درس هفدهم

 

درس هفدهم

اوصاف عمومی پیامبران

 

 

از دانش‌پژوه انتظار می‌رود پس از فراگیری این درس:

1. از اوصاف عمومی پیامبران و آیات مربوط به این موضوع آگاه شود؛

2. بتواند بر بشر بودن همة پیامبران شاهد قرآنی بیاورد؛

3. با آیات مربوط به اختصاص نبوت به مردان و راز آن آشنا شود؛

4. بداند پیامبران، جز آنچه به سود مردم بوده، از آنها مزدی نخواسته‌اند.

 

 

 

 

 

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللّهَ وَكَفی بِاللّهِ حَسِیباً(احزاب:39)؛ همان كسانی كه پیام‌های خدا را ابلاغ می‌كنند و از او می‌ترسند و از هیچ‌كس جز او بیم ندارند و خدا برای حسابرسی كفایت می‌كند.

قرآن كریم اوصافی برای پیامبران برمی‌شمارد كه می‌توان آنها را در دو دستة كلی جای داد: پاره‌ای از آنها، مانند نذیر و بشیر، بیانگر وظیفة پیامبران در برابر مردم است كه می‌توان آنها را از شئون یا مقامات پیامبران دانست، و برخی دیگر حاكی از ویژگی‌های ذاتی پیامبران است. دستة نخست از اوصاف پیامبران را در درس‌های گذشته بررسی كردیم. در این درس، به بررسی دستة دوم می‌پردازیم.

شایان ذكر است كه قرآن كریم برخی از این اوصاف را به بعضی از پیامبران نسبت می‌دهد؛ ولی با تنقیح مناط می‌توان آنها را اوصاف مشترك همة پیامبران دانست. پس در این درس، در واقع اوصاف عمومی پیامبران را بررسی می‌كنیم.

1. بشر بودن

قرآن كریم در پاسخ به كسانی كه به بشر بودن پیامبران اعتراض دارند، تأكید می‌كند كه

پیامبر انسان‌ها حتماً باید از جنس مردم باشد.(1) مردم به پیامبران می‌گفتند، شما انسان‌هایی مثل ما هستید: قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنَا (ابراهیم:10)؛ «شما جز بشری مثل ما نیستید» و انتظار داشتند كه برایشان فرشته‌ای فرود آید:(2) قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لأنْزَلَ مَلائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ (فصلت:14)؛ «گفتند: اگر پروردگار ما می‌خواست [برای هدایت ما]، قطعاً فرشتگانی فرومی‌فرستاد».

پاسخ قرآن این است كه پیامبر هر قومی باید از جنس افراد همان قوم باشد:

قُلْ لَوْ كانَ فِی الأَرْضِ مَلائِكَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً(اسراء:95)؛ «بگو: "اگر روی زمین فرشتگانی بودند كه با اطمینان راه می‌رفتند، البته بر آنان فرشته‌ای به‌عنوان پیامبر، از آسمان نازل می‌كردیم"».

یعنی پیش از حضرت محمدصلی الله علیه و آله، هر پیامبری آمده، انسان بوده‌، و هیچ‌گاه فردی از جنیان(3) یا فرشتگان(4) برای نبوت و هدایت مردم برانگیخته نشده است.(5)

2. مرد بودن

یكی از اوصاف عمومی پیامبران این است كه همة آنان مرد بوده‌اند. قرآن خطاب به پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله می‌فرماید:


1. در درس سوم به‌تفصیل دربارة این مطلب بحث كردیم. آیات دال بر مرد بودن پیامبران، كه در ادامه می‌آید، نیز بر این مطلب دلالت دارد.

2. و نیز می‌گفتند: لَوْ مَا تَأْتِینَا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (حجر:7)؛ «اگر راست می‌گویی، چرا فرشته‌ای بر ما نمی‌آوری؟»

3. دربارة اینكه پیامبر جنیان از جنس خودشان بوده یا نه، در درس اول سخن گفتیم.

4. امام باقر علیه السلام با استناد آیة 95 سورة اسراء فرموده است كه خداوند هیچ فرشته‌ای را برای امامت یا حكومت به زمین نفرستاده است (ر.ك: هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج3، ص276). این روایت از امام رضا علیه السلام نیز نقل شده است (ر.ك: عبدعلی‌بن‌جمعه عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج2، ص478).

5. ر.ك: ابوجعفر محمدبن‌حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص205.

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجَالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی (یوسف:109)؛ «و پیش از تو [نیز] جز مردانی از اهل شهرها را، كه به آنان وحی می‌كردیم، نفرستادیم».

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجَالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (نحل:43)؛ «و پیش از تو [نیز] جز مردانی را كه به آنان وحی می‌كردیم، گسیل نداشتیم. اگر نمی‌دانید، از پژوهندگان كتاب‌های آسمانی بپرسید».(1)

البته واژة «رجل» گاهی هم به‌معنای «انسان» به كار می‌رود.(2) طبق این كاربرد ممكن است مراد از این آیات، این باشد كه تمام پیامبران انسان بوده‌اند، نه جن یا فرشته. در این صورت مفاد این آیات، نظیر همان آیاتی خواهد بود كه پیامبران را انسان معرفی می‌كنند؛ ولی معنای ظاهری این آیات، این است كه همة پیامبران مرد بوده‌اند و از میان زنان پیامبری برانگیخته نشده است. روایات و تاریخ بشری نیز این ادعا را تأیید می‌كنند چون در آنها نیز نام هیچ پیامبر زنی به چشم نمی‌خورد.

بنابراین می‌توان گفت: قرآن كریم مدعی است كه همة پیامبران مرد بوده‌اند و اگر دربارة القای مطلب به مادر حضرت موسی علیه السلام واژة وحی را به كار می‌برد،(3) چنان‌كه در درس دوم گفتیم، مراد الهام است نه وحی نبوی.(4) البته اختصاص نبوت به مردان، به‌معنای نقصان معنوی زنان در مقایسه با مردان، و برتری معنوی تمام پیامبران از همة زنان نیست؛ زیرا زنان نیز


1. نیز، ر.ك: انبیاء (21)، 7.

2. ر.ك: احمد‌بن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج3، ص493.

3. وأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی... (قصص:7).

4. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص149ـ150. ابن‌حزم در كتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، با استناد به این آیه و آیات مربوط به سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم و برخی روایات، به نبوت زنان استدلال كرده است. وی نبوت را به‌معنای اعلام خبر و آگاهی به فرد گرفته است؛ حال‌آنكه در درس اول بیان كردیم كه نبی افزون بر گرفتن خبر، مأمور به ابلاغ نیز هست؛ ولی هیچ‌كدام از این زنان بزرگوار چیزی از دریافت‌های خود را به مردم ابلاغ نكرده‌اند. به‌علاوه، نفی نبوت از زنان به‌معنای نفی كمال از آنان نیست (ر.ك: علی‌بن‌احمدبن‌حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج3، ص186ـ187).

می‌توانند همانند مردان تكامل پیدا كنند؛ مانند حضرت زهراعلیهاالسلام كه به ‌عقیدة برخی عالمان، بر اساس پاره‌ای از روایات، از همة پیامبران جز حضرت محمدصلی الله علیه و آله، برتر بوده است.(1)

شاید راز اختصاص نبوت به مردان این باشد كه نبوت مستلزم رهبری جامعه و تدبیر امور و تربیت مردم است و مرد به حكم قدرت تعقل و تدبیر بیشتری كه دارد، برای تصدی این امور خطیر شایسته‌تر است. به‌علاوه، رهبری امت اقتضا می‌كند كه پیامبر در میان مردم و در جنگ‌ها حضور داشته باشد و این‌گونه كارها با طبیعت زنان سازگار نیست.(2)

3. هم‌زبانی با قوم خویش

بنابر آیات بسیاری از قرآن كریم، هر پیامبری در میان امت خویش برانگیخته می‌شده و به زبان همان قوم سخن می‌گفته است؛ حتی پیامبرانی كه دارای رسالت عمومی و جهانی‌اند، به زبان همان قومی سخن می‌گفته‌اند كه از میان آنان برخاسته و در بین آنان می‌زیسته‌اند. آیات زیر حكایت از هم‌زبانی پیامبران با قوم خویش دارند:

فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرُونَ (دخان:58)؛ «قرآن را تنها بر زبان تو آسان گردانیدیم؛ امید كه پند پذیرند».

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمِینُ * عَلَی قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ * بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ(شعراء:193ـ195)؛ «روح‌الامین آن را بر دلت نازل كرد، تا از [جملة] هشداردهندگان باشی؛ به زبان عربی روشن».

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ (ابراهیم:4)؛ «و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم، تا [حقایق را] برای آنان بیان كند».


1. ر.ك: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص10.

2. علامه طباطبایی راز اختصاص نبوت به مردان را، شناخته‌تر بودن مردان نسبت به زنان می‌داند (ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص306).

آیة اخیر، هدف از هم‌زبانی پیامبران با قومشان را نیز بیان می‌كند؛ ازآنجاكه هدف از ارسال پیامبران تبیین اهداف الهی رسالت است، اگر زبان یك پیامبر، كه اصلی‌ترین ابزار مفاهمة او با مردم است، متفاوت از زبان قومش باشد، در تبیین كامل رسالت و تحقق بخشیدن به اهداف بعثتش، كامیاب نخواهد بود.

4. اخلاص و پرهیز از درخواست پاداش

یكی دیگر از ویژگی‌های مشترك انبیا آن است كه رسالت الهی‌شان را تنها برای رضای خدا انجام می‌دادند و در برابر زحمات طاقت‌فرسایشان، هیچ‌گونه مزد و پاداشی از مردم نمی‌خواستند. خداوند در آیات فراوانی از قول پیامبران نقل می‌كند كه با صراحت به مخاطبانشان می‌گفتند: وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی رَبِّ الْعَالَمِین (شعراء:109)؛ «و بر این [رسالت] اجری از شما طلب نمی‌كنم. اجر من جز بر عهدة پروردگار جهانیان نیست».(1)

این آیه، كه حكایت سخن پیامبرانی همچون نوح، هود، صالح، لوط و شعیبعلیهم السلام است، پرده از این واقعیت برمی‌دارد كه پیامبران هیچ‌گونه توقع یا درخواستی از مردم نداشته‌اند و چشم امیدشان همواره به خداوند و فضل او بوده است.

شماری از آیات قرآنی گویای آن است كه پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله نیز، همچون پیامبران گذشته، از مردم توقع هیچ پاداشی نداشته است؛ مانند: وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعَالَمِین (یوسف:104)؛ «و تو بر رسالت، پاداشی از آنان نمی‌خواهی. آن [قرآن] جز یادآوری و پندی برای جهانیان نیست».(2) این موضوع در برخی آیات دیگر، با


1. و نیز: شعراء (26)، 127، 145، 164، 180.

2. و نیز می‌فرماید: قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْر وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِینَ (ص:86)؛ «بگو: مزدی بر این [رسالت] از شما طلب نمی‌كنم و من از كسانی نیستم كه خود را به چیزی كه به آن لایق نیستم بیارایم»؛ همچنین، ر.ك: انعام (6)، 90.

استفهام انكاری بیان شده است: أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (طور:40)؛ «آیا از آنها مزدی مطالبه می‌كنی و آنان از [تعهد ادای] تاوان گران‌بارند؟»(1) در این آیات طلب مزد به‌صورت مطلق نفی شده است؛ اما آیات دیگری نیز هست كه ظاهراً بیانگر نوعی استثنا در خصوص پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله است:

قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی (شوری:23)؛ «بگو: "به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی دربارة خویشاوندان"».

قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً (فرقان:57)؛ «بگو: "بر این [رسالت] اجری از شما طلب نمی‌كنم، جز اینكه هركس بخواهد راهی به‌سوی پروردگارش [در پیش] گیرد"».

ممكن است در نگاه نخست چنین به نظر آید كه دو آیة بالا از یك استثنای حقیقی سخن می‌گویند؛ بدین معنا كه پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله، برخلاف پیامبران دیگر و برخلاف آیاتی كه حاكی از نفی مزد از جانب خود اوست، از مردم مزدی خواسته‌ است؛ اما این برداشت شتاب‌زده درست نیست؛ زیرا اگر در مفاد این دو آیه دقت كنیم، درمی‌یابیم آنچه خواسته شده، از سنخ پاداش‌های معمول نیست. اگر مزد را سودی بدانیم كه در قبال انجام كاری به فاعل آن كار می‌دهند، خواهیم دید كه موارد استثناشده، یعنی الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی و مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلا، استثناهای حقیقی نیستند؛(2) چون با انجام این كارها سودی به شخص پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله نمی‌رسد؛ بلكه دوستی با خاندان پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله و قرار گرفتن در مسیر الهی، سودی است كه باز خود مسلمانان از آن بهره‌مند می‌شوند.

بنابر آنچه گذشت، این اندیشه كه ـ العیاذ بالله ـ پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله شخصی جاه‌طلب و


1. همچنین: قلم (68)، 46.

2. با توجه به‌معنای «اجر»، استثنای مذكور در این آیات از نوع استثنای منقطع است كه در آن مستثنی از جنس مستثنی‌منه نیست؛ اما به دلیل اهمیتی كه این موضوع دارد، به‌صورت استثنا برای اجر آمده است.

در پی محبوبیت خود و خاندانش در میان مردم بوده، پنداری باطل است. دوستی با خویشاوندان پیامبرصلی الله علیه و آله، كه همان اهل‌بیت پیامبرند،(1) امری است كه در نهایت به سود خود مردم، و در جهت تأمین سعادت و كمال آنان خواهد بود. شایان ذكر است كه دو استثنای یادشده، سرانجام به یك امر بازمی‌گردند. در واقع این توصیة پیامبرصلی الله علیه و آله به مردم كه اهل‌بیتعلیهم السلام را دوست داشته باشند، امری شخصی نیست؛ بلكه آن حضرت از جانب خدا مأمور بود كه جایگاه بلند اهل‌بیتعلیهم السلام را در تداوم رسالت و راهنمایی امت به مردم گوشزد كند و بی‌تردید، دوست داشتن اهل‌بیتعلیهم السلام و در نتیجه مراجعه به ایشان، مصداق كامل و بارز حركت در راه خداست.

شاهد صحت این تفسیر، آیه‌ای است كه با صراحت می‌گوید: قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ (سبأ:47)؛ «بگو: هر مزدی كه از شما خواستم، از آنِ شما و به سود شماست؛ مزد من جز به خدا نیست».(2)

البته این آیه را دو گونه تفسیر كرده‌اند؛ بر اساس تفسیر نخست، كه با بیان بالا


1. در روایات متعدد آمده است كه مراد از ذی‌القربی، اهل‌بیتعلیهم السلام است (ر.ك: محمدبن‌یعقوب‌ كلینی رازی، الاصول من‌ الكافی، ج1، كتاب الحجة، باب فیه نكت ونتف من التنزیل فی الولایة، ص413ـ414). در حدیث هفتم از این باب، زراره نقل می‌كند كه امام صادق علیه السلام در تفسیر آیة ذی‌القربی فرمود: هم الائمة. در منابع اهل سنت نیز آمده است كه ذوی‌القربی، علی، فاطمه، حسن و حسینعلیهم السلام هستند؛ برای نمونه، از ابن‌عباس نقل شده است كه رسول خدا در پاسخ به سؤالی دربارة ذوی‌القربی در آیة مورد بحث فرمود: علی وفاطمه وولداها؛ «علی و فاطمه و دو پسر او» (جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج7، ص348).

2. گفتنی است كه سه آیة اخیر، در دعای شریف ندبه به‌صورت بسیار زیبایی به یكدیگر مرتبط شده‌اند: ثم جعلت اجر محمدصلی الله علیه و آله مودتهم فی كتابك فقلت: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» وقلت: «ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُم» وقلت:«ما أسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أجْرٍ إِلاّ مَنْ شاءَ أنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلا» فكانوا هم السبیل الیك والمسلك الی رضوانك؛ «آن‌گاه تو [ای پروردگار] در كتابت مزد رسالت محمدصلی الله علیه و آله را محبت امت [نسبت به اهل‌بیتعلیهم السلام] قرار داده، فرمودی: «بگو [ای رسول ما] من از شما [امت] مزدی جز دوستی خویشاوندانم نمی‌خواهم» و باز فرمودی: «همان مزدی كه خواستم، به سود شماست» و باز فرمودی: «بگو [ای رسول ما] من از شما [امت] اجری نمی‌خواهم مگر آنكه راه خدا را پیش گیرید». پس [از آیات روشن می‌شود كه] اهل‌بیت پیامبر، طریق [و راهبر] به‌سوی تو و راه رسیدن به [بهشت] رضوان تواَند».

مناسبت دارد، مزدی كه پیامبرصلی الله علیه و آله از مردم خواسته است، در واقع سودش به خود مردم بازمی‌گردد؛ اما بر اساس تفسیر دوم، آیه در مقام نفی اجرت است؛ گویی پیامبر به مردم می‌گوید: «هر پاداشی از شما خواسته بودم، به خود شما بخشیدم».(1)

5. مخلَص (معصوم) بودن

یكی از اوصاف عمومی پیامبران این است كه همة آنها معصوم بوده‌اند. چنان‌كه در درس چهارم گذشت، تعبیر «معصوم» در قرآن كریم نیامده است، ولی قرآن با تعبیرهای دیگری بر این ویژگی پیامبران دلالت می‌كند؛ تعبیر «مخلَص» نیز در توصیف برخی پیامبران به كار رفته كه معادل معصوم است؛ زیرا «مخلَص» یعنی كسی كه خدا او را برای خود خالص كرده، و وجودش را از غیرخدا پیراسته است؛ برای مثال، قرآن دربارة حضرت موسی علیه السلام می‌فرماید:وَاذْكُرْ فِی الْكِتابِ مُوسی إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَكانَ رَسُولاً نَبِیًّا (مریم:51)؛ «و در این كتاب از موسی یاد كن، زیرا كه او مخلص و فرستاده‌ای پیامبر بود». در این آیه، موسی علیه السلام افزون بر مقام رسالت و نبوت، به وصف «مخلص» توصیف شده است؛(2) این همان مقامی است كه شیطان، از ابتدا تلاش برای گمراه كردنِِ صاحبانش را بی‌ثمر دانست: وَلأغْوِیَنَّهُم أَجْمَعِین * إِلاّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین (حجر:39ـ40)؛ «و همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص [شدة] تو از میان آنان را».

6. صدّیق بودن

یكی دیگر از اوصاف معنوی انبیا، «صدّیق» بودن است. قرآن كریم دربارة ادریس علیه السلام


1. مانند بستانكاری كه به شخص بدهكار می‌گوید: «اگر از تو طلبی هم داشتم، به تو بخشیدم».

2. دربارة حضرت یوسف علیه السلام نیز می‌فرماید: إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ (یوسف:24)؛ «همانا او از بندگان خالص‌شدة ما بود».

می‌فرماید: وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا (مریم:56)؛ «و در این كتاب از ادریس یاد كن كه او راست‌گویی پیامبر بود».

واژة «صدیق»، كه در روایات نیز آمده است،(1) صیغة مبالغه از «صدق» است(2) و به‌معنای كسی است كه رفتارش كاملاً مطابق گفتارش است و هیچ‌ تناقضی بین گفتار و كردارش وجود ندارد؛ چنین شخصی به همة حقایق معتقد است و به همة آنها عمل می‌كند. این وصف، برای حضرت ابراهیم علیه السلام (3) و حضرت یوسف علیه السلام (4) نیز به كار رفته است.(5)

7. امانت‌داری

یكی دیگر از ویژگی‌های عمومی پیامبران امانت‌داری است. پیامبران الهی مأمور رساندن متاعی گران‌بها چون وحی بودند كه لازم بود سالم به مردم برسد. بر این اساس پیامبران، علاوه بر صدق در گفتار، امانت‌دار نیز بوده‌اند. قرآن كریم چندین پیامبر را با وصف «امین» یاد می‌كند. آنها به فرمان الهی قومشان را به پرهیزگاری دعوت می‌كردند و به آنان می‌گفتند: إِنِّی لَكُمْ رَسُولٌ أَمِین (دخان:18)؛ «من برای شما فرستاده‌ای امانت‌دار و مورد اعتمادم».

این عبارت در سورة شعراء از قول پیامبرانی چون نوح علیه السلام (آیة 107)، هود علیه السلام (آیة 125) صالح علیه السلام (آیة 143)، لوط علیه السلام (آیة 162) و شعیب علیه السلام (آیة 178) آمده است.


1. برای نمونه، پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله فرموده است: صدیق هذه الامة علی ‌بن ‌ابی طالب وهو الصدیق الاكبر؛ «علی، فرزند ابی‌طالب، بسیار راست‌گوی این امت است و او بسیار راست‌گوی بزرگ‌تر است» (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج35، ص412).

2. محمدبن‌مكرم‌بن‌منظور، لسان العرب، ج10، ص193، مادة صدق.

3. ر.ك: مریم (19)، 41.

4. ر.ك: یوسف (12)، 46.

5. در روایت آمده است كه همة پیامبران صادق بوده‌اند؛ ازجمله امام صادق علیه السلام فرموده است: أن الله لم یبعث نبیا الاّ مصدق الحدیث (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج11، ص67).

8. نترسیدن از غیرخدا

پیامبران الهی جز از خداوند نمی‌ترسیده‌اند و این از ویژگی‌های مشترك آنان بوده است:

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاّ اللَّهَ وَكَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا (احزاب:39)؛ «همان كسانی كه پیام‌های خدا را ابلاغ می‌كنند و از او می‌ترسند و از هیچ‌كس جز او بیم ندارند و خدا برای حسابرسی كفایت می‌كند».

علت اینكه پیامبران در سخت‌ترین موقعیت‌ها از هیچ قدرتی هراس به دل راه نمی‌دادند، این بود كه از قدرت الهی آگاه بودند و می‌دانستند كه هیچ قدرتی جز به اذن الهی عمل نمی‌كند و توكل ایشان بر خداوند بوده است.(1) خداوند نیز در موقعیت‌های دشوار آنان را از خطر دیگران حفظ می‌كرد. بر این اساس، خداوند دربارة ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام ، به پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله كه نگران مخالفت مردم بود، فرمود:

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ... (مائده:67)؛ «ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به‌سوی تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنی پیامش را نرسانده‌ای و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه می‌دارد».

پیش‌ازآن نیز پیامبر فرمان یافته بود كه به مخالفانش بگوید هر كاری می‌توانند در برابرش انجام دهند: قُلِ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ كِیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ(اعراف:195)؛ «بگو: شریكان خود را بخوانید؛ سپس دربارة من حیله به كار برید و مرا مهلت مدهید».

چنان‌كه در بحث از شبهات مربوط به عصمت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله گفتیم، اگر گاهی قرآن دربارة ترس پیامبر از مردم سخن می‌گوید، مانند وَتَخْشَی النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاه


1. خداوند در آیات متعدد به پیامبران خود فرمان می‌دهد كه در سختی‌ها به او توكل كنند؛ ازاین‌رو آنها در برابر فشارها و مخالفت‌های قومشان می‌گفتند: «به خداوند توكل می‌كنیم». ر.ك: آل‌عمران (3)، 159؛ نساء (4)، 81؛ نحل (16)، 79؛ هود (11)، 56، 88.

(احزاب:37)، مراد نگرانی ایشان از روی‌گردانی مردم و به ثمر نرسیدن مأموریت الهی‌اش بوده است، نه اینكه او بر جان خود از مردم بترسد.

9. شایستگی

پیامبران بندگان شایسته‌ای بودند كه خداوند آنها را برای مأموریت بسیار خطیر دریافت و ابلاغ وحی به مردم برگزیده بود. قرآن كریم برخی پیامبران را نام می‌برد و آنها را از شایستگان می‌شمارد؛ برای مثال، پس از یادكرد از نوح، ابراهیم، اسحاق، یعقوب، داوود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی، هارون، زكریا، یحیی، عیسی و الیاسعلیهم السلام،(1) می‌فرماید: كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِین (انعام:85)؛ «همگی از شایستگان بودند».

قرآن همچنین بعد از اشاره به داستان حضرت ابراهیم، لوط، اسحاق و یعقوبعلیهم السلام، می‌گوید: وَكُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِین (انبیاء:72)؛ «و همه را از شایستگان قرار دادیم». در آیات دیگری نیز از پیامبران با این وصف یاد شده است.(2)

شایان ذكر است كه اوصاف بیان‌شده در این درس، الزاماً ویژة انبیا نیست؛ بلكه برخی از این اوصاف در غیر پیامبران نیز یافت می‌شود. مؤید این مطلب آیة ذیل است:

وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِیقًا (نساء:69)؛ «و كسانی كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند، در زمرة كسانی خواهند بود كه خدا ایشان را گرامی داشته، [یعنی] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگان‌اند و آنان چه نیكو همدمان‌اند».

در این آیه، صدیقان، شاهدان(3) و صالحان در كنار انبیا قرار گرفته‌اند. بنابراین مقصود


1. ر.ك: انعام (6)، 82ـ85.

2. ر.ك: آل‌عمران (3)، 39، 46؛ صافات (37)، 112.

3. مقصود از شهدا در این آیه، كسانی‌ است كه شاهد اعمال مردم‌اند.

از سه گروه اخیر، كسانی غیر از پیامبران‌اند و از اینجا روشن می‌شود كه این سه وصف اختصاص به پیامبران ندارد؛ چنان‌كه قرآن مریم علیه السلام را نیز «صدّیقه» خوانده است: مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ (مائده:75)؛ «مسیح پسر مریم، جز پیامبری نبود كه پیش از او [نیز] پیامبرانی آمده بودند؛ و مادرش زنی بسیار راست‌گو بود».

صفت «امین‌» نیز برای فرشتة وحی به كار رفته است و این نشان می‌دهد كه صفت امانت‌داری هم ویژة پیامبران نیست: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمِینُ * عَلَی قَلْبِك(شعراء:193ـ194)؛ «روح‌الامین آن [قرآن] را به دلت نازل كرد».

چكیده

1. مراد از اوصاف عمومی پیامبران، آن دسته از ویژگی‌های ذاتی، معنوی و شخصی است كه در همة پیامبران مشترك بوده است. گرچه قرآن پاره‌ای از این صفات را تنها به برخی از پیامبران نسبت می‌دهد، با تنقیح مناط می‌توان آنها را به دیگر پیامبران نیز تعمیم داد.

2. از آیات قرآن كریم استفاده می‌شود كه تمام پیامبرانِ برانگیخته‌شده به‌سوی انسان‌ها، از جنس بشر بوده‌اند.

3. به تصریح قرآن كریم، همة پیامبران مرد بوده‌اند. این امر حاكی از ناتوانی زنان در كسب كمال معنوی نیست؛ بلكه به دلیل آن است كه رهبری جامعه و دیگر شئون نبوت، با طبیعت زنان ناسازگار است.

4. تمام پیامبران هم‌زبان قوم خود بوده‌اند تا بتوانند وحی الهی را به‌آسانی برای آنان بیان و تبیین كنند.

5. پیامبران دارای آگاهی و دانش گسترده و یقین دربارة احكام و معارف بودند تا بتوانند به بهترین شكل مردم را به رستگاری هدایت كنند.

6. قرآن كریم تصریح می‌كند كه پیامبران رسالتشان را با اخلاص كامل انجام می‌دادند و در قبال آن از مردم هیچ مزدی نمی‌خواستند. اگر در برخی آیات آمده است كه پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله به مردم فرموده‌اند: مزد رسالت من محبت خاندانم است، بدین سبب بوده كه مردم از این طریق به هدایت الهی می‌رسند.

7. تمام پیامبران معصوم بوده‌اند. قرآن كریم از این ویژگی آنها با واژة «مخلََص» یاد می‌كند؛ یعنی كسی كه خدا او را برای خود خالص كرده و وجودش را از غیر خویش پیراسته است.

8. از قرآن كریم استنباط می‌شود كه صدّیق (بسیار راست‌گو) یكی از اوصاف عمومی پیامبران است.

9. یكی از ویژگی‌های عمومی پیامبران امانت‌داری است كه قرآن چند پیامبر را به آن می‌ستاید.

1. پیامبران در سایة شناخت خداوند توانای مطلق، و توكل به او، از هیچ‌ قدرتی جز او نمی‌ترسیدند.

2. پیامبران همگی بندگان شایسته‌ای بودند كه خداوند آنها را برای مأموریت دریافت و ابلاغ وحی برگزیده بود.

 

پرسش‌ها

1. بر بشر بودن تمام پیامبران دلیل بیاورید.

2. ثابت كنید كه نبوت مختص مردان بوده است و راز این امر را بیان كنید.

3. با شاهد قرآنی ثابت كنید كه پیامبران به زبان قوم خود سخن می‌گفته‌اند.

4. شاهدی از قرآن بر اخلاص پیامبران در امر تبلیغ ذكر كنید.

5. چگونه می‌توان ثابت كرد كه مزد رسالت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله، یعنی دوست داشتن اهل‌بیتعلیهم السلام، با اصل مزد نخواستن بر رسالت منافات ندارد؟

6. آیه‌ای بیاورید كه دلالت كند پیامبران جز از خدا نمی‌ترسیده‌اند.

 

منابعی برای مطالعة بیشتر

1. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص149ـ150.

2. ابن‌حزم، علی‌بن‌احمد، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، دار القلم، [بی‌جا]، 1425ق، ج3، ص186ـ187.

3. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، مؤسسة امام صادق علیه السلام ، قم، 1375، ‌ص316ـ379.

 

پژوهش

دربارة نادرستی ادلة ابن‌حزم در كتاب الفصل فی الملل و الاهواء و النحل بر وجود پیامبر از میان زنان، تحقیق كنید.