صوت و فیلم

صوت:
,

فهرست مطالب

جلسه سوم؛ سیمای شیعیان (2)

تاریخ: 
چهارشنبه, 8 آبان, 1387

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1387/08/08 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

سیمای شیعیان (2)

محک

همان‌طور كه در قرآن كریم اوصاف خاصی برای مؤمنین ذكر شده، در روایات شریفه هم همین عناوین، به‌؛ اضافه عناوین دیگر در مقام معرفی آنها و اوصافشان آمده است؛ به ویژه درباره‌ی عنوان «شیعه»، حساسیت خاصی در روایات وجود دارد. كلمه شیعه در نظر اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین ویژگی خاصی دارد. بوده‌اند بسیاری از كسانی كه خود را محب اهل بیت(ع) می‌دانستند- و واقعاً هم علاقه داشتند - اما در عین‌حال ائمه اطهار سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین به آن‌ها می‌گفتند: شما شیعه نیستید؛ بگویید مؤمن یا محب اهل بیت هستیم؛ اما نگویید شیعه‌ایم. ؛ چنین ادعایی را گاهی در روایات به عنوان دروغی كه موجب كیفر است معرفی كرده‌اند. عنوان شیعه قداست خاصی دارد و در كلام اهل بیت(ع) تأكید شده كسانی كه خود را شیعه می‌دانند باید اوصاف ممتازی داشته باشند. به همین مناسبت و برای تذكر بعضی از روایات را كه درباره اوصاف شیعه است می‌‌خوانیم. تا بدانیم از نظر اهل بیت(ع) شیعه واقعی چه‌گونه آدمی است و خودمان را محك بزنیم تا ببینیم آیا می‌توانیم ادعای شیعه بودن بكنیم یا نه؟!

سه شرط محافظت خدا از شیعیان

دَخَلَ سَدِیرٌ الصَّیْرَفِیُّ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)؛ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ؛؛ سدیر وارد مجلس حضرت امام صادق(ع) شد در حالی كه عده زیادی در آنجا حضور داشتند. حضرت رو به سدیر كردند و این فرمایشات را به او فرمودند: فَقَالَ یَا سَدِیرُ لَا تَزَالُ شِیعَتُنَا مَرْعِیِّینَ، مَحْفُوظِینَ، مَسْتُورِینَ، مَعْصُومِینَ1؛؛ شیعیان ما در پناه خداوند خواهند بود، از چشم دشمنان مستورند و آفتی به آن‌ها نمی‌رسد، به شرط آن كه سه مطلب را رعایت كنند؛ اگر این سه مطلب را رعایت كنند، به شیعه‌بودن هم پذیرفته شده‌اند و خدای متعال به آن‌ها عنایت خاصی دارد و ایشان را از آفات و بلیات حفظ می‌كند. اول این که رابطه‌شان را با خدا تصحیح كنند. مَا أَحْسَنُوا النَّظَرَ لِأَنْفُسِهِمْ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ خَالِقِهِمْ.؛ خوب فكر كنند، ببینند رابطه‌شان با خدا چگونه است؟ آیا حق بندگی خدا را به جا می‌آورند؟
 دوم آن که رابطه‌شان را با امامشان تصحیح كنند. آیا در هر حالی مطیع امامشان هستند؟! باید «ناصح للامام»؛ باشند. «ناصح»؛ در عربی یعنی صاف، خالص، یك رو، دل‌سوز. «النصیحه لأئمة المسلمین»؛ یعنی با امامشان یك رو؛ دلسوز و كاملاً مطعیش باشند.
سوم، نوع رابطه‌شان با سایر شیعیان است. شیعیان باید وظیفه خودشان بدانند كه به سایر شیعیان كمك كنند؛ از هر نوع كمكی كه از دستشان برمی‌آید. این را وظیفه‌؛ الهی، اخلاقی و انسانی برای خودشان تلقی كنند.
پس؛ اول مَا أَحْسَنُوا النَّظَرَ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ خَالِقِهِمْ؛ یعنی خوب به رابطه‌شان با خدا نگاه می‌كنند، دوم: صَحَّتْ نِیَّاتُهُمْ لِأَئِمَّتِهِمْ؛ نیت‌شان در مقابل امامشان درست باشد؛ یعنی غل و غشی نداشته و كاملاً مطیع باشند. تصمیم داشته باشند اوامر امام را اطاعت كنند و تخلفی نكنند. سوم، وَ بَرُّوا إِخْوَانَهُمْ فَعَطَفُوا عَلَى ضَعِیفِهِمْ وَ تَصَدَّقُوا عَلَى ذَوِی الْفَاقَةِ مِنْهُمْ؛ رابطه‌شان را با برادران ایمانی‌شان تقویت كنند و به ضعفای شیعه توجه داشته باشند و به آنهایی كه احتیاج مالی دارند احسان و خدمت كنند.

ورع و مواساة

امام(ع) در ادامه فرمودند: إِنَّا لَا نَأْمُرُ بِظُلْمٍ وَ لَكِنَّا نَأْمُرُكُمْ بِالْوَرَعِ الْوَرَعِ الْوَرَعِ؛ ما هرگز از شما نمی‌خواهیم ظلم یا كار نادرستی انجام بدهید؛ آنچه ما از شما می‌خواهیم، الْوَرَعِ الْوَرَعِ الْوَرَعِ؛ سه مرتبه تكرار فرمود، از گناهان پرهیز كنید. وَ الْمُوَاسَاةِ الْمُوَاسَاةِ لِإِخْوَانِكُمْ؛ باز دو مرتبه تكرار كردند نسبت به برادرانتان مواسات داشته باشید؛ یعنی آنها را شریك زندگی خودتان بدانید. سپس فرمودند اینكه ما این‌قدر تاكید می‌كنیم به شیعیان دیگر كمك كنید برای این است كه اخوان شما، كه دوستان خدا هستند، همیشه در میان مردم، كم و مورد جفای دیگران بوده‌اند و دیگران آن‌ها را ضعیف می‌شمرند و به ایشان ظلم می‌كنند. بعداً هم همین‌طور خواهد بود. چون شیعیان ما در اقلیت و ضعف هستند، به کمک احتیاج دارند. اگر به همدیگر كمك نكنید، نمی‌توانید به زندگی‌تان ادامه دهید و به وظایفتان عمل كنید. فَإِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَمْ یَزَالُوا مُسْتَضْعَفِینَ قَلِیلِینَ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ(ع)؛‏؛ از روزی كه حضرت آدم روی این زمین خلق شده، همیشه اولیاء خدا در اقلیت و مورد استضعاف بودند. در آینده هم، چنین خواهد بود.

پارساترین

عَنْ أَبِی زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ یَكُونُ فِی مِصْرٍ یَكُونُ فِیهِ آلَافٌ وَ یَكُونُ فِی الْمِصْرِ أَوْرَعُ مِنْهُ2؛ اگر كسی در شهری كه هزاران نفر در آن زندگی می‌كنند ادعای شیعه بودن کند در حالی که بین مردم آن شهر كسانی هستند كه تقوایشان بیشتر از اوست، ادعای شیعه بودنش دروغ است؛ یعنی شیعه ما در هر شهری پارساترین مردم آن شهر خواهد بود.

سلمان از نگاه مدعیان شیعه

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(ع) قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حِزَامٍ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ: لَوْ نَشَرَ سَلْمَانُ وَ أَبُوذَرٍّ رَحِمَهُمَا اللَّهُ لِهَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَنْتَحِلُونَ مَوَدَّتَكُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ لَقَالُوا مجانین3.؛ اگر سلمان و ابوذر برای این اشخاصی كه ادعای تشیع و مودت اهل بیت(ع) می‌كنند مبعوث و دوباره زنده می‌شدند؛ و اینها سلمان و ابوذر را می‌دیدند، این مردم می‌‌گفتند آن‌ها دیوانه هستند؛ انسان عاقل این‌گونه زندگی نمی‌كند!

اوصاف سیصد و سیزده نفر

عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّهُ دَخَلَ عَلَیْهِ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّی وَ اللَّهِ أُحِبُّكَ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّكَ4، كسی تازه خدمت امام رسیده بود، و در ابتدا بسیار تأكید ‌كرد که من، هم شما را خیلی دوست دارم و هم همه دوستان شما را. سپس اضافه می‌كند: یَا سَیِّدِی مَا أَكْثَرَ شِیعَتَكُمْ؛ آقا چه قدر شیعیان شما زیاد هستند! فَقَالَ لَهُ اذْكُرْهُمْ؛ حضرت می‌فرماید: بگو چه‌قدر هستند؟ فَقَالَ كَثِیرٌ. فَقَالَ تُحْصِیهِمْ؛ مرد گفت: بسیارند. حضرت فرمود: شماره‌اش را می‌دانی؟ فَقَالَ هُمْ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ؛؛ او گفت: تعدادشان بیش از آن است كه من شماره كنم. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): أَمَا لَوْ كَمُلَتِ الْعِدَّةُ الْمَوْصُوفَةُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ كَانَ الَّذِی تُرِیدُونَ. حضرت فرمودند اگر عده این‌ها به سیصد و سیزده نفر برسد آنچه باید در آخرالزمان واقع شود، اتفاق خواهد افتاد (گویا این مرد آمده بوده تا حضرت را به قیام تشویق كند)؛ ولی بدان این‌هایی كه شما می‌گویید شیعه هستند، واقعاً شیعه نیستند. اوصاف شیعیان ما این است كه می‌گویم: وَ لَكِنْ شِیعَتُنَا مَنْ لَا یَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ؛؛ صدایش از گوشش بالاتر نمی‌رود؛ یعنی طوری حرف می‌زند كه خودش می‌شنود، داد نمی‌زند. وَ لَا شَحْنَاؤُهُ بَدَنَهُ؛؛ بارش از تمام بدنش بالاتر نمی‌رود؛ یعنی سعی نمی‌كند بارش را بر دوش دیگران بگذارد. وَ لَا یَمْدَحُ بِنَا غَالِیاً؛ كسانی را كه در حق ما غلو می‌‌كنند ستایش نمی‌كند و اهل غلو را دوست نمی‌دارد. شیعه، «لامُفْرِطٌ وَ لامُفَرِّطٌ»، نه غلو می‌كند و نه تقصیر. این‌گونه نیست كه وقتی كسانی غلو می‌كنند _العیاذبالله‌_ و اوصاف الهی را به اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین نسبت می‌دهند، خوشحال شود؛ شیعه باید به همان كه ائمه هستند ایمان داشته باشد. وَ لَا یُخَاصِمُ لَنَا وَلِیاً؛ (یا؛ وَالِیاً؛ یا مُوَالِیاً)؛؛ شیعه با كسی كه دوست ماست دشمنی نمی‌كند و با دوستان ما با مسالمت زندگی می‌كند. وَ لَا یُجَالِسُ لَنَا عَائِباً؛ با كسانی هم كه عیب‌جویی ما را می‌كنند، مجالست نمی‌كند؛ چون هم نشینی با اهل گمراهی، كم‌كم ایمان انسان را ضعیف می‌كند. وَ لَا یُحَدِّثُ لَنَا ثَالِباً، با كسی كه به ما بدگویی می‌كند اصلاً سخن نمی‌گوید. وَ لَا یُحِبُّ لَنَا مُبْغِضاً؛؛ اگر كسی دشمن ما باشد او را دوست نمی‌دارد. و به‌عكس، وَ لَا یُبْغِضُ لَنَا مُحِبّاً؛؛ هیچ وقت دوستان ما را دشمن نمی‌دارد.
در این جا مسئله‌ای است که احتیاج به توضیح دارد. روایات زیادی داریم حاكی از این‌كه عده‌ای ذاتاً آدم‌های خوبی هستند. ؛ كسانی كه واقعاً محب اهل بیت(ع) باشند، ذاتشان پاك است. اگر گناهی می‌كنند، انسان باید گناهشان را دشمن بدارد، نه شخصشان را؛ به‌شرط این كه واقعاً محبّت واقعی نسبت به اهل بیت داشته باشند. برعكس، اگر كسانی دشمن اهل بیت هستند، ذاتشان پاك نیست؛ و اگر كار خوبی می‌كنند انسان باید كارشان را دوست بدارد، نه شخصشان را. به همین مضمون روایاتی وجود دارد که خدای متعال اگر كسی را دوست بدارد، هیچ وقت او را دشمن نمی‌دارد و اگر گناهی مرتكب شود گناهش را دشمن می‌دارد، ؛ نه ذاتش را. اگر كسی را دشمن بدارد هیچ وقت او را دوست نخواهد داشت و اگر كار خوب هم می‌كند، كارش را دوست می‌دارد، نه شخصش را5.

سرنوشت مدعیان

در ادامه روایت سؤالی برای آن فرد روایت کننده مطرح شد. فَقُلْتُ فَكَیْفَ أَصْنَعُ بِهَذِهِ الشِّیعَةِ الْمُخْتَلِفَةِ الَّذِینَ یَقُولُونَ إِنَّهُمْ یَتَشَیَّعُونَ؛ من چگونه با كسانی كه ادعای شیعه بودن می‌كنند رفتار كنم؟ تكلیف این‌ها چه می‌شود؟ حضرت فرمودند: برای آن‌هایی كه ادعای شیعه‌بودن می‌كنند و این اوصافی كه گفتم ندارند، گرفتاری‌هایی پیش می‌آید. در مقابل نقص‌هایی كه دارند مشكلاتی در زندگی برایشان پیش می‌آید تا تطهیر شوند؛ فَقَالَ فِیهِمُ التَّمْیِیزُ وَ فِیهِمُ التَّمْحِیصُ وَ فِیهِمُ التَّبْدِیلُ یَأْتِی عَلَیْهِمْ سِنُونَ تُفْنِیهِمْ وَ سُیُوفٌ تَقْتُلُهُمْ وَ اخْتِلَافٌ یُبَدِّدُهُمْ؛؛ قطحی و تنگ‌دستی برایشان پیش می‌آید. دشمنانی به جان آن‌ها می‌افتند که آن‌ها را می‌كشند و اذیت می‌كنند. آن‌ها باید واقف شوند که این بلاها و گرفتاری‌ها مجازات نقص‌هایشان است. چون خودشان را اصلاح نكردند، به این وسیله‌ها تطهیر می‌شوند. در بعضی از روایات، كیفیت تطهیر شیعیان گناهكار را در این دنیا و در حین مرگ و قیامت تفصیلاً بیان كرده است. ؛ اول، گرفتاری‌های دنیاست كه در این جا اشاره شده؛ سپس اگر با این‌ها پاك نشدند، هنگام جان كندن، و بعد در عالم برزخ، تا اوایل قیامت و در بعضی روایات آمده كه مدتی در طبقه بالای جهنم می‌مانند تا تطهیر بشوند؛ سپس شفاعت ما شامل‌شان می‌شوند و نجات پیدا می‌كنند.

حمله کلب و طمع غُراب

امام(ع) بیان اوصاف شیعه را این گونه ادامه می‌دهند: إِنَّمَا شِیعَتُنَا مَنْ لَا یَهِرُّ هَرِیرَ الْكَلْبِ وَ لَا یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ. یكی از ویژگی‌های ادبیات عرب این است كه وقتی می‌خواهد صفات زشتی را توصیف كند تا مردم را از آن صفات منزجر كند، آن‌ها را به بعضی از حیوانات نسبت می‌دهد و تشبیه می‌كند. در قرآن هم این روش مورد استفاده قرار گرفته است. فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ6؛؛ مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ7. در این روایت دو حیوان را ذكر می‌فرماید كه اوصاف زشتی دارند و همه می‌فهمند که شیعیان ما این‌گونه نیستند. یكی سگ است كه وقتی جایی باشد، اگر فرد ناآشنایی وارد شود شروع به پارس‌كردن و حمله‌؛ می‌كند. خاصیت پرخاشگری و حمله‌كردن به دیگران، بدبین بودن به همه و قصد اذیت‌؛ دیگران، در شیعیان ما پیدا نمی‌شود. شاید دیده یا شنیده باشید، عده‌ای هستند که نان فحش دادنشان را می‌خورند! اصلاً زندگی‌شان با همین اداره می‌شود؛ به اشخاص بد می‌گویند تا مردم برای این‌كه از بدگویی آن‌ها در امان باشد خواسته‌هایشان را تامین كنند. این، همان صفت سگ است. شیعیان ما این گونه نیستند؛ آری اگر كفار ‌خواستند به دین ضرر و ضربه بزنند وظیفه خودشان را انجام می‌دهند؛ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ8.؛ صفت دیگر هم صفت كلاغ است. معروف است كه كلاغ خیلی حریص است. وقتی یك ماده غذایی، به خصوص گردو یا بعضی از میوه‌ها را می‌بیند، برمی‌دارد و زیر خاك ذخیره می‌كند. این‌گونه نیست كه برای نیازش و به اندازه‌ای كه سیر شود، دنبال غذا برود. غالب حیوانات به اندازه‌ای كه احتیاج دارند می‌خورند؛ اما كلاغ نه، به‌خیال خودش برای روز مبادا ذخیره می‌كند. امام(ع) می‌فرماید: شیعیان ما این‌گونه نیستند. این‌قدر حریص نیستند كه بخواهند برای ده سال و بیست سال و صد سال آینده و برای خانواده و هفت‌پشتشان ذخیره كنند. آن‌ها به اندازه نیازشان تلاش می‌كنند و فكر و ذكرشان را صرف مسائل الهی و معنوی و تقرب به خدا و خدمت به خلق خدا می‌كنند.

عزت نفس

نكته دیگر این که شیعیان ما عزت نفس بالایی دارند؛ به‌خصوص در مقابل دشمنان ما. وَ لَا یَسْأَلُ النَّاسَ بِكَفِّهِ وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً؛ اگر از گرسنگی بمیرد از مردم چیزی نمی‌خواهد. این تفسیری است برای این آیه شریفه كه می‌فرماید: یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ ... لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا9؛ مؤمنان صورت خود را با سیلی سرخ می‌كنند كه دیگران فكر كنند اینها متمول هستند. این اخلاق كه انسان صریحاً یا تلویحاً، ، نزد دیگران اظهار نیاز كند، از اخلاق شیعیان ما نیست. شیعیان ما آبرو دارند و آبروی خود را نگه می‌دارند. آبروی ما را هم با رفتارشان حفظ می‌كنند.
وقتی كلام به اینجا رسید، دیگر، راوی طاقت نیاورد تا ادامه صحبت امام را گوش كند؛ باز كلام امام را قطع كرد و گفت: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَیْنَ أَطْلُبُ هَؤُلَاءِ الْمَوْصُوفِینَ بِهَذِهِ الصِّفَةِ؛؛ فدایت شوم، پس من چنین كسانی را از كجا پیدا كنم؟! این‌هایی كه شما می‌گویید پیدا نمی‌شود! فَقَالَ اطْلُبْهُمْ فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ؛ این‌ها در گوشه و كنار پراكنده هستند.یعنی توقع نداشته باش به جایی كه می‌روی، همه این‌گونه باشند، یا یك شهر، شهر خوبان و شهر شیعیان باشد، بلکه چنین كسانی در گوشه و كنار پراكنده هستند.

سختی و غربت

باز حضرت شروع می‌كنند به بیان بعضی اوصاف شیعیان. أُولَئِكَ الْخَشِنُ عَیْشُهُمُ؛ این شیعیانی كه ما گفتیم، زندگیشان با سختی می‌گذرد. با سختی زندگی، دست و پنجه نرم می‌كنند. هم لباسشان، لباس خیلی نرم و آن‌چنانی نیست، و هم سایر امور زندگیشان طوری نیست که تمام وسایل زندگیشان زیبا و ناب و کامل باشد. الْمُنْتَقِلَةُ دَارُهُمُ؛ این‌ها خانه به‌دوشند. این‌جور نیست كه علاقه‌ای داشته باشند حتماً در شهری خانه‌ی بزرگ و خوبی داشته باشند. امروز این خانه را اجاره می‌كنند، فردا جای دیگر مستاجر می‌شوند. در این شهر نشد، شهر دیگر. الَّذِینَ إِنْ شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا. همیشه یكی از درددل‌های شیعیان این بوده كه در شهری كه زندگی می‌كنیم ما را قبول ندارند. گاهی به عنوان تحقیر می‌گویند: این‌ها جعفری، یا رافضی هستند؛ منزوی‌مان می‌كنند. شیعیان از این مسأله رنج می‌بردند. در زمانی كه اکثریت جمعیت شهرها را دیگر مذاهب تشكیل می‌دادند؛ شیعیان خیلی در فشار بودند و احساس حقارت می‌كردند. گویا در این جا حضرت ایشان را دلداری می‌دهند و می‌گویند: نگران نباشید از این‌كه مردم شما را نمی‌شناسند و قبول نمی‌كنند. شما باید به فكر این باشید كه خدا از شما راضی باشد. شیعیان ما اگر در مجلسی حضور پیدا كنند آن‌ها را نمی‌شناسند و كسی به آن‌ها توجه و اعتنایی نمی‌كند. إِنْ شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا وَ إِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُوا؛ اگر یك روز غائب شوند اصلاً کسی احوالشان را نمی‌پرسد كه این چه کسی بود كه هر روز به مسجد می‌آمد و او را می‌دیدیم...! إِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُو،؛ نشانه انزوای شیعه است. إِنْ مَرِضُوا لَمْ یُعَادُوا؛ اگر مریض بشوند كسی به عیادتشان نمی‌آید. إِنْ خَطَبُوا لَمْ یُزَوَّجُوا؛ وقتی به خواستگاری می‌روند، جواب رد می‌شنوند. وَ إِنْ مَاتُوا لَمْ یُشْهَدُوا؛ اگر بمیرند كسی به تشییع جنازه‌شان نمی‌آید. أُولَئِكَ الَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ یَتَوَاسَوْنَ وَ فِی قُبُورِهِمْ یَتَزَاوَرُونَ؛ ویژگی‌؛ ایشان این است كه در اموالشان با برادران دینی خود مواسات دارند؛ یعنی آنها را شریك مال خود می‌دانند و به زیارت قبور گذشتگانشان می‌روند و آن‌ها را فراموش نمی‌كنند. آن‌قدر وفادارند كه خدمت به برادران دینی‌شان منحصر به زندگی دنیایشان نیست. وَ لَا یَخْتَلِفُ أَهْوَاؤُهُمْ وَ إِنِ اخْتَلَفَتْ بِهِمُ الْبُلْدَانُ؛ هر چند در شهرهای مختلف هستند؛ اما همه، دلهایشان یكی است. در مقابل، منافقین، كه قرآن به‌خصوص روی این ویژگی‌؛ آن‌ها تكیه می‌كند كه اگر همه‌شان در یك مجلس جمع شوند، دل دو نفرشان با هم نیست؛ چون هر كدام دنبال دنیایی می‌گردد كه مزاحم دنیای دیگری است. آن‌ها حالت تكالب دارند؛ به جان هم می‌افتند تا بیشتر سود ببرند؛ رفاقت‌شان برای این نیست كه به هم كمك كنند تا خدا بیشتر از آن‌ها راضی باشد. رفاقت‌؛ منافقین به خاطر این است که بتوانند از دیگری استفاده كنند تا مثلاً پارتی‌شان شود یا بتواننداز مالش استفاده كنند! اما شیعیان ما همدیگر را دوست دارند و دلشان یكی است؛ هر چند رنگ‌ها و نژادهایشان مختلف باشد.


1؛ . بحارالأنوار، ج 65، ص 153، باب 19، «صفات الشیعة و أصنافهم و ذم الإغترار». 

2؛ . همان. 

3؛ . همان. 

4؛ . همان. 

5. ر.ك: بحارالأنوار، ج 5، ص 157، باب 6، «السعادة و الشقاوة»؛ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ السَّعَادَةَ وَ الشَّقَاوَةَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقَهُ فَمَنْ عَلِمَهُ اللَّهُ سَعِیداً لَمْ یُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً أَبْغَضَ عَمَلَهُ وَ لَمْ یُبْغِضْهُ وَ إِنْ عَلِمَهُ شَقِیّاً لَمْ یُحِبَّهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ صَالِحاً أَحَبَّ عَمَلَهُ وَ أَبْغَضَهُ لِمَا یَصِیرُ إِلَیْهِ فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ شَیْئاً لَمْ یُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِذَا أَبْغَضَ شَیْئاً لَمْ یُحِبَّهُ أَبَداً.

6؛ . اعراف / 176. 

7؛ . جمعه / 5. 

8؛ . فتح / 29. 

9؛ . بقره / 273.