گفتار سی‌و ششم

گفتار سی‌و ششم

(اهمیت و جـایگاه محبت(2))

جایگاه خداجویان و دوستان خالص خدا

گفتیم آن مرتبه محبت به خداوند که لازمه ایمان است و قابل انفکاک از ایمان به خدا نیست واجب است و نیز مرتبه‌ای از محبت به خداوند که انسان را به انجام واجبات و ترک محرمات وامی‌دارد لااقل به عنوان مقدمه واجب لازم و واجب می‌باشد. اما سایر مراتب محبت به خداوند مستحب و دارای فضیلت‌اند و البته عقل سلیم حکم می‌کند که انسان در صدد تحصیل آن مراتب نیز برآید. در مناجات المریدین که به بررسی آن پرداختیم، عالی‌ترین مراتب قرب الاهی و محبت به معبود ترسیم گشته است که در صورت درک عظمت آن مراتب عالی، انسان درمی‌یابد که آن مراتب عالی از محبت الاهی قابل مقایسه با مقامات دنیوی و همه موفقیت‌های دنیوی که کسب کرده نیست. در این ارتباط در حدیث قدسی(1) آمده است که خداوند خطاب به حضرت داوود فرمود:

یا دَاوُدُ... تَوَاضَعْ لِمَنْ تُعَلّمُهُ وَلا تُطَاوِلْ عَلَی الْمُرِیِدینَ فَلَوْ عَلِمَ أَهْلُ مَحَبَّتیِ


1. حدیث قدسی، حدیثی است که معنا و مضمون آن به‌وسیله وحی، الهام و یا در خواب به قلب پیامبر خدا القا می‌شود و آن پیامبر با بیان و لفظ خود آن‌ را از خداوند نقل می‌کند. اما آیات قرآن هم لفظ و هم معنای آنها از سوی خداوند به حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) وحی شده است و پیامبر(صلی الله علیه و آله) تنها نقش واسطه در ابلاغ آن پیام الاهی به مردم را دارد.

مَنْزِلَه الْمُرِیدِینَ عِنْدِی لکانُوا لَهُمْ أَرْضاً یَمْشُونَ عَلَیْهَا؛(1) «ای داوود... در برابر شاگردان خود متواضع و فروتن باش و به کسانی که اراده خدا کرده‌اند (و می‌خواهند به مقام قرب الاهی دست یابند) سخت‌گیری مکن. اگر اهل محبت من می‌دانستند که خداجویان و اراده‌کنندگان خدا چه منزلتی در پیشگاه من دارند، خاک پای آنها می‌شدند تا بر روی آنها راه بروند».

دو نکته در این حدیث قدسی وجود دارد:

1. در ابتدا انسان گمان می‌کند که مراد از «مریدین» در این حدیث مریدان حضرت داوود(علیه السلام) است، ولی «مریدین» در اصطلاح روایات و سایر آموزه‌های دینی خداجویان و کسانی هستند که اراده قرب الاهی و حرکت به‌سوی خداوند را دارند؛ هرچند که هنوز به مراحل نهایی نرسیده باشند.

2. تعبیر اَرْضاً یمَشون علیها؛ «خاک پای آنها می‌شوند تا بر روی آنها راه بروند» که بسیار رسا و بلند است، در هیچ روایت دیگری مشاهده نشده است. البته در سایر روایات تعابیر جالبی درباره ضرورت تواضع و فروتنی در برابر دوستان خدا وارد شده است، اما به‌جز این روایت در هیچ روایت دیگری ندیده‌ایم که انسان خاک پای دوستان و سالکان طریق الاهی گردد تا روی آن راه بروند. این بیان حاکی از عظمت و عنایت خداوند به کسانی است که اراده حرکت به‌سوی او را دارند و در صددند که به قرب الاهی نایل گردند، تا آنجا که اگر دوستان خدا که بی‌تردید حضرت داوود نیز در شمار آنان است، به مقام و منزلت متعالی آن جویندگان خدا و سالکان طریق قرب الاهی واقف می‌شدند از شدت فروتنی و تواضع در برابر آنها، خاکسار آنان می‌گردیدند.

همچنین در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که حضرت فرمودند:

حُبُّ اللَّهِ إِذَا أَضَاءَ عَلَى سِرِّ عَبْدٍ أَخْلَاهُ عَنْ کلِّ شَاغِلٍ، وَکلِّ ذِکرٍ سِوَى اللَّهِ


1. مولی محسن فیض کاشانی، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج8، ص62.

الظُلْمَه، وَالْمُحِبُّ أَخْلَصُ النَّاسِ سِرّاً لِلَّهِ، وَأَصْدُقُهُمْ قَوْلًا، وَأَوْفَاهُمْ عَهْداً، وَأَزْکاهُمْ عَمَلًا، وَأَصْفَاهُمْ ذِکراً، وَأَعْبَدُهُمْ نَفْساً تَتَبَاهَى الْمَلَائِکه عِنْدَ مُنَاجَاتِهِ، وَتَفْتَخِرُ بِرُؤْیَتِهِ، وَبِهِ یَعْمُرُ اللَّهُ تَعَالَى بِلَادَهُ، وَبِکرَامَتِهِ یُکرِمُ عِبَادَهُ، یُعْطِیهِمْ إِذَا سَأَلُوا بِحَقِّهِ، وَیَدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَایَا بِرَحْمَتِهِ، فَلَوْ عَلِمَ الْخَلْقُ مَا مَحَلُّهُ عِنْدَ اللَّهِ وَمَنْزِلَتُهُ لَدَیْهِ مَا تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِتُرَابِ قَدَمَیْهِ؛(1) «محبت خدا چون روشنی بخشید به باطن بنده، آن ‌را از هرچیزی که آن بنده را به خود مشغول کند و از یاد غیرخدا خالی گرداند، چه آنکه هر ذکری جز ذکر و یاد خدا ظلمت و تاریکی است و محب از جهت باطن خالص‌ترین مردم است و در گفتار راست‌گوترین آنان و در عمل به عهد و پیمان باوفاترین آنهاست. همچنین از لحاظ رفتار و عمل پاک‌ترین آنهاست و باصفاترین مردم باشد از نظر توجه و ذکر پروردگار و کامل‌ترین مردم است از جهت بندگی و عبادت. ملائکه آسمان هنگام مناجات او خوش‌حالی می‌کنند و به دیدن و مشاهده او به خود می‌بالند و افتخار می‌کنند. خداوند به‌واسطه او شهرها را آباد می‌کند و به جهت رحمتی که به او دارد بلا را از مردم دور می‌سازد. پس اگر مردم می‌دانستند که او چه مقام و منزلتی در نزد خدا دارد، برای تقرب به خدا وسیله دیگری جز خاک پای او را انتخاب نمی‌کردند».

در روایت دیگر آمده است: اِنّ اللهَ اَنْزَلَ فی بَعْضِ کُتُبه: عَبْدی اَنَا وَحَقّی لَکَ مُحِبٌّ فَبِحَقّی عَلَیْکَ کُنْ لی مُحِبّا؛(2) «خداوند متعال در برخی از کتب آسمانی خود چنین فرموده است: ای بنده من، قسم به حقی که بر تو دارم، من تو را دوست دارم تو نیز به حقی که بر تو دارم مرا دوست داشته باش».


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج7، باب73، ص23، ح23.

2. دیلمی، ارشاد القلوب، ج1، ص171.

احتمال می‌رود در کتابت جمله انا وحقی لک محب تصحیف و اشتباه رخ داده باشد و جمله در اصل چنین باشد: « اَنَا وَحَقّک عَلَیَّ لَکَ مُحِبٌّ » که در این صورت معنای آن جمله چنین خواهد بود: «به آن حقی که تو بر من داری تو را دوست دارم». این تعبیر نسبت به تعبیر اول از لطافت بیشتری برخوردار است و بنابر آن خداوند برای مردم حقی قائل شده و به آن حق سوگند یاد می‌کند. چه اینکه در برخی از آیات قرآن نیز به حق مؤمنان بر خداوند تصریح شده است: وَکانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ؛(1) «نصرت و یاری مؤمنان حقی است بر عهده ما».

آثار و نشانه‌های دوستی خدا

ادعای دوستی خداوند آسان است، اما به واقع برخورداری از محبت خالصانه خداوند که باعث می‌گردد انسان درهرحال خواست خداوند را بر خواست دل و خواست غیرخدا ترجیح دهد، دشوار است. در برخی از روایات به آثار این مرتبه از محبت الاهی اشاره شده است؛ از جمله در حدیث قدسی آمده است که خداوند خطاب به حضرت موسی(علیه السلام) فرمود:

یا ابن عمرانَ، کذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی فَإِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ نَامَ عَنِّی، أَ لَیْسَ کلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلْوَه حَبِیبِهِ؟ هَا أَنَا ذَا یَا ابْنَ عِمْرَانَ مُطَّلِعٌ عَلَى أَحِبَّائِی، إِذَا جَنَّهُمُ اللَّیْلُ حَوَّلْتُ أَبْصَارَهُمْ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَمَثَّلْتُ عُقُوبَتِی بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ، یُخَاطِبُونی عَنِ الْمُشَاهَدَه، وَیُکلِّمُونی عَنِ الْحُضُورِ. یَا ابْنَ عِمْرَانَ، هَبْ لِی مِنْ قَلْبِک الْخُشُوعَ، وَمِنْ بَدَنِک الْخُضُوعَ، وَمِنْ عَیْنَیْک الدُّمُوعَ، فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ، وَادْعُنِی فَإِنَّک تَجِدُنِی قَرِیباً مُجِیباً؛(2) «دروغ گوید کسی که گمان برد مرا دوست دارد و چون شب فرا رسد بخوابد و مرا


1. روم(30)، 47.

2. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج13، باب11، ص329ـ330، ح7.

یاد نکند. مگر چنین نیست که هر دوستی، خلوت کردن با محبوب خود را دوست دارد؟ ای پسر عمران، من به احوال دوستان خود آگاهم و آن‌گاه که شب آنان را دربرگیرد دیده‌هایشان را از دل‌هایشان برگردانم و کیفرم را برابر چشمانشان مجسم ‌سازم. آنان مرا مشاهده کنند و با من حضوری گفت‌وگو کنند. ای پسر عمران، با دلت با من خاشع و با تن خود برای من فروتن باش و در تاریکی شب از چشم خود اشک بیفشان و مرا فراخوان که مرا نزدیک و اجابت‌کننده خواهی یافت».

در دعای امام سجاد(علیه السلام)، پس از نماز شب، درباره خلوت و نجوای شبانه دوستان خدا یا محبوب خویش چنین می‌خوانیم:

إِلَهِی وَسَیِّدِی هَدَأَتِ الْعُیُونُ، وَغَارَتِ النُّجُومُ، وَأَغْلَقَتِ الْمُلُوک أَبْوَابَهَا، وَدَارَتْ عَلَیْهِا حُرَّاسُهَا، وَبَابُک مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَاک یَا سَیِّدِی قَد خَلَا کلُّ حَبِیبٍ بِحَبِیبِهِ وَأَنْتَ الْمَحْبُوبُ إِلَیّ‏؛(1) «ای خدا و آقای من، چشم‌ها با خواب آرامش یافته‌اند و ستارگان غروب کرده‌اند و پادشاهان درهای کاخ‌ها را بسته‌اند و بر گرد آنها نگهبانان را گماشته‌اند و در خانه تو به روی هرکس که تو را بخواند گشوده است، ای آقای من، هر دوستی با محبوب خود خلوت کرده است و تو محبوب من هستی».

شب بهترین فرصت برای مشاهده زیبایی‌های خلقت و خلوت با معبود و نجوای با اوست و چه نیکوست که وقتی انسان در دل شب از بستر نرم و خواب ناز برمی‌خیزد و آماده انجام نماز شب و عبادت می‌گردد و وقتی چشم به آسمان می‌دوزد و ستارگان زیبا را می‌نگرد، زیر لب زمزمه کند و بگوید: إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ


1. الصحیفه السجادیه الجامعه، دعای بعد از نماز شب، ص173ـ174.

اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ؛(1) «همانا در آفرینش آسمان‌ها و زمین و آمدوشد شب و روز خردمندان را نشانه‌هاست».

یکی از نشانه‌های عمومی و ساده محبت این است که محب دوست دارد نام محبوب خود را زیاد بشنود و به او زیاد توجه پیدا کند و این آزمون خوبی است برای مدعیان دوستی خدا که اگر با شنیدن اسم خدا و سخنان او خوش‌حال می‌گردند و دوست می‌دارند که بیشتر سخنان خداوند را بشنوند و احساس خستگی نمی‌کنند، واقعا خداوند را دوست می‌دارند، تا آنجا که خلوت با او و شنیدن سخنان او را بر خلوت با غیرخدا و شنیدن سخنان دیگران ترجیح می‌دهند. اما اگر از شنیدن نام خدا و سخنان او احساس خستگی و آزردگی می‌کنند و اعتنایی به نام و ذکر الاهی ندارند، در واقع، دل را از محبت ما سوی الله پر ساخته‌اند و محبتشان به خداوند بسیار اندک است.

همچنین یکی از نشانه‌های محبت به خداوند دوستی چیزهایی است که منسوب به خداوند هستند، نظیر کعبه و سایر مساجد. محب خدا وقتی چشمش به مسجد می‌افتد احساس خوش‌حالی می‌کند و از اینکه دقایقی از وقت خود را در مسجد به ‌سر برد و در آن نماز بخواند لذت می‌برد. اما کسی که خداوند را دوست ندارد، علاقه‌ای هم به نشانه‌های خدا و از جمله مسجد ندارد و بی‌اعتنا از کنار مسجد رد می‌شود و سراغ مکان‌هایی می‌رود که در آنها به خوش‌گذرانی و عیش‌ونوش بپردازد.

همچنین یکی از نشانه‌های محبت واقعی به خداوند، محبت به اولیای خدا و پیامبران و به‌خصوص پیامبر خاتم و اهل‌بیت آن حضرت، صلوات الله علیهم، که محبوب‌ترین بندگان خدا به شمار می‌روند می‌باشد؛ تا آنجا که بدون محبت به آنها ممکن نیست به محبت خداوند دست یافت. در زیارت جامعه می‌خوانیم:

مَنْ والاکمْ فَقَدْ والَى اللَّهَ، وَمَنْ عاداکمْ فَقَدْ عادَ اللَّهَ، وَمَنْ اَحَبَّکمْ فَقَدْ


1. آل‌عمران(3) ، 190.

اَحَبَ‏اللَّهَ، وَمَنْ اَبْغَضَکمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللَّهَ؛ «هرکس شما را مولی و سرور خود شناخت خدا را مولی و سرور خود دانسته و هرکس شما را دشمن داشت خدا را دشمن داشته و هرکس شما را دوست داشت خدا را دوست دارد و هرکس با شما کینه و خشم ورزید با خدا خشم و کینه ورزیده است».

در فرازی دیگر از زیارت جامعه می‌خوانیم:

مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِکمْ، وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکمْ، وَمَنْ‏ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکمْ. مَوالِىَّ لآ اُحْصى‏ ثَنآئَکمْ، وَلا اَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ‏ کنْهَکمْ وَمِنَ الْوَصْفِ قَدْرَکمْ؛(1) «هرکس خدا خواهد و جوید، در آغاز به پیروی شما پردازد و هرکس او را به یگانگی شناخت، تعالیم شما را پذیرفت و هرکس آهنگ خدا کرد، رو به شما آورد، ای پیشوایان من، من از شمارش و ستایش صفات شما عاجزم و به کنه مدح و توصیف شما راهی ندارم».

یکی از نشانه‌های محبت این است که محب دوست دارد که محبوب نیز او را دوست داشته باشد و بالاترین لذت برای محب و عاشقْ درک محبت محبوب نسبت به خویش است. برای او هر علامت، سخن و هدیه‌ای که از ناحیه محبوب باشد ارزشمند و لذت بخش است و آنچه از محبوب به او می‌رسد، گرچه به‌خودی‌خود ارزش چندانی نداشته باشد، اما از آن جهت که از محبوب به او رسیده و نشانه محبت و علاقه محبوب به اوست مهم و باارزش می‌باشد. طبیعی است که اگر انسان خدا را دوست می‌دارد و او را برترین محبوب خود می‌داند، در صدد انجام کارهایی برمی‌آید که محبت خدا را برمی‌انگیزاند و باعث محبت خداوند به خویش می‌شود. اگر او به آنچه مورد رضایت خدا و باعث جلب محبت او می‌گردد اهمیت نمی‌دهد، در ادعای محبت به خداوند صادق نیست. ممکن


1. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه.

نیست کسی صادقانه خداوند را دوست داشته باشد، اما خواهان محبوب گشتن در نزد خداوند نباشد و در صدد جلب رضایت و خشنودی خداوند برنیاید. اکنون باید دید چه کارهایی و چه صفاتی باعث جلب محبت خداوند می‌شود.

نشانه‌های محبوب خداوند

در قرآن و روایات ملاک‌ها و نشانه‌های فراوانی برای جلب محبت الاهی ذکر شده، که از آن جمله به سه ویژگی که در قرآن برانگیزاننده محبت الاهی معرفی شده اشاره می‌کنیم:

1. توبه؛ خداوند می‌فرماید: إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّابِینَ؛(1) «خدا توبه‌کاران را دوست دارد».

«توابین» صیغه مبالغه و دلالت بر فراوانی و پافشاری بر توبه دارد و کاربرد آن در آیه شریفه بیانگر آن است که خداوند کسانی را که پیوسته توبه می‌کنند و هرگاه لغزشی از آنها سرزد فوراً از کرده خود پشیمان می‌گردد و در صدد جبران گناه خود برمی‌آیند، دوست می‌دارد. هرکسی در عمر خود ممکن است تجربه توبه داشته باشد و پس از گناه، از رفتار زشت خود پشیمان گشته و توبه کرده باشد. اما برخی پس از آنکه چند بار دچار غفلت می‌گردند و فریب شیطان را می‌خورند، ممکن است با این تصور که توبه از گناه از آنان ساخته نیست و نمی‌توانند بر توبه از گناه باقی بمانند (که این خود دام شیطان است) از توبه کردن منصرف گردند. اما خداوند کسانی را دوست دارد که زیاد توبه می‌کنند و وقتی بر اثر غفلت و فریب شیطان دچار لغزش می‌شوند، توبه می‌کنند و تکرار لغزش‌ها و توبه شکستن‌ها آنان را از توبه کردن منصرف نمی‌سازد. اتفاقاً اصرار و پافشاری بر توبه باعث می‌گردد که قبح گناه از چشم انسان نیفتد و انسان کاملاً از عاقبت و فرجام کارهای زشت غافل نگردد و پس از لغزش و گناه که به دنبال غفلت موقتی رخ می‌دهد، به سرزنش نفس خود پردازد و از آنچه انجام داده پشیمان و


1. بقره (2)، 222.

اندوهناک شود و لذت و شیرینی آن گناه در کامش تلخ گردد و در نتیجه، در صدد توبه و جبران لغزش خود برآید.

2. پاکیزگی؛ خداوند در ادامه آیه قبل که در آن توابین را محبوبان خویش معرفی کرد؛ می‌فرماید: وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛ «و خداوند پاکیزگان را دوست دارد».

پاکیزگی و طهارت در آیه شریفه هم شامل نظافت و پاکیزگی ظاهری می‌شود و هم پاکیزگی و طهارت شرعی که با وضو و غسل حاصل می‌گردد و هم پاکیزگی قلبی که بر پالایش دل از گناه و ترک کارهایی که مورد رضایت خداوند نیست حاصل می‌گردد. نظیر پاک ساختن دل از سوء‌ظن و بدگمانی به دیگران و خودداری از کینه‌توزی.

3. جان‌فشانی در راه خدا؛ خداوند می‌فرماید:

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ؛(1) «خدا کسانی را دوست می‌دارد که صف در صف کارزار می‌کنند که گویی بنایی به‌هم‌پیوسته و استوارند».

طبیعی است که خداوند کسانی را که خالصانه در راه خدا جهاد می‌کنند و حاضرند که سخاوتمندانه جانشان را در راه خدا فدا کنند دوست می‌دارد. مگر ممکن است کسی همه هستی خود را فدای محبوب خود کند و محبوب او را دوست نداشته باشد؟

از جمله روایات، در روایتی امام صادق(علیه السلام) درباره برخی از صفات بندگان که مورد خشنودی خداست و محبت خدا به بندگان را برمی‌انگیزاند می‌فرمایند: طَلَبْتُ حُبَّ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَوَجَدْتُهُ فِی بُغْضِ أَهْلِ الْمَعَاصِی‏؛(2) «در صدد شناسایی آنچه محبوب خداست برآمدم و آن را مبغوض ‌داشتن گناهکاران یافتم».

بر اساس این روایت، اگر کسی می‌خواهد خدا را دوست داشته باشد و خدا نیز او را دوست بدارد، باید با دشمنان خدا و تبهکاران دشمنی ورزد. کسانی که دچار این


1. صف (61)، 4.

2. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج12، باب101، ص173، ح13810.

توهم شده‌اند که هم می‌توان مؤمن و مسلمان بود و از دوستان خدا به شمار آمد و هم با دشمنان خدا پیوند مودت و دوستی برقرار کرد، سخت در اشتباهند؛ چراکه نمی‌توان هم خدا و دوستان خدا را دوست داشت و هم دشمنان خدا را. البته منظور از گناهکاران در روایت، کسانی که احیاناً دچار غفلت و خطایی شده‌اند و در اثر غلبه هیجاناتْ دست به گناه یازیده‌اند نیست. بلکه باید خیرخواه آنان بود و در صدد ارشاد و راهنمایی و اصلاح رفتار آنان برآمد. ممکن است این افراد با راهنمایی ما از خواب غفلت بیدار شوند و از رفتار زشت خود پشیمان گردند و توبه کنند و دل را از آلودگی‌ها بزدایند و حتی با توفیق خداوند، در شمار دوستان خاص خدا قرار گیرند. بلکه مراد تبهکارانی هستند که بر دشمنی با خدا اصرار می‌ورزند و همه راه‌هایی بازگشت به فلاح و رستگاری را به روی خود بسته‌اند.

راهکار افزایش محبت به خداوند

یکی از پرسش‌هایی که همواره برای علاقه‌مندان به سلوک الی الله و کسانی که خواهان چشیدن طعم محبت به خدا هستند مطرح می‌شود این است که راه پدید آمدن محبت به خدا و افزایش آن محبت چیست؟ البته یافتن پاسخ آن پرسش اساسی از لابه‌لای ادله تعبدی و نقلی، یعنی آیات و روایات فراوانی که دراین‌باره وارد شده، نیازمند بحثی گسترده و پردامنه است و ازاین‌روی ما به ناچار به پاسخی اجمالی و کوتاه بسنده می‌کنیم و آن اینکه قاعده و اصل کلی که از تجربه‌های شخصی محبت‌های افراد به یکدیگر به ‌دست آمده این است که هرچه انسان درباره خوبی‌های یک فرد بیشتر بیندیشد، بیشتر او را دوست خواهد داشت. بر این اساس، در حدیث قدسی آمده است که خداوند به حضرت داوود(علیه السلام) فرمود:

أَحِبَّنِی وَحَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی. قَالَ: یَا رَبِّ، نَعَمْ أَنَا أُحِبُّک فَکیْفَ أُحَبِّبُک إِلَى

خَلْقِک؟ قَالَ اُذْکرْ أَیَادِیَّ عِنْدَهُمْ، فَإِنَّک إِذَا ذَکرْتَ ذَلِک لَهُمْ أَحَبُّونِی؛(1) «مرا دوست بدار و محبوب نزد خلقم گردان. حضرت داوود عرض کرد: پروردگارا، آری من تورا دوست دارم، اما چگونه تو را محبوب خلق گردانم؟ خداوند فرمود: نعمت‌هایم را برای آنان ذکر کن که اگر تو نعمت‌هایم را به آنان یادآور شوی مرا دوست خواهند داشت».

انسان فطرتاً کسی را که در حق او احسان و خیرخواهی می‌کند دوست می‌دارد و هرچه بیشتر به او خوبی و نیکی شود، محبتش شدید‌تر می‌گردد. حتی انسان کسی را که دارای احسان و صفات نیکوست، هرچند از احسان او نیز برخوردار نگردد دوست می‌دارد. به‌عنوان نمونه، همه حاتم طایی را که به سخاوت، بخشش و خیرخواهی شهره بوده دوست دارند؛ گرچه به‌دلیل عدم درک زمان او از آثار احسان و خیرخواهی وی ‌بهره‌مند نشده‌اند. البته درصورتی‌که انسان با شخص خیرخواه و سخاوتمند در ارتباط باشد و بهره و نفعی از او به انسان برسد، محبت انسان به او شدید‌تر خواهد بود. بر این اساس، انسان هرچه بیشتر درباره نعمت‌های الاهی و صفاتی که منشأ آن نعمت‌ها شده تفکر کند، محبت او به پروردگار بیشتر می‌گردد. اگر انسان بیندیشد که سراپا غرق در نعمت‌های الاهی است، بنگرد که خداوند در طول زندگی چه کمک‌هایی به او کرده، در چه مواردی خداوند نگذاشته آبروی او بریزد، و نیز خداوند چه بلاهایی را از او دفع کرده و او را از راه شر و باطل به راه خیر و کمال کشانده است. بنگرد به اسباب و مقدماتی که خداوند برای بازداشتن و پرهیز او از خطا و گناه فراهم ساخته، محبت ‌او به خداوند بیشتر خواهد شد. البته پرواضح است که ما هرچند فکر کنیم و بیندیشیم نمی‌توانیم به گستره نعمت‌ها و احسان‌های خداوند در حق خویش واقف گردیم، چون نعمت‌های خداوند غیرقابل شمارش است: وَآتَاکم مِّن کلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ


1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج14، باب3، ص38، ح16.

تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کفَّارٌ؛(1) «و از هرچه خواستید به شما داد، و اگر [بخواهید] نعمت خدا را بشمرید آن را نتوانید شمرد؛ به‌راستی آدمی ستمگر و ناسپاس است».

بنابراین، برای افزایش محبت به خداوند، انسان دو کار باید انجام دهد: 1. خوبی‌ها، کمالات و نعمت‌های الاهی را بشناسد، 2. بر روی آن خوبی‌ها، کمالات و نعمت‌ها تمرکز یابد. چه آنکه به جهت گرفتاری‌های زندگی و تعلقات، انسان دچار غفلت می‌شود و در این صورتْ صِرف شناخت نعمت‌های الاهی تاثیری نمی‌بخشد. گاهی انسان کسی را دوست می‌دارد و پس از آنکه مدتی از او دور شد و از توجه‌اش به او کاسته شد، به مرورْ آن محبت کاهش می‌یابد. پس برای اینکه گرفتاری‌های روزمره زندگی ما را از یاد خدا غافل نسازد و از محبت‌ ما به خداوند نکاهد، باید عمیقاً به نعمت‌های خداوند توجه داشته باشیم و فکرمان را بر روی آن نعمت‌ها متمرکز سازیم، در این صورت شعله محبت به خداوند همواره در دل ما روشن و فروزان می‌ماند. در قدم اول باید به نشانه‌ها و آیات الاهی در پیرامون و در وجود خود بنگریم و دریابیم که همه عالم آیت خداست. بنگریم به تدبیرهایی که خداوند درباره ما رقم زده است. بنگریم به نعمت‌هایی که خداوند در درون وجود ما قرار داده و نیز نعمت‌هایی که خارج از وجود ماست، نظیر نعمت پدر، مادر، استاد، دوستان و همه کسانی که از احسان و انس با آنها بهره‌مند می‌گردیم. بی‌تردید اندیشه بیشتر در نعمت‌های خدا، محبت ما را به خداوند توسعه می‌بخشد و آن‌گاه با تمرکز بر روی خداوند و نعمت‌های او، عوامل رهزن و غفلت از فراروی ما کنار می‌روند و رشته محبت ما به خداوند مستحکم و پرفروغ می‌ماند.


1. ابراهیم (14)، 34.