری و نیكوكاری فرمان می‌دهد.

اما چنان‌كه اصل عدل به تنهایی پاسخگوی نیازهای اجتماعی نیست، اصل احسان نیز به تنهایی كافی نیست؛ زیرا اگر اساس زندگی اجتماعی بر احسان باشد، انگیزة فعالیت و مشاركت در زندگی اجتماعی ضعیف می‌شود.


1. نحل (16)، 90. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی،‌ المیزان، ج 12، ص 352.

ج. اصل تقدم مصالح معنوی بر منافع مادی

گاهی تأمین نیازهای مادی با رعایت مصالح معنوی تزاحم می‌یابد. در این صورت كدام اصل می‌تواند در رفع این تزاحم و تنظیم روابط اجتماعی به ما كمك كند؟ و آیا عالی‌ترین حد از مصالح مادی را باید مقدم داشت و رشد معنوی را كنار گذاشت یا به قیمت پذیرش رشد مادی كمتر، مصالح معنوی را نیز تأمین نمود؟ این پرسش، تنها به روابط داخلی جامعه محدود نمی‌شود، بلكه در روابط بین‌الملل نیز این تزاحم و پرسش مطرح می‌شود.

بنابراین، در اینجا نیازمند اصل سومی هستیم كه عبارت است از «تقدم معنویات بر مادیات». اگر تزاحمی بین مادیات و معنویات پیدا شد، معنویات مقدم خواهند بود؛ زیرا انسانیت انسان و كمال حقیقی او در سایة معنویات به دست می‌آید. معنویات انسان را به خدا نزدیك می‌سازد و زندگی مادی مقدمة دست‌یابی به معنویات و وسیلة تأمین آن خواهد بود.

البته در فرض‌هایی نادر ممكن است مرتبه‌ای از مصالح معنوی، فدای مراتب عظیمی از مصالح شود كه اگر آن مصالح مادی تأمین نشود، مصالح معنوی هم در درازمدت به خطر می‌افتد. اما این فرضی نادر است و اصل كلی بر این است كه مصالح معنوی بر مصالح مادی مقدم است.

د. اصل رعایت اولویت

اصل چهارم برای پاسخگویی به نیازهای ارزشی جامعه، «درجه‌بندی روابط اجتماعی» است. ارتباط افراد جامعه با یكدیگر و پیوند زندگی آنان در یك سطح نیست.

این تفاوت ارتباطات و دوری و نزدیكی افراد، زمینة دیگری است برای شكل گرفتن حقوق و تكالیف اجتماعی كه نوعی تقسیم وظیفه را ایجاب خواهد كرد و در كنار سه اصل گذشته، اصل چهارمی را مطرح می‌سازد. سلسله مراتبی كه در رابطه افراد

وجود دارد و درجات قرب و بعدی كه در زندگی‌شان هست، مقتضی حقوق و تكالیف گوناگونی برای آنان خواهد بود. تكالیف فرد در برابر یكایك افراد جامعه كاملاً یكسان نیست، بلكه به تناسب دوری و نزدیكی و تماس و خویشاوندی مختلفی كه دارند، تفاوت می‌‌یابد. همچنین حقوقی كه بر یكدیگر دارند، ت??ت تأثیر این عامل، دارای درجات و كیفیت‌های متفاوتی خواهد بود.

قرآن كریم، آنجا كه می‌فرماید:

وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی كِتَابِ اللّهِ؛(1) و خویشاوندان به یکدیگر [از دیگران] در كتاب خدا سزاوارترند.

بر این اصل تأكید می‌كند و نشان می‌دهد كه حتی خویشان و بستگان ما هم یكسان نیستند و برخی از آنها بر بعضی دیگر مقدم‌اند. اسلام حتی برای همسایگان نزدیك، حقوق خاص قرار داده است. پس هرچه پیوند نزدیك‌تر باشد، روابط متقابل قوی‌تر و حقوق و تكالیف دو طرف، در برابر هم بیشتر است.

گستردگی و تنوع نیازهای انسان

نیاز افراد به یكدیگر را می‌توان به دو بخش عمده تقسیم كرد:

1. نیاز انسان به دیگران در هستی و پیدایش خویش؛ مانند نیاز فرزند به پدر و مادر. البته نمی‌خواهیم این نیاز را اجتماعی تلقی كنیم، بلكه آن را پایه‌ای برای تنظیم روابط اجتماعی و ملاكی برای تعیین ارزش آنها در نظر می‌گیریم؛ یعنی از آنجا كه فرد در اصل هستی خویش نیازمند افراد دیگری است، ناگزیر است به اقتضای این نیاز رفتار ویژه‌ای با آنان داشته باشد.


1. انفال (8)، 75.

2. نیاز انسان به دیگران در دوران زندگی خویش و پس از آنكه متولد شد.

نیازهای نوع دوم، خود به قسمت‌های گوناگونی تقسیم‌پذیرند:

الف. نیازهایی كه فرد، به طور مستقیم، به فرد دیگر دارد؛ یعنی تماس یك انسان با انسان دیگر خودبه‌خود این نوع نیازهای وی را برطرف می‌سازد، مانند نیاز كودك به مادر.

ب. نیازهایی كه با مساعدت و مشاركت دیگران و به وسیلة اشیای دیگری برطرف می‌شوند.

نیازهای اخیر را نیز می‌توان به دو دسته تقسیم كرد:

یكم، نیازهای مادی و نیازهای مختلف انسان به نعمت‌ها و مواهب طبیعت. این نوع نیازها را طبیعت با اهدای نعمت‌ها و مواهب مختلف طبیعی به انسان برطرف می‌سازد؛ اما افراد، در ظرف جامعه، برای بهره‌مند شدن و استفادة بهتر از آنها لازم است با یكدیگر همكاری كنند.

دوم، نیازهای معنوی كه افراد از علم و كمالات معنوی یكدیگر استفاده می‌كنند. این نوع نیازها نیز در جامعه و با كمك دیگران تأمین خواهد شد.

بهترین محیط تأمین نیازهای انسان

با توجه به انواع نیازهای افراد به یكدیگر، می‌توان گفت كه اصیل‌ترین نیازها در محیط خانواده تأمین می‌شود. در محیط خانواده، فرزندْ نیاز تكوینی و مستقیمِ خود به پدر و مادر را تأمین می‌كند و زن و شوهرْ نیاز جنسی و عاطفی خود را به وسیلة یكدیگر برطرف می‌كنند.

هدف اصلی ما در این بحث‌ها، روشن شدن خطوط اصلی مربوط به روابط افراد و جامعه است تا پس از این، از دید عقلانی و روایی نیز مورد تحقیق بیشتری قرار گیرد.

رابطه فرزندان با پدر و مادر

مهم‌ترین رابطه‌ای كه ممكن است بین دو انسان تحقق یابد، رابطة فرزند با پدر و مادر است كه نمایانگر وابستگیِ وجود فرزند به وجود والدین اوست. قرآن كریم دربارة حقوق والدین بر فرزندان و وظایف فرزندان در برابر والدین تعبیر‌های دل‌انگیزی دارد كه اهمیت آن را به خوبی روشن می‌سازد. خداوند در آیه‌ای می‌فرماید:

وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً؛(1) و خدا را بپرستید و به او شرك نورزید و به پدر و مادر احسان كنید.

در این آیه، خداوند به دنبال امر به پرستش خدا و نهی از شرك، بی‌درنگ نیكی به والدین را سفارش می‌كند و این، اهمیت فوق‌العادة حقوق والدین بر فرزندان را نشان می‌دهد.

و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:

قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَیْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً؛(2) بگو: بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده، برای شما تلاوت كنم: چیزی را با او شریك قرار ندهید و به پدر و مادر احسان كنید... .

از آنجا كه در قرآن دربارة نیكی به پدر و مادر، فراوان سفارش شده، این توهم پیش می‌آید كه فرزند باید به طور مطلق، تسلیم پدر و مادر باشد. از این رو، خداوند برای رفع این توهم می‌فرماید:

وَوَصَّیْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِی مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا؛(3) و ما انسان را به نیكی به پدر و مادرش توصیه كردیم؛ و[لی] اگر


1. نساء (4)، 36.

2. انعام (6)، 151.

3. عنكبوت (29)، 8.

پدر و مادر با تو درکوشند تا چیزی را که بِدان علم نداری با من شریک گردانی، از ایشان اطاعت مكن.

بنابراین، جملة «وَإِن جَاهَدَاكَ...» گویای آن است كه اطاعت از پدر و مادر تا آنجا لازم است كه آنان تو را به گناه و كفر نكشانند.

روابط متقابل همسران

بخش دیگری از اخلاق خانواده، مربوط به روابط زن و شوهر در محیط خانواده است؛ ولی از آنجا كه مباحث اخلاقی این بخش، در قرآن كریم با بحث‌های حقوقی توأم است، در آغاز به آمیختگی احكام حقوقی و اخلاقی در قرآن اشاره می‌كنیم.

آمیختگی احكام حقوقی و اخلاقی در قرآن

در قرآن كریم احكام اخلاقی و حقوقی آمیخته با هم بیان شده‌اند؛ به‌ویژه در مورد روابط خانوادگی و مسائل زناشویی، و تقریباً در همه مواردی كه احكام حقوقی بیان شده، احكام اخلاقی هم ذكر شده است. علت این آمیختگی آن است كه از یك‌سو، احكام حقوقی به تنهایی نمی‌توانند سعادت و كمال انسان را تضمین كنند و از سوی دیگر، هدف اصلی قرآن از بیان احكام حقوقی، تنها وضع قانون برای تنظیم روابط اجتماعی نیست، بلكه هدف بالاتری را دنبال می‌كند و آن، دست‌یابی انسان‌ها به كمالات معنوی و اخلاقی است؛ بلكه اهداف اخلاقی قرآن، بر اهداف حقوقی‌اش حاكم است.

آمیختگی اخلاق و حقوق در قرآن، ویژگی مثبتی است كه تأثیری عمیق در زندگی اجتماعی دارد؛ زیرا اگر مردم تربیت اخلاقی و معنوی نداشته باشند، اجرای قانون خشك حقوقی كاری دشوار و نیازمند دستگاه اداری وسیعی است كه بتواند به همة كارهای مردم رسیدگی كند.

احكام حقوقی و اخلاقی ازدواج در قرآن

پیش از این گذشت كه قوام ارزش اخلاقی به نیّت است؛ یعنی در كنار حسن فعلی، حسن فاعلی هم لازم است و بر این اساس ارزش بالاتر در ازدواج، در صورتی است كه انگیزه‌ای والا انسان را به تشكیل خانواده واداشته باشد؛ مانند انگیزة دوری از گناه، بقای نسل، آرامش روحی و روانی. چنین انگیزه‌هایی خیر هستند و ارزش اخلاقی ایجاد خواهند كرد؛ اما اگر همت انسان بلندتر باشد و تنها برای رضای خدا دست به این كار بزند، ارزش اخلاقی والایی خواهد داشت.

باید توجه داشت كه در این گونه كارها كه انسان برای آنها انگیزة طبیعی دارد، غالباً كشش غریزی، فرد را به آن كار وا می‌دارد و كم هستند كسانی كه بتوانند نیّت خود را كاملاً خالص و از تأثیر و جاذبة این غریزه بركنار بدارند؛ اما هر‌قدر كه انسان بتواند همتش را بلندتر و نیّتش را خالص‌تر كند، كار او ارزش اخلاقی بیشتری خواهد داشت.

در هر حال، ازدواج، دارای نوعی ارزش اخلاقی است و آیه‌های قرآنی، دلالت روشنی بر این حقیقت دارند؛ مثل آنجا كه خداوند می‌فرماید:

وَأَنكِحُوا الأَیَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن یَكُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ؛(1) بی‌همسران خود، و غلامان و كنیزان درستکارتان را همسر دهید. اگر تنگدست‌اند، خداوند آنان را از فضل خویش بی‌نیاز خواهد کرد.

یكی از احكام اخلاقی در ازدواج این است كه اگرچه تعیین مهر واجب است، اما نباید آن‌قدر سنگین باشد كه پرداخت آن، عملاً ممكن نباشد. بنابراین، سخت‌گیری در تعیین مقدار مهر، به اندازه‌ای كه برخی قادر بر پرداخت آن و ازدواج نباشند،


1. نور (24)، 32. ر.ك: ملافتح‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 6، ص 300.

نقض غرض است و با روح قانون ازدواج و اسلام سازگار نیست و بسیاری از مردان و زنان را از ازدواج محروم می‌سازد.

قرآن بر این نكته تأكید می‌كند كه نباید فقر، سبب محروم شدن شخص از ازدواج شود و نیازمندان باید بر خدا توكل كنند كه خدا آنان را بی‌نیاز خواهد كرد؛ اما معمولاً سنگینی مهر باعث تأخیر ازدواج یا محروم شدن بسیاری از مردم از ازدواج می‌شود.

البته از نظر قانونی زن حق دارد هر مقدار كه مایل است، برای خود مهر تعیین كند؛ اما از نظر اخلاقی قرآن كریم سفارش می‌كند كه در مقدار مهر سخت‌گیری نكنند.

با وجود همة این توصیه‌ها، ممكن است كسانی در شرایط خاصی باشند كه از پرداخت مهر و حتی از عهدة ادارة زندگی و مخارج خانواده برنیایند. چنین كسانی كه یا در این حد تهی‌دست‌اند یا در شرایط خاصی قرار گرفته‌اند كه قادر به ازدواج دائم نیستند، می‌توانند با ازدواج موقت، بدون آنكه بار سنگینی بر دوششان بیاید، نیاز خود را برطرف كنند. این هم راه قانونی دیگری است كه خداوند در قرآن مجید از آن یاد كرده است:

فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً؛(1) پس زنانی را که مُتعه کرده‌اید، مَهرشان را به عنوان فریضه‌ای به آنان بدهید.

اهداف تشكیل خانواده

روشن است كه هدف اصلی از تشكیل خانواده، بقای نسل، تشكیل جامعة سالم و تأمین سلامت روانی افراد است. در مرحلة بعد یكی از اهداف زندگی خانوادگی، تأمین نیازهای افراد خانواده در سایة زندگی مشترك است و هر كاری به مقدار تأثیری كه در برآوردن این هدف داشته باشد، ارزشمند خواهد بود.


1. نساء (4)، 24.

كارهایی كه اعضای خانواده در مسیر تأمین این هدف انجام می‌دهند به دو نوع اصلی تقسیم می‌شود:

الف. كارهایی كه از همة اعضای خانواده ساخته است و همه به طور یكسان می‌توانند با انجام دادن آنها در تأمین این هدف مؤثر باشند.

ب. كارهایی كه از همة اعضا ساخته نیست، بلكه به تناسب ویژگی‌های جسمی و روانی اعضا، هر یك از آنها از فرد خاصی ساخته است و از توان اعضای دیگر خارج خواهد بود و بر همین اساس، به طور طبیعی نوعی تقسیم كار در بین اعضای خانواده شكل می‌گیرد. مثلاً ایفای نقشی كه زن در محیط خانواده می‌تواند داشته باشد، با توجه به ویژگی طبیعی، جسمی و روانی‌اش، هرگز در توان مرد نیست. در برابر، مرد نیز با توجه به خصوصیات جسمانی و روانی خود، می‌تواند وظایفی را در مسیر تأمین اهداف خانواده بر عهده بگیرد كه معمولاً زن قادر به انجام دادن آنها نیست.

پس تفاوت ارزش مرد و زن، در تأمین اهداف خانواده، به تفاوت ویژگی‌های روحی و جسمی آنان مربوط می‌شود و در یك سنجش كلی می‌توان گفت كه زن از نظر احساسات و عواطف، معمولاً قوی‌تر است و مرد از نظر تدبیر و تعقل. از آنجا كه محیط خانواده، هم به تدبیر نیاز دارد و هم به پرورش و تربیت، این تقسیم كار به شكل طبیعی به وجود می‌آید كه مرد به ادارة خانواده و تأمین نیازهای اقتصادی آن بپردازد و زن كه از عشق و احساس به فرزندان خود لبریز است و بیشتر می‌تواند آنها را تحمل كند، پرورش فرزندان را بر عهده گیرد.

بنابراین، بررسی دقیق اخلاق در خانواده و شناخت احكام و ارزش‌هایی كه اسلام در این زمینه طرح كرده است تا حد بسیاری بستگی دارد به شناخت خصوصیت‌های جسمی و روحیِ هریك از اعضای خانواده و نقش‌های ویژه‌ای كه می‌توانند ایفا كنند.

چكیده

ـ زندگی اجتماعی تا مقداری كه در اختیار انسان باشد، می‌تواند مورد ارزیابی اخلاقی قرار گیرد.

ـ اجتماعی زیستن و تقویت پیوند‌های اجتماعی، یا برعكس آن، اعتزال و انزوا، هیچ یك ارزش ذاتی ندارند؛ بلكه ارزش خود را از عوامل و انگیزهایی می‌گیرند كه سبب اجتماعی زیستن شده‌اند.

ـ عواملی كه گرایش به زندگی اجتماعی را در انسان برمی‌انگیزند، می‌توان به سه دسته تقسیم ??رد: 1. عوامل غریزی؛ 2. عوامل عاطفی؛ 3. عوامل عقلی.

ـ زندگی اجتماعی از نظر قرآن هدف نیست؛ بلكه وسیله‌ای است برای تأمین ارزش‌های بالاتر. از این رو اگر جامعه‌ای فاسد شد، قرآن زندگی در آن جامعه را سفارش نمی‌كند.

ـ ملاك‌های كلی در اخلاق اجتماعی عبارت‌اند از: 1. اصل عدل؛ 2. اصل احسان؛ 3. اصل تقدم مصالح معنوی بر منافع مادی؛ 4. اصل رعایت اولویت و درجه‌بندی روابط اجتماعی.

ـ نیاز افراد به یكدیگر را می‌توان به دو بخش عمده تقسیم كرد: 1. نیاز انسان به دیگران در هستی و پیدایش خویش، مانند نیاز فرزند به پدر و مادر؛ 2. نیاز انسان به دیگران در دوران زندگی و پس از تولد.

ـ نیازهای انسان به دیگران در دوران زندگی به چند دسته قابل تقسیم‌اند: 1. نیازهای مستقیم؛ 2. نیاز‌های غیر مستقیم كه در آنها چیزهای دیگری غیر از انسان، رافع نیاز انسان هستند.

ـ دستة اخیر، خود به دو بخش تقسیم می‌شود: 1. نیاز‌های مادی به مواهب و نعمت‌های طبیعی؛ 2. نیازهای معنوی؛ مانند نیاز به علم و كمالات.

ـ اصیل‌ترین نیازهای انسان در محیط خانواده تأمین می‌شود.

ـ قرآن كریم بالاترین و والاترین ارزش‌های اجتماعی را برای پدر و مادر قائل شده است.

ـ در قرآن كریم احكام اخلاقی و حقوقی، آمیخته‌ با هم بیان شده‌اند؛ زیرا اولاً احكام حقوقی به تنهایی سعادت و كمال انسان را تضمین نمی‌كنند؛ ثانیاً هدف اصلی قرآن از بیان احكام حقوقی، تنها وضع قانون نیست، بلكه كمالات معنوی نیز هست.

ـ از نظر قرآن ازدواج دارای نوعی ارزش اخلاقی است و هرچه نیّت انسان در ازدواج الهی‌تر باشد، ارزش آن بیشتر است.

پرسش

1. آیا زندگی اجتماعی، به خودی خود دارای ارزش اخلاقی است؟ توضیح دهید.

2. عواملی را كه سبب گرایش انسان به زندگی اجتماعی می‌شوند، برشمارید.

3. ملاك‌های كلی در اخلاق اجتماعی را توضیح دهید.

4. نیاز انسان به دیگران به چند دسته تقسیم می‌شود؟ شرح دهید.

5. به چه دلیلْ احكام حقوقی و اخلاقی در قرآن با هم آمیخته شده‌اند؟