10ـ خاتمه: دلیل سكوت رهبرى و مراجع در برابر پاره اى انحرافات

 

10. خاتمه: دلیل سكوت رهبرى و مراجع در برابر پاره‌اى انحرافات

آیا سكوت رهبرى و برخى مراجع تقلید در برابر پاره‌اى انحرافها كه گاه و بیگاه از بعضى مسؤولین سر مى‌زند، از مصادیق تساهل و تسامح است؟

براى پاسخ به این سؤال و پرسشهاى مشابه ناگزیر از ذكر مقدمّه‌اى كوتاه هستیم:

دین حق و عدالت خواهى گر چه در مقام بحث و نظر مورد قبول همه انسانهاى حق طلب و عدالت‌جو است، ولى در مقام عمل چنین وفاق و پذیرشى از سوى همه این افراد مشاهده


1. اصل چهارم قانون اساسى: «كلیه قوانین و مقرّرات مدنى، جزائى، مالى، اقتصادى، ادارى، فرهنگى، نظامى، سیاسى و غیره اینها باید بر اساس موازین اسلامى باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسى و قوانین و مقرّرات دیگر حاكم است و تشخیص این امر بر عهده فقهاى شوراى نگبهان است.»

2. اصل پنجم قانون اساسى: «در زمان غیبت حضرت ولىّ عصر (عجل اللّه تعالى فرجه) در جمهورى اسلامى ایران ولایت امر و امامت امّت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است كه طبق اصل یكصدوهفتم عهده‌دار آن مى‌گردد.»

نمى‌شود. تطبیق رفتار و كردار با همه خواسته‌ها و بایدها و نبایدهاى دینى و یا گردن نهادن به آنچه حقّ و عدالت اقتضاء مى‌كند، در مواردى كه به ضرر افراد تمام مى‌شود پیوسته با پذیرش عملى همراه نیست و بسیارند انسانهایى كه عدالت را تا وقتى مى‌خواهند كه به كامشان تلخى نیاورد.

از سوى دیگر، مصالح و ارزشها در اسلام همگى در یك پایه از اهمیّت و ارج نیستند و بعضى بر بعض دیگر فزونى مرتبه و اولویّت دارند.

بالاخره، افراد با توجّه به موقعیّت‌هاى خاصّ اجتماعى خود، از نظر تكالیف و وظایف یكسان نیستند و افراد ضمن آن كه به عنوان مكلّف وظایفى در برابر جلوگیرى از كجروى‌ها بر عهده دارند، به تناسب موقعیّت اجتماعى خویش نیز وظایفى سنگین بر دوش خواهند داشت. از همین جاست كه در اجراى فریضه امر به معروف و نهى از منكر شرایط ویژه‌اى مطرح مى‌شود و هر كس موظّف است به تناسب موقعیّت خاصّ خود از ارزشهاى اسلامى دفاع كند.

بنابراین، آنچه براى همگان و بویژه رهبران دینى از بالاترین درجه اهمیّت برخوردار است، حفظ اساس و كیان اسلام است و رهبرى و مراجع تقلید از آن جهت كه رهبر و مرجع هستند، هرگاه احساس كنند خطرى متوجّه اصل اسلام و احكام نورانى آن است، ساكت ننشسته و اعلام خطر خواهند كرد.

مقام رهبرى نیز كه عهده‌دار پایه‌گذارى سیاست‌هاى كلان حكومت است بعد از تشریح این سیاست‌ها، مسؤولان را موظّف به اجراى آن كرده‌اند و بر حُسن اجراى آنها نظارت مى‌كنند. مسؤولان نیز به عنوان بازوهاى اجرایى حكومت، ملزم به اجراى اوامر و دستورهاى رهبرى هستند.

با این حال، مشكلى كه پیوسته رهبران دینى با آن مواجه بوده‌اند، نحوه برخورد با كسانى است كه از نظر فكر دینى كاستى‌هایى دارند و عملكرد آنها با بینش اسلامى وفق نمى‌دهد. امّا از آنجا كه مهترین چیز براى رهبر حفظ اساس اسلام و نظام اسلامى است، ناچار مى‌بایست در برابر برخى انحرافها به تذكّر و نصیحت بسنده كند؛ زیرا موضع‌گیرى صریح گاه ممكن است بیش از آن كه در تقویت نظام مؤثّر باشد، اساس آن را تضعیف كند. اینجاست كه وجود مصلحت اهمّ كه همان حفظ اساس اسلام و نظام است بر مصالح دیگر اسلام مقدّم مى‌شود و رهبران دین را وا مى‌دارد تا براى صیانت از آن گاهى سكوت اختیار كنند.

البّته این نوع سكوت هرگز به معناى تساهل و تسامح نیست، بلكه حاكى از خون دل خوردن و حفظ اساس نظام و اسلام است. مى‌توان شكل حادّ موقعیّت رهبران دینى در مقابل كجروى‌هاى مسؤولان حكومتى را در این سخن امیر مؤمنان حضرت على(علیه السلام) دید كه فرمودند:

«فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَیْنِ قَذَىً وَ فِى الْحَلْقِ شَجَى»(1)؛ به صبر گراییدم در حالى كه دیده از خار غم خسته بود و آوا در گلو شكسته.

آرى، رهبران الهى مى‌سوزند و چون شمع آب مى‌شوند تا مبادا سردمداران و یا افراد امّت از صراط مستقیم هدایت و كمال دور افتند.

امّا با این همه مردم باید هوشیار باشند و ضمن داشتن بصیرت در دین و شناخت اوضاع و احوال اجتماعى و نظارت بر كار مسؤولان، مترصّد شنیدن و دریافت رهنمودهاى رهبرى باشند تا حقّ را از باطل تشخیص دهند و به موقع به وظایف شرعى و انقلابى خود عمل كنند.


1. نهج البلاغه، خطبه شقشقیه.