درس دوازدهم: دوران سیاه محمدرضاشاهی؛ جرقه‌های اولیهٔ انقلاب اسلامی

درس دوازدهم:

دوران سیاه محمدرضاشاهی؛

جرقه‌های اولیهٔ انقلاب اسلامی

 

 

از دانشجو انتظار می‌رود که پس از پایان درس بتواند:

1. اقدامات رژیم پهلوی در زدودن احكام و ارزش‌های اسلامی از چهرهٔ جامعه را تشریح و نتیجهٔ آن را تبیین نماید؛

2. نقش امام خمینی(رحمه الله) را در تقویت حوزهٔ علمیهٔ قم نشان دهد؛

3. اقدامات جمعیت فدائیان اسلام را در پیشبرد احكام اسلامی در جامعه ذكر كند؛

4. علل وقوع كودتای 28 مرداد 1332 را تحلیل نماید؛

5. علل حمایت جدی دولت آمریكا از حكومت محمدرضا شاه را تبیین نماید؛

6. علل مطرح شدن طرح اصلاحات ارضی از سوی حكومت محمدرضا شاه را تشریح كند و پیامدهای آن را در جامعه نشان دهد؛

7. مفاد لایحهٔ انجمن‌های ایالتی و ولایتی را بازگو كرده، پیامدهای تصویب آن را در دوران محمدرضا شاه بیان نماید؛

8. انقلاب سفید شاه را ارزیابی نموده، وقایع بعدی مترتب بر آن را تحلیل نماید؛

9. زمینه ها و بازتاب‌های قیام 15 خرداد را نشان دهد؛

10. در مورد كاپیتولاسیون توضیح دهد.

 

 

 

 

این انقلاب حتی با الگوها و انتظارات کسانی که از اوضاع ایران به خوبی مطلع بودند نیز سازگار نبود. در کجای جهان قبلاً دیده شده بود که رهبر یک مذهب جا افتاده، سردمدار پرشور و پرآوازهٔ یک انقلاب علیه یک حکومت سلطنتی شود؛ حاکمی که مدعی حقانیت خود و پیوندش با گذشتهٔ ملی سرزمینش و حقانیت برنامه‌های اصلاحی خویش بود. در کجا قبلاً کسی دیده بود که حکومتی مجهز به میلیاردها دلار تسلیحات نظامی، نیروهای مسلح، پلیس مخفی و آشکار که قاعدتاً همهٔ آنها نیز آمادهٔ استفاده بود، این چنین در مواجهه با شورشهای متناوب، تظاهرات همگانی و وسیع و اعتصابات از پای درآید؟(1)

1. مقدمه

با سپری شدن حکومت دیکتاتوری رضاخان، نوبت به حکومت یکی از خاندان پهلوی به نام محمدرضاشاه رسید. او نیز می‌خواست سیاست‌های مستبدانه و اسلام‌زدایانهٔ پدر خویش را دنبال کند، اما شرایط به گونه‌ای رقم خورد که همین سیاست‌ها منشأ بازتاب‌هایی از سوی مردم و روحانیت گردید و همین امر سبب شد تا جرقه‌های اولیهٔ انقلاب اسلامی در زمان محمدرضاشاه شکل گیرد، هرچند اسلام‌ستیزی رضاخان در زمان قبل از حکومت محمدرضا نیز در شکل‌گیری حرکت‌های اولیهٔ نهضت اسلامی بی‌تأثیر نبوده است.


1. نیکی آر. کدی، ریشه‌های انقلاب ایران، ص15.

نظر به جایگاه ویژهٔ حوادث دوران محمدرضا شاه در ایجاد زمینه‌های اولیهٔ انقلاب اسلامی، جا دارد بخشی از این نوشتار به وقایع مذکور اختصاص یابد و بدین ترتیب، جایگاه اسلام و مکتب، در پیروزی انقلاب اسلامی نمود یابد. در این درس موج اولیهٔ نهضت امام خمینی(رحمه الله) مورد اشاره قرار خواهد گرفت تا نقطهٔ آغازین انقلاب اسلامی بیش از پیش برای خوانندهٔ کتاب ملموس گردد. مهم‌ترین وقایعی که در این دوران بیش از هر چیز دیگری نظرات را به سوی خود جلب می‌کرد، در این درس مورد اشاره قرار خواهد گرفت.

2. تضعیف باورها و ارزش‌های اسلامی از سوی حکومت پهلوی

دستگاه پهلوی برای تثبیت پایه‌های خود و تضعیف باورها و اعتقادات مردم سعی می‌كرد از یك سو با برگزاری جشنواره‌های عظیم فرهنگی و هنری، ایرانِ پیش از اسلام را دارای تمدنی مترقی و پیشرفته قلمداد كند و خود را نیز خلفِ شایستة‌ آن فرهنگِ پیروز بخواند. و از سوی دیگر ورود فرهنگ اسلام به ایران را مایه تباهی و سقوط این تمدن باستانی معرفی كند و به این ترتیب ضربه‌ای دیگر به پیكرهٔ فرهنگ شیعیِ ایران وارد آورَد. چنین بود كه همه‌ساله جشن‌های عظیم شاهنشاهی 2500 ساله و سرانجام، مراسم تاج‌گذاری، با هزینه‌های هنگفت بر پا می‌شد.

تقویت مظاهر فساد و فحشا‌ نیز از جمله راهكارهایی بود كه حكومت پهلوی برای بقای خود به كار می‌برد. روی آوردن مردم ـ به‌ویژه جوانان ـ به فساد و فحشا، تضعیف باورها و غیرت دینی را به همراه می‌آورد و این امر موجب می‌شد كه مردم به دین و مرجعیت شیعه ـ به منزله بزرگ‌ترین مخالف رژیم ـ بی‌اعتنا شوند و از سوی دیگر نیز چنین جامعه‌ای با فرهنگ غرب و محصولاتِ آن بسیار سازگار می‌شد.

حکومت پهلوی تلاش کرد با جلوگیری از تکامل و تحول در حوزه‌های علمیه و نیز تحت فشار قرار دادن روحانیت، گامی به سوی محو ارزش‌ها و احکام اسلامی در جامعه

بردارد. البته با پیروزی انقلاب اسلامی این نقشه عملی نشد و با این حرکت اجتماعی، جان تازه‌ای به این نهاد دینی دمیده شد.

رضاخان و به تبع او، فرزندش، محمدرضاشاه، تلاش فراوانی صورت دادند تا مظاهر فساد و فحشا را در جامعه گسترش دهند و از این طریق، با مشغول ساختن قشر عظیمی از جمعیّت کشور به این مسایل، زمینهٔ ثبات حکومت خود را فراهم سازند. به نظر شما، چرا آنان در سیاست‌های خود در این زمینه ناکام ماندند و نتوانستند تجربهٔ آتاتورک را در ایران تکرار کنند؟ تبعات چنین سیاستی در ایران چه بود و چه بازتاب‌هایی را به همراه داشت؟ در این زمینه با دوستان خود به گفت‌وگو بنشینید.

3. تقویت حوزهٔ علمیه قم

حرکت سیاسی امام خمینی(رحمه الله) بدون احیای حوزه‌های علمیه امکان نداشت و ضرورت گسترش معارف عظیم اسلامى در یك سطح وسیعی، به شدت، احساس می‌گردید. امام خمینی(رحمه الله) که از همان ابتدا به نقش عظیم حوزه‌ها در این جهت پی برده بود، چشمان خود را بدین سمت معطوف ساخته بود. امام شخصیت‌هاى بزرگ روحانىِ آن زمان در قم را برای آغاز حرکت سیاسی کافی نمی‌دانست و از نظر ایشان، نیاز به شخصیتی بود که بتواند حركت روحانیت را به دست گیرد و محوریتی را به وجود آورد و او كسى جز آیت‌الله بروجردى (رحمه الله) نبود. امام به كمك دوستان خود، مقدماتى را فراهم ساخت تا ایشان از بروجرد به قم آمده، در آن‌جا سکونت کنند و در ضمن، حوزه‌هاى علمیهٔ قوی‌اى را پایه‌گذارى كنند و پرچم روحانیت را به دست گیرند.

شایدهیچ كس به اندازه امام درایجاداین مرجعیت متمركزمؤثر نبود، ولى او به هیچ وجه

خود را مطرح نمی‌ساخت. پس از تثبیت مرجعیت آیت‌الله بروجردى در قم، به منظور رشد اجتماعی حوزه‌ها، امام خمینی(رحمه الله) نیز به تشكیل جلسات بحث و درس پرداخت و بنیه علمى این حوزه را تقویت و آرام آرام شاگردانى را تربیت كرد كه فكر صحیح اسلامى با گرایش سیاسى و اجتماعى را ترویج نمایند. به هر حال در طول حیات آیت‌الله بروجردى، امام به تقویت بنیه علمى حوزه و تقویت شاگردان و به اصطلاح كادرهاى آینده حكومت اسلامى پرداخت.

4. شکل‌گیری جمعیت فدائیان اسلام

انگیزهٔ جمعیت انقلابی فدائیان اسلام، که توسط سید مجتبی نواب صفوی تأسیس گردید، انگیزهٔ سیاسى محض نبود، بلکه حرکت اولیهٔ آنان یک حركت دینى محض بود. نواب صفوی که در نجف در حال تحصیلات دینی خود بود، پس از مشاهدهٔ مقالهٔ کسروی در روزنامهٔ اطلاعات، که در آن طعن‌های فراوانی به اسلام زده شده بود، به منظور مبارزه با كسروى به ایران آمد. پس از اطمینان نواب نسبت به مرتد بودن او و نیز پس از تماس‌هایی که با برخی از علمای بزرگ آن زمان داشت، تصمیم گرفت حكم خدا را درباره او اجرا كند. بنابراین قتل کسروی یك حركت سیاسى نبود و كسروى نیز یك شخصیت سیاسى و یا رهبر یك حزب خاص نبود.

نواب صفوی، از یک سو، به دلیل انسى كه با بسیارى از علماى بزرگ همچون علامهٔ امینى و آیت‌آلله مدنى داشت، معارف اسلامى را به خوبی فرا گرفته بود و از دیگر سو، به واسطهٔ دارا بودن ویژگى‌هاى خاص روحى، از شجاعت و شهامت لازم برای عمل به فریضهٔ امر به معروف و نهی از منکر برخوردار بود؛ از این‌رو، پس از تشخیص وظیفهٔ شرعی، به آن جامهٔ عمل پوشاند و کسروی را ترور کرد.

اقدام مهم دیگر جمعیت فدائیان اسلام، قتل رزم‌آرا بود. وی برای سرکوبی نهضت ملی

ایران، که در آن زمان به اوج خود رسیده بود، بسیار تلاش می‌کرد. از این رو، در 16 اسفند 1329، خلیل طهماسبی ـ یکی از اعضای این جمعیت او را به قتل رساند و به این ترتیب، استعمارگران انگلیسی یکی از عوامل داخلی خود را از دست دادند و همین امر زمینه را برای ملی شدن صنعت نفت فراهم ساخت. در سایهٔ مجاهدت‌های اعضای این جمعیت بود که در دل خیانتکاران و مخالفان ملی شدن صنعت نفت هراس افتاد و آنان که بیم از جان خود داشتند، مجبور به همراهی با مردم در این زمینه شدند و همین امر نهضت ملی شدن صنعت نفت را در 29 اسفند 1329 به همراه داشت. جریان از این قرار بود که کمیسیون نفت مجلس آن زمان، که در رأس آن دکتر محمد مصدق قرار داشت، تحت چنین فضایی ناچار گردید تا ملی شدن صنعت نفت را تصویب نماید و ضمن گزارشی از مجلس بخواهد که برای تعیین شیوهٔ اجرای اصل ملی شدن، مأموریت کمیسیون را دو ماه تمدید نماید. مجلس شورا هم در 24 اسفند و مجلس سنا در 29 اسفند گزارش را تصویب کرد و صنعت نفت ایران پس از پنجاه سال ملی گردید.

در حال حاضر، برخی از وابستگان به گروه‌ها و احزاب خاص، در داخل کشور تلاش می‌کنند با معرفی شهید نواب صفوی و همراهان او به عنوان تروریست، حرکت انقلابی آنان را زیر سؤال برند و از سوی دیگر، نقش این جمعیّت را در ملّی شدن صنعت نفت انکار نمایند. به نظر شما، این دسته از نویسندگان، از طریق تحریف تاریخ انقلاب اسلامی، چه هدفی را دنبال می‌کنند؟ استدلالات و ادلهٔ آنان را به دست آورید. آیا استدلال‌های آنان شما را قانع می‌سازد؟ در این زمینه نظر دوستانتان را نیز جویا شوید.

5. کودتای 28 مرداد 1332

با رشادت‌هایی که مردم و روحانیت مبارز به رهبری آیت‌الله کاشانی صورت دادند و نیز

در سایهٔ اقدام انقلابی جمعیت فدائیان اسلام در به قتل رساندن رزم‌آرا، نهضت ملی شدن صنعت نفت به بار نشست. پس از آن و به دنبال قدرت یافتن مردم و نیروهای مذهبی، دکتر محمد مصدق با رأی اکثریت نمایندگان مجلس به نخست‌وزیری رسید. تودهٔ مردم به رهبری آیت‌الله کاشانی دولت مصدق را مورد حمایت خود قرار می‌دادند و به‌همین خاطر در این دوران شاهد اوج اقتدار دولت مصدق هستیم. اما به ناگاه در 25 تیر 1331، و به دنبال رد درخواست مصدق از سوی شاه مبنی بر تفویض وزارت جنگ به او، وی، بدون مشورت با دیگر سران نهضت، از سمت خود استعفا داد و همین امر زمینه را برای روی کار آمدن احمد قوام فراهم ساخت و بدین ترتیب خواستهٔ آمریکا و انگلیس تأمین گردید.

آیت‌الله کاشانی که رهبری حرکت‌های مردمی را بر عهده داشت به افشای ماهیت قوام پرداخت و در نتیجهٔ قیام 30 تیر آن سال، پیروزی بزرگی برای مردم حاصل شد و مجلس شورا احمد قوام را به دلیل کشتار دسته جمعی، مفسد فی‌الارض شناخت و از سوی دیگر به دکتر مصدق اختیارات 6 ماهه داد. اما انتصابات سؤال برانگیز مصدق پس از 30 تیر و سیاست ضدیت با روحانیت منجر به تضعیف موقعیت دولت در میان مردم و نیروهای مذهبی گردید. کار بدان‌جا کشیده شد که وی مجلس را منحل کرد و نامهٔ مشفقانه و در عین حال هشدار دهندهٔ 27 مرداد آیت‌الله کاشانی را مورد بی‌اعتنایی قرار داد. و سرانجام زمینه برای کودتای انگلیسی ـ آمریکایی 28 مرداد 1332 فراهم گردید و با این کودتا نهضت مردمی فروکش کرد.(1) با انجام کودتا، زاهدی منصب نخست‌وزیری را در دست گرفت و مصدق راهی بازداشتگاه گردید و شاه نیز به ایران بازگشت و از آن پس سیاست‌های آمریکا و انگلیس در ایران به اجرا درآمد.


1. سید جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص463 ـ 510.

با تحقق کودتای 28 مرداد، دولت قانونى آن زمان سرنگون گردید و 25 سال بر عمر غاصبانه خاندان پهلوى افزوده شد. به نظر شما چه درس‌های فراموش ناشدنی را می‌توان از این کودتا گرفت؟ شما در تحقق این کودتا، چه عواملی را دخیل می‌دانید؟ در این زمینه با دوستان خود

گفت‌وگو کنید.

6. تغییر تاریخ هجری شمسی به شاهنشاهی

رژیم پهلوی با افتخارآمیز خواندن پیشینهٔ سلسله‌های پادشاهی در ایران باستان، به نام احیای فرهنگ اصیلِ ایران، تاریخِ رسمی كشور را كه بر مبنای هجرت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از مكه به مدینه و نماد رسمیت دین اسلام در ایران بود، تغییر داد. بر این اساس، تاریخ 2500 سالهٔ شاهنشاهی به نشانهٔ پیوند سلطنت پهلوی با سلسله‌های پادشاهی پیش از اسلام، با افزودن عدد 35 (سال‌های حكومت رژیم پهلوی)، به تاریخ رسمی ایران تبدیل شد. برای تثبیت این وضع نیز تلاش‌های فراوانی صورت گرفت؛ از جمله كتاب‌های درسی و غیر درسی، همگی با تاریخ شاهنشاهی به چاپ رسید؛ رسانه‌های جمعی اخبار و برنامه‌هایشان را بر این اساس پخش می‌كردند و تمام اسناد رسمی و دولتی با تاریخ جدید به ثبت می‌رسید.

7. ارائهٔ دکترین امنیت ملی از سوی آمریکا و انگلیس به ایران

موقعیت استراتژیك ایران در منطقهٔ خاورمیانه و همچنین منابع سرشار طبیعی و نیز بازار مصرف گستردهٔ آن از دیرباز این كشور را به كانون توجه و طمع قدرت‌های بیگانه بدل ساخته بود. لشكر‌كشی‌ها و مداخله‌جویی‌های روس‌ها، پرتغالی‌ها، انگلیسی‌ها و امریكایی‌ها در ایران گواه این مدعاست.

كوتاه‌ترین و كم‌هزینه‌ترین راه برای رسیدن به این هدف‌ها، رویِ كار آوردن حكومتی دست‌نشانده در ایران بود، و بر همین اساس با تلاش قدرت‌های بیگانه ـ و به‌ویژه انگلستان ـ رژیم پهلوی به قدرت رسید. پس از كودتای 28 مرداد نیز، كه عملاً امریكایی‌ها جایگزین انگلیسی‌ها شدند و عنان رژیم پهلوی را در دست گرفتند، این وضع ادامه یافت و حكومت ایران همچنان آلت دست ابرقدرت جدید و برخی قدرت‌های دیگر بود.

با توجه به آنچه گذشت، اگر قدرت‌های بیگانه می‌توانستند امنیت داخلیِ ایران را به نفع رژیم حفظ كنند و نیز قدرت نظامی و سیاسی دستگاه پهلوی را تا حد لازم ارتقا بخشند، اهداف سه‌گانهٔ آن‌ها تحقق می‌یافت؛‌ یعنی از سویی بر منابع و معادن سرشار ایران سلطه می‌یافتند و بازار مصرف بزرگی برای محصولاتشان می‌گشودند و از سوی دیگر می‌توانستند از طریق نیروی نظامی ایران، تمام حركت‌های اسلام‌خواهانه و استقلال‌طلبانه را سركوب و متوقف سازند.

چنین بود كه ایران به منزلهٔ ژاندارم منطقه انتخاب شد و پس از خروج نیروهای انگلستان از خلیج فارس (در سال 1350)، مسؤولیت امنیت منطقه بر عهده آن قرار گرفت.(1) سركوب شورش فراگیر در منطقهٔ «ظفار» كشور عمان، كه تا دو سال (1352ـ1354) به طول انجامید، از جمله اقدامات حكومت پهلوی در این زمینه بود.(2)

در حوزهٔ سیاست داخلیِ ایران نیز، جان اف. كندی ـ رئیس جمهور وقت امریكا ـ معتقد بود برای حفظ موقعیت رژیم پهلوی باید اقداماتی صورت گیرد كه مانع قیام‌های مردمی شود. به این منظور دولت‌های امریكا و انگلستان طرح‌های چندگانه‌ای با عنوان «دكترین امنیت ملّی»‌ به دولت ایران ارائه كردند كه ضمن تأمین هدف فوق، منافع چندجانبة‌


1. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: خاطرات ارتشبد حسین فردوست، ج 1، ص 559 ـ 560.

2. همان، ص 56.

استعماری آنان را نیز برآورده می‌‌ساخت.(1) طرح اصلاحات ارضی و لایحهٔ انجمن‌های ایالتی و ولایتی، از مفاد این دكترین است كه به آن‌ها اشاره خواهد شد.

الف ـ طرح اصلاحات ارضی

پس از رحلت زعیم بزرگ، حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی(رحمه الله)در فروردین ماه 1340 ش. حكومت پهلوی از خلأ بزرگی كه در مرجعیت متمركز و پرقدرت شیعه ایجاد شده بود، بهره جست و دست به كار تصویب و اجرای طرح‌های دكترین امنیت ملّی شد. طرح اصلاحات ارضی، كه محمّدرضا پهلویاز آن به عنوان یكی از بزرگ‌ترین افتخارات خود در راه نجات ملّت ایران یاد می‌كرد، از جمله سیاست‌های دولتمردان امریكا و به‌خصوص جان ‌اف.‌ كندی بود.(2) مدافعان این طرح، هدف آن را برقراری مساوات و بازگرداندن زمین‌های كشاورزی به صاحبان اصلی آن‌ها؛ یعنی كشاورزانِ زحمتكش، می‌خواندند و نوید می‌دادند با اجرای آن كشاورزی و اقتصاد ایران رونقی فراوان می‌گیرد.

سرانجام طرح اصلاحات ارضی در تاریخ 20 دی‌ماه 1340 ـ ده ماه پس از رحلت آیت‌الله العظمی بروجردی(رحمه الله)ـ به تصویب هیأت دولت رسید. اما چندی پس از اجرای این طرح، درست برخلافِ شعارهای طرفدارانِ آن، كشاورزان روز به ‌روز فقیرتر شدند و رفته‌رفته به ناچار زمین‌ها و روستاهایشان را رها كردند و برای یافتن كار و كسب درآمد به شهرها پناه بردند. به این ترتیب كشاورزی ایران در مدتی كوتاه نابود گشت و گندم و گوشت، جزو واردات اصلی كشور شد.(3)


1. حسین فردوست در كتاب خاطرات خود، شانزده فقره از دكترین امنیت ملّی را كه به دست محمّدرضا پهلوی در ایران اجرا شد، نام برده است (حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: خاطرات ارتشبد حسین فردوست، ج 1، ص 282ـ287).

2. همان، ص 273‌ ـ 274.

3. همان، 273 ـ 275.

تلاش دشمن این است كه برای متلاشی ساختن نظام، زمینه‎ای فراهم سازد كه مردم برای به دست آوردن نان خود معطل بمانند. البته كار ساده‎ای نخواهد بود كه یك كشور 60 میلیونی را، با آن مردمان سخت‎كوش و قانع و آن خاك‌های حاصل‎خیز و منابع غنی، به این روز بیندازند. به هر حال، دشمن تلاش خواهد كرد علی‎رغم وجود این همه ثروت، مردم را به نان شب خود محتاج كند و برای رسیدن به این هدف، هر روز نقشهٔ تازه‎ای خواهد كشید. برنامهٔ اصلاحات ارضی كه در زمان رژیم پهلوی، از سوی آمریكا به ایران پیشنهاد شد، در راستای همین هدف بوده است. هرچند در ظاهر اسم اصلاحات ارضی بر آن گذاشته شد و نوید مالك شدن كشاورزان داده شد، لیكن در واقع برنامه‎ای از پیش طراحی شده برای محتاج ساختن مردم و كشور به آمریكا بود.

سرانجام، این طرح، كشوری كه خود صادر كنندهٔ غلات بود را برای تهیهٔ نان، محتاج آمریكا كرد. این طرح در ابتدا، با ظاهری فریبنده، و به نام كمك به كشاورزان و طبقهٔ محروم مطرح گردید، لیكن همین طرح، دامی برای ویران ساختن كشاورزی كشور بود؛ زیرا كسانی كه سرمایه‎ای برای تهیهٔ مزارع بزرگ و مكانیزه كردن كشاورزی نداشتند، در این طرح فدا گردیدند.

ب ـ لایحهٔ انجمنهای ایالتی و ولایتی

شش‌ماه بعد، در تیرماه 1341ش. امیراسدالله­عَلَم پس از دكتر امینی، به­ نخست‌وزیری­ رسید. علم، لایحهٔ انجمن‌های ایالتی و ولایتی را به كابینه برد و به تصویب رساند. در متن تصویب‌نامهٔ این طرح،‌ قید «اسلام» از جمله شرایطِ انتخاب‌كنندگان و انتخاب‌شوندگان حذف شده بود.(1) همچنین سوگندنامهٔ منتخبانِ مردم درمجلس شورای ملّی نیز تغییریافته بود. به این ترتیب


1. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج1، ص 166.

نمایندگان موظف شده بودند به جای سوگند به قرآن، به «كتاب آسمانی» قسم یاد كنند.(1) البته توجیه طراحان و مدافعان لایحه این بود كه چون برخی نمایندگان منتخب مردم از اقلیت‌های مذهبیِ مسیحی، كلیمی یا زرتشتی خواهند بود، موظف ساختن آنان به سوگند با قرآن بی‌معناست. بنابراین برای متن سوگندنامه باید عنوان عامی مانند «كتاب آسمانی» انتخاب شود كه شامل كتاب مقدس هر دینی باشد، و به این ترتیب زمینهٔ رسمیت یافتن مسلك‌هایی مانند بهائیت و سوگند خوردن به كتاب‌هایی همچون «ایقان» و «بیان» نیز پدید می‌آمد.

پس از تصویب لایحة‌ مزبور، رسانه‌های جمعی متن آن را قرائت كردند و تبلیغات گسترده‌ای در این باره به راه افتاد. امام خمینی(رحمه الله) اولین كسی بود كه به رغم ظاهر موجّه و فریبندهٔ این مصوبه، توطئه خطرناكِ نهفته در آن را دریافت. ایشان با شناختی كه از بانیان و طراحانِ اصلی این‌گونه مصوبات داشت، می‌دانست تصویب و اجرای این طرح‌ها در ایران و دیگر كشورهای اسلامی مقدمه‌ای است برای از میان برداشتن نام اسلام و استقرار حكومت‌های لائیك و دین‌ستیز. به این دلیل، امام خمینی(رحمه الله) از راه‌های مختلف و در قالب بیانیه و سخنرانی، با اجرای این طرح مخالفت كرد. با تدبیر و روشنگری ایشان، در تاریخ 16 مهرماه 1341 اولین جلسهٔ مشورت و تصمیم‌گیریِ مراجع تقلید و برخی دیگر علما در منزل مرحوم آیت‌الله حائری، مؤسس حوزهٔ علمیهٔ قم تشكیل و تصمیمات ویژه‌ای برای مقابله با این اقدام دولت و رژیم پهلوی گرفته شد.(2)

امام خمینی(رحمه الله) همچنین با ارسال تلگراف برای محمّدرضا پهلوی(3)و نیز اسدالله علم(4) تصویب و اجرای این طرح را خلاف شرع وقانون اساسی خواند و با آن مخالفت كرد. ایشان


1. همان.

2. همان، ص 172 و: سید جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، ص 376.

3. امام خمینی، صحیفه امام (بیانات، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، احکام، اجازات شرعی و نامه‌ها)، ج1، ص 78.

4. همان، ص 80.

همچنین با تلاشی خستگی‌ناپذیر شب‌ها تا هنگام سحر برای علمای شهرستان‌های دیگر نامه‌نگاری می‌كرد و آنان را از جنبه‌های دین‌ستیزانه و استعماری این ماجرا آگاه می‌ساخت. امام خمینی(رحمه الله) از سوی دیگر با ایراد سخنرانی و صدور اعلامیه، از توطئه رژیم بر ضد اسلام و مملكت پرده برمی‌داشت و در این باره به مردم ایران و مسلمانان هشدار می‌داد.(1)

با تلاش‌های بی‌وقفهٔ امام و موضع‌گیری‌ها و مخالفت‌های صریح علمای دینی، موج انتقادها علیه مصوبهٔ انجمن‌های ایالتی و ولایتی بالا گرفت. دولت عَلَم نیز در مقابل، با صدور اعلامیه‌ای تهدید‌آمیز، به مخالفان دربارهٔ عواقب اقداماتشان هشدار داد.(2) اما بی‌اعتنایی امام، مراجع و مردم به این تهدید و گسترش دامنهٔ اعتراضات علیه دولت، سرانجام عَلَم را وادار به عقب‌نشینی كرد. هیأت دولت در تاریخ هفتم آذرماه 1341 جلسه تشكیل داد و مصوبة‌ خود را رسماً لغو كرد و با فرستادن تلگراف‌هایی برخی مراجع را از این تصمیم خود آگاه ساخت.(3) عقب‌نشینی دولت علم، با آن‌كه اقدامی تاكتیكی به شمار می‌آمد، پیروزی بزرگی برای مرجعیت، روحانیت و مردم بود؛ زیرا آنان توانسته بودند به رغم تهدید رژیم، مصوبهٔ رسمیِ دولت را بی‌اعتبار و الغا سازند.(4)

8 . انقلاب سفید شاه

42 روز بعد از لغو تصویب‌نامهٔ انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی از جانب نخست‌وزیر و


1. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج1، ص178.

2. سید جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص 380ـ 387.

3. همان، ص 385.

4. اسدالله علم، روز شنبه 1341/07/10 در مصاحبه با خبرنگاران‌گفت: «هیأت دولت تصویب نمود ‌كه مقررات تصویب‌نامه شانزدهم مهر 1341 مربوط به انتخابات انجمن‌های ‌ایالتی‌ و ولایتی قابل ‌اجرا نخواهد بود. دولت از آقایان علما، كه در حفظ امنیت كوشیده‌اند و... تشكر می‌كند» (روزنامه‌های كیهان و اطلاعات، 1341/07/10).

هیأت دولت، شخص شاه وارد میدان شد. محمّدرضا پهلویدر سخنرانی رسمی خود، در 19 دی‌ماه 1341، از طرح جدیدی با عنوان «انقلاب سفید» سخن گفت. او تصمیم گرفته بود طرح خود را در قالب شش لایحه به رأی عمومی مردم بگذارد و به این ترتیب، مانع شود كه طرح جدید دچار سرنوشتِ مصوبهٔ شكست‌خوردهٔ قبل گردد.(1)

محمدرضا پهلوی،طرح امریكایی‌اش را در شش مادّه به شرح ذیل پیشنهاد كرد:

1. الغای رژیم ارباب ـ رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران بر اساس لایحة‌ اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب 19 دی‌ماه 1340 و ملحقات آن؛

2. تصویب لایحهٔ قانونی ملّی كردن جنگل‌ها در سراسر ایران؛

3. تصویب لایحهٔ قانونی سهام كارخانجات دولتی به منزله پشتوانهٔ اصلاحات ارضی؛

4. تصویب لایحه قانونی سهیم كردن كارگران در منافع كارگاه‌های تولیدی و صنعتی؛

5. لایحهٔ اصلاحی قانون انتخابات؛

6. لایحهٔ ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.(2)

بعدها نیز، شاه رفته‌رفته بر مفاد این طرح ‌بندهایی افزود و اصول آن را به 21 اصل رسانید و با افزوده شدن هر اصل رسانه‌های جمعی و روزنامه‌ها و جراید، هفته‌ها به تحسین و تمجید نبوغ پادشاه ایران می‌پرداختند. برای نمونه یكی از این اصل‌ها «تأسیس سپاه دین» بود. بنا بر این بند، سازمان اوقاف، آقایان نصیر عصار و منوچهر آزمون(3) ـ از سران معروف ساواك ـ را مأمور كرد كه به تقویت مبانی دینی مردم در سراسر كشور بپردازند!(4)


1. سید جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص 10.

2. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج1، ص 249.

3. منوچهر آزمون از اعضای ساواك بود كه در دولت هویدا به معاونت نخست‌وزیر و ریاست اوقاف دست یافت (حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: خاطرات ارتشبد حسین فردوست، ج 1، ص 275).

4. سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 10 ـ 11.

انقلاب سفید شاه،‌ كه با ادعاها و شعارهای جذاب و فریبنده‌ای آراسته شده بود، از سویی پاره‌ای از احكام شریعت اسلام را مخدوش می‌ساخت و از سوی دیگر زمینهٔ تسلط بیشترِ دولت‌های بیگانه و به‌ویژه طراح اصلی انقلاب سفید، یعنی امریكا را بر كشور فراهم می‌ساخت. این بار نیز امام خمینی(رحمه الله)، به مطامع طراحان انقلاب سفید شاه پی برد،(1) و به افشاگری دربارهٔ باطن خطرناک آن، كمر بست. ایشان با فرستادن نامه و شاگردان خود نزد شخصیت‌های مذهبی و رایزنی‌های فراوان با آنان، توانست مراجع و علمای برجستة‌ داخل و خارج كشور را متوجه خطرهای بزرگ این طرحِ رژیم كند. به این ترتیب امام و دیگر مراجع موضع مخالف خویش را به طور صریح و مشروح، در قالب اعلامیه، پاسخ به سؤالات و استفتائات و... به اطلاع مردم می‌رساندند. از جمله مراجع بزرگواری كه با انقلاب سفید شاه مخالفت كردند می‌توان از مرحوم آیت‌الله العظمی حاج سید احمد خوانساری نام برد. ایشان در اعلامیهٔ مشتركی كه با مرحوم آقای بهبهانی صادر كردند، شركت در رفراندوم شاه را در حكم مبارزه با امام زمان قلمداد كردند.(3)

اما به رغم تحریم‌های صریح مراجع بزرگی چون امام خمینی و آیت‌الله سید احمد خوانساری(رحمهما الله) و مخالفت‌ها و اعتراضات مردم و پاره‌ای از احزاب سیاسی، رژیم در ششم بهمن‌ماه 1341 ش. رفراندومی فرمایشی ترتیب داد و پس از آن، «انقلاب سفید شاه و مردم» را قانونی و قابل اجرا خواند. دلیل اصلی مخالفت‌ها با این رفراندوم، که در اوج اختناق


1. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج1، ص 256.

2. همان، ص 322 و: سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 14.

3. همان، ص 14 ـ 19.

رژیم شاهنشاهی انجام می‌گرفت، چیزی جز آن نبود که مراجع عظام و پرچمدار این مبارزات، حضرت امام خمینی(رحمه الله)، با روشن‌ضمیری و بینش الهی خاص خویش دریافته بودند که علاوه بر این‌که چنین رفراندومی به نفع سلطهٔ آمریکا بر کشور است و راه نفوذ بیگانه را به کشور هموار می‌سازد، صدها مفسدهٔ دیگر نیز بر آن مترتب می‌شود.

9. فاجعهٔ مدرسهٔ فیضیه

پس از برگزاری رفراندومِ شاه، موضع‌گیری‌ها و مخالفت‌های رهبران مذهبی و اعتراضات فراگیر مردم در برابر اقدامات دین‌ستیزانه رژیم بالا گرفت؛ به گونه‌ای كه رفته‌رفته موجودیت حكومت پهلوی ـ مسؤول اجرای دكترین امنیتِ ملّیِ جان ‌اف‌. كندی و نیز مأمور تأمین امنیت و مطامع امریكا و انگلیس در منطقه ـ به خطر می‌افتاد. بنابراین رژیم بر آن شد تا ضرب‌شستی به روحانیون و مردم نشان دهد و اعتراضات آنان را سركوب كند. این كار روز دوم فروردین 1342 و با هجوم وحشیانهٔ مزدورانِ حكومت، به مدرسهٔ فیضیه انجام گرفت.

عصر روز دوم فروردین 1342 (25 شوال 1382 ق) به مناسبت شهادت امام صادق(علیه السلام) از سوی مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی در مدرسهٔ فیضیه مراسم عزاداری بر پا شده بود. با آغاز مراسم، گروهی از مأموران، با لباس‌های مبدّل و یك‌رنگ وارد مدرسه شدند و به طور پراكنده بین جمعیت نشستند و با صلوات فرستادن‌های پی‌درپی نظم جلسه را بر هم زدند. سخنرانِ مجلس از مردم خواست كه صلوات بی‌جا نفرستند، اما آنان همچنان به كار خود ادامه دادند. كه باعث اعتراض برخی طلاّب شد، و پس از این اعتراض، مأموران به ایشان هجوم بردند و ضرب و شتم مردم آغاز شد.

مردمِ حیرت‌زده كه دلیلِ این حمله و گریزها را نمی‌دانستند با ترس و وحشت به سوی در‌های خروجی گریختند. مزدوران رژیم نیز با فریادهای «جاوید شاه» همچنان به

طلاّب و مردم هجوم می‌بردند. پس از مدتی كوتاه، نیروهای شهربانی با لباس ویژه و مسلحانه وارد مدرسه شدند و مردم را به گلوله بستند. مأموران به طبقه‌های بالا هجوم بردند و طلبه‌های بی‌گناه را از حجره‌هایشان بیرون كشیده، با ضرب و شتم به حیاط مدرسه پرتاب كردند. پس از ساعتی سراسر مدرسه از زخمی‌ها و اجساد شهدای بی‌گناه پوشیده شده بود. وسایل و لباس‌ها و كتاب‌های طلاّب را در حیاط مدرسه به آتش كشیدند.

همزمان با این جنایات، هزاران نفر از مردمی كه در میدان آستانه، تجمع كرده بودند به ضرب باتوم و به كمك گاز اشك‌آور و سرنیزه پراكنده شدند. روز بعد نیز مزدوران ساواك به مدرسهٔ فیضیه حمله كردند و با ضرب و شتم طلاّب، گروه دیگری را مجروح ساختند. در همین روزها طلاّب مدرسهٔ طالبیهٔ تبریز هم به بهانه نصب اعلامیهٔ امام خمینی(رحمه الله) بر دیوار مدرسه‌شان آماج یورش مأموران رژیم قرار گرفتند.(1) به این ترتیب محمّدرضا پهلوی،با اقدام خشونت‌بار خود روحانیت و مردم را از مخالفت با حكومت بر حذر داشت.

دستگاه پهلوی قصد داشت با این هجوم‌ها و قتل عام‌ها مردم و رهبران دینی،‌ به‌ویژه امام خمینی(رحمه الله) را از ادامهٔ مبارزات باز دارد؛ اما این اقدامات، آتشِ دین‌خواهی و ظلم‌ستیزی مردم و رهبرانشان را تیزتر كرد. مراجع تقلید و بزرگان حوزهٔ علمیه، اقدامات وحشیانهٔ رژیم را محكوم كردند و با صدور اعلامیه و ایراد سخنرانی، از چهرهٔ واقعی حكومت پهلوی و نقشه‌های آنان بر ضد اسلام و مسلمانان پرده برداشتند. مردم نیز به صحنه آمدند، و احزاب و جمعیتهای سیاسی ـ مذهبی، وعّاظ، نویسندگان و شاعران مسلمان نیز با آنان همصدا شدند. امام خمینی(رحمه الله) ضمن سخنرانی و صدور اعلامیه و محكوم كردن اقدامات رژیم، تلگراف تسلیت مراجع و دیگران را پاسخ گفت و با شركت در مراسم سوگواری شهدای فیضیه از همه مردم قدردانی كرد.(2)


1. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج1، ص 376 ـ 365.

2. امام خمینی(رحمه الله)، صحیفهٔ امام (بیانات، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، احکام، اجازات شرعی و نامه‌ها)، ج1، ص 167 ـ 183.

حضرت امام در پاسخ به تلگراف تسلیت علمای تهران چنین نوشت:

«حملهٔ كماندوها و مأمورین انتظامی دولت با لباس مبدّل و به معیّت و پشتیبانی پاسبانها به مركز روحانیت، خاطراتِ مغول را تجدید كرد؛ با این تفاوت كه آنها به مملكت اجنبی حمله كردند و اینها به ملّت مسلمان خود و روحانیین و طلاّب بی‌پناه. در روز وفات امام صادق(علیه السلام) با شعار جاوید شاه به مركز امام صادق(علیه السلام) و به اولاد جسمانی و روحانی آن بزرگوار حملهٔ ناگهانی كردند و در ظرف یكی دو ساعت، تمام مدرسه فیضیه، دانشگاه امام زمان(علیه السلام) را با وضع عجیبی در محضر قریب بیست هزار مسلمان غارت نمودند و درب‌های تمام حجرات و شیشه‌ها را شكستند. طلاّب از ترس جان، خود را از پشت‌بامها به زمین افكندند، دستها و سرها شكسته شد؛ عمامهٔ طلاّب و سادات ذریهٔ پیغمبر را جمع نموده، آتش زدند؛ بچه‌های شانزده ـ هفده ساله را از پشت‌بام پرت كردند؛ كتابها و قرآنها را، چنانكه گفته شد، پاره كردند...».(1)

10. دستگیری امام خمینی(رحمه الله) و کشتار 15 خرداد

با فرا رسیدن عاشورای 1383 ق، امام خمینی(رحمه الله) در عصر 13 خرداد 1342، به فیضیه آمد و در جمع هزاران نفر از مردمی كه از تهران و دیگر شهرستان‌ها و روستاها به قم آمده بودند سخنرانی پرشوری كرد و وضعیت زمانهٔ خود را با روزگار امام حسین(علیه السلام) و حكومت بنی‌امیه مقایسه كرد و هدف رژیم پهلوی را همان هدف دستگاه بنی امیه؛ یعنی نابود ساختن اصل اسلام دانست. امام خمینی‌قدس سره، به شاه هشدار داد كه در صورت ادامهٔ این روند، او را از كشور بیرون خواهد راند.(2)


1. همان، ص 177.

2. همان، ص 243.

این موضع‌گیریِ بی‌باكانه و صریح امام بر ضد محمّدرضا پهلوی،اصل حكومت او را به خطر می‌انداخت و ضربهٔ كاری و خطرناكی بر منافع و مطامع دولت‌های امریكا و انگلیس و دیگر هوادارانِ رژیم وارد می‌آورد. از این رو، ساواك در سراسر كشور بسیاری از روحانیان مبارز و دیگر فعالانِ پیرو خط امام را دستگیر و زندانی كرد. شب پانزدهم خرداد 1342، نیروهای گارد ویژه از تهران به قم اعزام شدند و نیمه‌های شب به منزل امام یورش بردند و ایشان را ربودند.(1)

با آن‌كه هجوم به منزل امام(رحمه الله) شب‌هنگام صورت گرفت، خبر دستگیری ایشان به سرعت منتشر شد و تا قبل از طلوع آفتاب، مردمِ تهران، ورامین و بسیاری از شهرستان‌های دیگر از ماجرا اطلاع یافتند.(2) صبح روز پانزدهم، ابتدا مردم قم و بعد تهران و برخی از شهرها، به‌طور خودجوش به خیابان‌ها ریختند. مغازه‌ها و بازارها تعطیل می‌شد و مردم دسته‌دسته گرد هم می‌آمدند، و رفته‌رفته فریادهای اعتراض‌آمیزِ «یا مرگ یا خمینی» برمی‌خاست و دسته‌های مردم خشمگین به سمت خیابان‌های اصلی حركت می‌كردند. با به هم پیوستن جمعیت‌های خودجوشی كه به خیابان‌ها ریخته بودند، شهر به یك پارچه قیام تبدیل­می‌شد؛خیزشِ­خودجوشِ­مردمی­كه بین مرگ یارهبرشان، یكی را به فریاد می‌طلبیدند.


1. گفتنی است امام همان شب به تهران منتقل و تا غروب روز بعد در باشگاه افسران نگهداری شد. سپس ایشان را به زندان قصر بردند، و پس از 19 روز، در چهارم تیرماه، به سلولی در پادگان عشرت‌آباد انتقال دادند. 23 روز بعد (11 مرداد 42) سرلشكر حسن پاكروان، رئیس ساواك، در پادگان عشرت‌آباد به دیدار امام رفت و خبر آزادیِ ایشان را ابلاغ كرد. سپس ایشان را به خانه‌ای متعلق به ساواك در داوودیه انتقال دادند، و به این ترتیب ایشان را در حصر نگاه داشتند تا مانع ارتباط مردم با ایشان شوند. اما هنوز ساعتی نگذشته بود كه سیل جمعیت، روانهٔ داوودیه شد و دستگاه مجبور شد امام را به منزلی دیگر در قیطریه انتقال دهد.

این ماجرا حدود ده ماه ادامه یافت تا‌ آن‌كه سرانجام در روز 17 فروردین 1343، دولت حسنعلی منصور دستور آزادی ایشان را صادر كرد و شب همان روز حضرت امام به قم بازگردانده شد (سید جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 42 ـ 43).

2. مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 2، ص 18ـ30.

سازمان امنیت رژیم كه این وضعیت را پیش‌بینی می‌كرد، نیروهای نظامی و انتظامیِ خود را به همراه تجهیزات كامل برای سركوب مردم در خیابان‌ها و میدان‌های مهم مستقر كرده بود. سرانجام به دستور شخص شاه تیراندازی مستقیم به مردم آغاز شد و شمار بسیار زیادی از زنان و مردان و حتی كودكان به خاك و خون غلطیدند. شدت درگیری چنان زیاد بود كه اجساد شهدا و زخمی‌ها سراسر خیابان‌ها و كوچه‌ها را پوشانده بود. در تهران، تا سحرگاهِ صبح روز بعد اجساد شهدا و حتی زخمی‌هایی را كه هنوز ناله می‌كردند در كامیون می‌انداختند و می‌بردند و دفن می‌كردند.(1) طبق نقل مشهور، تنها در روز پانزدهم خرداد بیش از پانزده هزار نفر از مردم قم، تهران و شیراز و ... به شهادت رسیدند.

یكی از فجیع‌ترین كشتارهای این روزها در باقرآباد ورامین رخ داد. انبوهی از مردم ورامین كه كفن بر تن كرده، پیاده به طرف تهران می‌رفتند در راه به نیروهای مسلحِ امنیتی برخورد كردند و پس از پایمردی در برابر آنان قتل عامّ شدند. بر اساس اسناد موجود، بسیاری از این كفن‌پوشان، زیر چرخ‌های سنگین تانك‌ها جان دادند و جسدهای پاك آنان چنان در هم كوبیده شده بود كه شناسایی آن‌ها حتی برای خانواده‌هایشان دشوار بود.

امام خمینی(رحمه الله)، پس از واقعهٔ 15 خرداد، این روز را برای همیشه عزای عمومی اعلان کردند. به نظر شما انگیزهٔ امام از این حرکت چه بود؟ این واقعه از چه اهمیّتی برخوردار بود که چنین واکنشی را به همراه داشت؟ زنده ماندن یاد این واقعه، چه تأثیری در روند انقلاب داشته و دارد؟ در این زمینه، با دوستان خود تبادل نظر نمایید.


1. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج1، ص 518.

11. کاپیتولاسیون و تبعید امام به ترکیه و عراق

در سال 1343 دولت ایران که وابستگی کامل به آمریکا داشت، قانونی را از تصویب مجلس گذراند که بر اساس آن مستشاران و دیگر شهروندان آمریکایی مرتبط با آنان می‌توانستند از شمول قوانین جزایی ایران استثنا گردند. این امر می‌توانست استقلال و حاکمیت کشور را در معرض خطر قرار دهد.

امام خمینی(رحمه الله) که به‌خوبی از پیامدهای کاپیتولاسیون در ایران آگاه بودند، ماهیت این قانون را چنین تشریح می‌کنند:

«قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانون اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین [تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده‌هایشان، با کارمندهای فنی‌شان، با کارمندان اداری‌شان، با خدمه‌شان، با هر کس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند! اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاه‌های ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود آمریکا! آنجا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند! ».(1)

با سخنان افشاگرانهٔ امام خمینی(رحمه الله) و انتشار آن در سراسر ایران، مردم به قیام علیه تصویب این لایحه ترغیب شدند. به‌همین خاطر رژیم بر آن شد تا امام خمینی(رحمه الله) را در 13 آبان 1343به ترکیه تبعید کند. اما گسترش اعتراضات مردمی نسبت به تبعید امام رژیم را به وحشت انداخت. پس از چندی تصمیم به تغییر محل تبعید گرفت و ایشان را از ترکیه به عراق منتقل ساخت.


1. امام خمینی(رحمه الله)، صحیفهٔ امام (بیانات، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، احکام، اجازات شرعی و نامه‌ها)، ج1، ص 415.

12. خلاصه و نتیجه‌گیری

1. محمدرضا شاه پس از آن‌كه بر مسند قدرت نشست، سیاست دین‌زدایی پدر خویش را دنبال كرد و با اقدامات مختلف و متنوعی تلاش كرد باورها و اعتقادات دینی مردم را تضعیف نماید.

2. امام خمینی(رحمه الله)، از همان ابتدای حركت خویش درصدد بود تا حوزه های علمیه را تقویت كند و از این طریق، زمینه را برای آگاهی دینی مردم فراهم نماید.

3. جمعیت فدائیان اسلام كه توسط سید مجتبی نواب صفوی تأسیس گردید، با حركت‌های انقلابی خود زمینهٔ ملی شدن صنعت نفت شد و حركت انقلاب اسلامی را تسریع بخشید.

4. برخی تصمیمات ناصواب از سوی محمد مصدق، زمینهٔ كودتای 28 مرداد 1332 را فراهم ساخت و همین امر تا مدتی وقفه در حركت‌های آزادی‌خواهانهٔ بعدی ایجاد كرد.

5. دكترین امنیت ملی، ارائه شده از سوی آمریكا و انگلیس، به بهانهٔ ایجاد امنیت در ایران طراحی گردید ولی در واقع، تأمین كنندهٔ منافع درازمدت این دو قدرت آن زمان بود. بر این اساس ایران به عنوان ژاندارم منطقه معرفی گردید و سركوب‌های داخلی به این بهانه شكل تازه ای به خود گرفت.

6. در نتیجهٔ طرح اصلاحات ارضی، لطمات فراوانی متوجه كشاورزان ایران گردید و كشاورزی ایران رو به زوال نهاد.

7. تصویب لایحهٔ انجمن‌های ایالتی و ولایتی با اعتراض شدید مردم و علما مواجه شد و همین امر زمینهٔ حرکت‌های بعدی را فراهم ساخت. بر اساس این لایحه، قید «اسلام» از جمله شرایطِ انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان حذف گردید و متن سوگندنامهٔ منتخبانِ مردم در مجلس شورای ملّی نیز تغییر یافته بود و نمایندگان موظف شده بودند به جای سوگند به قرآن، به یکی از کتاب‌های آسمانی قسم یاد كنند.

8. محمدرضا شاه با عنوان کردن طرح جدیدی به نام «انقلاب سفید»، تلاش کرد تا آن را در میان مردم جا اندازد. این طرح، که با ادعاها و شعارهای جذاب و فریبنده‌ای آراسته شده بود، از سویی پاره‌ای از احكام شریعت اسلام را مخدوش می‌ساخت و از سوی دیگر زمینهٔ تسلط بیشترِ دولت‌های بیگانه، به‌ویژه طراح اصلی انقلاب سفید؛ یعنی امریكا را بر كشور فراهم می‌ساخت. به‌همین خاطر امام خمینی(رحمه الله) و دیگر مراجع با شدت با آن مقابله نمودند، اما رژیم شاه با برگزاری رفراندوم فرمایشی، آن را موافق رأی اکثریت مردم معرّفی کرد و بر اجرای آن اصرار ورزید.

9. در پی شدت یافتن اعتراضات علما و مردم نسبت به انقلاب سفید شاه، فاجعهٔ مدرسهٔ فیضیه به وجود آمد و در این مکان جمعی از طلاب قتل عام گردیدند.

10. در پی افشاگری‌های امام خمینی(رحمه الله) در عاشورای 1383 ق، رژیم شاه، ایشان را به تبعید فرستاد و همین امر زمینهٔ اعتراضات گسترده و قیام 15 خرداد را فراهم ساخت.

11. تصویب قانون کاپیتولاسیون، یکی از اقدامات ننگین رژیم پهلوی بود که مصونیت ویژه‌ای به مستشاران آمریکایی در ایران می‌داد. با اعتراض امام خمینی(رحمه الله) و بازتاب آن در کشور، رژیم درصدد برآمد تا امام را به ترکیه و سپس عراق تبعید نماید.

13. پرسش

1. رژیم پهلوی جهت تضعیف باورها و ارزش‌های اسلامی به چه اقداماتی دست زد؟

2. نقش امام خمینی(رحمه الله) را در تقویت حوزهٔ علمیهٔ قم در دوران اولیهٔ مبارزات تشریح نمایید.

3. نقش جمعیت فدائیان اسلام را در تحولات آن زمان تشریح نمایید.

4. زمینه ها و پیامدهای كودتای 28 مرداد را تشریح نمایید.

5. دكترین امنیت ملی كه از سوی آمریكا و انگلیس ارائه گردید، متضمن چه مطالبی بود و به دنبال چه بود؟

6. پیامدهای تصویب طرح اصلاحات ارضی را بیان نمایید.

7. لایحهٔ انجمن‌های ایالتی و ولایتی مشتمل بر چه موادی بود و عاقبت آن چه شد؟

8. زمینه‌ها، علل و پیامدهای انقلاب سفید محمدرضا شاه را توضیح دهید.

9. علل و زمینه‌های قیام 15 خرداد را تحلیل نمایید.

10. علت مخالفت امام خمینی(رحمه الله) با کاپیتولاسیون چه بود و مخالفت ایشان چه پیامدهایی به دنبال داشت؟

14. منابعی برای مطالعهٔ بیشتر

1. امینی، داوود، جمعیت فدائیان اسلام و نقش آن در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

2. حسینیان، روح الله، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، تهران: انتشارات اسناد مرکز انقلاب اسلامی، 1381.

3. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج 3 و 4، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ2، 1377.

4. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، ج1، تهران: مؤسسهٔ چاپ و نشر عروج وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله)، چ15، 1381.

5. مصباح یزدی، محمدتقی، عبرتهای خرداد، تدوین و نگارش: علیرضا تاجیک و حسین شفیعی، قم: مرکز انتشارات مؤسسهٔ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، چ1، 1383.

6. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: خاطرات ارتشبد حسین فردوست، ج 1، تهران: اطلاعات، 1370، ص 559 ـ 560.

7. محمدی، منوچهر، مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی یا تصمیم‌گیری در نظام تحت سلطه، تهران: نشر دادگستر و نشر میزان، چ1، 1377.

8. مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1 و 2، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم،چ3، [بی‌تا].

9. منصوری، جواد، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، تهران: مؤسسهٔ چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چ2، 1375.