درس بیست‌وپنجم

 

درس بیست‌وپنجم

امامت و ضرورت آن

 

 

از دانش‌پژوه انتظار می‌رود پس از فراگیری این درس:

1. بتواند مفهوم لغوی و اصطلاحی امام و امامت را بیان كند؛

2. تفاوت مقام نبوت و مقام امامت را بیان كند؛

3. تبیین و تحلیلی از دلالت دو آیة قرآن را دربارة ضرورت امامت فراگیرد؛

4. بتواند بر ضرورت ولایت و امامت ائمه استدلال كند.

 

 

 

 

 

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ؛ (مائده:٦٧)؛ ای پیامبر، آنچه ازسوی پروردگارت به‌سوی تو فرود آمده، به مردم برسان و اگر انجام ندهی، رسالت الهی را نرسانده‌ای و خدا تو را [از فتنه‌انگیزی و عكس‌العمل نادرست] مردم نگه می‌دارد.

 

پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله پس از هجرت به مدینه، جامعة اسلامی را بنا نهاد و افزون بر تبلیغ رسالات الهی و تعلیم و تربیت مردم، قضاوت و تصمیم‌گیری در مسائل نظامی و دفاعی و دیگر مسائل حكومتی را نیز به ‌عهده گرفت و امور دین و دنیای مردم را سامان داد. قرآن كریم، افزون بر واجب دانستن اطاعت مطلق از آن حضرت،(1) تأكید می‌كند كه مسلمانان باید در مسائل سیاسی و قضایی و نظامی از آن حضرت فرمان‌برداری كامل داشته باشند؛(2) ازاین‌رو مسلمانان خود را موظف به اطاعت از اوامر ایشان می‌دانستند.


1. ر.ك: آل‌عمران (3)، 32؛ نساء (4)، 13، 14، 69، 80؛ مائده (5)، 92؛ انفال (8)، 1، 20، 46؛ توبه (9)، 71؛ نور (24)، 51، 52، 54، 56؛ احزاب (33)، 66، 71؛ حجرات (49)، 14؛ فتح (48)، 17؛ محمد (47)، 32؛ مجادله (58)، 13؛ ممتحنه (60)، 123؛ تغابن (64)، 12؛ جن (72)، 23.

2. ر.ك: آل‌عمران (3)، 153؛ نساء (4)، 42، 59، 65، 105؛ مائده (5)، 48؛ حج (22)، 67؛ احزاب (33)، 6، 36؛ مجادله (58)، 8، 9؛ حشر (59)، 7.

بنابراین پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله، افزون بر منصب نبوت و رسالت و تعلیم احكام اسلام، منصب الهی دیگری نیز در مقام فرمانروای جامعة اسلامی داشت كه منصب‌های فرعی قضاوت و فرماندهی نظامی از آن اشتقاق یافته بود.(1) روشن است دینی كه ادعای رهبری همة جوامع بشری را تا پایان جهان دارد، باید به این‌گونه مسائل نیز اهمیت بدهد.

در بحث خاتمیت اثبات شد كه بنابر آیات قرآن كریم و روایات، پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله آخرین پیامبر الهی است و بعد از او هیچ پیامبری نخواهد آمد. حال این پرسش مطرح است كه آیا بعد از رحلت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله هم، انسان‌ها به پیشوای الهی نیاز دارند؟ آیا خداوند خود كسانی را برای این مسئولیت تعیین كرده و رسالت ابلاغ آن را بر عهدة پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله نهاده است، یا اینكه مرجعیت دینی و حاكمیت اسلامی نیز مانند نبوت و رسالت پایان یافته است و چون خداوند كسی را بر این منصب نگمارده، نصب حاكم بر عهدة خود مسلمانان است؟

اهل سنت برآن‌اند كه پیامبر كسی را برای حكومت و جانشینی خود نصب نكرده است. آنان با پذیرش مشروعیت امامت بدون نصب الهی، نخستین پایة تفكیك دین از سیاست را گذاشتند؛ اما شیعیان معتقدند كه پیامبر جامعة اسلامی را به حال خود رها نكرده، و به دستور خداوند حاكمان آن را تعیین كرده است. بنابراین مسئلة امامت از دیدگاه شیعه یك مسئلة تاریخیِ صرف یا حتی یك حكم فقهی فرعی نیست، بلكه یك اصل اعتقادی و بنیادین اسلام است.

1. مفهوم‌شناسی امامت

1ـ1. مفهوم لغوی

واژة «امامت» از مادة «أ ـ م ـ م» است. «اَمَّ» یعنی «قصد كرد» و «اَلأُمّ» به‌معنای پرچمی است


1. در درس‌های پیشین به‌تفصیل دربارة این موضوع سخن گفتیم.

كه لشكریان به ‌دنبال آن حركت می‌كنند. «اَمَّ القومَ» یعنی در جلوی قوم قرار گرفت.(1) «اَمام» به‌معنای «جلو» است، در مقابل «خَلفْ» كه به جهت پشت‌سر اطلاق می‌شود. به نظر می‌رسد «اِمام» از واژة «اَمام» گرفته شده، و منظور از آن هر موجودی است كه پیش رو قرار می‌گیرد. این موجود ممكن است یك انسان، یك شیء مادی، امری معنوی یا حتی یك مكان باشد؛ اطلاق «امام» بر امام جماعت، امام جمعه و رهبر نیز از همین مقوله است. به‌طور كلی هركس در كارها مقدم باشد و به او اقتدا كنند، امام‌ است؛ چنان‌كه پیامبرصلی الله علیه و آله امام‌الائمه است، و خلیفه امام‌الرعیة، و قرآن امام‌المسلمین است.(2) همة این معانی از همان معنای «پیش‌» گرفته شده‌اند. معادل فارسی امام «پیشوا» است، و امامت به‌معنای پیشوایی و رهبری است.(3) البته امامت مختص راه صحیح نیست و ممكن است كسی در مسیر گمراهی و فساد امام باشد.(4)

2ـ1. كاربرد امام در قرآن

واژة «امام»، و جمع آن «ائمه»، بیش از ده بار در قرآن كریم تكرار شده، و تقریباً در همه‌جا به‌معنای چیزی است كه پیش رو قرار دارد.

قرآن كریم در توصیف «اصحاب لوط» و شهر «اصحاب ایكه»، واژة‌ «امام» را دربارة راهی كه پیش روست، به كار برده است: فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِینٍ (حجر:٧٩)؛ «پس، از آنان انتقام گرفتیم و آن دو [شهر، اكنون] بر سر راه پیش رو و آشكار است». این جمله خطاب به مردم حجاز است كه وقتی به شام می‌روند، این دو مكان پیش راهشان قرار دارد.(5)


1. خلیل‌بن‌احمد فراهیدی، ترتیب كتاب العین، ج8، ص429ـ430؛ محمدبن‌مكرم‌بن‌منظور، لسان العرب، ج1، ص212ـ215.

2. خلیل‌بن‌احمد فراهیدی، ترتیب كتاب العین، ج8، ص428ـ429؛ احمدبن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص28.

3. محمدبن‌مكرم‌بن‌منظور، لسان العرب، ج1، ص212ـ215.

4. محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص134؛ همو، اصول عقاید (2)؛ راهنماشناسی، ص394؛ همو، در پرتو ولایت، ص257ـ259.

5. همو، در پرتو ولایت، ص258؛ ر.ك: خلیل‌بن‌احمد فراهیدی، ترتیب كتاب العین، ج8، ص429.

در آیة 17 سورة هود، كتاب‌های آسمانی نیز «امام»، به‌معنای پیشوا، خوانده شده‌اند: وَمِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسی إِماماً وَرَحْمَةً؛(1) «و پیش از وی، كتاب موسی راهبر و مایة رحمت بوده است». همچنین در آیة إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَی وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ (یس:١٢)،(2) «امام» بر كتاب تكوینی، یعنی لوح محفوظ، اطلاق شده است؛ شاید ازاین‌جهت كه دربردارندة قضای حتمی است و وقایع و حوادث، پیشاپیش در آن ثبت شده، و آنچه در خارج می‌گذرد، مطابق با آن است.(3)

قرآن كریم بارها واژة امام را دربارة اشخاص نیز به كار برده است؛ ازجمله دربارة ابراهیم علیه السلام : قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا (بقره:١٢٤)؛ «[خدا به ابراهیم علیه السلام ] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم»؛(4) و دربارة پیشوایان طریق گمراهی: أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ (قصص:٤١)؛ «پیشوایانی كه به‌سوی آتش فرامی‌خوانند»؛ و نیز: أَئِمَّةَ الْكُفْرِ (توبه:١٢)؛ «پیشوایان كفر».

پس امام در قرآن كریم نیز به همان معنای لغوی و در مصادیق مختلف آن (شیء مادی، شخص انسانی و موجود معنوی) به كار رفته است؛ اما در برخی آیات، این معنا به ‌همراه ویژگی‌های خاصی برای برخی انسان‌ها ذكر شده است.

در آیة 124 سورة بقره آمده است:‌

وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ(بقره:١٢٤)؛ و آن‌گاه كه ابراهیم را خداوندگارش به اموری چند بیازمود و او آنها را به انجام رسانید، [خداوند] گفت: «تو را پیشوای مردم قرار دادم». [ابراهیم] گفت:


1. همین عبارت در آیة 12 سورة احقاف نیز آمده است.

2. «ما مردگان را زنده می‌كنیم، آنچه پیش فرستاده‌اند و آثارشان را ثبت می‌كنیم و هر چیزی را در نوشتة روشن ـ لوح محفوظ ـ به شمار آورده‌ایم».

3. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص67.

4. در این آیات نیز امام به‌معنای پیشوا آمده است: فرقان (25)، 74؛ اسراء (17)، 71؛ انبیاء (21)، 73؛ قصص (28)، 8؛ سجده (32)، 24.

«و از فرزندان من [نیز پیشوایان قرار ده]»؛ [خداوند] گفت: «پیمان من به ستمكاران نمی‌رسد».

منظور از امامت در این آیه امری غیر از نبوت و رسالت،(1) و قطعاً فراتر از آنهاست؛(2) زیرا حضرت ابراهیم علیه السلام وقتی به این مقام دست یافت كه سال‌ها از رسالت و نبوتش می‌گذشت و تا آن زمان آزمون‌ها و ابتلائات بسیاری را پشت‌سر گذاشته بود.(3) همچنین امامت مطرح‌شده در این آیه، به ‌دلیل ‌آنكه امامت برای مردم است (إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا)، نمی‌تواند یك مقام تكوینی صرف، و تنها مرتبه‌ای از مراتب قرب خداوند مانند صلاح و اخلاص باشد.

آنچه با ظاهر این آیه و شواهد و قراین آن سازگار است، دو احتمال زیر است:

الف) امامت یك مقام تشریعی بالاتر از نبوت است، و ازاین‌رو پیروی از امام در همة رفتارها و گفتارهایش به‌طور مطلق واجب است. درحالی‌كه مقام نبوت و رسالت ذاتاً مقتضی پیروی از پیامبر در همة حركاتش نیست، بلكه تنها مستلزم پیروی از اموری است كه او از جانب خداوند به مردم می‌رساند؛ مگر اینكه دلیل دیگری وجوب تبعیت مطلق را ثابت كند؛(4)

ب) امامت مقامی تكوینی و فراتر از نبوت است؛ ازاین‌رو امام قدرت به كمال


1. فخر رازی در تفسیر مفاتیح الغیب، جزء 4، ص36، امامت را همان نبوت و رسالت دانسته است؛ ولی با توجه به اینكه در این آیه حضرت ابراهیم علیه السلام از ذریة خود سخن به میان می‌آورد، درمی‌یابیم كه انتصاب او به مقام امامت، پس از بشارت فرشتگان دربارة فرزنددار شدن آن حضرت بوده است (حجر:55) و این بشارت كه پیش از هلاك قوم لوط داده شد، در زمان پیری حضرت ابراهیم علیه السلام بود؛ به ‌گونه‌ای ‌‌كه از بشارت فرزند تعجب كردند؛‌ درحالی‌كه آن حضرت از جوانی به مقام نبوت رسیده بود (مریم:34؛ انبیاء:60)؛ افزون بر اینكه برخی ابتلائات دشوار آن حضرت نیز پس از تولد حضرت اسماعیل علیه السلام بوده است. پس امامت در این آیه نمی‌تواند همان رسالت باشد (صافات:106).

2. ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی و دیگران، الامامة والولایة فی القرآن الكریم، ص27ـ28؛ محمدتقی مصباح یزدی، در پرتو ولایت، ص260ـ261.

3. البته واضح است كه منظور از این مطلب، برتری دوازده امام بر پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله نیست؛ زیرا آن حضرت نیز، افزون بر مقام نبوت و رسالت، مقام امامت را نیز دارا بود. در اینجا منظور تنها مقایسة مقام امامت و نبوت است.

4. از آیة ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّه (و هیچ پیامبری را نفرستادیم جز آنكه با اذن خدا اطاعت شود)، می‌توان استظهار كرد كه پیروی از همة پیامبران به‌طور مطلق واجب است؛ ولی این دلالت در حد ظهور است و چون صراحت ندارد، قطعی نیست.

رساندن و هدایت تكوینی افراد مستعد را دارد. به‌عبارت‌دیگر، امام واسطة فیض الهی برای به كمال رساندن نفوس مستعد است، و این هدایت غیر از هدایت تشریعی است كه برای همة انسان‌ها به‌طور یك‌سان وجود دارد.

از آیة وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَكانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ (سجده:٢٤)(1) و آیات وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِینَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا... (انبیاء:72ـ٧٣)؛ «و اسحاق را به او بخشیدیم و یعقوب را به او فزونی دادیم و همه را نیكوكاران و شایستگان گردانیدیم و ایشان را پیشوایانی قرار دادیم كه به امر ما راه نمایند...» دو نكته در تأیید معنای دوم برمی‌آید: نخست آنكه مقام امامت مختص حضرت ابراهیم علیه السلام نبوده است و صبر و یقین برای رسیدن به این مقام مؤثر است؛ دوم آنكه مقید شدن هدایت در این دو آیه به امر الهی (بامرنا)، دلالت بر آن دارد كه این هدایت، تنها نشان دادن راه سعادت كه وظیفة پیامبران نیز بوده، نیست، بلكه رساندن بندگان خدا به كمال است كه به‌حقیقت كار خداست و امامان واسطة این هدایت‌اند.(2)

این دو معنا با یكدیگر سازگار و قابل جمع‌اند و یكی در طول دیگری قرار دارد. ظاهر این آیه، مقامی تشریعی برای حضرت ابراهیم علیه السلام اثبات می‌كند كه مستلزم حجیت مطلق قول و فعل و تقریر اوست؛ باطن آیه نیز مقامی تكوینی برای وی اثبات می‌كند، و یكی از ویژگی‌های این مقام تكوینی آن است كه هدایت الهی به ‌دست اوست. پس این دو معنا، همان‌گونه كه مقتضای معانی ظاهری و باطنی آیات است، در طول یكدیگرند.(3)


1. «و برخی از بنی‌اسرائیل را پیشوا قرار دادیم كه به امر ما راه نمایند، برای آنكه صبر كردند و دربارة نشانه‌های ما به مقام یقین دست یافتند».

2. محمدتقی مصباح یزدی و دیگران، الامامة والولایة فی القرآن الكریم، ص28ـ29؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج2، ص140ـ142؛ همو، اصول عقاید (2)؛ راهنماشناسی، ص336ـ350.

3. در اینجا منظور از معنای باطنی، همان تعریف اصطلاحی علامه طباطباییرحمه الله است كه به نوعی تنقیح مناط بازمی‌گردد، نه معنای بطنی خارج از دسترس برای غیرمعصومان. برای آگاهی از این اصطلاح، ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص20ـ25؛ همو، المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص63ـ68.

3ـ1. امامت در اصطلاح كلام و در فرهنگ شیعی

امامت، در اصطلاح علم كلام، به‌معنای ریاست همگانی و فراگیر بر جامعة اسلامی در همة‌ امور دینی و دنیوی است.(1) امامت را به این معنا، دست‌كم جمعی از دانشمندان اهل سنت نیز پذیرفته‌اند؛ زیرا كسی را خلیفة‌ پیامبرصلی الله علیه و آله و امام مسلمین می‌دانند كه در امور دین و دنیا بر جامعة اسلامی ریاست عام دارد؛ ولی در فرهنگ شیعه منظور از امام كسی است كه كلیة مقامات پیامبر را، به‌جز وحی و نبوت، داراست؛ یعنی همانند پیامبر، كلام او در تبیین و تفصیل وحی (قرآن) مطاع است، عصمت و علم خدادادی دارد، و خداوند ریاست عام بر مردم را در امور دین و دنیا به او تفویض كرده است.

2. ضرورت امامت

برای اثبات حقانیت شیعه در مسئلة امامت، ازجمله امامت عامه و خاصه، دلایل فراوانی در كتب كلامی ذكر شده است كه بیشتر آنها را دلایل نقلی، اعم از قرآنی و روایی‌، تشكیل می‌دهد.(2) ما در این درس به ذكر یك دلیل عقلی و دو دلیل قرآنی بسنده می‌كنیم.

1ـ2. ضرورت امامت ازنظر عقلی

در درس‌های گذشته گفتیم كه حكمت الهی مقتضی آن است كه هر موجودی دارای هدفی معقول و متناسب باشد و برای رسیدن به آن هدف راهنمایی شود. بر این اساس، آفرینش انسان هنگامی در جهت هدف مطلوب قرار می‌گیرد كه یك وحی الهی، انسان


1. ذكر كلمة «دنیوی» برای تأكید بر وسعت قلمرو امامت است، وگرنه تدبیر امور دنیوی جامعة اسلامی، جزئی از دین است (محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص298).

2. برای اطلاع از حقانیت دیدگاه شیعه در مسائل مربوط به امامت، به‌ویژه دلایل تعیین امامان معصومعلیهم السلام ازسوی خدا و ابلاغ آن به مردم ازسوی پیامبرصلی الله علیه و آله، ر.ك: میرحامد حسین، عبقات الانوار؛ عبدالحسین امینی، الغدیر؛ هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام؛ محمدحسن مظفر، دلائل الصدق؛ سیدعبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات.

را به سعادت دنیا و آخرت و راه رسیدن به آن هدایت كند. به‌عبارت‌دیگر، خداوند باید پیامبرانی را مبعوث فرماید تا راه سعادت دنیا و آخرت را به بشر بیاموزند و این نیازش را برطرف سازند؛ به تربیت افراد مستعد بپردازند و آنان را تا آخرین مرحلة كمالی كه برایشان میسر است برسانند، و در صورت مساعد بودن شرایط اجتماعی، اجرای قوانین اجتماعی دین را به عهده بگیرند.

همچنین گفتیم كه دین مقدس اسلام، دینی همگانی و جاودانی است و پس از پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله، پیامبر دیگری نخواهد آمد. اما ختم نبوت در صورتی با حكمت بعثت انبیا سازگار است كه آخرین شریعت آسمانی، بتواند همة نیازهای بشر را پاسخ گوید و بقای آن تا پایان جهان تضمین‌شده باشد. این ضمانت دربارة قرآن كریم وجود دارد و خداوند مصونیت آن را از هرگونه تغییر و تحریفی تضمین كرده است؛ ولی همة معارف، احكام و قوانین اسلام را نمی‌توان از ظاهر آیات قرآن برداشت كرد؛ برای مثال، قرآن آیات بسیاری دربارة نماز دارد، اما چگونگی نماز خواندن و صدها حكم واجب و مستحب آن از قرآن استنباط نمی‌شود؛ زیرا قرآن درصدد بیان تفاصیل احكام و قوانین نبوده و تعلیم و تبیین آنها را بر عهدة پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله گذاشته است تا او با علم خدادادی‌اش آنها را برای مردم بیان كند. بدین ترتیب، سنت آن حضرت، به‌منزلة یكی از منابع اصیل برای شناخت اسلام، حجت و معتبر است.

با این اوصاف، شرایط دشوار زندگی آن حضرت، مانند چند سال محصور بودن در شِعب ابی‌طالب در مكه و ده سال جنگ با دشمنان اسلام در مدینه، به او فرصت نداد كه همة احكام و قوانین اسلام را برای عموم مردم بیان كند؛ حتی همان اندازه هم كه اصحاب فراگرفتند، ضمانتی برای محفوظ ماندن نداشت، تا جایی كه كیفیت وضو گرفتن آن حضرت، كه سال‌ها مردم بسیاری آن را دیده بودند، موضوع اختلاف واقع شد. وقتی وضو، كه حاجت روزانة همة مسلمانان است و انگیزة چندانی برای تحریف

عمدی آن وجود ندارد، موضوع اختلاف واقع می‌شود، بیم اشتباه و یا تحریفات عمدی در نقل احكام دقیق و پیچیده، به‌ویژه احكام و قوانینی كه با هوس‌های افراد و منافع گروه‌ها برخورد می‌كند، به‌مراتب بیشتر است؛ چنان‌كه خود پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله پیش‌بینی كرده بود كه برخی به‌دروغ مطالبی را به آن حضرت نسبت خواهند داد و به همین دلیل، معیاری برای بازشناسی روایات جعلی از روایات واقعی معرفی كرد.(1) بنابراین حتی اگر پیامبرصلی الله علیه و آله تمام احكام و معارف قرآن را بیان كرده بود، ضمانتی برای بقا و مصونیت آن از تحریف آن وجود نداشت.

با توجه به این نكات، روشن می‌شود كه تنها زمانی دین اسلام می‌تواند دینی كامل، و پاسخ‌گوی نیازهای همة انسان‌ها تا پایان جهان باشد كه در آن، راهی برای تأمین مصالح ضروری جامعه پیش‌بینی شده باشد؛ مصالحی كه با رحلت پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله در معرض تهدید و تضییع قرار می‌گرفت. به نظر می‌رسد تنها راه تأمین این مصالح، وجود جانشینانی شایسته برای رسول اكرمصلی الله علیه و آله است؛ جانشینانی كه با بهره از علم خدادادی بتوانند حقایق دین را با همة ابعاد و دقایقش بیان كنند، و با برخورداری از ملكة عصمت، از خطا و نسیان و گناه مصون باشند تا دین به دستشان تحریف نشود، و هم بتوانند پس از پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله نقش تربیت مردم را به عهده بگیرند و افراد مستعد را به عالی‌ترین مدارج كمال برسانند. همچنین اگر شرایط اجتماعی مساعد بود، امر حكومت و تدبیر امور جامعه را بر عهده بگیرند و قوانین اجتماعی اسلام را اجرا كنند و حق و عدالت را در


1. عن ابی ‌عبد الله علیه السلام قال: خطب النبیصلی الله علیه و آله بمنی فقال: ما جاءكم عنی یوافق كتاب الله فانا قلته وما جاءكم یخالف كتاب الله فلم اقله؛ امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله در منا سخنرانی كرد و در سخنرانی خود فرمود: «آنچه از من برای شما نقل می‌شود، اگر كه با قرآن موافق باشد، سخن من است؛ اما اگر مخالف قرآن است، آن را من نگفته‌ام» (محمدبن‌حسن ‌حر عاملی، وسائل الشیعة، ‌ج27، ص111). علامه امینی نام هفت‌صد تن از دروغ‌پردازان و جعل‌كنندگان حدیث را در كتاب الغدیر آورده است كه به بعضی از آنان بیش از یك‌صدهزار حدیث نسبت داده‌اند (ر.ك: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج5، ص208 به بعد).

جهان گسترش دهند.(1) ازاین‌رو پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله قرآن و عترت را هم‌سنگ قرار داده، فرمود: إِنِّی‏ تَارِكٌ‏ فِیكُمُ‏ الثَّقَلَیْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی؛(2) «به‌راستی من در میان شما دو گوهر گران‌بها و سنگین (مهم) به جای می‌گذارم: كتاب خدا و عترت خودم». قرآن نیز در اهمیت نصب امیر‌المؤمنین علیه السلام به خلافت می‌فرماید: الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی (مائده:٣)؛ «امروز دین شما را برایتان كامل، و نعمتم را بر شما تمام كردم».

حاصل آنكه ختم نبوت هنگامی با حكمت الهی سازگار است كه همراه با نصب امام معصوم باشد؛ امامی كه همة ویژگی‌های پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله را، به‌جز نبوت و رسالت، داشته باشد.

2ـ2. ضرورت امامت از دیدگاه قرآن

برای اثبات ضرورت وجود امام پس از پیامبر، به آیات متعددی می‌توان استناد كرد كه از آن جمله، آیة تبلیغ و آیة اكمال است. در این قسمت چگونگی دلالت این دو آیه را بر ضرورت امامت تبیین می‌كنیم.

الف) آیة تبلیغ

در سورة مائده می‌خوانیم:

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ؛ (مائده:67)؛ ای پیامبر، آنچه را ازسوی خداوندگارت به‌سوی تو فرود


1. آیة تبلیغ (مائده:67) نیز، كه تبلیغ امامت را با تبلیغ كل رسالت هم‌تراز می‌شمرد، بر ضرورت نصب امام به‌مقتضای حكمت الهی اشعار دارد؛ زیرا ارسال دینِ ناقص و سكوت دربارة بخشی از دین كه هم‌سنگ كل رسالت است، با حكمت خداوند سازگار نیست.

2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج23، باب 7، ص145، ح105.

آمده، به مردم برسان و اگر انجام ندهی، رسالت الهی را نرسانده‌ای و خدا تو را از [فتنه‌انگیزی و عكس‌العمل نادرست] مردم نگه می‌دارد. راستی كه خداوند كافران را راه ننماید.

از ظاهر این آیه برمی‌آید كه خداوند پیامبر را مأمور رساندن پیامی مهم و سرنوشت‌ساز به مردم كرده است؛ ولی از بیم واكنش نادرست گروهی از مردم، آن را تا رسیدن فرصتی مناسب به تأخیر انداخته است. در اینجا خداوند با بیان این نكته كه نرساندن این پیام به‌منزلة سكوت دربارة كل رسالت الهی است، به پیامبر اشاره می‌كند كه فرصت مناسب فرارسیده و تأخیر بیش از این شایسته نیست؛ آن‌گاه با تأكید و تهدید به پیامبر فرمان می‌دهد كه این پیام را برساند و نگران واكنش ناشایست مردم نباشد؛ زیرا خداوند او را از آسیب و فتنة مردم مصون می‌دارد و كافران را راه نمی‌نماید.

این لحن خاص آیه، حكایت از آن دارد كه محتوای این پیام نمی‌تواند ابلاغ یكی از احكام فرعی شریعت باشد كه تا آن زمان نازل و یا ابلاغ نشده است؛ بلكه موضوعی است كه سرنوشت اسلام و مسلمین به آن بستگی دارد و امری هم‌سنگ رسالت است. همچنین روشن است كه این آیه نمی‌خواهد پیامبر را به رساندن اصل رسالت نبوی مأمور سازد؛ زیرا در این صورت، جملة‌ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ هیچ نكته‌ای دربرنخواهد داشت و جمله‌ای بی‌محتوا خواهد بود كه صدور آن از خداوند لغو، و ساحت الهی از آن منزه است. با توجه به نكات یادشده، این پیام جز اعلام امامت و خلافت علی علیه السلام پس از پیامبرصلی الله علیه و آله نبوده است و بر همین اساس پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله با نزول این آیه در روز غدیر خم، علی علیه السلام را به ولایت بر مسلمین نصب كرد و پیام الهی را به مردم رساند.(1) این تبیین و تفسیر با روایات متواتری كه در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده نیز تأیید می‌شود.


1. ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی و دیگران، الامامة و الولایة فی القرآن الكریم، ص84ـ91؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص42ـ64.

برای مثال، طبری روایت مفصلی را از زیدبن‌ارقم نقل می‌كند كه در آن آمده است: پیامبرصلی الله علیه و آله در بازگشت از حجةالوداع، ظهر هنگام در هوایی گرم، در غدیر خم نزول اجلال فرمود، و ضمن خطبه‌ای فرمود:

ان الله تعالی انزل الیّ «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» وقد امرنی جبرئیل عن ربی ان اقوم فی هذا المشهد واعلم كل ابیض واسود ان علی بن ابی طالب اخی ووصیی وخلیفتی والامام بعدی... فاعلموا معاشر الناس ذلك فان الله نصب لكم ولیاً واماماً؛ خداوند متعال آیة «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» را بر من نازل كرده و جبرئیل ازسوی خدا مرا مأمور كرده كه در این مكان بایستم و به هر انسان سفیدپوست و سیاه‌پوستی اعلام كنم كه علی‌بن‌ابی‌طالب برادر، وصی، جانشین و امام پس از من است. ...ای مردمان، این حقیقت را بدانید كه خداوند او را به ولایت و امامت شما نصب كرده است.(1)

ب) آیة اكمال

در آیة سوم از سورة مائده، وقتی خداوند حكم حرمت برخی خوردنی‌ها را بیان می‌كند، ناگهان لحن سخن را تغییر می‌دهد و می‌فرماید:

الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِینًا (مائده:3)؛ امروز كسانی كه كافر شده‌اند، از [كارشكنی در] دین شما نومید گردیده‌اند. پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را


1. عبدالحسین امینی، الغدیر، ج1، ص214ـ216.

برایتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما [به‌عنوان] آیین [حق] برگزیدم؛

و سپس در ادامه می‌فرماید: فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لإثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ «و هركس دچار گرسنگی شود، بی‌آنكه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد]، بی‌تردید خدا آمرزندة مهربان است».

تفاوت لحن و سیاق دو جملة وسط آیه با جملات قبل و بعد از آن، و وحدت لحن و سیاق جملات نخست و پایانی، گویای آن است كه دو جملة وسط، جدا از جملات قبل و بعد نازل شده‌اند.

در آن دو جملة میانی، خداوند ابتدا بشارتی همراه با انذار به مسلمانان می‌دهد؛ بشارت به اینكه كفار و دشمنان اسلام از آسیب رساندن به دین اسلام نومید شده‌اند و دیگر مسلمانان نباید از آنان و آسیب‌رسانی‌شان بترسند، و انذار به اینكه در آینده، خطر ازسوی خود مسلمانان خواهد بود؛ پس باید از رفتار خودشان بیمناك باشند و مراقب اعمال خود بوده، از خدا بترسند.

خداوند در ادامه خبر می‌دهد كه در روز نزول این آیه، دینش را كامل، و نعمتش را بر مسلمانان تمام كرده و اسلام را به‌منزلة دینی كامل برای مسلمانان پسندیده است.

چنان‌كه در درس‌های پیشین گذشت، اسلام دین الهی نازل‌شده بر تمام پیامبران بوده است؛ ولی از آیات قرآن به دست می‌آید كه شرایع الهی در برخی احكام با هم تفاوت و تمایز داشته‌اند.(1) در شرایع گذشته تعیین وصی ضرورت نداشت و چنین وظیفه‌ای لزوماً بر عهدة پیامبران نبود و بنابراین اعتقاد به وصی پیامبر، جزء دین به شمار نمی‌رفت؛(2) زیرا


1. ر.ك: درس‌های پانزدهم و شانزدهم.

2. البته در روایات آمده است كه برخی پیامبران وصی داشته‌اند؛ ولی این بدان‌ معنا نیست كه انتخاب وصی جزء دین آن پیامبران بوده است (ر.ك: محمدبن‌یعقوب كلینی رازی، الاصول من الكافی، ج1، ص28؛ ابوجعفر محمد‌بن‌علی‌بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، كمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص27).

هنگامی كه پیامبری رحلت می‌كرد، خدا پیامبر دیگری برای هدایت مردم می‌فرستاد و رابطة میان خدا و بندگان همواره محفوظ می‌ماند. اما ازآنجاكه پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله، خاتم پیامبران است و پس از او دیگر پیامبری نمی‌آید، پس از رحلتش رابطة خدا و انسان قطع می‌شود. با توجه به این نكته، اگر این قطع رابطه به گونه‌ای جبران نشود، دین خدا ناقص خواهد بود.

از ظاهر آیة اكمال برمی‌آید كه جبران این نقیصه به ‌دست بشر ممكن نیست و خود خداوند عهده‌دار آن است؛ زیرا این موضوعی مرتبط با اصل دین است، نه حكمی فرعی از احكام دین، و با آن اسلام كامل می‌شود. بنابراین آنچه موجب كمال دین و تمامیت نعمت خداست، نمی‌تواند از احكام معمولیِ شریعت اسلام باشد.

نكات یادشده ما را به این نتیجه رهنمون می‌شود كه موضوع این بخش از آیة اكمال، تعیین جانشین برای پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله ازسوی خداست؛ زیرا اگر پس از پیامبر امامی نباشد، بدان معناست كه خداوند دین ناقصی را در اختیار بشر قرار داده است. چنین امری برخلاف حكمت خداوند است و خداوند از آن منزه است.

ازسوی دیگر، آخرین امید كفار این بود كه چون پیامبر، پسری ندارد كه جانشینش شود، با رحلت او رسالت و حكومتش پایان می‌پذیرد، و با گذشت ایام، نام و یاد و تعالیم او فراموش، و دینش نابود می‌شود. آنان نهضت اسلامی را مانند دیگر نهضت‌های دنیوی، و پیامبر را چون سایر رهبران جهان می‌پنداشتند كه با درگذشتشان، نهضتشان هم رو به زوال می‌رود. اما وقتی خداوند برای حفظ دین و تدبیر امور مسلمانان، جانشینی برای پیامبرصلی الله علیه و آله نصب كرد، كافران دیدند رهبری امت اسلام با امامت امامان ادامه خواهد یافت و ازاین‌رو آخرین امید خویش را از دست دادند و به‌كلی مأیوس شدند؛ این حقیقتی است كه آیة اكمال، آن را بیان می‌فرماید.

بنابراین امامت از محورهای اساسی دین، كامل‌كنندة اسلام و مأیوس‌كنندة دشمنان آن، و امری ضروری برای بقا و پایداری اسلام است.

آنچه بیان شد، همه مطالبی است كه از ظاهر آیة اكمال برمی‌آید؛ ولی ازآنجاكه ممكن است برخی در این استظهار تردید كنند، می‌توان با استناد به روایات فراوانی كه در منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است، این استظهار را تقویت كرد و آن را قطعی دانست. برای مثال، مرحوم بحرانی در غایة المرام، از ابراهیم‌بن‌محمد حموینی، یكی از دانشمندان بزرگ اهل سنت، نقل می‌كند كه پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله در غدیر خم برخاست و به مردم فرمود: «آیا من سزاوارتر از خود شما بر شما نیستم؟» مردم گفتند: «چرا ای فرستادة خدا». پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: «هركس من مولای اویم، علی مولای اوست». سپس این آیه نازل شد: الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَرَضِیتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِینًا. در این هنگام پیامبر تكبیر گفت و مردم دریافتند كه بر پیامبر وحی نازل شده است. پس از آن پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: «الله اكبر بر اكمال دین و اتمام نعمت؛ تمام شدنِ نبوت من، همان ولایت علی علیه السلام پس از من است». آن‌گاه ابوبكر و عمر از جا برخاستند و از پیامبر پرسیدند: آیا این ولایت مخصوص علی علیه السلام است؟ حضرت فرمود: «مخصوص علی و اوصیای من تا روز قیامت است» و در پاسخ به پرسش از اوصیای خویش، نام دوازده امام معصوم شیعه را ذكر فرمود.(1)


1. هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، تصحیح علی عاشوری، ج10، باب 58، ح4. حسكانی، از دانشمندان شافعی، نقل می‌كند: ان النبی دعا الناس الی علیّ فاخذ بضبعیه فرفعهما ثم لم یتفرقا حتی نزلت هذه الآیة: الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی. فقال رسول اللهصلی الله علیه و آله: الله اكبر علی اكمال الدین واتمام النعمة ورضا الرب برسالتی والولایة لعلی ثم قال للقوم: من كنت مولاه فعلی مولاه؛ «پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله مردم را [به بیعت با علی علیه السلام به‌عنوان خلیفة پس از خود] فراخواند و بازوان آن حضرت را گرفت و بالا برد و از یكدیگر جدا نشدند تا آیة شریفة الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی نازل شد. پس پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: الله اكبر بر اكمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خداوند به رسالت من و ولایت علی. آن‌گاه [خطاب] به مردم فرمود: من كنت مولاه فعلی مولاه» (عبیدالله‌بن‌عبدالله حسكانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج1، ص157ـ158). وی چهار روایت دیگر نیز با همین مضمون در صفحات 157ـ160 نقل كرده است. همچنین، ر.ك:‌ موفق‌بن‌احمد خوارزمی، المناقب، ص135؛ نیز، ر.ك: جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج3، ص19؛ نیز، ر.ك: سیدعبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ص379.

با تأمل در تبیین عقلی و ادلة نقلی یادشده، ضرورت عصمت امام و علم كامل او به دین، و همچنین نصب وی ازسوی خدا اثبات می‌شود؛ زیرا امری كه هم‌سنگ رسالت و در تداوم همان وظایف ـ به‌جز دریافت وحی نبوی‌ ‌ـ است، لزوماً نیازمند عصمت و علم كامل به دین است و شناخت انسانی كه شایستة این مقام باشد، جز برای خدا، كه دارای علم مطلق است، امكان ندارد. افزون بر آن، چون امام، همانند پیامبر، حق حاكمیت مطلق بر مردم را داراست و همه ملزم‌اند از او اطاعت كنند، اعطای چنین حقی به افراد جز ازسوی خدا فاقد هرگونه پشتوانة عقلی و نقلی است.

چکیده

1. پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله، پس از تشكیل جامعة اسلامی در مدینه، افزون بر منصب نبوت و رسالت و تعلیم و تبیین احكام اسلام، صاحب منصب الهیِ دیگری شد و در رأس حكومت اسلامی قرار گرفت.

2. واژة «امامت» از مادة «أ م م» است. «اَمام» به‌معنای جلو، و «اِمام» به‌معنای هر شخص یا موجودی است كه پیش رو قرار گیرد؛ پس اگر واژة امام بر شخص اطلاق شود، به‌معنای پیشوا، و «امامت» به‌معنای پیشوایی است.

3. از آیة 124 سورة بقره استفاده می‌شود كه امام در فرهنگ قرآنی، دارای مقامی برتر از رسول و نبی است؛ زیرا حضرت ابراهیم علیه السلام در اواخر عمر و پس از موفقیت در آزمون‌هایی دشوار به مقام امامت رسید. با توجه به آیة 24 سورة سجده و 73 سورة انبیاء، امام به‌معنای پیشوایی است كه با نوعی تصرف تكوینی در انسان‌های مستعد، آنها را در راه كمال سیر می‌دهد و به هدف مطلوب می‌رساند.

4. «امام» در اصطلاح كلامی شیعه، بر دوازده معصوم اطلاق می‌شود كه پس از پیامبر اكرمصلی الله علیه و آله، یكی پس از دیگری، جانشینان برحق آن حضرت‌اند؛ بنابراین «امامت» نیز به معنای ریاست همگانی و فراگیر آنان بر جامعة اسلامی در همة امور دینی و دنیوی است. این اصطلاح، اخص از اصطلاح قرآنی است.

5. نظریة خاتمیت با دو مقدمة زیر بر ضرورت امامت دلالت می‌كند:

الف) با توجه به جاودانگی اسلام و ختم نبوت، اسلام باید پاسخ‌گوی همة نیازهای هدایتی بشر تا پایان جهان باشد؛

ب) مصونیت قرآن از زوال و تحریفِ لفظی ضمانت‌شده است؛ ولی در برابر تحریف معنوی قرآن و تبیین و تفسیرهای پیامبر از آیات قرآن و احادیث آن حضرت،

كه فراتر از تفسیر قرآن است، هیچ ضمانتی وجود ندارد. بنابراین حفظ دین از تحریف پس از پیامبر، در گرو حضور امام است.

6. پس از پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله، امامت امری ضروری برای جامعة اسلامی است؛ زیرا دینِ بدون امامت، دینی ناقص و در معرض زوال است و تنها پس از تثبیت امامت است كه دین كامل می‌شود؛ ازاین‌رو خداوند دربارة روزی كه ولایت حضرت علی علیه السلام به‌طور رسمی اعلام شد، می‌فرماید: الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِیناً.

7. اگر امامت در دین اسلام نبود، با رحلت پیامبر، دین در معرض انحراف، تحریف و نابودی قرار می‌گرفت. پس امامت برای بقای دین ضروری است.

8. در منابع اهل سنت و شیعه روایات متعددی وجود دارد كه نشان می‌دهد آیة سوم سورة مائده، برای اعلام رسمیِ ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در غدیر خم نازل شده است.

9. آیة 67 سورة مائده، كه به آیة تبلیغ معروف است، بر ضرورت و اهمیت امامت تأكید می‌‌كند. از روایات استفاده می‌شود كه شأن نزول این آیه نیز‌، اعلام ولایت الهیِ امام علی علیه السلام است. این آیه دلالت می‌كند كه ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام ، هم‌سنگ با كل رسالت و نبوت رسول اكرمصلی الله علیه و آله است.

پرسش‌ها

1. معنای واژة‌ امام را در اصطلاح قرآنی (آیة 124 سورة بقره) توضیح دهید.

2. نسبت میان دو معنای لغوی و اصطلاحیِ «امام» را بیان كنید.

3. استدلال عقلی بر ضرورت امامت را تقریر كنید.

4. چرا دین اسلام بدون امامت ناقص است؟

5. چرا عدم ابلاغ ولایت علی علیه السلام برابر با انجام نشدن رسالت نبوی است؟

منابعی برای مطالعة بیشتر

1. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج1، ص52، 214ـ222.

2. رازی، فخرالدین محمدبن‌عمر، تفسیر مفاتیح الغیب، ج6، جزء 11، ص108ـ111 و جزء 4، ص‌36 و جزء 12، ص41.

3. موسوی یزدی، سیدعلی‌اكبر و دیگران، الامامة و الولایة فی القرآن الكریم، ذیل آیات تبلیغ و اكمال.

4. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص42ـ64 و ج5، ص167ـ176.

5. واحدی نیشابوری، ابوالحسن ‌علی‌بن‌احمد، اسباب النزول، ذیل آیات تبلیغ و اكمال.

پژوهش

دربارة اینكه چرا دو جملة وسط آیة اكمال، جدا از جملات قبل و بعد نازل شده است، تحقیق كنید.