برکات قیام امام خمینی(رحمةالله‌علیه)

در دیدار با جمعی از پاسداران پادگان آموزشی نبی اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله
تاریخ: 
دوشنبه, 11 خرداد, 1388

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام، صلواتی اهدا می‌کنیم.

تشریف‌فرمایی برادران عزیز را در مسیرشان برای زیارت مرقد امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه، به این مؤسسه که خانه خودشان و خانه امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه است و به نام مبارک ایشان مزین است خوش‌آمد عرض می‌کنم. از خداوند متعال درخواست می‌کنیم که ساعت‌به‌ساعت بر علو درجات آن بزرگوار بیفزاید و به ما توفیق پیمودن راهی که او نشان داد و راهنمایی کرد مرحمت فرماید.

این حرکت‌های مبارکی که در چنین ایامی برای زیارت مرقد حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و مراسمی که برای بزرگداشت آن بزرگوار انجام می‌گیرد یک ارزش اخلاقی است که ما با وجدان اخلاقی خودمان درک می‌کنیم و درواقع قدردانی از نعمت وجود ایشان و بزرگداشت یاد آن رهبر عظیم‌الشأن است و اولین نتیجه‌اش احساس آرامش وجدانی است که حس می‌کنیم مرتبه‌ای از بدهی و دِینی که داشتیم را ادا کردیم؛ ولی نتایج دیگری که بر این حرکت‌ها مترتب می‌شود بسیار بالاتر از این‌گونه نتایج است.

ضرورت یادآوری حوادث مهم

به‌طورکلی این‌که در جوامع انسانی و به‌خصوص در جوامع دینی این رسم وجود دارد که بعضی از حوادث را سالانه یادآوری کنند این یک حکمتی دارد که در مناسک دینی هم منظور است. در عرف اجتماعی هم همه جوامع کم‌یابیش این رسم را پذیرفته‌اند و عمل می‌کنند و یک روزهایی را در سال برای یادآوری بعضی از حوادث اختصاص می‌دهند. حالا هر کسی بر اساس نظام ارزشی خودش هر چیزی را که محترم می‌داند آن روز را برای احترام آن حادثه، آن جریان و آن پیش آمد گرامی می‌دارد و مراسمی را انجام می‌دهد. نکته روحی و روانی‌اش این است که انسان به خاطر نوع ساختاری که دارد دائماً با تغییرات عالم تعامل دارد و چیزها و حوادث جدیدی را می‌بیند، می‌شنود و درک می‌کند و لازمه طبیعی‌اش این است که حوادث را آرام‌آرام فراموش می‌کند. همه ما دائماً این را تجربه می‌کنیم که هر حادثه‌ای هر قدر برایمان مهم باشد ولی چندی که می‌گذرد به‌تدریج آن را فراموش می‌کنیم. این است که هم در ادیان آسمانی و هم در جوامع عقلا این رسم گذاشته شده که یک عواملی ایجاد شود که بعضی از حوادثی که در تاریخ یک جامعه خیلی مهم است هر سال یادآوری شود تا انسان این‌ها را فراموش نکند.

قرآن، کتاب ذکر و یادآوری

الحمدلله همه شما با قرآن آشنا هستید. قرآن یک اسمی که برای خودش، برای کتاب‌های بزرگ آسمانی و حتی برای پیغمبر قائل شده یادآوری است؛ وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ،[1] إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ،[2] و تعبیرات دیگری از این قبیل. اصلاً یکی از اسامی قرآن، ذکر است یعنی یادآوری. این نشانه همین است که طبیعت انسان، فراموش‌کار است و باید یک عاملی ایجاد کرد که یادش نرود. اگر ملاحظه فرموده باشید بسیاری از آیات با این تعبیر شروع می‌شود که وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ؛[3] یعنی ذکر کن! آن جریان و آن حادثه را در قرآن یاد کن! آیات زیادی هم از انبیاء سابق در قرآن بیان شده است؛ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ؛[4] وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ؛[5] وَاذْكُرْ، وَاذْكُرْ، یعنی یاد کن!

هدف از یادآوری ایام‌الله

اگر انسان همه چیز یادش می‌ماند دائماً نمی‌گفتند یاد کن و به‌خصوص تعبیری داریم که وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ؛[6] یعنی ایام الهی را به یاد مردم بیاور! اولاً خدا بعضی از روزها را به خودش نسبت می‌دهد و می‌گوید این ایام برای من است، روز خداست و بعد هم به پیغمبر تأکید می‌کند که این روزهای الهی را به یاد مردم بیاور تا بدانند که این روز چه روزی است. همه این‌ها به خاطر این است که انسان طبعاً فراموش‌کار است. هر حادثه‌ای هر قدر برایش مهم باشد مدتی که می‌گذرد آرام‌آرام فراموش می‌کند، توجه‌اش به چیزهای دیگر معطوف می‌شود و آن چیزهایی که باید یادش بماند کم‌کم از یادش می‌رود و لذا احتیاج به یک عامل خارجی دارد که به یادش بیاورد. یکی از حکمت‌های نزول کتاب‌های آسمانی که اصلاً به نام ذکر نامیده شده، همین است که مردم به یاد بیاورند.

اهداف بعثت پیامبران الهی

در نهج‌البلاغه در وصف انبیا می‌فرماید خدا که انبیا را مبعوث می‌فرمود یک حکمتش این بود که لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ؛[7] خدا این‌همه پیغمبر که فرستاد برای چه بود؟ اولش این بود که آن عهد و میثاقی که خداوند متعال با فطرت انسان دارد که بندگی خدا کنید و دشمن خدا را اطاعت نکنید آن یادتان نرود؛ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ. دوم اینکه نعمت‌های فراموش‌شده خدا را به یادشان بیاورند؛ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ. انبیا برای همین آمدند.

این‌ها را عرض کردم برای اینکه اصلاً نقش یادآوری، یادواره و بزرگداشت این‌ها در جامعه، به‌خصوص از دیدگاه قرآن و اسلام برای ما روشن باشد که این حرکت یک حرکت الهی است. این ایام از ایام‌الله است و ما باید ایام الهی را به خاطر داشته باشیم. نه‌تنها خودمان به خاطر داشته باشیم بلکه کاری کنیم که در جامعه زنده بماند و فراموش نشود.

مصادیق ایام‌الله

اینکه آن ایامی که ویژگی‌هایی دارد و انتساب به خدا دارد باید همیشه به یاد آورده شود و فراموش نشود، به قول ما طلبه‌ها این یک کبرای کلی و یک قاعده کلی است. مصداق این ایام الهی که ما باید به یاد داشته باشیم چیست؟ چه ایامی است؟

یک چیزهایی است که خداوند متعال برای همه امت از روز بعثت پیغمبر اکرم تا روز قیامت تعیین کرده که هر سال باید این‌ها را به یاد بیاورید و فراموش نکنید مثل عید فطر، عید اضحی و امثال این‌ها که در قرآن به نام وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ ذکر شده است. یکی حوادث گذشته قبل از اسلام و بعد از اسلام که ویژگی‌های خاصی در ارتباط با خدا داشته یعنی خداوند متعال در این ایام لطف‌های خاصی کرده و نعمت‌های بزرگی به عموم مردم مرحمت کرده است و برای این‌که این نعمت‌ها یادشان نرود باید آن روز را بزرگ بدارند؛ ولی این قاعده کلی که هر چیزی که انتساب به خدا دارد و از یک نعمت عظیمی حکایت می‌کند باید آن را به خاطر داشت آن همان قاعده کلی وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ است. ما باید ببینیم که در تاریخ اسلام چه حوادثی اتفاق افتاده و خدا چه نعمت‌هایی را به مسلمان‌ها داده که از بزرگ‌‌ترین نعمت‌هاست و از مصداق آن فرمایش امیرالمؤمنین است که وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِه، آن‌ها را یاد کنیم تا این نعمت‌ها فراموش نشود.

نعمت‌های فردی و اجتماعی

در خصوص نعمت‌های فردی، هر کسی دائماً در هر لحظه صدها و هزاران نعمت دارد و نعمت‌هایی که خدا در هر لحظه به هر یک از ما می‌دهد قابل شمارش نیست؛ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا؛[8] ولی یک نعمت‌هایی است که اجتماعی است و خدا به یک جامعه می‌دهد، نعمت‌های خیلی عظیم همگانی است و آثارش پایدار می‌ماند، آن‌ها را به‌خصوص ما نباید فراموش کنیم، این است که این مراسم چه در ایام شادی و چه در ایام حزن، ما را به یاد آن نعمت‌های عظیم الهی می‌اندازد که ما باید با یاد آن‌ها از آن نعمت‌ها بیشتر استفاده کنیم. خود آن نعمت برای یک زمانی بوده اما اگر یادش باشیم امروز هم برای ما مؤثر خواهد بود و اگر فراموش کنیم دیگر برای ما نعمت نیست و ما بهره‌ای از آن نمی‌بریم.

پیروزی انقلاب، حادثه‌ای بزرگ در تاریخ اسلام

بنده هفتاد و پنج سال سن دارم و ریشم سفید شده و عمرم نسبتاً از عمر همه شما طولانی‌تر است؛ در این عمری که داشته‌ام در هر فرصتی مطالعه کرده‌ام و از بزرگان چیزی شنیده‌ام. در آنچه خوانده‌ام و از بزرگان شنیده‌ام یادم نمی‌آید که در تاریخ اسلام بعد از عصر ائمه اطهار و نعمت‌ وجود ائمه معصومین‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين حادثه‌ای پربرکت‌تر از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به دست مبارک امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه اتفاق افتاده باشد. من سراغ ندارم.

یک چیزهایی است که اگر درست فکر کنیم خود ما هم می‌توانیم آن‌ها را درک کنیم و آثارش را در وجود خودمان، در جامعه‌مان، در شهرمان، در روستایمان و در کشورمان لمس کنیم ولی یک چیزهایی است که اصلاً از حد ذهن و فکر ما خارج است، آن‌قدر باید حوادث تاریخی اتفاق بیفتد و کسانی با ژرف‌اندیشی، تأثیر آن حرکت امام را در آن حوادث جهانی درک کنند تا آن‌وقت ببینند که خدا چه نعمتی به ما داده است.

مقایسه کردن؛ راهی برای شناخت نعمت‌ها

به‌طورکلی نعمت‌هایی که به برکت وجود امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه نصیب ما شده، یکی نعمت‌های شخصی است، تأثیراتی است که در وجود هر شخص پیدا می‌شود و یکی نعمت‌های اجتماعی است ولی به‌هرحال این نعمت‌ها به خاطر همان ویژگی فراموش‌کاری انسان باید با فکر و اندیشه، درست شناخته و درک شود. حالا یک مثل ساده عرض می‌کنم؛ همه ما که اینجا نشسته‌ایم الحمدلله کم‌یابیش از نعمت سلامتی برخوردار هستیم، چشم‌مان می‌بیند، گوش‌مان می‌شنود، ریه‌مان کار می‌کند، قلب و اعضا و اندام‌مان کار می‌کند، زبان‌مان کار می‌کند و می‌توانیم حرف بزنیم. پایمان کار می‌کند و می‌توانیم راه برویم، پیاده یا سواره حرکت کنیم؛ اما قبل از این‌که من این را بگویم چند نفر از شما توجه داشتید که یک نعمتی به نام سلامتی دارید؟ فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از شما قبل از این‌که من اسم سلامتی را ببرم توجه داشتید که ما این نعمت‌ها را داریم. بنده که خودم چنین توجهی نداشتم و به مناسبت یادم آمد. طبعاً وقتی انسان اصلاً یادش نیست که یک چیزی وجود دارد به ارزشش توجه نمی‌کند که چه ارزشی دارد. ما کی متوجه می‌شویم که یک نعمت عظیم به نام سلامتی داریم؟ ما وقتی‌که یک بیماری یا یک کمبودی پیدا کنیم یا بیماری را به یاد بیاوریم و با شرایطی که آن بیماری را نداریم مقایسه کنیم متوجه می‌شویم که سلامتی چقدر بهتر است و چقدر ارزش دارد. اگر انسان چشم‌درد بگیرد و چشمش چند روز نبیند وقتی چشمش باز می‌شود و می‌بیند می‌گوید عجب نعمتی است! یا یک بیماری دیگری که نتواند از جایش بلند شود، اولین بار که به‌زحمت از جایش بلند می‌شود می‌گوید عجب نعمتی است که انسان بتواند بلند شود و راه برود! آن‌هایی که زمانی معلول جنگی شده‌اند و گرفتاری پیدا کرده‌اند وقتی سلامتی‌شان را باز یافته‌اند می‌فهمند که سلامتی یعنی چه. می‌خواهم عرض کنم وقتی ما می‌توانیم ارزش نعمت‌های خدا را درک کنیم که با آن‌وقتی که آن نعمت را نداریم مقایسه کنیم. بهترین راهی که ما بتوانیم به نعمت‌ها توجه پیدا کنیم و آن‌ها را به یاد بیاوریم این است که مقایسه کنیم.

برکات وجود امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی

ما اگر بخواهیم ببینیم که این انقلاب برای ما چه برکاتی داشته است، یا باید خودمان زمان قبل از انقلاب را درک کرده باشیم و این دو حالت را با هم مقایسه کنیم که خب برای جوان‌ها چنین چیزی امکان ندارد، آن‌ها نبوده‌اند و درک نکرده‌اند. شاید اغلب شما بعد از انقلاب متولد شده‌ باشید. راه دوم این است که سعی کنند از دیگران بشنوند که وضع سابق چگونه بوده و حالا چگونه است؟ آن‌وقت مقایسه کنند و ببینند این دو تا چقدر با هم فرق دارد.

من در اینجا به یک نمونه از نعمت‌های فردی که در اثر انقلاب برای هر فرد پیدا شده و به یک نمونه از نعمت‌های اجتماعی که برای جامعه ما پیدا شده اشاره می‌کنم ولی اگر ما بخواهیم در هر بابی از این‌ها سخن مستقصایی عرض کنیم و حقش را ادا کنیم با نوشتن یکی، دو تا کتاب حقش ادا نمی‌شود.

برکات قیام امام خمینی (ره) در حوزه مسائل فردی

نمونه‌ای که برای ما متدینین و مسلمان‌ها می‌توانم عرض ‌کنم - البته دیگران به این توجه ندارند و ارزشش را هم درک نمی‌کنند - این است که در زمان گذشته، وضع دانشگاه‌های ما به‌گونه‌ای بود که اگر یک دانشجو می‌خواست نمازش را در دانشگاه بخواند از همشاگردی‌ها و از استادش خجالت می‌کشید که نماز بخواند! می‌گفتند این اُمُّل است! اگر یک دانشجوی مسلمان می‌خواست در دانشگاه نماز بخواند باید می‌گشت یک جای مخفی پیدا می‌کرد و نمازش را می‌خواند تا دیگران او را نبینند و مسخره‌اش نکنند که این نماز می‌خواند. حتی در اواخر، این پیشنهاد مطرح شده بود که دخترهای باحجاب را در دانشگاه راه ندهند! جایی که نشود نماز خواند و از اینکه بخواهند نماز بخوانند خجالت بکشند، شما از همین‌جا حدس بزنید که در این دانشگاه‌ها و در این کلاس‌های مختلط دختر و پسر چه می‌گذشت! حالا خیلی‌ها بودند که سال اول، نمازخوان بودند و کم‌کم، یکی، دو سال دیگر که می‌ماندند روشنفکر می‌شدند و دیگر نماز را فراموش می‌کردند. اگر کسی دین خودش را تا آخر حفظ می‌کرد و می‌خواست نماز بخواند باید مخفیانه می‌خواند که دیگران متوجه نشوند وگرنه مسخره‌اش می‌کردند!

بسیاری از خانم‌های مسلمان نمازخوان روزه‌بگیر، بودند که خجالت می‌کشیدند چادر سر کنند! شاید شما اصلاً نتوانید این را تصور کنید که یعنی چه؟ من یک نمونه را که خودم شاهدش بودم عرض می‌کنم؛ این‌ها نقد و تحلیل نیست؛ ما یک سفری به مشهد می‌رفتیم، یادم نمی‌رود یک اتوبوس بود که صندلی دوم، سوم سوار شده بودیم. پهلوی ما هم یک خانمی نشسته بود که بی‌حجاب بود. تصور کنید که ما داریم به مشهد می‌رویم و پهلوی ما هم یک خانم بی‌حجاب نشسته است. این منحصر به این یکی هم نبود. ما یک مقدار ناراحت بودیم. اگر به خاطر دین‌داری هم نبود، اصلاً به خاطر این لباس‌مان برای ما مسخره بود. بالاخره چاره‌ای هم نداشتیم. در مسیر به یک قهوه‌خانه‌ رسیدیم و ماشین ایستاد که چای بخورند. وقت نماز بود. دیدم این خانم رفت وضو گرفت و از داخل کیفش یک چادر درآورد و چادرش را قشنگ سرش کرد و رفت جایی برای نماز پیدا کرد و نمازش را خیلی حسابی خواند. نمازش هم که تمام شد چادرش را دوباره تا کرد و در کیفش گذاشت و در ماشین نشست. از نمازش پیدا بود که مسائل را بلد است. حالا من یا یکی از خانم‌ها، درست یادم نیست، با او صحبت کردند که شما که این‌قدر نمازخوان هستید چطور بی‌حجاب هستید؟! گفت راستش محیط زندگی ما به‌گونه‌ای است که مسخره‌ام می‌کنند و من دائماً باید با این‌وآن دعوا کنم. در خانه‌مان، فامیل‌مان، خواهرم، زن‌برادرم همه بی‌حجاب‌اند، در محل کارم همه بی‌حجاب هستند، من اگر بخواهم چادر سر کنم دائماً مسخره‌ام می‌کنند و برای اینکه از مسخره دیگران راحت شوم چادر را کنار گذاشته‌ام وگرنه من معتقد به اسلام و دین هستم و نمازخوان و روزه‌بگیر هستم و وجوهات می‌دهم. این شرایط اجتماعی آن زمان بود. حالا اینکه خیابان‌ها چه گونه بود و عرق‌فروشی‌ها و قمارخانه‌ها چقدر بود، شما نمی‌توانید شرایط را درست تصور کنید. این وضع را مقایسه کنید با این‌که الآن در دانشگاه‌ها ایام اعتکاف که می‌شود کسانی که برای نام‌نویسی جا گیرشان نمی‌آید گریه می‌کنند! مرد و زن، دختر و پسر دانشجو زارزار گریه می‌کند که من برای اعتکاف جا پیدا نکردم!

شما امشب اینجا هستید و به جمکران مشرف می‌شوید و ملاحظه می‌فرمایید. ما خودمان پیش از انقلاب، شب‌های جمعه که به جمکران می‌رفتیم هفت، هشت، ده نفر بیشتر نبودیم. تا ساعت چهار یک چراغ ‌توری روشن می‌کردند و بعد هم خاموش می‌کردند و تا صبح خاموش بود. در همین جمکران یک چراغ‌ برق نبود و حتی گاهی آبی که وضو بگیریم پیدا نمی‌شد! حالا ببینید صف اتوبوسی که پارک می‌کند گاهی تا یک کیلومتر می‌رسد. از شهرستان‌های اطراف، شب به جمکران می‌آیند و بیتوته می‌کنند و تا صبح احیاء می‌گیرند و صبح بلند می‌شوند می‌روند. از کجا؟ از بندر گناوه، بندرعباس، هرمزگان و... این یک اثری است که انقلاب برای هر مسلمانی در این کشور ایجاد کرده است. این یک برکتش بود. شما اگر این را حساب کنید روزی چقدر عبادت خدا می‌شود؟ یک شب جمعه در اینجا، در حرم، در این مسجد جمکران، جاهای دیگر چقدر جوان، پسر و دختر با لباس‌های مختلف، با آرایش‌های مختلف، شب تا صبح گریه می‌کنند، توبه می‌کنند، برای حاجات‌شان توسل و توجه به خدا پیدا می‌کنند؛ و آن‌وقت همین‌ها اگر در آن زمان بودند در کاباره‌ها بودند و در شب‌نشینی‌ها و در جلسات کذایی! نمی‌گویم حالا اصلاً نیست، حالا نادر است، به‌طور قاچاقی و مخفیانه گاهی گوشه و کنار یک چیزی هست، اما آن روز در بسیاری از خیابان‌های تهران عرق فروشی و مراکز فساد و بار و این حرف‌ها اصلاً وجهه غالب خیابان بود. این یک نمونه از برکاتی است که این انقلاب در سایه رهبری یکی از اولاد پیغمبر، یکی از ذریه سیدالشهدا‌صلوات‌‌الله‌‌عليه برای هر فرد از ما داشته است.

برکات قیام امام خمینی (ره) در حوزه مسائل اجتماعی

یک برکت دیگر انقلاب در وضع اجتماعی ما بود. باز من چیزهایی که برای خودم اتفاق افتاده را عرض می‌کنم، یک‌وقت در ذهن‌تان نیاید که این‌ها شعار است و دیگران گفته‌اند. بنده پیش از انقلاب به خاطر کارهای فرهنگی یک سفر به بعضی از کشورهای اسلامی ازجمله سوریه و لبنان و مصر داشتم. ما هر جا که می‌رفتیم، در هر اداره‌ای که می‌رفتیم، مثلاً بانک می‌رفتیم تا چک را تبدیل به پول کنیم یا مثلاً یک کار اداری برای گذرنامه‌مان داشتیم، با یک حالت نفرتی مواجه می‌شدیم و گاهی هم به ما می‌گفتند «اخ الیهود»؛ مسلمان‌ها به ایرانی‌ها می‌گفتند این‌ها برادران یهود هستند! به خاطر اینکه دولت آن‌وقت، از اسرائیل حمایت می‌کرد. خلاصه ما در کشورهای اسلامی به‌عنوان افراد ضداسلامی مخالف با مسلمان‌ها و طرفدار یهود شناخته می‌شدیم. در کشورهای اروپایی که اصلاً اعتنایی نمی‌کردند کأنه ما یک حیوان هستیم! معامله‌شان با ایرانی‌ها، شرقی‌ها و به‌طورکلی به اصطلاح خودشان با جهان‌سومی‌ها نوعی معامله با حیوان بود و لذا شما می‌دانید مستشارهای آمریکایی که در ایران کار می‌کردند حق توحّش می‌گرفتند؛ یعنی چند برابر حقوق می‌گرفتند که در کشور وحشی و نیمه وحشی کار می‌کنند! این وضع اجتماعی ما بود. این آبرویمان در مقابل کشورهای اسلامی از یک‌طرف و از آن‌طرف در مقابل کشورهای غربی کأنه ما برده این‌ها هستیم و از مستعمرات این‌ها هستیم و یک نوع حیوان بین انسان و حیوان هستیم. این شرایط پیش از انقلاب بود و خود بنده هم با آن مواجه شده بودم.

بعد از انقلاب هم شما می‌دانید که تمام دنیا و به‌خصوص آمریکا، ایران و امام را بزرگ‌‌ترین دشمن خودشان می‌دانستند. در یک سفر که بنده برای یک کنفرانس فلسفی به آمریکا دعوت شده بودم، بعضی از بزرگان که حالا مقاماتی دارند آن‌ها هم هم‌سفر ما بودند. یکی‌شان آقای دکتر حداد عادل بود. بعضی از اشخاص دیگر هم بودند. من به خاطر مسائل علمی چند سفر به آنجا داشتم. حالا در آن سفر بود یا یک سفر دیگر، یک روز فرصتی شد که ما در واشنگتن یک مقدار راه برویم و ببینیم کاخ سفید چیست و کجاست و اطراف آن را تماشا کنیم. یک آقایی هم همراه ما بود که امروز یکی از شخصیت‌های اقتصادی کشور هم است و پست مهمی هم دارد. ایشان آن‌وقت آنجا دانشگاه می‌رفت، هم درس می‌داد و هم دکترا می‌گرفت. یکی از این ایرانی‌هایی که از ایران فرار کرده بود و از ضدانقلاب‌های آنجا شده بود از دور ما را دید. آن‌وقت‌ها به‌گونه‌ای بود که این‌ها در آنجا خیلی پروبال داشتند و آزاد بودند و ایرانی‌ها و انقلابیونی که به آنجا می‌رفتند را اذیت می‌کردند. یک عینک دودی هم داشت، قیافه‌اش هم قیافه منحوسی بود. دوان‌دوان آمد و گفت هان، آخوندها اینجا آمدید؟! خانه شیطان بزرگ آمدید؟! ما یک نگاهی کردیم و دیدیم از پس این برنمی‌آییم، بخواهیم حرف بزنیم. ما اصلاً خودمان را به کری زدیم، انگار نمی‌فهمیم چه می‌گوید. یک مدتی هر چه دلش می‌خواست به ما فحش داد، ما هم مشغول صحبت با خودمان شدیم گویا اصلاً نمی‌شنویم این چه می‌گوید. دیدیم که در آمریکا و در جلوی کاخ سفید نمی‌شود با این درافتاد. بالاخره یک مقدار فحش داد و وقتی دید ما جوابش را نمی‌دهیم رفت. ما خیال کردیم این دیگر شرّش را کند و رفت. بعد از چند دقیقه دیدیم با دو تا افسر پلیس سراغ ما آمد. افسرهای پلیس مؤدب بودند و جلو آمدند و گفتند شما اهل کجا هستید؟ گفتیم ما ایرانی هستیم. گفتند ممکن است پاسپورت‌تان را ببینیم؟ گفتیم بله، بفرمایید. آمدید اینجا چه کار دارید؟ دعوتی داشتیم، برای یک کنفرانس علمی آمدیم، سخنرانی داشتیم. تا کی می‌مانید؟ گفتیم فردا، پس‌فردا می‌خواهیم برویم. اینجا چه کار دارید؟ آمدیم تماشا کنیم. یکی از این افسرها با ما شروع به صحبت کرد که شما رشته‌تان چیست و در چه رشته‌ای تخصص دارید؟ گفتیم الهیات. گفت من هم اتفاقاً لیسانس الهیات دارم و در این خصوص یک مقدار با ما صحبت کرد. طبیعی است که یک کسی هم که می‌خواهد اطلاعاتی کسب کند راهش همین‌هاست دیگر. ‌ای‌کاش فرصتی می‌شد که یک مقدار با هم صحبت می‌کردیم! یک مقدار که صحبت کردند دیدند چیزی چنگ‌شان نمی‌آید. گفتند این که سراغ‌تان آمده بود چه می‌گفت؟ گفتم ما انقلاب اسلامی کردیم و این‌ها ضدانقلاب و ضداسلام هستند، اینجا آمد و فحش داد. گفت با شما سابقه‌ای، کاری، چیزی دارد؟ گفتیم نه، ما اصلاً او را نمی‌شناسیم. پاسپورت‌های ما را دادند و خواستند خداحافظی کنند بروند. گفتیم ممکن است این بنده خدا دوباره سراغ ما بیاید و فحاشی کند، اگر ممکن است تا آنجا که ماشین‌مان ایستاده شما ما را همراهی کنید تا متعرض ما نشود. این‌ها هم با کمال میل همراهی کردند و ما سوار ماشین شدیم و رفتیم. دوتا افسر پلیسی که درجه‌دار بودند و درجه افسری داشتند، حالا سروان بودند، سرگرد بودند نمی‌دانم درجه‌های آنجا چه بود، بالاخره درجه‌دار بودند و متشخص و تحصیل‌کرده هم بودند، پای کاخ سفید، آن‌هم در زمانی که اوج اختلاف آمریکا و ایران بود ولی همین قیافه ما را که دیدند، ‌به نظرم گفتند به یاد خمینی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه؛ این‌ها پیدا بود که در دلشان احساس احترام می‌کنند وگرنه ممکن بود خیلی با بی‌اعتنایی بگویند پاسپورتت را بده ببینم! بعد هم با بی‌اعتنایی برخورد کنند اما پیدا بود که اصلاً احساس احترام می‌کند و اینکه گفت من خودم هم رشته الهیات خوانده‌ام و کاش فرصتی بود که با شما صحبت می‌کردم؛ یک افسر پلیس آمریکا آن‌هم جلوی کاخ سفید! این‌چنین نیست که به این سادگی‌ها این‌گونه صحبت کند. این تا در دلش احساس احترام نسبت به امام و انقلاب اسلامی نکند این‌گونه صحبت نمی‌کند و امروز حالا ملاحظه می‌فرمایید که به چه حیله‌هایی متشبث می‌شوند تا راهی باز کنند که بتوانند با ایران مذاکره‌ای داشته باشند که در دنیا شکست‌خورده تلقی نشوند، نگویند این‌ها مجبور شدند مذاکره کنند. تلاش‌های زیادی به صورت‌های مختلف و از راه‌های پیچیده توسط چند دولت اروپایی انجام می‌گیرد برای اینکه راهی باز شود که دولت آمریکا بیاید با دولت ایران مذاکره کند. همین اندازه، این‌گونه تلقی نشود که این‌ها عقب‌نشینی کرده‌اند و رسوا شده‌اند و چاره‌ای ندارند و آبرویشان تا یک حدی ظاهرش حفظ شود. تلاش می‌کنند و موفق نمی‌شوند. در مواردی هم تصریح می‌کنند که ما حل مسائل خاورمیانه را بدون مشارکت ایران نمی‌توانیم انجام دهیم؛ دست دراز می‌کنند، کمک می‌خواهند که شما به ما کمک کنید تا مسائل فلان جا را حل کنیم. این آبرویی است که این ایرانی‌ای که از مستعمرات آمریکا بود و او را جزو آدم حساب نمی‌کردند و یک حیوانی بین حیوان و انسان بود و باید به دستورات آن‌ها عمل می‌کرد، نمایندگان مجلس ما را آن‌ها باید تعیین می‌کردند، سفیر آمریکا باید تعیین می‌کرد که چه کسی نماینده مجلس شود، آن ذلت پیش از انقلاب و این عزتی که هم در دل‌شان احساس عظمت برای اسلام و ایران و انقلاب و ایرانی می‌کنند و هم در روابط بین‌الملل مجبور هستند برای ایران ارزش قائل شوند و در معادلات، ایران را به‌عنوان یکی از اعضای اصلی معادلات به حساب بیاورند؛ این دو تا را با هم مقایسه کنید ببینید تفاوت از کجاست تا به کجا؟!

اهمیت زنده نگه‌داشتن یاد امام خمینی (ره)

درست است که همه این‌ها نعمت‌های خداست اما خدا یک کسی را انتخاب کرد که این لیاقت و این ظرفیت را داشته باشد که به دست او این برکت‌ها را به جامعه ما بدهد. حالا این نعمت را شما با چه می‌توانید مقایسه کنید؟ در طول تاریخ 1400 ساله اسلام ببینید کدام حادثه‌ای اتفاق افتاده که یک همچون تحولی از صفر تا این قله برای جامعه ما پیش آمده باشد؟ در تاریخ ما چه حادثه‌ای از این مهم‌تر می‌تواند باشد که باید مواظب باشیم فراموش نشود؟ بنده در مطالعاتی که داشته‌ام چیزی عظیم‌تر از این سراغ ندارم؛ بنابراین یکی از روشن‌‌ترین مصادیق ایام‌الله این ایام است، ایامی است که نام امام خمینی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه در آن زنده می‌شود.

آثار شکر نعمت‌های الهی

بعد از این‌که نعمت را شناختیم و یاد کردیم و تلاش کردیم که هم خودمان یادمان نرود و هم دیگران یادشان نرود، آیا کار تمام است؟ بعدش چه باید کرد؟ بعد نوبت می‌رسد به اینکه شکر این نعمت را به جا بیاوریم. حتماً با این آیات در قرآن کریم آشنا هستید؛ خدا می‌فرماید ما به شما چشم دادیم، گوش دادیم، قوای فکری دادیم، وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ.[9] می‌دانید چرا؟ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ ما همه این نعمت‌ها را دادیم برای اینکه شما شکرش را به جا بیاورید. حالا اینکه چرا خدا نعمت می‌دهد و چرا از ما می‌خواهد که شکر کنیم خودش یک داستانی دارد که نمی‌توانم در ظرف این چند دقیقه عرض کنم. آن شکری هم که از ما می‌خواهد برای این است که کمال ما در آن شکر است، رشد ما در این است که شکر نعمت را به جا بیاوریم و در اثر آن شکر است که آن فضیلت انسانی نصیب ما می‌شود. خدا می‌خواهد ما لیاقت آن رحمت را پیدا کنیم، می‌گوید راهش شکر نعمت است ولی او که احتیاج به شکر ندارد؛ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ.[10] اگر شما و همه کسانی که روی زمین هستند، نه روی زمین، در همه عوالم هستند، کفر بورزید و کفران نعمت کنید سر سوزنی به خدا ضرر نمی‌خورد. خدا از همه شما بی‌نیاز است. او اگر می‌گوید شکر کنید، شکرش را هم برای خودتان می‌خواهد، از این شکر کردن‌ها چیزی گیر او نمی‌آید ولی می‌فرماید ما نعمت‌ها را به شما می‌دهیم تا انگیزه شکر در شما پیدا شود، آن‌وقت شکر کنید تا تقرب پیدا کنید و لیاقت آن مقام انسانیت را پیدا کنید و آن نعمت‌هایی که به مقام انسانیت اختصاص دارد به شما داده شود و بتوانید از آن‌ها استفاده کنید. وقتی این‌گونه است که خدا می‌گوید گوش و چشم به شما دادیم تا شکرش را به جا آورید وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ... لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ خدا چرا این نعمت عظیم با این ویژگی‌هایی که اشاره کردم را به ما داده است؟ فقط برای همین‌که لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.

چگونه شکرگزار باشیم؟

شکر یک نعمت به چیست؟ اولین پایه شکر یک نعمت این است که از نعمت درست استفاده کنیم، نعمت را تلف نکنیم و نگذاریم از بین برود. شکر سلامتی چیست؟ این است که ما سعی کنیم سلامتی را حفظ کنیم و نگذاریم از بین برود. حالا خدا چشم سالم داده، دندان سالم داده، مسواک بزنیم و آن را نگه‌داریم این شکرش است.

اولین مرتبه شکر این نعمت عظیمی که خدا به ما داده این است که این را نگه‌داریم. این تازه اولین مرتبه شکر این نعمت است. بعد سعی کنیم این نعمت را گسترش دهیم چون دیگران هم در این نعمت سهیم هستند. این نعمت یک امانتی برای آیندگان و برای همه انسان‌های دیگری است که در روی زمین می‌توانند از این نعمت استفاده کنند. ما یک وسیله برای رساندن این نعمت به دیگران هستیم، حالا قبل از اینکه به آن برسیم اولین مرتبه‌اش این است که این را درست حفظ کنیم.

حفظ باورها و ارزش‌ها لازمه حفظ نظام اسلامی

در میان همه نهادهایی که در کشور داریم پاسداران هستند که اصلاً فلسفه وجودی‌شان حفظ و پاسداری از نعمت انقلاب است. حالا چه گونه این انقلاب را حفظ کنیم و اصلاً حفظ کردن این انقلاب یعنی چه؟ کسانی فکر می‌کنند حفظ کردن این انقلاب یعنی اینکه کسانی به پست و مقامی برسند، حالا مقامات کشوری باشد یا لشکری یا ارتشی یا نیروهای مسلح، حفظش کنیم یعنی مقام را داشته باشیم، یکی دستور بدهد و یکی اجرا کند. ولی اینکه در همه نظام‌های عالم هم هست، همه کشورهای عالم نیروی مسلح دارد، نیروی اداری دارد، کادرهای مختلف دارد، رئیس‌جمهور یا پادشاه دارد. ویژگی این نعمتی که خدا به ما داده چیست؟ چگونه باید آن را نگه‌داریم؟ حفظ این نظام از آن جهتی که نظام اسلامی است نه از آن جهتی که یک حکومت است. خب زمان شاه هم ما یک حکومت داشتیم، حکومت ایران هم بود. آن شکر نعمت انقلاب اسلامی بود؟! انقلاب اسلامی آمد تا باورها و ارزش‌های اسلام در جامعه پیاده شود. حفظ این نظام به حفظ باورها و ارزش‌هایش است نه به حفظ شکل و قالب و لباس و پست و عنوان رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر یا فلان، نماینده مجلس، این‌ها که در همه نظام‌ها هست. حفظ این نظام به‌عنوان یک نظام اسلامی و انقلاب اسلامی به این است که پایه‌های اسلامی‌اش حفظ شود وگرنه این انقلاب، اسلامی نخواهد بود. اگر این‌ها از بین برود با یک انقلاب کفر چه فرقی می‌کند؟! اگر خدایی نکرده روزگاری پیش بیاید- خدا فکرش را نیاورد- روزگاری پیش بیاید که ارزش‌های اسلامی کمرنگ شود و کم‌کم تعطیل شود و ما همین شکل انتخابات را داشته باشیم، یک کسی انتخاب شود و نمایندگان مجلس هم یک مقرراتی وضع کنند و تصویب شود و کسانی هم عمل کنند و کسانی هم جیب خودشان و خویش و قوم‌هایشان را پر کنند؛ انقلاب اسلامی همین است؟!

عزت و ذلت واقعی

حفظ این نظام به حفظ اسلامیت‌اش است نه به حفظ شکل و قالبش. اسلامیت‌اش هم به این است که اعتقادات و ارزش‌های اسلامی حاکم شود؛ به چه معتقد باشیم، برای چه احکام و چه منش‌هایی ارزش قائل باشیم و چه را عزت بدانیم؛ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ.[11] این‌که آمریکا از ما تعریف کند این عزت است یا این‌که ما به آمریکا بگوییم تو هیچ غلطی نمی‌توانی بکنی و ما باید روی پای خودمان و فکر اسلامی خودمان بایستیم؟! این عزت است یا آن؟!

متأسفانه کسانی در این مملکت و احیاناً در بعضی از پست‌ها هستند که بعد از گذشت سی سال از انقلاب، عزت را به این می‌دانند که آمریکا از آن‌ها تعریف کند و از یک کسی که آمریکا را نسبت به ما بدبین کرده انتقاد می‌کنند که ما دیگر مورد احترام آمریکا نباشیم؟! این ذلت برای ما در گوشه و کنار پیدا می‌شود.

دشمن اگر دشمنی نکند چه کند؟!

یادمان نرود که اولین مرتبه شکر این نعمت این است که ارزش‌های اسلامی را حفظ کنیم یعنی به اینکه مسلمان هستیم ببالیم و افتخار کنیم. اگر تمام عالم به ما فحش بدهند ما به اسلامیت خودمان افتخار کنیم و ببالیم، دیگران هر چه می‌خواهند بگویند؛ رسانه‌هایشان، روزنامه‌هایشان، رادیوهایشان، تلویزیون‌هایشان هر چه می‌خواهند بگویند؛ اگر نگویند چه کار کنند؟! سگ اگر عو‌عو نکند چه کار کند؟! ما باید عزت را پیش خدا داشته باشیم و برای شخصیت خودمان به‌عنوان یک مسلمان ارزش قائل باشیم نه اینکه عزت را به این ببینیم که آمریکا از ما تعریف می‌کند یا نمی‌کند. این تازه اولین مرتبه شکر نعمت این انقلابی است که در طول تاریخ کشور ما بی‌نظیر است، اگر نگوییم که در دنیا کم‌نظیر یا بی‌نظیر است.

مراقب وسوسه‌های شیطان باشیم!

من نمی‌خواهم گزافه‌گویی کنم و تحقیق نکرده صحبت کنم ولی فکر می‌کنم که اگر کسی بگوید در تاریخ این کره زمین چنین انقلابی بی‌نظیر است گزاف نگفته است و لذا ما باید مواظب باشیم چون شیاطینی از جنس انسان و از جنیان هستند که قرآن به هر دو اشاره کرده، می‌فرماید شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ.[12] اگر امام فرمود آمریکا شیطان بزرگ است این را از خودش در نیاورده است. قرآن می‌فرماید شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ، شیاطین الانس را مقدم می‌داند. همان‌گونه که شیاطینی هستند که در دل‌های ما وسوسه می‌کنند الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ،[13] شیاطین انسی هم هستند که به‌خصوص در دل‌های جوانان وسوسه می‌کنند راجع به اصل انقلاب، راجع به اصل اسلام، راجع به ارزش‌های اسلامی، راجع به این‌که ارزش‌ها تاریخ‌مند هستند و لازم نیست همیشه این‌ها این‌گونه باشد، احکام اسلام برای یک زمان دیگری بوده حالا نباید اجرا شود و امثال این چیزهایی که کم‌یابیش همه شما اطلاع دارید و بالاخره با حیله‌هایی که بلد هستند در کسانی هم اثرهایی می‌گذارند.

عبرت‌های جنگ جمل

ما باید از تاریخ خود اسلام عبرت بگیریم و ببینیم و به یاد بیاوریم که در صدر اسلام در خانه خود پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله، دختر جوانی که همسر پیغمبر بود و زیر دست پیغمبر تربیت شده بود، نص قرآن هم است که نساء پیغمبر امهات مؤمنین هستند و مسلمان‌ها باید به زنان پیغمبر احترام بگذارند و باید آن‌ها را مادر خودشان  بدانند؛ همسر پیغمبر با همچون موقعیت دینی و اجتماعی، بعد از چندی سوار شود و با چند نفر دیگر به یک شهر دیگر بروند و فتنه‌ای برپا کنند و با حضرت علی‌علیه‌‌السلام جنگ کنند و به خیال خودشان جانشین پیغمبر را بکشند! بالاخره 25 سال بعد از وفات پیغمبر همین اصحاب پیغمبر که در جنگ‌ها شرکت کردند، فرماندهان جنگ بودند، بسیاری از این‌ها پولدارهایی بودند که برای اسلام پول خرج کرده بودند، همین‌ها علی را 25 سال خانه‌نشین کردند و سه نفر دیگر را جانشین پیغمبر گذاشتند. تازه بعد از اینکه با یک جمعیت عظیمی با حضرت علی بیعت‌علیه‌‌السلام کردند که امیرالمؤمنین می‌فرماید نزدیک بود امام حسن و امام حسین زیر دست‌وپا له شوند، به این صورت با علی بیعت کردند، حالا بعد از چند روز جنگ راه انداختند که می‌خواهیم علی را از کار بیندازیم یا بکشیم! این کار شیاطین انس و جن است که این تأثیرات را در جامعه می‌گذارد.

البته جامعه امروز ما بسیار روشن‌تر و بهتر از جوامع قبلی است. امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه فرمودند من هیچ مردمی را مثل مردم خودمان سراغ ندارم. درست هم فرمود؛ ولی بالاخره انسان، انسان است و مَلَک نیست، تبلیغات اثر می‌کند، اگر در همه اثر نکند در بعضی اثر می‌کند، اگر به‌کلی عوض نکند اندکی تأثیر می‌گذارد؛ مخصوصاً اگر کسانی که سردمدار یک حرکتی هستند از یاران خود امام باشند، آن‌هایی که کم‌اطلاع و کم‌تجربه هستند با خودشان می‌گویند چنین کسی با این سوابق دیگر حرفی ندارد و لذا خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات آن‌ها قرار می‌گیرند.

معیار شناخت حق

در جنگ جمل، شخصی خدمت امیرالمؤمنین‌صلوات‌‌الله‌‌عليه‌‌ آمد و گفت: یا علی! من دو تا حرف حسابی دارم گوش کن و جواب من را بده! حضرت فرمودند بفرمایید. گفت من در یک موقعیتی هستم که در یک‌طرف طلحه و زبیر هستند که از اصحاب پیغمبر هستند و در اسلام سابقه دارند و همچنین همسر پیغمبر و در یک‌طرف هم پسرعموی پیغمبر؛ یک‌طرف شما هستید و یک‌طرف طلحه، زبیر و عایشه. زبیر شخصیت کمی نبود. همه می‌دانید، در روضه‌هایی که همه ما می‌خوانیم می‌گویند حضرت زهرا‌سلام‌‌الله‌‌عليها به امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه فرمودند که اگر شما وصیت من را قبول نمی‌کنید به زبیر وصیت می‌کنم. زبیر چنین موقعیتی در بنی‌هاشم داشت یعنی بزرگ خاندان بنی‌هاشم بود؛ یک همچون کسی بود. طلحه هم یکی از اصحاب بزرگ پیغمبر بود. طلحه و زبیر و همسر پیغمبر یک‌طرف هستند، شما هم پسرعموی پیغمبر هستی. با وجودی که می‌دانم پیغمبر به شما علاقه داشت ولی بالاخره یک‌طرف شما هستی و یک‌طرف آن‌ها، من چگونه بدانم که حق با شماست یا با آن‌ها؟

اگر من و شما بودیم چگونه فکر می‌کردیم؟ امیرالمؤمنین‌سلام‌‌الله‌‌عليه فرمودند اِعْرِفِ اَلْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ؛ تو برو ببین حق و باطل چیست تا ببینی چه کسی اهل حق است و چه کسی اهل باطل است. با افراد نمی‌شود تشخیص داد، اینکه فلان شخص سابقه فلان داشت، چه کاره بود، خوب بود که بود، حالا چی؟ ببین حق و باطل چیست آن‌وقت می‌فهمی که این‌ها این‌طرفی هستند یا آن‌طرفی.

این‌ها چیزهایی است که اگر ما روز اول جزو صدر اسلامی‌ها بودیم خیلی مشکل داشتیم. الحمدلله خدا ما را در یک زمانی خلق کرد که مثل امام و جانشین امام هست که خدا سایه‌شان را مستدام بدارد. ما چه نعمت‌های عظیمی داریم! اگر آن زمان‌ها بودیم گیج بودیم. اگر چند نفر از بزرگان و همسر پیغمبر سوار شتر شده بودند و به اینجا می‌آمدند تا به اسلام خدمت کنند و می‌گفتند می‌خواهیم اسلام را – العیاذبالله - از آشفتگی‌ای که به دست علی پیدا شده نجات دهیم، اگر من و شما بودیم چه فکری می‌کردیم؟! ولی وجود این تاریخ، نعمت بزرگی برای امروز ما است؛ حواس‌مان جمع باشد، شیطان از راه‌های مختلفی دست از سر انسان برنمی‌دارد، آن‌چنان انسان‌ها را فریب می‌دهد که ورق را درست وارونه جلوه می‌دهد، حق را باطل و باطل را حق جلوه می‌دهد.

پروردگارا! تو را به عزت و جلال خودت، به حق مقامات پیغمبر اکرم و اهل بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين قسم می‌دهیم ما را از فتنه‌ها مصون و محفوظ بدار!

دل‌های ما را همیشه از محبت و ولایت اهل‌بیت مالامال قرار بده!

ما را در معرفت راه صحیح و عمل کردن به وظیفه یاری بفرما!

کسانی که قصد خدمت به اسلام و مسلمین را دارند در هر لباس و در هر پستی هستند یاری بفرما!

کسانی که قصد تضعیف اسلام و ارزش‌های اسلامی را دارند، در هر پست و مقامی که هستند شرّشان را به خودشان برگردان!

عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بفرما!

 

 


[1]. زخرف، 44.

[2]. حجر، 9.

[3]. مریم، 54 و 56.

[4]. مریم، 16.

[5]. احقاف، 21.

[6]. ابراهیم، 5.

[7]. نهج‌البلاغه، خ 1.

[8]. نحل، 18.

[9]. نحل، 78.

[10]. ابراهیم، 8.

[11]. منافقون، 8.

[12]. انعام، 112.

[13]. ناس، 5 و 6.

 

پرونده ویژه: