درس پنجم: ارکان انقلاب اسلامی(1)؛ رهبری

درس پنجم:

ارکان انقلاب اسلامی(1)؛ رهبری

 

 

از دانشجو انتظار می‌رود که پس از پایان درس بتواند:

1. اوصاف یك رهبر شایسته را از منظر اسلام تبیین نماید؛

2. نقش ممتاز امام خمینی(رحمه الله) را به‌عنوان معمار انقلاب اسلامی تشریح كند.

 

 

 

 

این انقلاب، بی نام خمینی، در هیچ كجای جهان شناخته شده نیست؛ چراکه آغازگر زمزمهٔ‌ انقلاب اوست و هم اوست که آن را در لحظات سخت و دشوار رهبری کرده و از تنگناها گذرانیده و از انقلاب اسلامی مردم ایران، پدیده‌ای عظیم و اسوه‌ای جهانی پدید آورده است. (مقام معظم رهبری)

1. مقدمه

پس از آن‌که مشخص گردید که انقلاب اسلامی، به دلیل اهمیت دادن به ابعاد معنوی انسان‌ها، حرکتی ممتاز و قابل ستایش است و انقلاب اسلامی ایران نیز به‌عنوان یکی از نهضت‌های اجتماعی منحصر به فرد، جهشی عظیم را در تحولات سیاسی جهان به وجود آورد، این سؤال در ذهن خطور خواهد کرد که در این حرکت اجتماعی، چه عناصر و عواملی ایفاگر نقش‌های اساسی بوده‌اند و این انقلاب را در جهت اهداف خود به پیش برده‌اند. شناخت این عناصر و ارکان، موجب آگاهی نسبت به چگونگی وقوع این انقلاب خواهد شد و موقعیت یکایک نقش‌آفرینان را در این عرصه مشخص خواهد ساخت. بدیهی است که رهبری در هر انقلابی نقشی اساسی را بر عهده دارد و از این‌رو، این درس به جایگاه ممتاز چنین عاملی اختصاص یافته است و درس آتی، متکفل بیان عناصر و ارکان دیگر انقلاب اسلامی ایران گردیده است.

2. اوصاف رهبر شایسته

كسی كه رهبری یك حركت اجتماعی را بر عهده می‌گیرد باید صفات ذیل را دارا باشد، در غیر این‌صورت نهضت به سر منزل مقصود نخواهد رسید:

1. شناخت كافی هدف؛ رهبر باید هدف و مقصد اصلی و نهایی‏ای را كه قصد دارد گروهی را به‌سوی ‏آن سوق دهد، به خوبی بشناسد.(1)

2. ایمان كامل به هدف. رهبر باید به راستی باور داشته باشد كه او و دیگران باید به‌سوی مقصد شناخته شده حركت كنند، و به هر قیمتی كه هست، بدان دست یابند.(2)

3. عدالت، تقوا و ورع. رهبر نیز، مانند هركس دیگری، منافع و خواسته‏های مادّی و دنیوی‏ای دارد كه ممكن است با هدف نهایی‏ای كه مراد و مقصود اوست، تنافی و تضادّ داشته باشد. از این‌رو، اگر تهذیب نفس و تطهیر اخلاق نكرده باشد و خود را چنان نساخته باشد كه در موارد تزاحم ِخواسته‏های‏ دنیوی و مقصد اصلی، جانب این یكی را بگیرد و آن‌ها را فروگذارد، به پیشرفت قیام و نهضت و وصول به ‏هدف و مقصد، امید چندانی نخواهد بود.

4. شناخت و تعیین اصول و موازینی كه حركت اجتماعی باید در چهارچوب آنها صورت پذیرد و عدول و تخلّف از آن‌ها، به هیچ وجه جایز نیست. واضح است كه حركت اجتماعی در مدّت زمانی كوتاه و پس از طی یك مرحله به نتیجه نمی‏رسد؛ بلكه باید در زمانی كمابیش بلند و طولانی مراحلی چند را یكی پس از دیگری، بگذراند تا به سرمنزل ‏مقصود برسد. در مقاطع زمانی و مراحل گوناگونِ حركت اجتماعی، پیچ‏وخم‏ها و فراز و نشیب‏های بسیار پدید می‏آید كه در هر یك از آنها باید تصمیم‌ها گرفت، گزینش‏ها كرد،


1. یوسف (12)، 108.

2. بقره (2)، 285.

و كارها انجام داد. برای اینكه در همه این ‏تصمیم‌‏ها، گزینش‏ها و كارها هدف نهایی ملحوظ باشد و فراموش نشود، مهمّ، فدای اهم و فرع فدای اصل نگردد، و نیز انحرافاتی پیش نیاید، باید اصول و موازینی كه در حكم حدّ و مرزهای قیام و نهضت‏اند و تجاوز به آنها به معنای خروج از دایره حركت اجتماعی و ممنوع است، به‌طور دقیق شناخته و معیّن شوند. از این‌رو، شناخت و تعیین اموری كه در جریان نهضت نباید هرگز آسیب ببینند و مسیر و خط مشی ‏نهضت را مشخّص می‏سازند و غفلت از آن‏ها نهضت را از نیل به هدف بازمی‏دارد و نیز ارزیابی و سنجش ‏امور و تعیین اصل و فرع‏ها، اهمّ و مهمّ‏ها، و اولویّت و تقدّم‏ها از مهم‌ترین وظایف رهبر است.

5. شناخت نقاط ضعف موجود و تعیین اهمّ و مهمّ آنها. عدم شناخت دقیق نقاط ضعفی كه در جامعه وجود دارد و باید از میان برود، رهبر را به تصمیم‌ها، موضع‏گیری‌ها، و فعّالیت‏های نادرست و نابه‌جا می‏كشاند.

6. شناخت موانعی كه بر سر راه حركت اجتماعی پدیدار خواهد شد و تعیین شیوه‏های مقابله با آنها. رهبر باید كسانی را كه ممكن است از داخل یا از خارج، كارشكنی كنند و مزاحم حركت اجتماعی‏ مطلوب شوند به‌خوبی بشناسد. همچنین باید طرق مختلف مبارزه با آنان را تعیین كند. ممكن است اوضاع واحوال اقتضا كند كه بعضی از دشمنان و مخالفان را زودتر از میان بردارند و به پاره‏ای دیگر مدّتی مهلت‏ دهند، برخی را تهدید كنند و برخی دیگر را تطمیع، و... .

7. دوراندیشی و برنامه‏ریزی. رهبر نباید چشم به‌راه حوادث و وقایع بنشیند؛ بلكه باید دوراندیش ‏باشد و با توجّه تامّ به هدف نهایی، اصول و موازین ثابت و لایتغیّر، نقاط ضعف موجود در جامعه، و موانع نهضت، برنامه‏ای واقع‏بینانه، عالمانه و خردمندانه طرح كند تا چند و چون شروع و ادامه نهضت ‏به‌طور دقیق معیّن و معلوم باشد.

8. توجّه مؤكّد به تدریجی بودن حركت اجتماعی. رهبر باید همواره توجّه داشته باشد كه آرا و عقاید و نیز اخلاق و خصایل روحی مردم به سرعت و سهولت تغییر نمی‏پذیرد، و بنابراین تحوّل اجتماعی ‏بنیادی، تدریجی و كند خواهد بود.

9. جلب نیروهای بالفعل و تربیت و تعلیم نیروهای بالقوّه. رهبر باید نیروهای بالفعلی را كه در جامعه ‏موجودند جلب كند و به‌درستی دریابد كه از هر یك از آنان كی، كجا، و چگونه می‏توان كمال استفاده را كرد. ولی، از آنجا كه حركت اجتماعی، تا وصول به هدف نهایی، زمان طولانی و مراحلی متعدّد در پیش‏ دارد و در هر زمان و مرحله ممكن است موانعی بیشتر و حتّی پیش‏بینی نشده پدیدار شود، نیروهای ‏بالفعل، هرچند برای شروع قیام و نهضت كافی به نظر آید، برای ادامه آن، به احتمال قریب به یقین، كفایت نخواهد كرد.

از این‌رو، رهبر نیز، موظّف است كه نیروهای بالقوّه را تحت تربیت و تعلیم در آورد تا به فعلیّت ‏رسند و ادامه نهضت را ممكن و میّسر سازند؛ و این نیروسازی باید همواره استمرار و دوام داشته باشد. تعلیم و تربیت، بیشتر و بهتر نیروهای بالفعل نیز از وظایف بسیار مهمّ و خطیر رهبر است. رهبر باید نیروها را هم از لحاظ علم و دانش و هم از لحاظ اخلاق و عمل و گرایش تقویت كند تا در پی تن‏پروری و راحت‏طلبی نباشند.

10. جلوگیری از اختلاف و افتراق نیروها. ناگفته پیداست كه همه نیروها از لحاظ علم و دانش، عقل و تدبیر و ژرف‌اندیشی و آخربینی، و اخلاق و گرایش در یك حدّ و رتبه نیستند و آرا، عقاید و ذوق و سلیقه‏های یكسان ندارند؛ و این همه موجب خواهد شد كه در مقام عمل اصطكاك‏ها، تضادّها و تزاحم‏ها و تصادم‏هایی روی دهد.

یكی از وظایف بسیار عمده و حیاتی رهبر این است كه بعد از تعیین محور حقّ، یعنی هدف نهایی و اصول و موازین غیر قابل تغییر، همه نیروها را در حول آن محور گردآورد، و به هیچ‌وجه، نگذارد كه ‏اختلافشان شدّت یابد و گروه را به پراكندگی و از

هم پاشیدگی دچار كند. با توجّه به این‌كه ‏بزرگ‌ترین آرزوی دشمنان هر نهضت اجتماعی و مؤثّرترین مخالفتی كه با آن می‏توانند كنند، همانا ایجاد ناهماهنگی و اختلاف در میان اعضا و نیروهای آن نهضت است، رهبر باید نهایت سعی خود را به‏كار بندد تا دست‌كم، اختلافات موجود در بین نیروها تقلیل و تخفیف یابد و مانع نیل به هدف نهایی نگردد.(1)

11. صراحت در قول درباره هدف نهایی و اصول موازین غیر قابل تغییر. رهبر باید، چه ‏در مواجهه با طرفداران و فرمانبرانش و چه در رویارویی با مخالفان و دشمنانش، راجع به هدف نهایی و اصول تغییرناپذیرش به‌طور صریح و بی‏هیچ‏گونه پرده‏پوشی سخن بگوید.

پیامبر گرامی‏ اسلام(صلى الله علیه وآله) در آغاز بعثت و رسالتش مأموریت یافت كه خویشان، بستگان و نزدیكان خود را دعوت كند،(2) سپس مأمور شد كه دعوتش را علنی سازد.(3) از آن پس، آن حضرت آشكارا و به صراحت سخن می‏گفت و به دوست و دشمن تفهیم می‏فرمود كه‏ هدف نهایی‌اش چیزی جز توحید و تبعیّت بی‏چون و چرا و بدون قید و شرط از خداوند متعال نیست. خداوند، حضرت ابراهیم‌(علیه السلام) و مؤمنان معاصر او را به‌صراحت الگو ‏می‏داند و از مؤمنان می‏خواهد كه به آنان اقتدا و تأسّی كنند.(4) سوره كافرون بهترین نمونه و الگو را پیامبر گرامی‏ اسلام(صلى الله علیه وآله) ‏معرفی می‌كند.

12. رازداری. در اموری غیر از هدف نهایی و اصول تغییرناپذیر، گاهی مصلحت اقتضا می‏كند كه ‏رهبر امری را از دیگران و حتّی از نزدیك‌ترین یاران و دوستانش پنهان كند و یا آشكارا از آن دم ‏نزند. این یكی از عیوب رهبر است كه در همهٔ حالات و موارد


1. آل‏ عمران (3)، 103 و 105، انعام (6)،65، و توبه (9)، 107تا 110.

2. شعراء (26)، 214.

3. حجر (15)، 94.

4. ممتحنه (60)، 4.

صریح‌القول باشد یا رازدار نباشد و نتواند امری را كه پنهان كردنش ضرورت دارد پوشیده نگهدارد،(1) چراكه نخست، همه مردم ظرفیّت دانستن همه ‏چیز را ندارند. دوم، ممكن است بر اثر فاش شدن بعضی از امور، آسیب و زیانی متوّجه نهضت گردد.

13. عدم مسامحه در رعایت هدف نهایی و اصول تغییرناپذیر. در واقع هدف نهایی و اصول ‏تغییرناپذیر نهضت، فلسفهٔ وجودی آن را می‏سازند؛ یعنی اگر قصد تحقّق این هدف و اصول در میان نبود، نهضت هیچ مطلوبیّتی نداشت. بنابراین، این هدف و اصول هرگز و در هیچ اوضاع و احوالی نباید مورد غفلت، بی‏توجّهی و چشم‏پوشی واقع گردند. رهبر باید، اگرچه به قیمت از دست دادن همه یا اكثریّت یا بعضی از هواداران و تابعان خود و كم‌شدن سرعت و شتاب حركت اجتماعی‌اش و حتّی شكست خوردن ‏و ناكام ماندن نهضت، درباره هدف و اصول نهضت، قاطع و سازش‏ناپذیر بماند و رعایت كامل و دقیق آن‌ها را، در مقام عمل، واجب و ضروری بداند و در آن شكّ و شبهه روا ندارد.

حاصل آن‌که اگر در موردی، هدف یا اصول نهضت با سرعت و شتاب یا حتّی كام‌یابی و پیروزی آن، تعارض یابد، باید هدف را مقدّم داشت و به‌كندی یا حتّی شكست ظاهری آن تن داد. كتاب، سنّت و تاریخ به خوبی‏شاهد قاطعیّت و نرمش‏ناپذیری پیامبر گرامی ‏اسلام‌(صلى الله علیه وآله) در حفظ و هدف و اصول‏ نهضت اسلامی‌اند. به عنوان نمونه، اهل طائف به آن حضرت پیشنهاد كردند كه اگر آنان را از سجده و به خاك ‏افتادن در برابر خدای متعال معاف بدارد، در سایر امور و شؤون، تابع وی می‏شوند و دینش را گردن ‏می‏گذارند و حتّی در جنگ با كفّار و مشركین به كمكش می‏شتابند. آن‏ حضرت، از آن‌جا كه نماز از مهم‌ترین اركان دین مقدّس اسلام است، پیشنهاد مذكور را، كه به‌ظاهر برای پیشرفت


1. نساء (4)، 83.

نهضت اسلامی سودمند بود، ردّ كرد.(1) مواردی از این قبیل در آیات دیگر قرآن کریم وجود دارد.(2)

14. تسامح و سعه صدر در امور فرعی و كم‌اهمیّت. رهبر باید در اموری كه از قبیل هدف و اصول نهضت ‏نیست تسامح و مدارا روا دارد. هم‌چنین، باید نسبت به لغزش‏ها، خطاها و اشتباه‌های یاران و پیروان ‏خود سعه صدر داشته باشد، چراكه همه آنان و حتی والامقام‏ترینشان در حد اعلای علم، اخلاق و عمل نیست و به‌طور طبیعی نقاط ضعفی دارند و اگر هر یك از آنان به علت نقطه ضعفی كه دارد طرد شود، پیشرفت حركت اجتماعی متوقف خواهد شد.

15. ارزش قایل شدن برای شخصیّت دیگران. رهبر باید، علاوه بر این‌كه زیردستان خود را طرد نمی‌كند، برای شخصیّت‌هایشان ارزش قایل شود. اگر روش و رفتار رهبر به گونه‏ای باشد كه زیردستانش‏تحقیر شوند و به چیزی گرفته نشوند، نخست، محبّتشان به او و علاقه‏شان به ادامه همكاری با او و فرمان‌برداری از او كم و ضعیف می‌شود و پیداست كه كاهش محبوبیّت رهبر جز به زیان نهضت نیست، و دوم، به فرض این‌كه نهضت به شكست و ناكامی گرفتار نیاید، از زیردستان كه همواره تحقیر دیده‏اند و خوار و زبون بوده‏اند، كار مبتكرانهٔ صحیح و مهمی بر نخواهد آمد.

یكی از علامت‌ها و مظاهر ارزش قایل شدن برای دیگران این است كه با آنان مشورت كنند و از آنان ‏رأی‌جویی و نظرخواهی كنند. از این گذشته، اگر به رأی و نظر افراد التفات و اعتنا شود و آنان احساس‏كنند كه در برنامه‏ریزی‏ها و تصمیم‏گیری‏ها مداخله و مشاركت دارند، برنامه‏ها و تصمیم‌ها را به چشم‏ اموری اجباری و تحمیل شده نمی‏نگرند، و در نتیجه،


1. اسراء (17)،73 ـ 75.

2. احزاب (33)، 1و2 و قلم (68)، 8 و9.

در مقام اجرا و عمل، موافقت بیشتری نشان ‏می‏دهند و گرم‌تر در كار می‏آیند. از این‌رو، خدای متعال پیامبرش را، با این‌كه علم لدنی داشت، و به هیچ‏‌وجه، نیازمند به استفاده از علوم و معارف و آرا و نظرات مردم نبود، به مشورت با مردم فرمان می‏دهد.(1)

16. انتقادپذیری. رهبر حتّی باید نسبت به انتقادات و عیب‏جویی‏های گوناگون زیردستانش گوش ‏شنوا داشته باشد، زیرا هركسی، به‌جز انسان‏های معصوم، در معرض جهل، قصور فهم و ادراك، و لغزش‏ها و خطاهای اخلاقی و عملی است و داشتن روحیّه انتقادپذیری مقدّمه رفع این عیوب و نقایص‏خواهد بود.

17. تواضع. فروتنی نسبت به زیردستان و كسانی كه همراه، همكار و فرمانبردارند نیز یكی از اوصاف ‏رهبر شایسته است.(2)

18. خیرخواهی و دلسوزی برای دیگران. طبیعی است كه هر انسانی نفع و خیر خود را می‏جوید؛ و تنها در صورتی تابع و مطیع دیگری می‏شود كه باور كرده باشد كه آن دیگری برای او دل ‏می‏سوزاند و خیر او را می‏خواهد. به همین جهت، رهبر باید خیرخواه و دلسوز دیگران باشد و این امر را به‌آنان نشان دهد و اثبات كند تا هرچه بیشتر و بهتر به او بگرایند و بگروند.(3)

19. احسان و نیكی به دیگران. یكی از راه‏های اثبات خیرخواهی و دلسوزی، احسان و نیكی و جواب ‏بدی را با خوبی دادن است. خدای متعال نیز پیامبرانش را فرمان می‏دهد كه بدی را، نه با بدی؛ بلكه با خوبی پاسخ گویند.(4) همچنین، از آن حضرت می‏خواهد كه از كفّار و مشركانی كه دشمنی و لجاجت دارند و دعوتش را نمی‏پذیرند درگذرد و از جواب


1. آل عمران (3)، 159.

2. اسراء (17)، 37، حجر (15)، 88، و شعراء (26)، 215.

3. توبه (9)،128.

4. مؤمنون (23)، 95 و فصلت (41)، 34.

گفتن به گفتار و كردار سبك‌سرانه و نابخردانه‏شان صرف‌نظر كند ومسالمت‏جویی و خیرخواهی خود را به آنان نشان دهد. (1)

20. ایثار و از خودگذشتگی. یكی دیگر از راه‏های اثبات خیرخواهی و حسن نیّت، ایثار و از خودگذشتگی است. اگر رهبر برای تأمین مصالح اجتماعی از منافع شخصی خود قطع نظر كند و خیرات‏ دنیوی دیگران را بر خیرات دنیوی خود مقدّم بدارد، مردم باور می‏كنند كه خیرخواه آنان است، حسن‏نیّت دارد، و خودش را برای آنان می‏خواهد، نه آنان را برای خودش، بنابراین وی در دل مردم جای ‏می‏گیرد. به همین جهت، قرآن كریم در مواضعی خاطرنشان می‏كند كه انبیای الهی، به هیچ‌‏وجه، از مردم «اجر» و مزدی نمی‌خواستند و با این ایثار و از خودگذشتگی، حسن نیّت خود را اثبات می‏كردند.(2)

21. انضباط و فرمانبرداری خواستن. سعه صدر نسبت به نقاط ضعف و لغزش‏های زیردستان، طرد نكردن آنان، نرمخویی با آنان، درگذشتن از خطاها و اشتباهات آنان، ارزش قایل شدن برای شخصیّتشان، مشورت با آنان، انتقادپذیری، تواضع، احسان و نیكی، ایثار و ازخودگذشتگی همه به‌جای خود صحیح‏ و ضروری است؛ ولی منافات ندارد با اینكه رهبر از زیردستان انضباط و فرمان‌برداری بخواهد.

22. جلوگیری از انحراف و فساد زیردستان. همچنان‌كه پیش‌تر نیز اشاره شد، سعه صدر داشتن و تحمّل‏كردن نقاط ضعف و لغزش‏های دیگران هرگز به معنای فراموشی عیوب و نقایص نیست. رهبر موظّف است كه در عین حال، نسبت به انحراف و فساد


1. زخرف (43)، 89.

2. انعام (6)،90، یونس (10)، 72، هود (11)، 29 و 51، یوسف (12)، 104، فرقان (25)، 57، شعراء (26)،180، 164، 145، 127 و 109، سبأ (34)، 47، یس (36)، 21، ص (38)، 86، طور (52)، 40 و قلم (68)، 46.

افراد حسّاس باشد و برای جلوگیری از این‏گونه امور چاره‌اندیشی‏های عالمانه و حكیمانه داشته باشد.

23. اشراف بر همه امور و شؤون. اگر چنان شود كه رهبر از پاره‏ای از امور و شؤون، ناآگاه و بی‌خبر بماند، رهبری او دچار نقص و عیب خواهد شد، به‌ویژه با در نظر گرفتن این واقعیّت كه ممكن‏ است كسانی از آن ناآگاهی و بی‌خبری سوء استفاده كنند و با كتمان و وارونه كردن حقایق و جعل و نشر اكاذیب، موجبات اغفال و فریب او را فراهم سازند. از این‏رو، رهبر باید دارای یك نظام و شبكه اطّلاعاتی قوی و امین باشد تا گرفتار فقدان اطّلاعات ‏صحیح از چند و چون نهضت نشود.

24. شجاعت. هیچ نهضتی بدون دشمن و خطر نیست. بنابراین، نهضتی كه رهبرش ترسو و بزدل ‏باشد و جرأت مواجهه با دشمنان و دست و پنجه نرم كردن با آنان را نداشته باشد و به محض احساس‏خطر عقب‏نشینی كند، محكوم به شكست خواهد بود.

25. پایداری و استقامت. این شرط یكی از سخت‌ترین شرط‌هاست، چراكه توانایی و نیروی ‏هیچ‏كس در مقام مقابله با مسایل و مشكلات، نامحدود و بی‌نهایت نیست، و پیروزی و كام‌یابی یك‏ نهضت، مستلزم این است كه رهبر توانایی و نیروی عظیمی از این دست داشته باشد؛ یعنی ظرفیّت ‏روحی بسیار فراوانی برای تحمّل سختی‏ها و دشواری‏ها را داشته باشد.

رهبر، همان‏گونه كه خودش باید صبور و مقاوم باشد، موظّف است كه زیردستان خود را به ‏شكیبایی و پایداری، دعوت، توصیه و امر كند و همواره به آنان خاطرنشان سازد كه شرط غلبه بر مشكلات فراوان و بزرگی كه بر سر راه نهضت پدیدار می‏شود، صبر و استقامت است، تا این از این طریق خُلق و خصلت در آنان نیز راسخ و ثابت گردد. از این‌رو، قرآن كریم در موارد بسیاری مؤمنان را نیز فرمان به ‏شكیبایی و پایداری می‏دهد.(1)


1. بقره (2)، 153، 155 و 214.

26 ـ بررسی و ارزیابی آنچه انجام گرفته است. رهبر باید در جریان نهضت هرچند وقت یك‏بار آنچه را در آن مدّت صورت پذیرفته است مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد و صحّت و سقم آن را معلوم دارد تا اگر لغزش‏هایی پیش آمده است، تكرار نگردد، و در صورت امكان، جبران شود.

موارد ذكر شده به اجمال مهم‌ترین اوصاف رهبر شایسته است. ملاحظه شد كه بعضی از این صفات مذكور، با هم در تضاد بودند. یكی از علل این‌كه، رهبری هنر و فنّی است بسیار دقیق، ظریف و مشكل همین است كه ‏رهبر باید اموری به ظاهر متضادّ را در خود جمع كند و از رعایت هر یك از آن‌ها در جای خود غفلت نورزد.

 

با توجه به شرایطی که برای رهبر ذکر گردید، شما چه راه‌ حلّی را برای شناسایی یا انتخاب رهبر ترجیح می‌دهید؟ آیا از طریق انتخابات رایج در نظام‌های دموکراسی می‌توان به چنین انتخابی دست زد یا این‌که این امر را باید بر عهدهٔ عدّه‌ای خُبره گذاشت که توان تشخیص وجود این ویژگی‌ها را در فرد یا افراد خاصّی دارند؟ نظر دوستان خود را نیز در این زمینه جویا شوید.

 

3. ویژگی‌های ممتاز رهبری انقلاب اسلامی

با توجه به ویژگی‌هایی که در بالا ذکر گردید و تأمل در ابعاد مختلف زندگی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی(رحمه الله) ‌می‌توان به این نتیجه رسید که این ویژگی‌ها، در بالاترین شکل آن در شخصیت امام خمینی(رحمه الله) تجلی یافته بود. برای اثبات این مطلب، می‌توان به زوایای مختلف زندگی ایشان نظری افکند و به نقش عظیم رهبری در پیروزی انقلاب اسلامی پی برد. برخی از ویژگی‌های بارز این شخصیت برجستهٔ تاریخ مورد اشاره قرار می‌گیرد:

1. آگاهی و هوشیاری نسبت به مسایل پیرامون

امام خمینی(رحمه الله) افزون‌بر آگاهی و اشراف بر حقایق، اصول و فروع و آرمان‌های اسلام،‌ و آشنایی با تاریخ گذشته مسلمین و درك مصالح و مفاسد جامعه اسلامی، به مدد فراست خدادادی‌اش از تحولات و اوضاع روزِ جهان و ایران باخبر بود، و با شناسایی دشمنان دین و نقشه‌هایشان و شناساندن آنان به امّت مسلمان،‌ توطئه‌های ایشان را برملا و بی‌اثر می‌ساخت.

حركت امام خمینی(رحمه الله) نیز از همان ابتدا بر اساس این آگاهی و فراست شكل گرفت. در آن زمان، شرایط اجتماعى ایجاب مى‌كرد كه حركتى بر ضد كفر و الحاد و استكبار صورت گیرد. در آغاز، توجه امام به كفرى بود كه جامعه‌ خودش را تهدید مى‌كرد و عوامل كفر درصدد اسلام‌زدایى از این كشور بودند. او به همین انگیزه كه باید بندگى خدا را در این كشور رواج داد، قیام كرد؛ نه به انگیزه سیاسى و اقتصادى و یا اجتماعى. فریاد او آن‌گاه بلند مى‌شد كه مى‌دید حكمى از احكام الهى در معرض تعطیل یا در معرض انكار است. ملاحظهٔ پیام‌ها و سخنرانى‌هاى امام از آغاز نهضت، نشان می‌دهد که هیچ واژه‌اى در كلام امام به اندازه اسلام، قرآن، خدا و کلماتی نظیر آن‌ها تکرار نشده است. او تلاش كرد تا جامعه خویش را الهى و معنوى بار بیاورد و در این راه، طرح‌ها و برنامه‌ها را با فراست خدادادى به اجرا گذاشت و در حالىكه تقریباً همه مردم، حتى خوش‌باورترین افراد ناامید شده بودند، خدا او و پیروانش را به پیروزى رساند.

امام یك ملى‌گرا نبود كه فقط در مورد ملت و كشور خود بیندیشد؛ این یك دایره كوچكى بود كه اطراف امام را احاطه كرده بود و طبعاً این مسؤولیت قبل از سایر مسؤولیت‌ها باید به آن پاسخ داده شود؛ ولى محدود به آن نمى‌شد و امام در همین حال كه به سرنوشت ملت و كشور ایران مى‌اندیشید و سعى مى‌كرد كه این كشور را كه تنها كشور

منتسب به امام زمان‌ است از چنگال كفار و ایادى آنان درآورد، در فكر سایر شیعیان هم بود. پیام‌هاى امام، از طریق دوستان او که به كشورهاى اسلامى، به‌خصوص مناطق شیعه‌نشین، سفر مى‌كردند، به آنان منتقل می‌گردید و از این طریق، نسبت به پیرایش تشیع از اشتباه‌ها و خرافات تلاش‌هایی صورت می‌گرفت تا ایمان شیعیان خالص گردد و هم‌بستگى میان آنان بر اساس معارف صحیح اهل‌بیت(علیهم السلام) تقویت شود.

بنابراین، دایره اول فعالیت‌های امام، كشور خودش، ایران بود و دایرهٔ دوم نیز شیعیان جهان بودند. دایرهٔ وسیع‌تر بعدی، دایره مسلمانان بود و امام در همین ابتدای حفظ وحدت اسلامى و توسیع روابط بین شیعیان و سایر مسلمین، وظیفه خود را نسبت به مسلمانان دیگر بر عهده گرفت. ولی امام به این هم اکتفا نکرد و دایرهٔ فعالیت خود را افزایش داد و باعث هویت‌بخشی به طرف‌داران سایر ادیان گردید.

امام خمینی(رحمه الله) حتی دامنهٔ فعالیت خود را شامل گروه‌های دیگر نیز نمود. به‌عنوان نمونه، وی در سال‌هاى آخر عمر خویش، همت خود را متوجه كشورهاى ماركسیست كرد و برای رئیس جمهور ابرقدرتى مثل شوروى كه هفتاد سال دین‌زدایى كرده بود و تمام مذاهب دینى اعم از اسلام و مسیحیت را از بین برده بود، نامهٔ هشداردهنده‌ای را نوشت و آن‌ها را شوكه کرد. آیا از آن نامه و پیش‌بینی‌هایی که در آن صورت گرفته بود، اطلاعی دارید؟ آیا این پیش‌بینی‌ها به وقوع پیوست؟ چگونه؟ این بحث را با دوستان خود نیز مطرح سازید.

2. برخورداری از فضایل علمی در حوزه‌های مختلف

امام خمینی(رحمه الله) از معدود كسانی است كه جامع فضایل علمی فراوان بوده است. وی در

زمینهٔ فقه و اصول و علوم مرتبط با آن‌ها، از بزرگ‌ترین مراجع تقلید زمانه به شمار می‌آید، ‌و در حوزه‌ علوم عقلی و فلسفی نیز عالی‌ترین تحقیقات زمانه‌اش را صورت داده، و در عرصهٔ عرفان نظری و عملی تأملات و مجاهدت‌های بسیار داشته و به مقاماتی رفیع نایل آمده است.

3. برخورداری از فضایل معنوی در تمام ابعاد زندگی

این بُعد از شخصیت امام برای بسیاری پوشیده مانده است و حال آن‌که این بُعد الهی ایشان است که بر سایر ابعادش سایه افكنده است. شخصیت امام از آغاز نوجوانی بر اساس «بندگى خدا» شكل گرفت و در نهایت از مصادیق بارز این آیهٔ شریفه گردید که:

رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاء الزَّكَاة؛(1) مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات به خود مشغول نمى‏دارد.

بسیارى از انسان‌هاى برجسته بودند كه به این راز پى برده بودند كه كمال حقیقى انسان در تقرب به خداست؛ ولى این را به صورت یك حركت فردى و رابطه شخصى خودشان با خدا تلقى كرده بودند. اما امام عرفان را هم در این بعد تنگ نمى‌دید، بلکه معرفت خدا را در این مى‌دید كه انسان تمام وجودش مظهر بندگى خدا شود و نه‌ تنها در دلش ارتباط با خدا داشته باشد، رفتار و كردار و گفتار فردى و اجتماعى و خانوادگى و حتى رفتار بین‌المللى او باید تجسم عبودیت باشد.

امام سعى كرد این مطلب را اولاً هم با عقل و هم با دلایل نقلى ثابت کند و ثانیاً با حركت عرفانى، كاملاً بیابد و ایمان خودش را در این جهت تقویت كند. دوران نوجوانى و


1. نور (24)، 37.

اوایل جوانى او به تبیین این ایمان و ابعاد مختلف فلسفى و عرفانى و استفاده از كتاب و سنت گذشت.

4. شجاعت همراه با تدبیر

هوشیاری امام خمینی(رحمه الله) در دفاع از ارزش‌های اسلامی یكی از عوامل مهم پیروزی انقلاب به‌شمار می‎رود. توضیح آن‌که، اقدامات رژیم پهلوی در حوزهٔ فرهنگ، خود، زمینه را برای نابودی حكومت فراهم ساخت، زیرا این‌گونه حركات واكنش شدید امام خمینی(رحمه الله) و در نتیجه، مردم را در پی داشت. تغییر تاریخ هجری شمسی به شاهنشاهی، برگزاری جشنواره‎ها و سمینارهای به اصطلاح فرهنگی و هنری و نیز ترویج فساد و فحشا از مواردی است كه با هدف تضعیف مبانی دینی مردم صورت گرفت. لیكن واكنش امام خمینی(رحمه الله) در برابر این تقدس‎زدایی‌ها و نیز در برابر طرح اصلاحات ارضی، لایحهٔ انجمن‌های ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید شاه سبب شد تا پایه‎های مشروعیت رژیم پهلوی به سستی گراید. برخورد شجاعانه و زیركانهٔ امام خمینی(رحمه الله) در قضیهٔ فاجعهٔ فیضیه، اصل مشروعیت حكومت خاندان پهلوی را با خطر مواجه می‎ساخت، از این‌رو آنان چاره را در تبعید امام دیدند. اما همین امر زمینه را برای گسترش اعتراضات علیه رژیم و تزلزل حكومت بیشتر فراهم ساخت.

4. خلاصه و نتیجه‌گیری

1. در صحنهٔ انقلاب، بیش از همه، سه عاملِ رهبری، مردم و مكتب تأثیرگذار بوده‌اند. در این درس به اولین عامل پرداخته شده است.

2. در هر نهضتی، رهبر باید دارای ویژگی‌های خاصی باشد که در صورت فقدان آن‌ها، نهضت به سر منزل مقصود نخواهد رسید.

3. این اوصاف و ویژگی‌ها، به‌طور کامل، در مورد بنیان‌گذار انقلاب اسلامی صادق بوده و ایشان، علاوه بر برخورداری از فضایل علمی در حوزه‌های مختلف و نیز برخورداری از فضایل معنوی در تمام ابعاد زندگی، نسبت به مسایل پیرامون خود کاملاً آگاه و هوشیار بود و با شجاعت کم‌نظیر و تدبیر همیشگی خویش، این انقلاب را به سرانجام رساند.

4. عامل رهبری بدون در نظر گرفتن عواملی هم‌چون مکتب متعالی اسلام و مردم قادر به پیش بردن انقلاب نبوده است. از این‌رو، پرداختن به دو عامل دیگر نیز ضرورت دارد؛ رهبری قدرت خود را مدیون مکتب متعالی اسلام بوده است و نیز این قدرت برتر، بدون حضور مردم در صحنه نمی‌تواند کارآیی اجتماعی خود را به خوبی نشان دهد. بنابراین در درس آتی، نقش مکتب و مردم در این نهضت مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

5. پرسش

1. مهم‌ترین اوصاف یک رهبر شایسته کدامند؟

2. ویژگی‌های بارز امام خمینی(رحمه الله) را که در پیروزی انقلاب اسلامی نقشی اساسی ایفا نمود، بیان نمایید.

6. منابعی برای مطالعهٔ بیشتر

1. جوادی آملی، عبدالله، بنیان مرصوص امام خمینی(رحمه الله) در بیان و بنان آیت‌الله جوادی آملی، گردآوری و تنظیم: محمدامین شاهجویی، قم: مرکز نشر اسراء، چ6، 1384.

2. حاجتی، میر احمدرضا، عصر امام خمینی(رحمه الله)، قم: بوستان کتاب قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ6، 1382.

3. حسینی، حسین، رهبری و انقلاب؛ نقش امام خمینی(رحمه الله) در انقلاب اسلامی ایران، تهران: پژوهشکدهٔ امام خمینی و انقلاب اسلامی، چ1، 1381.

4. حسینیان، روح‌الله، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران (1356 ـ 1343)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ1، 1383.

5. روحانی، سید حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی(رحمه الله)،ج1، تهران، راه امام، چ6، 1359.

6. قلی پور، جعفر، مواضع امام خمینی(رحمه الله) در برابر نظام سیاسی پهلوی و نهادهای آن، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ1، 1382.

7. محمدی، منوچهر، انقلاب اسلامی؛ زمینه‌ها و پیامدها، تدوین: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، قم: دفتر نشر و پخش معارف، چ1، 1380.

8. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، [بی‎جا]: مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ2، 1372.