بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَصَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
بهعنوان خدمتگزاری که در این مؤسسه افتخار خدمتگزاری دارم به برادران عزیز خوشامد عرض میکنم. از دستورات یقینی اسلام که در آیات قرآنی بهصورت واضح مورد تأکید قرار گرفته این است که اهل ایمان سعی کنند که از پراکندگی و اختلاف در امان بمانند و وحدتشان را در سایه اعتصام به حبلالله حفظ کنند.
آقایان حتماً این آیه شریفه را بارها تلاوت کرده، شنیده و چهبسا درباره آن بحث هم کرده باشند؛ وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا.[1] سپس خود قرآن برای تأکید این مطلب که مانعی برای وحدت شما پیش نیاید نکتههایی را یادآوری میکند. از جمله در ادامه همین آیه میفرماید: وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا؛ یاد کنید آن وقتی که شما مؤمنان نسبت به همدیگر دشمن بودید، خدا دلهای شما را با هم مهربان و دشمنی شما را به دوستی تبدیل کرد، دلهای شما با هم مهربان شد و این باعث شد که از لب پرتگاهی که شما را به آتش ابدی جهنم تهدید میکرد نجات پیدا کردید.
در مقابل اهتمامی که قرآن کریم به حفظ وحدت بین مؤمنین دارد، دشمن این کار، مخالف سرسخت خدای متعال، ابلیس است که تلاش میکند هرچه میتواند بین انسانها و بهخصوص بین مؤمنان ایجاد دشمنی کند و همه را از هم دور کند تا نتوانند در مسیر صحیحی به کمال و سعادت خودشان نائل شوند. بنابراین ما میتوانیم بگوییم از یک سو خدا و اولیای خدا به وحدت و اتفاق دعوت میکنند و از سوی دیگر، شیطان و اولیای او به پراکندگی و دشمنی دعوت میکنند.
عواملی که موجب پراکندگی و در نتیجه دشمنی میشود را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد؛ یک دسته عواملی است که به امور مادی و دنیوی و حیوانی برگشت میکند، یعنی اختلاف در منافع. منافع محدودی است، دو گروه سر این منافع دعوا میکنند، لذا بینشان اختلاف و دشمنی به وجود میآید.
عامل دوم در ظاهر امر بر سر مسائل معنوی است و آن برمیگردد به اینکه در تشخیص لوازم ایمان با هم اختلاف دارند؛ او میگوید لازمه ایمان این است که اینگونه رفتار کنیم، یک گروه دیگری برخلاف اینها میگویند لذا بین آنها اختلاف میشود و در نتیجه، دشمنی به وجود میآید.
برای رهایی از هر دو عامل، خدای متعال یک عامل کلی مثبت الهی را معرفی میکند و آن این است که راه خدا را، ریسمان خدا را و آن واسطهای که بین شما و خداست را بشناسید و به آن بچسبید و از آن جدا نشوید. تعبیری که در قرآن آمده حبلالله است. این اشاره به این است که مقام الهی بسیار مقام عالی است، انسانها در یک مرتبه پستی قرار دارند ولی اینگونه نیست که بهکلی از خدا جدا باشند؛ یک رابطه وجودی بین خدا و بین انسانهاست، اگر آن رابطه را بشناسند و به آن بچسبند از این پراکندگی و دشمنیها نجات پیدا میکنند. در این صورت هم راه صحیح را میشناسند و هم اختلاف در منافع، باعث دشمنی نمیشود.
بنابراین ما برای اینکه از این خطر مهمی که مورد تأکید قرآن است و در چند مورد هشدار داده که مواظب باشید به این دام شیطان نیفتید، در امان باشیم اول باید سعی کنیم پایههای ایمانمان را محکم کنیم و بعد در مقام عمل، سعی کنیم که منافع خودمان را در سایه عمل به احکام الهی جستوجو کنیم، برخلاف آن کسانی که منافع دنیای خودشان را جدای از دین دنبال میکنند و به حلال و حرام اعتنایی ندارند و از هر راهی باشد میخواهند منافعشان تأمین شود آنوقت ناچار دین را کنار میگذارند و از اول زمینه اختلاف و دشمنی بین آنها به وجود میآید. برای رهایی از این، ما هرچه بیشتر بکوشیم که حقایق دین را بفهمیم و خودمان را ملتزم کنیم که به این حقایق دین عمل کنیم، بیشتر از این خطرها نجات پیدا میکنیم.
بخشی از عواملی که موجب اختلاف میشود و شیطان آنها را در طول هزاران سال، تجربه کرده و خوب یاد گرفته که چگونه باید بین انسانها ایجاد اختلاف کرد، عواملی است که کاملاً از اختیار انسانها خارج است؛ مثل اختلاف در رنگ پوست، در نژاد، در زبان، در قومیتها و در مناطق جغرافیایی، اینها چیزهایی است که انتخابی نیست؛ یکی سیاهپوست است، یکی سفیدپوست، یکی شمالی است، یکی جنوبی، یکی این زبان را دارد و یکی زبان دیگری دارد. شیطان چیزی به نام ملیگرایی یا نژادپرستی و امثال اینها را ترویج میکند، و مثلا مردم میگویند ما این نژاد هستیم و با کسانی که این نژاد را ندارند مخالف هستیم. یکی از نمونههای برجسته این اختلاف در جنگ جهانی اتفاق افتاد که نازیستهای آلمانی در اروپا، خودشان را نژاد برتر معرفی کردند و گفتند که ما در بین انسانها از همه برتر هستیم و دیگران باید تابع ما باشند، درصورتیکه اسلام میگوید سفید بر سیاه یا هیچ نژادی بر نژاد دیگر خودبهخود برتری ندارد، نه عرب بر عجم، نه عجم بر عرب، نه ترک بر فارس، نه فارس بر ترک، همه در پیشگاه الهی مساوی هستند، برتری فقط در سایه تقوا پیدا میشود؛ اما همانگونه که گفتیم شیطان تلاش میکند اینها را از هم جدا کند، یکی ترک است، یکی فارس، یکی عرب است، یکی عجم، یکی آسیایی است، یکی اروپایی، یکی سفید است، یکی سیاه، و اینها باعث این میشود که مردم از یکدیگر جدا شوند و کمکم به دشمنیها بیانجامد.
پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله در همان اوائل بعثت، در خاک عربستان که مرکز ناسیونالیسم عربی بود و عربها تعصب خاصی نسبت به نژاد خودشان داشتند، در همان دوران کوتاه، آمدند در میان پیروان خودشان کسانی را از ایران و از آفریقا مورد احترام خاص قرار دادند. برای مثال پیغمبر اکرم برای سلمان فارسی با اینکه پیرمردی از نژاد زرتشتی بود یا برای بلال حبشی با اینکه بردهای سیاه از آفریقا بود، احترام خاصی قائل شد و تقریباً همه طوائف مسلمانان، امروز قبول دارند که یکی از برجستهترین شخصیتهای مسلمان در زمان پیغمبر اکرم و صدر اسلام، سلمان بوده با اینکه او یک ایرانی بود و اصلاً هیچ ارتباطی با عربها نداشت یعنی عملاً پیغمبر این اختلاف را برداشت و هماهنگی و همسانی بین انسانها و اینکه ارزش فقط در سایه تقوا و بندگی خداست را ترویج کرد.
بنابراین هم از فرمایشات خدا و پیغمبر در قرآن و سنت و هم از رفتار پیغمبر اکرم که اینها منبع شناخت ما هستند استفاده میکنیم که باید از هر نوع تفاوتی که منشأ اختلاف میشود بپرهیزیم و برای اینکه همه مسلمانها براساس ایمان به خدا و براساس تقوا به هم نزدیک شوند، برادر شوند و دوست باشند سعی کنیم که معرفتمان را نسبت به اسلام و مبانی ایمانی تقویت کنیم.
همانطور که همه میدانیم همه انسانها در پذیرش حق یکسان نیستند یا به عبارت دیگر درجات ایمان، مساوی نیست و همه در یک درجه نیستند. مسلمانها از همان اوائل نسبت به تبعیت خودشان از پیغمبر اکرم و اطاعتشان از دستورات خدا یکسان نبودند کما اینکه حالا هم همینگونه هستند، ما هم همه مسلمانها را در یک ردیف نمیبینیم؛ بعضیها هستند که از اسلام فقط نامی را پذیرفتند، بعضیها کسانی هستند که یک چیزهای سادهای مثل نماز و... را مشترک دارند، بعضیها هستند که مقیدند هر حکمی از اسلام را که میشناسند دقیقاً عمل کنند. اینها زمینههایی است که شیطان میتواند بهواسطه اختلاف مراتب ایمانی که بین مسلمانها هست بیشتر نفوذ کند و ایجاد اختلاف کند. برای اینکه از این خطر محفوظ بمانیم باید سعی کنیم آنچه در کتاب و سنت مورد تأکید واقع شده را محور قرار دهیم، به آنها بچسبیم و از آنها دور نشویم تا اختلاف و پراکندگی بین ما به وجود نیاید و زمینه تسلط دشمن را فراهم نکند.
تاریخ و تجربه زندگی همه انسانها نشان میدهد که بالاخره نه معرفت همه انسانها مثل هم است و نه التزام آنها به احکام اسلامی یکسان و در یک مرتبه است. از اینرو برای اینکه با وجود این اختلافات بتوانند در مقابل دشمن، هماهنگی خودشان را حفظ کنند باید سعی کنند اول روی مشترکات تکیه کنند، به چیزهایی که مورد قبول طرفین است اهمیت بدهند و به آن ملتزم شوند و بهتدریج سعی کنند اختلافاتشان را کم کنند تا به جایی برسد که انشاءالله روزی بیاید که هیچ اختلافی بین مسلمانها باقی نماند و همه راه واحد حقی را بشناسند و با کمال اهتمام آن را را بپیمایند و به سعادت دنیا و آخرت نائل شوند.
اگر ما در آیات قرآن کریم دقت کنیم، میبینیم که این کتاب نهتنها سعی کرده که مؤمنان با هم متحد باشند و براساس مشترکات خودشان به هم نزدیک شوند، بلکه حتی سعی کرده کفار را هم به اسلام نزدیک کند. بر این اساس است که در برخی از آیات از پیامبر میخواهد که به اهل کتاب بگوید که بیایید آنچه بین ما و بین شما مشترک است را محور قرار بدهیم؛ تَعالَوا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ.[2] به یهود و نصاری میگوید ما و شما یک مشترکاتی داریم، همه میگوییم خدا یکی است، همه میگوییم باید دستورات خدا را عمل کرد، نباید شرک بورزیم و مخلوقی را جای خالق قرار بدهیم؛ بیاییم همه اینها را زنده کنیم، به اینها ملتزم شویم، به تدریج سعی کنیم در سایه همینها آن اختلافاتی هم که پیدا شده را رفع کنیم و به وحدت، گرایش پیدا کنیم. منظور این است که اسلام تنها به اتحاد مسلمانها هم قناعت نمیکند، میگوید آن کسانی از ادیان دیگر هم که نزدیک به اسلام هستند سعی کنید به آنها هم نزدیک شوید، جهات وحدت خودتان را پیدا کنید و روی آن جهات وحدت تکیه کنید؛ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ.
خوشبختانه با پیشرفت و رشد عقلانی انسانها، همه با عقل خودشان میفهمند که این اختلافات هیچ نتیجهای جز بدبختی برای طرفین ندارد. امروز در همه ادیان کسانی که خیرخواه هستند سعی میکنند که حتی اختلافات دینی را هم کم کنند و در جهات مشترک به هم نزدیک شوند و با هم همکاری کنند. من بهعنوان نمونه عرض میکنم، شاید قریب بیش از بیست سال قبل از من دعوت شده بود و سفری به ایتالیا داشتم. آنوقت آقای مسجد جامعی که یک روحانی بودند نماینده ایران در واتیکان بود. ایشان به دفتر پاپ اطلاع داده بود که یک روحانی از ایران آمده، ما صلاح میدانیم که ملاقاتی با پاپ داشته باشد. در همین اندازه اطلاع داده بود. بعد ما به شهرهای جنوبی ایتالیا، فلورانس و بعضی شهرهای دیگر رفته بودیم. در آنجا از دفتر پاپ تماس گرفتند که شما فلان روزی بیایید و با پاپ ملاقات کنید. ما با سرعت برگشتیم و ملاقاتی با پاپ داشتیم که در آن ملاقات هدیهای به ما داد. عکس این ملاقات را هم پشت جلد کتابی چاپ کردهاند. در آن جلسه من بودم و شخص پاپ و یک مترجم. از اسلام و مسیحیت صحبت شد، ایشان اول از اسلام تعریف کرد که به نظر من اسلام یکی از مترقیترین دینهای دنیاست و من در فلان کتابم این را نوشتم و امروز، هم مسلمانها و هم مسیحیت، با الحاد و بیدینی و ماتریالیست مواجه هستیم و برای اینکه با دشمن مشترک مبارزه کنیم خوب است که با هم همکاری کنیم و بعدها بیاییم مسائل دیگر را حل کنیم. بعد گفت ما بنا داریم که بین اسلام و یهودیت و مسیحیت روابط دوستانهای برقرار کنیم و در واقع یک ائتلاف برای مبارزه با ماتریالیست به وجود بیاید. منظورم این است که حتی رؤسای مذاهب دیگر هم با عقل خودشان دریافتهاند که اینگونه دشمنی کردن با همدیگر به نفع هیچکس نیست، باید سعی کنند روی جهات مشترک تکیه کنند و کمکم مسائل اختلافی را هم در سایه همان مشترکات حل کنند. البته آن کار خیلی پیشرفت نکرد چون بعد پاپ از دنیا رفت و سیاستهای آنها هم عوض شد ولی منظورم این است که این مطلب قرآن کریم را کاملاً عقل ما هم میفهمد و فقط یک امر تعبدی نیست. هر عاقلی میفهمد که با دشمنی کردن نفعی عاید کسی نمیشود، باید سعی کرد با هم دوستی و مهربانی داشته باشند، منافع خودشان را در سایه همین مشترکات جستوجو کنند و سعی کنند هرچه میشود اختلافات کم شود و به وحدت نزدیکتر شوند. همانطور که عرض کردم در مقابلش دشمن قسمخورده ما ابلیس هم هر روز سعی میکند که راههای بهتری برای اختلاف به دست بیاورد.
همه ما میدانیم که یهودیت و نصرانیت از آغاز پیدایش، با دشمنی شدیدی نسبت به هم مواجه بودند. یهودیان نسبت به حضرت مریم جسارت میکردند و نسبتهای زشتی به حضرت مریم و حضرت عیسیعلینبیناوآلهوعلیهالسلام میدادند. چون حضرت مریم ازدواج نکرده بود و بچهدار شده بود آنها به حضرت مریم تهمت میزدند. اینقدر بین اینها دشمنی بود! در طول تاریخ هم بین مسیحیت و یهودیت بهخصوص خیلی دشمنی بود. همه میدانید بهخصوص در جنگ جهانی دوم بسیاری از یهودیها را در آلمان کشتند، دار زدند، گردن زدند، بهخصوص آلمانها خیلی با یهودیها دشمن بودند اما امروز شیطان بر اینها مسلط شده و به اینها راهی نشان داده که اولاً در قلب عالم اسلام آمدند یک کشور یهودی درست کردند، در یکی از مقدسترین شهرهایی که برای مسلمانها محترم است، آنجایی که معراج پیغمبر از آنجا شروع شد، آمدند آنجا را پایتخت یهودیها کردند، همان یهودیهایی که مسیحیان از دشمنترین آنها هستند، بدترین نسبتهای ناموسی را به اینها نسبت دادند، آمدند اینها را آنجا کاشتند و امروز در مقابل مسلمانها، تمام قدرتشان را صرف تأیید این دولت دستنشانده یهودی میکنند برای اینکه اسلام را از بین ببرند و امروز ملاحظه میفرمایید همه فتنههایی که در خاورمیانه که محل بیشترین مسلمانهای دنیاست واقع میشود بهوسیله همین یهودیها انجام میگیرد یا به کمک آنها و یا مستقیماً از طرف آنها و این روزها هم این فتنههایی که واقع شد همهجا دست آمریکا و اسرائیل دوتایی با هم است، با اینکه او مسیحی است و او یهودی، اما آنها علیه اسلام آنچنان اتفاق دارند. آیا در این شرایط هیچ توجیهی دارد که خود کشورهای اسلامی با هم دشمنی کنند؟! حتی در مرکز اسلام، آنجایی که خودش را زادگاه اسلام میداند، در جزیرةالعرب، در مکه و مدینه، اینها بیایند با همه مسلمانهای دنیا مخالفت کنند و بروند با اسرائیل سازگار شوند؟! هیچ عقلی این را تأیید میکند؟! بنابراین ما باید این حقایق را درک کنیم و سعی کنیم آنهایی که به ما نزدیکتر هستند، هدف انسانیتر و عقلانیتری دارند و ایمان محکمتری دارند به آنها نزدیک شویم و سعی کنیم اختلافات داخلی خودمان را کم کنیم، اختلافات را کمرنگ اهمیت بدهیم و آنها را بزرگ نکنیم تا بهتر بتوانیم در مقابل دشمنان مشترک خودمان پیشرفت خداپسندی داشته باشیم.
حاصل عرایض خودم را در دو جمله خلاصه کنم؛ ما باید سعی کنیم با کسانی که بیشترین عقاید و رفتارهای مشترک را داریم با مهربانی رفتار کنیم و سعی کنیم اگر اختلافی هست آنها را با منطق صحیح و با روش خداپسند حل کنیم و تا آنجا که میشود اختلافاتمان را برطرف کنیم اما اگر کسانی هستند که عمداً برای نابودی اسلام، برای ضربه زدن به مسلمانها و برای تضعیف اسلام کار میکنند ولو به نام اسلام هم باشد آنها را بشناسیم و سعی کنیم نگذاریم آنها در ما نفوذ کنند و ایجاد اختلاف کنند یا با دشمنان اسلام بسازند و با مسلمانهای حقیقی بجنگند تا اینکه بهطورکلی عالم اسلام ضعیف شود و درواقع قدرت برای دنیاپرستان و شیطانپرستان فراهم شود.
إنشاءالله برای اینکه خود گوینده و شما شنوندگان عزیز به این توصیه الهی و قرآنی بیشتر پایبند باشیم با قرائت این آیه شریفه عرایض خودم را خاتمه میدهم؛ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ،[3] میفرماید پیغمبر اسلام، رسول حقیقی خداست. کسانی که با او هستند یعنی حقیقتاً همراه او هستند و دشمن او نیستند و از او جدا نیستند، اینها دو صفت دارند؛ اولاً اینها با دشمنان خدا سرسخت هستند، هیچوقت با دشمنان خدا آشتی نمیکنند؛ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ، اما بین خودشان، ولو اختلافات نژادی، زبانی و حتی مذهبی وجود داشته باشد نسبت به هم مهربان هستند و سعی میکنند بیشتر به هم نزدیک شوند و قوای خودشان را علیه دشمنانشان متمرکز کنند. بار دیگر از اینکه آقایان اظهار لطف فرمودند تشکر میکنم، امیدواریم إن شاءالله خدا به همه ما توفیق دهد که آن راهی را که خدا دوستتر دارد بشناسیم و بهتر عمل کنیم.
سؤال یکی از حضار:
ما اینجا آمدیم تا ان شاءالله بیعتمان را با دین و ولایت و با شما تازه کنیم. در مورد خطبهای که حضرت آقا در روز جمعه فرمودند که شهادت شهید قاسم سلیمانی إن شاءالله یک تحول دیگری خواهد داشت، میخواهیم اگر فرمایشی باشد از شما بشنویم.
حاجآقا:
از لطف آقایان و حسن نظرشان تشکر میکنم. بنده اگر چیزی بهعنوان توضیح فرمایشات آقا عرض بکنم در حد فهم و معرفت خودم است و الا آنچه میبایست درباره فرمایش ایشان عرض کرد از سطح بنده بالاتر است. خدا إن شاءالله سایه ایشان را مستدام بدارد و به همه ما توفیق بدهد که از راهنماییهای ایشان کاملاً استفاده کنیم.
تصور میکنم این نکتهای که ایشان فرمودند مبتنی بر یک سنت الهی در تدبیر انسانها است. اگر یک نگاهی بکنیم از آنجایی که تاریخ انسان به دست ما رسیده و اطلاع داریم تا به حال، همیشه بین اهل حق و اهل باطل تنشهایی وجود داشته و مصیبتهایی به اهل حق وارد شده است؛ انبیا را هم کشتند و هم زندان کردند، بعضی از آنها را در چاه زندانی کردند و بعضیها را در آب جوش جوشاندند. نسبت به پیغمبر اسلام همه میدانیم که فرمودند: مَا أُوذِی نَبِی مِثْلَ مَا أُوذِیتُ؛[4] هیچ پیغمبری به اندازه من اذیت نشد! آنچنان جنایتی نسبت به نزدیکان پیغمبر، فرزندان و نوههای پیغمبر مرتکب شدند که هیچ انسانی به انسان دیگری، حتی دشمنترین آنها هم اینگونه رفتاری نکرده که بچه شیرخواره او را هدف تیر سخت قرار بدهند. انسان کافر هم چنین کاری نمیکند ولی اینها کردند! در طول زمان مصیبتهای عظیمی بر اهل حق، بر خود انبیا، نزدیکان و فرزندان آنها، واقع شده اما وقتی دقت بکنیم میبینیم هر مصیبتی باعث برکات و رحمتهای فراوانی بعد از آن شده است. شاید بزرگترین مصیبتی که ما در عالم اسلام سراغ داریم مصائبی است که در کربلا اتفاق افتاد که عرض کردم ما حتی در کشورهای کافر هم چنین چیزهایی سراغ نداریم اما نتیجه، این شد که اسلامی که به یک معنا در معرض تحریف و نابودی قرار داشت، دوباره زنده شد. کسی که خودش را خلیفه پیغمبر میدانست، در حال مستی میگفت: لاَ خَبَرٌ جاءَ وَ لاَ وَحْىٌ نَزَلْ؛ خودش را جانشین پیغمبر میدانست اما میگفت نه وحیای نازل شده و نه خبری، شراب هم میخورد و در حال مستی بود، اگر این وضع ادامه پیدا کرده بود و بعد هم فرزندان او جانشین پیغمبر میشدند و این ادامه پیدا میکرد، اگر چنین بود من و شما امروز از اسلام چه میدانستیم؟! وقتی قدرت دست اینها میافتاد که هیچ ایمانی نداشتند، دیگر معلوم نبود اسمی از اسلام هم برای من و شما مانده باشد! در واقع آنچه اسلام را پایدار کرد خون امام حسینعلیهالسلام بود. خیلی مصیبت سختی بود اما مصیبتی بود که به واسطه آن همه عقلا فهمیدند که مخالفان اهلبیت نمیتوانند انسانهای عاقل و قابلاعتمادی باشند و باعث این شد که بنیامیه رسوا شدند و حق پیروز شد. در زمان ما هم شبیه این واقع شد. این مصیبتی را که آمریکا نسبت به حاج قاسم سلیمانی مرتکب شد حتی نزدیکترین افراد از حزب خودش هم در آمریکا با او مخالفت کردند که این چه جنایت واضحی بود که کردی! آبروی آمریکا را در عالم ریختی!
جنایت بزرگی بود اما برای آنها رسوایی به بار آورد که ما به هیچ قیمتی نمیتوانستیم این رسوایی را اثبات کنیم. برخی از مردم خودمان هم باور نمیکردند که آمریکاییها اینقدر پست هستند و قابلاعتماد نیستند. این جریان این مسئله را ثابت کرد و همه، دوست و دشمن، ایرانی و غیرایرانی فهمیدند که آمریکا قابل اعتماد نیست. این برکتی است که آقا فرمودند در شهادت قاسم سلیمانی و امثال اینها وجود دارد، یعنی شبیه برکتی که بر خون سیدالشهداعلیهالسلام بار شد، اصل اسلام به خاطر آنها حفظ ماند، اینجا هم بهواسطه خون امثال سلیمانی و سایر شهدا اصل انقلاب حفظ میشود. إن شاءالله خدا توفیق بدهد که ما هم راه شهدا را ادامه بدهیم و هدف آنها را دنبال کنیم و هرجا هستیم و به هر وسیلهای، هدف آنها را تقویت کنیم ان شاءالله.
سوال یکی از حضار:
اگر نصیحت خاص به ما دارید بفرمایید مخصوصاً با توجه به اینکه دوستان مستبصر هستند و در شهری هستند که اکثریت اهل سنت است و حالا چون دوستان در نماز و غیر نماز و عبادت مشکل پیدا میکنند.
حاجآقا:
الحمدلله که خدا وسایلی برای هدایت کامل عزیزان فراهم کرده و خیلی باید ارزش و قدر این نعمت را بدانند. چیزی که بنده به نظرم میرسد که قابل توصیه باشد این است که ما در تاریخ، از صدر اسلام تا امروز مواردی داشتیم و من نمونههای مشابه آن را سراغ دارم که وقتی از یک فامیلی، از یک خانوادهای، از یک شهری خدا کسی را به معرفت خاصی هدایت میکند اگر رفتارش را با دیگران مهربانتر و صمیمیتر کند بهترین راهی است که میتواند کاری کند که آنها هم تمایل پیدا کنند. در صدر اسلام کسانی وقتی مسلمان میشدند رفتارشان را با پدر و مادر و نزدیکانشان مهربانتر میکردند، بیشتر به مادر و پدر خدمت میکردند، اینها میگفتند چطور شده که وضع تو عوض شده؟ میگفت: پیغمبر ما دستور داده است.
ما در این زمان هم کسانی سراغ داریم، من از خود آمریکا سراغ دارم، آقای لگنهاوزن خودمان بعدازاینکه مسلمان شد و شیعه شد نسبت به مادرش همینطور مهربانی میکند. مادرش به اسلام، به علمای اسلام و علمای شیعه و رهبر ایران علاقهمند شده به خاطر رفتاری که این پسر نسبت به مادرش انجام داده که عجب دین خوبی است که شما اینگونه تربیت شدید. تصور میکنم این الگوی خوبی است که شما بتوانید برای اینکه دیگران هم هدایت شوند با رفتار مهربان به آنها کمک کنید، بیشتر به آنها محبت کنید، تواضع کنید و اگر از دستتان برمیآید برای آنها کمکی انجام دهید. خود این بیش از دعوت زبانی میتواند مؤثر باشد در اینکه خدا وسیله هدایت آنها را به دست شما فراهم کند ان شاءالله.
سؤال یکی از حضار:
ما با مکتب اهلبیت و با انقلاب اسلامی آشنا شدیم، با خواندن کتابهای امثال مرحوم شهید مطهری و شهید بهشتی آشنا شدیم ولی بعداً کتابهایی ترجمه شد و اینها باعث اختلاف شد، یعنی جنبه مذهبی بیشتر نشان داده شد، ما چطور میتوانیم با اینها مقابله کنیم؟
حاجآقا:
اتفاقاً عرض بنده ناظر به همینها بود که شما سعی نکنید از این چیزهایی که موجب اختلاف میشود مطرح کنید. بیایید ما مسلمانها بیشتر با رفتار دوستانه به هم نزدیک شویم، اگر اختلافنظری هم هست مثل اختلاف دوتا صاحبنظر در یک مسئلهای است، حتی فقها و مراجع تقلید فتاوایشان با هم فرق میکند، این باعث نمیشود که با هم دشمنی کنند. ما آن اساس را بیشتر تقویت کنیم، با همدیگر بیشتر مهربان و صمیمی باشیم، اگر این اختلافات هرچه بیشتر حل شد چهبهتر، اگر هم نشد هرکسی هرچه بینه و بین الله تشخیص داده عمل کند.
سؤال یکی از حضار:
بعضی اشخاصی که مخصوصاً این اختلافات را دامن میزنند ما چهکار کنیم؟
حاجآقا:
نصیحت کنید. بالاخره هرچه دشمنی کنید بدتر میشود. شما هرچه برخورد تندتر کنید یک اختلاف دیگر هم ایجاد میشود. سعی کنید آنها را نصیحت کنید، بگویید بیایید مشترکاتمان را بیشتر حفظ کنیم و با هم مهربان باشیم. اگر یک اختلافی شد مثل اختلاف دوتا فقیه با همدیگر؛ او میگوید حکم این است، او میگوید آن، او طبق فتوای خودش عمل کند، این هم طبق فتوای خودش.
الحمدلله فهم جوانهای حالا خیلی بهتر از سابق است، بهخصوص برای آنها مطرح کنید، بگویید اگر کشور سعودی، با کشور ایران، با سوریه اینها در مشترکات با هم رفاقت میکردند و روابط دوستانهای داشتند آنوقت بهتر میتوانستند به عالم اسلام خدمت کنند یا اینکه سعودی بیاید با کشورهای دیگر به جنگ بپردازد؟! همنژاد و هممذهب خودش را بمباران کند و حتی دارو را به اینها نرساند! این کار درستی است؟! هیچ عقلی این را تجویز میکند؟! این نشانه این است که دشمنی کردن جز بدبختی برای طرفین هیچ نتیجهای ندارد. برعکس ما بیاییم به همدیگر دوستی کنیم و مهربان باشیم، آنجا که اختلاف بود مثل اختلاف دوتا فقیه، او فتوای خودش را عمل کند او هم فتوای خودش را.
سعودیها ممکن است که الآن مثلاً برای خیلیها مطرح کنند که اختلاف ما با ایران سر عرب و عجم است، سؤال میکنیم اختلاف شما با یمن چیست؟! یمن همخاک شماست، همسایه شماست، هممذهب شماست، همدین شماست، همزبان شماست، چرا اینها را میکشید؟! چرا اینها را اینجور بمباران میکنید؟! چرا حتی نمیگذارید دارو به اینها برسد؟! روزی چند هزار طفل از بی دارویی و گرسنگی بمیرند! فارس و ترکی در آنجاست؟! عرب و عجمی هست؟! اینها که برادران شما هستند، چه اختلافی دارید؟! جز اینکه به زور میخواهید بر آنها تسلط پیدا کنید و اینها زیر بار نمیروند و میگویند هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة؟!
إنشاءالله خدا شیاطین را از ما دور کند و ما را از بلاهای آنها حفظ کند، هم شیاطین انس و هم شیاطین جن که این تعبیر در خود قرآن هست؛ شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ[5] و إنشاءالله خدا بر نور معرفت و ایمان همه ما بیفزاید تا وظایف خودمان را بهتر بشناسیم و عمل کنیم، هم به سعادت دنیا و هم به سعادت آخرت نائل شویم.
وفقنا الله و إیاکم إن شاءالله
[1]. آلعمران، 103.
[2]. آلعمران، 64.
[3]. فتح، 29.
[4]. بحارالانوار مجلسی، ج ۳۹، ص ۵۶.
[5]. انعام، 112.