صوت و فیلم

صوت:
,

شهيدان؛ افتخار بشريت

در مراسم گراميداشت شهدای مقاومت و سالگرد شهادت شهيد حاج عماد مغنيه؛ قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره)
تاریخ: 
پنجشنبه, 29 بهمن, 1388

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌‌‌‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

این مجلس برای بزرگداشت مردان عظیمی بر پا شده است که نظیرشان را در تاریخ کم می‌توان یافت. بنده در حوزه اطلاع خودم، نظیری برای این شهیدان جز شهیدان کربلا سراغ ندارم. این شهیدان، مجسمه تقوا، علم، فضیلت، جهاد، شجاعت، فداکاری و گذشت از همه چیز در راه خدا بودند و هر کدامشان افتخار بشریت هستند. به هر حال، ما به اندازه معرفت خودمان در پیشگاه این عزیزان سر تعظیم فرود می‌آوریم و عرض می‌کنیم: «السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه، السلام علیکم یا انصار دین الله، السلام علیکم یا انصار رسول الله، السلام علیکم یا انصار امیرالمؤمنین، السلام علیکم یا انصار ابی محمد الحسن الزکی، السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله الحسین علیه‌السلام» و خاضعانه از خدای متعال می‌خواهیم به ما هم توفیق بدهد این راه را ادامه بدهیم؛ اگر چه در اثر ضعف معرفت، طمع این را نداریم که به پای آنها برسیم، اما دوست داریم که در راه آنها باشیم و در زمره آنها محشور بشویم. چگونه چنین آرزویی نداشته باشیم در حالی که خدای متعال آنها را محبوب خود دانسته است. کسی که خدا او را محبوب خودش بداند، ما هر قدر فکر کنیم نمی‌توانیم عظمت مقامش را درک کنیم. این که می‌گویند خدا کسی را دوست ‌دارد و او محبوب خداست، مقامی بسیار والاست؛ «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ». سخن درباره جهاد و انواع آن، مرتبه و عظمت جهاد در مکتب اسلام، و فضیلت‌های شهیدان فراوان است. ما در این دوران سی ساله انقلاب اسلامی، به برکت انقلاب، رهنمودهای امام راحل رضوان‌الله‌علیه و به برکت خون‌های پاک شهیدان انقلاب و جنگ تحمیلی فرصتی پیدا کردیم تا مقداری با این مفاهیم آشنا بشویم. پیش از این چندان زمینه‌ای برای آشنا شدن با این مفاهیم فراهم نبود. به هر حال، به همان اندازه آشنایی محدود ما نیز سخن بسیار است؛ اما این فرصت و این مجلس اقتضای آن را ندارد که بیش‌تر موجب خستگی و ملال شما بشوم؛ اگر چه ملال و خستگی در مجلسی که به نام چنین شهدایی مزین و منور است، معنا ندارد و نشاط و شور و هیجان و نور صفا از آن می‌بارد. البته این از چیزهایی است که ما با عقل ضعیف خودمان درک می‌کنیم؛ اگر چشم باطنی‌مان باز بود، می‌دیدیم که ملائکه مکرم الهی در این فضا پرواز می‌کنند و به حضار مجلس خوش‌آمد می‌گویند. افسوس که ما این چشم را نداریم و نمی‌توانیم درک کنیم؛ اما همین اندازه که درک می‌کنیم، احساس‌مان این است که گویا در قطعه‌ای از بهشت نشسته‌ایم و با بهشتیان سخن می‌گوییم. به هر حال، درباره کسانی سخن می‌گوییم که خدا آنها را محبوب خود معرفی کرده است و آنها کسانی را تربیت کرده‌اند که امروز در عالم، در میان میلیاردها انسان، نمونه هستند. در تاریخ هم ما کمتر نظیر این افراد را می‌توانیم پیدا کنیم. داستان جنگ‌ها، مقاومت‌ها، پیروزی‌ها و فداکاری‌های هر کدام باید در مجلسی جداگانه بررسی و تحلیل شود؛ اما آنچه موجب شده است که بنده به عنوان یک طلبه در پیشگاه این عزیزان احساس حقارت بکنم، معرفتی است که نسبت به ایمان این عزیزان دارم.

شهادت عماد مغنیه؛ موهبتی الهی

البته من توفیق نداشتم که حضوری خدمت آن بزرگان شهید مشرف بشوم و از نورانیت‌شان استفاده کنم، اما چند مرتبه توفیق شرف‌یابی خدمت مجاهد عظیم‌الشأن حضرت سید‌حسن نصرالله صلوات‌الله‌علیه را داشته‌ام. آنچه موجب شد که من در برابر این بنده صالح خدا احساس حقارت کنم، ایمانی بود که در این مرد یافتم و نظیرش را کمتر در کسی مشاهده کرده‌ام. یک نمونه را عرض می‌کنم تا یادآوری باشد؛ چون ذکر محبوبْ خودش مطلوب است. بعد از شهادت مجاهد عظیم‌الشأن «عماد مغنیه» برای عرض تسلیت خدمت ایشان مشرف شدم. قبل از اینکه خدمت ایشان برسم، احساسم این بود که وقتی ایشان را می‌بینم در حالت حزن و اندوه و گرفتگی باشد و من فکر می‌کردم با چه زبانی به ایشان تسلیت بگویم. وقتی خدمت ایشان رسیدم، دیدم چهره‌ای بانشاط و خندان دارند و خیلی سرحال هستند؛ آن چیزی که فکر کرده بودم بگویم، برای هنگامی بود که با شخصی محزون و مصیب‌زده مواجه می‌شدم. وقتی ایشان را با این بشاشت دیدم، دست و پایم را گم کردم و دیگر نمی‌دانستم چه بگویم. به هر حال، تسلیتی خدمت ایشان عرض کردم. وقتی ایشان با همان لب خندان فرمود «این یک موهبت بزرگ الهی برای ما بود» من بیشتر تعجب کردم؛ چون به هر حال می‌دانستم که این سردار رشید چه موقعیتی در حزب‌­الله و لبنان، و چه مقامی نزد خدا و نزد بندگان صالح خدا دارد. ما شهادت ایشان را فاجعه‌ای بزرگ تلقی می‌کردیم؛ اما ایشان فرمود این یک موهبت الهی برای ماست. بعد با لبخند بیشتری فرمود: می‌ترسم اگر حکمت‌هایی را که خداوند در شهادت ایشان قرار داده بود بگویم، کسانی تصور ‌کنند من در شهادت ایشان شریک بوده‌ام. آن چیزهایی را هم که می‌دانم، نمی‌توانم بگویم. همین اندازه به شما بگویم که شهادت ایشان برای ما بسیار ارزشمند و یک موهبت الهی بود.
حقیقتاً من بعد از هفتاد و چند سال درس خواندن و آشنایی با قرآن و حدیث و معارف اهل­بیت علیهم السلام، در برابر این ایمان آب شدم. این چه ایمانی است؟ چه معرفتی است؟ شما بهتر از من می‌دانید که شهید عماد مغنیه برای سید حسن نصرالله چه موقعیتی داشت. از دست‌دادن ایشان چه قدر سخت و سنگین و مصیبت عظیمی بود؛ اما در مقابل ایمانی که به خدا و معرفتی که به حکمت‌های الهی داشت، خدا هم مزه آن را به او چشانده بود از الطاف الهی به ایشان است که چنین معرفتی را خدا به ایشان داده است که بتواند در مقابل چنین مصیبتی صبر کند. کمتر کسی است که چنین مصیبتی به او وارد بشود و چنین صبر کند. اگر کسانی نمی‌دانند چه مصیبتی است، باید مقداری بیشتر درباره موقعیت حزب­‌الله و موقعیت این سردار رشید در آن جمعیت مطالعه کنند اما ایشان اینچنین راضی به رضای خداست و با لبخند و با شادی، می‌گوید موهبت الهی است و چقدر این کار حکمت داشت و چقدر برای ما و هدف ما مفید بود. حقیقتاً من احساس حقارت کردم. ما چه می‌گوییم و او چه معرفت، ایمان و فداکاری‌ای دارد.

ارادت به رهبری

ویژگی دیگری که در شخصیت این سید موجب اعجاب بنده است وبه ایشان برای این معرفتش غبطه می‌خورم ، ارادتی است که به مقام معظم رهبری حفظه‌الله‌تعالی دارد. مثل یک سرباز ساده در مقابل یک فرمانده خیلی عظیم، به ایشان ارادت دارد و کاملاً تسلیم اوامر ایشان است. سید حسن نصرالله می‌فرمود نه تنها هر وقت ایشان امری بکنند با تمام وجود اطاعت می‌کنیم، هر جا هم احتمال بدهیم که موجب رضایت ایشان باشد، با تمام وجود تلاش می‌کنیم. این گونه معرفت، ارادت و اطاعت در برابر فرمانده، موهبتی الهی است که خدا به همه کس نمی‌دهد. ما انسان‌ها مبتلا به انانیت هستیم؛ خودمان را در مقابل دیگران چیزی حساب می‌کنیم؛ به این آسانی‌ها در برابر دیگران تسلیم نمی‌شویم؛ آن وقت چنین شخصیتی که اگر کسی بگوید مشهورترین و محبوب‌ترین شخصیت روی زمین است گزاف نگفته است، در مقابل کسی که اطاعتش را واجب، و او را ولی‌امر مسلمین می‌داند، مثل یک سرباز ساده اطاعت امر می‌کند. اینها همه نور الهی است که خدا در دل این مرد تابانده است و ما نمی‌توانیم آن را ارزش‌یابی کنیم. ما هفتاد سال زحمت می‌کشیم. اندکی آشنا می‌شویم و حاضر می‌شویم مقداری دستورهای خدا را اطاعت کنیم و از بعضی خواسته‌هایمان بگذریم؛ اما کسی که از دوران نوجوانی تمام هستی‌اش را فدای خدا و دین خدا کرده، حالا که مردی است و سی سال از آن دوران گذشته ، خدا چنین نورانیت، قدرت، شجاعت، شهامت، عزت ایمان و معرفتی به ایشان عطا می‌کند که هر کدام از اینها برای امثال بنده که بیش از شصت سال عمرم را در حوزه گذرانده‌ام، مایه غبطه است. این است که با کمال خضوع از راه دور عرض می‌کنیم که السلام علیک یا بن رسول الله، نصرک الله نصراً عزیزا، و فتح لک فتحاً یسیراً و ایدک بروح منه. خدا ان شاء الله ایشان را برای اسلام و مسلمانان پایدار بدارد و هر روز بر توفیقات و درجات ایشان بیفزاید؛ امثال ایشان را در عالم اسلام و در جهان تشیع زیاد کند و به ما هم توفیق بدهد شباهتی به این مردمان عظیم الهی پیدا کنیم تا توفیق داشته باشیم که شفاعت آنها شامل حال ما بشود.

مقاومت؛ رمز پیروزی

ویژگی این رزمندگان و این عزیزان، «مقاومت» است. کلمه مقاومت در قرآن کریم نیست؛ ولی از مرادفات آن که این معنا را افاده می‌کند خیلی با عظمت یاد شده است: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا»؛ استقامت همان است که امروز ما به آن مقاومت می‌گوییم؛ مقاومت در برابر یک دشمن خاص، از باب مفاعله است. استقامت برای خود شخص است تا در مقابل سختی‌ها و تلخی‌هایی که ممکن است به او رو بیاورد و موجب انحراف او و سوق دادنش به این طرف و آن طرف بشود، مستقیم و پابرجا بماند؛ بدون اینکه کژی در او احساس بشود. خدا می‌فرماید آن بندگانی که محور حیات و اندیشه‌شان این بود که رَبُّنَا اللَّهُ، یعنی آنچه نظام فکر آنان را تشکیل می‌داد این بود که الله رب ماست و ما عبد اوییم ، هستی‌شان عبارت بود از یک رابطه عبودیت با الله تعالی، این بندگان این حرف را گفتند و پای آن ایستادند. یعنی در انجام دادن آنچه ربوبیت الهی و عبودیت‌شان در مقابل خداوند اقتضا می‌کرد،آن کوتاهی نکردند. برای چنین کسانی «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا» شما می‌بینید که این روحانی از مقدورات مادی، چه از شخص خودش و چه از کسانی که پشتیبان او هستند به هیچ چیز متکی نیست و جز به لطف و عنایت الهی به هیچ چیز تکیه ندارد. بود و نبود این ابزار مادی و امکانات بر اراده او تأثیری ندارد. روحیات و منش او در آن روزی که یک طلبه ساده بود با امروز که چنین موقعیت جهانی دارد، هیچ فرقی نکرده است؛ تواضع و خاکساری‌اش شبیه همان زمانی است که یک طلبه ساده بود. این ویژگی‌هاست که انسان را شیفته این مرد می‌کند که در دل او جز نور خدا و عشق به خدا و اولیای خدا چیزی یافت نمی‌شود؛ گویا چیزی غیر از خدا و عشق خدا و اولیای خدا نمی‌شناسد. شخصیت و منش حسین‌بن‌علی صلوات‌الله‌علیه‌وعلی‌آبائه‌وابنائه‌المعصومین وجودش را پر کرده است و آن چیزی جز بندگی خدا نیست.

ملائکه الهی؛ یاور مردان الهی

خدا به چنین کسانی وعده داده است: « ِانَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ». اگر این آیه شامل امثال سید حسن نصرالله نشود، شامل چه کسی بشود؟ ملائکه الهی بر اینها نازل می‌شوند و بشارتشان می‌دهند که «أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا؛ نه از چیزی بترسید و بهراسید و نه از چیزی اندوهگین و محزون باشید.» آنچه از دست شما رفته است، محفوظ است. ضرری نکرده‌اید. آنچه برای دیگران مایه ترس است، برای شما مایه آرامش است. قرآن کریم درباره این بندگان می‌فرماید که کسانی جمع شدند و به این مومنان صالح گفتند که «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ؛ قدرت‌های بشری پشت به پشت هم داده‌اند که شما را نابود کنند، بترسید.» قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ، نه قد اجتمعوا علیکم؛ یعنی با تمام تلاش هرچه می‌توانستند فراهم آوردند تا شما را شکست بدهند. هم خودشان حضور پیدا کردند و هم دیگران را جمع کردند؛ امکانات را فراهم کردند برای اینکه شما را نابود کنند. هوای اینها را داشته باشید «فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ». این مسائل گفتنش آسان است؛ خواندن و شنیدنش هم شیرین است؛ اما تحقق آن در دل به این آسانی‌ها مقدور نیست. اینکه به آدم خبر بدهند امریکا از اطراف کشور شما را احاطه کرده است و انواع توطئه‌ها را در داخل و خارج برای شما ترتیب داده‌اند، انواع سلاح‌های جهنمی را برای نابودی شما فراهم آورده‌اند و همه چیز بر ضد شماست، ولی آنها هیچ نگران نشوند و بگویند «حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ» این به خاطر آن بشارت «أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا» است. دل‌های اینها را فرشتگان به امر الهی نگه می‌دارند. این پاداش دنیوی‌شان است که در سخت‌ترین حالت‌ها هیچ نگرانی و اضطراب ندارند و با کمال خونسردی کار خودشان را انجام می‌دهند؛ بالاترین فداکاری‌ها را در عین متانت و خونسردی انجام می‌دهند و هیچ نگران هم نیستند که چه بشود. خدا اول آرامشی به اینها می‌دهد؛ «فَأَنزَلَ اللّهُ سَكِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا». خدا شوخی نمی‌کند؛ اینها شعر نیست؛ اینها حقایقی است که فهم آن برای ما مشکل است. «أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا». خطاب به همه مؤمنان می‌فرماید ـ آیه‌ای که مفهومی نظیر مقاومت در آن به کار رفته است و مصداق تامش حزب­‌الله لبنان و در رأس آنها فرمانده عظیم‌الشأن‌شان است ـ «بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا یُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ». برای همه مؤمنان اول می‌فرماید: «إِن یَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَإِن یَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ یَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ كَفَرُواْ»؛ اصحاب بدر جمعیت‌شان حداکثر 313 نفر بودند. می‌گوید شما دو شرط را رعایت کنید، یکی اینکه صبر و مقاومت داشته باشید؛ میدان جنگ را خالی نکنید؛ پایدار بمانید؛ پایمردی کنید و مردانه بایستید؛ دوم حکم خدا و احکام الهی را رعایت کنید و تقوا داشته باشید. اگر این دو چیز را داشته باشید، شما که 313 نفر هستید، هزار فرشته به کمکتان می‌آید؛ اما اگر دشمن با تمام قوایش به شما هجوم آورد، ما به جای هزار فرشته، پنج هزار فرشته را به کمک شما می‌فرستیم: «إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا یُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِینَ». اینها وعده‌های حقیقی الهی است که نمونه‌های عینی آن در جنگ 33 روزه لبنان دیده شد. اگر من شکی هم داشتم، در ماجرایی که خود سید حسن نصرالله برایم فرمودند، یقین پیدا کردم. این نتیجه ارتباط با خدایی است که بیش از توان ما نمی‌خواهد و می‌گوید آنچه که در توان دارید به کار بگیرید؛ صبر داشته باشید و دستورهای خدا را هم رعایت کنید. اگر شما در این حال باشید، هر چه کمبود داشته باشید ما جبران می‌کنیم؛ در دل دشمن رعب، و در دل شما آرامش ایجاد می‌کنیم؛ «أَنزَلَ السَّكِینَةَ». آن وقت هر نفر از شما در برابر ده نفر از آنها کارایی دارد «اِن یَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ»، بلکه بالاتر؛ بنا بود دو برابر باشد. 313 نفر اگر دو برابر هم به آن اضافه شود، آخرش کمتر از هزار نفر می‌شود؛ اما علاوه بر اینها می‌فرماید اگر نیازی بود پنج هزار فرشته به کمک شما می‌فرستیم. شما نگران نباشید و صبر و استقامت داشته باشید که ما کمبود شما را با فرشتگان جبران می‌کنیم. جالب‌تر اینجاست که می‌فرماید فرشتگان را فرستادیم به شما کمک کردند و دشمنان شما را نابود کردند و جنگ با پیروزی شما پایان یافت.

قدرت واقعی از آن خداست

بعد می‌گوید: «وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَكِیمِ»، ما این کارها را کردیم و فرشتگان را فرستادیم؛ «لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ»؛ فرشتگان آمدند تا موجب اطمینان خاطر شما بشوند؛ اما پیروزی حقیقی از خود خداست؛ «وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَكِیمِ». شما این منطق را با منطق دنیاپرستانی که امروز در گوشه و کنار دنیا عربده قدرت‌مداری می‌کشند، مقایسه کنید. آنها می‌خواهند با که بجنگند؟ ظاهر آن جنگ با چند جوان دلباخته امام حسین علیه‌السلام است، اما در حقیقت با خدا طرف هستند؛ «وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَكِیمِ». آن‌جایی که شما احساس کمبود کنید، خداوند جبران می‌کند؛ از کمک‌های روانی و ایجاد رعب در دشمن گرفته تا ایجاد سکینه و آرامش در شما، علاوه بر همه اینها، فرشتگان را هم می‌فرستد؛ ولی شما نباید تکیه‌تان به فرشتگان باشد، باید تکیه‌تان فقط به خدا باشد. قدرت همه چیز محدود است؛ حتی فرشتگان. قدرت لایتناهی برای خدای متعال است. اگر به او تکیه کنید، دیگر هیچ شکستی معنا ندارد. خود این بیان چه قدر برای مؤمنان لطف است؛ ما شما را کمک کردیم و رعب در دل دشمن ایجاد کردیم که آنها ترسیدند؛ در شما آرامش ایجاد کردیم و دل دوستان را متوجه شما کردیم؛ لشکریانی فرستادیم که شما ندیدید؛ باد و باران را به کمک شما فرستادیم. همه این کارها را کردیم، اما ما می‌خواهیم دل شما فقط متوجه خود خدا باشد و به هیچ کس دیگری هیچ دلبستگی نداشته باشید؛ «قَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ». امیدواریم که از برکت خون این شهیدان عزیز و مجاهدین عظیم‌الشأنی که تربیت‌یافتگان این مکتب‌اند و همه وامدار مکتب سیدالشهدا صلوات‌الله‌علیه هستند و هستیم، خدا به همه ما عنایت بفرماید.

برای خواندن گزارش خبری این جلسه اینجا را کلیک کنید!

پرونده ویژه: