بسم الله الرحمن الرحیم
استاد محمدتقى مصباح یزدى
هر نظام آموزشى و پرورشى بر اساس بینش و نگرش بنیانگذاران آن،؛ نسبت به حقیقت انسان و ابعاد وجودى وی، و نیز بر حسب هدف یا اهدافى كه از تعلیم و تربیت، در نظر میگیرند و نیز بر اساس اعتقادى كه به كیفیت رشد و حركت انسان بسوى هدف مطلوب دارند بنا میشود. و در واقع، این بینشها و نگرشهاست كه مبانى تعلیم و تربیت هر نظامى را تشكیل میدهد هرچند آگاهانه مورد توجّه واقع نشود یا مورد تصریح، قرار نگیرد.
طبعاً نظام آموزش و پرورش اسلامى هم مبتنى بر یك سلسله مبانى خاصّى است كه از بینش اسلام دربارهى موضوعات یاد شده، نشأت میگیرد. از اینروی، لازم است قبل از تبیین نظام آموزش و پرورش اسلامی، این مبانی، مورد توجّه واقع شود و سپس بر اساس آنها اصول عملى تعلیم و تربیت، مبیّن گردد.
بر اساس بینش اسلام، نسبت به حقیقت انسان و ابعاد وجودى و هدف آفرینش و كمال نهائى و كیفیت حركت وى بسوى آن، میتوان این نكات دوازدهگانه را بعنوان مبانى تعلیم و تربیت اسلامى در نظر گرفت. البتّه هدف از تعلیم و تربیت اسلامى جز فراهم كردن زمینهى تكامل هر چه بیشتر انسانها نخواهد بود و هدفهاى كاربردى نیز همگى در این راستا قرار میگیرند.
1ـ حقیقت انسان. از دیدگاه اسلام، انسان تنها ارگانیسم محسوس نیست بلكه داراى عنصرى ماورائى است كه بعد از متلاشى شدن بدن هم باقى میماند.1؛ و حیاتى جاودانى و سعادت یا شقاوتى ابدى خواهد داشت. و در واقع، انسانیت انسان به روح اوست و بدن بمنزلهى ابزارى براى فعّالیت یا مركبى براى سیر و حركت است كه البّته میبایست در همین حدّ به آن، بها داد و در حفظ سلامت و نیرومندى آن كوشید آنچنانكه میبایست به سلامت و نیرومندى ابزار و مركب، اهتمام شود.
2ـ موقعیّت انسان در جهان. در میان موجودات این جهان، انسان از مواهب خدادادى و قابلیّتهاى خاصّى برخوردار است كه او را از دیگر آفریدگان،ممتاز میسازد مانند ظرافتهایى كه در ارگانهاى ظاهرى و درونى و بویژه در مغز و سیستم عصبى او بكار برده شده و توانشهاى روانى ویژهاى كه در سایر موجودات زنده، یافت نمیشود. و در اثر همین ویژگیهاست كه میتواند در همهى پدیدههاى طبیعت تصرف كند و آنها را در راه تعالى خودش بکار گیرد. دادن این امتیازات به انسان، نوعى «تكریم»؛ تكوینى الهى است كه در قرآن كریم ، به آن اشاره شده است.2
3ـ انسان بر سر دوراهى (بین دو بینهایت). نیروها و استعدادهایى كه خداى متعال به انسان، عطا فرموده سرمایههاى تكوینى و فطرى براى حركت وى بسوى هدف نهائى است. ولى بكار گرفتن این مایههاى خدادادی، منوط به اراده و اختیار و انتخاب و گزینش خود اوست، و همچنانكه میتواند از این نعمتها حسن استفاده كرده با بهرهگیرى از آنها مسیر تكامل حقیقى را بپیماید و سعادت ابدى را بدست بیاورد همچنین میتواند با سوء استفاده از آنها در راه سقوط و انحطاط، قدم بردارد تا آنجا كه از حیوانات درنده هم پستتر شود3؛ و شقاوت ابدى را براى خودش بخرد. از اینروی، میتوان مسیر انسان را بین دو بینهایت در نظر گرفت كه از یك سوى به كمال و سعادت بینهایت، صعود و عروج میكند و از سوى دیگر به شقاوت و عذاب بینهایت، سقوط میكند.4؛ پس ارزش و كرامت نهائى انسان، در گرو انتخاب راه تقوى است5؛ و طبعاً همهى انسانها داراى ارزش مطلق و یكسانى نخواهند بود. بلكه اهل ایمان و عمل صالح، داراى ارزش مثبت، و اهل كفر و عصیان داراى ارزش منفی، و هر یك داراى مراتب مختلفى خواهند بود.6
4ـ هدف از آفرینش انسان (كمال نهائی). انسان با ویژگیهاى خاصّ خودش براى این، آفریده شده كه مسیر تكامل را با ارادهى آزاد و انتخاب آگاهانه بپیماید7؛ و لیاقت درك فیوضات خاصّى كه در سایهى حركت اختیاری، افاضه میشود را پیدا كند و به مقام قرب الهى كه توأم با سعادت جاودانى است برسد. ولى چون این سیر و حركت باید بصورت اختیارى انجام گیرد ناچار باید مسیر دیگرى در جهت مخالف آن، وجود داشته باشد كه به شقاوت و عذاب ابدی، منتهى گردد.8
5ـ دنیا مقدّمهى آخرت است. با توجّه به هدف آفرینش انسان، روشن میشود كه زندگى وى در دنیا، یك دوران محدود و مقدّماتى براى خودسازی، و پرورش دادن و بفعلیّت رساندن استعدادهاست كه نتیجهى ثابت و ابدى آن، در عالم آخرت، ظاهر میگردد و در صورتى كه بشر، در این دنیا جهت كمال را انتخاب كند به دار نعمت و رحمت ابدی؛ و در صورتى كه جهت ضد آن را برگزیند به دار عذاب و هلاكت جاودانى خواهد رفت. و به تعبیر قرآن كریم، جهان دنیا «دار آزمایش»9؛ است تا نیكوكاران از تبهكاران، متمایز شوند و هر یك در عالم آخرت به آنچه سزاوار آنند برسند.
6ـ وسیلهى كلّى حركت. سیر و حركت انسان بسوى كمال و سعادت، یا فرو غلطیدن او در درهى سقوط و هلاكت، بوسیلهى اعمال و رفتارهاى درونى (مانند یاد خدا) و بیرونی، حاصل میشود و هر قدر این اعمال، آزادانهتر و آگاهانهتر انجام گیرد تأثیر بیشترى خواهد داشت و بر شتاب حركت خواهد افزود. و صرف نظر از انجام چنین رفتارهایى هیچ خیر و شرّ اخلاقی، تحقّق نمییابد و هیچگونه استحقاقى براى پاداش یا كیفر، پدید نخواهد آمد.10
7ـ شرایط حركت اختیاری. رفتارهاى اختیارى انسان كه تبلور حركت تكاملى یا تنزّلى وى میباشد از میلها و گرایشهاى غریزى و فطری، نشأت میگیرد و جهت دادن به آنها در گرو دانشها و بینشها و پذیرفتن ارزشهاى خاصّى است.11؛ افزون بر این، فعالیتهاى بیرونى انسان، نیازمند به امكانات طبیعى و اجتماعى و فراهم شدن اسباب و شرایط خارجى نیز هست.
8 ـ حدّ نصاب در انتخاب مؤثّر. رفتارهاى ابتدائى انسان (مانند دوران شیرخوارگی) از میلهاى غریزى و شناختهاى حاصل از تجربههاى ساده و با استفاده از شرایط مادّى ـ كه بدون اختیار وى فراهم شده ـ انجام میگیرد و اینگونه رفتارها ـ هرچند خالى از نوعى گزینش و انتخاب نباشد ـ تأثیر تعیینكنندهاى در سعادت و شقاوت ابدى ندارد زیرا از آزادى و آگاهى كافی، برخوردار نیست. اندك اندك، رفتارها پیچیدهتر و انگیزش میلها و فراهم شدن دانشها و بینشها و همچنین تحقّق اسباب و شرایط خارجی، كمابیش در قلمرو اختیار و انتخاب شخص قرار میگیرد و زمینه را براى برداشتن قدمهاى بلند و سرنوشتساز، مهیا میسازد، و آن هنگامى است كه به رشد عقلانى لازم برسد (دوران بلوغ و تكلیف) و در اینجاست كه حدّ نصاب گزینش آگاهانه و مؤثر در سعادت و شقاوت ابدی، حاصل میشود و شخص، مورد مسئولیّت جدّی، قرار میگیرد.12
9ـ رابطهى تفاوتها با مسئولیّتها: افراد بشر از نظر سرمایههاى خدادادى (اعمّ از نیروهاى بدنى و توانشهاى روانی) یكسان نیستند همچنانكه برخوردارى ایشان از نعمتهاى طبیعى و اجتماعى و اسباب و ابزار فعالیتهاى بیرونی، متفاوت است. و این تفاوتها ناشى از نظام علّى و معلولى حاكم بر جهان و تحت تدبیر حكیمانهى الهى پدید میآید،13؛ و بر اساس این تفاوتها كمیّت و كیفیّت مسئولیتها و وسعت و ضیق میدان تكامل یا تنزّل، متفاوت میشود. و قاعدهى كلّى اینست كه هر كس در حدّ استعداد و توان14؛ و در محدودهى میدان گزینش و انتخاب، در برابر خدایى كه این نعمتها را به او عطا فرموده، مسئول است15؛ و بُرد ترقى و تكاملش با بُرد سقوط و تنزّل وی، متعادل و متوازن خواهد بود.
10ـ تأثیر تعلیم و تربیت (نقش معلم و مربّی). انسان میتواند براى كسب دانشها و بینشها و شناخت ارزشها، و بطور كلى براى بفعلیت رساندن استعدادهاى خودش از دیگران كمك بگیرد و اشتباهات و كجرویهاى خودش را تصحیح و جبران كند. و از اینجا اهمیّت نقش معلّم و مربّی، روشن میشود زیرا اوست كه میتواند با آموزش معلومات مفید و معارف ارزشمند، بُرد شناخت و تعقّل فراگیر را وسعت بخشد،16؛ و با ارائه ارزشهاى والا و اثبات برترى آنها بر میلها و هوسهاى پست، و نشان دادن راه كنترل و تعدیل غرائز، او را در گزینش صحیح و تسلّط بر هواهاى نفسانى و كسب ملكات فاضله مانند ایثار و فداكارى و در یك كلمه، در راه خداپرستی، یارى دهد و بدین ترتیب، بصورت وسیلهاى ارزنده براى تحقّق هدف الهى از آفرینش انسانها درآید در ضمن اینكه قدم بلندى در راه تكامل خودش برمیدارد.17
11ـ ضرورت زندگى اجتماعى و لوازم آن. انسان براى ادامهى حیات و تأمین نیازمندیهاى زندگى و مبارزه با خطرهاى گوناگون باید با همنوعان خود همكارى و همزیستى داشته باشد و برقرارى زندگى اجتماعی، متوقف بر تقسیم كار، و توزیع عادلانهى منافع و دستاوردها، و وجود مقررات و قوانین، و دستگاهى براى اجراء آنها میباشد. و بدون آنها زندگى اجتماعى دچار هرج و مرج شده افراد جامعه از امكانات لازم براى حركت تكاملى خود محروم میگردند. چنانكه انفراد و انزواء افراد، علاوه بر اینكه ادامة؛ زندگى را بر خود ایشان سخت و احیاناً ناممكن میسازد جامعه را نیز از همكارى آنان، محروم میكند و این هر دو بر خلاف مصلحت و حكمت آفرینش انسان است. و اساساً در زندگى اجتماعى است كه فعالیتها و برخوردهاى گوناگون، میسّر شده زمینه براى آزمایشها و گزینشها در ابعاد مختلف، فراهم میآید.18
12ـ مسئولیتهاى اجتماعی. نظر به اینكه راه زندگى انسان، دو سویه است و تعیین جهت آن در گرو اختیار و انتخاب افراد و گروههاست همیشه كسانى یافت خواهند شد كه نه تنها بر خلاف مصالح شخصى خودشان قدم برداشته بسوى شقاوت و هلاكت، حركت میكنند بلكه مزاحمتها و مشكلاتى براى دیگران نیز فراهم میكنند و انواع ظلمها و ستمها و تجاوزات را پدید میآورند و اگر اقدام مؤثرى در جهت ارشاد گمراهان19؛ و رفع شرّ ستمگران و حمایت از محرومان و مظلومان انجام نگیرد دیرى نخواهد پایید كه سراسر جهان را ظلم و فساد فراگیرد و زمینهاى براى رشد و تكامل افراد مستعد و خیرخواه، باقى نماند.20؛ بدین ترتیب، انواعى از مسئولیتهاى اجتماعى براى افراد و گروهها و ارگانهاى رسمی، ثابت میشود.
بر اساس مبانى یاد شده میتوان چندین نتیجهى كلى را براى كیفیت تعلیم و تربیت بدست آورد كه آنها را «اصول عملى تعلیم و تربیت»؛ مینمایم:
1ـ ارزیابى صحیح از نیازهاى مادّى و معنوی. محتواى تعلیم و تربیت و رفتار مربّى باید بگونهاى باشد كه فراگیر، اصالت بُعد روحى و معنوى انسان را بفهمد و همواره به نیازهاى مادّى بعنوان ابزار و وسیله (و نه بعنوان هدف) بنگرد.21؛ در عین حال باید از افراط در توصیههاى زاهدانه كه موجب اختلالات جسمانى و احیاناً ناهنجاریهاى روانى نیز میشود پرهیز كرد و رعایت اصول بهداشت و تربیت بدن و تفریح معقول را نباید فراموش كرد.
2ـ برانگیختن احساس كرامت و عزّت نفس. با توجّه به موقعیّت ویژه انسان در میان آفریدگان و نعمتهاى خاصّى كه خداى متعال به انسان عطا فرموده ـ خواه نعمتهاى بدنى و روانی، و خواه نعمتهاى بیرونى و اجتماعى و تسلّطى كه به او بر طبیعت بخشیده است باید احساس كرامت و عزّت را در فراگیر برانگیخت و به وى آموخت كه دست یازیدن به كارهاى پست بمنزلهى آلوده كردن گوهر انسانیت است و پیروى كردن از هواهاى نفسانى بمنزلهى برده ساختن و زبون كردن عقل و روح ملكوتى است.22؛ و از سوى دیگر، با توجّه به اینكه اندامهاى بدن و نیروهاى روان، مانند نعمتهاى بیرونی، همگى امانتهاى الهى است باید برخورد و بكارگیرى آنها بگونهاى باشد كه موجب رضاى صاحب حقیقى آنها یعنى خداى متعال باشد تا خیانت در امانت نگردد. همچنین معلّم و مربّى باید به فراگیران بچشم امانت الهى بنگرد كه بدین منظور بدست او سپرده شدهاند كه برترین آموختنیها را با بهترین شیوهها به ایشان بیاموزد و به نیكوترین وجهى آنانرا بپرورد.23
3ـ مبارزه با غفلت. با توجّه به اینكه انسان همواره بر سر دوراهى بسوى بینهایت ترقّى و بینهایت انحطاط است باید فراگیر را همواره متوجّه خطیر بودن موقعیّتش كرد تا به تكریم ابتدائى الهى و نعمتهاى دنیوى مغرور نشود24؛ و مانند بعضى از هیومنیستها آنرا مایهى افتخار ابدى خود نپندارد، و نیز زندگى را به غفلت و بطالت نگذراند.25؛ و همچنین از غریزهى منفعت جویى و كمال طلبى و زیان گریزى كه در نهاد هر انسانى هست براى شتاب دادن به حركت تكاملی، بهره جست آنچنانكه در تعالیم قرآن كریم26؛ و سنّت معصومین(ع) مشهود است.
4ـ زنده نگهداشتن یاد خدا. با توجّه به هدف آفرینش انسان كه همان رسیدن به قرب الهى است باید یاد خدا را در دل فراگیر زنده كرد تا هم آرامش روحی27؛ وی، تأمین شود و هم از آن، مانند قطبنمایى براى تشخیص و تصحیح مسیر، استفاده كند، و هم با تأثیر دادن انگیزهى الهی، به كارهایش ارزش ببخشد.28
5ـ معاوضهى متناهى با نامتناهی. با توجّه به مقدّمه بودن زندگى دنیا براى آخرت باید دو نتیجهى مهم گرفت: یكى آنكه به لذّتها و رنجهاى دنیا، اصالت نبخشد: نه به خوشیهاى دنیا دل ببندد، و نه از رنجهاى آن بهراسد؛29؛ و دیگر آنكه ارزش واقعى ساعات و لحظات عمرش را درك كند كه میتوان با صرف آنها در كارهاى خداپسند، سعادتى ابدى بدست آورد چنانكه میتوان با صرف آنها در ضدّ ارزشها به شقاوت ابدى مبتلا شد. از اینروی، ارزش یك لحظه عمر با خروارها طلا و الماس هم قابل سنجش نخواهد بود.
6ـ مبارزه با طفیلیگری. با توجّه به اینكه كمال و سعادت ابدى انسان تنها بوسیلهى فعّالیت اختیارى خودش حاصل میشود30؛ و حتّى استحقاق شفاعت را نیز میبایست با اعمال شایسته كسب كرد31؛ باید روحیّهى خودجوشى و خودكارى و استقلال شخصیّت را زنده، و احساس مسئولیت و تعهّد را تقویت، و با خوى سربار شدن و طفیلیگرى و اتّكاء به دیگران مبارزه كرد32؛ و در همهى رفتارها و برخوردها با فراگیران (مانند موارد نوشتن تكلیف و...) این نكته را خاطرنشان كرد.
7ـ اهتمام به آزادى در عمل. با توجّه به نقش «انتخاب آزاد»؛ در حركت تكاملى انسان باید امكان آزادى در عمل را به فراگیر داد و او را مانند مهرهى بیارادهاى در نیاورد، و سعى كرد كه آموزشها و تلقینات، جنبهى تحمیلى و وارد كردن فشار نداشته باشد و در مواردى كه مصالح فراگیر، اقتضاى دخالت مربّى داشته باشد باید سعى شود كه اینگونه دخالتها بطور غیر مستقیم انجام گیرد بگونهاى كه فراگیر، چندان احساس فشار و محدودیّت نكند و حتّیالمقدور توأم با استدلال منطقى باشد و از مرز راهنمایى فراتر نرود.
8ـ رعایت اصل تدریج. با توجّه به تدریجى بودن سیر رشد و تكامل طبیعى و اكتسابی، باید معلّم و مربّى همواره مقتضیات سنّ و عوامل طبیعى و اجتماعى را در نظر بگیرد و سعى كند فراگیر را قدم به قدم و به آرامى بالا بیاورد و انتظار جهشهاى سریع و ناگهانى نداشته باشد و حتّى از زیادهروى فراگیر در فعالیتهاى درسى یا خودسازى كه ممكن است موجب ناتوانى جسم یا آسیبهاى روانى وى گردد با تدبیر عاقلانهاى جلوگیرى كند.33
9ـ انعطاف و اعتدال. با توجّه به تفاوتهاى فردى و گروهی، باید هم در برنامهریزى و هم در اجراء برنامهها، انعطاف لازم و معقول را در نظر گرفت و از اصرار بر طرح و اجراء برنامههاى خشك و یكنواخت و یكسان نسبت به همهى فراگیران كه موجب تضییع حقوق و ناكامى بسیارى از ایشان میشود پرهیز كرد و در هر حال، باید اعتدال را بعنوان یك اصل، منظور داشت.
10ـ ترجیح اهمّ. با توجّه به اهمّیت نقش معلّم و مربّى در بار آوردن و بثمر نشاندن نهالهاى فراگیران و پروراندن استعدادهاى ایشان باید معلّمان و مربّیان و بخصوص برنامهریزان، مسئولیت عظیم خودشان را در نظر بگیرند و مصالح فرد فرد فراگیران و نیز مصالح جامعهى اسلامى بلكه مصالح جامعهى انسانى را دقیقاً مورد توجّه قرار دهند و از طرح و اجراء برنامهها یا موادّى كه موجب اتلاف وقت و تضییع عمر میشود یا در مقایسه با مصالح عالیتر، چندان ارزشى ندارد خوددارى كنند و در میان دروس به آنچه تأثیر بیشترى در سعادت ابدى دارد (مانند عقاید و اخلاق اسلامی) اهتمام بیشترى بورزند و آنها را بصورت مطلوبتر و دلنشینترى تدریس كنند و بكوشند خودشان الگوى شایستهاى براى رفتار فراگیران باشند.
11ـ دانشهاى طبیعى و اجتماعی. با توجّه به ضرورت زندگى اجتماعى و لوازم و ملزومات آن، و نیز ضرورت بهرهمندى مادّى براى تأمین نیازمندیهاى فردى و اجتماعی34؛ و حفظ عزّت و سیادت جامعهى اسلامی35، لزوم گنجانیدن علوم طبیعى و ریاضى و اجتماعى در برنامههاى درسی، آشكار میشود كه میبایست برنامهریزان با دقّت كافى و با در نظر گرفتن شرایط سنّى و ذهنى فراگیران و نیازها و وامكانات جامعه، برنامههاى مناسب عمومى و تخصّصی، طرح كنند. لازم به تذكر است كه در همهى موارد باید هدف اصلى یعنى تقرّب به خداى متعال را همواره مورد توجّه و تأكید قرار داد و هیچ فرصتى را براى احیاء انگیزههاى الهى و ارزشهاى متعالى و نیز براى غفلت زدایى و مبارزه با هوى پرستى نباید از دست داد و به دیگر سخن: باید همهى اهداف را مقدّمهاى براى هدف نهائى قرار داد.
12ـ تقویت احساس مسئولیت نسبت به مصالح اجتماعی. وجود انواع مسئولیتهاى اجتماعی، ایجاب میكند كه دستگاه تعلیم و تربیت بسوى جمعگرایى و دیگرخواهی، جهت داده شود و هم در تهیّهى محتواى دروس و هم در برخوردهاى معلّمان و مربّیان با فراگیران، سعى شود كه خصلتهاى همكارى و همیارى و ایثار و فداكارى و از خود گذشتگى و خیرخواهى نسبت به دیگران و عدالت خواهى تقویت، و با خوى خودخواهى و بیتفاوتى نسبت به مصالح اجتماعى بسختى مبارزه گردد.36؛ و بویژه، روحیّهى سلحشورى و ستم ستیزی، و مبارزه و جهاد با جبّاران و مفسدان، و حمایت از مظلومان و محرومان، در فراگیران پرورش داده شود تا عناصرى شایسته و كارآمد براى ساختن جامعهى ایدآل ببار آیند و بتوانند نقش خود را در تحقّق هدف الهی، ایفاء نمایند.
1؛ . سورهى حجر/آیهى 29، سورهى ص/آیهى 72: «و نفخت فیه من روحی»، سورهى مؤمنون/ آیهى 14: «ثم انشأناه خلقاً آخر فتبارك الله احسن الخالقین»؛ سورهى سجده/ آیهى 9: ثم سوّاه و نفخ فیه من روحه»، سورهى سجده/ آیهى 11، «قل یتوفّاكم ملك الموت الذى و كلّ بكم ثمّ الى ربّكم ترجعون».
2؛ . سورهى اسراء/ آیهى 70: «ولقد كرّمنا بنیآدم و حملناهم فى البرّ و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضّلناهم على كثیر ممّن خلقنا تفضیلا».
3؛ . سورهى اعراف/ آیهى 179: «؛ ولقد ذرأنا لجهنّم كثیراً من الجنّ و الانس لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون»، سورهى انفال/ آیهى 22: «انّ شرّ الدوابّ عندالله الصمّ البكم الذین لایعقلون»، سورهى انفال/ آیهى 55: «انّ شرّ الدوابّ عندالله الذین كفروا فهم لایؤمنون».
4؛ . سورهى تین/ آیهى 4ـ6: «لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم. ثمّ رددناه اسفل سافلین. الاّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیرممنون».
5؛ . سورهى حجرات/ آیهى 13: «انّ اكرمكم عندالله اتقیكم».
6؛ . سورهى آل عمران/ آیهى 163: «هم درجات عندالله»، سورهى انعام/ آیهى 132، سورهى احقاف/ آیهى 19: «و لكلّ درجاتٌ ممّا عملوا»، سورهى هود/ 105ـ108: «فمنهم شقى و سعید...»
7؛ . سورهى كهف/ آیهى 29: «فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیكفر»، سورهى انفال/ آیهى 42: «لِّیَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَى مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ »، سورهى انسان/ آیهى 2 «انّا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعاً بصیراً».
8؛ . سورهى بلد/ آیهى 10: «و هدیناه النجدین»، سورهى یس/ آیهى 60ـ61: «الم اعهد الیكم یا بنیآدم ان لا تعبدوا الشیطان انّه لكم عدوّ مبین. و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم».
9؛ . سورهى هود/ آیهى 7، سورهى ملك/آیهى 2: «لیبلوكم ایّكم احسن عملاً»، سورهى كهف/آیهى 7: «لنبلوهم ایّهم احسن عملاً»، سورهى انبیاء/ آیهى 35: «ونبلوكم بالشرّ و الخیر فتنة و الینا ترجعون».
10؛ . سورهى بقره/ آیهى 286: «لها ما كسبت و علیها ما اكتسبت»، سورهى آل عمران/ آیهى 25: «و وفّیت كلّ نفس ما كسبت و هم لایظلمون»، سورهى ابراهیم/ آیهى 51: «لیجزى الله كلّ نفس ما كسبت»؛ و ....
11؛ . سورهى انسان/ آیهى 3: «انا هدیناه السبیل امّا شاكراً و امّا كفورا»، سورهى الشمس/ آیهى 8: «فالهمها فجورها و تقواها».
12؛ . سورهى نساء/ آیهى 6: «وابتلوا الیتامى حتّى اذا بلغوا النكاح فان آنستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم».
13؛ . سورهى انعام/ آیهى 165: «و رفع بعضكم فوق بعض درجات لیبلوكم فى ما اتاكم»، سورهى نحل/ آیهى 71: «و الله فضّل بعضكم على بعض فى الرزق»، سورهى نساء/ آیهى 32: «و لا تتمنّوا ما فضّل الله به بعضكم على بعض»؛ و ...
14؛ . سورهى بقره/ آیهى 233: «لا نكلّف نفساً الاّ وسعها»، سورهى بقره/ آیهى 286: «لا یكلف الله نفساً الا وسعها»، سورهى طلاق/ آیهى 7: «لا یكلف الله نفساً الا ما آتاها».
15؛ . سورهى نحل/ آیهى 93: «و لتُسألنّ عمّا كنتم تعملون»، سورهى تكاثر/ آیهى 8: «ثمّ لتسألنّ یومئذ عن النعیم»، سورهى اسراء/ آیهى 36: «ان السمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسؤولاً»، سورهى صافّات/ آیهى 24: «وقِفوهم انّهم مسؤولون».
16؛ . سورهى كهف/ آیهى 66: «هل أتّبعُك على ان تعلّمنِ ممّا عُلّمتَ رُشداً».
17؛ . قال رسول الله(ص) لامیرالمؤمنین(ع): یا علیّ، لأن یهدى الله بك رجلاً خیر لك ممّا طلعت علیه الشمس. و قال (ص):؛ «انّ معلّم الخیر یستغفر له دواب الارض و حیتان البحر و كل ذى روح فى الهواء و جمیع اهل السماء و الارض». و انّ العالم و المتعلّم فى الاجر سواء. و قال (ص): العالم و المتعلّم شریكان فى الاجر: للعالم اجران، و للمتعلّم اجر، و لا خیر فى سوى ذلك. ر.ك: بحارالانوار، عوالم، اصول كافی، بصائر الدرجات و ...
18؛ . سورهى محمّد/ آیهى 4: «ولكن لیبلو بعضكم ببعض»، سورهى محمّد/ آیهى 31: «ولنبلونّكم حتّى نعلم المجاهدین منكم و الصابرین»، سورهى آل عمران/آیهى 186: «لتبلون فى اموالكم و انفسكم»، سورهى بقره/ آیهى 155: «ولنبلونّكم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین»، آل عمران/154: «ولیبتلى الله ما فى صدوركم و لیمحّص ما فى قلوبكم»؛ و ... .
19؛ . سورهى آل عمران/ آیهى 104: «ولتكن منكم امّة یدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر ...»؛ و ... .
20؛ . سورهى بقره/ آیهى 251: «وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ؛ لفسدت الارض»؛ سورةحج/ آیهى 40: «وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ؛ لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذكر فیها اسم الله كثیراً».
21؛ . سورهى آل عمران/ آیهى 14: «زیّن الناس حبّ الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضّة و الخیل المسوّمة و الانعام و الحرث ذلك متاع الحیاة الدنیا والله عنده حسن المآب»، آل عمران/ 185: «وما الحیاة الدنیا الاّ متاع الغرور»، سورهى قصص/ آیهى 60: «وما اوتیتم من شئ فمتاع الحیاة الدنیا و زینتها و ما عندالله خیر و ابقى افلا تعقلون».
22؛ . الشمس/ 9ـ10: «قد افلح من زكّاها. وقد خاب من دسّاها.»؛ «من كرمت علیه نفسه هانت علیه الشهوات».
23؛ . كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعیّته.
وفى رسالة الحقوق لزین العابدین(ع): وامّا حقّ رعیّتك بالعلم فأن تعلم انّ الله عزوجل انّما جعلك قیّما لهم فیما آتاك من العلم و فتح لك من خزائنه، فان احسنت فى تعلیم الناس و لمتخرق بهم و لمتضجر علیهم زادك الله من فضله، وان انت منعت الناس علمك و خرّقت بهم عند طلبهم العلم منك كان حقّاً على الله عزوجل ان یسلبك العلم و بهاءه، و یسقط من القلوب محلّك.
24؛ . لقمان/ 33، فاطر/ 5: «فلاتغرنّكم الحیاة الدنیا ولایغرّنّكم بالله الغرور»
25؛ . روم/ 7: «یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون»، اعراف/ 205: «ولا تكن من الغافلین»، انبیاء/ 1: «اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون»، منافقون/ 9: «یا ایها الذین آمنوا لاتلهكم اموالكم ولا اولادكم عن ذكر الله و من یفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون»، سورهى حجر/ آیهى 3: «ذرهم یأكلوا و یتمتّعوا ویلههم الامل فسوف یعلمون.»
26؛ . بقره/ 213: «فبعث الله النبیّین مبشّرین و منذرین»، نساء/ 165: «رسلاً مبشّرین و منذرین»؛ و...
27؛ . رعد/ 28: «الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئن القلوب».
28؛ . مائده/ 2، فتح/ 29، حشر/ 8: «یبتغون فضلاً من الله و رضوانا»، نور/ 37: «رجال لاتلهیهم تجارة ولا بیع عن ذكر الله»، بقره/ 207: «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله»، رعد/ 22: «والذین صبروا ابتغاء وجه ربّهم»، روم/ 38: «ذَلِكَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ...»، اللیل/ 20: «الاّ ابتغاء وجه ربّه الاعلی».
29؛ . توبه/ 111: «؛ ان الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة»، حدید/ 23: «لكیلا تأسوا على ما فاتكم و لاتفرحوا بما آتاكم والله لایحبّ كل مختال فخور».
30؛ . نجم/ 39: «وان لیس للانسان الاّ ما سعی».
31؛ . انبیاء/ 28: «ولا یشفعون الاّ لمن ارتضی».
32؛ . ر.ك: اصول كافی، ج2، ص148ـ149: «قال الصادق(ع): طلب الحوائج الى الناس استلاب للعزّ، و مذهبة للحیاء، والیأس ممّا فى ایدى الناس عزّ للمؤمن فى دینه، والطمع هو الفقر الحاضر». و كان امیرالمؤمنین(ع) یقول: «لیجتمع فى قلبك الافتقار الى الناس والاستغناء عنهم، فیكون افتقارك الیهم لین كلامك و حسن بشرك، و یكون استغناؤك عنهم فى نزاهة عرضك و بقاء عزّك».
33؛ . ر.ك: اصول كافی، ج2، ص86ـ87: «قال رسول الله(ص): انّ هذا الذین متین فاوغلوا فیه برفق و لاتكرهوا عبادة الله الى عبادالله فتكونوا كالراكب المنبّت الذى لا سفراً قطع و لا ظهراً ابقی».
34؛ . سورهى بقره/ آیهى 29: «هو الذى خلق لكم ما فى الارض جمیعاً»، سورهى حدید/ آیهى 25: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوى عزیز».
35؛ . سورهى منافقون/ آیهى 8: «ولله العزّة و لرسوله و للمؤمنین»، سورهى نساء/ آیهى 141: «ولن یجعل الله للكافرین على المؤمنین سبیلا»، سورهى انفال/ آیهى 60:؛ «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخیل ترهبون به عدوّ الله و عدوّكم».
36؛ . من اصبح لایهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم.