صوت و فیلم

صوت:

فهرست مطالب

جلسه اول؛ مفهوم صبر

تاریخ: 
پنجشنبه, 20 تير, 1392

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1392/04/20، مطابق با دوم رمضان 1434 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

مفهوم صبر

مقدمه: مروری بر گذشته

در جلسات گذشته فرازی از حدیث معراج را تلاوت کردیم و به دنبال آن بحث‌هایی درباره «رضا» و «توكل» که در این فراز در باره آنها بحث شده، مطرح كردیم. آن فراز این بود که پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در شب معراج از خدای متعال سوال کردند: «یَا رَبِّ أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَل؛1 چه کاری بهتر و مطلوب‌تر است؟» خدای متعال در پاسخ فرمود: «لَیْسَ شَیْ‏ءٌ عِنْدِی أَفْضَلَ‏ مِنَ‏ التَّوَكُّلِ‏ عَلَیَّ وَ الرِّضَا بِمَا قَسَمْت‏؛ هیچ چیزی نزد من بهتر از توکل بر من و رضایت به آنچه مقدر كرده‌ام، نیست.» طبعاً، این رفتارِ برتر از کسانی صادر می‌شود که مراتب مقدماتی تکامل را پیموده‌ و به مراحل نهایی كمال رسیده‌اند. با توضیحاتی كه در باره این دو موضوع دادیم، روشن شد برای این که فردی راضی به تقدیرات خدا باشد، شرایط روحی و روانی خاصی لازم است و هر كسی ابتدا به ساکن نمی‌تواند مدعی شود كه من به هر چه خدا تقدیر کرده، راضی هستم. چه بسا در عمل حوادثی پیش می‌آید که شخص رضایت خودش، و حتی گاهی رضایت مردم را بر رضایت خدا مقدم می‌دارد. گاهی انسان می‌داند كه خدا از انجام كاری راضی است، اما مردم او را ملامت می‌کنند یا جامعه آن را نمی‌پسندد؛ مخالفت با خواسته مردم و افکار عمومی و به اصطلاح برخلاف مسیر آب حرکت کردن خیلی مشکل است. گاهی نیز خود فرد خواسته‌هایی دارد كه ارضای آنها با انجام تکلیف الهی نمی‌سازد؛ همه ما نیز كما بیش این مسأله را تجربه کرده‌ایم كه بعضی خواسته‌های ما را خدا نمی‌پسندد، نه تنها نمی‌پسندد، بلكه حتی گاهی از آنها نهی كرده و در برابر انجام آن وعده عذاب می‌دهد، ولی ما خواسته خودمان را بر فرمان الهی مقدم می‌داریم.

«رضا»؛ اوج قله كمال

رسیدن انسان به چنان مرتبه‌ای که به همه دستورات خدا و تكالیفی كه تشریع كرده، راضی باشد، و هم‌چنین در برابر همه تقدیرات الهی در تکوینیات و حوادثی مثل بیماری، فقر، مشكلات اجتماعی و سختی‌ها و دشواری‌های دیگر هیچ نگرانی نداشته باشد و حتی در دل هم از خدا گله‌مند نباشد،‌ خیلی مشكل است. البته خداوند چنین بندگانی دارد که به همه تشریعات او راضی هستند و به آنها عمل می‌کنند، و در برابر تکوینیات و تقدیرات الهی هم هیچ گلایه‌ای ندارند. برای رسیدن به این مقام انسان باید به مرتبه‌ای از یقین برسد كه بداند هیچ یك از حوادث عالم، اعم از آنچه خوشایند اوست و آنچه برایش ناگوار است، بی‌اذن خدا و خارج از تقدیر الهی نیست و به نحوی انتساب به خدا دارد. دسترسی به این اعتقاد و پایبند بودن به آن هم كار آسانی نیست. بسیاری از بزرگان در این مساله که تقدیرات خدا شامل چه اموری می‌شود شبهات و اشکالاتی دارند و برای تقدیرات الهی دایره خاصی را تعیین می‌کنند. اما اگر كسی همه حوادث را مطابق با خواست و اراده خدا دانست و یقین كرد كه در ملک الهی بدون ‌اراده خدا هیچ اتفاقی واقع نمی‌شود، می‌تواند دلش را راضی کند که این تقدیرات را بپسندد و گلایه‌ای نداشته باشد.

کسانی بوده‌اند که شدیدترین مصیبت‌ها را با روی باز استقبال کرده‌اند؛ من مادر شهیدی را می‌شناسم که وقتی به او گفتند: بیا جنازه پسرت را برای آخرین مرتبه ببین! گفت: من فرزندم را در راه خدا داده‌ام؛ چه چیزی را ببینم؟ مادران شهیدی هستند که چند فرزندشان شهید شده، اما با روی گشاده می‌گویند:  كاش فرزند دیگری هم داشتیم و در راه خدا می‌دادیم! رنج بعضی مشكلات از شهید دادن کمتر نیست؛ مادری كه سال‌ها از فرزندش كه به بیماری لاعلاجی مبتلا است، پرستاری می‌كند؛ چنین كسی گویا هر روز فرزندی را در راه خدا داده است. خوشا به حال كسانی كه خداوند به آنها چنین معرفت، ایمان و کمالی را داده است!

شاید این موارد به نظر بعضی افسانه باشد؛ اما خداوند این مقام رفیع را نصیب اولیایش می‌کند. البته این كار بسیار سخت است و کسانی که مراتب متوسط کمال را نپیموده‌اند، به آسانی نمی‌توانند در پی «توكل» و «رضا» كه افضل‌الاعمال است، باشند. چه بسیار افراد باتقوا، متدین، متعبد، اهل عبادت و انجام مستحبات كه در شرایطی نتوانسته‌اند سختی‌ها را تحمل کنند و حرف‌ها و رفتارهای غیر منتظره‌ای از آنها صادر شده است و یا در دل از خداوند گله‌مند شده‌اند. با توجه به این امر این سوال مطرح می‌شود که کسانی که ظرفیت و توان راضی بودن به همه تقدیرات و خواسته‌های خدا را ندارند، چه کنند؟

پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم ضمن روایتی مفصل سفارشاتی به جناب ابوذر فرمودند كه یک جمله آن، این است: «فَإِنِ‏ اسْتَطَعْتَ‏ أَنْ‏ تَعْمَلَ‏ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالرِّضَا فِی الْیَقِینِ فَافْعَلْ وَ إِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَإِنَّ فِی الصَّبْرِ عَلَى مَا تَكْرَهُ خَیْراً كَثِیراً؛2 اگر توانستی کارهایت را با رضا و رغبت برای خدا انجام دهی و به تقدیرات الهی یقین داشته باشی، چنین كن؛ و اگر نتوانستی،‌ در صبر بر آنچه ناخوشایند توست، خیر فراوانی است.» این توصیه پیامبر به ابوذر است، یکی از کسانی که عالی‌ترین مقامات ایمان را کسب کرده و مورد عنایت خاص پیغمبر اکرم و امیرالمومنین سلام‌الله علیهما بوده است؛ اما گویا آن حضرت به این نكته توجه داشتند که شاید حتی كسی مثل ابوذر هم نتواند همه اعمالش را با این ویژگی‌ها انجام دهد. از همین رو می‌فرمایند: «وَ إِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَإِنَّ فِی الصَّبْرِ عَلَى مَا تَكْرَهُ خَیْراً كَثِیراً.» با توجه به این فرمایش پیامبر صلوات‌الله علیه اگر بخواهیم مكارم اخلاقی و رفتاری را درجه‌بندی کنیم، مرتبه نازل‌تر ارزش‌های اخلاقی بعد از «توكل» و «رضا»، «صبر» است. به همین مناسبت اگر خدای متعال توفیق بدهد مقداری در باره این مفهوم اخلاقی از دیدگاه اسلام صحبت کنیم.

كاربردهای قرآنی «صبر»

مفهومی که ما از صبر در ذهن داریم مفهوم ساده‌ای است و شاید تعریف روشنی از آن نداشته باشیم. صبر در نظر ما یعنی این‌كه اگر بلا، گرفتاری، سختی و یا مشكلاتی برای انسان پیش آمد، در برابر آن جزع و فزع نکند و خویشتن‌دار باشد؛ اما واژه «صبر» در قرآن کریم و روایات اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین کاربردی بسیار وسیع‌تر از این دارد و با بررسی آیات و روایات شاید به این نتیجه برسیم كه این واژه تمام ارزش‌های اخلاقی را در برمی‌گیرد.

«صبر» و مشتقات آن بیش از صد بار در قرآن ذکر شده و بعضی از كاربردهای آن با تعبیرات و صدر و ذیلی همراه است که شاید برای كسانی که در مرتبه ضعیفی از ایمان هستند، مواجهه با چنین مفاهیمی تعجب‌آور باشد و باور نكنند كه صبر تا این اندازه مهم باشد. در چهار آیه از قرآن بعد از این‌كه خداوند آیات الهی را می‌شمارد، می‌گوید: «إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ؛3 در این آیات نشانه‌هایی است برای كسانی که اهل صبر و شکر باشند.» در آیه‌ای از قرآن نیز بعد از بیان شمه‌ای از شرح حال حضرت ایوب علیه‌السلام، برای ستایش آن حضرت می‌فرماید: «إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا، نِعْمَ الْعَبْدُ، إِنَّهُ أَوَّابٌ؛4 ما او را صابر یافتیم؛ عجب بنده خوبی!» ظاهراً توصیف آن حضرت به خوبی به واسطه صبر اوست. در آیات دیگری نیز می‌فرماید: «وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ؛5» «إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ؛6» «وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ.7» تعبیرات فراوان دیگری نیز در مدح «صبر» در قرآن کریم آمده است. در سوره عصر هم دو چیز را عامل اصلاح اجتماع معرفی می‌کند و آن این‌که مومنان یك‌دیگر را سفارش کنند به این‌که ملازم حق و اهل صبر باشند. خداوند می‌توانست در این سوره كوچك كه می‌خواهد در آن ابتدا عصاره تعالیم اسلام برای رشد و کمال انسان و وظیفه عمومی هر فرد، و در مرحله بعد، عامل مهم همبستگی اجتماعی و تأثیر و تأثرات بین افراد را بیان كند، امور دیگری مثل توكل، اخلاص و یا تقوا را به عنوان ارزش‌های معنوی معرفی كند؛ اما به جای همه آنها «صبر» را عنوان كرده است.

در چند آیه از قرآن هم خود پیغمبر اکرم صلوات‌الله علیه توصیه به صبر شده است؛ از جمله: «وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ.8» این آیه سرلوحه دعوت پیامبر بود و نشان این است كه یکی از مهم‌ترین اموری که آن حضرت از ابتدا باید به آنها توجه داشته باشد این است که لازمه مسئولیتی که بر عهده‌اش گذاشته شده، صبر كردن به خاطر خدا است. در آیه دیگری نیز می‌فرماید: «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ؛9 مثل پیامبران صاحب عزم صبر داشته باش.» و یا: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ؛10 صبر داشته باش؛ نه مثل صاحب حوت(یعنی حضرت یونس علی نبینا و آله و علیه‌السلام) که وقتی مردم به دعوت او توجه نكردند و آثار عذاب نازل شد، از قومش کناره گرفت.»

مفهوم‌شناسی «صبر»

ما معمولا «صبر» را در مقابل سختی، گرفتاری و مصیبت به کار می‌بریم و وقتی می‌گوییم كسی اهل صبر است، منظور ما این است كه در مقابل مشكلات صبر می‌کند. اما این آیات انسان را وا می‌دارد به این‌كه در باره واژه «صبر» تامل بیشتری داشته باشد. با بررسی کاربردهای این واژه، به خصوص در قرآن متوجه می‌شویم مفهوم آن بسیار وسیع‌تر از مفهوم متعارفی است که ما در ذهن داریم. علاوه بر این‌كه در روایتی از پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین صلوات‌الله علیهما نقل شده که فرمودند: صبر سه قسم است: الصَّبْرُ ثَلَاثَة؛ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ، وَ صَبْرٌ عَلَى‏ الطَّاعَةِ، وَ صَبْرٌ عَنِ‏ الْمَعْصِیَة.11» در این روایت صبر با سه حرف ربط، مشخص و به سه قسمت تقسیم شده است. یعنی این‌كه صبر فقط این نیست که انسان هنگام بلا و مصیبت جزع و فزع نکند. صبر موارد دیگری هم دارد؛ زمانی که انسان انگیزه و رغبت برای گناه پیدا می‌کند، اگر خودش را از گناه حفظ کند، این صَبْرٌ عَنِ‏ الْمَعْصِیَة است. در این تعبیر گویا معنای اِعراض در صبر اشراب شده است. گاهی نیز تکلیف سنگینی مثل جهاد و یا بعضی تكالیف اجتماعی دیگر بر عهده انسان آمده كه انجام آن مشكلات و گرفتاری‌هایی را در پی دارد و بسیاری افراد نمی‌توانند آن را تحمل كنند و به سرانجام برسانند. چنین موقعیتی جای صَبْرٌ عَلَى‏ الطَّاعَةِ است.

معمولا تکالیف اجتماعی تشکیک‌بردار است و مراتبی دارد. فرض کنید قاضی‌ای كه به او پیشنهاد رشوه شده ممكن است در برابر یک میلیون، ده میلیون و یا صد میلیون تومان مقاومت كند؛ اما اگر ده میلیارد تومان به او پیشنهاد شود دست و دلش بلرزد و به گونه دیگری حكم صادر كند. هم چنان‌كه ممكن است فردی در مقابل یک صحنه مهیج خود را كنترل كند، اما در شرایطی که فقط كسی مثل حضرت یوسف می‌تواند از ارتكاب گناه خودداری کند، همین شخص دامن خود را به گناه آلوده كند.

پس صبر، تنها تحمل مصیبت و جزع و فزع نكردن در برابر آن نیست. همه ما در معرض مسائل سخت و تکالیف شرعی كه بعضی از آنها از واجبات مؤکد است، قرار داریم؛ اما گاهی نسبت به آنها دقت لازم را نداریم و در برابر آنها صبر نمی‌كنیم. ممكن است ما قاضی رسمی نباشیم، اما در هر شرایطی باید مراقب باشیم كه حقی ناحق نشود، به کسی ظلم نشود، حق کسی تضییع نشود، در گفتگوهایمان و قضاوت‌هایی که درباره اشخاص داریم مبتلا به قضاوت نادرست نشویم و زود کسی را محکوم نکنیم و یا كسی را بیش از اندازه تحسین نکنیم. در دوران جنگ هشت ساله کسانی بودند که با وجود سن بالا تا آخرین لحظه مقاومت کردند و در برابر همه سختی‌ها خم به ابرو نیاوردند؛ در مقابل، کسانی هم بودند كه همان روزهای اول جنگ در برابر اندك سختی‌ و ناهمواری خود را باختند و به بهانه‌ای از جبهه برگشتند.

از همین مصادیق می‌توان دریافت كه صبر یک مفهوم عام اخلاقی است که ناظر به فعل خاصی نیست؛ بلكه بر خلاف رفتار‌هایی مثل انفاق، سخاوت، راستگویی و یا درستکاری كه عنوان مشخص و تعریف دقیقی دارند و خود آنها مصادیقشان را معرفی می‌کنند، صبر از جمله مفاهیم انتزاعی است که مصادیق متعدد و حتی متغایر نوعی دارد كه از مجموع آنها عنوانی کلی انتزاع می‌شود و فعل خاصی را نشان نمی‌دهد. مثل واژه «تقوا»، به معنای خویشتن‌داری، پروا و یا ترس از خدا، كه عنوانی كلی است و رفتارهای متفاوتی از انجام بعضی كارها مثل خواندن نماز تا ترك بعضی كارها مثل گناهان را شامل می‌شود. واژه «صبر» نیز دایره وسیعی دارد و امور مختلفی را در بر می گیرد.

در لغت‌نامه‌های فارسی در مقابل كلمه «صبر» می‌نویسند: شکیبایی به عنوان اسم مصدر، و یا شکیبیدن به عنوان مصدر. اما به نظر می‌رسد واژه صبر برای ما روشن‌تر از شکیبایی است. یکی از راه‌های کشف معنای یك واژه بررسی موارد كاربرد حقیقی آن و دریافتن مفهوم جامع بین موارد استعمال آن واژه است. با توجه به همین رویه، پس از بررسی موارد استعمال «صبر» متوجه می‌شویم كه این واژه سه گونه کاربرد دارد: 1ـ مواردی كه با «عن» متعدی شده و در برابر معاصی و کارهای زشت به كار رفته است؛ 2ـ مواردی كه در برابر افعال ایجابی با «علی» متعدی شده و معنای مقاومت، پایداری و استقامت است؛ 3ـ تحمل مصیبت‌ها و اتفاقات ناخوشایندی كه برای انسان پیش می‌آید.

با ملاحظه این كاربردها و حذف ویژگی‌های خاص هر یك از آنها متوجه می‌شویم كه جهت مشترکی بین همه آنها وجود دارد كه ریشه اصلی معنای صبر است و آن، این است كه در تمام موارد سه‌گانه، انگیزه یا عاملی وجود دارد که انسان را به سوی کار دیگری می‌كشاند، اما در برابر آن صبر می‌کند. شاید نزدیک‌ترین مفهوم به «صبر» مفهوم «مقاومت» باشد.

به عنوان مثال به این آیات توجه كنید: «بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا یُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ؛12 اگر دشمن ناگهان به شما حمله کرد و شما در مقابل حمله شدید دشمن صبر كنید و تقوا داشته باشید، خداوند پنج هزار فرشته به کمک شما می‌فرستد.» آیا در این آیه معنای «صبر» این است كه جزع و فزع نکنید؟ خیر؛ یعنی: مقاومت کنید. «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ؛13 با فقرایی که صبح و شام خدا را عبادت می‌کنند، باش و آنها را رها نکن.» در این آیه نیز «صبر» به معنی عدم جزع و فزع نیست؛ بلكه یعنی در مقابل پیشنهاد ثروتمندان مقاومت کن و فقرا را رها نكن.

با ملاحظه موارد استعمال «صبر» در می‌یابیم كه ما همیشه با عواملی مواجه هستیم که ما را به جهتی بر خلاف مسیر صحیح دعوت می‌کنند و مقاومت در مقابل این عوامل به «صبر» تعبیر می‌شود. این عامل گاهی درونی است؛ مثل شهوت كه عاملی غریزی است و انسان را به گناه سوق می‌دهد و یا خستگی، بی‌حالی و راحت‌طلبی كه انسان را از انجام كارهای سخت مثل جهاد و مبارزه باز می‌دارد. گاهی نیز این عامل بیرونی است؛ مثل مصیبت‌هایی که ایجاب می‌کند انسان شكوه و بی‌تابی کند و از خود عکس‌العمل تندی نشان دهد. مقاومت كردن در برابر این عوامل «صبر» است.

پس نزدیک‌ترین واژه‌ای که می‌توانیم به عنوان معرف «صبر» در نظر بگیریم، در عربی «مقاومت» و در فارسی «خویشتن‌داری» است. این مفهوم در همه اقسام «صبر» دیده می‌شود. شبیه‌ترین واژه‌ای که در قرآن برای «صبر» به كار رفته، «استقامت» است: «فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ؛14» و یا:«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا؛15» چون در آیات مشابه به‌جای مفهوم «استقامت» و«مقاومت» کلمه «صبر» به کار رفته است.

ان‌شاءالله در جلسات بعد به مصادیق «صبر»، اهمیت آن، و نقش «صبر» در زندگی و تکامل انسان می‌پردازیم.

 و صلی‌الله علی محمد و آله الطاهرین

 


 

1. بحارالانوار، ج74، ص21.

2. مكارم‌الاخلاق، ص 469.

3. ابراهیم(14)، 5؛ لقمان(31)، 31؛ سبأ(34)، 19؛ شوری(42)، 33.

4. ص(38)، 44.

5. بقره(2)، 249؛ انفال(8)، 66.

6. بقره(2)، 153؛ انفال(8)، 46.

7. آل‌عمران(3)، 146.

8. مدثر(74)، 7.

9. احقاف(46)، 35.

10. قلم(68)، 48.

11. كافی، ج 2، ص 91، باب الصبر.

12. آل‌عمران(3)، 125.

13. كهف(18)، 28.

14. شوری(42)، 15.

15. احقاف(46)، 13.