صوت و فیلم

صوت:

آیا قدر اهل‌بیت علیهم‌السلام را می‌دانیم؟!

در مراسم سالگرد شهادت امام سجاد علیه‌السلام هیئت انصار الله
تاریخ: 
سه شنبه, 29 آذر, 1390

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم.

خدا را شکر می‌کنیم که توفیق معرفت و محبت و ولایت اهل‌بیت را به ما مرحمت فرمود، گوهری که با هیچ کالای نفیسی قابل مقایسه نیست. یک سؤال مطرح می‌شود که ما چه اندازه قدر این گوهر را می‌دانیم و آیا در مقابل این نعمت، وظیفه‌ای هم به عهده‌مان هست که باید انجام بدهیم یا نه و اگر وظیفه‌ای به عهده‌مان هست آیا انجام داده‌ایم یا نه؟

غفلت جبران‌ناپذیر از ارزش گوهر وجود اهل بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین!

درباره بیان اهمیت این نعمت، زبان بنده که الکن است. علاوه بر آیاتی که در قرآن کریم هست صدها روایت معتبر از طرق فریقین نقل شده که شاید ما در هیچ بابی این‌همه روایت نداشته باشیم و این دیگر شایع شده و هر کسی دور از معارف اسلامی و دور از شیعه هم باشد می‌داند که مودت اهل‌بیت، اجر رسالت است. بسیاری و شاید اکثریت اهل تسنن، شرکت در مراسم اهل‌بیت و عزاداری اهل‌بیت را به‌عنوان این‌که ادای اجر رسالت است واجب می‌دانند؛ اما اینکه این نعمت واقعاً چقدر اهمیت دارد و ما چقدر قدرش را دانسته‌ایم و از آن استفاده کرده‌ایم، بنده به نوبه خودم غیر از این‌که سرم را از شرمساری پایین بیندازم جوابی ندارم.

آنچه هیچ عاقل منصفی نمی‌تواند انکار بکند این است که اهل‌بیت پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله راهنمایان ممتازی بودند که دردهای جامعه را خوب درک می‌کردند و دوایش را خوب می‌توانستند ارائه بدهند، چیزی که امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌علیه در وصف پیغمبر اکرمصلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله می‌فرماید که طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ؛ همه اهل‌بیت چنین بودند. با توجه به همین نکته، آیا ما قدر اهل‌بیت را به اندازه یک طبیب می‌دانیم، حتی به اندازه طبیبی که شرط اسلام در آن نیست؟! این‌همه نتایج طبی و مطالب و دستورات بهداشتی که در عالم استفاده می‌کنیم مگر در این‌ها شرط می‌کنیم که حتماً باید یک مسلمان شیعه این‌ها را درک کرده باشد و منتقل  کرده باشد؟ کافری که حتی ممکن است منکر خدا هم باشد وقتی یک نسخه خوبی معرفی می‌کند یا داروی خوبی کشف می‌کند و معرفی می‌کند با بَه‌بَه و چَه‌چَه از آن استقبال می‌کنیم و آن را به قیمت گران می‌خریم، زبانش را می‌آموزیم تا برویم ترجمه کنیم و یاد بگیریم که چگونه باید این دارو را ساخت و چگونه باید از آن بهره‌برداری کرد. ما اگر اهل‌بیت را فقط به اندازه گروهی از طبیبان بشناسیم خیلی بیشتر می‌بایست از گفتار و رفتار و سیره‌شان استفاده کرده باشیم. حالا دیگرانی که به اهل‌بیت معرفت ندارند هیچ، در بین شیعیان آن‌هایی که سرگرم کار دنیا هستند و نمی‌رسند که به این چیزها فکر کنند آن‌ها هم هیچ، در بین متدینین، در بین روحانیون یعنی کسانی که پوست و گوشت‌شان به برکت اهل‌بیت روییده و از نام اهل‌بیت ارتزاق می‌کنند، آیا آن‌ها را به اندازه یک طبیب قبول دارند؟! بنده اعتراف می‌کنم که معامله ما با اهل‌بیت حتی به اندازه یک طبیب که به آن اعتماد داشته باشیم نبوده، دیگران خودشان می‌دانند، هر کسی کلاه خودش را قاضی کند. من مثلاً اگر در تلویزیون ببینم یا در رادیو بشنوم که یک دارویی برای بیماری‌ای که من کمابیش مبتلا هستم یا در معرضش هستم کشف شده، اگر به قیمت گران هم باشد می‌روم آن را تهیه می‌کنم و اقلاً آن را آزمایش می‌کنم اما به فرمایشات اهل‌بیت که شفابخش دردهای دنیا و آخرت ماست به اندازه یک دارو که در تلویزیون از آن تبلیغ بشود و چه‌بسا اصلاً اساسی هم نداشته باشد، اهمیت نمی‌دهیم، چه رسد به این‌که دقایق معارف آن‌ها را بشناسیم؛ مطالبی که در هیچ کتابی، در هیچ مکتبی، پیش هیچ استادی یافت نمی‌شود نزد آن‌ها پیدا می‌شود؛ چه رسد به بهره‌هایی که ممکن است در اثر ارتباط با اهل‌بیت برای انسان حاصل بشود که مقامش را حتی از فرشتگان مقرب خدا هم بالاتر ببرد؛ همه این‌ها را ندیده می‌گیریم!

آیا از فرمایشات اهل‌بیت در همین حدی که برای زندگی همین دنیایمان و مشکلات زندگی همین عالم‌مان مفید است استفاده می‌کنیم؟! مشکلات اخلاقی که خیلی‌ها به آن مبتلا هستند، حالا من دیگر نگویم چه قدر و چند درصد، مشکلات خانوادگی‌ای که بسیاری از خانواده‌ها به آن مبتلا هستند و روزبه‌روز هم تعداد و درصدش بیشتر می‌شود تا مشکلات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و بین‌المللی و بالاخره تا نوبت به مشکلات معنوی و اخروی برسد، داروی همه این‌ها در این شفاخانه پیدا می‌شود ولی ما این‌قدر همت نمی‌کنیم که برویم بخوانیم، بگردیم، پیدا کنیم یا لااقل آزمایش کنیم! به اندازه سخن یک صاحب‌نظر و حتی یک مدعی، آزمایش کنیم تا ببینیم واقعاً اثر دارد یا نه! و همه این‌هایی که ما برای سراسر زندگی فردی و اجتماعی‌مان از مکتب اهل‌بیت استفاده کنیم در مقابل بهره‌های معنوی که باید ببریم و ترقیات روحی که باید پیدا کنیم قطره‌ای از دریا حساب می‌شود. همه این منافع دنیوی‌اش برای مسائل فردی، اجتماعی، مادی، معنوی، خانوادگی و سایر منافعی که از فرمایشات‌شان ببریم در مقابل آن کمالات معنوی که در سایه اطاعت و پیروی از آن‌ها حاصل می‌شود مثل قطره‌ای است در مقابل دریا و این به خاطر این است ‌که ما برای مسائل معنوی، ارزشی قائل نیستیم تا بگوییم دردهایش چه قدر سخت است و شفایش چه قدر ارزش دارد؛ اما در همین چیزهایی که می‌فهمیم هم درست استفاده نمی‌کنیم!

در حق اهل‌بیت‌علیهم‌‌السلام جفا نکنیم!

حالا من می‌خواهم خودمانی صحبت بکنم از مظلومیت اهل‌بیت و جفایی که ما به‌اصطلاح دوستان اهل‌بیت نسبت به این بزرگان داریم و غافلیم و هنوز توجه نداریم، چون کسی که عمداً قصد جفا نسبت به اهل‌بیت را ندارد مگر دشمنان خدا باشند که چنین قصدی را داشته باشند والا هیچ آدم عاقلی داعی ندارد که نسبت به اهل‌بیت جسارت بکند، توهین بکند، جفا بکند. اگر جفایی می‌شود به دلیل بی‌توجهی و غفلت است.

من به یکی دو تا نمونه از این جفاهای ناآگاهانه‌ای که بسیاری از ما داریم اشاره می‌کنم تا زمینه‌ ایجاد یک شوک در ما بشود تا کمی بیشتر به این مسئله توجه بکنیم؛ یک صنف از اصناف جامعه ما هستند که زندگی دنیایشان به خاطر انتساب به اهل‌بیت، مداحی، مرثیه‌سرایی، روضه‌خوانی و چیزهایی از این قبیل می‌گذرد. من حقیقتش را برای شما عرض می‌کنم، حالا نمی‌دانم شما هم‌درد من هستید یا توجیهی دارید و من نمی‌فهمم. بعد از این‌همه بیاناتی که حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه درباره اهل‌بیت و محرم و صفر و سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام داشتند، الآن این مداحی‌هایی که می‌شود، این شعرهایی که چه در مدح و چه در عزا می‌خوانند، از لحاظ شعری و از لحاظ هنری از این بهتر نمی‌شد شعر گفت؟! مضامینی بهتر از این نمی‌شد استفاده کرد؟! بعضی از این اشعاری که خوانده می‌شود، حالا من گاهی توفیق داشته باشم از تلویزیون یا چیزی بشنوم، گاهی واقعاً پیش خودم خجالت می‌کشم که مردم دنیا وقتی از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان مداح اهل‌بیت، حالا این‌ها بهترین‌ها هم هستند، این شعرها را می‌شنود چه می‌گویند؟! همان وقت شما ببینید در مسائل و مضامین مختلف چه قدر شعرهای نو و زیبا با مضامین عالی گفته می‌شود، انجمن‌های شعری تشکیل می‌شود، نقادی شعرها می‌شود، انجمن شعرا و...تشکیل می‌شود اما درباره اهل‌بیت، یک مداح می‌آید و یک چیزی سرهم‌بندی می‌کند که نه لفظ درستی دارد و نه معنای درستی و نه وزن درستی! غربت اهل‌بیت بیش از این می‌شود؟!

حالا شاید شما بگویید الحمدلله ما که مداح نیستیم که شعرهای سبک بگوییم و این‌ها؛ خب در بین ما طلبه‌ها، خوب‌هایمان و مقدسین، آن‌هایی هستیم که توسل به اهل‌بیت داریم. تمسک شما یعنی چه؟ هر جا صحبت بشود از توسل به اهل‌بیت، یعنی یک ذکر مصیبتی بشود و گریه‌ای بکنیم، این می‌شود توسل به اهل‌بیت. آیا معنی‌ توسل همین است؟! اشتباه نشود، این کمترین کاری است که می‌شود به یک انسان سفارش کرد تا از این راه یک ارتباطی پیدا کند. این یک عاطفه انسانی است که حتی کفار هم می‌توانند داشته باشند. این‌که توصیه می‌کنند که یک ذکر مصیبتی از اهل‌بیت ولو هر روز یا هفته‌ای یک مرتبه صورت بپذیرد، این کم‌ترین کاری است که یک انسان که یک ذره احساس و عاطفه داشته باشد می‌تواند از خودش نشان بدهد؛ اما کل استفاده از اهل‌بیت و توسل به اهل‌بیت همین است؟! این برکات سیدالشهدا‌علیه‌‌السلام که عالمگیر است برای اینکه کفار را هم تحت تأثیر قرار بدهد و همه با همین ارتباط عاطفی که برقرار کنند و دلشان به خاطر ظلمی که به اهل‌بیت شده بسوزد بتوانند از این دریای رحمت استفاده کنند اما این دیگر کمترین چیزی است که برای یک انسان می‌تواند مطرح باشد.

شیخ مرتضی زاهد و حضور دائم در محضر امام زمان‌علیه‌‌السلام

یک چیزهایی هست که من، هم عقلم نمی‌رسد و اهل عملش هم نیستم اما می‌دانم که واقعیت دارد و کسانی بودند و شاید هم باشند؛ یک قصه‌ برایتان نقل می‌کنم که اصلاً یک مقدار ببینیم که بعضی از علمای ما چگونه فکر می‌کردند. این یک قضیه واقعی است که برای خود من واقع شده و دارم برایتان نقل می‌کنم. من شاید حدود بیست یا بیست و یک سالم بود که یک وقت به مشهد مشرف شدم و یک ماه رمضان آن‌جا بودم. آن وقت مرحوم آقای میرزای عبدالعلی تهرانی، پدر حاج‌آقا مجتبی تهرانی و حاج‌آقا مرتضی؛ حاج‌آقا مجتبی در تهران معروف هستند، درس اخلاق و این‌ها می‌گویند، مقرّر درس امام هستند و تقریرات مکاسب امام را نوشتند؛ پدر ایشان، مرحوم آقا میرزای عبدالعلی تهرانی، استاد اخلاق بود و شاگرد مرحوم آقا میرزاجوادآقای ملکی تبریزی بود. آن وقت ایشان در مشهد اقامت داشتند و ظهرها در حرم، بالای سر حضرت رضا‌سلام‌‌الله‌‌علیه نماز جماعت اقامه می‌کردند. ما از ایشان خواهش کردیم که اجازه بدهند خدمتشان برویم و از مطالب اخلاقی و توصیه‌های ایشان استفاده کنیم. ایشان اجازه فرمودند. حالا عنایتی از حضرت رضا بود که ایشان اجازه دادند و ما رفتیم و یک فرصتی بود و یک مقدار نشستیم، شاید چند ساعت طول کشید و راجع به مسائل معنوی و اخلاقی و این حرف‌ها مختلف صحبت شد. ایشان از مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی تعریف کردند که یک جلسه‌ای داشتند و هفته‌ای یک شب درس اخلاق می‌گفتند و وقتی ما در آن جلسه شرکت می‌کردیم، تا آخر هفته شارژ بودیم.

آقای میرزا عبدالعلی که خدا رحمتش کند می‌فرمود که اگر من هفته‌ای دو شب به جلسه درس اخلاق ایشان می‌رفتم دیگر نمی‌توانستم زندگی کنم و می‌بایست سر به بیابان می‌گذاشتم! من هفته‌ای یک شب که در درس اخلاق ایشان شرکت می‌کردم همین کافی بود که تا آخر هفته شارژ باشم. ایشان خیلی از میرزا جواد آقا تعریف کردند که چه مقاماتی داشتند. بعد خودشان اضافه کردند که ولی، آقا شیخ مرتضی زاهد یک مزیت دیگری داشت؛ آقا شیخ مرتضی زاهد یک منبری در تهران بود، پیرمردی بود که منبر می‌رفت، منبرش هم خیلی ساده و بیان خیلی ساده مسائل اخلاقی و حدیث بود. آقای میرزا عبدالعلی با این‌که شاگرد آقا میرزاجواد‌آقای ملکی تبریزی بود و از ایشان مقامات و فضایل را نقل می‌کرد ‌گفت ولی، آقا شیخ مرتضی زاهد یک مزیت دیگری داشت. گفتم مزیت ایشان چه بود؟ ایشان تعبیری کرد که حالا شاید مقداری احتیاج به توضیح و تفسیر داشته باشد، گفت آقا شیخ مرتضی زاهد بیست و چهار ساعت خدمت امام زمان بود! نمی‌خواست بگوید یعنی حضوراً و در عالم ظاهری، منظور دلش بود، می‌گفت توجه‌ ایشان بیست و چهار ساعت به امام زمان بود. توسل یعنی این! نه این‌که اتفاقاً در یک مجلسی یک ذکر مصیبتی می‌شود که اگر یهودی هم باشد گریه‌اش می‌گیرد. آدم‌های منصفی را از ارمنی‌ها و یهودی‌ها را دیدید که در این مجالس شرکت می‌کنند، زرتشتی‌ها که فراوان. اصلاً مجلس عزا می‌گیرند، نذر می‌کنند، نذر زیارت می‌کنند که بیایند قم یا بروند مشهد. همشهری‌های ما زرتشتی هستند، می‌شناسید، نذر می‌کنند که اگر حاجتشان برآورده بشود بیایند قم یا بروند مشهد.

ارتباط روحی با اهل‌بیت؛ معنای واقعی توسل

این‌که هنر نیست که حالا ما ایام محرم بالاخره در مجلس عزایی شرکت بکنیم و یک قطره اشکی بریزیم. این توسلی که می‌خواهند این است ‌که ارتباط روحی با اهل‌بیت داشته باشیم نه اینکه فقط گاهی، یک لحظه‌ای، آن‌هم برای ذکر مصیبتی. این مطالبی که در زیارت‌ها آمده این‌ها فقط برای خواندن نیست، کمی هم برای یادگرفتن و معرفت پیدا کردن و عمل کردن است؛ خَلَقَكُمُ اللهُ اَنْواراً، فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقینَ، حَتّى مَنَّ عَلَیْنا بِكُمْ، فَجَعَلَكُمْ فى بُیُوت اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْكَرَ فیهَا اسْمُهُ، وَ جَعَلَ صَلَواتَنا عَلَیْكُمْ وَ ما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِكُمْ طیباً لِخَلْقِنا، وَ طَهارَةً لاِنْفُسِنا، وَ تَزْكِیَةً لَنا، وَكَفّارَةً لِذُنُوبِنا * یَا أَعْیُنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ، وَ حَمَلَةَ مَعْرِفَتِهِ، وَ مَسَاکِنَ تَوْحِیدِهِ * مَنْ أرادَ اللّهَ بَدَءَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِل عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ؛ این‌ها چه کسانی هستند؟!

اگر یک وقتی کار ما جایی گیر بکند که از همه جا مأیوس بشویم آن وقت یا ابوالفضل بگوییم، یا امام زمان می‌گوییم، ولی وقت‌های دیگر کاری نداریم! اما در زیارت می‌خوانیم فَمَا شَیءٌ مِنَّا إِلَّا وَأَنْتُم لَهُ السَّبَب وَإِلَیْهِ السَّبِیْل؛ هر خیری به ما برسد طفیل شماست، وَأَنْتُم لَهُ السَّبَب وَإِلَیْهِ السَّبِیْل. آن کسی که اگر یک وقت در بیابان گیر کنیم و مشرف به مرگ باشیم او را صدا می‌زنیم و می‌فهمد، اگر در کتابخانه هم صدایش بزنیم می‌فهمد؛ اگر در جبهه هم صدایش بزنیم می‌فهمد؛ بستگی دارد به اینکه ما صدایش بزنیم یا نزنیم؛ گوش او کر نیست، از اعماق کویر هم صدایش بزنیم می‌شنود، اگر ته چاه هم باشیم و صدایش بزنیم می‌فهمد، آیا اگر در مسجد صدایش بزنیم نمی‌فهمد؟!

ما خیال می‌کنیم اگر یک مجلسی باشد و روضه‌ای خوانده بشود و یک قطره اشکی بریزیم این می‌شود توسل، درصورتی‌که توسل یعنی فَمَا شَیءٌ مِنَّا إِلَّا وَأَنْتُم لَهُ السَّبَب وَإِلَیْهِ السَّبِیْل؛ هر نیازی هم داشته باشیم بدانیم به طفیل آن‌ها رفع می‌شود. آن‌ها آن‌قدر پیش خدا عزیزند که همه عالم طفیل نظر آن‌هاست. ما عقل‌مان نمی‌رسد آن جهل خود ماست، قصور ماست، ضعف ماست والا خدا برای آن‌ها چیزی کم نگذاشته است. آن‌ها هم در مقام بندگی خدا چیزی کم نگذاشتند.

ارزش هدیه فرستادن برای امام زمان‌علیه‌‌السلام

این‌ها را عرض کردم که حالا ما اگر از دیگران خیلی توقع نداشته باشیم، از خودمان توقع داشته باشیم، مایی که حیثیت‌مان حیثیت نوکری امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف است! هویت دیگری هم داریم که به آن افتخار کنیم؟! اقلاً ما یاد او باشیم، صبح که از خواب بلند می‌شویم بگوییم آقا! از خدا بخواه تا ما را یاری کند. عارمان می‌شود؟! کسر شأن‌مان است؟! همین یک توجه قلبی و یک توسل، حالا احیاناً یک سلامی، یک ذکری، دعایی، یک قرائت قرآنی اهدایی، صلواتی، حتی یک الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ را خدمت آقا امام زمان هدیه کنیم، بگوییم ما چیزی نداریم که به شما بدهیم، یک چیز لفظی و زبانی است، این را شما بپذیر! شما از خدا بخواهید که به کَرَم خودش و به برکت شما به ما عنایت کند.

آن کسانی که تجربه کردند می‌گویند با همین توجه، مورد عنایت ایشان قرار می‌گیریم. واقعاً ما حالا چه داریم که به عنوان هدیه به امام زمان تقدیم کنیم؟ یکی از بهترین کارهایمان این است که قرآن یا دعایی بخوانیم و ثوابش را به ایشان هدیه کنیم. حالا قرآن خواندن ما چیست، غیر از تکان دادن زبان؟ نه هزینه‌ای دارد، نه پولی باید خرج بکنیم، نه زحمتی باید بکشیم. از این هم مضایقه کنیم و بخل بورزیم؟! با این‌که بدانیم که با همین ذکر صلوات، چه قدر از آن طرف به ما پاداش داده می‌شود. ما اگر صلوات بفرستیم و امام زمان یک دعا برایمان بکند دعای ایشان خیلی با صلوات‌های ما فرق دارد؛ او اگر یک دعا بکند که دعایش رد نمی‌شود، حالا هر دعایی باشد، و می‌شود ما برای او دعا بکنیم و برای او ‌از خدا صلوات بخواهیم و او ما را ندیده بگیرد؟! چنین چیزی می‌شود؟!

اگر شما یک هدیه کوچک برای آدم‌های عادی بفرستید بالاخره در مقابلش یک چیزی به شما می‌دهند، دیگر بستگی به کَرَم‌شان دارد. ما عاجزیم که حالا چیزی نداریم جز همین زبان که اینکه با آن یک چیزی بخوانیم، آن وقت می‌شود که ما هدیه‌ای بدهیم و او ندیده بگیرد و در مقابلش برای ما دعایی نکند و توجهی نکند؟! اگر این را باور کنیم و توجه کنیم خیلی وضع‌مان عوض می‌شود. بسیاری از مشکلات‌مان با همین حل می‌شود، مشکلات لاینحل‌مان که حاضریم برایش میلیون‌ها پول خرج کنیم، روزها و ساعت‌ها وقت صرف کنیم، پیش هر کس و ناکس برویم و سر خم کنیم و التماس کنیم، اما با یک توجه به وجود مقدس ولی عصر، بی‌منت و با عزت حل می‌شود و ما غافلیم، مگر اینکه یک وقت آن‌قدر کارد به استخوان برسد که دیگر از همه جا امیدمان قطع بشود و بگوییم حالا برویم ببینیم چه طور می‌شود، شاید حالا اهل‌بیت یک کاری بکنند، اما اگر بدانیم که فَمَا شَیْ‌‌ءٌ مِنْهُ إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَیْهِ السَّبِیلُ، خِیَارُهُ لِوَلِیِّكُمْ نِعْمَةٌ، وَانْتِقَامُهُ مِنْ عَدُوِّكُمْ سَخْطَةٌ، فَلَا نَجَاةَ وَلَا مَفْزَعَ إِلَّا أَنْتُمْ وَلَا مَذْهَبَ عَنْكُمْ، یَا أَعْیُنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ، آن‌ وقت حیف نیست که ما مثلاً چهل سال، پنجاه سال، نان امام زمان را بخوریم و یک بار هم به این حقایق و این معارف توجه نکنیم و غافل باشیم؟! چه کسی ضرر می‌کند؟! بنابراین اگر بگوییم بیشترین ضررها و خسارت‌ها را ما متحمل می‌شویم بی‌جا نگفتیم. در مقابل مردم دیگری که ایمانی ندارند، کفار و دیگرانی که خدا این معرفت را به آن‌ها نداده، مایی که می‌دانیم و ایمان داریم و آن‌ها را وسایط فیض می‌دانیم آن‌وقت استفاده نکنیم خسارت ما خیلی بیشتر است! ضرر ما خیلی بیشتر از آن‌هاست! آن‌ها باور نکردند و نشناختند اما مایی که معتقدیم همه چیزمان از برکت آن‌هاست، زندگی مادی‌مان را هم داریم از آن‌جا تأمین می‌کنیم آن‌وقت همین منتظر باشیم یک وقتی یک مجلس عزایی باشد، در سالی یک روضه‌ای خوانده بشود حالا یا راست یا دروغ و یک اشکی بریزیم یا نریزیم و تباکی کنیم، این شد توسل؟! اهل‌بیت برای همین آمدند؟! شاید بعضی‌ها خیال می‌کنند اصلاً امام حسین کشته شد برای همین که یک وقتی، یک کسی یادش بکند و گریه بکند و آن وقت گناهش آمرزیده بشود؛ این چه قدر جهالت است! چه قدر محرومیت است! این کم‌ترین چیزی است که یک انسانی را که ادنی مراتب احساس و عاطفه را داشته باشد می‌تواند به اهل‌بیت مرتبط کند. ما خیال می‌کنیم این نهایتش است و متأسفانه اصلاً توسل را همین می‌دانیم!

بندگی؛ رمز موفقیت در توسل و ارتباط با اهل‌بیت‌علیهم‌‌السلام

مرحوم حاج میرزا عبدالعلی می‌فرمود که آقا شیخ مرتضی زاهد بیست و چهار ساعت در خدمت امام زمان بود. یک قصه از آقاشیخ مرتضی نقل کنم بلکه به برکت یاد این بندگان شایسته خدا، خدا به ما هم رحمی بکند. عرض کردم که ایشان یک منبری مقدسی بود که نه ادعای مثلاً اجتهاد و مرجعیت و این حرف‌ها را داشت و نه ادعای مسائل دیگر اخلاقی و عرفانی، یک روضه‌خوان بود؛ ولی مردمی بودند که اخلاص ایشان را می‌شناختند و به ایشان خیلی ارادت داشتند. یکی از مریدان ایشان در بازار تهران که تا چندی پیش حیات داشت سالی یک مرتبه در ماه رمضان ایشان را به منزلش دعوت می‌کرد و یک نماز جماعت و یک افطاری برگزار می‌کرد و ایشان آن‌جا نماز جماعتی می‌خواند، دلش به این خوش بود که مثلاً یک مهمانی کرده است. یک منزل وسیعی داشت که دار و درخت و این‌ها هم داشت. منزل‌های قدیم تهران غالباً درخت‌کاری داشت و درخت‌های میوه و این‌ها هم داشت. یک شب ماه رمضان ایشان را برای افطار دعوت کرده بود و یک جایی را برای اقامه نماز برای ایشان انتخاب کرده بود زیر یک درخت که سجاده را آن‌جا برای امام جماعت بیندازند و دیگران هم بیایند پشت سر ایشان تا جا برای نماز، بیشتر باشد. ایشان آمده بود و یک نگاهی کرده بود و سجاده‌اش را گرفته بود و یک چند متر آن‌طرف‌تر کشیده بود. صاحب‌خانه آمده بود که آقا! به نظر من این‌جا مناسب‌تر بود، مردم بیشتری استفاده می‌کردند و این‌ها. ایشان فهمانده بود به اینکه من خوشم نمی‌آید و می‌خواهم این‌جا نماز بخوانم و این‌جا را ترجیح می‌دهم. این حساس شده بود که آخر سرّش چیست؟ این‌جا خانه من است، این‌جا و آن‌جا چه فرقی می‌کند؟ ما آن‌جا را انتخاب می‌کنیم برای این‌که مردم بیشتر استفاده کنند، شما چه اصراری دارید که چند متر آن‌طرف‌تر؟ بالاخره به ایشان می‌گوید که پس به من بگویید سرّ این چیست؟ گفته بود شما چند روز پیش‌تر آمده بودید و وجوهاتت را حساب کردید و همه را پرداختید اما رشد ریشه این درخت را حساب نکردی. ریشه این درخت از سال گذشته تا حالا مقداری قوی‌تر شده، رشد این ریشه یک سود اضافی است که گیر شما آمده، برای زندگی‌ات هم که احتیاجی به رشد این نداشتی، باید رشد ریشه این درخت را حساب کنی که من می‌خواهم روی آن بایستم و نماز بخوانم، تو این را حساب نکردی. در این‌هایی که صورت دادی که سودهای سالت بود و این‌ها، این نبود، بنابراین ریشه این درختی که این‌جا هست این خمس داده نیست و من روی درختی که ریشه‌اش خمس داده نیست نماز نمی‌خوانم. گفتم آقا! خیال‌تان راحت باشد، من از آن مبلغی که با شما حساب کردیم فلان مبلغ را احتیاطاً برای این‌که مبادا چیزی از قلم افتاده باشد اضافه دادم که شامل این هم می‌شود. گفت بسیار خب، حالا درست شد. بعد سجاده‌اش را آن‌جا آورده بود.

آن کسی که آقا امام زمان به او عنایت دارد به خاطر همین چیزهاست؛ مواظب است که به حکم خدا عمل کند. احتمال می‌دهد که حالا شاید هم یک نوع احتیاطی بوده، حالا روی این وجه استدلالی هم دارد. حالا واقعاً خمس یک چنین چیزی را هم باید داد یا نه، چه عرض کنم، اما ایشان احتیاطش را کردند و حساب می‌کنند که اصلاً توجه داشته باشد. من و شما هیچ وقت در عمرمان معلوم نیست یک چنین توجهی پیدا کرده باشیم که باید خمس رشد ریشه یک درخت را هم بدهیم؛ اما این‌که به یک بهانه‌ای از زیر بار خمس دادن در برویم، برای ما هیچ وقت اتفاق نمی‌افتد؟!

آن‌هایی که به جایی رسیدند و خدا به آن‌ها عنایتی دارد و ائمه اطهار به آن‌ها توجه دارند برای این‌ است که دقت دارند که حکم خدا را رعایت کنند، بنده باشند؛ گفتی این‌طور، چشم! چرا؟! چرا ندارد، من بنده‌ام، تو خدایی. اگر این‌طور شدیم آن وقت راه توسل را هم یاد می‌گیریم و می‌فهمیم که ائمه چه کاره‌اند و ما چگونه باید با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم؛ تا که از جانب معشوق نباشد کششی، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد؛ اصل جاذبه باید از آن طرف باشد.

پروردگارا! تو را به مقام امام زین‌العابدین‌صلوات‌‌الله‌‌علیه و اجداد و فرزندانش قسم می‌دهیم که بر معرفت، محبت و بر ولایت ما نسبت به اهل‌بیت بیفزا!

دل‌های ما را از غفلت نجات بده!

از وسوسه‌های شیطانی و هواهای نفسانی حفظ بفرما!

این نظام اسلامی را در پناه امام زمان از همه آفات و بلیات محفوظ بدار!

سایه مقام معظم رهبری را بر سر همه ما مستدام بدار!

ما را به وظایف‌مان نسبت به این بزرگوار، آشناتر و در انجامش موفق‌تر بدار!

عاقبت امر همه‌مان ختم به خیر بفرما!

وصلّ علی محمد و آله الطاهرین

برای خواندن گزارش خبری این جلسه اینجا را کلیک کنید!