فصل دوم: فلسفه نبوت

عَلَماً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِمَآیلِ الأُمُورِ وَإِحَاطَةً بِحَوَادِثِ الدُّهُورِ وَمَعْرِفَةً بِمَوَاقِعِ الْمَقْدُورِ، ابْتَعَثَهُ اللَّهُ إِتْمَاماً لِأَمْرِهِ وَعَزِیمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُكْمِهِ وَإِنْفَاذاً لِمَقَادِیرِ حَتْمِه‏َ؛ [خدای تعالی رسول گرامی اسلام را پیش از خلق عالم برگزید] به خاطر آگاهی از سرانجام کارها و احاطه بر حوادث روزگار و علم به جایگاه مقدرات. خداوند او را مبعوث فرمود، زیرا می‌خواست کار خویش را به پایان برد، و تصمیم داشت حکم خود را اجرا كند، و مقدرات حتمی را نافذ و اجرا فرماید.

1. مقدمه

حضرت زهرا(علیها السلام) در این فراز به دو مرحله از خلقت اشاره می‌فرمایند:

یکی مرحله‌ای است که هنوز موجودات خلق نشده بودند و هنوز انسانی در کار نبود. در چنین موقعیتی خدای سبحان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را برگزید و برای رسالتْ معین کرد.

دیگری مرحلة خلقت عالم طبیعت است. پس از اینکه آسمان‌ها، کهکشان‌ها، منظومة شمسی و زمین پدید آمدند و زمین مستعد شد که موجود زنده‌ای در آن به وجود آید، هزاران سال گذشت تا خدای تعالی پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را به رسالت مبعوث كند. حضرت می‌فرماید در این مرحله خدای سبحان پیامبر را مبعوث کرد تا آنچه را تقدیر فرموده بود به مرحلة عمل درآورد.

اكنون پرسش این است كه آن تقدیرات کجا بود، برای چه بود و چگونه خداوند تقدیرات را به مرحلة امضا می‌رساند؟ برای جلوگیری از گستردگی بحث، به پاسخی فهرست‌وار بسنده می‌کنیم.

الف) تقدیرات علمی و عینی

اصل قدر و تقدیر به معنای اندازه‌گیری است.(1) در روایتی از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است که حضرت دربارة تقدیر فرمودند: هِی‏ الْهَنْدَسَة؛(2) «آن (تقدیر) هندسه است».

هنگامی که در عالم انسانی می‌خواهیم طرحی عظیم را راه‌اندازی کنیم، نخست باید هدف خود را روشن سازیم. این کار نیاز به معلوماتی دارد. بنابراین مرحلة علم نخستین مرحلة لازم برای مقدرات کار است. سپس مقدمات لازم را بررسی می‌کنیم. وقتی همة اینها را در نظر گرفتیم، طرحی برای کار تصور می‌کنیم و به دنبال آن نقشة اجرایی طرح را آماده می‌سازیم. پس نقشة اجرایی طرح را در واپسین مرحله فراهم ساخته، عملی کردن طرح را می‌آغازیم. البته می‌دانیم که خدای سبحان به این


1. ر.ك: محمدحسین راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژة القَدْر والتقدیر.

2. محمدبن‌یعقوب الکلینی، الکافی، ج1، ص157ـ158، ح4.

مراحل احتیاج ندارد تا لازم باشد که هرکدام در زمانی انجام گیرد. اصولاً زمان در کارهای خدا دخالتی ندارد. ما هستیم که به خاطر ضعف وجودی، نیازمندیم که به‌تدریج بیندیشیم، با دیگران مشورت کنیم تا طرحی را بریزیم و سپس نقشة عملیاتی آن را آماده کنیم. اگر امکان داشت همة این مراحل را در یک آن تصور کنیم، دیگر به زمان نیاز نداشتیم. به‌هرحال این مراحل ازنظر عقلی بر هم مترتب‌اند؛ یعنی اگر در یک آن نیز همة این مراحل را می‌توانستیم تصور کنیم، باز اینها تقدم و تأخر داشتند؛ چراکه غیر از تقدم و تأخر زمانی، تقدم و تأخرهای دیگری نیز در كارند. برای نمونه وقتی کلید را با دست در قفل می‌چرخانیم، دست و کلید باهم حرکت می‌کنند؛ اما دست است که کلید را به حرکت درمی‌آورد. پس حرکت دست تقدم وجودی بر حرکت کلید دارد.

با این اوصاف، مرحلة اول در هر كاری، مرحلة علم است. این معنا را در کار خدا «تقدیر علمی» گویند؛ یعنی خدای تعالی نیز در عالم علم خود، اشیا را اندازه‌گیری می‌کند که چه چیزی باید كجا واقع شود؛ چقدر زمان می‌خواهد؛ حجمش باید چقدر باشد؛ با چه چیزهایی باید ارتباط داشته باشد و... . این نوعی اندازه‌گیری است، اما در عالم علم. وقتی نقشة اجرایی تهیه، و عمل آغاز شد، این بخش کار نیز مراحلی دارد که آن را «تقدیر عینی» گویند. در مثال طرح ساختمانی، هنگامی که همة نقشه‌ها تهیه می‌شوند، کار ساخت را آغاز می‌کنند. نخست پیِ ساختمان ریخته می‌شود و به‌تدریج بخش‌های مختلف ساختمان شکل می‌گیرد. تا زمانی که وارد میدان عمل نشده‌اند، چیزی از ساختمان تحققی ندارد؛ اما به‌تدریج که اسکلت آن نمایان می‌گردد تا حد بسیاری معلوم می‌شود که این ساختمان چه ویژگی‌هایی خواهد داشت. سرانجام آجر

آخر که گذاشته می‌شود، کار پایان می‌یابد و همة هستی آن ساختمان مشخص می‌شود. اینها نمونه‌ای از مراحل تقدیر عینی است.

در هنگامة خلقت انسان نیز چنین مراحلی پیموده شده است. خدای عالم می‌داند انسان در کرة خورشید نمی‌تواند زندگی کند، بلکه باید سیاره‌ای با شرایط زمین برای حیات او مهیا شود. ازاین‌رو می‌فرماید: إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَة؛(1) «من در زمین جانشینی قرار خواهم داد». این مرحله، تقدیر علمی است. با فراهم شدن شرایط حیات بر روی کرة زمین، مرحلة دوم تقدیر آغاز می‌شود. در این مرحله به فرشتگان دستور داده می‌شود که پیکر آدم را بسازند: وَإِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون؛(2) «و به یاد آور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشرى را از گل خشكیده‏اى كه از گل بدبویى گرفته شده، مى‏آفرینم».

مراحل پایانی این آفرینش، یعنی هنگامی که روح در بدن دمیده شد، مرحله امضای آن است: فَإِذا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ‏‏؛(3) «هنگامى كه كار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود دمیدم، همگى براى او سجده كنید».

تعبیر «سَوَّاه» اشاره به اتمام مرحلة خلقت جسمانی او، یعنی اموری همچون شکل و رنگ است که در این مرحله کاملاً تسویه و هموار می‌شود و با دمیدن روح مرحلة امضا فرامی‌رسد. «امضا» به معنای «گذراندن» است و هنگامی که امضا صورت گیرد و قلم روی کاغذ گذاشته شود، دیگر کار به پایان رسیده است. مرحله پایان عمل را امضا گویند.


1. بقره (2)، 30.

2. حجر (15)، 28.

3. حجر (15)، 29.

ب) تقدیرات حتمی و غیرحتمی

در میان تقدیرات علمی، دسته‌ای در لوح محو و اثبات است که تقدیرات علمی غیرحتمی‌اند و دستة دیگر در لوح محفوظ است که تقدیرات علمی حتمی‌اند. برای نمونه وقتی برای کسی اجل معین می‌شود، اجلی حتمی برای او تعیین می‌شود و اجلی معلق و مشروط. ممکن است اجل معلق، به صدقه دادن مشروط شود؛ بدین‌معنا که اگر شخص صدقه دهد، اجل او طولانی، و اگر صدقه ندهد اجلش کوتاه شود. این مربوط به تقدیراتی است که تغییرپذیرند؛ اما خدای سبحان می‌داند که او درنهایت صدقه خواهد داد یا نه و عمرش چقدر خواهد شد. این تقدیرات، تقدیرات علمیِ حتمی‌اند. تقدیراتی که به مرتبة حتمیت می‌رسند، در مرتبة قضا قرار دارند. این دو مرتبه در عالم علمی، تقدیر علمی و قضای علمی است. این دو مرحله در عالم عین نیز مطرح‌اند. عالم عین نیز مرحله‌ای مشروط دارد و مرحله‌ای حتمی و در مرحلة آخر امضا می‌شود.

ج) امر دفعی خداوند و خلقت تدریجی عالم

ممکن است پرسیده شود چرا بااینکه خدای قادر متعال کار خویش را بدون زمان انجام داده، تنها می‌گوید: باش، و آن امر موجود می‌شود، اما دربارة خلق عالم می‌فرماید: خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّام؛(1) «خداوند آسمان‌ها و زمین‌ را در شش روز آفرید»، یا در جای دیگر می‌فرماید: إِنَّ یوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون؛(2) «و یك روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سال‌هایى است كه شما مى‏‌شمرید»؟


1. اعراف (7)، 54.

2. حج (22)، 47.

به‌اجمال می‌توان گفت آن عالمی که زمان ندارد، بر عالم زمان احاطه دارد. ما که در عالم زمان هستیم، این تقدم و تأخرهای زمانی را درک می‌کنیم؛ اما برای آن عالم که احاطة وجودی بر این عالم دارد، همة اینها یک‌جا حاضرند. گرچه مخلوق در شش روز پدید می‌آید، امر الهی تدریج ندارد (یقُولُ لَهُ کُنْ فَیکُون؛(1) «به او می‌گوید: باش! پس موجود می‌شود»). این تدریج برای مخلوق است، نه برای خالق.

2. بعثت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)؛ تقدیری حتمی

حضرت زهرا(علیها السلام) برای انتخاب پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و بعثت ایشان به دو مرحله اشاره می‌فرمایند: مرحلة اول را با تعابیر إصطفی، إجتبی و سمّاه بیان می‌کنند و مرحلة دوم را با تعابیر أرسل، إبتعث و...: عَلَماً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِمَآیلِ الأُمُورِ وَإِحَاطَةً بِحَوَادِثِ الدُّهُورِ وَمَعْرِفَةً بِمَوَاقِعِ الْمَقْدُورِ،؛ «[خدای‌تعالی رسول گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) را پیش از خلق عالم برگزید] به خاطر آگاهی از سرانجام کارها و احاطه بر حوادث روزگار و علم به جایگاه مقدرات».

تا اینجای بیان زهرای مرضیه(علیها السلام) سخن از علم و آگاهی است که بر تقدیر علمی منطبق می‌شود؛ اما وقتی جبرئیل بر پیغمبر نازل می‌شود و می‌فرماید: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذی خَلَق‏؛(2) «بخوان به نام پروردگارت كه آفرید»، در این مرحله دیگر سخن از علم نیست؛ بلکه مرحلة اجرا، تحقق نقشه و عینیت بخشیدن به طرح آغاز می‌شود. ازاین‌رو حضرت زهرا(علیها السلام) این مرحله را به‌گونه‌ای دیگر بیان می‌كنند و می‌فرمایند: ابْتَعَثَهُ اللَّهُ إِتْمَاماً لِأَمْرِهِ وَعَزِیمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُكْمِهِ وَإِنْفَاذاً لِمَقَادِیرِ حَتْمِه‏‏؛ «خداوند او را مبعوث


1. یس (36)، 82.

2. علق (96)، 1.

فرمود، زیرا می‌خواست کار خویش را تمام كند، و تصمیم داشت حکم خود را به پایان رساند، و مقدرات حتمی خویش را نافذ و اجرا فرماید».

مقدرات تا پیش از رسیدن به مرحلة نهایی، تغییرپذیرند. کار مهندس ساختمان نیز همین‌گونه است. وقتی کار به مرحلة آخر برسد و واپسین جزء ساختمان ساخته شود، دیگر کار تمام است. مقدرات حتمی به معنای اموری‌اند که دیگر تغییر نمی‌کنند. در قرآن به برخی از مقدرات حتمی اشاره شده است. برای نمونه خداوند می‌فرماید: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون؛(1) «او كسى است كه رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همة آیین‏ها غالب گرداند؛ هرچند مشركان كراهت داشته باشند».

این ارادة حتمی خداست که پیغمبر آخرالزمان مبعوث شود و دین او بر همة ادیان دیگر غلبه یابد. همچنین در قرآن آمده است: وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُون؛(2) «و به‌راستی در زبور بعد از ذكر نوشتیم: بندگان شایسته‏ام وارث زمین خواهند شد».

این امر که بندگان شایستة خدا سرانجام وارثان زمین خواهند شد، قضایی حتمی است. صدیقة کبری(علیها السلام) نیز هدف از بعثت پدر بزرگوار خویش را تحقق مقدرات حتمی الهی معرفی می‌فرمایند. اگر پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) در این عالم مبعوث نشده بودند، این مقدرات حتمیت نمی‌یافتند. پس می‌بینیم که بانوی دو عالم(علیها السلام) در این فراز از خطبة مبارک خویش دو گونه تعبیر به کار برده‌اند: یکی پیش از بعثت که در این بخش،


1. توبه (9)، 33.

2. انبیاء (21)، 105.

سخن از مقدراتی است که به عالم علم الهی مربوط‌اند (تقدیرات علمی)، و دیگری پس از بعثت که در این بخش، سخن از مقدرات عینی است (تقدیرات عینی). پس دو نوع تقدیر وجود دارد: یکی تقدیرات در عالم علم الهی و دیگری تقدیرات در عالم عین، و برای هر دو نوع، در آیات و روایات مصادیق فراوانی بیان شده است.

3. ارتباط بعثت و تقدیرات الهی

اكنون این پرسش مطرح می‌شود که چه ارتباطی است بین انتخاب پیامبر و اینکه خداوند علم به مقدرات دارد و خواهان عملی ساختن آنهاست؟ برای یافتن پاسخ باید نگاهی دوباره به هدف خدای سبحان از خلقت عالم هستی داشته باشیم. گفتیم هنگامی که خداوند می‌خواهد عالم هستی را بیافریند، هدف اصیلِ او کامل‌ترین موجودی است که در عالم خلقت می‌تواند وجود پیدا کند. آن وجود مقدس، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) است و چون وجود مقدس چهارده‌معصوم(علیهم السلام) نوری واحد است، درواقع چهارده‌معصوم(علیهم السلام) هدف اصلی خلقت‌اند. در مرحلة بعد نیز کسانی هدف هستند که به آنها شباهت دارند؛ یعنی انبیا و اولیای خدا و مؤمنین خالص. سایر مخلوقات نیز طفیلی‌ وجود آنها هستند؛ اما خدای مهربان از این طفیلی‌ها هم صرف‌نظر نمی‌کند. نه‌تنها از اینها، بلکه از یک لحظه وجود آنها هم روی نمی‌گرداند و اگر ایشان یک لحظه هم به یاد خدا باشند، از آن یک لحظه نمی‌گذرد و زمینه را فراهم می‌کند تا یک یاالله بگویند. در میان میلیاردها انسانی که در طول تاریخ می‌توانند به وجود آیند، افراد ارزنده‌ای موجود خواهند شد و خدا می‌داند چند نسل باید بگذرد تا یک انسان خوب موجود شود. اگر چند نسل کافر باشند، اما در نسل چهارمشان یک انسان خوب بتواند به وجود آید، خدا زمینة

آمدن آن نسل را فراهم می‌کند تا انسانی که شایستگی نور خدا را دارد متولد شود. این از الطاف و رحمت‌های وسیع خداست.

بنابراین باید در مرحلة علم مشخص شود که عالم باید چگونه سامان یابد تا انسان‌ها بتوانند خداپرست شوند و به قرب خدا برسند. به نظر می‌رسد نخست باید ابزار لازم برای رسیدن به این امر مهم در وجود انسان‌ها گذاشته شود. بنابراین باید خداوند به آنها عقل دهد تا بتوانند خوب و بد را تشخیص دهند؛ اما باز خداوند می‌داند که انسان علاوه بر عقل، به راهنمایی دیگر نیز نیازمند است. اگر کسانی باشند که او را تربیت کنند و راه صحیح را از آغاز برای او روشن سازند، انسان به‌سرعت می‌تواند مسیر درست را بیابد، با خداوند ارتباط برقرار کند و شایستة بهشت شود؛ اما اگر خداوند پیامبران را نفرستد، عقل انسان به‌تنهایی برای رسیدن به آن هدف بسنده نیست. این نکات حقایقی‌اند که به مرحلة علم مربوط‌اند و تقدیر علمی به‌شمار می‌آیند. بنابراین در همان آغاز خلقت باید طرحی در نظر گرفته شود که مخلوقات اصیل علاوه بر وجود کامل خویش، مرتبه‌ای از وجود هم داشته باشند که به‌وسیلة آن با دیگران ارتباط بگیرند و آنها را راهنمایی کنند. ازاین‌رو باید وجود اصلی آن مخلوقات اصیل، مرتبة نازله‌ای هم داشته باشند و آن وجود جسمانی آنهاست. این وجود جسمانی باید مانند سایرین باشد تا امکان همکاری و تعامل با یکدیگر را داشته باشند. این راهنما باید با خداوند ارتباطی تنگاتنگ داشته باشد تا بتواند با اطلاع از عالم غیب، راهنمای عالم شهود شود. ازاین‌رو قرآن کریم می‌فرماید: وما كانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَیبِ وَلكِنَّ اللَّهَ یَجْتَبی‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاء؛(1) «و چنین نبود كه خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه كند؛ ولى خداوند از میان رسولان خود، هركس را بخواهد برمی‌گزیند».


1. آل ‌عمران (3)، 179.

تنها شمار اندكی از انسان‌ها چنین استعدادی دارند. بنابراین ارادة خدا تعلق می‌گیرد به اینکه آنها را انتخاب کند و غیب را به آنان بنماید تا ایشان که با ما نیز سنخیتی دارند، به‌سوی ما بیایند، دست ما را بگیرند و ما را هدایت كنند. با این بیان، فلسفة نبوت نیز مشخص می‌شود. روشن می‌شود که چرا خدا پیغمبران را برای هدایت انسان‌ها می‌فرستد و چرا به آنان وحی می‌کند و به دیگران وحی نمی‌کند؟ خلاصة سخن اینکه برای فراهم شدن زمینة دریافت رحمت‌های بی‌پایان الهی و سعادت اخروی برای همة انسان‌هایی که به‌تدریج پا به عرصة وجود می‌گذارند، باید در طرح اولیة خلقت، مسئلة نبوت منظور شود؛ وگرنه وجود سایر انسان‌ها معطل می‌ماند و ایشان به هدف نمی‌رسند كه این نقض غرض و خلاف حکمت است.

در عالم عین، خداوند تعالی برای عملی ساختن آنچه طراحی فرموده است پیامبران را یکی پس از دیگری مبعوث می‌كند که واپسین آنها وجود مقدس نبی خاتم، حضرت محمد مصطفی(صلى الله علیه وآله) است. ازاین‌رو بانوی دو عالم(علیها السلام) فرمودند: «خداوند او را مبعوث فرمود، زیرا می‌خواست کار خویش را به پایان برد، و تصمیم داشت حکم خود را اجرا كند، و مقدرات حتمی را نافذ و اجرا فرماید».