درس بیست‌ودوم

 

درس بیست‌ودوم

سنت‌های الهی در رفتار با اقوام پیامبران (2)

 

 

از دانش‌پژوه انتظار می‌رود پس از فراگیری این درس:

1. دریابد كه سنت آزمایش الهی چگونه محقق می‌شود؛

2. بتواند گرفتاری‌های پیامبران را با وجود سنت یاری آنان، تبیین كند؛

3. به سنت حاكمیت مستضعفان و شرایط تحقق آن آگاه شود؛

4. با سنت امداد الهی و سنت فزونی نعمت در پی سپاس آشنا شود؛

5. بتواند از علت مخالفت دائمی با پیامبران، تبیین صحیحی به دست دهد.

 

 

 

 

 

وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِی الأرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا یَحْذَرُونَ(قصص:6ـ5)؛ خواستیم بر كسانی كه در آن سرزمین فرودست شده بودند، منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] قرار دهیم و ایشان را وارث [زمین] كنیم، و در زمین قدرتشان دهیم و [ازطرفی] به فرعون و هامان و لشكریانشان، آنچه را كه از جانب آن بیمناك بودند، بنمایانیم.

در درس پیشین، با برخی از سنت‌های الهی در رفتار با اقوام پیامبران آشنا شدیم. در این درس، تعدادی دیگر از این سنت‌ها را می‌شناسیم.

7. سنت گمراه كردن بزهكاران و ستم‌پیشگان

بر اساس بسیاری از آیات قرآن، خدا برای اهل باطل، بزهكاران، ستم‌پیشگان و ناسپاسان، اسباب گمراهی بیشتر را فراهم می‌آورد:

وَیُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ (ابراهیم:27)؛ «و خداوند ستمگران را بی‌راه می‌گذارد و خدا هرچه بخواهد، انجام می‌دهد».

كَذَلِكَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ (غافر:34)؛ «این‌گونه خدا هركه را افراط‌گر شكاك است، بی‌راه می‌گذارد».

كَذَلِكَ یُضِلُّ اللَّهُ الْكَافِرِینَ (غافر:74)؛ «این‌گونه خدا كافران را بی‌راه می‌گذارد».

در سایة همین سنت اضلال الهی است كه حتی قرآن نیز، كه بزرگ‌ترین كتاب هدایت است، برای فاسقانی كه قدر نعمت هدایت را نمی‌دانند، موجب گمراهی معرفی می‌شود: یُضِلُّ بِهِ كَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ كَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاّ الْفَاسِقِینَ (بقره:26)؛ «[خدا] بسیاری را با آن [قرآن] گمراه، و بسیاری را با آن راهنمایی می‌كند؛ و[لی] جز نافرمانان را با آن گمراه نمی‌كند».

سنت اضلال الهی، مصداقی از وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ است و عذاب شدید ناسپاسان این است كه گمراه شوند و خدا بر كوردلی و بیماری روحی‌شان بیفزاید.

8. سنت عذاب

پیش‌تر گفتیم كه خداوند كافران و ناسپاسان را به سنت املاء و استدراج دچار می‌كند. پس از آ‌نكه مخالفان پیامبر در دام این كید الهی گرفتار شدند و در مهلت داده‌شده، بر سنگینی بار گناهان خویش افزودند، نوبت به سنت عذاب می‌رسد.

خداوند در قرآن بارها از عذاب اقوام پیشین سخن می‌گوید تا به مخاطبان قرآن نیز هشدار دهد كه اگر آنان نیز راه پیشینیان را برگزینند، همین عاقبت را خواهند داشت.

مخاطب این هشدار به‌ویژه كسانی هستند كه تا پیش از بعثت پیامبرصلی الله علیه و آله به قوت تمام سوگند می‌خوردند كه اگر رسولی از جانب خداوند به‌سوی آنان بیاید، هدایت الهی را بهتر از امت‌های دیگر می‌پذیرند؛(1) اما وقتی پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله در میان آنان


1. وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَكُونُنَّ أَهْدَی مِنْ إِحْدَی الأمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِیرٌ مَا زَادَهُمْ إِلاّ نُفُورًا (فاطر:٤٢)؛ «و با سوگندهای سخت خود به خدا سوگند یاد كردند كه اگر هرآینه هشداردهنده‌ای بر آنان بیاید، قطعاً از هریك از امت‌ها[ی‌ دیگر] راه‌یافته‌تر شوند؛ و[لی] چون هشداردهنده‌ای برای ایشان آمد، جز بر نفرتشان نیفزود».

برانگیخته شد، از پذیرش حق سرتافتند. خدا نیز در آیة زیر پرده از سرنوشتی كه در انتظار آنان است، برمی‌دارد:

...وَلا یَحِیقُ الْمَكْرُ السَّیِّئُ إِلاّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ سُنَّةَ الأوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِیلاً (فاطر:٤٣)؛ «...و نیرنگ زشت جز [دامن] صاحبش را نگیرد. پس آیا جز سنت و [سرنوشت شوم] پیشینیان را انتظار می‌برند؟ و هرگز برای سنت خدا دگرگونی و جابه‌جایی نخواهی یافت».

پایان این آیه، به سنت عذاب اشاره دارد. منظور از «سُنَّةَ الأوَّلِینَ» و «سُنَّةِ اللَّه»،(1) همین سنت كیفر و عقوبت الهی است. عامل مخالفت آنان، استكبار و نیرنگ‌های بدشان بود، و طبیعی است كه مكافات این نیرنگ‌ها دامن كسی جز صاحبانشان را نمی‌گیرد و این مكافات چیزی جز عذاب الهی نیست؛ زیرا در آیة بعد می‌خوانیم:

أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَیَنْظُرُوا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْءٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلا فِی الأرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِیمًا قَدِیرًا (فاطر:44)؛ آیا در زمین نگردیده‌اند تا فرجام [كار] كسانی را كه پیش از ایشان [زیسته] و نیرومند‌تر از ایشان بودند، بنگرند؟ و هیچ‌چیز، نه در آسمان‌ها و نه در زمین، خدا را درمانده نكرده است؛ چراكه او همواره دانای تواناست.

1ـ8. مشروط و محدود بودن سنت عذاب

در برخورد با آیات مربوط به سنت عذاب، ممكن است این پرسش به ذهن بیاید كه


1. واژة «سنت» گاه به خداوند نسبت داده می‌شود و گاه به مردم؛ زیرا، چنان‌كه اهل ادب گفته‌اند، برای صحت اضافه، كمترین مناسبت كفایت می‌كند. «سنت» ازآن‌جهت به خدا نسبت داده می‌شود كه او آن را جاری می‌سازد، و ازآن‌رو به آدمیان منسوبش می‌كنند كه بر آنان جاری می‌شود.

چرا باآنكه جماعت پرشماری از مخاطبان این آیات، راه اقوام گذشته را در پیش گرفتند و با پیامبر خدا مخالفت كردند، به عذاب الهی گرفتار نشدند؛ آیا این مطلب نشان‌دهندة تغییر در سنت‌های الهی نیست؟

پاسخ این پرسش را از آیات دیگر قرآن كریم می‌توان به دست آورد. خداوند در آیات دیگر، ازیك‌سو اثر‌پذیری سنت‌ها از یكدیگر را مطرح می‌كند، و از دیگر سو بر مشروط بودن برخی سنت‌ها انگشت تأكید می‌نهد. دربارة سنت عذاب نیز این دو مسئله مطرح است:

الف) اثرپذیری سنت عذاب از سنت‌های دیگر

قرآن می‌فرماید:

وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَی ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِیرًا (فاطر:٤٥)؛ و اگر خدا مردم را به [سزای] آنچه انجام داده‌اند مؤاخذه می‌كرد، هیچ‌ جنبنده‌ای را بر پشت زمین باقی نمی‌گذاشت؛ ولی‌ تا مدتی معین مهلتشان می‌دهد، و چون اجلشان فرارسد، خدا به [كار] بندگانش بیناست.

از این آیه و آیات مشابه آن،(1) این اصل كلی دربارة سنت‌های الهی به دست می‌آید كه هرچند سنت كیفر دادن كافران و گنهكاران تغییرناپذیر است، فعلیت یافتن آن بستگی به تعیّناتی دارد كه از ناحیة دیگر سنت‌های الهی محقق می‌شود. درحقیقت بین سنت‌های الهی روابطی حاكم است كه نحوة جریان هركدام را تعیین می‌كند. برای مثال، ممكن است یك سنت جنبة «اقتضایی» داشته باشد؛ یعنی مشروط به یك شرط وجودی یا عدمی باشد كه تحقق آن شرط، خود در حوزة جریان سنتی دیگر قرار گیرد.


1. ر.ك: نحل (16)، 61؛ كهف (18)، 58.

به ‌نظر می‌رسد سنت عذاب كافران مصداقی از مثال بالاست؛ زیرا فعلیت یافتن عذاب، مشروط به فرارسیدن اجل كافران است؛ درحالی‌كه تعیّن زمان اجل آنان خود وابسته به سنت‌های دیگر، و تابع مصالح و مفاسد خاصی است. بر اساس یكی از این سنت‌ها، مردم روی زمین از راه تناسل و توالد، انسان‌های دیگری را به دنیا می‌آورند و از این رهگذر، چه‌ بسیار افراد مؤمنی كه در دامان كفر زاده می‌شوند و برخلاف والدین خود، طریق حق را در پیش می‌گیرند؛ پس اگر خدا همة كافران را به دلیل كفرورزی‌شان هلاك كند، زمینة آفرینش آن گروه از اخلاف مؤمن آنان از بین خواهد رفت.(1) ازهمین‌روست كه نوح علیه السلام تنها هنگامی برای كافران قوم خود درخواست عذاب كرد كه مطمئن بود از نسل آنان هیچ فرزند مؤمنی به دنیا نخواهد آمد: إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَكَ وَلا یَلِدُوا إِلاّ فاجِراً كَفّاراً (نوح:٢٧)؛ «چراكه اگر تو آنان را باقی گذاری، بندگانت را گمراه می‌كنند و جز پلیدكارِ ناسپاس نزایند».

البته سنت‌های دیگری نیز در تحقق عذاب تأثیرگذارند كه ما به آنها آگاهی نداریم. مجموعة این سنت‌ها و مصالح و مفاسد، زمان نزول عذاب را تعیین می‌كند.

ب) محدودیت سنت عذاب

عذاب‌های دنیوی بر دو گونه‌اند: یكی عذاب استیصال كه براثر آن، گروهی از مردم نابود می‌شوند، و دیگری گرفتاری‌هایی كه به مرگ عذاب‌دیدگان نمی‌انجامد. عذاب نوع دوم همواره در جریان است و گاه تمام افراد جامعه یا گروه خاصی را دربرمی‌گیرد، و گاهی هم تنها بر شخص خاصی نازل می‌شود. این نوع عذاب، تنها كیفر بخشی از گناهان مردم است؛ زیرا، همان‌گونه كه در آیة 45 سورة فاطر آمده است، اگر خداوند می‌خواست همة اعمال زشت انسان‌ها را در همین عالم كیفر دهد، زندگی بر روی زمین به پایان می‌رسید: مَا تَرَكَ عَلَی ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّة. سنت الهی مقتضی آن است كه آدمیان در


1. چنان‌كه در درس یازدهم گذشت، این امر یكی از علل نازل نشدن عذاب بر امت اسلامی است.

این دنیا تنها جزای بخشی از گناهانشان را دریافت كنند و باقی‌ماندة كیفرشان به جهان اخروی وانهاده شود. این سنت نیز یكی از سنت‌هایی است كه سنت عذاب را محدود می‌كند و زمان و مكان آن را معین می‌سازد.

پاره‌ای آیات، ضمن تأكید بر اینكه منشأ عذاب و مصیبت‌های آدمی كردار بد خودش است، این نكته را نیز یادآوری می‌كنند كه این عذاب كیفر همة كارهای زشتش نیست، بلكه تنها عقوبت بخشی از اعمال انسان است كه برای تنبه بدكاران جلو می‌افتد؛ برای نمونه، در یك آیه می‌خوانیم: وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیْدِیكُمْ وَیَعْفُو عَنْ كَثِیرٍ(شوری:٣٠)؛ «و هر [گونه] مصیبتی به شما برسد، به سبب دستاورد خود شماست، و [خدا] از بسیاری درمی‌گذرد».(1)

این گذشت خداوند، مصداقی از همان آیاتی است كه می‌فرمود: اگر خداوند بخواهد همة اعمال زشت انسان‌ها را در همین دنیا كیفر دهد، هیچ جنبنده‌ای، و ازجمله خودِ انسان، بر روی زمین باقی نمی‌ماند.(2) بنابراین برایند نهایی سنت‌های الهی این است كه تنها بخشی از مردم، آن‌هم در زمان‌هایی خاص، به عذاب استیصال مبتلا می‌شوند تا عبرتی برای دیگران باشند.

از آیات اخیر روشن شد كه ارتكاب گناهانی چون كفر، ظلم و تكذیب انبیا، علاوه بر عذاب اخروی، می‌تواند كیفر‌هایی نیز در همین دنیا در پی داشته باشد كه گاه به نابودی جماعتی از انسان‌ها می‌انجامد؛ اما این كیفرهای دنیوی از دیگر سنت‌های الهی نیز تأثیر می‌پذیرند؛ ازاین‌رو در بسیاری از مواقع، به دلیل وجود مصالح یا مفاسدی،


1. همچنین: روم (30)، 41.

2. نحل (16)، 61؛ فاطر (35)، 45. از این آیات دو نكته استفاده می‌شود: نخست آنكه هر مصیبت و عذابی كه به آدمی می‌رسد، ثمرة اعمال زشت و گناهان خودش است؛ دیگر آنكه هرچند هریك از اعمال ناپسند انسان‌ها مقتضی كیفر و عذابی خاص است، خداوند بر اساس حكمت خویش بسیاری از این اعمال را می‌بخشاید و از كیفر دادن صاحبان آن اعمال در دنیا چشم‌پوشی می‌كند.

هلاكت كافران و گنهكاران به تأخیر می‌افتد و یا به‌كلی منتفی می‌شود تا كیفرشان را به‌طور كامل در جهان بازپسین دریافت كنند. بنابراین زمان فرارسیدن اجل آدمیان، كه آن نیز بر اساس ضوابط خاصی در عالم الهی مقرر می‌شود، یكی از اصولی است كه زمان نزول عذاب استیصال را معین می‌كند. برخی آیات قرآن كریم به این تصریح دارد: لَوْلا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِیمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (انفال:٦٨)؛ «اگر [در آنچه گرفته‌اید] از جانب خدا نوشته‌ای نبود، قطعاً به شما عذابی بزرگ می‌رسید».

این آیه و آیات مشابه،(1) از این حقیقت پرده برمی‌دارند كه هرچند گروهی از مردم شایستة عذاب و هلاكت‌اند، به دلیل آنكه اجلشان نرسیده و خواست قطعی خداوند تأخیر در مرگ آنهاست، عذاب نمی‌شوند(2) و تا زمان رسیدن اجل قطعی (اجل مسمَّی) به زندگی خود بر روی زمین ادامه می‌دهند. بنابراین تعیین و تقدیر اجل مردمان، سنتی حاكم بر سنت عذاب است و آن را تعین می‌بخشد.

شایان ذكر است كه این محدودیت تنها ویژة عذاب‌های الهی است؛ ازاین‌رو خداوند هیچ‌گاه نعمت‌های خود را از شایستگان آن دریغ نمی‌دارد: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ(رعد:11)؛ «درحقیقت خدا حال قومی را تغییر نمی‏دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند». برخی مفسران با تمسك به اطلاق این آیه، آن را شامل عذاب نیز دانسته‌اند. آنان معتقدند كه اگر قومی از جرگة مستحقان عذاب خارج شوند، خداوند هم سرنوشت آنان را تغییر می‌دهد.

این برداشت، با سیاق این‌گونه آیات تناسبی ندارد. از سیاق این آیات برمی‌آید كه مسئلة عدم تغییر، تنها مربوط به نعمت است؛ به‌ویژه اینكه قرآن كریم تأكید دارد كه وقتی خدا


1. مانند: یونس (10)، 19؛ هود (11)، 110؛ طه (20)، 129؛ فصلت (41)، 45؛ شوری (42)، 14.

2. حاصل آنكه گاهی خداوند، طبق مصالحی كه خود از آن آگاه است، عذاب و نقمت خویش را تا مدتی از بندگانی كه مستحق آن‌اند، برمی‌دارد.

نعمتی را به مردم ارزانی می‌فرماید، خود آن را بازپس نمی‌گیرد، مگر آنكه شرایط و اوضاع درونی آن قوم به ‌گونه‌ای تغییر یابد كه آنان شایستگی پیشین خود را از دست بدهند:

ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (انفال:٥٣)؛ «این [كیفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتی را كه بر قومی ارزانی داشته تغییر نمی‌دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند، تغییر دهند».

پس مضمون این دو آیه یكی است و تنها عذاب است كه به خواست خداوند تغییر می‌كند. مؤید این برداشت آیه‌ای از سورة اعراف است كه می‌فرماید: ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَة(اعراف:٩٥)؛ «آن‌گاه، به‌جای بدی [بلا]، نیكی [نعمت] قرار دادیم».

نكتة مهم دیگری كه از آیات قرآن به دست می‌آید، این است كه نباید همة گرفتاری‌ها و سختی‌ها را عذاب و كیفر الهی دانست. سختی و مصیبت تنها در صورتی عذاب و نقمت الهی شمرده می‌شود كه فرجام اعمال زشت آدمی باشد؛ اما نزول برخی سختی‌ها خود نوعی رحمت و نعمت است. در درس پیشین گفتیم كه خداوند پس از بعثت پیامبران، سختی‌ها و بلایایی را نازل می‌كرد انسان‌ها حالت تضرع و خشوع پیدا كنند و به خدا نزدیك شوند: «لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ». روشن است كه این سختی و گرفتاری عین نعمت است. پس چنین نیست كه همیشه سختی‌ها، نتیجة اعمال گذشته و نشانة نزول عذاب باشد، بلكه گاهی تحت سنت عام‌تر آزمایش است.

2ـ8. اختصاص عذاب استیصال به كافران

از آیات قرآن به دست می‌آید كه عذاب استیصال ویژة كافران است. عذاب‌های تنبیهی ممكن است بر جامعه‌ای متشكل از كافران و مؤمنان نازل شود و در پی آن، مؤمنان نیز به بلایایی همچون قحطی، خشك‌سالی و بیماری، مبتلا شوند. این‌گونه از عذاب شامل هر دو گروه مؤمنان و كافران می‌شود تا مؤمنان آزموده، و كافران تنبیه شوند؛ اما عذاب

استیصال، كه به هلاكت شخص می‌انجامد، تنها برای كافران است و اگر هنگام نزول این عذاب، مؤمنی در میان جماعت كفار باشد، خداوند او را نجات می‌دهد.

قرآن كریم در آیات متعددی كه از عذاب‌های استیصال نازل‌شده بر اقوام برخی پیامبران سخن می‌گوید، تصریح می‌كند كه پیامبران و مؤمنان از آن عذاب‌ها نجات یافته‌اند؛(1) برای مثال، دربارة طوفان نوح علیه السلام می‌فرماید:

فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ فِی الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا عَمِینَ (اعراف:٦٤)؛ «پس او (نوح) را تكذیب كردند، و ما او و كسانی را كه با او در كشتی بودند نجات دادیم، و كسانی را كه آیات ما را دروغ پنداشتند غرق كردیم؛ زیرا آنان گروهی كور[دل] بودند».(2)

در برخی آیات هم، به نجات همة پیامبران و مؤمنان از عذاب استیصال اشاره شده است؛ مانند:

فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ إِلاّ مِثْلَ أَیَّامِ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ * ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا كَذَلِكَ حَقًّا عَلَیْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ (یونس:102ـ١٠٣)؛ پس آیا جز مانند روزهای كسانی كه پیش از آنان درگذشتند انتظار می‌برند؟ بگو: «انتظار برید كه من [نیز] با شما از منتظرانم». پس فرستادگان خود و كسانی را كه ایمان آورده‌اند، می‌رهانم.(3)

9. سنت هدایت مؤمنان و صالحان

خداوند افزون بر هدایت عام، كه شامل همة انسان‌ها می‌شود، مؤمنان و صالحان


1. نجات حضرت موسی علیه السلام و مؤمنان به او در آیات 50 سورة بقره، و 65 سورة‌ شعراء، و نجات حضرت لوط علیه السلام و مؤمنان به او در آیة 83 سورة اعراف آمده است.

2. همچنین، ر.ك: اعراف (7)، 72؛ شعراء (26)، 169؛ عنكبوت (29)، 15.

3. همچنین، ر.ك: انبیاء (21)، 9.

را به ‌گونه‌ای ویژه هدایت می‌كند. قرآن كریم در آیات متعدد به این سنت الهی اشاره می‌كند:

وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (تغابن:11)؛ «كسی كه به خدا بگرود، دلش را به راه آورد و خدا[ست كه] به هر چیزی داناست».

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ (یونس:9)؛ «كسانی كه ایمان آورده و كارهای شایسته كرده‏اند، پروردگارشان به پاس ایمانشان آنان را هدایت می‏كند؛ به باغ‌های [پرناز و] نعمت كه از زیر [پای] آنان نهرها روان خواهد بود [درخواهند آمد]».

آیة زیر شرط بهره‌مندی از این هدایت را طلب خشنودی خداوند بیان می‌كند:

یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَیُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (مائده:16)؛ «خدا هركه را از خشنودی او پیروی كند، به‌وسیلة آن [كتاب] به راه‏های سلامت رهنمون می‏شود و به توفیق خویش آنان را از تاریكی‌ها به‌سوی روشنایی بیرون می‏برد و به راهی راست هدایتشان می‏كند».

این هدایت الهی هنگامی محقق می‌شود كه بنده هدایت خدا را پذیرفته باشد. در این صورت خداوند بر هدایت او می‌افزاید:

وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًی... (مریم:76)؛ «و خداوند كسانی را كه هدایت ‏یافته‏اند، بر هدایتشان می‏افزاید...».

وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًی... (محمد:17)؛ «و[لی] آنان كه به هدایت گراییدند، [خدا] آنان را هرچه بیشتر هدایت بخشید...».

هركس كه از این هدایت الهی بهره‌مند شود، رهیافته است: وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَد... (اسراء:97)؛ «و هركه را خدا هدایت كند، او رهیافته است...».

قرآن كریم همچنین به نمونه‌هایی از مؤمنان بهره‌مند از این سنت الهی اشاره می‌كند؛ ازجمله اصحاب كهف كه دربارة ایشان می‌فرماید:

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًی... (كهف:13)؛ «ما خبرشان را بر تو درست ‏حكایت می‏كنیم؛ آنان جوانانی بودند كه به پروردگارشان ایمان آورده بودند و بر هدایتشان افزودیم...».

10. سنت پیروزی نهایی پیامبران

از برخی آیات قرآن برمی‌آید كه پیروزی نهایی پیامبران یك سنت الهی است. البته این سخن بدان معنا نیست كه هیچ پیامبری در راه رسالت خود به شهادت نرسیده است؛ ‌بلكه مقصود آن است كه سرانجام، رسالت پیامبران به هدف خود رسید و دعوت آنان به نتیجة مطلوب انجامید. یكی از نشانه‌های این پیروزی، آن است كه پیامبران و پیروان آنان هیچ‌گاه به عذاب استیصال گرفتار نشدند.(1) در ذیل، به برخی از آیاتی كه بر این سنت الهی دلالت دارند، اشاره می‌كنیم:

إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الأشْهَادُ (غافر:51)؛ «ما پیامبرانمان و مؤمنان را در زندگی دنیا و در روز قیامت، كه شاهدان برای شهادت بر پای می‏ایستند، یاری می‏كنیم».

وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ * وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ (صافات:171ـ173)؛ «و قطعاً فرمان ما دربارة بندگان فرستادة ما از پیش [چنین] رفته است كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتماً پیروز خواهند شد؛ و سپاه ما هرآینه غالب‌آیندگان‌اند».

در برخی آیات، از پیروزی اقوام برخی پیامبران به‌طور خاص سخن می‌رود؛ مانند چیره شدن پیروان عیسی علیه السلام بر گروهی از كافرانِ بنی‌اسرائیل كه به او ایمان نیاوردند:


1. در درس پیش گفتیم كه عذاب استیصال، مخصوص كافران است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ (صف:14)؛ ای كسانی كه ایمان آورده‏اید؛ یاران خدا باشید، همچنان‌كه عیسی‏بن‌مریم به حواریان گفت: «چه كسانی مرا در راه خدا یاری می‏كنند؟» حواریان گفتند: «ما یاران خدا هستیم». پس گروهی از بنی‏اسرائیل ایمان آوردند و گروهی كافر شدند. ما كسانی را كه ایمان آورده بودند، بر ضد دشمنانشان مدد كردیم، تا پیروز شدند.

11. سنت حاكمیت مستضعفان باایمان

یكی دیگر از سنت‌های الهی، كه ذكر آن در آیات قرآن آمده نجات مستضعفان از سلطة مستكبران و حاكم شدن آنان بر زمین است. قرآن كریم، پس از بیان این مطلب كه فرعون دسته‌ای از مردم را به استضعاف كشانده بود، می‌فرماید:

وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِی الأرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا یَحْذَرُونَ (قصص:5ـ6)؛ خواستیم بر كسانی كه در آن سرزمین فرودست شده بودند، منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] قرار دهیم و ایشان را وارث [زمین] كنیم، و در زمین قدرتشان دهیم و [ازطرفی] به فرعون و هامان و لشكریانشان آنچه را كه از جانب آن بیمناك بودند، بنمایانیم.

هرچند این آیه دربارة بنی‌اسرائیل است و مقصود از «الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا» آنان‌اند كه فرعون به استضعافشان كشانده بود، بر اساس قاعدة «القرآن یجری مجری الشمس

والقمر»،(1) و به‌ویژه با نظر به اینكه فعل «نرید» مضارع است و بر دوام و استمرار دلالت دارد، می‌توان از این آیه به یك سنت الهی دست یافت.(2) بر اساس این سنت، سرانجام مستضعفان در زمین حاكمیت خواهند یافت و پیشوای مردم خواهند شد؛ اما این نكته را نیز باید یادآوری كرد كه وعدة پیشوایی به مستضعفان، به سبب ایمان آنان است، نه صرفاً ازآن‌جهت كه مستضعف‌اند؛ زیرا در میان مستضعفان هم كسانی هستند كه خداوند آنها را به دوزخ می‌برد. قرآن كریم از گفت‌وگوی این افراد با فرشتگان، پس از مرگ و فرجامی سخت، چنین گزارش می‌دهد:

إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیرًا (نساء:97)؛ كسانی كه بر خویشتن ستمكار بوده‏اند، [وقتی] فرشتگان جانشان را می‏گیرند، می‏گویند: «در چه [حال] بودید؟» پاسخ می‏دهند: «ما در زمین از مستضعفان بودیم». می‏گویند: «مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت كنید؟» پس آنان جایگاهشان دوزخ است؛ و [دوزخ] بدسرانجامی است.

اینان چه‌بسا سراسر عمر خود را در استضعاف سپری می‌كنند و در پایان نیز، روانة دوزخ می‌شوند؛ درحالی‌كه اگر عنوان استضعاف، به‌تنهایی ملاك برتری بود، نباید هیچ‌یك از آنان جهنمی می‌شد. این گروه، اگر مستضعفانی باایمان بودند و به


1. این قاعده برگرفته از روایاتی است كه قرآن كریم را كتابی برای تمام زمان‌ها معرفی می‌كنند؛ مانند روایت نقل‌شده از امام باقر علیه السلام : إِنَّ الْقُرْآنَ حَیٌّ لَمْ یَمُتْ وَإِنَّهُ یَجْرِی كَمَا یَجْرِی اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ وَكَمَا یَجْرِی الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَیَجْرِی عَلَی آخِرِنَا كَمَا یَجْرِی عَلَی أَوَّلِنَا (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج35، ص403، ح21).

1. در درس‌های مربوط به امامت دربارة این موضوع به‌تفصیل سخن خواهیم گفت كه طبق روایات، تأویل این آیه مربوط به ظهور حضرت ولی‌عصرعجل الله تعالی فرج الشرف در آخرالزمان است.

فرمان‌های خداوند عمل می‌كردند، در برابر ایمان و تلاششان در راه خدا، شایستة بهشت می‌شدند.

در اینجا ممكن است این پرسش مطرح شود كه پس چرا در آیة پنجم سورة قصص به‌جای «الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا» تعبیر «الَّذِینَ آمَنُوا» به كار نرفته است؛ حال‌آنكه طبق یك قاعدة كلی، موضوعِ هر قضیه، بیانگر علیت ثبوت محمول است. بر اساس این قاعده، علت حكم، یعنی «نُرِیدأَنْ نَمُنَّ...»، همان وصف استضعاف است.

پاسخ این است كه اشاره به وصف استضعاف در این آیه، برای رساندن نكته‌ای خاص است؛ زیرا در آیة پیش ‌از آن آمده است كه فرعون یك دسته از مردم را به ضعف كشانده یا ضعیف شمرده بود. با توجه به این مطلب، آوردن وصف استضعاف در این آیه برای آن است كه بگوید: خدا همان مردمی را كه در ناتوانی بودند و فرعون ضعیفشان می‌شمرد، مشمول نعمت خاص خود گرداند و به سروری و آقایی رساند. درحقیقت پیام این آیه آن است كه قدرت و ارادة خداوند برتر از اسباب عادی طبیعی و اجتماعی، و حاكم بر جوامع طاغوتی توخالی است، و ثروت و قدرت مادی معیار سروری نیست. در آیة مشابهی آمده است:

وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ كَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأرْضِ وَمَغَارِبَهَا (اعراف:137)؛ «و به آن گروهی كه پیوسته تضعیف می‌شدند، [بخش‌های] باختر و خاور سرزمین [فلسطین] را، كه در آن بركت قرار داده بودیم‌، به میراث عطا كردیم».

قرآن می‌خواهد به ما بفهماند كه ضعف این گروه از مردم مانع از آن نیست كه خدا آنان را رفعت بخشد و به آقایی برساند و آنان را وارث نعمت‌های زمین كند. خداوند در آیة دیگری نیز به اهل ایمان و عمل صالح وعده می‌دهد كه سرانجام در زمین استقرار ‌یابند و حاكمیت از آنِ ایشان شود:

وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ

كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (نور:55)؛ خدا به كسانی از شما كه ایمان آورده‏اند و كارهای شایسته كرده‏اند، وعده داد كه در روی زمین جانشین دیگرانشان كند؛ همچنان‌‌كه مردمی را كه پیش از آنها بودند، جانشین دیگران كرد و دینشان را، كه خود برایشان پسندیده است‌، استوار سازد و وحشتشان را به ایمنی بدل كند. مرا می‏پرستند و هیچ‌چیزی را با من شریك نمی‏كنند و آنها كه ازاین‌پس ناسپاسی كنند، نافرمان‌اند.

چکیده

1. خداوند، طبق سنت عذاب، بر مخالفان پیامبران، بعد از آنكه طبق سنت استدراج در گناه بیشتر فرومی‌روند، عذاب می‌فرستد.

2. سنت عذاب، متأثر از سنت‌های دیگر، و مشروط به رسیدن اجل مردم است و محدود به دنیاست.

3. عذاب استیصال ویژة كافران است؛ پس اگر مؤمنی در میان جماعت كافران باشد، خداوند هنگام عذاب استیصال وی را نجات می‌دهد.

4. خداوند افزون بر سنت عمومی هدایت، كه شامل همة انسان‌ها می‌شود، با لطف ویژة خود مؤمنان و صالحان را به‌طور خاص هدایت می‌كند. بهره‌مندان از این هدایت رهیافته خواهند بود.

5. بنابر سنتی الهی، به‌رغم تحمل سختی‌های فراوان، پیامبران و مؤمنان از یاری خداوند بهره‌مند می‌شوند.

6. از آیات قرآن كریم برمی‌آید كه یكی از سنت‌های الهی، نجات مستضعفان باایمان از دست مستكبران، و حاكمیت بخشیدن به آنان است.

پرسش‌ها

1. با بیان آیه‌ای از قرآن كریم، سنتی الهی را كه موجب گمراه شدن ستم‌پیشگان می‌شود، تبیین كنید.

2. سنت عذاب، شرایط و محدودیت تحقق آن را بیان كنید.

3. سنت هدایت ویژة الهی برای مؤمنان و صالحان، و ویژگی‌های آن را بنویسید.

4. گرفتاری و حتی كشته شدن برخی پیامبران، چگونه با سنت یاری آنها سازگار است؟

5. سنت نجات و حاكمیت بخشیدن مستضعفان باایمان را توضیح دهید.

1. با استناد به آیه‌ای ثابت كنید كه سنت فزونی نعمت در پی سپاسگزاری، شامل نعمت معنوی نیز می‌شود.

 

منابعی برای مطالعة بیشتر

1. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1368، بخش سنت‌های الهی.

2. مرادخانی، احمد، سنت‌های اجتماعی الهی، چ1، انتشارات مركز جهانی علوم اسلامی، قم، 1386.

3. حامد مقدم، احمد، سنت‌های اجتماعی در قرآن كریم، چ2، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، مشهد، 1369،‌ فصل سوم تا آخر كتاب.

4. نجفی علمی، محمدجعفر، برداشتی از جامعه و سنن اجتماعی در قرآن، چ1، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1371، ص149272.

 

پژوهش

با مراجعه به آیات عذاب، كه شماری از آنها در پیوست آمده است، بررسی كنید كه آیا نوع جرم مجرمان در نوع عذاب آنها مؤثر بوده است.

پیوست: آیات مربوط به سنت عذاب مخالفان پیامبران

در این درس بخشی از مباحث سنت عذاب را، در میان دیگر سنن الهی جاری دربارة مخالفان پیامبران، بررسی كردیم. با توجه به اهمیت و گستردگی این بحث در قرآن كریم، شایسته است كه آیات دیگر مربوط به این مسئله را در پیوست درس بررسی كنیم. این آیات چند دسته‌اند:

 

دستة اول

برخی از آیات قرآن به مسئلة عذاب اقوام پیشین، به‌صورت كلی و بدون سخن از قوم یا اقوام خاص، اشاره دارند. برای نمونه، در سورة انعام می‌خوانیم:

أَلَمْ یَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِی الأرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَیْهِمْ مِدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأنْهَارَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِینَ (انعام:٦)؛ آیا ندیده‌اید كه پیش از آنان چه بسیار امت‌ها را هلاك كردیم؟ [امت‌هایی كه] در زمین به آنان امكاناتی دادیم كه برای شما آن امكانات را فراهم نكرده‌ایم، و [باران‌های] آسمان را پی‌در‌پی بر آنان فروفرستادیم، و رودبارها از زیر [شهرهای] آنان روان ساختیم. پس ایشان را به [سزای] گناهانشان هلاك كردیم، و پس از آنان نسل‌های دیگری را پدید آوردیم.

همان‌گونه‌ كه ملاحظه می‌شود، این آیه اصلِ تحقق كیفر الهی را دربارة جمعی از امت‌های گذشته بیان می‌كند، بدون آنكه ذكری از آن اقوام به میان آورد. آیات دیگری نیز ازاین‌دست هست كه از آن جمله می‌توان به این آیات اشاره كرد: آیات 10ـ11 سورة انعام؛ 41 سورة انبیاء؛ 40 سورة هود؛ 52ـ53 سورة عنكبوت؛ 52ـ53 سورة انفال؛ 32 سورة رعد؛ 10ـ13 سورة حجر؛ 9 ، 42 و 47 سورة روم؛ 25ـ26 سورة فاطر؛ 21ـ22 سورة مؤمن؛

82ـ85 سورة فصلت؛ 7ـ8 سورة‌ زخرف؛ 45ـ46 سورة حج؛ 98 سورة مریم؛ 10 و 13 سورة محمدصلی الله علیه و آله؛ 36ـ37 سورة ق.

دستة دوم

در آیاتی نیز سخن از عذاب چندین قوم به میان آمده است. برای مثال، در سورة فجر، پس از اشاره به اقوام عاد و ثمود و فرعون، می‌فرماید: فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَاب (فجر:١٣)؛ «[تا اینكه] پروردگارت بر سر آنها تازیانة عذاب را فرونواخت».

دستة سوم

در دستة دیگری از آیات، خداوند عذاب یك قوم خاص را گزارش می‌كند. ما برای هر قوم به نقل یكی از این دسته آیات اكتفا كرده، خوانندگان را به مطالعة دیگر آیات ارجاع می‌دهیم.

الف) قوم نوح علیه السلام

فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ فِی الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا عَمِینَ (اعراف:٦٤)؛ «پس او (نوح) را تكذیب كردند، و ما او و كسانی را كه با وی در كشتی بودند، نجات دادیم، و كسانی را كه آیات ما را دروغ پنداشتند، غرق كردیم؛ زیرا آنان گروهی كور[دل] بودند».

دیگر آیات مربوط به عذاب قوم نوح علیه السلام و هلاكتشان ازاین‌قرارند: آیات 73 سورة یونس؛ 39ـ40 سورة هود؛ 77 سورة انبیاء؛ 27 سورة مؤمنون؛ 37 سورة فرقان؛ 120 سورة شعراء؛ 14 سورة عنكبوت؛ 82 سورة صافات؛‌ 46 سورة ذاریات؛ 15 سورة قمر؛ 25 سورة نوح.

ب) قوم عاد (قوم هود علیه السلام )

فَأَنْجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَمَا كَانُوا مُؤْمِنِینَ (اعراف:٧٢)؛ «پس او (هود) و كسانی را كه با او بودند، به رحمتی از خود رهانیدیم؛ و كسانی را كه آیات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند، ریشه‌كن كردیم».

آیات دیگری نیز در ارتباط با عذاب قوم عاد داریم كه عبارت‌اند از:‌ آیات 59ـ60 سورة هود؛ 41 سورة مؤمنون؛ 139 سورة شعراء؛ 16 سورة فصلت؛ 21ـ25 سورة احقاف؛ 41ـ42 سورة ذاریات؛ 19ـ20 سورة قمر؛ 7 سورة‌ حاقّه.

ج)‌ قوم ثمود (قوم صالح علیه السلام )

فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ (اعراف:٧٨)؛ «آن‌گاه زمین‌لرزه آنان (قوم صالح علیه السلام ) را فروگرفت و در خانه‌هایشان از پا درآمدند».

در این آیات نیز، به عذاب قوم ثمود اشاره شده است: آیات 68 سورة هود؛ 158 سورة شعراء؛ 51ـ52 سورة نحل؛ 17 سورة فصلت؛ 44 سورة ذاریات؛ 31 سورة‌ قمر؛ 5 سورة حاقه؛ 13ـ15 سورة شمس.

د) قوم لوط علیه السلام

وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ مَطَرًا فَانْظُرْ كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ (اعراف:٨٤)؛ «و بر سر آنان (قوم لوط) بارشی [از مواد گوگردی] بارانیدیم. پس ببین فرجام گنهكاران چه‌سان بود».

دیگر آیات حاكی از عذاب قوم لوط ازاین‌قرارند: آیات 82 سورة هود؛ 73ـ74 سورة‌ حجر؛ 58 سورة نحل؛ 173ـ174 سورة شعراء؛ 34ـ35 سورة عنكبوت؛ 136 سورة صافات؛ 32ـ33 سورة ذاریات؛ 34ـ39 سورة قمر.

ه‍‌) قوم ابراهیم علیه السلام

در قرآن آیة صریحی كه حاكی از عذاب و هلاكت قوم ابراهیمعلیه السلام  باشد، نیامده است. تنها آیة درخور توجه دراین‌باره این آیه است:

وَأَرَادُوا بِهِ كَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الأخْسَرِینَ (انبیاء:٧٠)؛ «و خواستند به او نیرنگی بزنند، و[لی] آنان را زیان‌كارترین [مردم] قرار دادیم».

این آیه تلویحاً به عذاب مخالفان ابراهیم علیه السلام اشاره می‌كند، ولی دربارة چگونگی آن سخنی نمی‌گوید.

و) قوم شعیب علیه السلام

وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا شُعَیْبًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ (هود:٩٤)؛ «و چون فرمان آمد، شعیب و كسانی را كه با او ایمان آورده‌ بودند، به رحمتی از جانب خویش نجات دادیم؛ و كسانی را كه ستم كرده بودند، فریاد [مرگبار] فروگرفت، و در خانه‌هایشان از پا درآمدند».

در آیات دیگری نیز به هلاكت كافران قوم شعیب علیه السلام اشاره شده است:‌ آیات 91 سورة اعراف؛ 189ـ190 سورة شعراء؛ 37 سورة عنكبوت.

ز) قوم فرعون

قرآن از دو نوع عذاب برای قوم فرعون سخن می‌گوید: نخست، عذاب‌های تنبیهی كه پس از بعثت موسی علیه السلام بر آنان نازل می‌شد تا شاید از غفلت به درآیند و متذكر شوند. این عذاب‌ها به شكل‌های مختلفی همچون خشك‌سالی و طوفان نازل می‌شد و برخی آیات قرآن از آن خبر می‌دهند:

وَلَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّكَّرُونَ

(اعراف:١٣٠)؛ «و درحقیقت ما فرعونیان را به خشك‌سالی و كمبود محصولات دچار كردیم، باشد كه عبرت گیرند».

فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَالْجَرادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفادِعَ وَالدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ (اعراف:١٣٣)؛ «پس بر آنان طوفان و ملخ و كنة ریز و غوك‌ها و خون را به‌صورت نشانه‌هایی آشكار فرستادیم و باز سركشی كردند و گروهی بدكار بودند».

نوع دوم از عذاب‌های نازل‌شده بر قوم فرعون، عذاب استیصال بود كه به غرق شدن آنان در دریا انجامید:

فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ (اعراف:١٣٦)؛ «سرانجام از آنان انتقام گرفتیم و در دریا غرقشان ساختیم؛ چراكه آیات ما را تكذیب كردند و از آنها غافل بودند».

در قرآن آیات بسیاری دربارة این واقعه هست كه از آن جمله می‌توان به این آیات اشاره كرد: 50 سورة بقره؛ 91ـ92 سورة یونس؛ 99 سورة هود؛ 203 سورة اسراء؛ 78 سورة طه؛ 48 سورة‌ مؤمنون؛ 36 سورة فرقان؛ 66ـ67 سورة‌ شعراء؛ 14 سورة نحل؛ 40 سورة قصص؛ 45 سورة مؤمن؛ 55ـ56 سورة زخرف؛ 40 سورة ذاریات؛ 16 سورة مزمل؛ 25 سورة نازعات.

ح) قوم كافر به عیسی علیه السلام

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَكَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ (صف:14)؛ ای كسانی كه ایمان آورده‏اید، یاران خدا باشید، همچنان‌ كه عیسی‏بن‌مریم به حواریان گفت: «چه كسانی مرا در راه

خدا یاری می‏كنند؟» حواریان گفتند: «ما یاران خدا هستیم». پس گروهی از بنی‏اسرائیل ایمان آوردند و گروهی كافر شدند. ما كسانی را كه ایمان آورده بودند، بر ضد دشمنانشان مدد كردیم تا پیروز شدند.

از این آیه برمی‌آید كه عذاب قوم عیسی علیه السلام مغلوب شدنشان در مقابل مؤمنان بوده است. در آیة دیگری نیز بعد از اشاره به بعثت حضرت عیسی علیه السلام ، می‏فرماید:

فَاخْتَلَفَ الأحْزَابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ (زخرف:65)؛ «گروه‌ها با هم اختلاف كردند؛ پس وای بر ستمكاران از عذاب دردآور قیامت».

گرچه این آیه دلالت صریحی ندارد كه این عذاب دردناك در دنیا اتفاق افتاده باشد، احتمال دارد كه مقصود از آن، همان شكست كافران از مؤمنان باشد.

دستة چهارم

در شماری از آیات قرآن كریم، سخن از عذاب جماعت‌هایی به میان می‌آید كه به نام پیامبرانشان خوانده نشده‌اند. در اینجا به برخی از این گروه‌ها اشاره می‌كنیم.

الف) اصحاب سَبت

...فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ (بقره:٦٥)؛ «...پس ایشان [اصحاب سبت] را گفتیم بوزینگانی طردشده باشید».

ب) قوم سبأ

فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ... (سبأ:١٦)؛ «پس [قوم سبأ] روی گردانیدند، و بر آنها سیل [سدّ] عرم را روانه كردیم...».

ج)‌ اصحاب رس

وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَیْنَ :ذَلِكَ كَثِیرًا (فرقان:٣٨)؛ «و [نیز] عادیان و ثمودیان و اصحاب رسّ و نسل‌های بسیاری میان این [جماعت‌ها] را [هلاك كردیم]».

د) اصحاب فیل

وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ * تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ * فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ (فیل:3ـ5)؛ «و بر سر آنها (اصحاب فیل) دسته‌دسته پرندگان «ابابیل» فرستاد، [كه] بر آنان سنگ‌هایی از گل [سخت] می‌افكندند؛ و [سرانجام، خدا] آنان را مانند كاه جویده‌شده گردانید».

دستة پنجم

در برخی آیات نیز سخن از عذاب یك شخص خاص در میان است؛ برای مثال، دربارة قارون می‌خوانیم:

فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الأرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِینَ (قصص:٨١)؛ «آن‌گاه او (قارون) را با خانه‌اش در زمین فروبردیم، و گروهی نداشت كه در برابر [عذاب] خدا او را یاری كنند و [خود نیز] نتوانست از خود دفاع كند».