اهداف درس
از دانشپژوه انتظار میرود پس از فراگیری این درس
1. معنای واژگان «رواسی» و «اوتاد» را، که قرآن برای توصیف کوهها بیان کرده است، با توجه به معنای لغوی آنها بیان و تحلیل کند؛
2. فایده وجود راهها و درهها را در زمین توضیح دهد؛
3. فوایدی را که دریاها و نهرها و چشمهها در زندگی انسان دارند، برشمارد؛
4. معنای زوجیت گیاهان را با توجه به اختلاف آرای تفسیری توضیح دهد؛
5. اوصافی چون موزون، بهیج و کریم بودن گیاهان را درست معنا کند.
بخشی دیگر از آیات جهانشناسی در قرآن، به پدیدههای زمینی مانند نهرها و چشمهها، دریاها، کوهها، راهها، گیاهان، حیوانات و پرندگان اختصاص دارد که ذیل عنوان پدیدههای زمینی آنها را بررسی خواهیم کرد.
آبی که از آسمان نازل میشود، چه بهصورت باران و چه به شکل برف یا تگرگ، برحسب تقدیر الهی روی زمین جریان مییابد و نهرها و رودها را تشكیل میدهد و بخشی از آن در زمین فرومیرود و زیر زمین جریان مییابد و منابع آب زیرزمینی را تشکیل میدهد و چشمهها از آن ظاهر میشود. اگر همه این آب بر سطح زمین جریان مییافت و بخشی از آن به زمین فرونمیرفت، در فصول خاص (پرباران) و یا نقاط و مكانهای ویژه، امكان بهرهبرداری از زمین نبود. قرآن ما را به تأمل در پدیدة نزول باران و ظاهر شدن آن بهصورت نهرها و چشمهها فراخوانده است: ألَمْ تَرَ أنَّ اللهَ أنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ یَنابِیعَ فِی الأَرْض (زمر:21؛ «آیا نمیبینی كه خدا آب را از آسمان فروفرستاد و آن را بهصورت چشمههایی در زمین جاری کرد».
«سَلْك» یعنی چیزی را در دیگری نفوذ دادن و داخل کردن،(1) و «ینابیع» به معنای منابع پیدایش و جوشش آب(2) است. خداوند این آبها را در زمین نفوذ داده، سپس بهصورت رشتههایی از چشمهها در آن جاری میسازد.
گاهی از جوشش چشمهها سخن بهمیان آورده است: وَفَجَّرْنا فِیها مِنَ الْعُیُون (یس:34)؛ «و در آن [زمین] چشمههایی برشكافتیم».
در چند آیه هم از نعمت نهرها در ردیف نعمت کوهها و راهها یاد شده است: وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهار (ابراهیم:32)؛ هُوَ الَّذِی مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وأنْهَارًا (رعد:3)؛ وألْقَى فِی الأَرْضِ رَوَاسِیَ أن تَمِیدَ بِكُمْ وأنْهَارًا وَسُبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُون (نحل:15)؛ وَجَعَلَ خِلاَلَهَا أنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِی (نمل:61).
بیش از چهارپنجم سطح زمین را آب فراگرفته است و شاید گستردهترین و شگفتانگیزترین پدیدة روی زمین دریاها باشند که در قرآن هم بدان توجه شده است. گفتیم كه دریاها نیز ـ كه اكنون منشأ پیدایش ابرها هستند ـ از آب باران پدید آمدهاند. اما آیات مربوط به این پدیده:
وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها (نحل:14)؛ «اوست كه دریا را مهار [و تابع ارادة خود] كرد تا شما از آن گوشت تازه (ماهی) تناول كنید و از آن زیورهایی بیرون آورید و خود را بدانها بیارایید». در این آیه و نظایر آن، باز ازیكسو بر توحید افعالی خداوند تأکید شده است: هُوَ الَّذِی
1. السَّلْک: ادخال شیء فی شیء تسلکه فیه (خلیلبناحمد فراهیدی، العین، ذیل مادة سلک).
2. ر.ک: احمدبنمحمد فیومی، المصباح المنیر، ذیل مادة نبع؛ حسینبنمحمد راغب اصفهانی، المفردات، ذیل مادة نبع.
سَخَّرَ الْبَحْرَ یعنی خداست که دریاها را اینگونه آفریده است؛ و ازسویدیگر منافع آن را برای انسان گوشزد میکند: لِتَأْكُلُوا... وَتَسْتَخْرِجُوا... یعنی دریا بهگونهای آفریده شده است كه برای آدمی مفید باشد.
خداوند در آیهای دیگر مسخّر کردن دریا را برای انسان بهمنظور کشتیرانی و بهرهگیری از منافع آن گوشزد میکند: اللهُ الَّذِی سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْكُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون (جاثیه:12)؛ «الله است آنكه دریا را برای شما مهار و مسخّر كرد تا كشتیها به فرمان او بهحرکت درآیند، و تا از فضل او بهره جویید و شاید شما سپاسگزاری كنید».
آیه بر این نکته تأکید میکند که دریا بهگونهای آفریده شده است كه شما بتوانید بر آن كشتی برانید و اجسامی را بهحرکت درآورید؛ و این معلول قانونهایی است كه خداوند در جهان قرار داده است؛ قوانینی که مربوط به جریان باد است و قانونهای فیزیكی كه بر اساس آن برخی اجسام بر روی آب شناور میمانند و حركت میكنند.
خداوند در آیهای دیگر به عامل اصلی حرکت کشتی اشاره میکند: رَبُّكُمُ الَّذِی یُزْجِی لَكُمُ الْفُلْكَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِه (اسراء:66)؛ «خدای شما کسی است كه كشتی را آرامآرام در دریا بهحركت درمیآورد تا از فضل وی بهره گیرید».
جالب است كه میفرماید: خداست كه كشتی را بهحركت درمیآورد؛ درحالیكه میدانیم كشتی با نیروی خود یا باد، راه میافتد؛ اما قرآن سنت خود را در اشاره به اینگونه مسائل همه جا حفظ میکند و این پدیدههای زمینی را در ارتباط با توحید بهگونهای مطرح میکند که آدمی در پَسِ همه آنها، دست خدا را ببیند.
پس مىتوان گفت جهانشناسى قرآن ازیكسو به خداشناسى، و ازسوىدیگر به انسانشناسى مربوط است. خداوند امور جهان را بهگونهاى تدبیر میکند كه انسان بتواند از همه جهان به سود خویش بهره ببرد.
یکی از پدیدههای زمینی که قرآن انسان را بدان توجه داده و او را به تفکر درباره آنها فراخوانده است، کوهها هستند، و حتی یادآور شده است كه آدمی از چه جهت به آنها فکر کند.
تعدادی از این آیات کوهها را با عنوان «رواسی» توصیف کردهاند:(1) وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِیها رَواسِیَ وأنْهاراً... إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُون (رعد:3). در اینجا رواسی، صفتی است كه جانشین اسم شده است؛ یعنی در اصل «جبالاً رواسی» به معنای كوههای محكم بوده است. در بهکارگیری این تعبیر و بهکار نبردن اوصافی مانند «صلبة» یا «شامخة» ظرافتی نهفته است؛ زیرا «ارساء» به معنای لنگر انداختن كشتی است(2) و تعبیر رواسی، این مفهوم را به ذهن میآورد كه گویی كوهها، لنگرهای زمیناند؛ یعنی علاوه بر استحكام، گویی چیزی نیز به آنها تكیه دارد و به این وسیله موجب سکون و آرامش زمین میشوند.
در بعضی از آیات تصریح شده است(3) كه خداوند كوهها را چون لنگرها و میخها آفریده است تا جلوی تزلزل زمین را بگیرد: وَجَعَلْنا فِی الأَرْضِ رَواسِیَ أنْ تَمِیدَ بِهِم (انبیاء:31)؛ «كوهها را لنگرهایی قرار دادیم تا زمین را از لرزش و اضطراب بازدارند». «مَیَدان» به معنای نوسان است؛ پس معنای آیه این است که اگر كوهها نبودند، زمین در معرض لرزشهای دایمی بود. این حقیقت بر اساس یافتههای علمی نیز اثبات
1. افزون بر آیه 3 سوره رعد و آیه 31 سوره انبیاء در هفت آیه دیگر نیز، از کوهها با همین وصف «رواسی» یاد شده است: حجر:19، نحل:15، نمل:61، لقمان:10، فصلت:10، ق:7، مرسلات:27. در آیه 32 سوره نازعات نیز این تعبیر بهصورت فعلی آمده است: وَالْجِبالَ أرْساها.
2. «رسا الجبل یرسو، إذا ثبت أصله فی الأرض، ورست السفینة: انتهت إلى قرار الماء، فبقیت لا تسیر» (خلیلبناحمد فراهیدی، العین، مادة رسو).
3. افزون بر آیه 31 سوره انبیاء در آیات 15 سوره نحل و 10 سوره لقمان نیز کوهها عامل آرامش زمین و مانع لرزش آن معرفی شدهاند.
شده است كه گازهای درون زمین، موجب تزلزل پوستة زمین میشوند و گاهی زلزلههایی را پدید میآورند؛ اما کوهها مانع دوام تزلزل و نوسان آن میشوند.
وصف «اوتاد» نیز میتواند همین معنا را برساند: وَالْجِبالَ أوْتادا (نبأ:7)؛ «آیا کوهها را میخهای زمین قرار ندادیم». یعنی کوهها بهمنزله میخهایی هستند که مانع لق زدن و تکان خوردن زمین میشوند.
از دیگر پدیدههای زمینی، «سُبُل» یا راههاست که در بعضی آیات بدان اشاره شده است:(1) وَجَعَلَ لَكُمْ فِیها سُبُلا (زخرف:10). این مطلب كه خدا در زمین راههایی قرار داده است، نخست ساده بهنظر میآید؛ زیرا انسان هم راه میسازد؛ راههایی بهتر از آنچه پیشتر بوده است؛ پس آیه به چه نکته مهمی اشاره دارد؟ آن نكته این است كه اگر زمین یکپارچه هموار بود و هیچگونه چینخوردگی نداشت، قطعات مختلف زمین از هم متمایز نمیشد و هیچكس راه به جایی نمیبرد.(2) آنچه قطعات و مناطق مختلف زمین را از هم مشخص میکند، چینخوردگیهایی است که بهصورت کوه و تپه و دره درآمده است.
بهعلاوه، بهوسیله این چینخوردگیهاست که راهها بین کوهها شكل میگیرند. همان كوهها و چینخوردگیها اگر مانند دیوار، صاف و بلند بود، عبور از آنها میسر نمیشد. پس اینها، در همان حال كه مناطق زمین را مشخص میكنند، راههایی را نیز فراهم میآورند و درهها چنین امکانی را فراهم میآورند و این نعمت عظیمی است. قرآن این نکتههای ظریف را یادآوری فرموده و ما را به اندیشیدن درباره آنها دعوت كرده است.
1. افزون بر آیه 10 سوره زخرف در آیات 15 نحل، 53 طه، 31 انبیاء، و 20 نوح نیز با همین تعبیر «سُبُل» به وجود این نعمت و اهمیت آن اشاره شده است. در آیه 27 سوره فاطر با لفظ «جُدَد» از این پدیده یاد شده است.
2. در آیه 31 سوره انبیاء به نقش راهها در راهیابی انسان در زمین تصریح شده است.
گیاهان نیز از مهمترین پدیدههای زمینی هستند که در قرآن بیش از سی آیه درباره آنها آمده است. ما در اینجا به ذكر چند آیه بسنده میكنیم؛ ازجمله در سوره حجر میخوانیم: وأنْبَتْنا فِیها مِنْ كُلِّ شَیْءٍ مَوْزُون (حجر:19)؛ «و در زمین از هر چیز متناسب و سنجیدهای رویاندیم». منظور از «هرچیز» که ظاهرش عام است، تمام اشیای روی زمین نیست؛ بلکه یعنی از هرگونه روییدنی؛ چون همهچیز روی زمین که روییدنی نیست.
در اینجا لازم است نكتهای را درزمینة نحوه برداشت از قرآن تذکر دهیم. در این آیه چنانکه میبینیم فرموده است: مِنْ كُلِّ شَیء مَوْزُون؛ مقصود از «كُلِّ شَیءٍ» (هرچیز) این نیست که هرچیز موزونی در این عالم باشد، روییدنی است و خداوند آن را رویانده است؛ زیرا هر چیزی، اگرچه موزون و سنجیده باشد، روییدنی نیست؛ پس روشن است كه منظور «كُلّ نبات» است؛ یعنی در زمین از هرگونه روییدنی متناسب و موزونی آفریدهایم. این نكتهای است كه در فهم معنای برخی از آیات دیگر هم باید به آن توجه داشت. یعنی باید با لحن و زبان قرآن آشنا باشیم و بیدلیل با پندارهای خویش به یک سلسله تعبیرات عام تمسك نكنیم؛ بلکه «قراین لبیه و مقامیه» را درنظر داشته باشیم تا به برداشتهای نادرست کشیده نشویم.
تعبیری مشابه آنچه ذکر شد، در سوره نمل درباره ملكة سبأ آمده است: وأوتِیَتْ مِنْ كُلِّ شَیْء (نمل:23)؛ «به او از هرچیز داده شده است». پیداست كه معنایش این نیست كه خدا از همه آنچه در عالم است به او داده بود، بلكه مقصود آیه این است که خداوند از هر چیزی كه لازمة سلطنت و مُلك است، بدو عطا فرموده بود و سلطنتش نقصی نداشت.
چهبسا تعبیر تِبْیاناً لِكُلِّ شَیْء (نحل:89) که درباره قرآن است نیز معنایش همین باشد؛ یعنی قرآن بیانکنندة هر چیزی است که شأن قرآن است آن را بیان کند؛ نه اینكه همهچیز، مثلاً هر قانون علمی یا همه حوادث، حتی جنگ ایران و عراق در قرآن آمده باشد، بلكه آیه در اصل چنین است: «تبیاناً لكُلِّ شَیْءٍ من شأنه ان یكون فی القرآن»؛ یعنی قرآن بیانكنندة هر چیزی است كه شأن آن است در قرآن بیاید. نیز ازهمیندست است تعبیر تَفْصِیلَ كُلَّ شَیْء (یوسف:111) که درباره قرآن است.
قرآن درباره تورات نیز میفرماید: وَتَفْصِیلاً لِكُلِّ شَیْء؛(1) با اینكه میدانیم قرآن كاملتر است؛ پس «كُلِّ شَیْءٍ» در این آیه نیز به معنای هر چیزی است که بیان یا تفصیل آن در تورات لازم بوده است. بههرحال این نكتهها را آشنایان با قرآن از قراین و تناسب حكم و موضوع درمییابند.
***
به اصل مطلب برمیگردیم. علاوه بر وصف «موزون»، در دو آیه دیگر هم اوصاف خاصی درباره گیاهان آمده است: وأنْبَتْنا فِیها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِیج (ق:7)؛ «و در آن (زمین) از هر جفت زیبایی رویاندیم»؛ أوَلَمْ یَرَوْا إِلَی الأَرْضِ كَمْ أنْبَتْنا فِیها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِیم (شعراء:7)؛ «آیا ننگریستهاند به زمین كه چه بسیار در آن از هر جفت دلپسند، رویاندیم؟»
در این دو آیه از زوجیت گیاهان سخن بهمیان آمده است و گیاهان با عناوین «بهیج» و «كریم»، وصف شدهاند. زوجیت گیاهان و دیگر اوصاف یادشده برای آنها به چه معناست؟ ابتدا درباره کلمه زوج توضیحی میدهیم.
1. وَكَتَبْنَا لَهُ فِی الالْوَاحِ مِن كُلِّ شَیْءٍ مَّوْعِظَةً وَتَفْصِیلاً لِّكُلِّ شَیْء (اعراف:145). در جایی دیگر نیز مشابه این تعبیر درباره تورات آمده است: ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِیَ أحْسَنَ وَتَفْصِیلاً لِّكُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ یُؤْمِنُون (انعام:154).
«زوج» گاهی به معنای «جفت»، در مقابل طاق و فرد، بهكار میرود(1) و گاهی به هریك از دو جنس نر و ماده زوج، و به هر دوی آنها زوجین میگویند. زن و شوهر، هریك بهتنهایی زوج است و با هم زوجین میشوند.(2) گاهی نیز زوج به معنای نوع و صنف بهكار میرود(3) كه در این مورد تعدد اصلاً ملحوظ نیست.(4) حال با توجه به این توضیح، منظور از زوج در دو آیه فوق چیست؟
بسیاری از مفسران در اینجا زوج را به معنای نوع و صنف دانستهاند. یعنی گیاهان انواع گوناگونی دارند و خدا از هر گونهای در زمین آفریده است؛ البته منظور هر نوعی است كه شرایط وجودش فراهم بوده و حكمت اقتضا میكرده است؛ نه اینكه همه نوع گیاهی در زمین خلق شده باشد. ممكن است بعدها در زمین شرایطی پیدا شود و انواع دیگری از گیاهان بهوجود آید. اما آیا این نظر درست است یا اینكه هر گیاهی بهصورت زوج و جفت، یعنی نر و ماده، آفریده شده است؟
در گیاهشناسی ثابت شده است كه گیاهان نیز نر و ماده دارند؛ البته در برخی گیاهان نر و ماده یكپایه است و در یكجا جمع شده است و در پارهای دیگر جداست. بههرحال جفت بودن گیاهان به معنای نر و ماده داشتن، واقعیتی است که در گیاهشناسی بهاثبات رسیده است. كسانی كه با این واقعیات علم گیاهشناسی آشنایی داشتهاند، زوجیت را حمل بر معنای دوم یعنی نر و ماده بودن گیاهان كردهاند.
1. «الزَّوْجُ: خلاف الفَرْدِ. یقال: زَوْجٌ أو فَرْدٌ، كما یقال: خَساً أو زَكاً، أو شَفْعٌ أو وِتْر» (محمدبنمکرمبنمنظور، لسان العرب، مادة زوج).
2. «زوج: یقال لفلان زوجان من الحمام، أی ذكر وأنثی» (خلیلبناحمد فراهیدی، العین، مادة زوج)؛ «الزَّوْجُ الفَرْدُ الذی له قَرِینٌ. والزوج: الاثنان» (محمدبنمکرمبنمنظور، لسان العرب، مادة زوج).
3. «زوج من الثیاب، أی: لون منها، قال(عزوجل): مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ أی: لون».
4. اما اینكه زوج در این معنا حقیقت است یا مجاز، و این معنا، چه مناسبتی با معنای اصلی آن دارد، فعلاً موضوع بررسی ما نیست. (م)
اما به نظر ما، این آیات هیچیك دلالتی بر این معنا ندارند و شاید معنای اول (زوج به معنای نوع و صنف) اظهر باشد. البته آیه دیگری وجود دارد كه معنای دوم (نر و ماده) را روشنتر میرساند: وَمِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْن (رعد:3)؛ «و از هر نوع میوهای در آن (زمین) یک جفت آفرید». در اینجا بعید است بتوانیم بگوییم منظور این است كه از هر میوهای دو نوع یا دو صنف آفرید؛ یعنی مثلاً ترش و شیرین؛ چون بعضی میوهها انواع و اصناف بسیاری دارند. اما تعبیر «زوجین اثنین»، بهویژه كه «اثنین» تأكید بر دوتا بودن است، ظاهراً جز بر همین نر و ماده بودن، تطبیق نمیكند.
چنانکه دیدیم در آیات یادشده، علاوه بر زوجیت، سه وصف موزون، بهیج و كریم نیز برای گیاهان ذكر شده است که هر سه لفظ تقریباً معنای مشابهی دارند.
«موزون» یعنی متناسب و سنجیده. ریشه این كلمه «وزن» است و معنای اصلی وزن، سنجیدن است.(1) البته ممکن است گفته شود که ظاهراً وزن به معنای سنگینی است؛ اما میتوان پاسخ داد که قوام معنای وزن، به سنگینی نیست؛ بلكه به سنجیدنِ سنگینی هر چیز است. دستكم وزن همه جا به معنای سنگینی نیست؛ مثلاً در آیه وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَق (اعراف:8) به معنای این است که سنجش در آن روز، حق است. پس معنای آیه 19 سوره حجر این است كه اجزای گیاهان سنجیده و متناسب آفریده شدهاند؛ همانگونه که بین اندامهای ما تناسب وجود دارد. چنین نیست كه گیاهی ساقهای به ظرافت ساقة گندم، و ریشهای به ستبری ریشه گردو داشته باشد.
«بهیج» در لغت یعنی زیبا و خرم؛(2) چیزی كه دیدنش موجب بهجت و شادمانی
1. «الوزن ثقل شیء بشیء مثله... ویقال وَزَنَ الشیء اذا قدرهِ» (خلیلبناحمد فراهیدی، العین، ذیل مادة وزن).
2. «البهجة: حسن لون الشیء ونضارته» (همان، ذیل مادة بهج).
میشود و این خاصیت شگرفی است در گیاهان. چنانکه میدانیم دیدن هر نوع گیاه، با هر شكل و رنگ، در انسان ایجاد لذت و شادی میكند. هر گیاهی طراوت و خرمی ویژهای دارد كه سرورانگیز است و انسان از تماشایش لذت میبرد. همان رنگ و شكل در جمادات، این خاصیت را، دستكم به آن اندازه، ندارد.
«كریم» یعنی چیزی كه بیننده را خرسند میكند(1) که تقریباً همان معنای بهیج را داراست. شاید در فارسی بتوان آن را دلپسند معنا كرد. البته کریم معانی دیگری هم دارد؛ مثلاً «احجار كریمة» یعنی سنگهای قیمتی؛ این واژه گاهی هم به معنای بزرگواری و گذشت است و گاهی کَرم و کرامت به معنای جود و بخشش است و کریم به معنای جواد و بخشنده، و گاهی نیز به معنای ارجمند است.(2)
در بعضی آیات هم از نعمت رویاندن گیاهان خوراکی و درختان میوه برای استفادة انسان و علوفه برای دامهای او، یاد شده است:
أنّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا * ثُمَّ شَقَقْنَا الأَرْضَ شَقًّا * فَأَنْبَتْنا فِیها حَبًّا * وَعِنَباً وَقَضْبا * وَزَیْتُوناً وَنَخْلا * وَحَدائِقَ غُلْبا * وَفاكِهَةً وأبًّا * مَتاعاً لَكُمْ وَلانعامكُم (عبس:25ـ32)؛ ما آب را فراوان فروفرستادیم. آنگاه زمین را خوب شكافتیم و دانه را در آن رویاندیم و [نیز] انگور را، و درختانی با سرشاخههای کشیده و آویخته، و زیتون را و درخت خرما را، و باغهای انبوه و میوه و علف را؛ برای بهرهگیری شما و چهارپایانتان.
در اینجا برخی واژگان این آیات را بهاجمال معنا میكنیم. «قضب» یعنی
1. «والکریم صفة لکل ما یرضی ویحمد ومنه وجه کریم ای مرضی فی حسنه وبهائه (فخرالدینبنمحمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل مادة کرم).
2. ر.ک: محمدبنمکرمبنمنظور، لسان العرب، ذیل مادة کرم.
درختهای بلندی كه شاخههای كشیده و آویخته دارند؛ مثل بید مجنون. «غُلب» یعنی انبوه؛ «حدائق غلباً» یعنی باغهایی كه درختانش سر در هم فروبردهاند. «أبّ» هم به معنای علفی است که حیوان از آن استفاده میكند.
در اینجا نیز، قرآن توجه میدهد كه «ما» (إنّا) هستیم كه آب را فروفرستادیم (صببنا)... شكافتیم (شققنا)... و رویاندیم (فأنبتنا). یک كتاب گیاهشناسی احتیاج به این تأكیدات و انتساب افعال به «نا» (ما) ندارد؛ بلکه میگوید آبی میآید، زمینی شكافته میشود و گیاهی میروید؛ اما قرآن گامبهگام و كلمهبهكلمه میفرماید: «ما» كردیم... «ما» انجام دادیم. این تعلیم را نباید فراموش كرد که در سراسر قرآن این نكته بارها و بارها یادآوری شده است كه باید همهچیز را از خدا بدانیم؛ وگرنه هزاران بار خواندن كتاب گیاهشناسی، بدون فهم این نكته، ذرهای ارزش معنوی ندارد.
همانگونه كه بارها یادآور شدیم، در اینجا هم قرآن از «الله» شروع کرد و به تدبیر امور «انسان» پایان برد: مَتَاعاً لَكُمْ وَلأَنْعَامِكُم.
1. نهرها و چشمهها و دریاها ازجمله پدیدههای مهم زمینی است که در قرآن بدانها اشاره شده و از فواید آنها در زندگی بشر سخن بهمیان آمده است. همه این فواید به ربوبیت الهی بازمیگردد.
2. کوه ازجمله پدیدههای زمینی است که قرآن آدمی را به تأمل درباره آن فرامیخواند. از این پدیده در قرآن با اوصافی چون «رواسی» و «اوتاد» یاد شده است. مقصود از «رواسی» این است که کوهها لنگرهای زمیناند؛ «ارساء» به معنای لنگر انداختن کشتی و امثال آن است و وصف «راسیه» برای چیزی بهکار میرود که علاوه بر استحکام، تکیهگاه و موجب سکون و آرامش شیئی لنگرانداخته میشود. تعبیر «أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ» میرساند که کوهها جلوی تزلزل زمین و ساکنان آن را میگیرند و زمین را از لرزش و اضطراب و نوسان بازمیدارند. اگر کوهها نبودند گازهای درون زمین موجب تزلزل پوستة زمین میشدند. «اوتاد» بودن کوهها نیز معنایی نزدیک به «رواسی» دارد؛ یعنی کوهها چون میخهایی استوار، مانع لق زدن و تکان خوردن زمین میشوند.
3. نکته مهمی که در آیات نازلشده درباره کوهها و راهها (سُبُل) بدان توجه داده است، نقشی است که این دو در جدا کردن قطعات و مناطق مختلف زمین از هم دارند. اگر چینخوردگیهایی در زمین بهوجود نمیآمد و درهها و راهها پدید نمیآمد و زمین یکپارچه و هموار بود، نمیتوانستیم مناطق مختلف را از هم تشخیص دهیم و اگر کوهها و چینخوردگیها بهصورت دیوارهایی صاف و بلند بود، امکان جابهجایی و عبور از مناطق مختلف وجود نداشت.
4. تعابیر عامی که در قرآن با لفظ «کل» و امثال آن آمده است، بدان معنا نیست که قرآن میخواهد عمومیت موضوع یا حکمی را از تمام جهات بیان
دارد؛ بلکه برحسب قراین لبیه و مقامیه باید دید این الفاظ درباره چه چیزی و چه شأنی از شئون آن بهکار رفته است و نباید در نحوه برداشت از قرآن در این موارد، دچار اشتباه و خطا شد. بنابراین وقتی در قرآن با تعبیرهایی چون فِیها مِنْ كُلِّ شَیْءٍ مَوْزُون روبهرو میشویم، نباید بپنداریم منظور این است که خداوند هرچیز موزونی را که در عالم است در زمین رویانده است؛ زیرا هرچیز اگرچه موزون و سنجیده باشد، روییدنی نیست؛ پس منظور از «کل شیء»، «کل نبات» است. همچنانکه در آیه وأُوتِیَتْ مِنْ كُلِّ شَیْء (نمل:23) منظور این است که هر چیزی که لازمة سلطنت بود، به ملکة سبأ عطا شده بود. همینطور آنجایی که از تبیان بودن قرآن برای هر چیزی سخن بهمیان آمده است، مقصود این است که قرآن بیانکنندة هر چیزی است که شایسته است در قرآن بیاید؛ نه اینکه همهچیز در قرآن بیان شده است. به همین ترتیب تفصیلی بودن قرآن یا تورات برای هرچیز، برحسب اقتضای آن شیء و هدف و شأن قرآن و تورات است.
5. در قرآن اوصافی از قبیل «زوج»، «موزون»، «کریم» و «بهیج» درباره گیاهان آمده است.
6. «زوج» در لغت به معنای جفت (مقابل فرد) و نیز نوع و صنف بهکار رفته است. برخی از مفسران وصف «زوج» درباره گیاهان را به معنای نوع و صنف دانستهاند و گفتهاند مراد از أَنْبَتْنا فِیها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِیم (شعراء:7) این است که خدا از هر گونهای از گیاهان که شرایط وجودش بوده و حکمت اقتضا میکرده، در زمین خلق کرده است. این معنا و احتمال اظهر است. اما ازسویدیگر میدانیم که گیاهان نر و ماده دارند و جفت هستند. بر این اساس عدهای گفتهاند که مقصود از زوجیت گیاهان، جفت بودن آنهاست. اما از آیه
چیزی دال بر این مطلب برنمیآید. البته در آیه دیگری که از «زوجین اثنین» (رعد:3) سخن بهمیان آمده، بعید است که بتوان زوج را به معنای صنف گرفت؛ بلکه زوج در این آیه به معنای جفت است.
7. «موزون» به معنای سنجیده است و قوام معنای «وزن» نه به سنگینی، که به سنجیدن سنگینی هرچیز است و موزون بودن گیاهان بدین معناست که اجزای مختلف آنها، سنجیده و متناسب است.
8. «بهیج بودن» گیاهان به معنای زیبا و خرم بودن آنهاست؛ بهگونهایکه انسان از دیدن آنها لذت میبرد. «کریم بودن» نیز به همان معنای بهیج بودن است؛ یعنی گیاهان بهگونهای هستند که بیننده را شادمان و خرسند میکنند.
1. فوایدی را که نهرها و دریاها در زندگی انسان دارند، برحسب نکات مستفاد از آیات برشمرده، توضیح دهید.
2. وصف «رواسی» درباره کوهها به چه معناست و فواید مترتب بر آن چیست؟
3. اگر راهها و درهها نبودند چه مشکلی برای ساکنان زمین پیش میآمد؟ توضیح دهید.
4. آیا هرجا که قرآن از تعابیری مانند «کل» و امثال آن استفاده میکند، عمومیت و اطلاق حکم مربوط را بیان میدارد؟ چرا؟ در اینگونه موارد چه باید کرد تا دچار برداشت نادرست نشد؟
5. تبیان و تفصیل بودن قرآن برای هرچیز به چه معناست؟ توضیح دهید.
6. «زوج» در لغت به چند معنا آمده است و مقصود از زوجیت چیست؟
7. اوصاف «موزون»، «بهیج» و «کریم» درباره گیاهان به چه معناست؟
1. سبحانی، جعفر، مربی نمونه، ذیل عنوان «اسرار آفرینش کوهها»، ص57ـ65.
2. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج11، ص292.
3. رضایی، محمدعلی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج2، ص277ـ286.
4. رستمی، محمدحسن، سیمای طبیعت در قرآن، ص248ـ300.
5. فاروقی، محمد اقتدار حسین، گیاهان در قرآن، ترجمه احمد غائی.