منشور محبّت و معرفت 5

   

منشور محبّت و معرفت 5

   

محبّت كافران و منافقان به پیشوایان باطل

معبودهاى دروغین در آخرالزّمان

محبّت مؤمنان به خدا و اولیاى خدا

لزوم فهم دقیق روایات مربوط به امام عصر(علیه السلام)

بررسى روایت عزوبت و گوشه‌گیرى در آخرالزّمان

معناى انتظار فرج در آخرالزّمان

توطئه دشمنان براى تسلّط بر شیعیان

 

 

   

محبّت كافران و منافقان به پیشوایان باطل

خداوند تبارك و تعالى در قرآن كریم مى‌فرماید:

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّءَوا مِنّا كَذلِكَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَرات عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النّارِ.(1)

ترجمه آیات این است كه بعضى از مردم، براى خدا همتایانى مى‌گیرند و آن‌ها را همانند خدا دوست مى‌دارند؛ امّا مؤمنان، عشقشان به خدا بیش‌تر از هر چیزى است. كسانى كه ستم مى‌كنند و معبودى غیر از خدا را برمى گزینند، هنگامى كه عذاب را ببینند، خواهند دانست كه نیرو فقط مخصوص خدا است و خدا شدیدالعذاب و سخت كیفر است. در آن هنگام، پیشوایان از پیروان خود بیزارى مى‌جویند؛ كیفر الاهى را مشاهده مى‌كنند و پیوندهایشان از هم گسسته و دستشان از همه جا كوتاه مى‌شود. پیروان در آن هنگام مى‌گویند: «اى كاش ما هم بازگشتى مى‌داشتیم تا از رهبران گمراهمان بیزارى مى‌جستیم؛ چنان كه آن‌ها امروز از ما بیزارى جستند». بدین ترتیب، خدا اعمال ایشان را به صورت حسرت زایى به آن‌ها نمایش مى‌دهد و آن‌ها از آتش خارج شدنى نیستند.

این آیات شریف كه پس از آیات توحیدى(2) قرار گرفته اند به كسانى اشاره مى‌فرماید كه از راه درست منحرف شده و به معبودهاى دیگرى گرایش یافته اند. ممكن است به نظر برسد منظور از «اتّخاذ انداد» این است كه كافران، كسانى را در زمین به صورت شریك در


1. بقره (2)، 165ـ167.

2. «وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ.» بقره (2)، 163.

آفرینش اتّخاذ مى‌كنند؛ ولى با توجّه به آیات بعدى، روشن مى‌شود كه این آیات هم مثل آیات پیشین و بیش‌تر آیات توحیدى قرآن، در مقام بیان توحید در خالقیت نیست؛ بلكه در مقام بیان توحید در ربوبیت تشریعى و تكوینى و توحید در الوهیت است. پس منظور از شرك و اتّخاذ اندادى كه در این آیات ذكر شده، این است كه بعضى از مردم، در مقام پرستش و اطاعت، كسانى را همتاى خدا مى‌شمرند و به آن‌ها به گونه‌اى علاقه مند مى‌شوند كه باید به خدا علاقه داشته باشند. در مقابلِ این گروه، محبّت مؤمنان به خدا شدیدتر از هرچیز است. میان مشركان، دسته‌اى پیرو و دسته دیگر پیشوا، و هر دو اهلِ ستم بوده، و از حدّ خودشان تجاوز كرده اند.

 

معبودهاى دروغین در آخرالزّمان

محبّت و پرستش غیر خدا، به حسب اوضاع گوناگون زمانى و مكانى، در معبودهاى مختلف تنزّل مى‌یابد. در عصر ما كه دوران آخرالزّمان است، مسائل از صورت فردى به صورت اجتماعى درآمده است و اگر پیش تر، فرد پرستیده مى‌شد، امروزه جامعه و فرهنگ پرستیده مى‌شود.

روحیه خود كم بینى در بسیارى از كشورهاى عقب مانده به این دلیل است كه كشورهاى غربى را از خود برتر مى‌شمرند و خود را از نظر فكرى، عملى، صنعتى و قدرتى، با آن‌ها قابل مقایسه نمى دانند؛ از این روى هرچه آنان بگویند، بى چون و چرا مى‌پذیرند؛ قوانین آن‌ها را قوانین آرمانى مى‌دانند؛ تزهایى را كه آنان ارائه مى‌دهند، بدون چون و چرا مى‌پذیرند، و مسلك‌ها و روش‌هاى آن‌ها را به سرعت قبول مى‌كنند. این اطاعت كوركورانه نیز نوعى پرستش و اتّخاذ انداد است با این تفاوت كه گاهى اتّخاذ انداد، با چوب و سنگ، گاهى با جن و ملائكه، گاهى با انسان، و گاهى با جامعه و فرهنگ خاص است. آیا این عمل مسلمانان درست است: إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛(1) شرك به خدا، ظلم بسیار بزرگى است. روزى خواهد آمد كه تمام اعمال، فعّالیت‌ها و كوشش‌هاى رهبران و پیروان برایشان


1. لقمان (31)، 13.

حسرت شود و دریابند كه زحمات و رنج‌هایشان براى رسیدن به سعادت، همه در راه شقاوتشان بوده است. در چنین روزى هر دو دسته از یك دیگر برائت مى‌جویند. رهبران، پیروان خویش را رها كرده، از آن‌ها مى‌گریزند، و پیروان نیز كه به شدّت خشمگین شده اند، چون مى‌بینند كه آن عالم، جاى بیزارى جُستن نیست، مى‌گویند: «اى كاش ما به دنیا برمى گشتیم تا در آن جا از آنها تبرّى و بیزارى جوییم». سرانجام، هر دو گروه در آتش هستند و هیچ كدام از آتش خارج نخواهد شد. آیا كسانى كه خود را با كافران اروپا و امریكا همرنگ مى‌كنند؛ مُدى را كه آنان پدید مى‌آورند، بدون چون و چرا مى‌پذیرند؛ قوانینى را كه ایشان وضع مى‌كنند، بدون هیچ مخالفتى قبول مى‌كنند و شیفته مكتب‌هاى سیاسى آنان را مى‌شوند، با كسى كه فرعون را خدا مى‌دانست، تفاوتى دارند؟! وقتى به این افراد اعتراض مى‌شود، مى‌گویند: حق آن است كه غربى‌ها مى‌گویند. چیزهایى كه در قرآن آمده است، به مراحل خاصّى از تاریخ مربوط مى‌شود و به عصر حاضر ربطى ندارد. اینان، مصادیق همین آیه شریفند كه وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ... .(1)

رابطه اتّخاذ انداد، همان رابطه اتّباع و تبعیت است. وقتى پیروان عذاب خدا را مى‌بینند، از پیشوایان خویش بیزارى مى‌جویند. هنگامى كه روز قیامت دیدند سرنوشت آن‌ها عذاب ابدى است، هرچه پیروان از آن‌ها مى‌پرسند كه تكلیف ما چه شد؛ ما عمرى را براى شما هورا كشیدیم و كف زدیم و مجسمه‌هاى شما را درست كردیم؛ عكستان را بوسیدیم، و بر دیوارها زدیم، جزاى كارِ ما چه مى‌شود، پیشوایان به آنان پاسخ مى‌دهند كه خودمان از سرنوشتمان خبر نداشتیم. در این هنگام است كه پیوندها گسسته مى‌شود و رابطه رهبرى و پیروان از بین مى‌رود.

در آن روز، ابتدا پیشوایان كفر و ضلالت را، سپس پیروان آن‌ها را به جهنم مى‌برند: یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ.(2) پیروان آنان، به علّت منافع و


1. بقره(2)، 165.

2. «در روز قیامت، او پیشاپیش قومش خواهد بود و آن‌ها را به همراه خود وارد آتش مى‌كند و چه ورودگاه بدى است آتشى كه بر آن وارد مى‌شوند.» هود (11)، 98.

سعادت خویش، رهبران خود را مى‌پرستیدند تا آنان بارى را از دوششان بردارند. اگر این رهبران، در دنیا كارهایى براى پیروانشان كرده اند، این فقط براى آزمایش خدا بوده و به اذن خدا این اختیار به رهبران آنان واگذار شده است؛ ولى در آخرت مى‌فهمند كه اشتباه بزرگى را مرتكب شده اند.

در این آیات، اسم عذاب، سه بار پشت سر هم تكرار شده است كه یكى از آن‌ها شدیدالعذاب بودن خدا را بیان مى‌كند. پیروى نكردن از خدا و دستورهاى او، انسان را از سعادت محروم و به عذاب ابدى مبتلا مى‌كند. ضرر این كار فقط محرومیت از سعادت دنیایى نیست؛ بلكه عذاب شدید آخرتى را به دنبال دارد.

نكته دیگر این است كه وقتى پیروان، حقیقت پیروى خویش را كه عذاب و قهر الاهى است مى‌بینند، مى‌گویند: اى كاش ما به دنیا باز مى‌گشتیم تا از رهبران خود تبرّى بجوییم! روز قیامت صحنه عجیبى است. كسى كه یك عمر به دنبال كسى رفته تا او را سعادتمند كند، به عذاب ابدى دچار مى‌شود. من در این جا نمى توانم مثال‌هاى عینى بزنم؛ امّا مى‌توانید این نمونه را در ذهنتان تصوّر كنید: كسى به عشق یك نفر، عمرى زحمت مى‌كشد و زندگى مى‌كند؛ براى او پول فراهم مى‌آورد و خرج مى‌كند؛ شب‌ها با یاد او به خواب مى‌رود و روزها با یاد او از خواب بیدار مى‌شود؛ در محلّ كار، با دوستانش درباره او صحبت مى‌كند و مى‌كوشد تا پیرو و همفكرى مثل خودش براى او بیابد ؛ از مسلك او پیروى مى‌كند؛ تمام دارایى خود را در راه هدف‌هاى او به كار مى‌گیرد؛ عمرى او را مى‌پرستد و فقط اسم خدا را روى او نمى گذارد تا این كه ناگهان جریان عوض مى‌شود و از یك نشئه به نشئه‌اى دیگر مى‌رود. وقتى آن شخص از جهان مادّى چشم مى‌بندد، نگاهش به جهان آخرت باز، و آن جا متوجّه مى‌شود عمرى را كه در آن، به كسِ دیگرى غیر از خدا دل بسته و از او اطاعت كرده ، با ضرر و خسران تباه كرده است: كَذلِكَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَرات عَلَیْهِمْ. آن وقت است كه بسیار حسرت مى‌خورد و بیزارى جُستن از او را آرزو مى‌كند.

 

محبّت مؤمنان به خدا و اولیاى خدا

درسى كه از این آیات شریف مى‌گیریم، این است كه در اتّخاذ پیشوا و رهبر، از روى احساسات خام، به كسى دل نبندیم و خود را در اختیار او قرار ندهیم.

اگر قرار باشد انسان به كسى دل ببندد، باید به خدا دل ببندد؛ اگر قرار باشد از یاد كسى خرسند شود، باید از یاد خدا خرسند شود: مَولاَىَ بِذِكرِكَ عَاشَ قَلبِى(1) اگر قرار باشد دلِ انسان با یاد كسى زنده شود، باید با یاد خدا زنده شود؛ اگر قرار باشد انسان پیرو محضِ شخصى بشود، باید پیرو اولیاى خدا باشد؛ زیرا آنان از اشتباه معصوم و مصونند و خدا آنان را ضمانت كرده است.

كار نباید به جایى برسد كه افرادى را با پیامبر و امام مقایسه كنیم و بگوییم بازده كارِ فلان شخص، بهتر از فلان امام معصوم(علیه السلام) بوده است. اگر قرار باشد تابع كسى باشیم، چرا تابع امام زمان(علیه السلام)، یا تابع كسى كه امام زمان(علیه السلام) او را معیّن فرموده است نباشیم. آیا درست است انسان پیرو كسى شود كه هیچ ضمانتى براى صحّت در افكار و عقاید و روشش وجود ندارد و در رفتارش نیز علایم اشتباه دیده مى‌شود؟! هنگامى كه انسان به كسى علاقه مى‌یابد، محبّت و علاقه اش باعث مى‌شود چشم و گوش او بسته شود و دیگر عیب‌ها و خطاهاى او را نبیند: حُبُّ الشَّىءِ یُعمِى و یُصِمُّ.

حالا این پرسش پیش مى‌آید كه چه كسى صلاحیت این نوع محبّت را دارد. در پاسخ باید گفت: كسى صلاحیت این نوع محبّت را دارد كه از اشتباه مصون باشد. اگر انسان احتمال بدهد كسى كه مورد علاقه او است، در كارهایى كه انجام مى‌دهد، اشتباه مى‌كند، دیگر نباید از او پیروى كند؛ زیرا انسان باید از كسى پیروى كند كه از اشتباه مصون باشد؛ چه رسد به این كه به اشتباه كردن او یقین یابد.

وظیفه ما این است كه در درجه اوّل، محبّت خدا را در دل داشته باشیم و از او پیروى كنیم، و در درجه دوم، مطیع پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشیم: ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ،(2) و در


1. «مولاى من! با یاد تو قلبم زندگى و نشاط مى‌یابد.» قسمتى از دعاى شریف ابوحمزه ثمالى از زبان مقدّس امام السّاجدین، حضرت زین العابدین(علیه السلام). (ر.ك: شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، مناجات ابوحمزه ثمالى، اعمال سحرهاى ماه رمضان؛ علّامه مجلسى، بحارالانوار، ج 98، ص 89، ح 2، باب 6)

2. «هیچ پیامبرى را نفرستادیم، مگر براى این كه به فرمان خدا از وى اطاعت شود.» نساء (4)، 94.

درجه سوم، از امامان معصوم كه به امر خدا مطاع مطلق هستند، تبعیت كنیم: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ(1)، و سر انجام، در عصر حاضر باید از كسى تبعیت كنیم كه شبیه ترین مردم به امام معصوم(علیه السلام) است و به اذن او مرتبه‌اى از حكومت امام معصوم را دارا است. ما باید مرتبه‌اى از مراتب محبّتى را كه به امام زمان(علیه السلام) داریم، به ولىّ فقیه و جانشین او نیز داشته باشیم؛ زیرا او جانشین امام زمان در دوران غیبت است ؛امّا چگونه مى‌توان از كسى كه با هیچ میزان و معیارى، لیاقت جانشینى امام معصوم را ندارد، اطاعت كرد.

 

لزوم فهم دقیق روایات مربوط به امام عصر(علیه السلام)

درباره وجود مقدّس ولىّ عصر عجّل الله تعالى فرجه الشریف روایات فراوانى وارد شده است كه در اسناد و مضامین آن‌ها اختلافى دیده نمى شود؛ ولى در عین حال، فهم و معناى آن روایات براى انسان ابهام آمیز است. گاهى این ابهام‌ها در مسائل شخصى و وظایف ساده فقهى ایجاد مى‌شود كه در این صورت مشكل چندانى را پدید نمى آورد و نهایتش این است كه انسان، از حكم واقعى روایت محروم مى‌شود و فقط به حكم ظاهرى آن عمل مى‌كند؛ امّا گاهى اختلاف فهم و برداشت نادرست از روایت، با سرنوشت جامعه مسلمانان ارتباط مى‌یابد.

متأسفانه در زمینه روایات مربوط به دوران غیبت حضرت ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف برداشت‌هاى نادرستى صورت گرفته است كه این روایات از نظر سند و دلالت باید مورد دقّت و اجتهاد قرار گیرد. باید به این واقعیت تلخ اعتراف كنیم با این كه به وجود مقدّس ولىّ عصر(علیه السلام) معتقدیم و ادّعاى سربازى حضرت را داریم و خود را منتظر ظهور آن بزرگوار مى‌دانیم، براى بررسى موارد جزئى این روایات، به اندازه كافى نكوشیده ایم.

 


1. «اى كسانى كه ایمان آورده اید! خدا را اطاعت كنید و از پیامبر خدا و اولوالامر [= اوصیاى پیامبر] پیروى كنید» نساء (4)، 59.

همه ما از خردسالى در مجالس مذهبى، از گویندگان و خطیبان مطالبى را در زمینه غیبت و انتظار امام زمان(علیه السلام) شنیده یا به كتاب‌هایى در زمینه تاریخ امامان (علیهم السلام) برخورده ایم. در این میان، گاهى پرسش‌هایى به ذهنمان خطور كرده است؛ امّا به خودمان اجازه نداده ایم در برابر آن خطیب یا مرثیه خوان آن‌ها را مطرح كنیم؛ براى مثال، این سؤال براى ما پیش مى‌آید كه علّت قیام و كشته شدن حضرت سیدالشّهدا(علیه السلام) چه بوده است؟ آیا براى این بود كه شفیع مسلمانان شود؟! چرا امام معصوم و بنده شایسته خدا براى شفیع بودن در قیامت باید كشته شود؟! پرسش‌هاى فراوانى از این قبیل در ذهن انسان مطرح مى‌شود كه پاسخ روشنى براى آن‌ها نمى یابد. بحمداللّه در طول زمان، با افزایش سطح معلومات و با وجود عالمان و بزرگان دین، جواب بعضى از این پرسش‌ها داده شده است. گاهى روایتى را كه واعظ مى‌گوید، معانى دقیق ترى دارد؛ ولى به آن معانى بى توجه است.

 

بررسى روایتِ عزوبت و گوشه‌گیرى در آخرالزّمان

ما روایاتى درباره غیبت ولىّ عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف در زمان غیبت شنیده و خوانده ایم كه در بعضى از این زمینه‌ها، نقاط ابهامى وجود دارد؛ براى مثال، نقل مى‌كنند كه در روایتى، درباره وظیفه مردم زمان غیبت امام زمان(علیه السلام) آمده است:

كُونُوا أحلاسَ بُیُوتُِكم؛

یعنى مثل پلاس در گوشه اتاق بیفتید و از خانه بیرون نروید و به جامعه كارى نداشته باشید. آیا این امكان دارد كه انسان با جامعه سر و كارى نداشته باشد و از خانه بیرون نیاید؟! روایات دیگرى را نیز نقل مى‌كنند كه در دوره آخرالزّمان، جبّاران و كافران بر مردم مسلّط مى‌شوند، و زمین از فساد سرشار مى‌شود. روایتى را نقل كرده اند كه در این دوره اگر زن‌ها مار بزایند، از فرزند بهتر است. روایتى هم وجود دارد كه در دوره آخرالزّمان، عُزوبت و مجرّد ماندن حلال مى‌شود؛ یعنى مردان نباید زن بگیرید؛ چون اگر بچه دار شدند، فرزندان ایشان دشمنِ دین مى‌شوند و در زمین فساد مى‌كنند و عواقبِ بدِ اعمالِ فرزندان براى پدران باقى خواهد ماند.

 

به فرض كه سند این روایات صحیح باشد، آیا دستورهاى شرعى تعبّدى هستند یا مطالب ارشادى؟ آیا این روایات به تمام اعصار آخرالزّمان از زمان غیبت امام زمان(علیه السلام) تا قیامت مربوط مى‌شود؟ آیا حتّى عصر حضور پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام) نیز جزو این دوران بوده است؟ آیا در طول این قرون، در مكان‌هایى كه مسلمانان زندگى مى‌كرده اند، این مطالب صادق بوده است؟ آیا در دوره آخرالزّمان، مؤمنان هم نباید بچه دار شوند؟! كافران به این حرف‌ها و اعمال اهمّیتى نمى دهند و اگر قرار باشد فرزندان مؤمنان، دشمنان دین شوند، كافران بهتر مى‌توانند این كار را انجام دهند. در این صورت، نتیجه بچه دار نشدن مؤمنان این مى‌شود كه نسل آنان منقرض شود. در صورتى كه این روایات، صحیح باشند، روایاتِ مهمل و بیهوده‌اى هستند.

صرف نظر از سلسله روایات جعلى و دروغینى كه به دست ما رسیده است، اگر روایات صحیحى نیز به دست ما برسد، به این ابهام مبتلا مى‌شویم كه منظور گوینده در فلان روایت چه بوده است و ما به چه اندازه مى‌توانیم به عموم و اطلاق روایات تمسّك كنیم.

گاهى متأسّفانه كار به جایى مى‌رسد كه همین روایاتِ عمومىِ غیرمعتبر با مضامین عجیب و غریب، بر محكمات كتاب و سنّت حاكم، و بین مردم چنان شایع مى‌شود كه گویى آن محكمات فراموش شده یا اصلا وجود نداشته است. چه بسا این روایات، سند معتبرى نیز نداشته و در مضمون آن نیز اختلاف باشد؛ ولى با این حال، چنین روایاتى را ملاك عمل قرار داده، به آن‌ها استناد مى‌كنیم و محكمات كتابِ سنّت را به فراموشى مى‌سپاریم. اگر این اعمال در مسائل شخصى پیش بیاید، مشكل چندانى پدید نمى آورد؛ براى مثال در شك بین ركعت سوم و چهارم نماز؛ امّا بعضى از این روایات با سرنوشت حیات میلیون‌ها مسلمان پیوند مى‌یابد و استفاده از هر دسته آن‌ها، جامعه مسلمانان را به شكل خاصّى درمى آورد.

فرض كنید اگر بخواهیم به این روایت عمل كنیم كه در دوره آخرالزّمان، عزوبت حلال است و مسلمانان نباید بچه دار نشوند، به واقع چه اتّفاقى خواهد افتاد. نتیجه پیروى از این روایت این است كه فقط نسل كافران باقى مى‌ماند و نسل مسلمانان منقرض مى‌شود. آیا

عقل ما نمى تواند تشخیص دهد كه این سخن، كلام معصوم است یا نه؟! ما نباید این روایات را دستور شرعى و تعبّدى براى كلّ جامعه اسلامى در دوره آخرالزّمان در نظر بگیریم. این كه در دوره آخرالزّمان، مسلمانان نباید بچه دار شوند؛ نباید از خانه‌هایشان بیرون روند و نباید در مسائل اجتماعى جامعه شركت كنند، عقیده بسیار نادرستى است. این عقیده نیز كه انسان باید به انتظار ظهور امام زمان(علیه السلام) در گوشه‌اى بنشیند و فقط ذكر بگوید، عقیده‌اى انحرافى است.

دستورهاى شرع، تابع مصالح اجتماعى است . این طور نیست كه وقتى به شرع رسیدیم، عقل را در نظر نگیریم. بدون در نظر گرفتن عقل در فقه، هیچ مسأله فقهى را نمى توان اثبات كرد. اگر فقیهان، بعضى از مسائل را تصریح نكرده اند، براى آن است كه انسان مى‌فهمد فلان روایت، به اصول عقلى استناد دارد. روایات و آیات فراوانى در زمینه امر به معروف و نهى از منكر در قرآن آمده است كه اگر امر به معروف و نهى از منكر ترك شود، بر مردم بلا نازل خواهد شد. دین از بین مى‌رود و نماز و روزه بین مردم فراموش مى‌شود. در این صورت، اعتقاد به این كه چون دوره آخرالزّمان است، باید از امر به معروف و نهى از منكر دست برداریم و در گوشه خانه بنشینیم و فقط ذكر بگوییم، نادرست است. این عقیده كه هركسى باید دین خود را نگه دارد، عقیده اشتباهى است؛ زیرا اگر امر به معروف و نهى از منكر نبود، اسلام به من و شما نمى رسید. اگر تعلیم و ارشاد و اصلاح در اجتماع نمى بود، دین اسلام و جامعه اسلامى باقى نمى ماند. آیا هیچ عقل سالمى مى‌پذیردكه به چنین روایاتى عمل كنیم و سرنوشت میلیون‌ها مسلمان را با آن رقم بزنیم؟!

 

معناى انتظار فرج در آخرالزّمان

وظیفه ما در زمان غیبت امام زمان(علیه السلام) این است كه منتظر فرج حضرت باشیم كه این انتظار، برترین عبادت است: أَفضَلُ أَعمَالِ شیعَتِنا اِنْتِظَارُ الْفَرَجِ؛(1) با فضیلت ترین اعمال


1. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 51، ص 156، ح 1، باب 9.

شیعیان ما انتظار فرج است. ثواب انتظار فرج امام زمان، از ثواب روزه گرفتن و نماز خواندن و جهاد كردن در راه خدا بیش‌تر است. ما درباره این گونه روایات، فهم دقیق و كاملى نداریم. حتّى در مقام تحلیل این روایات، به این نتیجه مى‌رسیم كه براى امیدوار نگه داشتن مردم است. درست نیست كه با وجود این همه ظلم در دنیا، از انتظار فرج امام زمان(علیه السلام) ناامید شویم: أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرّاءُ وَ زُلْزِلُوا حتّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ؛(1) آیا گمان كردید داخل بهشت مى‌شوید، بى آن كه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان كه گرفتارى‌ها و ناراحتى‌ها به آن‌ها رسید و آن چنان ناراحت شدند كه پیامبر وافرادى كه با او ایمان آورده بودند، گفتند: «پس یارى خدا كِى خواهد آمد؟!» آگاه باشید كه یارى خدا نزدیك است.

در جایى دیگر آمده است:

حَتّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّىَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الُْمجْرِمِینَ؛(2) تا آن گاه كه رسولان مأیوس شدند و مردم گمان كردند به آنان دروغ گفته شده است. در این هنگام، یارى ما به سراغ آن‌ها آمد؛ پس آنان را كه خواستیم، نجات یافتند و مجازات و عذاب ما از قوم گنهكار باز گردانده نمى شود.

این احساس یأس و ناامیدى در امّت‌هاى قدیم نیز وجود داشته است. وقتى ما منتظر فرج امام زمان(علیه السلام) باشیم، در جامعه فعّالیت مى‌كنیم. وقتى انسان مأیوس شود و گمان كند كه از دستش كارى برنمى آید، با خیال راحت به مرگ تن مى‌دهد. كسى در دنیا هدفدار زندگى مى‌كند كه منتظر فرج امام زمان ارواحنا فداه باشد.

راه استفاده از روایات این است كه تمام روایات، و قراین آن‌ها را با دلیل، از نظر سند بررسى كنیم؛ یعنى این كه صدر و ذیل روایت را مورد دقّت قرار دهیم و روایات مشابه


1. بقره (2)، 214.

2. یوسف (12)، 110.

دیگرى را كه در مقام و مكان دیگرى وارد شده است، با آن تطبیق كنیم. مهم ترین اصل استفاده از روایات این است كه محكمات را فداى متشابهات نكنیم. دو سلسله از محكمات وجود دارند كه از نصِّ قرآن، نصِّ سنّت، روایت متواتر و روایات صحیح و داراى سند معتبر استنباط مى‌شوند.ما باید در وهله اوّل، محكمات را بیابیم؛ سپس با توجّه به آن‌ها سراغ متشابهات روایات برویم.

 

توطئه دشمنان براى تسلّط بر شیعیان

كدام آیه و روایت و كدام دلیل عقلى براى ما تجویز مى‌كند كه اگر مسلمانان دیگرى زیر ستم بودند، به آن‌ها كارى نداشته باشیم؟! روایات فراوانى داریم مبنى بر این كه اگر به مؤمن و مسلمانى خدمت، و نیاز او را رفع كنید، ثواب فراوانى خواهید داشت.

در سرزمین‌هایى چون فلسطین، افغانستان و عراق انسان‌ها كشته مى‌شوند و به ناموسشان تجاوز مى‌شود. با وجود این، كشورهاى استعمارگر مى‌گویند: دخالت نكنید! آیا روایتِ اعانتِ مظلوم محكم است یا آن روایت گوشه گیرى كه هیچ سند معتبرى ندارد؟! این روایت باید ملاكِ تفسیر قرار بگیرد یا آن روایت؟! ما باید بیش‌تر به چنین روایاتى تمسّك جوییم تا اصول مسائل اسلام را بهتر درك و باور كنیم. دین، بر پایه چنین روایاتى برپا شده و براى تحقّق بخشیدن به این روایات پدید آمده است. هرچه بیش‌تر درباره این روایات بیندیشیم، به فروع و مسائل جزئى دین بهتر خواهیم رسید؛ امّا وقتى شیپور را از سر گشادش بزنیم و محكمات یك روایت را رها كرده، سراغ جزئیات متشابه آن برویم، جامعه را به بزرگ ترین بلاها گرفتار خواهیم كرد. آن وقت است كه شیطان بدون هیچ زحمتى به اهداف پلیدش مى‌رسد. این راه، براى دشمنان اسلام بهترین راه تسلّط بر مسلمانان است.

اعتقاد به قضا و جبر، مطلبى است كه شیاطین بزرگ میان اهل سنّت رواج داده و از آن، نتیجه خوبى گرفته اند. اهل تسنّن اعتقاد دارند: اطاعت از هر كسى كه سلطان باشد، واجب است. حتّى تصریح مى‌كنند اگر سلطانى كه خواهان عدالت است، ضدّ سلطانى دیگر كه در حال حكومت بر مسلمانان است، قیام كند، قیامش گناه است و باید در مقابل

مبارزه حق طلبانه او ایستاد و او را كُشت؛ ولى اگر همان سلطان بر مردم تسلّط یافت، آن موقع اطاعتش بر مردم واجب مى‌شود؛ یعنى همان كسى كه تا دیروز قتلش بر مردم واجب بود، اطاعتش بر مردم واجب مى‌شود. وقتى این اعتقاد را بین عوام اهل سنّت رواج دادند، سلطان را به راحتى فریفته، او را مى‌خرند و مردم نیز اطاعت از سلطان را امرى واجب مى‌دانند.

اگر استعمار بخواهد بر اهل تشیّع نیز مسلّط شود، بهتر از ترویج روایات ناصحیح و برداشت نادرست از روایات صحیح نقشه‌اى نخواهد یافت؛ در نتیجه، نسل آینده شیعه نسل كافر و فاسقى خواهد بود و از آموزه‌ها و معارف دینى محروم خواهد شد و هیچ عاملى براى مقاومت آنان در جامعه وجود نخواهد داشت. پشتیبان همه این انحراف‌ها، اسرائیل، انگلیس، امریكا و ابلیس است؛ ابلیسى كه همیشه وجود داشته، تا پایان دنیا نیز وجود خواهد داشت. اصل چنین روایتى هیچ پایه و اساسى ندارد یا اگر هم وارد شده، به صورت معناى موقّت و احتمالى بوده است.

نتیجه مى‌گیریم كه اهل علم، در فهم درست اصول مسائل اعتقادى كه به طور طبیعى به هدف خلقت و تشریع مربوط مى‌شود و نیز در ارائه درست مسائلى كه جنبه اصولى در زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد، وظیفه خطیرى بر عهده دارند و نباید نیرو و عمرشان را در بررسى بعضى از مسائلى كه مورد نیاز مردم در زندگى نیست، صرف كنند. اگر انسانى نتواند اثبات كند كه تسبیحات اربعه در نماز یك مرتبه است یا سه مرتبه، در جامعه اشكالى ایجاد نمى كند؛ امّا آیا نباید در مقابل ظلم مقاومت كرد؟ آیا نباید اسلام راستین را در سطح جامعه و جهان ترویج كرد؟! آیا در برابر فساد و فتنه انگیزى مفسدان و جباران عالم، مسؤولیتى نداریم؟ این پرسش‌هایى است كه اگر پاسخ آن‌ها را درست درك نكنیم، سرنوشت جامعه تغییر مى‌كند. اگر كسى ببیند خون‌هاى مسلمانان به زمین ریخته، و به نوامیس آنان تجاوز مى‌شود و در عین حال كارى انجام ندهد، او نیز در این جنایات شریك خواهد بود. اگر قرار بود در طول دفاع مقدّس، تسلیم صدام و دیگر كشورهاى استعمارگر بشویم، این همه كشته و زخمى و اسیر نمى دادیم. اسلام با هشت سال جنگ تحمیلى، بار دیگر در ایران احیا شد. كشورهاى ابرقدرت با هم متّحد شده اند و مى‌خواهند

با تبلیغات گسترده خود با اسلام مقابله كنند. كشورهاى استعمارگر، كشور ایران را راحت نمى گذارند. این كشورها به تدریج افراد ناآگاه ایران را مى‌فریبند تا به اهداف شوم خود برسند؛ ولى بحمداللّه اكثر قریب به اتّفاق مردم ایران، مسائل را به خوبى درك مى‌كنند و از این توطئه‌ها فریب نمى خورند.

اگر امروز امریكا به افغانستان و عراق حمله مى‌كند، براى این است كه بتواند راه‌هاى نفوذ به ایران را بیابد و حمله‌اى چند جانبه را با طرح و برنامه‌هاى قبلى ضدّ ایران به پا كند و به قول خودشان قضیه ایران را تمام كنند؛ البته خدا هیچ گاه نمى گذارد خون‌هاى پاكى كه مردم ایران براى اسلام داده اند، پایمال شود: یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللّهُ إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ. هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛(1) كافران مى‌خواهند نور خدا را با نفس تیره و گفتار جاهلانه خویش خاموش كنند؛ ولى خدا جز این نمى خواهد كه نور خود را به منتهاى ظهور و حدّ اعلاى كمال برساند؛ هرچند كافران ناراضى و مخالف آن باشند. او خدایى است كه رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا آن را بر همه ادیان عالم برترى دهد؛ هرچند مشركان ناخشنود و مخالف باشند. اینان با نقشه‌هاى پیشین به ما پیشنهاد مى‌كنند مصالحه و همكارى كنیم؛ زیرا از جنگ كردن با ما هراس دارند كه مبادا در جنگ با ما دوباره شكست بخورند و كشور ایران به صورت قدرت دیگرى در دنیا مطرح شود و دنیا به آن توجه ویژه‌اى بكند.

ما به عصمت و امام معصوم معتقد هستیم؛ ولى لازم است این فهم را تعالى بخشیم. باید اسلام و حكومت حق را در جهان گسترش داد تا مردم جهان حكومت حق را ببنند و بر ایشان حجت تمام شود. ما باید اصل بینش اسلامى را درباره جنگ و جهاد و توسعه اسلام بپذیریم تا بتوانیم مسائل دیگر را در پرتوِ آن حل كنیم؛ ولى با یك روایت بى سند توقع داریم همه این مشكلات حل شود. نداشتن فهم درست و دقّت كافى در مسائل دینى، از ضررهایى كه دشمنان به اسلام مى‌زنند، كم‌تر نیست.

 


1. توبه (9)، 31.

قبل | بعد