جلسه چهارم؛ امکان و ضرورت تأسی و تبعیت از معصوم

تاریخ: 
جمعه, 8 آذر, 1381

بسم‌ الله الرحمن الرحیم

امکان و ضرورت تأسی و تبعیت از معصوم

حضرت امام سیاست مداران عالم را به زانو در آورد

حاصل جلسات قبل این شد كه در چه مواردى باید تقلید كرد از چه كسى باید تقلید و به چه انگیزه اى باید تقلید كرد. پاسخ اجمالى این است كه كسى كه راه صحیحى را نمى شناسد یا پاسخ مسأله مورد حاجت را نمى داند باید از كسى سؤال كند كه مى داند. این یك امر عقلایى است بلكه به یك معنا فطرى هم هست. و یك ضرورت اجتناب ناپذیرى است كه اگر انسان نخواسته باشد از دیگران سؤال كند و در هیچ موردى از كسى تقلید و پیروى نكند، زندگى اش به سامان نمى رسد.
ما از چه كسانى هم باید تقلید كنیم. وقتى كه انگیزه ما كشف حقیقت است باید ببینیم چه كسى حقیقت را بهتر یافته است. چه كسى در این زمینه معلوماتش بیشتر است اگر امكان داشته باشد از كسى تقلید كنیم كه هیچ خطا نمى كند این فرض ایده آل است اگر میسر نشد لااقل از كسانى كه تخصص بیشترى دارند و كمتر خطا مى كنند. و این سیره عقلاست كه در همه مواردى كه احتیاج به كسب دانشى، شناختى، مهارتى دارند از كسانى كه تخصص در آن فن دارند بلكه اعلم هستند تقلید مى كنند. همان كارى كه ما در مسائل فقهى مان نسبت به مراجع عظام انجام مى دهیم سعى مى كنیم كسى را بشناسیم كه در مسائل فقهى، افقه دیگران باشد سؤال مى كنیم تحقیق مى كنیم تا اعلم را شناسایى كنیم از او تقلید كنیم این یك روش عقلایى و كار ممدوحى است نه تنها كار صحیحى است اصلاً كارى است كه بدون این زندگى اجتماعى انسان سامان نمى گیرد.
خدا راهش را براى ما باز كرده است. پیغمبر اكرم و ائمه اطهار را معصوم قرار داده تا هر چه مى فرمایند و هر رفتارى كه انجام مى دهند قابل خطا نباشد تا ما بتوانیم دقیقاً با خیال راحت اقتدا كنیم تبعیت كنیم و اگر درباره عظمت این نعمت هر چه فكر كنیم و خدا را براى آن شكر كنیم، كم است. اگر این وجودهاى مقدس معصوم نبودند و ما از گفتار و رفتارشان نمى توانستیم اقتباس بكنیم چقدر مشكلات در زندگى داشتیم همان جهالت هایى كه دیگران مبتلا شدند گمراهى هایى كه فرقه هاى مختلف در گوشه و كنار دنیا به آن مبتلا هستند ما هم مبتلا مى شدیم.
الان در یك زمانى هستیم كه سلسله جلیله انبیاء سلام الله علیهم اجمعین ختم شده و دیگر پیامبرى نخواهد آمد و حتى ائمه معصومین هم ما دیگر به آنها دسترسى نداریم و امام دوازدهم در پرده غیبت هستند. در این شرایط ما چگونه از آنها الگو بگیریم و رفتار آن ها را تأسى بكنیم؟ در اینجا دو تا سؤال مطرح مى شود یكى این كه وقتى كه ما نمى بینیم، چگونه تأسى كنیم؟ دوم این كه آیا اگر رفتارى در آن زمان انجام دادند براى این زمان قابل تأسى هست یا نه؟ در مورد سؤال اوّل، خوب، تأسى و اقتدایى كه مستقیماً ما بخواهیم انجام بدهیم میسر نیست اما غیر مستقیم میسر است. شبیه این كه آدم شخصى را نبیند ولى در تلویزیون تصویر او را ببیند یا فیلم او را تماشا كند. وقتى ما كاملاً بتوانیم سیماى ائمه اطهار را براى خودمان مجسم كنیم از لا به لاى كلماتشان از لا به لاى احادیث، روایات، تاریخ، یك مرتبه نازله اى براى ما حاصل مى شود. مثل این كه كسى را دیده باشیم اما الان حضور ندارد ولى در حافظه ما هست كه چگونه رفتار مى كرد از حافظه كمك بگیریم تا یك حدودى بتوانیم جاى خالى او را پر كنیم.
سؤال مهم تر این است كه ما از چه كسانى تقلید كنیم این بستگى به شرایط زمانى و مكانى آن شخص دارد بعضى چیزهایى است كه در یك زمانى مى شود عمل كرد در یك زمان دیگرى امكان عمل ندارد. بخواهیم هم ما تقلید كنیم تبعیت كنیم عین آن رفتار كنیم میسر نمى شود امكان عمل ندارد چون این زمان خیلى با آن زمان فاصله دارد هزار و چند صد سال فاصله شده است اگر آن زمان بودیم یك كارهایى را مى توانستیم انجام بدهیم رفتارى كه آنها داشتند ما هم تقلید كنیم اما یك چیزهایى است اصلاً میسر نیست امروز امكان عمل ندارد حالا یك مثال هاى روشنى كه همه شما مى توانید در ذهن خودتان بیاورید فرض كنید آن زمان با شمشیر مى جنگیدند اسب سوار مى شدند با شمشیر مى جنگیدند حال آیا امروزه ما اگر بخواهیم تبعیت كنیم در جنگ ها، باید برویم سوار اسب بشویم و با شمشیر بجنگیم؟ این امكان ندارد. در زندگى خانوادگى خانه هایى كه آن وقت ها زندگى مى كردند با خانه هایى كه ما زندگى مى كنیم اصلاً قابل مقایسه نیست.
كسانى شبهه القا مى كنند حالا گاهى ممكن است از روى غفلت و جهل باشد گاهى هم ممكن است از روى شیطنت باشد. ما حمل بر صحت مى كنیم مى گوییم انشاء اله این شبهه هایى كه القا مى كنند همه اش از روى جهالت و نفهمى است روى غرض و مرضى نیست. شبهه القا مى كنند كه شما مى گویید حضرت زهرا الگوى زنان ما هستند چطور مى شود از حضرت زهرا الگو گرفت آن زندگى دیگرى بود مال 1400 سال پیش اصلاً امكان عمل ندارد. یا امیرالمؤمنین یا سایر ائمه اطهار زندگى شان زندگى بود براى یك زمان خاصى و یك شرایط اقلیمى و جغرافیایى خاصى. این زمان، شرایط متغیر شده و هیچ قابل تقلید و تأسى نیست بنابر این، این پرونده را باید بست.
خوب جواب این سؤال چیست؟ به ویژه كه قرآن كریم مى فرماید: «و لكم فى رسول الله اسوة حسنة» با فرض این كه ما از این آیه اطلاق بفهمیم و در همه شئون زندگى مان مى بایست تأسى كنیم به رسول اكرم(ص) و فرضاً اگر آیه هم استفاده نمى كردیم از روایات متواترى كه در این زمینه هست به كمك آن ها مى توانستیم این معنا را بفهمیم كه به هر حال ما باید تأسى كنیم به اهل بیت. بهرحال چگونه باید جواب این سؤال را بدهیم؟ ما وقتى مى خواهیم تبعیت از اهل بیت كنیم در چه چیزهایى مى خواهیم تبعیت كنیم یا این كه به ما دستور داده شده كه دنبال آن ها بروید راه بیفتید پا بگذرید جاى پاى آنها. در چه چیزهایى؟ پاسخ این سؤال با رعایت اختصار این است كه ما در چند زمینه نیاز داریم كه تأسى كنیم تبعیت كنیم تقلید كنیم. ما كه مى گویم یعنى روى همان قریحه عقلایى كه انسان ها با خاطر نیازشان گفتیم احتیاج دارند به تبعیت از دیگران مواردى كه مى بایست ما تقلید كنیم چند ساحت دارد در چند زمینه است كه ما باید حرف دیگران را بشنویم از آنها یاد بگیریم تأسى كنیم تقلید كنیم. یكى زمینه باورهاست یك عقایدى داریم ما یك افكارى داریم یك نظریاتى داریم بعضى از اینها منشأ عمل هم مى شود بعضى ها هم صرفاً اعتقادى است. نمى دانیم واقعیت امر چیست اما مى دانیم شخص معصومى چنین فرموده یا چنین رفتار كرده. در زمینه باورهایمان مى خواهیم از كسى تقلید كنیم. حالا به عنوان مثال عرض مى كنیم ما حتى در مسائل اعتقادى هم حتى اعتقادى ضرورى بعضى هایش یك مقدار جنبه تقلیدى دارد بعضى مسائل اعتقادى هست كه ما با برهان اثبات مى كنیم. اصل خدا را توحید را نبوت را اصل معاد را اینها را ما با براهین عقلى اثبات مى كنیم احتیاج به تعبد ندارد. ولى بعضى از موارد اعتقادى است كه عقل ما به آن نمى رسد باید معتقد باشیم اما خودمان عقلمان به آن نمى رسد. فرض كنید مثلاً سؤال شب اول قبر هر چه آدم به مغزش فشار بیاورد بخواهد برهان اقامه كند كه آیا وقتى آدم را در قبر گذاشتند از او سؤالى خواهند كرد یانه؟ عقل ما راهى به جایى نمى برد. اینجا تنها راهش این است كه ببینیم معصومین چه فرموده اند هر چه فرموده اند بگوییم درست فرموده اند. البته تقلید اصطلاحى ما اینجاها نیست اینجا صحبت از اخذ علم است از معصوم. تقلیدى كه ما مى گوییم خوب اصطلاح خاصى داریم در مسائل فقهى آن هم از فقیه مى گوییم تقلید مى كنیم، ولى معناى عرفى آن. آن معنایى كه الان محل بحث است در مباحث اجتماعى و روانشناسى مطرح است آن فراتر از این اصطلاحى است كه فقط در مسائل فقهى بخواهیم تقلید كنیم.
به هر حال خدا بر ما منت گذاشته یك منبع معتبرى در اینجا قرار داده حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین سخنشان و رفتارشان براى ما حجت است و باورهایى كه به ما القا كنند قابل اعتماد است.
خوب در یك چنین مواردى وقتى 1400 سال پیش پیغمبر اكرم فرمود ـ مثلاً من به عنوان مثال عرض مى كنم ـ اگر فرموده باشد كه شما در شب اول قبر مورد سؤال نكیر و منكر واقع مى شوید، بگوییم چون 1400 سال پیش گفته اند دیگر حالا حجت نیست؟ زمان تغییر كرده؟ چون خانه ها آن موقع خشتى بوده حالا از سنگ هاى قیمتى ساخته مى شود پس آن حرف دیگر حجت نیست؟ پاسخ این است كه چه ربطى به هم دارد. كشف یك واقعیتى است شرایط زندگى مادى تغییرات زندگى مادى در این تأثیرى ندارد كه آن اعتقاد حالا خراب شده باشد. آن اعتقاد، اعتقاد صحیحى است در هر زمانى در هر شرایطى باشد چرا؟ چون مخبر صادق فرموده چون از طرف خدا فرموده. پس در بخش اول یعنى باورها كه ما باید تبعیت كنیم و شرایط زمانى تأثیرى ندارد، شرایط مكانى هم تأثیرى ندارد. خدا یكى است هزار سال پیش تر خدا یكى بوده هزار سال بعد هم خدا یكى خواهد بود. سایر اعتقاد هم همین طور است هر چه دلیل متقن دارد یا عقلى یا نقلى این ثابت است شرایط زمانى تغییرى در آن ایجاد نمى كند.
اما در مورد ارزش ها اختلافات بیشتر است. یعنى تنها شكاكان و صوفستاییان نیستند كه منكر علم یقین در زمینه باورها هستند. اینجا بسیارى از كسان دیگرى كه باورهاى اصلى را قابل یقین مى دانند، در زمینه ارزش ها قائل به نسبیّت هستند. یعنى چه؟ مى گویند ما خوب و بد ثابت نداریم خدا یكى است بسیار خوب قبول كردیم. این خدا همیشه یكى بوده و همیشه هم یكى خواهد بود. این در زمینه باورهاست. مى گویید آخرتى هست بسیار خوب آن هم دلیل قطعى داشتیم باور مى كنیم. اما این كه فلان چیزى در یك زمانى خوب بوده حالا هم خوب است فلان رفتارى در آن زمان بد بوده حالا هم بد است این را قبول نداریم و خوب و بد نسبى است. هم نسبت به اقوام فرق مى كند هم نسبت به جنس مرد و زن فرق مى كند هم نسبت به زمان ها فرق مى كند هم نسبت به مناطق جغرافیایى و اقلیم ها فرق مى كند. بنابراین ما خوب و بدها و ارزش ها را نمى توانیم از كسانى كه 1400 سال پیش تر در منطقه عربستان زندگى مى كردند، اقتباس و تقلید كنیم. اینجا ما یك بحث مبنایى داریم كه آیا ما یك خوب و بد ثابت داریم یا نداریم. و فرق بین خوب و بدهاى ثابت با متغییر چیست؟ طبعاً این را در اینجا نمى شود مطرح كرد یكى از مسائل بسیار پیچیده و مهمى است كه امروز در فلسفه اخلاق و فلسفه ارزش ها در دنیا مطرح است. شاید كمتر مسأله در علوم انسانى باشد كه این همه در آن اختلاف باشد.
نظر ما این است كه ما یك سلسله ارزش هاى ثابت داریم. آن ارزش هاى كلى اخلاقى ثابت اند و هیچ زمانى فرق نمى كند. ظلم همیشه بد است. عدالت همیشه خوب است و چیزهایى از این قبیل. بله بعضى از رفتارهاى اخلاقى هست كه یك تغییراتى در آن لااقل در ظاهر امر داده مى شود تغییراتى مى كند حتى در یك زمان هم در شرایط مختلف تفاوت مى كند ولى اینها هم یك موازینى دارد یك حساب هایى دارد كه طبعاً ما الان نمى توانیم وارد بحث آن بشویم حتى اشاره اى هم بكنیم. مثلاً فرض كنید راست گفتن راست گفتن همه مى گویند خوب است. اما بعضى جاها راست گفتن بد است اگر راست گفتن موجب قتل یك انسان پاكى بشود نباید راست گفت. دروغ گفتن بد است اما اگر موجب نجات جان یك پیغمبرى شد آن جا باید دروغ گفت، واجب است. پس این ارزش ها كمابیش متغیر هست اما تغییرش بى حساب نیست. به خاطر زمان نیست كه تغییر مى كند. پس اگر اینها این ارزش هاى متغیر را هم با ملاك هایش در نظر بگیریم باز امور ثابتى خواهند بود.
پس به طور كلى هم در باورها و هم در ارزش ها، آن جایى كه عقل ما نمى رسد، از وحى و از حاملین و مبلغین وحى مى توانیم استفاده كنیم، تقلید كنیم و اخذ كنیم. مى ماند روش هایى كه براى رسیدن به اهداف ارزشمند باید یاد بگیریم. (تاكتیك ها به اصطلاح)، روش هاى عملى، فرض كنید مى دانیم امنیت در جامعه باید برقرار بشود كه چیز لازمى است اما در هر شرایطى چگونه باید امنیت را ایجاد كرد. باید پلیس درست كرد یا یك راه دیگرى است. پلیس علنى باید باشد یا پلیس مخفى باشد یا هر دو باشد. این دستگاه چگونه باید اداره بشود بودجه اش از كجا تأمین بشود چه كسى رییس آن را تعیین كند چه كسى آموزش بدهد و صدها مسأله اى كه مربوط به این است، مربوط به روش هاست. ارزشى كه براى مطرح بود حفظ امنیت جامعه بود. این ارزشى است قطعى و باید به آن رسید اما از چه راهى به آن برسیم ممكن است زمان ها فرق بكند. مسلماً در زمان ائمه اطهار این دستگاه هاى نیروى انتظامى پلیس به این صورت ها وجود نداشته. خوب حالا هم نباید وجود داشته باشد؟ شرایط زندگى كه عوض مى شود آیا ایجاب مى كند كه یك دستگاه هاى جدیدى بنیانگذارى بشود، این را به عنوان یك مثال ساده عرض كردم، اكثر مسائل حكومتى از این قبیل است. آیا بگوییم امیرالمؤمنین كه هیچ وقت دستگاه پلیس نداشت، ارتش نداشت، نیروى انتظامى نداشت پس در اینها را ببندیم؟ اگر بخواهیم حكومت اسلامى داشته باشیم اینها را باید منحل كنیم؟ و سایر وزارتخانه ها و دستگاه ها؟
این مسأله یك بخشش مربوط مى شود به مسائل فقهى و نظرى و تقلید در فقه. چه چیز حلال است چه چیز حرام است چه چیز واحب است چه چیز مباح است بسیارى از این مسائل فرض بفرمایید مثلاً مالیات گرفتن بیش از خمس و زكات آیا مالیات گرفتن صحیح است یا صحیح نیست جایز است یا جایز نیست. بعضى ها خیال مى كنند وقتى ما در اسلام فقط مالیات هایى كه تعیین شده خمس و زكات است پس دیگرى حق نداریم چیز دیگرى قرار بدهیم. این مسأله فقهى است فقها نشسته اند بحث كرده اند از سیره پیغمبر اكرم و ائمه اطهار بخصوص از امیرالمؤمنین(ع) استفاده كرده اند كه نه بیش از خمس و زكات گاهى ضریب هاى دیگرى هم هست مالیات هایى هست كه نیاز جامعه اقتضا مى كند دولت اسلامى آن ها را از مردم بگیرد. به خاطر نیازى كه هست. این است كه از طرف یك فقیه جامع الشرایط از طرف ولى امر یا كسى كه مأذون از طرف ولى است مى تواند چنین كارهایى بكند. این بخش مسأله فقهى است.
امّا بخش دیگرى از این مسأله، جنبه دیگرى است مخصوصاً آنجا كه پاى بعضى از مسائل تخصصى اجتماعى در پیش مى آید. به عنوان مثال در مسائل سیاست بین الملل كه ما باید با كشورهاى دیگر چگونه رابطه داشته باشیم. فرض بفرمایید همین مسأله اى كه امروز در جامعه ما زنده است; مسأله فلسطین. خوب یك عده مسلمانى هستند تحت سخت ترین شكنجه ها از طرف كفار زندگى مى كنند. فریادشان هم بلند است. تمام هستى خودشان را هم براى حفظ هویت اسلامى شان در طبق اخلاص گذاشته اند نمونه هایش را در این فیلم هاى تلویزیونى تماشا مى كنید. پیر و جوان و دختر و پسر و كودك و از هیچ چیز مضایقه ندارند براى این كه اصالت اسلامى خودشان را حفظ كنند. خوب ما حالا باید چه كار كنیم. نیرو بفرستیم آنجا سرباز بفرستیم اسلحه بفرستیم پول بفرستیم یا یك جور دیگر باید رفتار كنیم این مسائل ساده اى نیست تا ما بر اساس یك روایتى یا یك رفتار خاصى جواب روشنى پیدا كنیم. اینجا احتیاج به دو نوع كار علمى تخصصى دارد یكى راجع به مسائل فقهى كه متأسفانه ما در این زمینه ها كم كار كرده ایم. اما باز هم ساده انگارى است اگر فكر كنیم با حل كلى مسائل فقهى آن بار ما بسته مى شود و وظیفه ما روشن مى شود تازه مى رسد نوبت به تشخیص موضوعات. تشخیص موضوعات یك كار تخصصى دیگرى است. مى تواند فقیه هم سیاستمدار باشد اما هر فقیهى سیاستمدار نیست. تشخیص موضوعات سیاسى باید كسى كه تخصص در مسائل سیاسى دارد تشخیص بدهد. آیا اینجا هم باید تقلید كرد؟ باید بدانیم در مقابل همین مسأله فلسطین وظیفه ما چیست چه كار باید بكنیم. از چه كسى بپرسیم در رساله هاى عملیه نوشته كه الان با فلسطینى ها چه كار كنید؟ نه. اگر فقیهى با كمال دقت مسائل كلى فقهى آن را حل كرده باشد باز مى تواند وظیفه من را درست روشن كند؟ او احكام كلى را استنباط مى كند.
امام رضوان الله علیه و مقام معظم رهبرى حفظه الله داراى دو مقام هستند هم فقیه اند هم سیاستمدار. عملاً ثابت كرده اند دنیا هم مى داند كه آن پیرمردى كه در قم شصت سال با فقاهت سر و كار داشت سیاستمداران جهان را به زانو در آورد. دیگر سیاستمدارى یعنى چه؟ وقتى امام در حسینیه جماران یك عده اى مى آمدند پهلویش دیدنش مى آمد چهار كلمه صحبت مى كرد رییس جمهور آمریكا برنامه اش را تعطیل مى كرد به سخنرانى امام گوش مى داد ببیند چه مى گوید مى گفتند ما نمى توانیم پیش بینى كنیم این پیرمرد فردا چه خواهد گفت. این دو تا مهارت است دو تا تخصص است اما هر فقیهى این جور نیست.
به بركت ولایت فقیه ما امروز مى توانیم تأسى داشته باشیم از ائمه معصومین [مع الواسطه] رفتار ولى فقیه براى ما حكم رفتار امام معصوم را دارد منتها این رفتار دو بخش دارد در مسائل فقهى فقط فقاهت شرط است اما در مسائلى كه تخصص تشخیص موضوع دارد مثل بعضى از مسائل سیاسى پیچیده باید فقیه علاوه بر فقاهت و عدالت و تقوایى كه دارد باید تخصص در مسائل سیاسى مدیریت و رهبرى هم داشته باشد تا بشود از او تقلید كرد.