فصل نخست: شِکوه از نامردمی‌ها

لَمَّا مَرِضَتْ‏ فَاطِمَه علیهاالسلام  الْمَرْضَةَ الَّتِی تُوُفِّیَتْ فِیهَا دَخَلَتْ عَلَیْهَا نِسَاءُ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ یَعُدْنَهَا فَقُلْنَ لَهَا كَیْفَ أَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِكِ یَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ؟ فَحَمِدَتِ اللَّهَ وَصَلَّتْ عَلَی أَبِیهَا ثُمَّ قَالَتْ: أَصْبَحْتُ وَاللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیَاكُنَّ قَالِیَةً لِرِجَالِكُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَسَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَاللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَقَرْعِ الصَّفَاةِ وَصَدْعِ الْقَنَاةِ وَخَتْلِ الْآرَاءِ وَزَلَلِ الْأَهْوَاءِ وَ «لَبِئْسَ‏ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ»(1)‏ لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهْم رِبْقَتَهَا وَحَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَشَنَنْتُ عَلَیْهِمْ غَارَاتِهَا فَجَدْعاً وَعَقْراً وَ «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»(2)‏ وَیْحَهُمْ أَنَّی زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِی الرِّسَالَةِ وَقَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَالدَّلَالَةِ وَمَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِینِ وَالطَّبِینِ بِأُمُورِ الدُّنْیَا وَالدِّینِ‏ «أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ»(3)؛ هنگامی‌که فاطمه علیهاالسلام  بیمار شد ـ همان بیماری‌ای


1. مائده (5)، 80.

2. هود (11)، 44.

3. زمر (39)، 15.

که در آن وفات یافت ـ زنان مهاجرین و انصار برای عیادت از ایشان بر او وارد شدند. پس به او گفتند: حال تو نسبت به بیماری‌ات چگونه است؟ پس خدا را حمد گفت و بر پدرش صلوات فرستاد. سپس فرمود: حال من به‌گونه‌ای است که به خدا قسم از دنیای شما متنفرم و بر مردان شما بسیار خشمگینم. آنان را بیرون افکندم بعد از آنکه آزمودم، و از آنها متنفر شدم پس از آنکه آنها را به‌دقت آزمودم. پس زشت باد کُند شدن بُرندگی‌ها، و به بازی گرفتن بعد از تصمیم جدی، و کوبیدن بر سنگ سخت و شکسته شدن نیزه‌ها و تیره‌وتار شدن اندیشه‌ها و انحراف خواسته‌ها، و چه زشت است آنچه برای خود از پیش فرستادند که خدا بر آنها خشم گرفت و پیوسته در عذاب می‌مانند. به‌ناچار ریسمان آن را بر گردن آنها انداختم و بار سنگینش را بر دوش آنان گذاشتم و ازهرسو بر آنان حمله بردم. پس نفرین و لعن و دوری از رحمت خدا بر قوم ظالم باد! وای بر آنان! چگونه خلافت را از کوه‌های استوار رسالت و پایه‌های نبوت و هدایت و محل نزول روح‌الامین و کاردانان امور دنیا و دین جابه‌جا کردند [و به جایی بردند که هیچ امنیت و صلاحیتی برای استقرار در آنجا ندارد]؟! آگاه باشید که این همان زیان آشکار است.

1. مقدمه

با شدت یافتن بیماری زهرای بتول علیهاالسلام ، زنان مهاجرین و انصار برای عیادت ایشان به خدمتشان مشرف شدند. صدیقه طاهره علیهاالسلام این فرصت را نیز غنیمت شمرد و فریادی دیگر را در صفحات تاریخ به یادگار گذاشت که حجت را بر هر

حقیقت‌جویی تمام می‌کند. مادر حسنینعلیهم السلامبا وجود بیماری شدیدی که روز و شب‌های فراوانی همراه حضرت بود، کوشید از فرصت اجتماع آن زنان نیز استفاده کند و سخنانی را بیان فرماید که جای دیگر امکان بیان آنها به این شکل نبود.

با نگاهی به سخنان رسا، زیبا و مظلومانه زهرای مرضیه علیهاالسلام در این خطبه می‌بینیم که دیگر سخن از سرزمین فدک و غصب آن مطرح نیست؛ بلکه تکیه اصلی سخنان همسر علی علیه السلام بر مسئله خلافت و امامت امیر مؤمنان علیه السلام و اظهار غضب از تغییر مسیر امامت و ولایت است. درحقیقت می‌توان گفت این خطبه فاطمه زهرا علیهاالسلام بهترین، کامل‌ترین و مؤثرترین دفاع حضرت از مسئله ولایت و امامت است. حضرت در همین خطبه کوتاه ـ‌که نشان‌ می‌دهد حال حضرت اقتضای بیانی طولانی نداشته است‌ـ سخنانی بسیار عمیق، عبرت‌آموز، کوبنده و هشداردهنده بیان کردند که دل‌های آماده را در هر عصری به خروش می‌آورد. سکوت و فریادها و قهر و غضب‌های حکیمانه زهرای مرضیه علیهاالسلام نشان از آن دارد که حضرت قصد داشت تا آخرین روزهای حیات مبارکش از مسئله ولایت و امامت دفاع کند و در حد ممکن، حقایق را برای مردم همه اعصار و امصار بیان فرماید. شاید مردم آن عصر دریابند به چه کار خطرناکی تن داده‌اند و چه آثار شومی بر این عمل آنان مترتب خواهد شد و ازسوی دیگر راه بر همه حقیقت‌جویان باز بماند.

اقدام حکیمانه و مستدل صدیقه طاهره علیهما السلام لایه‌های گوناگونی دارد که دفاع از امامت و ولایت امیر مؤمنان علیه السلام و افشاگری درباره متصدیان خلافت، یکی از آن لایه‌هاست. لایه عمیق‌تر اقدام حضرت این حقیقت است که دفاع ایشان از امیر مؤمنان علیه السلام و مسئله امامت، امری عاطفی و خانوادگی و برخاسته از علاقه شخصی ایشان به همسر معصوم و مظلوم خویش و این‌گونه مسائل نبود؛ البته دفاع از حق همسر و پیشگیری از مظلومیت او کار پسندیده‌ای است؛ اما دفاع حضرت زهرا علیهاالسلام بسیار

فراتر از مسئله دفاع از حق شوهر است. حقیقت این است که امامت، موجب بقای اسلام است. ازاین‌رو دفاع از امامت امیر مؤمنان علیه السلام به معنای دفاع از اسلام است. اگر نبود نقشی که امیر مؤمنان علیه السلام در کمال محدودیت و مظلومیت ایفا کردند، به‌جد می‌توان گفت که نامی از اسلام باقی نمی‌ماند، چه‌رسد به حقانیت مذهب شیعه و معارف اهل‌بیتعلیهم السلام. وجود پربرکت امیر مؤمنان علی و صدیقه کبری علیهما السلام و پس از ایشان، وجود آسمانی فرزندان پاک و معصوم این دو نور الهیعلیهم السلام و سخنان و اقدامات معصومانه و حکیمانه ایشان بود که اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را در پیچ‌و‌خم تاریخ زنده نگه داشت. اگر نبود رهنمودهای الهی و نورانی این انسان‌های معصوم و این عالمان به علم الهی، دیگران آگاهانه یا ناآگاهانه اسلام ناب را از ریشه برمی‌کندند. پس در ارزیابی رفتار حضرت زهرا علیهاالسلام و انشای این خطبه شریف باید گفت: نخستین و روشن‌ترین هدفی که برای این اقدام می‌توان برشمرد مسئله حمایت از ولایت و امامت است؛ اما هدف مریم کبری علیهاالسلام بدینجا نمی‌انجامد. لایه زیرین این اقدام بانوی دو عالم علیهاالسلام حفظ و صیانت از اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله بود.

اما مسئله به این حقیقت نیز نمی‌انجامد و می‌توان لایه ژرف‌تری را در انگیزه زهرای مرضیه علیهاالسلام کاوید. گاه شخصی برای دفاع از اسلام در جهاد شرکت می‌کند؛ اما اگر عمق دلش را بکاویم خواهیم دید که ترس از گرفتار شدن در عذاب جهنم یا امید رسیدن به نعمت‌های بهشت و حور و قصور وی را به شرکت در جهاد کشانده است. اما آیا دفاع معصومانعلیهم السلام، به‌ویژه حضرت زهرا علیهاالسلام از اسلام ناب، تنها به جهت انجام تکلیفی واجب بوده است یا نکته‌ای عمیق‌تر نیز وجود دارد؟ حقیقت این است که لایه زیرین این دفاع، دل‌سوزی برای هدایت و سعادت مردم بود. بانوی دو عالم علیهاالسلام می‌دید که اگر مردم از اسلام ناب محروم

شوند، هم سعادت دنیا را از دست خواهند داد و هم به عذابی ابدی گرفتار خواهند آمد. زهرای مرضیه علیهاالسلام آرزو داشت تاآنجا‌که ممکن است مردم را به‌سوی سعادت دنیا و آخرت هدایت کنند. بزرگ‌بانوی عالم وجود، پاره‌ای از نور آن کسی است که خدای متعال در توصیف او می‌فرماید: لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ؛(1) «هرآینه پیامبری از خود شما به‌‌سویتان آمد که آنچه شما را آزار می‌دهد بر او گران می‌آید و بر [هدایت] شما حریص و با مؤمنان دل‌سوز و مهربان است». فاطمه علیهما السلام پاره وجود کسی است که خدای متعال در مدح او با زبان عتاب می‌فرماید: عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ؛(2) «خدایت عفو كند، چرا به آنان اذن ماندن دادی؟ [چقدر تو مهربانی!]» و نیز می‌فرماید: فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلی‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً؛(3) «گویا می‏خواهی به سبب اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كنی، اگر به این گفتار ایمان نیاورند!»

یکی از روش‌های ستایش بلیغ، مدح در زبان عتاب است. بدین معنا که متکلم با زبان به‌ظاهر عتاب‌انگیز و سرزنشگر، شدت صفات خوب مخاطب را بیان می‌کند. بیان عتاب‌آلود خدای متعال به حضرت رسول صلی الله علیه و آله نشان شدت علاقه وی به هدایت مردم و ناراحتی ایشان از گمراهی آنان است. گویا خداوند به رسول خود می‌فرماید: تو وظیفه خود را انجام داده‌ای و بیش از این وظیفه نداری و لازم نیست تا این حد در غم و غصه گمراهی آنان بمانی که این غصه جان عزیزت را به خطر بیندازد. آنان را رها کن! چنان‌که در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی


1. توبه (9)، 128.

2. توبه (9)، 43.

3. کهف (18)، 6.

عَنْ ذِكْرِنا وَلَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا؛(1) «پس روی برگردان از كسی كه از یاد ما روی می‏گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی‏طلبد!» رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از اینکه عده‌ای حق را نمی‌پذیرند و باطل را بر آن مقدّم می‌سازند و با این کار اسباب شقاوت دنیا و آخرت خویش را فراهم می‌کنند آن‌قدر غمگین بود که خدای متعال جانش را در خطر دید و او را دل‌داری داد. زهرای مهربان علیهاالسلام نیز کسی است که جوهر وجود چنین کسی در وجودش تجسم یافته است. از‌این‌رو حضرت دوست دارد تاآخرین‌نفس، حتی اگر شده یک نفر را با نور حق آشنا کند و زمینه هدایتش را فراهم سازد و او را از گمراهی، لجاجت و دنیاپرستی نجات بخشد.

پس می‌توان گفت حقیقت این است که سه انگیزه اساسی، بانوی دو ‌عالم علیهاالسلام را به‌سوی این کوشش‌ها و مجاهدت‌ها سوق می‌داد که این سه در طول یکدیگر بودند: نخست دفاع از امامت، دوم حفظ اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله ، و سوم دل‌سوزی برای هدایت مردم به‌سوی سعادت و دور کردن آنان از شقاوت. ازاین‌رو حضرت هر فرصتی را برای تحقق این اهداف غنیمت می‌شمرد.

2. شِکوه‌ها در پاسخ یک احوالپرسی

راوی خطبه صدیقه طاهره علیهاالسلام می‌گوید: هنگامی‌که حضرت زهرا علیهما السلام بیمار شد همان بیماری که براثر آن از دار دنیا رحلت فرمود‌ زنان مهاجرین و انصار به عیادت ایشان آمدند و احوال حضرت را جویا شدند.

فَقُلْنَ لَهَا كَیْفَ أَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِكِ یَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ؛ «پس به او گفتند: حال تو نسبت به بیماری‌ات چگونه است؟» معنای تحت‌اللفظی «کیف اصبحت؟» می‌شود: «چگونه صبح کردی؟»؛ اما این تعبیری شایع در زبان عربی است که برای


1. نجم (53)، 29.

احوالپرسی به کار می‌رود. معادل آن در زبان فارسی همان تعبیر شایعی است که برای احوالپرسی به کار می‌بریم و می‌گوییم: «حال شما چطور است؟»

زهرای مظلومه علیهاالسلام این احوالپرسی را می‌توانست با جملاتی کوتاه پاسخ دهد و مطلب را پایان دهد؛ اما حضرت این فرصت را غنیمت شمرد و در پاسخ آنها سخنرانی خویش را آغاز فرمود: فَحَمِدَتِ اللَّهَ وَصَلَّتْ عَلَی أَبِیهَا؛ «پس خدا را حمد گفت و بر پدرش صلوات فرستاد». حضرت همچون همه سخنرانی‌های اسلامی خطبه خود را با حمد الهی و صلوات بر پدر بزرگوارش آغاز فرمود. ثُمَّ قَالَتْ أَصْبَحْتُ وَاللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیَاكُنَّ قَالِیَةً لِرِجَالِكُنَّ؛ «سپس فرمود: حال من به‌گونه‌ای است که به خدا قسم از دنیای شما متنفرم و بر مردان شما بسیار خشمگینم». طبیعی است که مسئولیت‌ رخدادهای پیش‌آمده به عهده مردان بود و زنان به‌صورت مستقیمْ مسئول آنها نبودند. ازاین‌رو حضرت خشم خود را بر مردان آنان اعلام می‌دارند.

لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ؛ «آنان را بیرون افکندم پس از آنکه آزمودم». این سخن حضرت، همچون دیگر سخنانشان تعبیری بسیار ادیبانه است که معمولاً ما از بیان زیبایی‌ها و ادای حق آنها عاجزیم. معمولاً وقتی می‌خواهند چیزی مانند خرما را که به سلامت آن شک دارند پیش از خوردن آزمایش کنند، نخست آن را زیر دندان‌ها فشاری می‌دهند تا سلامت یا خرابی آن معلوم شود. عرب به این کار «عجمه» می‌گوید.(1) مقصود صدیقه طاهره علیهما السلام این است که مهاجرین و انصار را آزمودم تا معلوم شود در مسیر حق گام برمی‌دارند یا از حق فاصله گرفته‌اند؛ اما در همان امتحان نخست روشن شد که آنها افرادی منحرف و به‌دور از سلامت ایمان‌اند. ازاین‌رو آنها را بیرون انداختم. «لَفَظَ» به


1. محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ذیل واژه «عَجَمَهُ».

معنای بیرون انداختن است و لفظ را لفظ گویند؛ چون هوایی است که انسان از دهان بیرون می‌اندازد.(1)

وَسَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ؛ «و از آنها متنفر شدم بعد از آنکه آنها را به‌دقت آزمودم». گاهی انسان هنگام خرید جنس، تنها ظاهر آن را نگاه می‌کند؛ اما گاهی با دقت زیر‌‌و‌روی آن را بررسی می‌کند تا به کیفیت آن پی ببرد. «سَبَرَ» به معنای بررسی دقیق چیزی است.(2)

فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَاللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَقَرْعِ الصَّفَاةِ وَصَدْعِ الْقَنَاةِ وَخَتْلِ الْآرَاءِ وَزَلَلِ الْأَهْوَاءِ؛ «پس زشت باد کُند شدن بُرندگی‌ها، و به بازی گرفتن بعد از تصمیم جدی، و کوبیدن بر سنگ سخت، و شکسته شدن نیزه‌ها، و تیره‌وتار شدن اندیشه‌ها، و انحراف خواسته‌ها».

در هر زبان برای بیان تنفر از کسی یا چیزی تعبیراتی وجود دارد. در زبان عربی نیز تعبیراتی ادبی برای این منظور وجود دارد که برخی از آنها در قرآن نیز آمده است. برای نمونه، در قرآن کریم کلمه «بُعداً» برای قوم عاد و ثمود به کار رفته است. خدای متعال می‌فرماید: أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ؛(3) «آگاه باشید كه ثمودیان به پروردگارشان كفر ورزیدند. هان، دور باد ثمود». نیز می‌فرماید: أَلا إِنَّ عاداً كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ؛(4) «آگاه باشید که قوم عاد به پروردگارشان کفر ورزیدند. هان، دور باد عاد، قوم هود.» تعبیر «بُعْداً» مانند «لعن» است. هنگامی‌که بر کسی لعن فرستاده می‌شود مقصود این است که او از رحمت خدا به‌دور باد. «بُعْداً» نیز به همین معناست. گاهی در چنین مقامی تعبیرهای ادبی


1. خلیل‌بن‌احمد فراهیدی، العین، ذیل واژه.

2. همان، ذیل واژه.

3. هود (11)، 68.

4. هود (11)، 60.

دیگری نیز به کار می‌رود. در اینجا حضرت زهرا علیهاالسلام تعبیر «قُبْحاً» را به کار برده‌اند که تعبیری شبیه به همان تعبیر «بُعْداً» است. فاطمه علیهاالسلام با تعبیرات ادبی خویش شمشیرهایی را زشت می‌شمارد که باید برای جهاد آماده و برنده باشند؛ اما کند شده و از به‌کارگیری در مسیری بازمانده‌اند که باید در آن به کار گرفته شوند. همچنین حضرت سهل‌انگاری آنان را در امری بسیار مهم، زشت می‌شمارد؛ امری که به تصمیم‌هایی جدی و خارج از شوخی نیازمند است. کارهای مهم در حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ، علم، جهاد و... به طرح و نقشه‌هایی دقیق و جدی نیازمند است که نباید به شوخی گرفته یا درباره آن سهل‌انگاری شود. بسیار زشت و قبیح است که انسان از کنار مسائل مهم این حوزه‌ها با سهل‌انگاری و لاابالی‌گری بگذرد. درحقیقت حضرت از روحیه لاابالی‌گری آنان درباره سرنوشت جامعه اسلامی شکایت می‌کند و کار آنان را بسیار زشت می‌شمارد. سخن حضرت بدین معناست که شما دین اسلام را که عامل حیات و سعادت دنیا و آخرت شماست و باید با جدیت با آن برخورد کنید به بازی گرفته‌اید.

دیگر تعبیر بانوی صاحب‌سخن علیهاالسلام ، زشت و احمقانه شمردن کوبیدن بر سنگ بود. روشن است که برای باز شدن در، باید حلقه در را کوبید. اگر انسان به‌جای حلقه در، بر صخره‌ای بکوبد و انتظار باز شدن در را داشته باشد کار احمقانه‌ای انجام داده است. مقصود حضرت این است که خداوند دری از رحمت خویش را به روی شما باز کرده است و شما برای سرازیر شدن رحمت الهی باید آن در را بکوبید؛ اما شما به‌جای کوبیدن در رحمت الهی سراغ صخره‌ای رفته‌اید و آن را می‌کوبید که هیچ سودی برای شما نخواهد داشت. شما به‌جای اینکه درِ علم، رحمت و سعادت را بکوبید، سراغ کسی رفته‌اید که به سنگی می‌ماند که هرچه بر آن بکوبید پاسخی نمی‌شنوید.

زهرای مجاهده علیهاالسلام از شکسته شدن نیزه‌ای اظهار انزجار کرد که اکنون هنگامه استفاده از آن است. مقصود حضرت این است که خدای متعال با هدایت شما به دین مبین اسلام، درحقیقت شما را به سلاحی کارگر مسلح ساخت که باید از آن در برابر دشمنان ولیّ خدا که درحقیقت دشمن سعادت شما هستند بهره بگیرید؛ اما شما با ناسپاسی و اهمیت ندادن به این نعمت و رحمت الهی به روزی افتاده‌اید که سلاح شما کارایی خویش را از دست داده است.

زشتی دیگری که صدیقه کبری علیهاالسلام در حال و روز آن مردم می‌بیند، آرای خطا، بی‌پایه و مبهمی است که بر آن تکیه کرده بودند. زشت‌تر از این حالتِ ناامید‌کننده، خواهش‌های نفسانی و هوس‌هایی بود که در دل آنان به هیجان آمده و راه هر اندیشه صحیح را بر آنان بسته بود.

لَبِئْسَ‏ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ‏(1)؛ «و چه زشت است آنچه برای خود از پیش فرستادند که خدا بر آنها خشم گرفت و پیوسته در عذاب می‌مانند».

فاطمه عالمه علیهاالسلام  با اقتباس از قرآن کریم، حاصل کار آنان در عالم آخرت را نیز زشت و نافرجام می‌شمارند. چنان‌که در فصل گذشته گفتیم، آیاتی که حضرت لابه‌لای سخنرانی‌های خویش بدانها استشهاد می‌کند آیاتی بسیار کوبنده است که حاکی‌از بینش عمیق آن معصومه علیهاالسلام  درباره جریانی است که در سقیفه شکل گرفت و ادامه یافت. استشهادهای حضرت بیانگر این حقیقت است که این حرکت، اگر بالفعل کفر نباشد، به‌گونه‌ای است که به کفر خواهد انجامید. در این فراز نیز حاصل کار مردان مهاجر و انصار را ذخیره نامبارکی می‌شمارد که برای خود از پیش فرستادند؛ ذخیره‌ای که موجب غضب الهی بر


1. مائده (5)، 80.

آنها شد؛ به‌گونه‌ای‌که در عذاب جاودانه خواهند ماند. بی‌شک عذاب جاودانه جز برای کافر نخواهد بود و مؤمن اگر عذابی داشته باشد، موقّت خواهد بود. یادآوری این آیه در کلام زهرای مرضیه علیهاالسلام  بدین معناست که عاملان این انحراف، دست‌کم به راهی رفته‌اند که به کفر می‌انجامد.

لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهْم رِبْقَتَهَا وَحَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَشَنَنْتُ عَلَیْهِمْ غَارَاتِهَا فَجَدْعاً وَعَقْراً وَ «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»(1)‏؛ «به‌ناچار ریسمان آن را بر گردن آنها انداختم و بار سنگینش را بر دوششان گذاشتم و ازهرسو بر آنان حمله بردم. پس نفرین و لعن و دوری از رحمت خدا بر قوم ظالم باد!»

فاطمه مظلومه علیهاالسلام در خطبه فدکیه نیز شبیه به این تعبیر را خطاب به متصدی خلافت به کار بردند و فرمودند: «پس بگیر این [خلافت] را درحالی‌که رام شده و افسار آن آماده و مهیّای سواری است؛ اما در روزی که محشور شوی با تو روبه‌رو خواهد شد».(2) در اینجا نیز حضرت پس از بیان آنکه ازسر ناچاری امر خلافت را رها کرده‌اند، تعبیراتی را به کار می‌برند که در مقام نفرین به کار می‌رود. البته برخی از این تعبیرها در ادبیات ما چندان مأنوس به نظر نمی‌رسد. «جَدْعاً» یعنی «بینی‌اش بریده باد!»(3) و «عقراً» یعنی «دست و پایش بریده باد!» و «عَقَرَ» یعنی دست و پای شتر را با شمشیر قطع کرد.(4) تعبیر جدعاً و عقراً تعابیری مرسوم‌اند که در زبان عربی برای نفرین به کسی به کار می‌روند. درحقیقت حضرت آنان را مردمی ستمگر خوانده و خواهان دوری آنان از رحمت خدا و گرفتاری‌شان به نهایت ذلت شده است.


1. هود (11)، 44.

2. فَدُونَكَهَا مَخْطُومَةً مَزْمُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقَاكَ یَوْمَ حَشْرِكَ (خطبه فدکیه).

3. خلیل‌بن‌احمد فراهیدی، العین، ذیل واژه «الجدع».

4. همان، ذیل واژه «العقر».

3. برخورد فاطمه علیهاالسلام در برابر انحراف در مسئله ولایت

همسر امیر مؤمنان علیه السلام  در ادامه سخنان گران‌سنگ خویش آشکارا به موضوع ولایت، و انحرافی می‌پردازند که پدید آمده بود و به مردان انصار و مهاجر به سبب چنین عملی عتاب می‌کنند و می‌فرمایند: وَیْحَهُمْ أَنَّی زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِی الرِّسَالَةِ وَقَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَالدَّلَالَةِ وَمَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِینِ وَالطَّبِینِ بِأُمُورِ الدُّنْیَا وَالدِّینِ‏ «أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ»(1)؛ «وای بر آنان، چگونه خلافت را از کوه‌های استوار رسالت و پایه‌های نبوت و هدایت و محل نزول روح‌الامین و کاردانان امور دنیا و دین جابه‌جا کردند [و به جایی بردند که هیچ امنیت و صلاحیتی برای استقرار در آنجا ندارد]؟! آگاه باشید که این همان زیان آشکار است».

تعابیر فاطمه علیهاالسلام خود بیانگر این حقیقت است که یکی از اهداف حضرت از همه سخنان، اثبات ناشایستگی متصدیان امر حکومت برای این کار است. حضرت می‌خواست به مردم بفهماند که آنها به‌هیچ‌روی شایستگی جانشینی رسول اکرم صلی الله علیه و آله را ندارند و اگر به‌فرض، مردم حق داشتند که برای رسول خدا صلی الله علیه و آله جانشین برگزینند با انتخاب این اشخاص به انتخابی نادرست دست زده‌اند.

حضرت با تشبیه مقام رسالت و شئون آن به کوه‌های بلند و استوار این حقیقت را یادآور می‌شوند که هرکسی شایستگی تصدی این جایگاه را ندارد و مردم با جابه‌جایی این مقام درحقیقت آن را به اعماق دره‌های هولناک انداخته‌اند. این مقام شایسته کسانی است که بهترین مصالح دین و دنیای مردم را بدانند. ازاین‌رو در پایان فراز این آیه نورانی را تلاوت


1. زمر (39)، 15.

می‌فرمایند: أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ؛(1) «آگاه باشید که این همان زیان آشکار است». خدای متعال چنین نعمت عظیمی را در جایگاهی مناسب و رفیع قرار داده بود تا بشر در همه اعصار و امصار از آن بهره ببرد و دنیا و آخرت خویش را آباد کند؛ اما با جابه‌جایی و انحرافی که در این جایگاه عظیم رخ داد، هم آبادی دنیای انسان‌ها به تأخیر افتاد و هم آخرت پایه‌گذاران انحراف و یاران آنان از دست رفت. به‌راستی خسران و زیانی بالاتر از این می‌توان تصور کرد؟


1. زمر (39)، 15.