بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت اللّه مصباح یزدی(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در شب 21 ماه مبارك رمضان 1427 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
قرآن میفرماید: پیغمبر برای شما اسوهای است كه باید از او پیروی كنید «لِمَنْ كانَ یرْجُوا اللَّهَ وَ الْیوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِیرا»1 یكی از بركات وجود بعضی از انبیاء، علاوه بر مقام رسالت، مقام امامتی است كه در قرآن به آن اشاره شده «وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما»2 به مقتضای این مقام، كسانی كه اهتمام به امام دارند از گفتار و رفتار او تأسی میكنند. امام معنایش همین است، قدم پیش میگذارد دیگران هم پشت سرش، همه گفتار و رفتارش الگوست.
امیرالمؤمنینعلیهالسلام در این باره میفرمایند: «وَ لَقَدْ كَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله وعلیه وآله) كَافٍ لَكَ فِی الْأُسْوَةِ وَ دَلِیلٌ لَكَ عَلَی ذَمِّ الدُّنْیا وَ عَیبِهَا»3 الگو بودن پیغمبرصلیاللهعلیهوآله برای شما کافی است، زیرا دنیا بسیار نارسا و معیوب است «وَ كَثْرَةِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا» زشتیها و پلیدیهایش چقدر زیاد است «إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا» چیزی از دنیا در اختیار او قرار داده نشد «وَ وُطِّئَتْ لِغَیرِهِ أَكْنَافُهَا» و اكناف دنیا در اختیار غیر او قرار داشت «وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا» مثل بچهای كه از شیر گرفته میشود پیغمبر از دنیا گرفته شد «وَ زُوِی عَنْ زَخَارِفِهَا» از زیورهای دنیا دور شد. تا اینجا كه «فَتَأَسَّ بِنَبِیكَ الْأَطْیبِ الْأَطْهَرِ(صلی الله وعلیه وآله) فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّی وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّی» اگر میخواهی الگو بگیری، به پیغمبرت تأسی كن «وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیه» كسی نزد خدا محبوبتر است كه به پیغمبرصلیاللهعلیهوآله تأسی كند «وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِه» و كسی كه آثار او را دنبال كند. «قَضَمَ الدُّنْیا قَضْما» به اندازه ضرورت از دنیا استفاده كرد، «وَ لَمْ یعِرْهَا طَرْفا» حتی گوشه چشمی هم به دنیا نكرد. «عُرِضَتْ عَلَیهِ الدُّنْیا فَأَبَی أَنْ یقْبَلَهَا» جبرئیل به پیغمبرصلیاللهعلیهوآله عرض كرد كه كلید گنجهای زمین در اختیار شما است، فرمود: من دوست دارم یك روز از نعمت خدا بهرهمند شوم و شكر خدا كنم، روز دیگر گرسنه باشم و باز احتیاج خودم را از خدا بخواهم.
ما باید به اندازه توان، همت و شرایط زندگیمان از پیامبرصلیاللهعلیهوآله یا امیرالمؤمنینعلیهالسلام پیروی كنیم و نحوه زندگی آنها را قلهای در نظر بگیریم و به طرف آن حركت كنیم. حضرت امیرالمؤمنینعلیهالسلام در مورد خصوصیات پیامبرصلیاللهعلیهوآله میفرماید: «وَ لَقَدْ كَانَ(صلی الله وعلیه وآله) یأْكُلُ عَلَی الْأَرْض» روی زمین مینشست و همانجا غذا میخورد «وَ یجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْد» مانند بردگان مینشست «وَ یخْصِفُ بِیدِهِ نَعْلَه» پیغمبر به جای اینكه كفش نو بخرد یا آن را به دیگری بدهد تا وصله بزند، با دست خودش وصله میزد «وَ یرْقَعُ بِیدِهِ ثَوْبَه» لباس پارهاش را با دست خودش وصله میزد «وَ یرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِی» بر الاغ برهنه سوار میشد «وَ یرْدِفُ خَلْفَهُ وَ یكُونُ السِّتْرُ عَلَی بَابِ بَیتِهِ فَتَكُونُ فِیهِ التَّصَاوِیر» حضرت به یكی از همسرانش كه پردهای به در خانه آویخته بود كه تصویری روی آن بود، فرمودند: «یا فُلَانَةُ غَیبِیهِ عَنِّی» این پرده را از جلوی چشم من دور كن «فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیهِ ذَكَرْتُ الدُّنْیا وَ زَخَارِفَهَا» وقتی نگاهم به این پرده میافتد به یاد دنیا و زخارف آن میافتم.
بعد امیرالمؤمنینعلیهالسلام میفرماید «فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِكْرَهَا مِنْ نَفْسِه» محبت دنیا را از دلش بیرون و یاد آن را از خاطرش دور كرد «وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَینِه» دوست داشت كه حتی زینتهای دنیا جلوی چشمش نباشد «لِكَیلَا یتَّخِذَ مِنْهَا رِیاشاً وَ لَا یعْتَقِدَهَا قَرَاراً وَ لَا یرْجُوَ فِیهَا مُقَاما» مبادا وقتی نگاهش به زینتهای دنیا میافتد فكر این باشد كه از اینها برای خودش انتخاب كند و باور كند كه دنیا جایگاه خوبی است و بد نیست در آن اقامت كنیم «وَ كَذَلِكَ مَنْ أَبْغَضَ شَیئاً أَبْغَضَ أَنْ ینْظُرَ إِلَیهِ وَ أَنْ یذْكَرَ عِنْدَه» اگر كسی چیزی را زشت بشمارد و با آن دشمنی داشته باشد، نه میخواهد به آن نگاه كند، نه حتی یادی از آن بكند. تا اینجا كه امیرالمؤمنینعلیهالسلام میفرماید: «فَلْینْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِه» كسی میخواهم كه با عقل خودش قضاوت و فكر كند «أَكْرَمَ اللَّهُ مُحَمَّداً بِذَلِكَ أَمْ أَهَانَه» اینكه خدا نعمتهایش را در اختیار پیغمبرصلیاللهعلیهوآله نگذاشت، برای پیغمبرصلیاللهعلیهوآله اكرام و احترام بود یا اهانت؟! «فَإِنْ قَالَ أَهَانَهُ فَقَدْ كَذَبَ وَ اللَّهِ الْعَظِیمِ بِالْإِفْكِ الْعَظِیم» به خدای بزرگ قسم اگر كسی بگوید خدا میخواهد با این وسیله به پیغمبرش بیاحترامی كند دروغ بزرگی به خدا بسته «وَ إِنْ قَالَ أَكْرَمَه» اگر كسی جواب دهد كه نه، خدا بیاحترامی نكرده است، «فَلْیعْلَم» اگر خدا او را به ندادن نعمتهای دنیا اكرام كرده بود، پس به آنهایی كه نعمت داده، اهانت كرده است؟ بالاخره آیا نعمت دادن نشانه اكرام است یا اهانت؟ در سوره فجر هم آمده «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَكْرَمَن»4 وقتی خدا نعمتی به انسان میدهد میگوید: خدا خیلی به من اكرام كرد؛ اما اگر نعمت را از او بگیرد و روزیاش را تنگ كند، میگوید: من پیش خدا خوار شدم كه روزیام را كم كرد. اصلاً اینها ملاك نیست. اینها همه وسیله امتحان است. به هر كس پول میدهند، برای این است كه آیا اكرام یتیم میكند، به فقرا رسیدگی میكند یا نه؟ نه این كه اگر كسی ثروت دارد، پیش خدا عزیز است و آن كسی كه ندارد پیش خدا ذلیل.
«خَرَجَ مِنَ الدُّنْیا خَمِیصا» پیغمبرصلیاللهعلیهوآله از دنیا رفت در حالی كه شكمش گرسنه بود «وَ وَرَدَ الْآخِرَةَ سَلِیما» اما با سلامت وارد عالم آخرت شد «لَمْ یضَعْ حَجَراً عَلَی حَجَر» سنگی روی سنگ نگذاشت و خانهای نساخت «حَتَّی مَضَی لِسَبِیلِهِ وَ أَجَابَ دَاعِی رَبِّه» تا این كه جهان را ترك گفت و دعوت پروردگارش را پذیرفت «فَمَا أَعْظَمَ مِنَّةَ اللَّهِ عِنْدَنَا حِینَ أَنْعَمَ عَلَینَا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ وَ قَائِداً نَطَأُ عَقِبَه» در اینجا امیرالمؤمنینعلیهالسلام میفرماید: چگونه شكر خدا را به جا آوریم كه یك همچون الگویی برای ما قرار داد تا به او تأسی كنیم و پا جای پای او بگذاریم. بعد اشاره میكند كه من سعی میكنم مثل پیغمبر باشم «وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ حَتَّی اسْتَحْییتُ مِنْ رَاقِعِهَا» به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم كه دیگر خجالت میكشم بدهم وصله كنند. آنقدر به تعمیركاری كه لباس من را وصله میكرد مراجعه كردم كه دیگر به من گفت: هنوز وقت آن نشده كه این پیراهن را دور بیاندازی «وَ لَقَدْ قَالَ لِی قَائِلٌ أَ لَا تَنْبِذُهَا عَنْكَ فَقُلْتُ اغْرُبْ عَنِّی فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَی» گفتم از من دور شو به من كاری نداشته باش، صبحگاهان، رهروان شب ستایش میشوند. این ضربالمثلی است در بین اعراب؛ كسانی كه شبرو هستند و میخواهند به مقصد بزرگی برسند، شب تا صبح خستگی میكشند و در تاریكی راه سخت را طی میكنند اما وقتی صبح میشود و به مقصد میرسند، خوشحال میشوند و این شب روی خودشان را ستایش میكنند؛ یعنی بگذار این دنیا بگذرد و وقت پاداش برسد؛ آن وقت میبینی نتیجه زندگی من كسانی كه دل به دنیا نبستهاند چه خواهد شد؟ این نمونهای است از نگاه پیغمبر اكرمصلیاللهعلیهوآله و شاگردش علیعلیهالسلام.
قرآن با نظر بسیار تحقیرآمیزی به دنیا نگاه میكند، «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور»5 این چه نگاهی است به زندگی؟ در جای دیگر هم با تأكید میفرماید «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد»6 دنیا اینهاست، خوردن و پول جمع كردن و افتخار كردن به این و آن، به خود بالیدن و فخرفروشی كردن. در ادامه میفرماید همه اینها «كَمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یكُونُ حُطاما» سراسر دنیا مثل بارانی است كه میبارد و گیاه سبز و خرمی از زمین میروید «أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُه» كسانی كه كشاورزی میكنند و دانهها را زیرزمین میكنند خیلی خوششان میآید «ثُمَّ یهِیج» بعد این گیاهان رشد میكند و میوه میدهد «فَتَراهُ مُصْفَرًّا» سپس كمكم زرد میشود از آن طراوت و خرمی اثری نمیماند. این دنیاست. این بیان قرآن برای چیست؟ یعنی به دنیا بچسبید كه چیز ارزشمندی است؟! پیداست در مقام تحقیر است «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیاح»7 مَثل زندگی دنیا همچون آبی است كه از آسمان میآید و گیاهی سبز میشود. طولی نمیكشد خار و خاشاك میشود و بادها آن را به اطراف پراكنده میكنند. «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِی الْحَیوان»8 انواع وسایل تأكید در این آیه به كار رفته «لَهِی الْحَیوان»، تنها زندگی آخرت، زندگی است. اصلاً دنیا را در مقابل آخرت، نمیشود زندگی نامید و لذا كافر در روز قیامت میگوید «یا لَیتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی»،9 كاش برای زندگی فكری كرده بودم.
در نهجالبلاغه كمتر صفحهای است كه درباره مذمت دنیا، چیزی در آن نباشد. چرا اینجوری است؟ یعنی اسلام میخواهد یکمشت درویشمآبِ صوفیمسلك تربیت كند كه دنیا را رها كنند و بروند یك گوشه بنشینند و ذكر بگویند. مگر پیغمبرصلیاللهعلیهوآله و علیعلیهالسلام اینگونه بودند؟ مگر علی نخلستانها به بار نیاورده بود؟ مگر چاههای بسیاری حفر نكرده بود؟ قرآن چه میخواهد بگوید؟
میدانیم هدف انبیاء و پیغمبر اسلام و قرآن این نبوده كه مردم دست از دنیا بكشند؛ و در گوشهای دیرنشینی كنند. اسلام این را نمیگوید. از یك طرف هم بیانات عجیبی وجود دارد كه آدم را سوق میدهد به اینكه حتی گوشه چشمی به دنیا نكند، علیعلیهالسلام میگوید: «لَمْ یعِرْهَا طَرْفا» شما باید به پیغمبری تأسی كنید كه گوشه چشمی به دنیا نكرد. اصلاً گوشه چشمش را هم به دنیا عاریه نداد. چگونه این را حل كنیم؟ باید توجه داشته باشیم كه دنیا صرف نظر از روش، رفتار و ارتباطی كه ما با آن برقرار میكنیم، مخلوق خداست و هیچ مخلوقی فی حد نفسه زشت و بد نیست «الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیءٍ خَلَقَه»10 مخصوصاً در همین نهجالبلاغه میفرماید: دنیا تجارتخانه اولیاءالله و مسجد ملائكةالله است.11 چه كسی گفته دنیا بد است؟ جواب این است كه این مذمت یا حُسن، تابع نظر ماست. اگر ما به دنیا نظر ابزاری كردیم، باور كردیم كه وسیله است و بهخاطر وسیله بودن سراغش رفتیم؛ اشكالی ندارد. پول دربیاوریم برای اطاعت خدا، برای كمك به بندگان خدا، هیچ عیبی ندارد «مَنْ كانَ یرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ یرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیب» اگر كسی هدفش دنیا باشد، اندكی از امور و لذایذ دنیا به او میدهیم، اما بداند «وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیب» هیچ بهرهای در آخرت نخواهد داشت. «مَنْ كانَ یرِیدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّم»12 آنهایی كه عاشق دنیا هستند یك مقداری از دنیا به آنها میدهیم، «ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِید». همه دنیا كه به آنها نمیرسد! دنیا محدود است ولی این قطعی است كه آنها كه فقط هدفشان دنیاست جهنم در انتظارشان است. «ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُورا» این یك دسته، «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْیهُمْ مَشْكُورا»13 اینها هم دسته دیگر هستند.
ما چه هستیم؟ نه كسی هستیم كه همیشه فقط به فكر بندگی خدا باشیم و بگوییم جز اطاعت خدا و رضایت خدا هیچ چیز نمیخواهیم، ما معمولاً اینگونه نیستیم. آنگونه هم نیستیم كه اصلاً خدا و قیامت را فراموش كرده باشیم. نمونهاش همین نمازی كه میخوانیم، توسلات و توبههایی كه میكنیم. پس ما درواقع گروه سومی هستیم. پس چرا قرآن انسان را دو نوع معرفی كرده یك جا میگوید «مَنْ كانَ یرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا» و یك جا هم میگوید «مَنْ كانَ یرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَة»؛
این روش تربیت قرآن است. دو قطب را مشخص میكند مثل كفر و ایمان، تا اشخاص این قلهها را بشناسند. ببینند سمتوسویشان به كدام طرف است؛ اما گاهی این طرف و گاهی آن طرف، نوسان پیدا میكنند «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیئا»14 گروهی كه گاهی به یاد آخرت میافتند و دوست دارند در آخرت مقام و حور و قصر داشته باشند؛ ولی حریف نفسشان هم نمیشوند كه بهطورکلی لذتهای دنیا را رها كنند؛ تكلیف ما كه در این گروه هستیم چیست؟ جواب این است كه به دلت نگاه كن. ببین بیشتر به كدام قطب توجه داری. قرآن معیاری برای ما مشخص كرده میگوید: باید ببینی دلبستگیات به كدام بیشتر است؟ چون دلبستگی كمّی نیست نمیتوان نشان داد كه آدم بیشتر دلش به این بسته است یا آن. بقول معروف اینها از مقولات كیفی است نه كمّی. باید بگردیم فرمولش را پیدا كنیم. بعضی از چیزهای دنیا ضرر اساسی به آخرت نمیزند مثلاً ترك مستحبات و انجام مكروهات مستوجب عذاب نمیشود یا به كلی آخرت را نمیسوزاند. «الَّذِینَ یجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإثْم... إِلاَّ اللَّمَم»15 لغزشهای كوچك زودگذری كه آدم دنبال نمیكند، یك وقت این چیزهاست؛ یك وقت نه، دلبستگیهایی است، آدم به گناهی عادت میكند كه مانع میشود وظایف واجبش را درست انجام بدهد. این خطرناك است.
«قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِیرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا»16 باید محبتهایتان را بسنجید. ببین محبتت به دنیا بیشتر است یا آخرت؟ دنیا همین پدر و مادر، همسر و فرزند است «تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها» كسب و كار بازار است؛ میخواهم درآمدم روزبهروز بیشتر شود «وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها» كاخهای زیبا بسازم. ببین اینها را بیشتر دوست داری یا خدا و پیغمبر و جهاد را؟ اگر جایی امر دایر شد كه رضایت خدا را به دست بیاوری یا رضایت همسرت را یا یكی از دوستان، ببین كدام را فدای دیگری میكنی. اینجا معلوم میشود چه كاره هستی. اگر علاقهات به دنیا بیشتر بود، جزء دنیاپرستانی «فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِه» پس منتظر عقوبت خدا باش. قرآن از یك طرف قله اوجی را برای عظمت و كمال انسان معرفی میكند كه آن مقام انبیاء و اولیاء خدا است، یك حضیض هم نشان میدهد؛ ته جهنم. آن هم كسانی هستند كه همه چیز را فدای شهوت میكنند، بعد میگوید: خودت را بسنج؛ به كدام نقطه نزدیکتری؟ اوج چه هست؟ آن نقطهای كه پیغمبر رسیده بود «مَنْ أَبْغَضَ شَیئاً أَبْغَضَ أَنْ ینْظُرَ إِلَیهِ وَ أَنْ یذْكَرَ عِنْدَه» شما باید به این سمت حركت كنید، دست كم آنجا كه هوس دنیا با تكالیف واجب و حرام اصطكاك پیدا كرد، اگر توانستید توقف پیدا كنید و از هوس بگذرید، رستهاید و الا خطر است.
1. احزاب، 21.
2. بقره، 125.
3. نهجالبلاغه، خطبه 160، ص 226.
4. فجر، 15.
5. آلعمران، 185.
6. حدید، 20.
7. كهف، 45.
8. عنكبوت، 64.
9. فجر، 24.
10. سجده، 7.
11. «إِنَّ الدُّنْیا... مُصَلَّی مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَ... مَتْجَرُ أَوْلِیاءِ اللَّه» ر.ك: نهجالبلاغه، حكمت 131، ص 493.
12. اسراء، 18.
13. اسراء، 19.
14. توبه، 102.
15. نجم، 32.
16. توبه، 24.