درس بیست و سوم

 

درس بیست و سوم

 

 

از دانشجو انتظار می‌رود با فراگیری این درس:

1. با آثار گوش دادن به سخن باطل آشنا شود؛

2. نظر قرآن را درباره شنیدن سخن دیگران فراگیرد؛

3. بتواند به این پرسش كه چرا به هر سخنی نمی‌توان گوش داد، پاسخ گوید.

 

 

 

 

 

در درس گذشته دربارة برخی از مهم‌ترین ارزش‌های مربوط به سخن گفتن مطالبی بیان شد. در اینجا به پاره‌ای دیگر از این ارزش‌ها اشاره می‌كنیم.

ارزش منفی دروغگویی و مراتب آن

در برابر ارزش مثبت و بی‌تردید صدق، از نظر عقلی و نقلی، ارزش منفیِ كذب و دروغگویی نیز قطعی است. پس انسان در گفتار خود باید راستگو باشد و از دروغ بپرهیزد و حتی گاه سكوت هم جایز نیست و بر او لازم است كه سكوت را بشكند و حقیقت را اظهار كند.

اختلاف مراتب گناه و ارزش منفی دروغ گفتن، به آثار دروغ و انگیزة گوینده آن بستگی دارد. دروغ در موارد عادی كه یا ضرری بر آن مترتب نمی‌شود یا زیان ناچیزی به دنبال دارد، گناه كمتری دارد؛ اما اگر دروغگویی سبب فتنه و فسادی شود، كسانی را به جان هم بیندازند یا مصداق نمّامی و بهتان باشد، گناهش بزرگ‌تر است.

افترا به خداوند

از همة دروغ‌ها بدتر دروغی است كه به خدا و رسول او نسبت داده شود؛ زیرا در اینجا مسئلة مصلحت و سرنوشت انسان و جامعه مطرح است و كسانی كه در این باره دروغ بگویند، بزرگ‌ترین ضربه را به اجتماع و مصالح انسان‌های دیگر می‌زنند. خداوند در قرآن می‌فرماید:

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً؛(1) پس كیست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ و افترا بندد؟

زشتی افترا به خدا و رسول او به قدری است كه اگر روزه‌دار در ماه مبارك رمضان چنین دروغی بگوید، روزه‌اش باطل خواهد شد. همچنین وارونه نشان دادن سخنان حق انبیا و اولیای خدا، آمیختن آنها با سخنان باطل یا تحریف لفظ یا معنای آن نیز در واقع نوعی افترا بر خداست. قرآن كسانی را كه دست به این گونه كارها می‌زنند به شدت نكوهش کرده است:

إِنَّمَا یَفْتَرِی الْكَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَأُوْلـئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ؛(2) تنها كسانی دروغ‌پردازی می‌کنند که به آیات خدا ایمان ندارند و آنان خود دروغگویان‌اند.

یعنی بدترین دروغ، دروغی است كه از بی‌ایمانی سر زند.

در آیة دیگری می‌فرماید:

إِنَّمَا یَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛(3) [شیطان] شما را فقط به بدی و زشتی فرمان می‌دهد و [وامی‌دارد] تا بر خدا چیزی را كه نمی‌دانید بربندید.

بنابراین، ارزش منفی منحصر در این نیست كه شخص سخنی را كه می‌داند خلاف واقع است بگوید؛ بلكه حتی اگر از سرِ نادانی و بدون یقین، سخنی را به خدا نسبت دهد، باز هم مرتكب كار زشتی شده است.

نفاق

نفاق از پست‌ترین مراتب كذب و دربردارندة رذایل دیگری چون خدعه و فریب


1.. انعام (6)، 144.

2.. نحل (16)، 105. ر.ك: ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 385.

3.. بقره (2)، 169. ر.ك: ملافتح‌‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 1، ص 387.

مؤمنان است. در این زمینه، آیات فراوانی به طور عمده در سوره‌های منافقون، انفال، توبه و بقره وجود دارد که ما در اینجا چند آیه را ذكر می‌كنیم:

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ * یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ * فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا كَانُوا یَكْذِبُونَ * وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـكِن لاَّ یَشْعُرُونَ * وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـكِن لاَّ یَعْلَمُونَ * وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ؛(1) و از مردم كسانی هستند كه می‌گویند: «ما به خدا و روز جزا ایمان داریم»، در حالی كه ایمان ندارند؛ [بلكه] می‌خواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند و در واقع جز خودشان را فریب نمی‌دهند، و نمی‌فهمند. در دل‌هایشان بیماری هست و خدا بر بیماری‌شان افزود و به [سزای] آنچه به دروغ می‌گفته‌اند، عذابی دردآور گریبانشان را خواهد گرفت. و هرگاه به آنان گفته شود كه در زمین افساد نكنید، گویند ما خود اصلاح‌گریم. آگاه باش كه آنان همان فسادكنندگا‌ن‌اند؛ ولی خودشان نمی‌فهمند. و هنگامی كه به آنها گفته شود: همان گونه که مردم ایمان آوردند، شما نیز ایمان بیاورید، گویند: آیا همان گونه که افراد كم‌خرد ایمان آورده‌اند، ایمان بیاوریم؟ آگاه باش كه آنها خود كم‌خردند؛ ولی نمی‌دانند. و هنگامی كه با مؤمنان ملاقات كنند، گویند: ایمان آورده‌ایم و چون با دوستان شیطان‌صفت خویش خلوت كنند، گویند: در حقیقت ما با شما هستیم، ما فقط [آنها را] استهزا می‌كنیم.


[1]. بقره (2)، 8 ـ 14.

خداوند در این آیات ویژگی‌های مهم منافقان را برشمرده است كه به دروغ اظهار ایمان می‌كنند، با نیرنگ با خدا و مؤمنان برخورد می‌كنند، در دل بیمار‌ند و روز به روز بر بیماری آنها افزوده می‌شود، افساد می‌كنند و خود را مصلح قلمداد می‌كنند، به مؤمنان نسبت سفاهت و نادانی می‌دهند، زیبا حرف می‌زنند و خود را دوست و دلسوز نشان می‌دهند؛ ولی بزرگ‌ترین دشمن هستند،(1) و عزت‌خواهی و قدرت‌طلبی، آنان را به سرپیچی از احكام و دستورهای خدا وامی‌دارد.(2)

اینها و ده‌ها ویژگی زشتِ دیگر، نشانه‌های منافقان است كه در آیات قرآن بیان گردیده‌اند؛ ولی آنچه در اینجا مورد نظر ماست، دروغگویی و اظهارات پوچ آنهاست كه منشأ اصلی دیگر مفاسد و تبهكاری‌شان خواهد بود.

سخنان بیهوده

از جمله چیزهایی كه ارزش سخن را منفی می‌كند، لهو یا لغو بودن سخن است. لغو یعنی كار بیهوده كه نه مصلحتی برای دنیای انسان دارد و نه برای آخرت او. لهو نیز یعنی كاری كه انسان را از هدفی معقول و ارزنده بازدارد.

هدف اصلی مؤمن در زندگی، پیمودن مسیر تكامل حقیقی، تقرب به خدا و قرار گرفتن در جوار رحمت اوست. در اصطلاح شرع، لهو به كاری گفته می‌شود كه انسان را به غیر خدا سرگرم كند و از یاد خدا و تقرب به خدا و توجه به مقصد اصلی زندگی بازدارد.

لغو و لهو، اعم از سخن‌اند و شامل عمل نیز می‌شوند؛ ولی یكی از مصادیق آنها سخنان بیهوده است كه انسان را از یاد خدا غافل می‌كند:


1.. بقره (2)، 204.

2.. بقره (2)، 206.

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ؛(1) و برخی از مردم کسانی‌اند که گفتار سرگرم كننده و سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را]، بی‌هیچ دانشی از راه خدا گمراه كنند.

منظور از لهوالحدیث در این آیه شریفه، الفاظ و اصواتی است كه انسان را از یاد خدا غافل كند. از این رو، در روایات، یكی از مصادیق لهوالحدیث، غنا شمرده شده است. پس هر گفتاری كه انسان را از راه خدا بازدارد و او را گمراه سازد، مصداق لهوالحدیث است.

اخلاق اسلامی در سخن شنیدن

تا اینجا دربارة مسائل اخلاقی بر محور سخن گفتن بحث كردیم. لازمة سخن گفتن این است كه کسی هم آن را بشنود. به همین مناسبت، اكنون باید دربارة مسائل اخلاقی بر محور سخن شنیدن، مطالبی بیان كنیم.

انواع سخن شنیدن

گوش دادن به سخن دیگران، چندگونه است.

شنیدن سخن حق

بهترین سخن حق كه شنیدنش در هر حال مفید خواهد بود، سخن خداست در قرآن كریم و سپس سخنان پیامبر اكرم(صلی الله علیه و اله) و امامان معصوم(علیهم السلام) است كه در روایات آمده است. در مرحلة سوم، نصایح و مواعظ عالمان و حكیمان و مردان خداست كه برای زنده نگهداشتن مفاهیم ذهنی، اعتقادی و اخلاقی بسیار مهم‌اند و در رفتار ما تأثیر بسیاری


1.. لقمان (31)، 6. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 30؛ عبدعلی العروسی الحویزی، نور الثقلین، ج 4، ص 183.

می‌گذارند. از این رو در اسلام به شنیدن چنین سخنانی فراوان تأكید شده است. خداوند در قرآن مجید می‌فرماید:

وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛(1) و چون قرآن خوانده شود، همگی بِدان گوش فرا دهید و سكوت كنید، باشد كه مورد لطف و رحمت [خدا] قرار گیرید.

شنیدن سخن باطل

در صورتی كه شنونده می‌داند گوینده می‌خواهد مطلب باطلی بیان كند، طبیعی است كه شنیدن آن، درست نیست و كمترین زیان گوش دادن به چنین سخنی، اتلاف وقت است؛ ولی افزون بر آن، آثار سوء دیگری نیز بر شنیدن سخنان باطل، مترتب خواهد شد كه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

نخست آنكه گوش دادن به این گونه سخنان واهی سبب بازارگرمی اهل باطل می‌شود؛ یعنی هر گوینده‌ای اگر شنونده نداشته باشد، طبعاً انگیزه‌ای برای سخن گفتن ندارد. پس شنونده در واقع كمك می‌كند تا گوینده دروغ و سخنان باطل بگوید. بنابراین، شنیدن سخن باطل، خود نوعی یاری بر گناه خواهد بود كه خداوند در قرآن با جملة: «وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛(2) در راه گناه و تعدی همكاری نكنید.» ما را از این عمل باز داشته‌ است.

دوم آنكه شنیدن سخنان باطل و واهی ممكن است شنونده را به بی‌راهه بكشاند و از حق و حقیقت منحرف سازد؛ زیرا هرچند كه شنونده بداند كه آن، سخن باطلی است، ولی ممكن است كه گوینده، آن‌چنان سخن باطل خود را بپروراند و زیبا بیان كند كه وی را تحت تأثیر قرار دهد و منحرف سازد.     یك مطلبِ هرچند باطل و نادرست را وقتی با رنگ و لعاب و جمله‌های زیبا بیان كنند یا مكرر بگویند و ما هم بشنویم، كاملاً بی‌اثر نیست.


1.. اعراف (7)، 204.

2.. مائده (5)، 2.

از اینجاست كه قرآن كریم، ما را از شنیدن سخنان بیهوده و باطل منع می‌فرماید:

وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللّهِ یُكَفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْكَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً؛(1) و البته [خدا این آیه را] در كتاب بر شما نازل کرد كه هرگاه [در جایی یا مجلسی] شنیدید كه آیات خداوند مورد انکار یا استهزا و تمسخر قرار می‌گیرد، با آنها ننشینید تا [از آن دست بردارند و] به گفت و شنود و سخن دیگری پردازند [كه اگر با آنها بنشینید] در این صورت، شما هم همانند آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و كفار را همگی در جهنم گرد خواهد آورد.

این آیه كسانی را كه به سخنان باطل گوش فرا می‌دهند، به شدت هشدار می‌دهد كه كارشان به نفاق كشیده می‌شود، دلشان با شنیدن این سخنان در برابر كفار نرم می‌شود، به آنها گرایش می‌یابند و تحت تأثیر این سخنان، ایمانشان ضعیف می‌شود و كم‌كم زوال می‌یابد. بر این اساس خداوند مؤمنان را از گفت و شنود چنین سخنان باطلی باز می‌دارد تا کافران نیز از چنین سخنانی منصرف شوند.

شنیدن برای پیروی احسن

گاه سخن را می‌شنویم تا دربارة درستی یا نادرستی آن بیندیشیم و اگر آن را درست تشخیص دادیم، بپذیریم. خداوند در این باره می‌فرماید:

وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ؛(2) و بر آنان كه از [پرستش] طاغوت اجتناب كرده و به


1.. نساء (14)، 140.

2.. زمر (39)، 17، 18. ر.ك: ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 493.

[درگاه] خدا بازگشته‌اند مژده باد. پس بشارت بده بندگانم را كه به سخن گوش فرا می‌دهند، سپس بهترین آن را پیروی می‌کنند. اینان همان‌هایی هستند كه خدا هدایتشان كرده و اینان صاحبان خردند.

به نظر می‌رسد منظور از «القول» در این آیه، قرآن است و یكی از نام‌هایی كه بر قرآن اطلاق شده، القول است و بر فرض كه منظور از القول اعم باشد و شامل هر كلامی بشود، معنای آیه این خواهد بود كه «مژده بده به آنان كه هر كلامی را بشنوند و بهترین آنها را به كار بندند».

بنابراین، یكی از پیش‌شرط‌ها یا پیش‌فرض‌ها در فرد مورد نظر آیة شریفه، داشتن قدرت تشخیص است تا بتواند از میان سخنانی كه می‌شنود، بهترین آنها را شناسایی و سپس پیروی كند. پس این آیه کسی را که توان تشخیص حق و باطل را نداشته باشد، در بر نمی‌گیرد و وی را به شنیدن همة گفته‌ها تشویق نمی‌كند. به‌ویژه با توجه به آیات دیگری كه سفارش می‌كنند به گوش ندادن به سخنان باطل و هشدار می‌دهند كه اگر به سخنان باطل گوش دهید، سر از نفاق درمی‌آورید و در جهنم همنشین كفار می‌شوید. با این وصف، چگونه می‌توان از آیة پیشین استفاده كرد كه هركس باید هر سخنی را بشنود؟!

قطعاً قرآن كریم نمی‌خواهد بگوید به سخن هر گوینده‌ای گوش دهید، بلكه گوینده باید مورد اعتماد و شایسته باشد؛ اگر در موارد و جریان عادی زندگی است، باید گوینده موثق و راستگو باشد و اگر مربوط به امور فنی و نیازمند اجتهاد است، باید آن شخص در آن فن، صلاحیت اجتهاد و تخصص داشته باشد.

اعتماد به اكثریت

برخی کسان به اكثریت اعتماد می‌كنند و كمیت را ملاك تشخیص حق و باطل قرار می‌دهند؛ یعنی وقتی بیشتر مردم یا همة آنان چیزی گفتند، به آن اعتماد می‌كنند.

اگر اعتماد به مردم یا اكثریت، در مسائل عادی زندگی باشد و در سعادت و سرنوشت انسان نقشی نداشته باشد، چندان مهم نیست؛ ولی در مسائل سرنوشت‌ساز كه با نیک‌بختی یا بدبختی جاودانة انسان ارتباط دارند، هیچ‌گاه نمی‌توان به سخن مردم اعتماد كرد، به‌ویژه اگر راهی برای تحقیق وجود داشته باشد و ادلّه و نشانه‌ها ما را برخلاف گفتار اكثریت رهنمونی كنند.

اكثریت لزوماً نمی‌تواند مفید و كارساز باشد. بسیاری از آیات قرآن كسانی را كه به جای اعتماد به عقل و درك و اندیشة خویش از اكثریت پیروی می‌كنند، نكوهش كرده‌اند؛ مانند:

وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوكَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ؛(1) و اگر اكثریت مردم روی زمین را پیروی كنی، تو را از راه خدا گمراه می‌كنند. آنان جز از گمان [خود] پیروی نمی‌كنند و جز به حدس و تخمین نمی‌پردازند [فکر درست و دقت و تحقیقی ندارند].

بنابراین اگر امكان تحقیق عقلی وجود داشته باشد، اعتماد كردن به دیگران حتی به اكثریت و حتی به همة مردم، درست نیست. حق یا باطل بودن چیزی را باید به مدد برهان‌های عقلی تشخیص داد. البته مسائل خاص و تفاصیل احكام را كه راهی در آنها برای برهان عقلی نیست، باید از پیامبر و امام دریافت كرد. پس تقلید از دیگران در صورتی درست است كه اولاً مسائل اساسی و اصولی نباشد؛ ثانیاً صلاحیت آنان را برای تقلید احراز كنیم و حجت شرعی یا حجت عقلی داشته باشیم بر اینكه آنان قابل اعتماد و سخنانشان پذیرفتنی است. در غیر این صورت، تقلید موجه نیست و اگر انسان بی‌دلیل از دیگران پیروی كند و گمراه شود، جز خود هیچ كس دیگری را نباید سرزنش كند.

ضمناً روشن شد كه چرا در فروع دین باید از مجتهد تقلید كنیم؛ چون اگر نمی‌توانیم همة مسائل مورد نیازمان را خود با تحقیق فرا بگیریم، ناگزیر باید یك سلسله از مسائل را


[1]. انعام (6)، 116. ر.ك: ابوجعفر محمد‌الطوسی، التبیان، ج 4، ص 248؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 7، ص 349.

از دیگران فرا بگیریم و به آنها اعتماد كنیم و این، روشی عقلایی است؛ یعنی همة عقلا در مواردی كه اطلاع كافی ندارند، به خبرگان و متخصصان مراجعه می‌كنند.

از سوی دیگر، روشن شد كه تنها در مسائل فرعی می‌توانیم به دیگران اعتماد كنیم؛ ولی مسائل اصلی دین كه سرنوشت انسان را تعیین می‌كنند، حتماً باید با عقل و اندیشه خود یا از راهی كه به دلیل و برهان عقلی می‌انجامد، مثل آیات قرآن كه حجیت آنها از راه عقل ثابت شده است، اثبات شوند.

گوش دادن به لهو و لغو

گوش دادن به سخنان بیهوده که هیچ تأثیری در زندگی ما ندارند، و فقط نوعی سرگرمی به حساب می‌آیند، ناپسند است و آیة شریفة: «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛(1) و آنان كه از [سخنان] لغو و بیهوده روی‌گردان‌اند». كه در مقام ستایش مؤمنان و رستگاران است، بر آن دلالت می‌کند. این آیه در لفظ و منطوق، ستایش مؤمن است در برابر نشنیدن لغو و سخن بیهوده، ولی طبعاً بر نكوهش از شنیدن لغو دلالت دارد.

در آیة دیگری آمده است كه اهل جهنم در پاسخ به «اصحاب یمین» ـ كه در بهشت آرمیده‌اند و از اهل جهنم می‌پرسند كه چه چیزی شما را به دوزخ درافكند؟ ـ چنین می‌گویند: «ما از نمازگزاران نبودیم، به اطعام مسكین و سیر كردن شكم فقیر همت نكردیم و همراه و همدل با اهل باطل، در گفت و شنود سخنان بیهوده غرق می‌شدیم».

شنیدن سخن لغو با آنکه نکوهیده است (اتلاف وقت است و توجه انسان را به چیزهایی جلب می‌كند كه برای دنیا و آخرت او مفید نیست) ، ولی سبب كفر و شرك و نفاق انسان نمی‌شود؛ البته شنیدن سخن باطل و انحرافی، تهدیدها و خطرهای بالاتر و بزرگ‌تری برای انسان دارد.


1.. مؤمنون (23)، 3.

چکیده

ـ در برابر ارزش مثبتِ راستگویی، از نظر عقلی و نقلی، ارزش منفی كذب و دروغگویی نیز قطعی است.

ـ بدترین دروغ‌ها، دروغی است كه به خدا و رسول او نسبت داده شود.

ـ نفاق از پست‌ترین مراتب كذب است كه با رذایل دیگری چون خدعه و فریب مؤمنان نیز همراه است.

ـ لغو و لهو بودن، به سخن ارزش منفی می‌دهد. سخن لغو و لهو سخنی است كه انسان را از یاد خدا غافل و به چیزهای دیگر دل‌مشغول كند.

ـ در یك دسته‌بندی كلی می‌توان گوش‌دادن به سخن دیگران را، به شنیدن سخن حق و شنیدن سخن باطل تقسیم كرد.

ـ شنیدن سخن باطل افزون بر اتلاف وقت، سبب بازارگرمی اهل باطل و گمراهی احتمالی شنونده از مسیر حق می‌شود.

ـ گاه شنیدن سخن برای این است كه دربارة آن بیندیشیم و درستی و نادرستی آن را تشخیص دهیم.

ـ از دیدگاه قرآن نباید به سخن هركس گوش داد، بلكه باید گوینده مورد اعتماد و دارای صلاحیت باشد.

ـ در مسائل سرنوشت‌ساز كه با بهروزی یا بدبختی همیشگی انسان ارتباط دارند، هیچ‌گاه نمی‌توان به سخن دیگران، هرچند اكثریت باشند اعتماد كرد، بلكه باید در پی دلیل و حجّت بود.

ـ گوش دادن به سخنان بیهوده كه انسان را از یاد خدا بازمی‌دارد نیز ناپسند است.

پرسش

1. بدترین دروغ‌ها چه دروغی است؟‌ چرا؟

2. سخن لغو و بیهوده چگونه سخنی است؟

3. از بدترین و پست‌ترین مراتب كذب كدام است؟

4. در چه نوع مسائلی می‌توان به گفتة دیگران یا اكثریت اعتماد كرد؟