درس سی‌وششم:آداب رفاقت (3)

 

درس سى و ششم

 

 

آداب رفاقت (3)

 

 

 

چه خوش بى مهربونى از دو سر بى‌

دوستى گسستنى نیست‌

گرایش‌هاى متعارض‌

بذل محبت یا بخل از مهربانى؟‌

كجا گذشت و كجا انتقام؟‌

ظلم به خود‌

 

 

 

 

آداب رفاقت (3)

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

وَلاَ تَرْغَبَنَّ فِى مَنْ زَهِدَ فِیكَ، وَلاَیَكُونَنَّ أَخُوكَ أَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِكَ مِنْكَ عَلَى صِلَتِهِ وَلاَیَكُونَنَّ(1) عَلَى الاِْسَاءَةِ أَقْوَى مِنْكَ عَلَى الاِْحْسَانِ، وَلاَ عَلَى الْبُخْلِ أَقْوَى مِنْكَ عَلَى الْبَذْلِ، وَلاَعَلَى التَّقْصِیرِ أَقْوَى مِنْكَ عَلَى الْفَضْلِ، وَلاَیَكْبُرَنَّ عَلَیْكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ فَإِنَّهُ یَسْعَى فِى مَضرَّتِهِ وَنَفعِكَ، ولَیْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسُوءُهُ؛

به آن كه تو را نخواهد، دل مبند و مبادا برادرت در گسستن پیوند دوستى و بدى‌نمودن و بخلورزیدن و كوتاهى‌كردن و تقصیر، از تو كه درصدد پیوستن و نیكى‌نمودن و بذل و بخشش و احسان و فضیلت هستى، قوى‌تر باشد، ستم شخص ظالم در دیده‌ات بزرگ ننماید؛ چه او ـ با این ستم ـ به زیان خود و سود تو تلاش مى‌كند و پاداش آن كه تو را شاد مى‌سازد، آن نیست كه با وى بدى كنى.

 

یكى از بزرگ‌ترین وظایف اخلاقى انسان مسلمان، به‌خصوص شیعیان و پیروان مكتب امام صادق(علیه السلام) كه در روایات مورد تأكید فراوان واقع شده است، رعایت حقوق دوستان و «اِخوان» مى‌باشد. اخوان در تعبیرات عربى و اسلامى به اشخاص خاصى اطلاق نمى‌شود؛ بلكه یك تعبیر عام است و تقریباً شبیه واژه «برادر» مى‌باشد. این واژه بعد از انقلاب در فرهنگ اجتماعى ما رایج شده است و مؤمنان یكدیگر را برادر خطاب مى‌كنند. منظور از حقوق اخوان، حقوق دوستان و اشخاصى است كه با ما معاشرت دارند. در اسلام و به‌خصوص


1. در برخى نسخه‌ها در این قسمت به جاى «لایكوننّ»، «لاتكوننّ» آمده است. اگر «لاتكوننّ» باشد ترجمه عبارت این چنین است: مبادا گرایش تو بر بدى قوى‌تر از گرایشت به نیكى باشد و مبادا گرایش تو بر بخل قوى‌تر از گرایشت به بخشش باشد و مبادا گرایش تو بر كوتاهى‌نمودن قوى‌تر از گرایشت بر خدمتِ هرچه بیشتر باشد.

مكتب تشیع حقوق زیادى براى دوستان و اخوان تعیین شده است. ما باید این حقوق را بشناسیم و رعایت كنیم و از این طریق وفادارى خود را نسبت به دوستانمان ابراز نماییم. این عمل خود یك ارزش انسانى است كه در اسلام و به‌خصوص در مكتب تشیع مورد تأكید فراوان قرار گرفته است. این بخش از وصیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز به مباحث مربوط به معاشرت و حقوق برادران و كیفیت انتخاب دوست و مسایلى از این قبیل اشاره دارد.

 

چه خوش بى مهربونى از دو سر بى‌

همان گونه كه گذشت انگیزه‌هاى دوستى و علاقه‌مندى به یكدیگر بسیار متنوع است. گاه انسان به خاطر تقواى چشمگیر، یا دانش فراوان یا كمالات دیگرى كه در فرد وجود دارد؛ باب دوستى با وى را مى‌گشاید. ولى گاهى با وجود تمایل یك طرف به دوستى، طرف مقابل تمایلى به رفاقت ندارد. در چنین وضعیتى هرگز به برقرارى و پاگرفتن چنین دوستى‌اى اصرار نكنید. اگر طرف مقابل به‌گونه‌اى است كه هرچه سعى مى‌كنید به او نزدیك شوید، او تمایلى به این دوستى نشان نمى‌دهد، اصرار نكنید. امیرالمؤمنین على(علیه السلام) در این قسمت از كلامشان به این نكته مهم اشاره دارند و مى‌فرمایند: اگر آن كسى كه مى‌خواهید با او رفاقت داشته باشید، تمایلى به دوستى با شما ندارد، اصرار نكنید؛ چه این كار موجب خوارى و سبكى شما مى‌شود. بى‌تردید افراد دیگرى هستند كه مى‌توانید با آنها روابط صمیمانه داشته باشید. اگر شما اصرار نمایید و او تمایل نداشته باشد، این كار موجب اتلاف وقت و به هدر رفتن نیروى شما مى‌شود و از این رفاقت بهره‌اى نخواهید برد. بنابراین در انتخاب دوست سعى كنید با كسانى طرح دوستى بریزید كه به شما متمایل باشند؛ چراكه رفاقت یك‌سویه و یك‌طرفه نمى‌شود. به عنوان یك دستور معاشرت و رفتار اجتماعى، دوستى آن است كه از دو طرف باشد. البته براى دو مؤمن كه در مراتب عالى از ایمان قرار دارند معیار انتخاب دوست، همان ایمان است و بس. وقتى هر دو طرف اهل ایمان هستند و نسبت به یكدیگر محبت دارند، هرگز مسایل دیگر ملاك رفاقت قرار نمى‌گیرد.

در هر حال اگر در محیط زندگى و در ارتباط با رفقاى خود شاهد بى‌علاقگى طرف مقابل

هستید اصرار نكنید، كه ثمره خوبى نخواهد داشت. بى‌تردید عدم تمایل طرف مقابل مى‌تواند علل متعددى داشته باشد. گاه بى‌میلى طرف مقابل ناشى از سوء تفاهم است و گاه سوء ظن بى‌مورد مانع رفاقت مى‌شود كه باید موانع را با سعى و تلاش مرتفع ساخت؛ ولى اگر در هر صورت و با وجود رفع موانع از ناحیه شما، طرف مقابل تمایلى به دوستى و رفاقت ندارد، اصراركردن جز اتلاف وقت و پشیمانى و به هدردادن اعتبار و ارزش و... نتیجه‌اى نخواهد داشت. امیرمؤمنان(علیه السلام) مى‌فرمایند: وَلاَتَرْغَبَنَّ فِى مَنْ زَهِدَ فِیك؛ اگر كسى نسبت به تو بى‌میل است، تو نسبت به او رغبت نشان مده و در دوستى با او اصرار نكن.

 

دوستى گسستنى نیست‌

این كلام گویاى گام‌هاى نخستین در شكل‌گیرى دوستى است و مراحل شكل‌گیرى دوستى را نشان مى‌دهد كه گاه پیشنهاد دوستى مورد پذیرش قرار مى‌گیرد و گاهى نیز طرف مقابل، تمایلى به رفاقت نشان نمى‌دهد. در این صورت همان‌گونه كه گفتیم انسان نباید به زور خود را به طرف مقابل تحمیل كند. اما اگر پیشنهاد دوستى مورد پذیرش واقع شد، بى‌تردید باید به شكل دیگرى عمل كرد؛ یعنى بعد از این‌كه انسان شخصى را به دوستى انتخاب كرد و طرفین به یكدیگر علاقه‌مند شدند و درصدد برآمدند تا با هم رابطه دوستانه داشته باشند، بحث دیگرى مطرح است. در این‌جا اگر مدتى بعد از برقرارى رابطه دوستى یكى از دو طرف به دلایلى بى‌میل گردید و درصدد قطع رابطه برآمد چه باید كرد؟ آیا این‌جا هم مثل همان حالت اول باید بگوییم چون تو تمایل به دوستى ندارى پس من هم اصرارى به دوستى ندارم و چون تو حقوق رفاقت را رعایت نمى‌كنى من هم حقوق دوستى را رعایت نخواهم كرد؟ پاسخ این است كه خیر؛ این‌جا باید به دستورالعمل دیگرى در باب معاشرت عمل كرد.

اگر رفاقت به شكل صحیح و بر پایه اصول دینى بنیان یافته است گسستن آن شایسته نیست. اگر ما براى زندگى دینى و دنیایى خود دوست مناسبى برگزیدیم و رفاقتى مطلوب و خداپسند برقرار شد، به صرف تمایل به قطع رابطه از طرف مقابل، ما نیز نباید چنین كارى انجام دهیم؛ بلكه برعكس ما باید تلاش كنیم تا این پیوندِ در حال گسستن، تقویت گردد. هرگز

نباید دوست خود را به اندك بهانه‌اى از دست بدهیم. درست است كه در وهله نخست آدمى نباید خودش را به دیگران تحمیل كند؛ ولى اگر رفاقت برقرار شد دیگر نمى‌توان به دلایل سست و كم‌اهمیت آن را گسست. در این مقام بیانات مختلفى از ائمه(علیهم السلام) رسیده است كه در مباحث قبل برخى از آنها تبیین و تشریح شد. در این‌جا حضرت(علیه السلام) بیان دیگرى دارند و مى‌فرمایند: دوستت مى‌خواهد از تو ببُرد، تو نباید این پیمان دوستى را قطع كنى، بلكه باید رفاقت خود را حفظ نمایى. مبادا به قطع دوستى تن دهى. باید با اصرار، همانند زمانى كه دو نفر در حال كُشتى‌گرفتن هستند و هر یكى درصدد غلبه بر دیگرى است، سعى كنید تا پیروز شوید و در برابر تلاش پیمان‌شكنانه وى پایدارى نمایید و دوستى و رفاقت خود را حفظ كنید. باید در راه استحكام این رابطه الهى تمام نیروى خود را هزینه نمایید و با غلبه بر او مانع از بین رفتن دوستى دیرین شوید. لذا مى‌فرمایند: نسبت به كسى كه مى‌خواهد از تو ببُرد مواظب باش تا مبادا نیروى او بر تو غالب گردد و دوستى شما از بین برود. سعى كن نیروى تو بر او غالب آید. مبادا ضعیف‌تر از او وارد میدان شوى. اگر او مى‌خواهد عهد دوستى و رفاقت را بگسلد تو باید همّت كنى و نگذارى كه او نیت خود را عملى كند. تعبیر حضرت(علیه السلام) در این مقام به‌گونه‌اى است كه انسان را به حفظ پیمان دوستى تشجیع مى‌كند تا با تمام توان و نیرو مقاومت كند و نگذارد رابطه رفاقت از بین برود: وَلاَیَكُونَنَّ اَخُوكَ أَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِكَ مِنْكَ عَلَى صِلَتِه؛ مبادا نیرو و توان دوستت بر قطع رابطه، بیش از قوت و همّت تو بر حفظ رابطه باشد. اگر او عهد خود را برید و تو هم تسلیم او شدى پس بدان كه تو ضعیف‌تر از او هستى و تسلیم او شده‌اى؛ در حالى كه طبق توصیه على(علیه السلام) تو باید قوى‌تر وارد شوى و به وى اجازه ندهى تا این رابطه را از بین ببرد. بنابراین اگر رفاقت شما مورد رضایت خداوند متعال است باید حتماً این پیمان دوستى را حفظ كنید و اجازه ندهید این رفاقت الهى به سببى بى‌مایه و سست از كف برود؛ چه وجود دوست خوب براى زندگى دنیایى و آخرتى بسیار ضرورى و قیمتى است.

 

گرایش‌هاى متعارض‌

كشمكش‌هاى درونى بین دو قطب مخالف و درگیرى مستمر و دایمى انسان با این دو نوع

گرایش، وى را همیشه بر سر دو راهى قرار مى‌دهد و وظیفه‌اش را بسیار سنگین مى‌كند. در این قسمت حضرت على(علیه السلام) به بیان این كشمكش و تعارض و وظایف دو دوست مى‌پردازند و مى‌فرمایند: وَلاَتَكُونَنَّ عَلَى الاِْسَاءَةِ اَقْوَى مِنْكَ عَلَى الاِْحْسَان؛ در زورآزمایى قطع دوستى، به طرف مقابل، اجازه عكس‌العمل مده و سعى كن تا پیروز این معركه باشى. اگر دوست تو مى‌خواهد با انواع گرایش‌هاى نابه‌جا رابطه دوستى را از بین ببرد، تو با گرایش‌هاى مقابل، به حفظ آن ارتباط همّت گمار و اجازه مده تا او در قطع رابطه موفق شود.

همان گونه كه در ابتداى بحث این جلسه تذكر دادیم در برخى نسخه‌ها به جاى «لایَكونَنَّ»، «لاتَكونَنَّ» آمده است. اگر «لایَكونَنَّ» باشد، در كلامِ حضرت(علیه السلام) یك مقایسه و مقابله بین دو نوع خواسته و گرایش انجام گرفته است؛ چه انسان قوت و توان انجام كارها و فعالیت‌هاى متنوعى دارد. از آن‌جا كه دامنه این تنوع بسیار گسترده است، این فرمایشات حضرت همان گونه كه مى‌تواند در مقام دوستى به كار آید، در مقام‌ها و رابطه‌هاى دیگر نیز مؤثر مى‌باشد؛ مثلا در مقام دوستى دو نوع گرایش مخالف در وجود انسان متبلور مى‌گردد. یك گرایش انسان را به احسان و خیرخواهى و دل‌سوزى و خدمت و مهربانى دعوت مى‌كند و در برابر، گرایش دیگر وى را به بى‌مهرى و بىوفایى و خیانت به دوست و دیگران فرا مى‌خواند. این دو گرایش و به تعبیرى این دو توان، هردو در اختیار انسان است و به او این امكان را مى‌دهد كه نسبت به دیگران به یكى از این دو شكل رفتار كند. این‌جاست كه حضرت(علیه السلام) به منظور بیان راه حق و رهایى انسان از این دو گرایش متعارض مى‌فرمایند: قدرت بر احسان و نیكى، نباید كمتر از قدرت تو بر بدى باشد. تلاش شما باید بیشتر متوجه خیرخواهى و دل‌سوزى و مهربانى نسبت به دیگران به‌خصوص رفقایتان باشد، نه این‌كه به خیانت و بى‌مهرى و بدى و بىوفایى روى آورید. در درون شما دو عامل و نیروى متعارض در حال كشمكش هستند. یك نیرو به شما مى‌گوید: دست از رفاقت با دوستان خود بشویید و اگر از او بىوفایى و بى‌مهرى مشاهده كردید شما هم بىوفایى كنید و اگر او خیانت مى‌كند و دل‌سوزى ندارد و در مواقع ضرورى شما را تنها مى‌گذارد، شما هم وى را رها سازید و بدى‌ها و ناجوان‌مردى‌ها او را به همان شكل پاسخ دهید. در برابر این گرایش، گرایش دیگرى وجود دارد كه مى‌گوید: رفاقت خود را حفظ كنید و

به عهد خود وفادار باشید و هرگز اجازه ندهید رفاقت شما از بین برود و حتى خیانت و بى‌مهرى و ناسپاسى وى را با محبت و نیكى پاسخ دهید؛ هرگز نیكى و محبت را فراموش نكنید. حتى اگر او بدى نمود و رفیق وفادارى نبود شما به او بىوفایى نكنید. به عهد و پیمان خود وفادار بمانید و به هیچ قیمتى دوستى صحیح و الهى خود را از كف ندهید. به هرحال همیشه این دو عامل و دو گرایش با هم در جنگ هستند و شما باید به سمت گرایش‌هاى مثبت حركت كنید.

توجه داریم كه كلام قبلى آن حضرت در مقام مقایسه بین رفتار دو دوست ایراد شده بود و بیانگر كیفیت رفتار آنها نسبت به یكدیگر بود، ولى در این بخش، كلام حضرت(علیه السلام)ناظر به دو گرایش متعارض است كه در درون انسان وجود دارد و یكى انسان را به بدى و ناسپاسى و قطع رفاقت مى‌كشاند و دیگرى وى را به نیكى و وفادارى و دوستى بى‌توقع فرا مى‌خواند و حضرت از بین این دو گرایش، نوع دوم را توصیه مى‌كنند و مى‌فرمایند: سعى كنید گرایش دوم را تقویت كنید؛ یعنى به عاملى كه شما را به احسان و نیكى و وفادارى و خدمت به دیگران فرا مى‌خواند عمل كنید. هرگز اجازه ندهید كه عامل و گرایش مقابل بر شما غالب گردد و باعث شود كه شما نسبت به دیگران و به خصوص رفیق خود بىوفایى كنید: وَلاَتَكُونَنَّ عَلَى الإِسَاءَةِ اَقْوَى مِنْكَ عَلَى الاِْحْسَان؛ مبادا قدرت تو بر بدى بیشتر از قدرتت بر نیكوكارى باشد. سعى كنید قدرت شما بر احسان، بر میل شما به بدى غالب شود. همیشه در عمل خیرخواه دیگران باشید و به آنها نیكى كنید.

وَلاَعَلَى البُخْلِ اَقْوَى مِنْكَ عَلَى البَذْل؛ هم‌چنین قدرت شما بر بذل و بخشش، باید بیشتر از توان شما بر بخل و امساك باشد. اگر در مسایل مالى زمینه خدمت پیش آید، باید از خدمت به دوستان و نیازمندان دریغ نكنید. یك عامل درونى انسان را وامى‌دارد تا از دارایى خود مایه بگذارد و به دیگران خدمت كند و در برابر، عامل دیگرى او را از این خدمت باز مى‌دارد. نیروى نخست كه آدمى را به خدمت مالى به دیگران دعوت مى‌كند یك عنوان كلى و عام به نام «بذل و بخشش» دارد و در برابر آن، گرایش به «بخل» باعث مى‌شود آدمى امساك كند. حضرت على(علیه السلام) در این مقام مى‌فرمایند: باید سعى كنید كه قدرت شما بر بذل بیشتر از تمایل شما بر

بخل باشد. یعنى در حالى كه هر دو عامل در انسان وجود دارند شما باید سعى كنید تا گرایش به بذل و عامل بخشش بر عامل بخل و امساك پیروز شود و شما به‌جاى بخل ورزیدن، با بخشش، به حل مشكلات مالى انسان‌هاى دیگر همّت گمارید.

 

بذل محبت یا بخل از مهربانى؟‌

بى‌تردید تمام خدماتى كه مى‌توان ارائه نمود، خدمت مالى نیست و همین طور مشكلات به وجود آمده نیز همیشه ناشى از كمبودها و نیازهاى مادّى و مالى نیست. گاهى با صحبت‌كردن، مشكلاتى را مى‌توان حل كرد كه به‌یقین با پول قابل حل نیست. فرض كنید صمیمیت بین دو دوست به سبب عوامل روحى و روانى، قدرى كم‌رنگ شده و محبت آن دو نسبت به هم كم‌مایه گردیده است. در این‌جا ممكن است با پیش‌قدم شدن یكى از طرفین و عذرخواهى و ابراز محبت، این رابطه دوباره تقویت شود و آن صمیمیت و گرمى سابق به كانون رفاقت بازگردد. روشن است كه اثر این عمل بسیار بیشتر از كمك مالى به او است. به هرحال موارد مختلف و فراوانى وجود دارد كه پول اصلا كارگشا نیست ولى تدابیر دیگرى وجود دارد كه راه‌گشاست؛ مثلا ابراز محبت و نیكى در حق دوست، هرگز با خدمات مالى قابل مقایسه نیست. در واقع این اعمال یك نوع فضل و احسان تلقى مى‌گردد و در برابر، خوددارى از این كارها، تن‌آسایى و خودگزینى تلقى مى‌گردد. در این‌باره امام على(علیه السلام) مى‌فرمایند: مبادا قدرت شما بر بذل و احسان كمتر از قدرت شما برخوددارى و خودگزینى باشد.

 

كجا گذشت و كجا انتقام؟‌

آنچه تاكنون گفته شد در واقع مسایل مربوط به معاشرت و حفظ روابط دوستانه و برادرانه بود. حال به بررسى و بیان وظایف انسانى و اسلامى خود به هنگام كم‌رنگ شدن دوستى‌ها و رقیق‌شدن رفاقت‌ها، مى‌پردازیم.

گاهى شرایطى پیش مى‌آید كه آدمى در عالم رفاقت و معاشرت با بىوفایى یا حتى ظلم از جانب دوستش مواجه مى‌شود. حال در این شرایط چه باید كرد؟ وظیفه انسانى و اسلامى ما چیست؟

در حالت طبیعى، آدمى نسبت به كسى كه مى‌خواهد حق او را پایمال كند، حساس است. اصل وجود این روحیه در انسان نه‌تنها اشكالى ندارد بلكه مفید هم هست. اگر آدمى نسبت به ظلمى كه در حق او مى‌شود بى‌اعتنا باشد و هر كسى به خود اجازه دهد تا هر نوع ظلمى در حق او روا دارد، در زندگى دنیا و در امور اخروى موفقیتى نخواهد داشت. بى‌تردید انسان نباید ظلم‌پذیر باشد. اما در عالم رفاقت، ظلم‌پذیر بودن یا نبودن، شكل دیگرى دارد. اگر شخص بیگانه‌اى به شما ظلم كرد باید به او پاسخى مناسب و درخور بدهید؛ ولى اگر دوستى در حق شما ظلم روا بدارد، جواب دیگرى مى‌طلبد. وقتى رفیقتان به شما ظلم كرد، نباید سریع و بدون تأمل عكس‌العمل نشان دهید. چه بسا ممكن است در برخى موارد تحمل ظلم از طرف دوست آثار مثبتى داشته باشد و لذا توصیه شود.

به طور كلى یكى از مسایلى كه در اخلاق اجتماعى مطرح است، پاسخ به تعدى و ظلمى است كه گاه در محیط دوستانه رخ مى‌دهد. آیا باید در مقابل این نوع رفتارها مقابله به مثل نمود؟ آیا سخت‌گیرى، ترش‌رویى و انتقام‌جویى لازم است؟ یا این‌كه مى‌باید چشم‌پوشى و اغماض كرد و با بى‌اعتنایى از كنار آن گذشت؟ در دستورات شرع مقدس هر دو نوع رفتار مطرح شده است؛ ولى هركدام جایگاه و مقام خاص خود را دارد. در فضاى دوستى و مقام رفاقت به عفو و اغماض و گذشت سفارش شده است: فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الُْمحْسِنِین؛(1) از آنها بگذر و صرف نظر كن مگر دوست نمى‌دارید كه خداوند از شما درگذرد؟! همان گونه كه شما انتظار دارید خدا از شما بگذرد، پس شما هم از دیگران درگذرید. این آیه به روشنى اهمیت عفو و گذشت و اغماض را بیان مى‌كند؛ ولى در برخى موارد، مقابله به مثل و انتقام تجویز و حتى سفارش شده است، كه شما هم در برابر ظلم و تعدى دیگران مقابله به مثل كنید و انتقام بگیرید. به‌خصوص در برابر دشمنان دین هرگز كوتاه نیایید.

به هرحال در این مقام جاى بحث فراوانى وجود دارد كه در كجا عفو بهتر است و در كجا مقابله به مثل و انتقام؟ آیا به‌محض این كه كسى ظلم كرد باید درصدد قصاص برآییم و حق خود را بستانیم؟ آیا وظیفه ما و بهترین كار این است كه اگر كسى مرتكب ظلم شده و نسبت به


1. مائده (5)، 13.

اموال و اعراض دیگران تعدى نمود، او را از عملكرد زشتش آگاه نسازیم و چشم‌پوشى كنیم یا این‌كه همه جا درصدد مقابله به مثل و انتقام و ستاندن حق خود باشیم؟ شاید از بررسى آیات و روایات در این زمینه به این نتیجه برسیم كه قاعده كلى از نظر حقوقى و قانونى این است كه اگر كسى مرتكب ظلم شد، طرف مقابل و فرد مظلوم حق دارد مقابله به مثل نماید؛ ولى این سخن، بیان یك مسأله قانونى است و در مسایل اخلاقى چنین دستورالعملى وجود ندارد؛ بلكه از نظر اخلاقى و برحسب موارد، وظیفه ما تغییر مى‌كند.

در برخى موارد اگر كسى مرتكب ظلم شود باید چشم‌پوشى كرد و نباید درصدد احقاق آن برآمد. چه بسا با این عمل، طرف مقابل جَرى شود و نسبت به همان شخص و هم‌چنین دیگران دوباره ظلم روا دارد. از طرفى نیز گاهى گذشت باعث جرأت‌یافتن طرف مقابل مى‌شود؛ یعنى اگر در برابر ظلم او مقابله به مثل نكنیم، وى جرأت پیدا مى‌كند و باز هم مرتكب این عمل زشت مى‌شود. پس در این‌جا به عنوان نهى از منكر یا تأدیب، لازم است انسان عكس‌العمل نشان دهد. درست است كه شما مى‌توانید اهل گذشت باشید و از حق خود بگذرید؛ اما این كار صحیح نیست؛ چراكه او را در تكرار گناه جَرى مى‌كند. باید عكس‌العملى مناسب نشان بدهیم تا دیگر این كار را تكرار نكند و به خود اجازه ندهد كه در حق دیگران چنین رفتارى داشته باشد.

از جانب دیگر باید توجه داشت كه وقتى حقى تضییع شود در واقع حقى از خداوند متعال فرو گزارده مى‌شود؛ یعنى در حقیقت فرد گنهكار ظلم بزرگ‌ترى در حق خودش روا داشته است. لذا نباید راضى شویم كه وى گناهكار تربیت شود. اخلاق اسلامى اقتضا مى‌كند كه نگران گنهكارى دیگران باشیم. اگر با چنین افرادى برخورد لازم و مناسب نشود، نه‌تنها حق دیگران تضییع مى‌گردد و به دیگران ظلم مى‌شود، بلكه خود فرد نیز متضرر شده و شخصیتش فاسد مى‌گردد. براى جلوگیرى از ارتكاب گناه و تكرار كار زشت باید عكس‌العمل نشان داد تا گنهكار تنبیه شود. در چنین مواردى قصاص و مقابله به مثل بهتر از گذشت است؛ چراكه چشم‌پوشى باعث جرأت او در تكرار گناهش مى‌شود اما اگر مقابله به مثل كنیم و مخصوصاً در مراحل اولیه جلوى اعمال زشت او را بگیریم طرف جرى نشده، متنبّه مى‌گردد و چه بسا

دیگران هم با مشاهده این عكس‌العمل عبرت بگیرند و به خود اجازه تعدى به حقوق دیگران را ندهند.

در مواردى نیز مقابله به مثل و انتقام، نه‌تنها فرد را اصلاح نمى‌كند بلكه موجب آن مى‌شود كه بر رفتار بد و زشت خود اصرار ورزد و به كمیت و كیفیت آن بیفزاید؛ خشونتش افزوده، بدبینى وى مضاعف و دشمنى او دوچندان مى‌گردد و لذا چشم‌پوشى‌كردن بهتر است؛ چه به هرحال او اصلاح نمى‌شود، پس بهتر آن است كه ما بر بار خصومت او نیفزاییم. نتیجه آن‌كه در برخى موارد انسان باید حق خود را بازستاند تا جلوى مفسده‌اى را بگیرد و مانع رشد و توسعه فساد گردد. چه بسا استیفاى حق موجب تأدیب او مى‌گردد و روش صحیح رفتار با دیگران را به او مى‌آموزد.

هم‌چنین در برخى موارد اگر آدمى عفو كند، موجب اصلاح طرف مقابل خواهد شد؛ به این ترتیب كه او از زشتى رفتار خویش آگاه و شرمنده مى‌شود. اگر در مقابل كار بدى كه او مرتكب شده است، شما خوبى كنید باعث تنبّه وى مى‌گردد.

در قرآن كریم بر هر دو شیوه تأكید شده است. گاه در برخى موارد مى‌فرماید در مقابل رفتارهاى بد دیگران شما به بهترین شكل پاسخ دهید: إِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ اَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَكَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ كَاَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیم؛(1) اگر كسى كار بدى انجام داد، شما آن كار بد را با عمل خوب پاسخ دهید تا در اثر همین كار خوب شما، عداوت و خصومت طرف مقابل فروكش كند و از بین برود و چه بسا چنین رفتارى او را به یك دوست صمیمى تبدیل نماید. گاهى اگر از بدى و ظلمى كه در حق شما شده است چشم بپوشید یا حتى با خیرخواهى، عذر و بهانه‌اى براى طرف بتراشید، در اصلاح فرد و جامعه بسیار مؤثرتر است؛ مثلا در مقام بهانه‌تراشى و عذرآورى این‌چنین وانمود كنید كه: من مى‌دانم شما در اثر شرایط خاصى مجبور به انجام این عمل شده‌اید والاّ خودتان راضى نبوده و نیستید، یا اگر اظهار كرد كه من كار بدى كردم، شما مى‌گویید: مسأله‌اى نیست، اتفاق مهمى نیفتاده است. من مى‌دانم كه شما در شرایط خاصى قرار گرفته بودید و مجبور به انجام آن شدید و این عمل یك پیشامد است وگرنه از آدمى مانند


1. فصلت (41)، 34.

شما این كارها سر نمى‌زند. به هرحال با رفتار خوب و با حسن برخورد و نیكى تدبیر و معاشرت ممكن است طرف مقابل را از كار زشت و ناپسندش پشیمان سازید. بى‌تردید در چنین مواردى عفو بهتر است.

 

ظلم به خود‌

بى‌تردید عفو از انتقام و مقابله به مثل بهتر است، و البته در ارتباط با دوستان وظایف سنگین‌ترى وجود دارد. مشاهده ظلم از جانب یك دوست بسیار تلخ‌تر از جفاى دیگران است و حساسیت انسان نسبت به رفیقش بیشتر است و لذا مى‌گویند اگر از طرف دوست گلى پرتاب شود خیلى دردناك‌تر از سنگى است كه دشمن بیندازد. حال اگر من خواستم نسبت به رفتار ناپسند دوست خودم عكس‌العمل خوبى داشته باشم و از جانب دیگر خودم را هم قانع كنم، چه رفتارى مناسب است و چگونه باید عمل كنم؟ در این‌باره على(علیه السلام) مى‌فرماید: با خود بیندیش آیا كسى كه به تو ظلم مى‌كند، در واقع به تو بیشتر ضرر مى‌رساند یا به خودش؟ او با آن عملى كه انجام مى‌دهد، مرتكب گناه مى‌شود و این گناه موجب ناخشنودى خداوند مى‌شود و او را سزاوار عذاب الهى مى‌گرداند. به هرحال عوارض متعددى بر عمل او مترتب خواهد شد؛ از جمله این كه خداوند متعال این عمل را نادیده نمى‌گیرد و براى كسانى كه به دیگران ستم روا دارند در همین دنیا مكافات مقرر مى‌نماید؛ به علاوه این گناه در آخرت باعث عذاب او است.

با نگاهى دقیق پى مى‌بریم او با اندك‌ظلمى كه در حق شما كرده است، ظلم فراوانى در حق خود روا داشته و در واقع بیش از آنچه به شما ضرر رسانیده، نسبت به خود ستم كرده است. ممكن است سرمایه و ثروت مختصرى از شما سلب شده باشد یا در حق شما بى‌احترامى اندكى شده باشد، اما تمام اینها امورى جزیى و گذراست و چه بسا بعد از مدتى آن را فراموش مى‌كنید؛ در حالى كه در پى این عمل، او گناهى مرتكب شده است كه اثر آن براى وى تا قیامت باقى خواهد ماند و تا شما او را نبخشید، خداوند متعال هم از او راضى نمى‌شود و او را نمى‌بخشد. پس در واقع او بیشتر به ضرر خودش اقدام كرده است تا به زیان شما. از طرف

دیگر زمینه‌اى فراهم شده است تا شما با اغماض و گذشت از او به ثوابى بزرگ نایل آیید؛ چه به سبب عفوى كه انجام مى‌دهید به ثواب مى‌رسید. بنابراین زمینه سود بردن را براى شما فراهم نموده و ضرر قطعى را متوجه خود ساخته است. پس اگر درست تصور كنید متوجه مى‌شوید كه وقتى كسى ظلم مى‌كند در واقع بیشتر به خودش ضرر مى‌رساند و زمینه نفع شما را فراهم مى‌آورد. با این محاسبه ساده، گذشت كردن از چنین فردى براى شما آسان مى‌گردد؛ اما برعكس اگر تصور كنید كه عجب شخص ناجوان‌مردى است كه على‌رغم سال‌ها رفاقت، این‌گونه حق خدمت‌هاى فراوان مرا ادا مى‌كند، و در ذهن خود، عمل وى را یك دشمنى و خصومت بزرگ تلقى كنید و از كاه كوهى بسازید هرگز ثمرى نخواهید برد و چه بسا شما هم مرتكب خطا مى‌شوید. به جاى این ذهنیتِ بدون پشتوانه و بچگانه باید این‌گونه فكر كنید كه با این كار اولا چه ستم بزرگى در حق خود كرده است و مرتكب گناه شده و آخرت خود را به خطر انداخته است و ثانیاً از طرفى براى شما زمینه‌اى فراهم كرده است كه اگر از آن استفاده كنید و عفو نمایید، پاداش بزرگى نصیب خود مى‌كنید؛ یعنى با عفو و گذشت، به ثواب نایل مى‌شوید.

البته مفهوم این سخن آن نیست كه انسان روحیه ظلم‌پذیرى داشته باشد. آن‌جا كه ظلم، ظلم اجتماعى است نباید به‌راحتى گذشت كرد. آدمى باید ظلم‌ستیز باشد و با ظالمان و اشخاصى كه به جامعه اسلامى و مخصوصاً به دین ظلم مى‌كنند، با سرسختى برخورد كند؛ اما در مسایل شخصى اگر به شخص من یا شما ظلم شود و اغماض موجب مفسده نباشد، مى‌باید با عفو و گذشت برخورد كنیم. براى این‌كه زمینه روانى عفو و گذشت فراهم گردد، اشاره كردیم كه باید این‌گونه بیندیشد كه این ظلم، قبل از آن‌كه به ضرر شما تمام شود به خود او ضرر رسانیده و حتى زمینه بهره‌برى شما را فراهم كرده است: وَلاَیَكْبُرَنَّ عَلَیْكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَك؛ اگر كسى به تو ظلم كرد مبادا این ظلم بر تو گران آید. به خود تلقین نكن كه عجب كار بد و گناه سنگینى مرتكب شده است؛ بلكه كارى كن كه در نظر تو این عمل زشت، كوچك و بى‌اهمیت تلقى شود. اما چگونه؟ چه باید كرد تا ظلم دیگران در نظر ما كوچك و قابل اغماض جلوه كند؟ حضرت على(علیه السلام)مى‌فرمایند: إنَّمَا یَسْعَى فِى مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِه؛ توجه داشته باشید این كارى كه

وى انجام مى‌دهد بیشتر به زیان خودش تمام مى‌شود. وقتى به این صورت فكر كنید و از این زاویه به مسأله بنگرید از پیامدهاى عملكرد دیگران در امان خواهید ماند و به‌راحتى مى‌توانید از ظلم و عملكرد زشت دیگران بگذرید. پس مبادا عمل او را در ذهن خود خیلى بزرگ و فاحش جلوه دهید كه در این صورت موجب دشمنى و مشكلات بعد مى‌گردد.

در پایان این قسمت حضرت(علیه السلام) یك دستور اخلاقى و اجتماعى دیگر را یادآور مى‌شوند: لَیْسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسوءُه؛ پاداش كسى كه تو را شاد كرده است، بدى نیست. ما باید به اشخاصى كه به ما خدمت مى‌كنند پاداشى مناسب بدهیم. مبادا خدمات دوستانمان را نادیده بگیریم و به جاى پاسخ مناسب و پاداش درخور، خوبى‌هاى آنها را با بدى پاسخ دهیم؛ چه بسا تقصیراتى نیز از ما سر بزند.