درس ششم

 

درس ششم

راه‌های شناخت پیامبران (1):

قراین و بشارت‌‌ها

 

 

از دانش‌پژوه انتظار می‌رود پس از فراگیری این درس:

با راه‌های شناخت پیامبر ازنظر قرآن آشنا شود؛

به ‌چگونگی دلالت قراین بر نبوت پیامبران آگاه شود؛

بتواند با آیات قرآن بر بشارت انبیای الهی به نبوت پیامبر اسلام استدلال كند؛

با آیات قرآنی حاكی از وجود اوصاف حضرت محمد در كتاب‌های آسمانی آگاه شود.

 

 

 

 

 

وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ (صف:6)؛ و هنگامی را كه عیسی پسر مریم گفت: «ای فرزندان اسرائیل، من فرستادة خدا به‌سوی شما هستم؛ تورات را كه پیش از من بوده تصدیق می‏كنم و به فرستاده‏ای كه پس از من می‏آید و نام او احمد است، بشارتگرم». پس وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند: «این سحری آشكار است».

پیش‌تر ثابت شد كه حكمت خداوند اقتضا می‌كند پیامبرانی را از میان انسان‌ها برگزیند تا احكام و معارف الهی را از طریق وحی دریافت كنند و به مردم برسانند. حال با توجه به نامحسوس بودن وحی برای مردم عادی، و گواه‌طلبی انسان، این پرسش رخ می‌نماید كه از چه راه یا راه‌هایی می‌توان پی برد كه چه كسی واقعاً با خداوند ارتباط وحیانی دارد. یافتن راه صحیحی برای شناخت پیامبران الهی بدان جهت پراهمیت است كه به گواهی تاریخ، برخی افراد به‌دروغ مدعی نبوت و سفارت ازطرف خداوند شده‌اند تا از این طریق، به جاه و مقام

برسند. این پیامبران دروغین توانسته‌اند گروهی از ساده‌دلان را فریفته، آنان را پیرو خود كنند.(1)

گرچه گاهی می‌توان با استفاده از برخی قراین به كذب مدعیان دروغین نبوت پی ‌برد،(2) ممكن است كسانی هم باشند كه به‌دروغ ادعای نبوت كنند، ولی نتوان با قراین به دروغ آنان پی برد. بنابراین به ‌مقتضای حكمت الهی باید یك یا چند راه عمومی برای شناخت پیامبران راستین وجود داشته باشد تا در بعثت انبیا نقض غرض رخ ندهد. این راه‌ها عبارت‌اند از: 1. دلالت مجموعه قراین مربوط به شخصیت، پیام و پیروان مدعی نبوت؛ 2. گواهی پیامبر قبلی؛ 3. ارائة معجزه.(3)

1. مجموعه قراین

گاهی مجموعه قراین مربوط به شخصیت، پیام و پیروان مدعی نبوت می‌تواند برای


1. با وجود هشدارهای مكرر حضرت عیسی علیه السلام دربارة مدعیان دروغین نبوت (ازجمله: «در میان قوم، انبیای كذبه نیز بودند...»؛ رسالة دوم پطرس رسول،1:2؛ «ای حبیبان هر روح را قبول نكنید، بلكه روح‌ها را بیازمایید كه از خدا هستند یا نه؛ زیرا كه انبیای كذبه بسیار به جهان بیرون رفته‌اند»؛ رسالة اول یوحنا، 1:4)، افرادی در میان مسیحیان مدعی نبوت شده، و عده‌ای نیز پذیرفته‌اند (ر.ك: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمة ابوالقاسم پاینده، ج3، ص708، 709)؛ در میان مسلمانان نیز مسیلمه ادعای نبوت كرد و توانست افرادی را به خود جذب كند. وی به حضرت محمدصلی الله علیه و آله نامه نوشت و مدعی شراكت در امر مملكت شد. پیامبر در پاسخ او را «كذّاب» خواند. سرانجام مسیلمه در جنگ یمامه، كه بین سپاه او و مسلمانان واقع شد، به قتل رسید (ر.ك: علی‌بن‌محمدبن‌اثیر، الكامل فی التاریخ، ج2، ص360364؛ محمدبن‌جریر طبری، تاریخ الطبری، ج3، ص21).

2. مانند: الف) وجود تناقض قطعی در آنچه او به‌عنوان وحی آورده است؛ ب) مخالفت قطعی مدعیاتش با عقل، مانند جسم شمردن خدا و نیكو دانستن ظلم؛ ج) انجام كاری برخلاف تمام شرایع الهی، مانند دزدی و بی‌عفتی؛ د) تكذیب پیامبر دیگر یا تردید دربارة آن؛ ه‍) درخواست مزد مادی برای رسالت خود (ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی، اصول عقاید (2)؛ راهنماشناسی، ص191192).

3. به نظر می‌رسد خواجه‌نصیرالدین طوسی طریق تشخیص نبی از متنبّی را منحصر در معجزه می‌داند؛ زیرا در بحث از راه شناخت نبی، فقط از معجزه سخن می‌گوید: طریق معرفة صدقه (نبی) ظهور المعجزة علی یده (ر.ك: حسن‌بن‌یوسف حلی، كشف الاسرار فی شرح تجرید الاعتقاد، با تعلیقة حسن حسن‌زادة آملی، ص350).

شناخت مدعیان واقعی نبوت مفید باشد.(1) ازاین‌روست كه قرآن كریم مردم را مذمت می‌كند كه با وجود آشنایی با شخصیت حضرت محمدصلی الله علیه و آله، نبوتش را انكار می‌كنند:(2) أَمْ لَمْ یَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (مؤمنون:69)؛ «آیا این پیامبر را نمی‌شناسند كه او را انكار می‌كنند؟»

از ابن‌عباس نقل شده كه مراد آیه این است كه آیا این همان محمدی نیست كه در تمام دوران زندگی‌اش، او را به صداقت، امانت‌داری و وفای به عهد می‌شناختید؟ با این شناخت، چرا نبوت وی را نمی‌پذیرید؟(3)

دلالت این قراین بر نبوت همة پیامبران الهی كلیت ندارد و انسان را از راه‌های دیگر، به‌ویژه معجزه، بی‌نیاز نمی‌كند؛ زیرا اولاً، در مواردی، مانند نبوت حضرت عیسی علیه السلام ، زمینة بروز و شناخت شخصیت وی فراهم نمی‌شود؛ ثانیاً، برخی از مردم در شناخت صفات پیامبران الهی و پیروان ایشان اشتباه می‌كنند؛ چنان‌كه وقتی قوم نوح علیه السلام به ‌او اعتراض كردند كه «پیروان تو فرومایگان‌اند»، او فرمود: «برایتان ازطرف خدا دلیل [معجزه] می‌آورم».(4) از این امر معلوم می‌شود كه حجت بر آنان تمام نبوده است؛ ثالثاً، با آنكه محتوای دعوت انبیا موافق عقل و مطابق فطرت است، همة مردم نمی‌توانند این موافقت را در تمام موارد درك كنند.

2. بشارت پیامبر پیشین

طبق بیان قرآن كریم، یكی دیگر از راه‌های شناخت پیامبران، بشارت پیامبر پیشین است.


1. ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی، اصول عقاید (2)؛ راهنماشناسی، ص194ـ196.

2. ر.ك: محسن فیض كاشانی‌، تفسیر صافی، ج3، ص404؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج15، ص47.

3. ابوعلی فضل‌بن‌حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص111.

4. ر.ك: هود (11)، 28 .

قرآن كریم(1) بشارت كتب آسمانی به نزول قرآن،(2) آگاهی علمای اهل كتاب از این بشارت(3) و شهادت برخی از آنان به این مسئله،(4) و ابراز شادمانی آنان از آمدن قرآن را(5) ـ كه با واسطه بر نبوت حضرت محمدصلی الله علیه و آله نیز دلالت دارند (6) مطرح می‌كند و در آیات متعدد یادآور می‌شود كه انبیای الهی و كتاب‌های آسمانی پیشین به نبوت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله بشارت داده‌اند و علمای اهل كتاب نیز از این بشارت‌‌ها، و حتی از ویژگی‌های آن حضرت، آگاه بوده‌اند و آمدنش را به انتظار نشسته بودند.

1ـ2. بشارت حضرت عیسی علیه السلام به آمدن حضرت محمدصلی الله علیه و آله

بنابر آیات قرآن حضرت عیسی علیه السلام ، علاوه بر بشارت به آمدن پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله، او را حتی با نام معرفی كرده است:

وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ (صف:6)؛ و هنگامی را كه عیسی پسر مریم گفت:


1. قرآن كریم نه‌تنها از آمدن كتاب آسمانی دیگری بعد از خود یا پیامبری دیگر در آینده خبر نمی‌دهد، بلكه حضرت محمدصلی الله علیه و آله را آخرین پیامبر الهی معرفی می‌فرماید. دربارة این موضوع در درس خاتمیت به‌تفصیل سخن خواهیم گفت.

2. وَإِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الأَوَّلِین (شعراء:196)؛ همچنین قرآن خود را مصدق كتاب‌های آسمانی دیگر معرفی می‌كند: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم (نساء:47). البته طبق این تفسیر، منظور این آیات، تنها تصدیق بشارت‌های كتاب‌های آسمانی دربارة نزول قرآن است.

3. أَوَلَمْ یَكُن لَّهُمْ آیَةً أَن یَعْلَمَهُ عُلَمَاء بَنِی إِسْرَائِیل (شعراء:197).

4. وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِین (مائده:83).

5. وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْكِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْك (رعد:36).

6. دربارة آیات مربوط به قرآن در این زمینه، ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی، قرآن‌شناسی، ج1، تحقیق و نگارش محمود رجبی، ص171ـ178.

ای فرزندان اسرائیل، من فرستادة خدا به‌سوی شما هستم؛ تورات را كه پیش از من بوده تصدیق می‏كنم و به فرستاده‏ای كه پس از من می‏آید و نام او احمد است، بشارتگرم». پس وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند: «این سحری آشكار است».

2ـ2. اشارة تورات و انجیل به حضرت محمدصلی الله علیه و آله و یارانش

آیاتی از قرآن كریم، دربارة بشارت و اشارت برخی كتاب‌های آسمانی به نبوت حضرت محمدصلی الله علیه و آله سخن می‌گویند:

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإنْجِیلِ (اعراف:157)؛ «آنان كه از این رسول، این پیامبر اُمّی، كه نامش را در تورات و انجیلِ خود نوشته می‌یابند، پیروی می‌كنند».

آیة بالا در وصف مؤمنان اهل كتاب می‌‌‌‌‌‌‌‌فرماید: ایشان از همان پیامبری پیروی می‌كنند كه او را در كتاب آسمانی خود نوشته یافته بودند. از اینكه این آیه بدون ذكر نام، اوصاف چندگانة حضرت محمدصلی الله علیه و آله را بیان می‌كند، می‌توان دریافت كه آن حضرت با این اوصاف در تورات و انجیل وصف شده است و اهل كتاب نیز ایشان را با این اوصاف می‌شناخته‌اند.(1)

آیة دیگری نیز داریم كه می‌گوید وصف حضرت محمدصلی الله علیه و آله و یارانش در تورات و انجیل آمده است:

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الإنْجِیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ


1. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ص392.

فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ (فتح:29)؛ محمدصلی الله علیه و آله پیامبر خداست و كسانی كه با اویند، بر كافران سخت، [و] با یكدیگر مهربان‌اند؛ آنان را در ركوع و سجود می‏بینی؛ فضل و خشنودی خدا را خواستارند؛ علامت آنان براثر سجود در چهره‏هایشان است. این صفت ایشان است در تورات؛ و مثل آنها در انجیل چون كِشته‏ای است كه جوانه برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‏های خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهی] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد.

با استناد به همین آیه بود كه پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله در نامه‌ای به یهودیان خیبر فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد رسول الله، صاحب موسی وأخیه المصدق لما جاء به؛ ألا إن الله قال لكم یا معشر أهل التوراة، وإنكم لتجدون ذلك فی كتابكم: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ».(1)

3ـ2. شناخت دقیق اهل كتاب از حضرت محمدصلی الله علیه و آله

قرآن تصریح دارد كه اهل كتاب حضرت محمدصلی الله علیه و آله را دقیقاً می‌شناختند:

الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْكِتَابَ یَعْرِفُونَهُ كَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ (بقره:146)؛ «كسانی كه كتابشان داده‌ایم، او ـ حضرت محمدصلی الله علیه و آله ـ را می‌‌شناسند، همچنان‌ كه فرزندان خود را می‌شناسند؛ و راستی كه گروهی از ایشان حق را آگاهانه كتمان می‌كنند».(2)


1. علی‌بن‌حسینعلی احمدی، مكاتیب الرسول، ج1، ص174.

2. و نیز آمده است: الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْكِتَابَ یَعْرِفُونَهُ كَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُون (انعام:20).

در این آیه نسبت به آیة قبلش(1) التفات از حاضر به غایب صورت گرفته است؛ یعنی ضمیر در «یعرفونه»، كه به حضرت محمدصلی الله علیه و آله بازمی‌گردد، غایب آمده و مؤمنان مخاطب قرار گرفته‌اند. از این التفات به ‌دست می‌آید كه آن حضرت برای ایشان بسیار آشنا بوده است.(2) به‌علاوه، توجه به فضای نزول این آیه نیز نشان می‌دهد كه حجت بر اهل كتاب تمام بوده و آنان هیچ‌گونه بهانه‌ای برای پیروی نكردن از آن حضرت نداشته‌اند؛ زیرا قرآن دو بار با صراحت بیان می‌فرماید كه اینان پیامبر را همانند فرزندان خود می‌شناسند. اگر بر این ادعای قرآن كوچك‌ترین شبهه‌ای وارد بود، با عنادی كه بعضی از اهل كتاب با آن حضرت داشتند، می‌توانستند منكر شوند و تبلیغ كنند كه ما این پیامبر را نمی‌شناسیم و نشانه‌ای از او در كتابمان نداریم؛ ولی آنان این كار را نكردند، بلكه طبق بیان ابن‌عباس، وقتی برخی مسلمانان از عبدالله‌بن‌سلام ـ یكی از علمای یهود كه اسلام آورد در این زمینه پرسیدند، وی جواب داد: «من به‌محض اینكه او را دیدم، شناختم؛ همان‌گونه كه فرزندم را هنگام دیدن در میان بچه‌های هم‌بازی‌اش می‌شناسم. ...او به‌حق فرستادة خداست، و خداوند او را در كتاب ما تورات وصف كرده است».(3)

4ـ2. آرزوی پیروزی اهل كتاب بر مشركان با آمدن پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله

برخی آیات قرآن خبر می‌دهد كه آمدن حضرت محمدصلی الله علیه و آله برای اهل كتاب چنان قطعی بود كه با امید به مبعوث شدن آن حضرت، در پی پیروزی بر مشركان بودند:

وَكانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ كَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الْكافِرِینَ(بقره:89)؛ «و آنان پیش‌ازاین درخواست پیروزی بر كافران


1. وَلَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ بِكُلِّ آیَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْض وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذَاً لَّمِنَ الظَّالِمِین (بقره:145).

2. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص330.

3. جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج1، ص357.

[به‌وسیلة ظهور حضرت محمدصلی الله علیه و آله] را داشتند؛ پس همین كه آنچه می‌شناختند بدیشان آمد، به او كافر شدند؛ پس لعنت خدا بر كافران باد».

در شأن نزول این آیه گفته‌اند كه یهودیان، با توجه به نشانه‌هایی كه كتاب‌های آسمانی‌شان از ظهور حضرت محمدصلی الله علیه و آله داده بود، از بعثت آن حضرت آگاه شده و پیش از بعثت آن حضرت به یثرب كوچیده بودند. آنان در انتظار ظهور آن حضرت و پیروزی(1) بر كافران و متجاوزان به حقوقشان در پرتو آیین و حاكمیت دین او بودند؛ ولی هنگامی كه حضرت محمدصلی الله علیه و آله به پیامبری برانگیخته شد، درحالی‌كه او را كاملاً می‌شناختند، انكارش كردند.(2)

5ـ2. شهادت یكی از علمای یهود به رسالت حضرت محمدصلی الله علیه و آله

در قرآن آیه‌ای هست كه دربارة شهادت یكی از علمای یهود بر الهی بودن قرآن و رسالت حضرت محمدصلی الله علیه و آله گزارش می‌دهد:

قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَكَفَرْتُمْ بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَی مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (احقاف:10)؛ بگو: به من خبر دهید، اگر این [قرآن] از نزد خدا باشد، و شما بدان كافر شده باشید و شاهدی از فرزندان اسرائیل به مشابهت آن [با تورات] گواهی داده و ایمان آورده باشد و شما تكبر نموده باشید [آیا باز هم شما ستمكار نیستید؟] البته خدا قوم ستمگر را هدایت نمی‏كند.


1. در اینكه مراد از یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ كَفَرُوا چیست، سه احتمال دیگر نیز نقل شده است: الف) آنان با دعای اللهم افتح علینا وانصرنا بالنبی، از خدا طلب پیروزی می‌كردند؛ ب) از مشركان محل تولد حضرت محمدصلی الله علیه و آله را می‌پرسیدند؛ ج) از مشركان می‌‌پرسیدند «آیا پیامبری با این اوصاف متولد شده است؟» (ر.ك: فخرالدین محمدبن‌عمر رازی، مفاتیح الغیب، ج3، ص190).

2. این شأن نزول به عبارات مختلف از امام صادق علیه السلام (ر.ك: محمدبن‌یعقوب كلینی رازی، الاصول من الكافی، ج8، باب 8، ص308، ح481 و ص310، ح482) و از دیگران (ر.ك: جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج1، ص215218) نقل شده است.

در شأن نزول این آیه گفته‌اند: عبدالله‌بن‌سلام شهادت داد كه حضرت محمدصلی الله علیه و آله همان پیامبری است كه در تورات وصفش آمده است؛ اما علمای یهود، كه پیش‌ازآن وی را عالم‌ترین فرد قومشان به تورات معرفی می‌كردند، پس از این شهادت، او را دروغ‌گو خواندند.(1)

بنابراین ازنظر قرآن با بشارت‌های پیامبران و كتاب‌های آسمانی پیشین دربارة نبوت حضرت محمدصلی الله علیه و آله، حجت بر اهل كتاب تمام بود؛ چنان‌كه با بیان آن بشارت‌ها توسط اهل كتاب، و شهادت بعضی از آنها بر مطابقت اوصاف آن حضرت با ویژگی‌های پیامبر موعود، حجت بر دیگر معاصران آنها نیز تمام شد.

پاسخ به دو اشكال

1. ممكن است كسی بگوید: حتی اگر بشارت به آمدن پیامبری به نام «احمد» هم در كتب آسمانی پیشین آمده باشد، این ارتباطی با پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله ندارد؛ زیرا ایشان در قرآن و میان مردم به «محمد» شهرت دارد؛ بنابراین او مصداق بشارت حضرت عیسی علیه السلام نیست. جواب این است كه یكی از اسامی مشهور پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله، احمد بوده، و این نام در اشعار زمان آن حضرت نیز منعكس شده است.(2)

2. ممكن است اشكال كنند كه برخلاف ادعای قرآن، در تورات و انجیل موجود هیچ بشارتی بر نبوت حضرت محمدصلی الله علیه و آله نیامده است. جواب این است كه قرآن كریم از تورات و


1. ابوعلی فضل‌بن‌حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص82؛ محسن فیض كاشانی، الصافی فی تفسیر كلام الله، ج5، ص209.

2. برای نمونه، حضرت ابوطالب علیه السلام در مدح آن حضرت سروده است:

لقـد اكـرم الله النبـیّ محمّـدا فاكرمُ خلق الله فی الناس احمد

(ابوطالب، دیوان ابی‌طالب، ص218، قصیدة 3، بیت 1)

صلی الإله ومن یحفّ بعرشه والطیبون علـی المبارك احمـد

(حسان‌بن‌ثابت، دیوان حسان‌بن‌ثابت، ص270).

انجیل واقعی سخن می‌گوید.(1) تورات(2) و انجیل(3) موجود، عیناً همان تورات و انجیلی نیست كه بر حضرت موسی و حضرت عیسیعلیهما السلام نازل شده بود و قرآن از آن سخن می‌گوید.(4) بنابراین دور از انتظار نیست كه بشارت‌های انبیا به آمدن حضرت محمدصلی الله علیه و آله در عهدینِ موجود یافت نشود؛ ولی شگفت اینكه در همین تورات و انجیل غیرواقعی، با همة كوششی كه برای از بین بردن این بشارت‌ها انجام گرفته است،(5) نكته‌هایی یافت می‌شود كه حجت را بر حق‌جویان تمام می‌كند؛(6) چنان‌كه بسیاری از دانشمندان یهود و نصارا كه در پی حق و حقیقت بوده‌اند، با استفاده از همین نكات و بشارت‌ها هدایت شده و به دین مقدس اسلام، ایمان آورده‌اند.(7) برخی اندیشمندان مسلمان و مسلمان‌شدگانی از اهل كتاب، چگونگی تطبیق بشارت‌های موجود در تورات و انجیل را بر پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله تبیین كرده‌اند كه در پیوست همین درس به‌اختصار می‌آید.


1. وأَنْزَلَ التَّوْراةَ وَالإِنْجِیلمِنْ قَبْلُ هُدی لِلنّاسِ(آل‌عمران:3 و 4)؛ نیز، ر.ك: نساء، 164؛ اعراف، 117، 143، 144و 145؛ قصص، 30؛ طه، 11ـ13؛ مائده، 46؛ مریم، 30. قرآن كریم در آیات متعدد از وحی به حضرت موسی علیه السلام سخن می‌گوید، مانند: نساء، 164؛ اعراف، 117، 143، 144 و 145؛ قصص، 30؛ طه، 11ـ13.

2. ...روایت‌هایی از حضرت موسی و سرگذشت بنی‌اسرائیل را شفاهی به همدیگر منتقل می‌كردند؛ سپس این روایات در مجموعه‌هایی نوشته شد و در قرن پنجم پیش از میلاد این مجموعه‌ها در كتابی به نام تورات گرد آمد كه بخش اندكی از آن وحی و پیام مستقیم خداست (ر.ك: توماس میشل، كلام مسیحی، ترجمة حسین توفیقی، ص26ـ27).

3. انجیل‌های موجود نیز شامل سیره و سخنان حضرت عیسی علیه السلام است كه گروهی از یاران و پیروان ایشان نوشته‌اند (ر.ك: مریل چاپین تنی، معرفی عهد جدید، ترجمة طاطه‌وس میكائیلیان، ص135ـ221؛ توماس میشل، كلام مسیحی، ترجمة حسین توفیقی، ص28).

4. ر.ك: حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص229.

5. مورس بوكای، یكی از دانشمندان غربی، تغییر عمدی در عبارت مربوط به بشارت عیسی علیه السلام به پیامبر موعود در اناجیل را بسیار محتمل می‌داند (ر.ك: موریس بوكای، تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمة ذبیح‌الله دبیر، ص148).

6. حضرت محمدصلی الله علیه و آله در نامة خود به یهود، با عنایت به این بشارت‌ها، بعد از قسم دادن به خدا و آنچه بر موسی نازل شده است، نوشت: هل تجدون فی كتابكم أنی رسول اللهصلی الله علیه و آله إلیكم وإلی الناس كافة؟ فإن كان ذلك كذلك، فاتقوا الله وأسلموا، وإن لم یكن عندكم فلا تباعة علیكم‌ (علی‌بن‌حسینعلی احمدی، مكاتیب الرسول، ج1، ص172)؛ امام رضا علیه السلام نیز در مناظره با علمای اهل كتاب، برای اثبات حقانیت اسلام و نبوت حضرت محمدصلی الله علیه و آله به بشارت‌هایی از تورات و انجیل استناد فرمود (ر.ك: ابوجعفر محمد‌بن‌علی‌بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج1، ص132ـ134).

7. مانند: میرزامحمدرضا، از دانشمندان یهود تهران، صاحب كتاب اقامة الشهود فی رد‍‍‍ الیهود؛ حاج‌بابا قزوینی یزدی، از علمای یهود یزد، صاحب كتاب محضر الشهود فی رد الیهود؛ پروفسور عبدالاحد داود، اسقف سابق مسیحی، صاحب كتاب محمد در تورات و انجیل؛ این كتاب را فضل‌الله نیك‌آیین به فارسی ترجمه كرده است.

چكیده

1. نامحسوس بودن وحی برای مردم عادی، ظهور پیامبران دروغین، و گواه‌طلبی انسان، وجود راه یا راه‌هایی برای شناسایی پیامبر را ضروری می‌كند.

2. گرچه با قراینی مانند وجود تناقض قطعی میان مدعیات و آموزه‌های خلاف حكم عقل در آنها، می‌توان مدعیان دروغین نبوت را شناخت، برای شناخت پیامبران راستین، راه‌هایی لازم است. آن راه‌ها از دیدگاه قرآن عبارت‌اند از: الف) بررسی قراین مربوط به شخصیت، پیام و پیروان مدعی نبوت؛ ب) گواهی پیامبر پیشین؛ ج) اعجاز.

3. قرآن تصریح می‌كند كه برخی پیامبران پیشین و كتاب‌های آسمانی به نبوت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله بشارت داده‌اند.

4. بااینكه تورات و انجیل‌های موجود همان تورات و انجیل آسمانی و مورد نظر قرآن نیست، برخی بشارت‌های قابل تطبیق بر نبوت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله در آنها یافت می‌شود.

پرسش‌ها

1. چرا بررسی مجموعه قراین مربوط به شخصیت، پیام و پیروان مدعی نبوت، برای شناخت مدعیان واقعی نبوت كافی نیست؟ توضیح دهید.

2. با استناد به آیه‌ای از قرآن، بشارت عیسی علیه السلام را بر آمدن پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله ثابت كنید.

3. آیه‌ای را بیان كنید كه در آن، به وصف پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله و یارانش در تورات و انجیل اشاره شده باشد.

4. دلالت آیة الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْكِتَابَ یَعْرِفُونَهُ كَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ... (بقره:146) را بر شناخت دقیق اهل كتاب از حضرت محمدصلی الله علیه و آله تبیین كنید.

5. شأن نزول آیة وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ كَفَرُوا... (بقره:89) را بیان كنید.

6. قرآن از بشارت‌های تورات و انجیل به نبوت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله خبر می‌دهد، ولی این بشارت‌ها در تورات و انجیل‌های كنونی موجود نیست. این مسئله را چگونه می‌توان توجیه كرد؟

منابعی برای مطالعة بیشتر

1. بلاغی، محمد‌جواد، الهدی الی دین المصطفی، الطبعة الاولی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1405ق.

2. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج3 (معالم النبوة فی القرآن الكریم)، ص540ـ556.

3. داود، عبدالاحد، محمد در تورات و انجیل، ترجمة فضل‌الله نیك‌آیین، نشر نو، تهران، 1361ش.

4. سلیمانی، عبدالرحیم، «قرآن كریم و بشارت‏های پیامبران»، هفت آسمان، ش16، زمستان 1381ش.

پژوهش

چه عواملی موجب شد كه اهل كتاب، با وجود آگاهی از بشارت پیامبرانشان به بعثت حضرت محمدصلی الله علیه و آله و اطلاع از اوصاف آن حضرت، به ایشان ایمان نیاورند.

پیوست

بشارت به رسالت حضرت محمدصلی الله علیه و آله در كتاب‌های پیامبران پیشین

كتاب‌های منسوب به پیامبران پیشین، كه اكنون موجود‌ند، در مجموعه‌ای به نام «كتاب مقدس» جمع شده‌اند. این كتاب دو بخش كلی به نام‌های «عهد قدیم» و «عهد جدید» دارد. عهد عتیق مربوط به پیامبران پیش از عیسی علیه السلام و شامل 39 كتاب است. این كتاب‌ها به سه بخش «تورات»، «انبیا»(1) و «مكتوبات»(2) تقسیم شده است.(3) عهد جدید شامل 27 كتاب دربارة زندگی عیسی علیه السلام و یاران اوست. این كتاب‌ها، ازنظر موضوع، به چهار بخش تقسیم شده‌اند:(4) 1. اناجیل،(5) شامل انجیلِ‌های متی، مرقس، لوقا، و یوحنا؛ 2. اعمال رسولان، شامل یك كتاب در شرح حال رسولان؛ 3. نامة رسولان، شامل سیزده نامه؛ 4. مكاشفه، شامل یك كتاب به نام مكاشفة یوحنا. قرآن كریم از میان این كتاب‌ها، تنها تورات و انجیل را حاوی بشارت بر نبوت حضرت محمدصلی الله علیه و آله معرفی می‌كند. پیش از بررسی این بشارت‌ها دو نكته را یادآور می‌شویم:

1. تورات و انجیل واقعی، كه طبق بیان قرآن ازطرف خدا نازل شده است، خارج از دسترس بوده،(6) با آنچه نزد اهل كتاب است، تفاوت دارند؛ گرچه پیش‌ازاین، طبق برخی شواهد،(7) تورات تألیف حضرت موسی تلقی می‌شد،(8) طبق تحقیقات جدید، تورات


1. شامل كتاب‌های انبیای پیشین، مانند یوشع، داوران، كتاب‌های اول و دوم سموئیل، و كتاب‌های اول و دوم پادشاهان، كتاب‌های اَشْعیا، ارمیا، حِزقیال، هوشع، یوئیل، عاموس، عوبُدیا، یونس، میكاه، ناحوم، حبقوق، صَفنیا، حجی، زكریا، ملاكی.

2. شامل كتاب‌های اول و دوم تواریخ ایام، كتاب‌های عزرا، نَحُمای استر، روت، مزامیر، امثال سلیمان نبی، ایوب، مراثی اِرمیا، جامعه (سلیمان)، غزلِ غزل‌های سلیمان و دانیال.

3. ر.ك: توماس میشل، كلام مسیحی، ترجمة حسین توفیقی، ص22، 31ـ42.

4. دراین‌باره، ر.ك: همان،‌ ص42ـ64؛ حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص229.

5. انجیل در زبان یونانی به‌معنای مژده است.

6. ر.ك: حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص229.

7. مانند فرمان یافتن موسی علیه السلام بر نوشتن آن در سفر خروج، 14:17.

8. ر.ك: هنری تیسن، الهیات مسیحی، ترجمة طاطه‌وس میكائیلیان، ، ص51ـ 53.

مجموعه روایت‌های شفاهی از زندگی موسی علیه السلام و سرگذشت بنی‌اسرائیل است كه چندین قرن بعد از آن حضرت نوشته شده و سرانجام در قرن پنجم پیش از میلاد، در یك كتاب گرد آمده و فقط بخش اندكی از آن، پیام مستقیم خداست.(1)

انجیل‌های موجود نیز كتاب‌هایی نیست كه بر خود عیسی علیه السلام نازل شده باشد. در واقع مسیحیان خودِ عیسی علیه السلام را وحی می‌دانند و اصلاً بر این باور نیستند كه به او وحی شده، و او كتابی به نام انجیل داشته است.(2) این انجیل‌ها گزارش سیره و سخنان عیسی علیه السلام از زبان برخی حواریان و پیروان آن حضرت است؛(3) اما چون نگارش آنها با الهام الهی به مؤلفان بوده، شایستة احترامی درخور كتاب‌های آسمانی و الهام خدایی هستند.(4)توماس میشل، یكی از اندیشمندان و كشیشان معاصر، دراین‌باره می‌گوید: «ما مسیحیان، نویسندگان عهد جدید [انجیل‌های چهارگانه] را پیامبر نمی‌دانیم؛ ولی معتقدیم كه همگی آنان در تمام آنچه نوشته‌اند، با الهام الهی عمل كرده‌اند»؛(5)

2. تورات و انجیل موجود در زمان نزول قرآن كریم، با نسخه‏هایی از تورات و انجیل مربوط به چند قرن قبل از اسلام مطابقت داشته است.(6) پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله و امامانعلیهم السلام نیز با استناد به تورات و انجیل فعلی با اهل كتاب مجادله می‌‌كردند و آنها، به‌رغم میل خود، وجود این بشارت‌ها را انكار نمی‌كردند؛ برای مثال، حضرت محمدصلی الله علیه و آله در نامه به یهودیان نوشت:

من محمّد رسول اللهصلی الله علیه و آله، أخی موسی وصاحبه، بعثه الله بما بعثه به: إنّی أنشدكم بالله وما


1. ر.ك: توماس میشل، كلام مسیحی، ترجمة حسین توفیقی، ص26ـ27؛ حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص229؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج4، ص308.

2. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص229.

3. دراین‌باره، ر.ك: مریل چاپین تنی، معرفی عهد جدید، ترجمة طاطه‌وس میكائیلیان، ص135ـ221.

4. ر.ك: توماس میشل، كلام مسیحی، ترجمة حسین توفیقی، ص26، 49.

5. ر.ك: همان، ص28.

6. ویلیام مك الوی میلر، تاریخ كلیسای قدیم در امپراتوری روم و ایران، ترجمة علی نخستین، ص77.

أنزل علی موسی... هل تجدون فی كتابكم أنی رسول اللهصلی الله علیه و آله إلیكم وإلی الناس كافة؟ فإن كان ذلك كذلك، فاتقوا الله وأسلموا، وإن لم یكن عندكم فلا تباعة علیكم.(1)

امام رضاعلیه‌السلام نیز در مناظره با علمای اهل كتاب، برای اثبات حقانیت اسلام و نبوت حضرت محمدصلی الله علیه و آله، به قسمت‌های مختلف تورات و انجیل استناد كرد.(2)

آیة زیر نیز می‌تواند مؤید تطابق تورات و انجیل موجود در زمان نزول قرآن با نسخه‌های چند قرن قبل از اسلام باشد؛ زیرا از آن، مسئلة نگارش تورات و انجیل توسط یهود و مسیحیان و نسبت دادن آن ‌دو به خداوند استفاده می‌شود:

فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلاً (بقره:79)؛ «پس وای بر كسانی كه كتاب [تحریف‏شده‏ای] با دست‌های خود می‏نویسند، سپس می‏گویند این از جانب خداست تا بدان بهای ناچیزی به دست آرند».

1. تورات و بشارت به نبوت حضرت محمدصلی الله علیه و آله

تورات موجود مهم‌ترین كتاب یهودیان است كه شامل سِفرهای پنج‌گانة پیدایش، خروج، لاویان و اعداد و تثنیه است. در برخی عبارت‌های این كتاب، بشارت به ظهور پیامبری با اوصاف حضرت محمدصلی الله علیه و آله دیده می‌شود؛ مانند:

یهوه، خدایت، نبی‌ای را از میان تو، از برادرانت، مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید؛ او را بشنوید.(3)

و نیز خطاب به حضرت موسی علیه السلام آمده است:

انبیایی را از برای ایشان، از میان برادران ایشان، مثل تو مبعوث


1. علی‌بن‌حسینعلی احمدی، مكاتیب الرسول، ج1، ص172.

2. ر.ك: ابوجعفر محمد‌بن‌علی‌بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج1، ص132ـ134.

3. تثنیه، 18:15.

خواهم كرد و كلام خود را در دهانش خواهم گذاشت و هرآنچه به او امر فرمایم، به ایشان خواهد گفت و هركسی كه سخنان مرا، كه او به اسم من می‌گوید، نشنود، من از او مطالبه خواهم كرد.(1)

برخلاف نظر مسیحیان كه مصداق این بشارت‌ها را حضرت عیسی علیه السلام می‌دانند،(2) ویژگی‌های یادشده برای «پیامبر موعود» در آن عبارت‌ها، تنها بر حضرت محمد قابل تطبیق است. به همین دلیل ـ چنان‌كه در بحث از بشارت‌های انجیل خواهد آمد ـ یهودیان بعد از آمدن عیسی علیه السلام نیز ظهور پیامبری غیر از او را انتظار می‌كشیدند.

نكتة شایان توجه این است كه حضرت ابراهیم علیه السلام دو فرزند داشت: یكی اسماعیل از هاجر (همسر اول آن حضرت)،(3) و دیگری اسحاق از ساره (همسر دوم ایشان).(4) عهد قدیم فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق را در مقابل یكدیگر، با هم برادر خوانده است.(5) محمدصلی الله علیه و آله از نژاد اسماعیل است و خداوند او را از میان برادران اسرائیل، یعنی از نژاد اسماعیل، برگزید.

2. انجیل و بشارت به نبوت حضرت محمدصلی الله علیه و آله

اشارة آیه ششم سورة صف به نام پیامبر اسلام (احمد) در انجیل باعث شده كه برخی دانشوران مسلمان در پی یافتن این نام در انجیل‌های موجود باشند.(6) آنان به چندین عبارت از انجیل یوحنا استناد می‌كنند؛ مانند:


1. تثنیه، 18:18ـ19.

2. «و عیسی مسیح را كه از اول برای شما اعلام شده بود، بفرست... زیرا موسی به اجداد گفت كه خدای شما نبی‌ای مثل من از میان برادران شما برای شما برخواهد انگیخت» (اعمال رسولان، 19:3، 22). جهت آگاهی بیشتر دربارة انتظار یهود برای آمدن رهبر الهی موعود، ر.ك: جولیوس كرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمة حسین توفیقی.

3. سفر پیدایش، 11:16.

4. پیدایش، 3:21.

5. دربارة حضرت اسماعیل آمده است: «... پیش روی همة برادران خود ساكن خواهد شد» (پیدایش، 12:16).

6. عبدالاحد داود، محمد در تورات و انجیل، ترجمة فضل‌الله نیك‌آیین، ص234ـ248.

اگر مرا دوست دارید، احكام مرا نگاه دارید و من از پدر سؤال می‌كنم و او تسلی‌دهنده [(فارقلیطا)] دیگر به شما اعطا خواهد كرد تا همیشه با شما بماند.(1)

لكن تسلی‌دهنده، یعنی روح‌القدس، كه پدر او را به اسم من می‌فرستد، او همه‌چیز را به شما تعلیم خواهد داد و آنچه به شما گفتم، به یاد شما خواهد آورد.(2)

لكن چون تسلی‌دهنده [(فارقلیطا)]، كه او را از جانب پدر نزد شما می‌فرستم، آید... او بر من شهادت خواهد داد.(3)

زیرا اگر نروم، تسلی‌دهنده [(فارقلیطا)] نزد شما نخواهد آمد؛ اما اگر بروم، او را نزد شما می‌فرستم. ...او، یعنی روح راستی، آید شما را به جمیع راستی هدایت خواهد كرد؛ زیرا كه او از خود تكلم نمی‌كند، بلكه به آنچه شنیده است، سخن خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد.(4)

این محققان معتقدند كه حضرت عیسی‌ علیه السلام به آمدن «پارقلیطا» (واژه‌ای سریانی كه معرَّب آن «فارقلیط» است) بشارت داده و نویسندة انجیل یوحنا آن را در زبان یونانی به «periclytos» (پریكلیتوس) ترجمه كرده است. این واژه به‌معنای «بسیار ستوده»، و در عربی معادل «احمد» یا «محمد» است و به‌یقین مصداق آن را باید پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله دانست. بررسی برخی كتب مسیحی به‌جای‌مانده از پیش از بعثت حضرت محمدصلی الله علیه و آله نشان می‌دهد كه در نسخة اصلی انجیل یوحنا، همین واژه در توصیف موعود عیسی علیه السلام آمده است؛ ولی در انجیل‌های نوشته‌شده پس از اسلام، این واژه را از ریشة


1. یوحنا، 15:14ـ17.

2. یوحنا، 25:14.

3. یوحنا، 26:15.

4. یوحنا، 7:16، 14.

«paraclytos» (پاراكلیتوس)(1) به‌معنای «تسلی‌‌دهنده» گرفته و مصداق آن را «روح‌القدس» پنداشته‌اند كه مدت اندكی بعد از عروج حضرت عیسی علیه السلام برای تسلا دادن به یاران مسیح نزد آنان آمد. موریس بوكای، یكی از دانشمندان غربی، نیز چنین تغییر عامدانه‌ای را در عبارت مربوط به موعود عیسی علیه السلام بسیار محتمل می‌داند.(2)

این دسته از دانشوران مسلمان برای اثبات اینكه در اناجیل موجود نیز بشارت به پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله وجود دارد، علاوه بر استناد به «انجیل برنابا»،(3) كه بارها به نام پیامبر اسلام تصریح كرده است،(4) می‌كوشند نشان دهند ویژگی‌هایی كه انجیل یوحنا برای پیامبر موعود برمی‌شمرد،‌ تنها بر حضرت محمدصلی الله علیه و آله منطبق است؛ مانند این نشانه‌ها: «او همه‌چیز را به شما تعلیم خواهد داد»؛ «آنچه به شما گفتم به یاد شما خواهد آورد»؛ «او بر من شهادت خواهد داد»؛ «او از خود تكلم نمی‌كند، بلكه به آنچه شنیده است، سخن خواهد گفت»؛ و «از امور آینده به شما خبر خواهد داد».

در مقابل، برخی دیگر از محققان، چنین تلاش‌هایی را برای اثبات وجود نام پیامبر اسلام در انجیل بی‏نتیجه، غیرلازم و حتی مضر می‌دانند: بی‏نتیجه از‌آن‌رو كه گرچه ممكن است عبارت مورد نظر درواقع به‌معنای احمد و محمد بوده باشد، با امكاناتی كه ما در اختیار داریم، نمی‏توانیم این امر را، حتی به‌صورت ظنی، اثبات كنیم؛ غیرلازم است، بدین جهت كه قرآن كریم هیچ‌گاه نگفته است كه نام پیامبر اسلام در اناجیل آمده؛ و مضر، به این دلیل كه این شبهه را دربارة قرآن ایجاد می‌كند كه ادعای باطلی در این زمینه مطرح


1. برخی شواهدی آورده‌اند كه نشان می‌دهد این واژه ساختگی است و در زبان یونانی، واژة دیگری به‌معنای تسلا‌دهنده به ‌كار می‌رود (ر.ك: عبدالاحد داود، محمد در تورات و انجیل، ترجمة فضل‌الله نیك‌آیین، ص231).

2. موریس بوكای، تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمة ذبیح‌الله دبیر، ص148.

3. مسیحیان این انجیل را ساختگی می‌دانند. دربارة این انجیل، ر.ك: حسین توفیقی، سیر تاریخی انجیل برنابا؛ سیف‌الله احمد فاضل، انجیل برنابا: دراسات حول وحدة الدین عند موسی و عیسی و محمدعلیهم السلام، مقدمه.

4. مانند: «او همان پیامبری است كه خدا به وی خطاب كرد: صبر كن یا محمد، كه من به خاطر تو بهشت و عالم را خلق كنم» (انجیل برنابا، 14:97؛ نیز، ر.ك: همان، 14:3927 و 26:4131).

كرده است. این محققان معتقدند كه اولاً استعمال كلمة مورد بحث از قرن‏ها پیش از ظهور اسلام به ‌همین صورت، و به‌معنای تسلا‏دهنده، در سنت مسیحی به كار رفته است. همچنین از همان سده‏های نخست مسیحی مصداق آن را روح‏القدس دانسته‏اند؛ ثانیاً این واژه تنها در انجیل یوحنا آمده است كه بسیار دیرتر از اناجیل دیگر به ‌نگارش درآمده و به ‌لحاظ الهیاتی مطالبی دربردارد كه نه‌تنها در تضاد كامل با اعتقادات مسلم اسلام است، بلكه حتی با انجیل‌های دیگر نیز ناسازگار است؛ ازجمله ادعای الوهیت عیسی كه تنها در این انجیل مطرح شده است. گذشته از همة اینها، این انجیل به زبان یونانی نوشته شده، درحالی‌كه حضرت عیسی علیه السلام به زبان عبری آرامی سخن می‏گفته است. بنابراین اگر حضرت عیسی علیه السلام این كلمه را به زبان دیگری، و نویسندة انجیل یوحنا معادل یونانی آن را به كار برده است، سخن از اینكه این كلمه در اصل، «پریكلیتوس» (واژه‏ای یونانی‌) بوده، مناسب نمی‏نماید. این نویسنده به برخی فقرات این بشارت‌ها استناد می‌كند كه مراد از آنها روح‌القدس است.(1)

ما با چشم‌پوشی از این تفاوت دیدگاه‌ها و مبانی، به راهنمایی قرآن كریم و تصریح آن، معتقدیم كه به‌یقین عیسی علیه السلام ظهور پیامبر اسلام را با تصریح به نام آن حضرت بشارت داده است؛ لكن چون ممكن است این بشارت‌ها شفاهی بوده باشد، تهی بودن اناجیل از این نام دور از انتظار نیست؛ زیرا تمام سخنان عیسی در انجیل‌های موجود نیامده است. قرآن كریم نیز گویای آن است كه بشارت به اوصاف آن حضرت در انجیل آمده است. از بررسی این انجیل‌ها درمی‌یابیم كه مردم منتظر پیامبر بزرگواری غیر از عیسی علیه السلام بوده‌اند. این مطلب در چند فقره از انجیل‌های موجود دیده می‌شود:

الف) انجیل یوحنا گفت‌وگوی كاهنان یهودی را با یحیی علیه السلام این‌چنین گزارش كرده است:


1. ر.ك: عبدالرحیم سلیمانی، «قرآن كریم و بشارت‏های پیامبران»، هفت آسمان، ش 16، زمستان 1381.

و این است شهادت یحیی در وقتی كه یهودیان از اورشلیم، كاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال كنند كه تو كیستی، كه معترف شد و انكار ننمود، بلكه اقرار كرد كه من مسیح نیستم. آن‌گاه از او سؤال كردند: پس چه؟ آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد كه نه... او آن است كه بعد از من می‌آید... من لایق نیستم بند نعلینش را باز كنم.(1)

می‌بینیم كه در گفت‌وگوی بالا از سه موعود مختلف، یعنی مسیح، الیاس(2) و «آن نبی» سخن به میان آمده است. آن پیامبر موعود غیر از مسیح بوده است؛ زیرا این عبارتِ انجیل صراحت دارد كه آن كاهنان مسیح را غیر از آن پیامبر موعود می‏دانسته‏اند؛ چون وقتی از یحیی علیه السلام دربارة مسیحا بودنش سؤال كردند و پاسخ منفی شنیدند، از او پرسیدند: «آیا تو آن نبی هستی؟»، و او پاسخ داد: من او نیستم. این به‌معنای تأیید باور كاهنان به تغایر میان مسیح علیه السلام و «آن نبی» است؛ چون اگر منظور از «مسیح» و «آن نبی» یك شخص بود، می‌بایست حضرت یحیی خطای آنان را تصحیح می‌كرد و پاسخ می‌داد كه مسیح و آن نبی هر دو یك نفرند، نه اینكه بگوید من آن هم نیستم.

افزون بر نكتة بالا، با توجه به اینكه یحیی علیه السلام با عیسی علیه السلام هم‌عصر بود،(3) و عیسی علیه السلام كمی بعد از وی به پیامبری برانگیخته شد، اگر عیسی علیه السلام آن پیامبر موعود با آن ویژگی‌ها بود، كه یحیی علیه السلام خود را حتی لایق بستن بند نعلین او نمی‌دانست‌، می‌بایست یحیی علیه السلام دنباله‌روی عیسی علیه السلام می‌شد؛ حال‌آنكه چنین نكرد و خود جداگانه به هدایت مردم پرداخت؛(4)

ب) دربارة رفتار مردم هنگام شنیدن موعظة حضرت عیسی علیه السلام آمده است: «آن‌گاه


1. یوحنا، 19:1ـ27. شبیه به این عبارت در مرقس، 7:1 نیز آمده است.

2. یهودیان معتقدند كه الیاس علیه السلام در گردباد به آسمان صعود كرده و هنوز زنده است (كتاب دوم پادشاهان، 11:2).

3. یحیی علیه السلام اندكی زودتر به پیامبری برانگیخته شد و تنها شش ماه بزرگ‌تر از عیسی علیه السلام بود (ر.ك: لوقا، 26:1).

4. ر.ك: لوقا، 18:3.

بسیاری از آن گروه چون این كلام را شنیدند، گفتند: درحقیقت، این شخص همان نبی است، و بعضی گفتند: او مسیح است».(1) از این عبارت استفاده می‌شود كه مردم ظهور پیامبری غیر از حضرت عیسی علیه السلام را نیز انتظار می‌كشیدند؛

ج) هنگامی كه حضرت عیسی علیه السلام پنج‌هزار نفری را كه به استقبالش رفته بودند، با پنج قرص نان و پنج ماهی سیر كرد، مردم پنداشتند او همان پیامبر موعود است:

چون مردمان این معجزه كه از عیسی صادر شده بود دیدند، گفتند: «این البته همان نبی است كه باید در جهان بیاید»؛ و اما عیسی چون دانست كه می‌خواهند بیایند و او را به زور برده، پادشاه سازند، باز تنها به كوه برآمد.(2)

از اینكه حضرت عیسی علیه السلام درخواست مردم را نپذیرفت، برمی‌آید كه او، آن پیامبر موعود نبوده است. تاریخ نیز گواه است كه مسیحیان تا قرن‌ها پس از عیسی منتظر پیامبر موعود موسی و عیسیعلیهما السلام بوده‌اند و به ‌همین دلیل هم كسانی بوده‌اند كه مدعی شده‌اند همان پیامبر موعودند. برای مثال، در سال 156م، فردی ساده‌زیست و زاهد به نام «مونتانوس»، در آسیای صغیر، خود را «موعود عیسی» معرفی كرد و بسیاری از مردم ادعای او را پذیرفتند.(3) جوانی پارسی نیز به نام «مانی»، از اهالی تیسفون، در سال 242م مدعی شد كه پیامبر موعود عیسی علیه السلام است.(4)

بنابراین از انجیل‌های موجود، و با تأیید تاریخ، استفاده می‌شود كه مردم منتظر پیامبری غیر از عیسی علیه السلام بوده‌اند. مصداق این پیامبرِ مورد انتظار، حضرت محمدصلی الله علیه و آله است؛ زیرا بعد


1. یوحنا، 40:7ـ43.

2. یوحنا، 14:6ـ15.

3. ر.ك: ویل دورانت، تاریخ‌ تمدن‌، ترجمة‌ ابوالقاسم‌ پاینده‌، ج3، ص708.

4. مانی پس از سی سال موعظة آمیخته با كامیابی، با تحریك موبدان اعدام شد؛ پوستش را از كاه پر كرده، بر دروازة شهر شوش آویختند (ر.ك: ویل دورانت، تاریخ‌ تمدن‌، ترجمة‌ ابوالقاسم‌ پاینده‌، ج3، ص709).

از حضرت عیسی علیه السلام پیامبری غیر از آن حضرت برانگیخته نشده است. به همین جهت پادشاه حبشه وقتی نامة آن حضرت را خواند و از ویژگی‌هایش، كه در انجیل آمده بود، آگاهی یافت، اسلام را پذیرفت.(1) قیصر روم نیز با دیدن نامة حضرت محمدصلی الله علیه و آله به نبوت ایشان پی برد و بزرگان روم را جمع كرد و به ایشان اعلام كرد كه اگر سعادت دنیا و آخرت را می‌خواهند، باید به این پیامبر ایمان بیاورند؛ اما وقتی با مخالفت آنان روبه‌رو شد، گفت: «من می‌خواستم پایبندی شما را به مسیحیت بیازمایم» و در جواب نامة حضرت نوشت: «من می‌دانستم كه پیامبری خواهد آمد؛ ولی گمان داشتم كه او از شام برانگیخته می‌شود».(2)


1. ر.ك: محمدبن‌سعدبن‌سعد، الطبقات الكبری، ج1، ص258.

2. همان، ص259؛ علی‌بن‌محمدبن‌اثیر، الكامل فی التاریخ، ج2، ص144. شبیه این پاسخ را، به مقسوس، حاكم مصر، نیز نسبت داده‌اند (ر.ك: علی‌بن‌حسینعلی احمدی، مكاتیب الرسول، ج2، ص260).