فصل نخست: احتجاج‌های فاطمه علیهاالسلام پیش از ایراد خطبه فدکیه

1. مقدمه

حقیقت این است که هریک از احتجاجات فاطمه علیهما السلام شهادت می‌دهد که خشم فاطمه علیهاالسلام به سبب سرپیچی از قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است، نه به سبب محرومیت از متاع ناچیز دنیا. اگر کسی گمان کند که حضرت زهرا علیهاالسلام به سبب محرومیت از درآمد فدک این‌گونه بی‌قرار شده بودند، در حق بانویی جفا کرده است که به فرموده قرآن از هر‌گونه پلیدی، پاک و دور است. همة‌ اموال دنیا در دیده سرور زنان عالم علیهاالسلام  با یک تل خاکستر تفاوتی ندارد. زهرا علیهاالسلام کجا و مال دنیا کجا! برادر رسول خدا و امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز همچون فاطمه علیهما السلام جز محفوظ ماندن دین خدا نگرانی دیگری نداشت. مولا علی علیه السلام آن جوانمردی است که دنیا را خطاب قرار می‌داد و می‌فرمود:

یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْكِ عَنِّی أَبِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِینُكِ هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی لَا حَاجَةَ لِی فِیكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ‏ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا؛(1) ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو! آیا برای من خودنمایی می‏كنی؟ یا


1. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، حکمت 77.

شیفته من شده‏ای تا روزی در دل من جای گیری؟ هرگز چنین مبادا! غیر مرا بفریب، كه مرا در تو هیچ نیازی نیست‏. تو را سه‌طلاقه كرده‏ام، تا بازگشتی نباشد.

آنچه اهل‌بیت پیامبر صلی الله علیه و آله  را رنج می‌داد، زیر پا گذاشتن احکام اسلام و دستورهای صریح قرآن بود. جبهه مقابل اهل‌بیتعلیهم السلام چنان به این آموزه‌ها بی‌توجهی نشان می‌دادند که همچون بیعت روز غدیر در حال فراموشی بودند؛ به‌گونه‌ای‌که گویا اصلاً چنین آموزه‌هایی وجود نداشته است. مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله  هنگام نزول آیة وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ؛(1) «و حق نزدیكان را بپرداز» فدک را به زهرای مرضیه نبخشید؟!(2) پس چگونه است که اکنون برخلاف دستور پیامبر و برخلاف نص قرآن رفتار می‌شود؟! چه شده است که اصول دادرسی قوانین اسلام این‌گونه مهمل گذاشته شده و زمینة از بین رفتن تدریجی آنها فراهم می‌شود؟ اگر در نقطه آغاز این حرکت انحرافی با آن مبارزه نشود، به‌طور مسلّم این حرکت به‌سوی کفر می‌رود و به جایی خواهد رسید که از اسلام چیزی باقی نخواهد گذاشت. این انحراف بود که خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله را این‌گونه نگران کرده بود. آنان چون می‌دیدند پایان این راه به کجا خواهد کشید، نتایج آن را پیوسته هشدار می‌دادند. البته حوادثی که در آینده رخ داد، همه آن پیش‌بینی‌ها را تأیید کرد. اگر فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله چند سال بعد در سرزمین کربلا به خاک و خون کشیده شد و حرم او به اسارت رفت، ثمره نهالی بود که در سقیفه کاشته شد. اگر هزاران جنایت دیگر به دست حکام اموی و عباسی


1. إسراء (17)، 26.

2. عبیدالله‌بن‌عبدالله حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج1، ص443؛ جلال‌الدین سیوطی، الدر المنثور، ج4، ص177؛ همو، لباب النقول فی اسباب النزول، ص136؛ محمدبن‌محمدبن‌نعمان عكبری بغدادی (شیخ مفید)، المقنعة، ص289؛ محمدبن‌یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص543.

شکل گرفت، نتیجه همان انحرافی بود که پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله بنیان نهاده شد. محبوبه قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش‌بینی می‌کرد که با آغاز چنین روشی، چه خطری اساس اسلام را تهدید خواهد کرد. اگر قرار باشد کسی که چند نفر از مردم گرد او جمع شده‌اند و با او بیعت کرده‌اند خلیفه پیامبری الهی شود و آن‌گونه که خود صلاح می‌داند رفتار کند، احکام شرع را جابه‌جا سازد، اصول دادرسی را رعایت نکند، حرمت خاندان پاک آن رسول الهی را نگه ندارد، بیعت با آن رسول الهی را هشتاد روز پس از آن بی‌ارزش بداند و...، سرانجام امتِ آن رسول الهی به کجا خواهد کشید؟

خاندان رسول گرامی اسلامعلیهم السلام نگران این نبودند که اموالشان به بیت‌المال رود و بین فقرا تقسیم شود. آنان در طول حیات خویش ثابت کرده بودند که هیچ‌کس همچون آنان نگران فقرا نیست و هیچ‌کس همچون آنان به زخارف دنیای دون بی‌اعتنا نبوده، نیست و نخواهد بود. امیر مؤمنان علی علیه السلام در نامه‌ای به عثمان‌بن‌حنیف به همین نکته اشاره کرده‌اند:

آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید كه شما توانایی چنین كاری را ندارید؛ اما با پرهیزگاری و تلاش فراوان و پاك‌دامنی و راستی مرا یاری دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیای شما طلا و نقره‏ای نیندوخته، و از غنیمت‏های آن چیزی ذخیره نكرده‏ام. بر دو جامه كهنه‏ام جامه‏ای نیفزودم، و از زمین دنیا حتی یك وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است! آری از آنچه آسمان بر آن سایه افكنده، فدك در دست ما بود كه مردمی بر آن بخل ورزیدند، و مردمی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین

داور خداست. مرا با فدك و غیر ‌فدك چه‌كار؟ درحالی‌كه جایگاه فردای آدمی گور است، كه در تاریكی آن، آثار انسان نابود و اخبارش پنهان می‏گردد؛ گودالی كه هرچه بر وسعت آن بیفزایند، و دست‏های گور‌كن فراخش نماید، سنگ و كلوخ آن را پر كرده، و خاك انباشته رخنه‏هایش را مسدود كند. من نفس خود را با پرهیزگاری می‏پرورانم، تا در روز قیامت كه هراسناك‏ترین روزهاست در امان، و در لغزشگاه‏های آن ثابت‌قدم باشد. من اگر می‏خواستم، می‏توانستم از عسل تصفیه‌شده و از مغز گندم و بافته‏های ابریشم، برای خود غذا و لباس فراهم آورم؛ اما هیهات كه هوای نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وادارد كه طعام‌های لذیذ برگزینم؛ درحالی‌كه در حجاز یا یمامه كسی باشد كه به قرص نانی نرسد، یا هرگز شكمی سیر نخورد، آیا من سیر بخوابم و پیرامونم شكم‏هایی كه از گرسنگی به پشت چسبیده، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد؟!(1)

رسالتی که اهل‌بیت پیامبرعلیهم السلام بر دوش خویش احساس می‌کردند مبارزه با جریان انحرافی شکل‌گرفته در حکومت اسلامی بود تا حجت بر مردم تمام شود و دریابند که این مدعیان، شایستگی تکیه زدن بر جای حاکم اسلامی را ندارند و این جایگاه الهی باید به دست معصوم سپرده شود که از همه احکام الهی آگاه، و از جهل، نسیان و خطا به‌دور است. کسی که به آیین دادرسی اسلامی عمل نمی‌کند از دو حال خارج نیست:‌ یا به‌عمد آن آیین را زیر پا می‌گذارد، یا به سبب جهل به مسئله این‌گونه رفتار می‌کند، و هرکدام که باشد از ناشایستگی او برای جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله نشان دارد.


1. نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، نامه 45.

2. ماجرای تصرف فدک

کسانی که در سقیفه مسئله جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله را به‌سوی مسیری انحرافی هدایت کردند، پس از تثبیت خلافت به کارهای حکومتی روی آوردند. بنابر نقلی، مسئله فدک از اینجا آغاز شد که آنان نزد امیر مؤمنان علیه السلام آمدند و به‌ظاهر برای مشورت گفتند: درباره آنچه از پیامبر باقی مانده چه می‌گویی؟ حضرت فرمودند: ما از همه مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله و آنچه از او باقی مانده است سزاوارتریم. برخی از آنها گفتند: حتی درباره اموالی که در خیبر است؟ حضرت فرمود: حتی اموالی که در خیبر است. برخی گفتند: حتی درباره اموالی که در فدک است؟ حضرت فرمود: حتی اموالی که در فدک است. آنها گفتند: به خدا سوگند، حتی به قیمت جدا کردن گردن‌های ما با ارّه چنین چیزی نخواهد شد!(1) در پی این گفتار، عامل حضرت زهرا علیهاالسلام را که سال‌ها در فدک بود اخراج کردند و آن اموال را مصادره و فدک را تصرف کردند.

همان‌گونه که پیش‌تر گفتیم، یکی از احکام اسلامی درباره غنایم جنگی این است که اگر دشمن اسلام بدون درگیری و جنگ، در برابر حاکم اسلامی تسلیم شود و اموالش را رها یا واگذار کند، این اموال به خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله اختصاص خواهد یافت و دیگران در آن سهمی ندارند. پیامبر نیز اختیار دارد هرگونه که مصلحت می‌داند با آن اموال رفتار کند. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

وَما أَفاءَ اللَّهُ عَلی‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلا رِكابٍ وَلكِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلی‏ مَنْ یَشاءُ وَاللَّهُ عَلی‏ كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیر؛(2) و آنچه را خدا از آنان‏ [یهود] به رسولش بازگردانده، چیزی است كه شما برای به دست آوردن آن نه


1. سلیمان‌بن‌احمد طبرانی، المعجم الاوسط، ج5، ص288؛ سیدمرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج2، ص178.

2. حشر (59)، 6.

اسبی تاختید و نه شتری. اما خداوند رسولان خود را بر هركس بخواهد مسلط می‏سازد و خدا بر هرچیز توانا است.

شأن نزول این آیه درباره سرزمین فدک است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حیات خویش آن را به فاطمه علیهاالسلام بخشید. برادران اهل سنت ما در تحلیل این داستان می‌گویند: کسانی که فدک را تصرف کردند یا بدین سبب دست به اقدام زدند که مصلحت اسلام را در آن می‌دانستند، یا ازآن‌رو بود که اعتقاد داشتند تصرفات پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان خودش اعتبار داشته و پس از ایشان هرکه جانشین او شود مختار است که به صلاحدید خویش رفتار کند.

3. احتجاج نخست فاطمه علیهاالسلام

زندگانی حضرت زهرا علیهما السلام پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله چندان به طول نینجامید و 75 یا 95 روز پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود نازنین او از دار دنیا رخت بربست. بنا‌به نقل‌هایی که در کتب تاریخی و روایی آمده است(1) صدیقه طاهره علیهاالسلام در این فرصت کوتاه چند اقدام مهم انجام دادند. نخست به مجلسی که خلیفه اول و عده‌ای دیگر در آن حضور داشتند وارد شدند و به اخراج نماینده خود از فدک اعتراض کردند و فرمودند: چرا نماینده مرا از فدک اخراج کردی؛ در‌حالی‌که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را به من بخشیده است؟ در پاسخ فاطمه علیهاالسلام گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است که نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ؛ «ما پیامبران ارث باقی نمی‌گذاریم. آنچه از ما باقی می‌ماند صدقه است».(2) اما نور چشم پیامبر صلی الله علیه و آله  اصرار داشت که پیامبر صلی الله علیه و آله فدک را در


1. در میان کسانی از اهل سنت که داستان فدک را نقل کرده‌اند، شاید نقل ابن‌ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغة از همه جامع‌تر باشد (مؤلف). ر.ک: عبدالحمیدبن‌هبة‌الله‌بن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ذیل نامة امیرالمؤمنین علیه السلام  به عثمان‌بن‌حنیف انصاری.

2. محمدبن‌محمدبن‌نعمان عكبری بغدادی (شیخ مفید)، الإختصاص، ص183.

زمان حیات خویش به من بخشیده است. در برابر این سخن، از ایشان شاهد خواستند تا بر این حقیقت شهادت دهد. پس از این ماجرا امیر مؤمنان علیه السلام به‌سوی ابوبکر که در مسجد بود و شماری از مهاجرین و انصار که گرد او بودند رفت و فرمود: چرا فاطمه را از ملکی بازمی‌داری که پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان حیات خویش آن را به تملک فاطمه علیهاالسلام درآورد؟‌ ابوبکر گفت: فدک غنیمت مسلمین است و اگر فاطمه شاهدی دارد که پیامبر آن را به او بخشیده است اقامه کند؛ وگرنه حقی در آن ندارد! امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: ای ابوبکر، آیا درباره ما برخلاف حکم خدا درباره مسلمانان حکم می‌کنی؟! اگر چیزی در دست مسلمانان باشد که آن را ملک خود می‌دانند و من ادعا کنم که مال من است از کدام‌یک شاهد می‌طلبی؟ ابوبکر گفت: از تو شاهد می‌خواهم. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: پس چرا از فاطمه درباره چیزی شاهد خواستی که در دست او بود و در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و پس از آن مالک آن بود. اگر بناست کسی شاهد بیاورد، آنان که ادعا می‌کنند فدک ملک فاطمه نیست باید شاهد آورند.

این سخن امیر مؤمنان علیه السلام به قانون قضای اسلامی، بلکه قانون قضا در همه‌جای دنیا اشاره دارد که وقتی مالی در دست کسی است، و دیگری علیه او ادعایی دارد، مدعی باید شاهد بیاورد، نه کسی که مال در دست او بوده است و به‌اصطلاح ذوالید به شمار می‌آید (البینة علی المدعی). بنابراین آنان باید شاهد می‌آوردند نه دختر رسول خدا علیهما السلام .

به‌هرحال آنان اصرار داشتند که این سرزمین غنیمت مسلمین است و اگر فاطمه علیهاالسلام شاهد نیاورد از او نمی‌پذیریم. گرچه صدیقه طاهره علیهاالسلام از چنان منزلت و آبرویی در پیشگاه خدای متعال برخوردار است که درستی ادعای او به شاهد نیازی ندارد، حضرت برای اتمام حجت، امیر مؤمنان علیه السلام و ‌ام‌ایمن را به‌منزله شاهد

آوردند و ایشان به همه آنچه حضرت زهرا علیهاالسلام فرموده بود شهادت دادند. اما آنها گفتند: شهادت یک مرد و یک زن کافی نیست.(1)

در این قضاوت نیز بار دیگر بر‌خلاف احکام اسلامی رفتار شد؛ چراکه رسول خدا صلی الله علیه و آله به یك شاهد و قسم حكم می‏داده است(2) و اگر آنان این شهادت را کافی نمی‌دانستند باید از حضرت می‌خواستند تا قسم یاد کند و درصورت امتناع از قسم، سخن ایشان را نمی‌پذیرفتند. افزون بر این، پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان حیات خویش شهادت خزیمة‌بن‌ثابت را به‌منزله دو شاهد پذیرفت(3) و ازآن‌پس خزیمه به ذو‌شهادتین معروف شد. بنابراین مطابق سنت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگامی‌که یک شاهد آن‌قدر معتبر باشد که کسی او را دروغ‌گو نمی‌داند باید شهادت او را به‌جای شهادت دو شاهد پذیرفت. آیا شایسته نبود که شهادت کسی چون امیر مؤمنان علی علیه السلام به‌تنهایی پذیرفته می‌شد؟! اما آنها با تعبیراتی نابجا با حضرت برخورد کردند.

4. احتجاج دوم فاطمه علیهاالسلام

پاره وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله  بار دیگر با تدبیر امیر مؤمنان علیه السلام  که از ایشان خواسته بودند با خلیفه اول در جایی سخن بگو که دوست او حضور نداشته باشد، سراغ خلیفه رفتند و فرمودند: اگر فدک ملک تو بود و من از تو می‌خواستم که آن را به من ببخشی سزاوار بود آن را به من بدهی. خلیفه گفت: راست می‌گویی. سپس در نامه‌ای نوشت فدک ملک حضرت زهرا علیهاالسلام است. اما در بین راه شخص دیگری آن نامه را گرفت و پاره کرد و به حضرت زهرا علیهاالسلام نیز جسارت نمود.(4) این جریان نیز مثل مسئله خلافت به جایی نرسید.


1. علی‌بن‌ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص155.

2. محمدبن‌علی‌بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج‏3، ص109، ح3428.

3. همان، ح3427.

4. محمدبن‌محمدبن‌نعمان عكبری بغدادی (شیخ مفید)، الإختصاص، ص185.

5. احتجاج سوم فاطمه علیهاالسلام

دو احتجاج پیشینِ نور چشم رسول خدا علیهما السلام به انجامی نرسید و هر‌چه ایشان بر نحله و بخشش بودن فدک اصرار کردند، به بهانه‌هایی که بر‌خلاف قرآن و سنت پیامبر بود از ایشان نپذیرفتند و به برگشت اموال فدک به بیت‌المال حکم دادند تا اختیار آن به دست خلیفه باشد. حضرت زهرای مرضیه علیهاالسلام که می‌دانست فرصت چندانی برای او باقی نمانده و چند روزی دیگر بار سفر از دنیای دون برخواهد بست، در پی فرصتی می‌گشت تا با اقدامات خویش هر‌چه بیشتر مبانی اسلام ناب را تقویت و تثبیت کند و نشانه‌هایی برای آیندگان به جای گذارد تا برای حقیقت‌جویان، ره گم نشود. ازاین‌روی حضرت از راهی دیگر مسئله را پیگیری کردند. جبهه مقابل دختر رسول خدا علیهما السلام برپایه مبانی خویش قبول داشت که فدک مال شخصی رسول خدا صلی الله علیه و آله است؛ چراکه بنابر نص قرآن کریم سرزمین فدک ملک رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و با دیگر غنایم تفاوت داشت.(1)آنان نمی‌توانستند این حقیقت را انکار کنند. ازاین‌روی صدیقه طاهره علیهاالسلام در آخرین احتجاج خود می‌کوشند با آیات قرآن کریم نشان دهد که استفاده آنان از این حدیث که انبیای الهی ارثی به جای نمی‌گذارند، مغالطه‌ای بیش نیست و انبیای الهی نیز همچون دیگر انسان‌ها ازجهت زندگی فردی و شخصی خویش ارث به جای می‌گذارند. پس چون ایشان دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند باید از اموال ایشان ارث ببرند. ازاین‌روی در برخی از احتجاج‌های خویش از آنان می‌خواهند که میراث پدرشان را به ایشان بازگردانند.(2) البته بدون شک فدک بخشش رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت فاطمه علیهاالسلام بود


1. حشر (59)، 6.

2. ر.ک: محمد‌بن‌اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج4، ص209 و ج5، ص82؛ علی‌بن‌عیسی إربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج1، ص477.

و به مطرح کردن مسئلة ارث نیازی نبود؛ اما چون آنان بخشش بودن فدک را نمی‌پذیرفتند حضرت از راه ارث نیز وارد شدند و با آیاتی از قرآن اثبات کردند که اقدام ایشان بر‌خلاف نصوص قرآن است. در این فراز از خطبه خویش نیز به‌طور مفصل به آن آیات اشاره می‌فرمایند که توضیح آن خواهد آمد.

6. پاسخ به یک شبهه

با نگاه به احتجاج‌های زهرای مرضیه علیهاالسلام  امر بر برخی مشتبه می‌شود که چرا صدیقه طاهره علیهاالسلام در برخی از احتجاج‌های خویش ادعای نحله و بخشش بودن فدک را داشته‌اند‌ و در برخی دیگر از ارث سخن به میان آورده‌اند. در پاسخ باید گفت اصرار حضرت زهرا علیهاالسلام بر این مسئله به سبب منافع اقتصادی نبود. ایشان هنگامی‌که از بازگشت خلافت به مسیر اصلی خود ناامید شدند، وظیفه خویش دانستند که دو مسئله را هم برای معاصران خود و هم برای آیندگان روشن کنند؛ مسئله نخست اینکه همه باید بدانند انتخابی که صورت گرفت به اجماع مسلمانان نبود و دوم اینکه فرد برگزیده به‌هیچ‌روی منتخب مناسبی نبود و شایستگی این کار را نداشت. حضرت برای تحقق این هدف از دو راه وارد شدند که استفاده از این دو راه برای اثبات آن هدف کاملاً درست و منطقی است: نخست مسئله نحله بودن فدک را مطرح کردند که نشان داد آنها یا اصلاً احکام خدا را نمی‌دانند، پس نمی‌توانند جای پیغمبر بنشینند؛ یا به‌عمد می‌خواهند با حکم خدا مخالفت کنند که در این صورت به‌طریق‌اولی چنین شایستگی‌ای را ندارند. اما با بسته شدن پرونده نحله بودن فدک، حضرت از راه ادعای ارث وارد شدند که نتیجه احتجاج‌های ایشان نشان داد آنها بر‌خلاف نصوص قرآن عمل کرده‌اند.