صوت و فیلم

صوت:
,

فهرست مطالب

جلسه سی‌ و هفتم؛ سیمای شیعیان (36)

تاریخ: 
سه شنبه, 17 شهريور, 1388

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1388/06/17 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

سیماى شیعیان (36)

مقدمه

در ادامه بحث در باره فرمایشات حضرت امیرالمؤمنین(ع) در وصف شیعیان و متقین به این فراز رسیدیم: وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِی هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ. این قسمت از روایت در نقل بحارالأنوار مشوش به نظر می‌رسد؛ به همین دلیل این فراز را از نهج البلاغه نقل کردم. حضرت امیر(ع) یکی دیگر از اوصاف متقین را این‌گونه بیان می‌فرماید: شیعیان در راه کسب حلال تلاش می‌کنند، نشاط و فعالیتی توأم با ؛ هدایت دارند و از طمع‌ورزی در اموال و حقوق دیگران اجتناب می‌کنند.

کسب حلال

شاید ذکر این فراز در ادامه اوصاف متقین به این مناسبت باشد که با توجه به ویژگی‌هایی كه پیش از این برای این افراد گفته شد ـ‌‌از جمله این‌كه لاغراندام‌اند و رفتارشان به‌گونه‌ای است كه دیگران آنها را بیمار یا حواس‌پرت می‌انگارند‌ـ ممکن است این توهم برای كسانی ایجاد شود كه متقین فقط در فکر عبادت، شب زنده‌داری، روزه‌داری و ذکر خدا هستند و قدرت و توان كار و فعالیت و همت و نشاط در رسیدگی به امور خود را ندارند؛ لذا زندگی آنها را دیگران باید تأمین کنند. شاید امیرالمؤمنین(ع) برای دفع چنین ذهنیتی در ادامه توصیف شیعیان می‌فرمایند: گمان نکنید که شیعیان ما افرادی تنبل و وارفته‌اند و از عهده کاری بر نمی‌آیند؛ بر عكس، آنها اهل کار و تلاش و كسب درآمد حلال‌‌اند؛ ولی در کسب مال حریص نیستند و برای ثروت‌اندوزی خود را به آب و آتش نمی‌زنند و به حقوق دیگران تجاوز نمی‌کنند.
روایات فراوانی از معصومین(ع) در ستایش تلاش برای کسب حلال نقل شده؛ به عنوان مثال: الْكَادُّ عَلَى عِیَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ1؛؛ کسی که برای تأمین زندگی خود و خانواده‌اش تلاش کند، مثل کسی است که در میدان جهاد برای رضای خدا می‌جنگد. یا الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِی طَلَبِ الْحَلَال2؛؛ اگر عبادت ده قسمت باشد، نه جزء آن طلب روزی حلال و فقط یک بخش آن برای نماز، روزه و عبادات دیگر است. از سوی دیگر روایات فراوان دیگری در مذمت کسانی که بار خود را بر دوش دیگران می‌اندازند، نقل شده است.

توصیه به توكل

انسان با ملاحظه این روایات تشویق می‌شود كه بخش عمده‌ای از وقت خود را به کسب و کار اختصاص دهد و فقط مقدار كمی از فرصت خود را به سایر عبادت‌ها، تحصیل علم، دید و بازدید، صله رحم و سایر امور بپردازد. اما در برابر احادیثی كه این چنین تشویق به كار و كسب درآمد می‌كنند، روایات فراوان دیگری نقل شده که اگر به تنهایی ملاحظه شوند تصور می‌شود انسان را از کسب و کار نهی می‌كنند. به عنوان مثال:؛ إِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ بَیْنَكُمْ مَضْمُونٌ لَكُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَیْنَكُم3؛ اموال را خداوند عادل بین شما تقسیم كرده و سهم هر كس به او خواهد رسید. قرآن نیز می‌فرماید: وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا4؛ هیچ جنبده‌ای در زمین نیست، مگر اینکه روزی‌اش بدست خداست. به طریق اولی انسان‌ها، بویژه مؤمنین، روزی‌شان برعهده خداست. پس چرا ؛ ما برای كسب روزی تلاش کنیم؟ علاوه بر این، در دسته دیگری از آیات و روایات كه توکل را ستوده‌، توصیه شده که مؤمن باید توکلش بر خدا باشد، خدا كارهای او را اصلاح می‌کند، روزی‌اش را می‌رساند و مشکلاتش را حل می‌کند؛ مثلاً: وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ5؛ اگر انسان تقوا داشته باشد، خدا روزی‌اش را از راهی که گمان نمی‌برد می‌رساند. این آیات و روایات چگونه با یك‌دیگر جمع می‌شوند؟

توكل یا تلاش؟

در بررسی آیات و روایات این مسأله شایع است كه ابتدا انسان گمان می‌کند مضامین برخی روایات با بعضی دیگر قابل جمع نیست، در حالی که ممکن است برخی روایات مفسّر و یا مخصّص برخی دیگر باشد، و تشخیص این موارد در تخصص فقیه و حدیث‌شناس است. در این‌جا اشاره‌ایی به وجه جمع بین روایات مذكور می‌کنیم.
شکی نیست که مؤثر حقیقی، یعنی کسی که اراده‌اش در همه هستی نافذ است، خداست؛ بی‌اذن او هیچ کاری انجام نمی‌گیرد، حتی مرگ؛ وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله6. ایمان آوردن هم بدون اذن خدا امكان‌؛ ندارد؛ وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ7؛ هستی مِلک خداست، همه چیز در اختیار اوست، با اراده او بوجود آمده و با اراده او هم اداره می‌شود. مگر امکان دارد بی‌اذن خدا در ملک او تصرف کرد؟ این مقتضای اعتقاد به توحید است.
از سوی دیگر یقین داریم که خدا هر کاری را که اراده کند، انجام می‌دهد؛ هیچ محدودیتی برای او نیست و کسی نمی‌تواند به او اعتراض کند؛ لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ8. خداوند می‌تواند رزقی را كه برای هر انسانی مقدر کرده، به هر صورت كه اراده كند، برای او بفرستد و آن بنده فقط سرسجاده مشغول عبادت باشد. ما شک نداریم که این کار برای خدا مشکل نیست. اما می‌دانیم اراده حیکمانه خداوند متعال بر این تعلق گرفته که انسان باید کارها و فعالیت‌هایش در این عالم را با استفاده از اسباب انجام دهد. خداوند نمونه‌هایی را نیز در قرآن بیان فرموده تا هیچ تردیدی بر توانایی و قدرت او باقی نماند؛ از جمله: زمانی كه حضرت مریم(س) در معبد مشغول عبادت بود، هرگاه جناب زكریا برای تأمین غذا، لباس و سایر نیازهای او به محل عبادتش می‌رفت، غذایی را نزد او آماده می‌دید. هنگامی كه با تعجب از حضرت مریم سؤال می‌کرد که این غذا از کجا آمده است، مریم(س) پاسخ می‌داد: خدا برای من می‌فرستد. كُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَكَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّى لَكِ هَـذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ9. خداوند می‌تواند بدون این‌كه بنده‌اش زحمت و تلاش را متحمل شود، روزی ‌او را برایش تأمین ‌کند.
 ولی حکمت الهی اقتضاء می‌کند امور این عالم به وسیله اسباب و وسایل اداره شود و مردم از طریق آنها زندگی خود را تأمین کنند. چون در پی اسباب و وسایل رفتن زمینه‌هایی را برای آزمایش و تکامل انسان فراهم می‌کند. اگر اسباب در کار نبود و روزی هر کس از آسمان می‌رسید، معامله‌ای انجام نمی‌شد و معلوم نمی‌شد چه کسی دنبال حلال و چه کسی دنبال حرام است. اگر اسبابی در كار نبود، جایی برای آزمایش انسان‌ها كه هدف خلقت است، باقی نمی‌ماند؛ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً10.
 بنا بر این ما وظیفه داریم از تنبلی و بی‌كاری بپرهیزیم و برای اداره امور روزمره و تأمین نیازهای خود و خانواده‌مان به دنبال كار و تلاش ـ‌اعم از كارهای بدنی، فكری، مدیریتی، اجتماعی و...‌ـ باشیم و باید در نظر داشته باشیم كه در همه مراحل نیز با تکالیفی مواجه هستیم. ضمن این‌كه اگر هنگام كار و تلاش عادی روزانه خود توجه داشتیم كه خداوند از ما چنین خواسته و آن كارها را با قصد قربت انجام دادیم، این كار هم عبادت است و ثواب برده‌ایم. علاوه بر این تكلیف، باید بدانیم كسی كه به واسطه اسباب و وسایل روزی بندگان را تأمین می‌كند، خداست؛ وَاللّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ11؛ اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاء وَیَقَدِرُ12. این اعتقادی است كه از معرفت و ایمان شخص نسبت به خدا سرچشمه می‌گیرد. آیا ما قبول داریم كه همه كارهای عالم به دست خداست، سلسله‌جنبان همه اسباب اوست و هر گاه بخواهد جلوی آنها را می‌گیرد؟
این دو، دو مسئله مختلف هستند و ربطی به هم ندارند: من باید بدانم روزی من دست خداست؛ اگر کار می‌کنم، روزی دست اوست؛ اگر هم کار نکنم، روزی‌رسان هم ‌اوست؛ تا صلاح‌دید او چه اقتضا كند. این اعتقاد ربطی به وظیفه عملی شخص ندارد. کسانی بوده‌اند كه با سعی و تلاش فراوان ثروت زیادی را به دست آورده‌اند؛ اما روزی خود آنها ن‌شده و چه بسا عاقبت از گرسنگی مرده‌اند. از طرف دیگر، فقرایی هستند كه درآمدی ندارند، اما زندگی نسبتاً راحتی را می‌گذرانند.
مرحوم آیت‌الله بهجت ـ‌رضوان الله علیه‌ـ نقل می‌فرمودند: در مسیر کربلا کاروان‌سرایی بود كه معمولاً مسافران شب را برای استراحت در آنجا بیتوته می‌كردند. در این كاروان‌سرا پیرمردی بود كه به مسافران خدمت می‌کرد. شبی کاروانی برای استراحت در آنجا اطراق كرد و مسافران مشغول خوردن غذایی شدند كه با خود داشتند. مقداری از غذای خود را هم به آن پیرمرد تعارف كردند. آن پیرمرد پرسید: غذا چه هست؟ گفتند: مثلا مرغ و پلو. پیرمرد هم در پاسخ گفت: من از این غذا نمی‌خورم. مسافران پرسیدند: چرا؟ پیرمرد گفت: اگر شکر پلو بود، می‌خوردم. مسافران با تعجب گفتند این موقع شب،‌؛ در این بیابان، شکر پلو کجاست؟! اما پیرمرد گفت: من سی سال است در این كاروان‌سرا خدمت می‌کنم؛ و هیچ شبی غیر از شکر پلو نخورده‌ام. مسافران گفتند: مدتی از شب گذشته، از شكر پلو هم خبری نیست؛ اگر همین غذا را نخوری، گرسنه می‌مانی. پیرمرد در پاسخ گفت: خدا کریم است. طولی نکشید كه كاروان دیگری از راه رسید كه مسافران آن با خود شکر پلو داشتند و ظرفی از آن را به پیرمرد دادند.
این پیرمرد از مال دنیا چیزی نداشت؛ اما سی سال در کاروان‌سرایی در میان بیابان، هر شب شکر پلو می‌خورد؛ خداوند روزی او را این‌گونه می‌رساند. پس تلازمی نیست بین این‌که شخص پولدار باشد با این‌که روزیش هم فراوان باشد. ممکن روزی شخص پولداری تنگ باشد. باید بفهمیم که همه کارها حقیقتاً دست اوست؛ هر چند ما در اثر کم‌سویی چشم‌مان اسباب نزدیک را می‌بینیم؛ ولی دست او را در پشت پرده نمی‌بینیم. از این جا متوجه می‌شویم توکل، منافاتی با کار کردن ندارد. کار تکلیف است؛ توکل اعتماد قلبی است. من اعتمادم بر خداست؛ اما کار می‌کنم، چون او چنین تكلیف كرده است.

با توكل زانوی اشتر ببند!

 اعتقاد قلبی و توكل بر خدا یک باب، و تكلیف من نسبت به كار و تلاش باب دیگری است. اما بسیاری از مردم این دو را با هم خلط می‌کنند و گمان می‌کنند اگر كسی توکل داشته باشد، نباید در پی کار و تلاش باشد. البته کسی که اعتماد به خدا دارد، برای تأمین نیازمندی‌های خود به هر دری نمی‌زند، آبروی خود را نمی‌برد و تملق هر کسی را نمی‌گوید. او توکلش بر خداست. خدا هم به بنده‌اش فرموده با حفظ آبرویت کار کن. انسان متوکل خود را به ذلت نمی‌کشد؛ اگر روزی‌اش نرسید، با توکل بر خدا صبر می‌کند.
 بنا بر این روایاتی كه نسبت به طلب روزی حلال تأکید می‌کند حاكی از تکلیفی است كه برای افراد معین ‌شده ‌است؛ تا برای تحصیل روزی‌شان از راه حلال تلاش کنند. بر همین اساس مؤمنینی كه حضرت امیر(ع) توصیف می‌كند، اهل کار و تلاش‌اند؛ کاری حلال، همراه با حفظ آبرو. نمونه بارز چنین كسانی شخص امیرالمؤمنین(ع) که زمانی كه تکلیف واجب دیگری از قبیل قضاوت، حكومت یا جهاد نداشت، در نخلستان‌ها کشاورزی می‌کرد، یا كلنگ برمی‌داشت و چاه می‌کند. علی(ع) این کارها را برای خدمت به خلق خدا انجام می‌داد. پس مؤمن تنبل و بی‌عرضه نیست؛ بلکه اهل کار و تلاش است؛ البته با رعایت این دو نكته كه: کارش در مسیر حلال باشد، و فعالیت‌های اجتماعی‌اش در مسیر هدایت باشد. مؤمن، وارفته و بی‌عرضه نیست که کسی کاری به او نداشته باشد؛ بلکه در حد توان و ظرفیت خود در اجتماع نقش بسیار مؤثری دارد. اما مراقب است در مسیر هدایت باشد. مؤمن در عرصه فعالیت‌های اجتماعی خود را گم نمی‌کند و این‌گونه نیست که در دست‌اندازها نفهمد کدام راه را می‌رود و مسیرش به کجا منتهی می‌شود. وَ نَشَاطاً فِی هُدًى؛ مؤمن اهل نشاط، تحرک و فعالیت است؛ اما نشاط و فعالیتش در مسیر هدایت است؛ مراقب است گامی فراتر از مسیر هدایت نگذارد و ضوابط و ارزش‌های دینی، شرعی و الهی را رعایت ‌کند. در همه مسیرها، چه در مسیر کسب روزی، و چه در مسیر انجام فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی زمینه برای این‌که انسان از حق خود تجاوز کند و در مال، یا در پست و مقام دیگران طمع پیدا کند، فراهم می‌شود. اما مؤمن مراقب است و از طمع دوری می‌كند؛ مبادا در دام آن گرفتار شود.


رزقنا الله و ایاکم انشاءالله


1؛ . الكافی، ج 5، ص 88، باب من كد على عیاله.

2؛ . بحارالأنوار، ج 100، ص 9، باب 1، الحث على طلب الحلال.

3؛ . بحارالأنوار، ج 1، ص 175، باب 1.

4؛ . هود / 6.

5؛ . طلاق / 2-3.

6؛ . آل‌عمران / 145.

7؛ . یونس /100.

8؛ . انبیاء / 23.

9؛ . آل‌عمران / 37.

10؛ . هود / 7.

11؛ . بقره / 212.

12؛ . رعد / 26.