ضرورت و چگونگی شناخت اصلح

در همايش دفتر پژوهش‌های فرهنگی،‌ ساختمان ياوران مهدی(عج)، جمکران
تاریخ: 
جمعه, 27 ارديبهشت, 1392

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

نقش شناخت موقعیت در انتخاب و تصمیم‌گیری افراد

تصمیم‌گیری‌های انسان در فرصت‌های مختلف، تابع درک موقعیت شخص و شرایط پیرامونی است؛ هر قدر انسان از این مسئله آگاهی بیشتری داشته باشد که در چه موقعیتی قرار دارد و شرایط اجتماعی، داخلی، خارجی و... به چه صورتی است و رفتارش می‌تواند چه تأثیری در حوادث آینده داشته باشد، می‌تواند تصمیمی آگاهانه‌تر بگیرد. در این‌صورت، هم تأثیر آن تصمیم، و هم ارزشش در پیشگاه الهی بیشتر خواهد بود؛ اما اگر رفتارها از شناخت‌های مبهم، ‌متزلزل، مشکوک و شبهه‌ناک سرچشمه گیرد، هم تصمیم قاطع نخواهد بود و انسان مجبور خواهد شد به‌صورت زیگزاگی حركت كند، كه نتیجه آن عدم تأثیرگذاری و پیشرفت است، و هم رفتارش در پیشگاه الهی ارزشی نخواهد داشت. روایات بسیاری در این زمینه وجود دارد كه بالاترین مراتب ایمان یقین است و رفتاری که ناشی از یقین باشد، بالاترین ارزش را نزد خداوند دارد. به‌هرحال، ما باید اهمیت این موقعیت را درک کنیم؛ زیرا این موقعیتی ساده‌ نیست که به‌طور روزمره برای همه رخ دهد؛ پس باید بفهمیم این موقعیت در میان حوادث دوران ما و نیز در حوادث تاریخ کشور و جامعه اسلامی چه جایگاهی دارد. اگر کسی ادعا کند موقعیت کنونی امروز در طول تاریخ 1400 ساله اسلام بی‌نظیر است، چه‌بسا برای برخی سنگین به نظر آید و بگویند مگر شما تاریخ 1400 ساله اسلام را رصد کرده‌اید؟! ما این تاریخ را رصد نکرده‌ایم و خیلی هم از تاریخ، اطلاعات دقیقی نداریم؛ اما اگر همین اطلاعات یقینی را كه از تاریخ وجود دارد،‌ مبنای تحلیل خود قرار دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که این موقعیت بسیار ممتاز است و با همه حوادث گذشته تاریخ تفاوت دارد. آیا در طول تاریخ 1400 سال گذشته، كشوری اسلامی را می‌شناسید كه چنین فرصتی برای مردم آن به‌وجود آمده باشد که با اراده، تشخیص و تلاش خودشان، مسئول اجرایی کشورشان را تعیین کنند؟ در کجای عالم چنین آزادی‌ای برای مردم مسلمان اتفاق افتاده است؟ آن‌هم آزادی و استقلال فکری و نظری که پشتوانه آن دست‌کم نیم قرن مبارزه، جهاد، زندان، شکنجه، شهادت‌ها، جنگ‌ها و مشکلات دیگری است، که پدران و برادران ما اینها را تحمل کردند تا چنین زمینه‌ای برای ما فراهم شود.

نگاهی گذرا به پیشینه نقش مردم در سرنوشت خود

افزون بر این، بعد از پیروزی انقلاب، مراحل مختلفی سپری شده است تا امروز این شرایط ویژه برای کشور ما فراهم شود. در واقع، تجربه 35 سال حکومت اسلامی را داریم كه بر اساس آنها می‌توانیم تصمیم‌گیری کنیم. اگر این نکته را قابل مطالعه بدانیم ـ که البته قابل مطالعه است ـ خواهیم فهمید که ارزش دقایقی كه این روزها بر ما می‌گذرد، قابل مقایسه با سال‌ها زندگی در دوران‌های قبل است؛ یعنی ارزش هر دقیقه‌اش، بیش از سال‌ها زندگی در زمان‌های گذشته است. پیش از انقلاب و در دوران ستم‌شاهی، مردم مسلمان و متدین کشور ما باور نمی‌کردند که بتوانند نقش مهمی در سرنوشت کشورشان داشته باشند؛ زیرا همه چیز از جاهای دیگر و به‌وسیله اشخاص بیگانه تعیین و تحمیل می‌شد و برای مردم قابل تغییر نبود؛ به‌ویژه بعد از مشروطیت، غالباً بسیاری از مسائل به صورت صوری و فرمالیته بود و باطن آنها همان حکومت خان‌ها، پولدارها و وابستگان کشورهای خارجی بود؛ ظاهر آن انتخاب افراد به‌وسیله مردم، اما باطن آن همان رویه‌های قبلی بود. برای مثال، به یاد دارم كه در دوران كودكی، در هنگام انتخابات، ارباب‌ها، رعیت‌ها و کارگران‌شان را از دهات جمع می‌کردند و با اتوبوس به مسجد یا محل رأی‌گیری می‌آوردند و بعد از رأی دادن، ناهاری می‌خوردند و می‌رفتند؛ یعنی مردم کوچه و بازار و شهر،‌ هیچ دخالتی در این امور نمی‌کردند و توجهی نیز بدان نداشتند. البته این مربوط به دوران مشروطیت و آزادی بود، قبل از آن نیز دوران خان‌سالاری و حكومت درباریان و وابستگان دربار بود كه ما آنها را ندیده‌ایم و فقط داستان‌هایش را شنیده‌ایم.

لزوم شناخت وظیفه

این موقعیت که الان برای ما پیش آمده است و همه دنیا اعتراف دارند که در هیچ‌جای دنیا چنین آزادی‌ای برای انتخاب مسئول اجرایی کشور وجود ندارد، فرصتی بسیار مغتنم است؛ بنابراین، باید از یک‌طرف خدا را شکر کنیم که چنین فرصتی پیش آمده است و از طرف دیگر هم باید نگران مسئولیت‌مان باشیم؛ یعنی باید با درك درست از این موقعیت، بدانیم چگونه از آن استفاده، و چه کسی را انتخاب کنیم؛ براساس چه معیارها و با استفاده از چه شیوه‌هایی فرد اصلح را انتخاب كنیم؛ آن‌هم شیوه‌هایی که هم متناسب با ارزش‌های اسلامی باشد، هم مقبولیت مردمی داشته باشد و هم در سطح جهان قابل تأیید باشد. ما باید به صورت جدی‌تر به این مسئله نگاه کنیم؛ نباید بپنداریم انتخاباتی است كه در آن به ما حق رأیی داده‌اند كه می‌توانیم به هر شكل از آن استفاده كنیم؛ ‌اگر دوست داشتیم رأی بدهیم و اگر نخواستیم این كار را انجام ندهیم؛ یا اینكه این هم حقی است مانند مالی كه فرد می‌تواند هر كاری با آن انجام دهد. افزون بر این حق، تکلیفی هم داریم که در اصل انتخابات شرکت کنیم. البته خود این جزئی از تکلیف است. پس باید نهایت تلاش‌مان را انجام دهیم تا بهترین فرد را بشناسیم و به اصلح رأی دهیم.

ضرورت توجه به شاخص‌ها و آسیب‌ها در شناخت اصلح

معمولاً در محافل سیاسی، اجتماعی و دانشجویی جوانان پرسش‌هایی مطرح می‌شود؛‌ مانند اینكه بر اساس چه معیاری اصلح را بشناسیم و بگوییم فردی از دیگری بهتر است؟ در این زمینه،‌ از همه مهم‌تر و ارزشمندتر، بیانات مقام معظم رهبری ادام‌الله‌ظله‌العالی است که در فرصت‌های مختلف شاخص‌هایی را برای فرد اصلح ذکر كرده‌اند كه شاید جامع‌ترین آن، بیانات اخیر ایشان بود‌؛ ایشان در این زمینه حدود هشت شاخص را ذکر کردند و گفتند باید مجموع اینها را در نظر گرفت و توجه به آنها به صورت تک‌تک، کافی نیست، یعنی چه‌بسا تأكید روی برخی از این شاخص‌ها به صورت جداگانه، بدون در نظر گرفتن سایر شاخص‌ها، گمراه‌کننده هم باشد. به‌هر‌حال، خود این بحث کردن‌ها، نشستن‌ها، گفتن‌ها، خواندن‌ها و شنیدن‌ها، به‌ویژه شنیدن فرمایشات مقام معظم رهبری ایده‌الله‌تعالى، خودش عبادت، و توفیقی است که ما بتوانیم از آن برای شناختن تکلیف‌ و بعد بهره‌مندی از مزایا، آثار و برکات مترتب بر آن استفاده كنیم.

اما در کنار اینکه باید این شاخص‌ها را بشناسیم، باید نگاهی نیز به آسیب‌ها داشته باشیم؛ همان‌‌گونه که انسان برای سلامتی بدنش باید مواد غذایی خوب را بشناسد، باید توجه داشته باشد كه غذا مسموم و آلوده نیز نباشد. بنابراین، در کنار شاخص‌ها و معیارهای صلاحیت و اصلحیت، باید توجه داشته باشیم که چه‌بسا آسیب‌هایی به این انتخاب وارد شود یا حتی در رفتار خود ما كه به‌دنبال شناخت شاخص‌ها و مصداق آن هستیم، آفت‌هایی وجود داشته باشد كه ما را به راه غلط و نادرست رهنمون كند. بعد از اینکه آسیب‌ها را نیز شناختیم، شناخت دیگری لازم است که چه کار باید انجام دهیم تا دچار این آسیب‌ها نشویم. البته باید توجه داشته باشیم كه این شناخت‌ها مترتب بر هم هستند.

نقش عواطف و عادت‌ها در شناخت افراد

با توجه به اینكه پیش‌تر، شاخص‌ها تبیین شده‌اند، در این بخش به بعضی از آسیب‌ها اشاره می‌كنم؛ آسیب‌هایی که چه‌بسا خود ما بدان مبتلا شویم. اصولاً در رفتارهای انسانی،‌ ‌غیر از شناخت غلط یا عدم شناخت صحیح، که می‌تواند آسیب بزرگی برای نادرست بودن یک رفتار باشد، آنچه در انتخاب یک روش یا اتخاذ تصمیم مهم است‌، یک سلسله احساسات و عواطف است که به منافع و خواسته‌های تصمیم‌گیرنده مربوط می‌شود. برای مثال، فردی می‌داند كه غذایی برای او ضرر دارد؛ اما به دلایلی ـ مانند اینکه خیلی آن را دوست دارد یا به خوردن آن عادت کرده و یا در محیطی است که دیگران به او پیشنهاد می‌کنند ـ به‌ر‌غم شناختی که دارد، تحت تأثیر این عوامل قرار می‌گیرد و رفتاری برخلاف شناخت خود انجام می‌دهد. نمونه دیگر اینكه، فرض كنید کسی مبتلا به دیابت است و همه می‌گویند مواد قندی، به‌ویژه قندهای شیمیایی برای او ضرر دارد و نباید استفاده کند؛ ولی گاهی این فرد میل دارد یا دیگران به او تعارف می‌كنند و او از قند و مواد شیرینی استفاده، و بعد هم توجیه می‌کند كه چون گاهی قند من افت پیدا می‌کند و ضررهایی دارد، باید گاهی از قند استفاده کنم تا آن افت را جبران كند. در این‌باره لطیفه‌ای را مطرح می‌كنم؛‌ یكی از بزرگان كه مرحوم شده است، مبتلا به مرض دیابت بود؛ در جلسه‌ای به ایشان گز تعارف کردند و ایشان هم برداشت و استفاده کرد؛ بعد به وی گفتند شما مرض قند دارید؟! گفت: بله، من مرض قند دارم، ولی مرض گز که ندارم ـ یعنی انسان آن را توجیه می‌كند؛ البته قند عادت نمی‌آورد، اما برخی مواد دخانی یا مواد تخدیری عادت‌آورند و ترک عادت بسیار مشکل است؛ به‌ویژه در عاداتی که سابقه‌ای طولانی داشته باشد، افراد آن را توجیه می‌کنند؛ برای مثال، می‌گویند هرچند ضررهایی دارد، منفعت‌هایی نیز دارد که شما متوجه نیستید و ما آن را خیلی تجربه کرده‌ایم! در دوران قدیم، استفاده یا سوءاستفاده از تریاک بسیار شایع بود؛ حتی در مجالس روضه‌خوانی در شهر خود ما ـ یزد ـ روضه‌خوانی‌های مفصلی در خانه‌های ثروتمندها برگزار می‌شد؛ در این منازل یک اتاق مخصوص تریاکی‌ها وجود داشت؛ حتی برخی گویندگان و واعظ‌های منبری نیز اول به آن اتاق می‌رفتند و با منقل و بافورهای خیلی قشنگ، اول خودشان را می‌ساختند و وقتی سرحال می‌شدند، در مجلس یا منبر می‌رفتند یا روضه می‌خواندند و گریه می‌کردند! این موضوع یك چیز عادی بود؛ اما به لطف الهی این عادت‌ها از بین رفت. این افراد عادت بد خود را توجیه، و حتی به دیگران نیز تجویز می‌كنند و برای مثال می‌گویند دکترها می‌گویند ضرر دارد، ولی منافع آن را بیان نمی‌كنند و این ماده برای درمان درد شما شفاست!

وابستگی، مانع شناخت درست

به‌هر‌حال، انسان گاهی برای رفتار خود توجیه می‌آورد؛ یعنی می‌داند درست نیست، اما به آن وابستگی و تعلق‌خاطر دارد؛ این تعلق‌خاطرها مختلف است. برای مثال، بعضی از شخصیت‌های مهم کشور به یك نفر تعلق‌خاطر دارند و آنچنان تحت تأثیر رفتار، گفتار و پندار این شخص واقع می‌شوند که انسان تعجب می‌کند یک فرد عاقل و باهوش این‌طور وابسته شود؛ ولی این یک واقعیت است؛ گاهی کسانی به‌رغم‌ اینکه فهم، تحلیل‌های سیاسی و اطلاعات اجتماعی خوبی دارند، به دلیل وابستگی به یک فرد یا جریانی و یا چیزی،‌ مسائلی را مطرح می‌كنند كه نادرست و نامعقول است و یا لااقل با ارزش‌های اسلامی سازگاری ندارد؛ مانند وابستگی به پول؛ البته بنده خودم ندیده‌ام كه کسی به دیگری پولی بدهد و بگوید این را بگیر و از من طرفداری کن؛ ولی داستان‌های زیادی در این زمینه نقل كرده‌اند كه خیلی مشکل است انسان اصل این مسئله را انکار کند. پس این عوامل اثر می‌گذارد و بعد افراد شروع به توجیه کردن می‌كنند. گاهی نیز با یک جلسه نشست و گفت‌وگو و وعده دادن شرایط تغییر می‌كند؛ مانند این حرف‌ها كه ما و شما هم‌هدفیم و ان‌شاءالله اگر من در انتخابات برنده شدم، حتما شما باید به ما کمک کنید و ما به شما احتیاج داریم؛ یعنی با توجه به اینكه او فرد شایسته‌ای است، به او وعده پست می‌دهد و اینكه حتما این کار را خواهد کرد. بالاخره علاقه به مقام هم یک چیزی است که كمتر كسی از آن بدش می‌آید؛ اگر کسی هم پیدا شود که بدش بیاید، نمی‌دانم می‌توان گفت انسان عاقلی است یا نه!

به‌هر‌حال، وابستگی به مقام، پست، عنوان و یار امام خوش آمد و از این مسائل، برای چنین مسئولیت‌های حساسی که کسی می‌خواهد سرنوشت هفتاد تا هشتاد میلیون مسلمان را به‌طور مستقیم، و سرنوشت مسلمانان دیگر را به‌طور غیر مستقیم در اختیار گیرد، آسیب بزرگی است. چنین فردی اگر به مال و مقام دلبستگی داشته باشد و برای رسیدن به آنها حاضر باشد اموال بیت‌المال را به‌راحتی در اختیار دیگران قرار دهد، راه‌های انجام این كار را نیز پیدا می‌كند؛ راه‌هایی که مسئولیت‌های قانونی نتوان برای آن پیدا كرد. به‌هر‌حال، این‌ آسیب‌ها مانع این هستند كه انسان بعد از تشخیص و شناخت درست، تصمیم‌گیری درستی داشته باشد؛ یعنی فرد می‌فهمد که باید راه دیگری را انتخاب كند، اما گاهی خودش را فریب می‌دهد و یا لااقل دیگران را فریب می‌دهد که ما علت انتخاب‌مان چنین مسئله‌ای بود. برای مثال، اگر به او بگویید كه این فرد صلاحیت نداشت، چه رسد به این که اصلح باشد، می‌گوید شما نمی‌دانید چه توانایی‌ها و امتیاز‌هایی دارد؛ در واقع توجیه می‌كند و این همان قضیه‌ای است که من مرض قند دارم، مرض گز که ندارم! البته این توجیهات از ما نیز بعید نیست؛ زیرا ما نیز انسانیم و هوس، احساس، عواطف و دلبستگی‌هایی داریم؛ دوستانی داریم که حدود بیست یا سی سال به آن‌ها علاقه، و با آنها رفت‌و‌آمد داشته‌ایم، وقتی آنها کاندیدا شوند،‌ شاید نتوانیم از آنها حمایت نكنیم؛ زیرا می‌گویند عجب نامردی هستی! سی سال رفیق بودیم و حالا ما را فراموش کردی؟! به‌هر‌‌حال، انسان نمی‌تواند دوستش را فراموش کند، تا چه‌ رسد به اینكه انسان انتظار داشته باشد از او منافعی عایدش شود، و در نتیجه اینها را توجیه می‌كند.

سه آفت اصلی شناخت اصلح

بنابراین، ممكن است سه نوع آفت ما را از انجام دادن رفتار صحیح، مسئولانه و مطابق با تکلیف الهی بازدارد؛ اول اینکه از موقعیت خود و تأثیرگذاری رفتار خود شناختی نداشته باشیم؛ مانند اینكه ندانیم حتی یک رأی ممکن است سرنوشت انتخابات یک کشور را تغییر دهد. البته این مسائل تا كنون رخ نداده است، ولی فرض و قانون این است كه اگر فردی حتی یك رأی بیش از پنجاه درصد آرا را به دست آورد، او منتخب مردم است. پس اگر دو گروه با آرای مساوی وجود داشته باشد، و یكی از این گروه‌ها فقط یك رأی بیشتر داشته باشد، او پیروز این عرصه خواهد بود. از این‌رو، با توجه به اینكه ممكن است یک عدد رأی سرنوشت کشور را عوض کند، نباید کار خودمان را سبک بشمریم؛‌ بلكه بدانیم کار بسیار عظیمی‌ است.

در این شرایط، به تعبیر مقام معظم رهبری باید بكوشیم نقطه‌ضعف‌ها را جبران، و نقطه‌قوت‌ها را حفظ کنیم. پس برای اینکه به این آسیب‌ها مبتلا نشویم، باید لااقل به‌طور محدود خودسازی کنیم؛ یعنی خودمان را از احساسات و عواطف‌مان تخلیه کنیم. البته این کار مشکل است كه انسان کسی را دوست بدارد، ولی در یک فضایی فکر کند که گویا او را دوست ندارد. معمولاً دوستی افراد عادی بیشتر بر اساس منافع مادی است؛ یعنی افراد را به این دلیل دوست دارند كه جمال یا كمال یا هنری دارند؛ اما دوستی انسان‌های حزب‌اللهی و متدین این‌طور نیست؛ دوستی آن‌ها بیشتر بر این اساس است كه چه‌ كسی برای اسلام و انقلاب بیشتر فداکاری و خدمت كرده است و این عامل باعث محبت می‌شود؛ آن‌هم محبتی كه مقدس است؛ اما چه‌بسا همین محبت در تصمیم‌گیری انسان اثر سوء بگذارد؛ یعنی فرد فقط روی این امتیاز تمرکز پیدا کند و مسائل دیگر را فراموش کند. این نوعی ریاضت است؛ زیرا برای مؤمن مبارزه کردن با محبتی که از عوامل مادی پیدا شده باشد خیلی مشکل نیست؛ مشکل‌تر از آن، مبارزه کردن با محبتی است که بر اساس دین و ارزش‌های الهی پیدا شده است؛ چه‌بسا انسان کسی را به‌خاطر خدمت به انقلاب و اسلام دوست می‌دارد، اما چون این محبت افراطی و متمركز بر یك بخش از شخصیت اوست، انسان جنبه‌های دیگر را فراموش می‌کند؛ در‌حالی‌كه وقتی كسی می‌خواهد تصمیم بگیرد، باید مجموع مزایا را با هم بسنجد و بعد کسر و انکسار کند؛ اولاً فکر کند که آیا نقطه ضعفی هم دارد یا نه؛ چون مشکل محبت این است که «حُبُّ الشَّیءِ یُعمِی وَ‌‌‎ ‎‌‌یُصِمُّ»؛ وقتی فردی به کسی علاقه دارد، کر و کور می‌شود و عیب‌هایش را نمی‌بیند؛ دوم اینکه، مانع از این می‌شود که سایر مزایای آن را بررسی و شناسایی، و در نهایت نتیجه‌گیری کند كه برآیند مزایا و معایب او چگونه است و یا این محاسبات را درباره دیگری هم انجام دهد و آن‌گاه در رویكردی مقایسه‌ای، فرد اصلح را انتخاب كند. اما در بسیاری از اوقات، همین محبت‌ها که فی‌‌نفسه مقدس هم هستند، چون مانع از همه‌جانبه‌نگری انسان می‌شوند،‌ باعث بی‌توجهی به جنبه‌های دیگر،‌ و در نهایت انحراف از مسیر درست می‌شوند. البته اصل این محبت مقدس و احترام کردن درست است، اما در مقام مقایسه و برای انتخاب مسئولیت‌ها، نمی‌توان صرفاً بر آن تأكید كرد. چه‌بسا این یکی از مزایایی باشد که باید در نظر گرفت، اما همه مسئله این نیست و ده‌ها مسئله دیگر در کنار آن مطرح است كه باید بدان‌ها توجه كرد. اگر به این نكته توجه نشود،‌ ممكن است انسان بعد از مدتی ‌متوجه شود که به‌خاطر غفلت آن شخص محبوب در اثر نقطه‌ضعفی كه داشته است،‌ جامعه چه ضررهایی کرده یا كشور چه منافعی را از دست داده است.

آسیب‌های مربوط به فرد انتخاب‌شونده

به‌طور کلی، در یك نگاه اولیه، آسیب‌هایی را که باید از آن‌ها پرهیز داشت، می‌توان به چند دسته تقسیم کرد؛ برخی از این آسیب‌ها مربوط به شخصی است که می‌خواهیم او را انتخاب کنیم؛ فردی که می‌خواهد رئیس‌جمهور شود و قدرت اجرایی کشور را در دست گیرد، یک سلسله منش‌ها و روحیات فردی دارد؛ چه‌بسا صد ویژگی خوب و هنر داشته باشد،‌ اما در کنار آن صفتی مذموم نیز دارا باشد. وقتی انسان آن هنرها را می‌بیند، از آن صفت مذمومش غفلت می‌کند یا اینكه از آن خبر ندارد و بعد در موقعیتی ظهور می‌یابد. چه‌بسا در این شرایط، آن یك صفت مذموم، همه ویژگی‌های خوب فرد را تحت تأثیر قرار دهد و آثار آن را محو كند؛ یعنی ضرر این ویژگی بد، از همه آن منافع خوب بیشتر شود.

غرور و خودپسندی، بزرگ‌ترین آفت

 بزرگ‌ترین آفتی که ممکن است در بین طیف‌های مختلف مردم، به‌ویژه مسئولان به‌وجود آید، غرور، خودپسندی و خودمحوری است؛ یعنی انسان خود را بیش از آنچه هست باور کند و بپندارد تافته جدابافته‌ و برتر از دیگران است. در کتاب نهج‌البلاغه در بسیاری از موارد روی این نکته تأكید شده است. محور اصلی خطبه قاصعه، به‌منزله یكی از بزر‌گ‌ترین خطبه‌‌های نهج‌البلاغه، همین مسئله است. در این خطبه، ضررهای انسان‌های خودبزرگ‌بین برای دنیا و آخرت خودشان و نیز برای جامعه بیان شده است. به دلیل اهمیت این موضوع،‌ شایسته است اهل علم مطالعه دقیق و ویژه‌ای در این‌باره داشته باشند. ما نیز پیش‌تر مباحثی را در این زمینه مطرح‌ كرده‌ایم كه شرح خطبه قاصعه است و در كتابی با عنوان زنهار از تکبر چاپ شده است. به‌هر حال، این آسیب بسیار خطرناک است و چشم و گوش انسان را می‌بندد، و فرد می‌پندارد او هر چه می‌فهمد، درست است و دیگران، همه اشتباه می‌کنند. نمونه بارز این موضوع، اعلی‌حضرت همایونی بود. البته بعدها در بین خوبان ما نیز گاهی از این صفت‌ها پیدا شد. برای مثال، برخی اشخاص در سخنان و نوشته‌هایشان چنان وانمود می‌کنند که آنچه خیرات و برکات در این انقلاب واقع شده، از او بوده است؛ مانند اینكه می‌گویند من به امام گفتم این كار را انجام بده یا انجام نده؛ یعنی حتی امام هم تابع من بود که به این مراحل رسید؛ اگر سخن مرا گوش نکرده بود، به این مراتب نمی‌رسید و اگر اشتباهاتی کرد و نقص‌هایی در مدیریت داشت، به این خاطر بود كه سخن مرا گوش نکرد! این نوع صفت‌ها با نصیحت درست نمی‌شود؛ زیرا چه‌بسا این ویژگی‌ نه یك یا دو سال، بلكه شصت یا هفتاد سال در انسان ریشه داشته باشد. یكی از پیامدهای غرور، استبداد رأی است؛ یعنی آدمی خودش را بالاتر از همه می‌بیند و می‌پندارد نیازی ندارد تا با کسی مشورت کند؛ اگر هم مشورت‌هایی داشته‌ باشد، مربوط به اموری ساده‌ است و در نهایت فکر خودش را از همه بهتر می‌داند و بدان عمل می‌کند و معتقد است هر کسی غیر از این کند، یا خیانت کرده و یا احمق است؛ زیرا فکر صحیح آن چیزی است که من می‌گویم! اگر در گفتارها و رفتارهای بعضی از مسئولان سابق دقت كنید، نمونه‌های بارزی از این موضوع را خواهید دید. واقعاً جای تعجب است که چرا آدمیزاد این‌قدر باید اشتباه کند و مغرور و خودپسند شود؛ آن‌هم با این همه تأكید‌هایی که در روایات درباره اخلاق اسلامی‌ شده است. برای نمونه، در روایات می‌خوانیم كه «مَنِ اِسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ»؛ کسی که استبداد رأی داشته باشد و فکر خودش را بهتر از دیگران بداند، هلاک خواهد شد؛ یعنی به گمراهی خواهد افتاد و اشتباه خواهد کرد. البته كمترین مراتب آن هلاك شدن است؛ زیرا به‌دنبال خودمحوری و خودبزرگ‌بینی، صفات دیگری نیز خواهد آمد. به‌هر‌‌حال، این آسیبی است که چه‌بسا به انقلاب، و دنیا و آخرت خود فرد و جامعه ضرر بزند و حتی چند نسل کشور را تحت تاثیر سوء خود قرار دهد؛ یعنی یک صفت شخصی فردی ممكن است این همه ضرر داشته باشد. این آسیب‌ها مربوط به فردی است كه می‌خواهیم او را انتخاب کنیم و ما باید بكوشیم فرد مورد نظرمان این‌گونه نباشد.

آسیب‌های مربوط به انتخاب‌کنندگان

برخی از آسیب‌ها مربوط به انتخاب‌کنندگان است؛ یعنی افرادی که می‌خواهند رأی دهند، مبتلا به آسیب‌هایی می‌شوند. یکی‌ از این آسیب‌ها مربوط به جهل است و اینكه انسان تشخیصی صحیح نداشته باشد، ساده‌انگاری کند و برای او فرقی نداشته باشد كه چه كسی را انتخاب كند؛ یعنی فرد درباره کاندید مورد نظر تحقیق نکند یا اینكه بعد از شناخت فرد اصلح، به دلیل وجود تعلق خاطرهایی، به او رأی ندهد؛ یا اینكه فرایند تحقیق خود را خیلی كوتاه می‌كند تا به فرد مورد دلخواه خود برسد. بنابراین، ما موظفیم بیننا و بین‌الله تا آنجا که توان داریم، تا روز انتخابات تحقیق کنیم؛ زیرا ممكن است فرد اصلحی وجود داشته باشد كه ما او را نشناخته‌ایم.

آسیب دیگر مربوط به عوامل محیطی است؛ بدین معنا كه چه‌بسا فرد دلبستگی خاصی به کسی ندارد و فرد مورد نظر نیز منش غلط شیطانی ندارد؛ اما شرایط محیطی طوری ترتیب داده می‌شود که او به اشتباه بیفتد. برای مثال، وقتی انسان می‌‌خواهد درباره چندین فرد تحقیق كند، نمی‌تواند با همه آنها زندگی كند تا وضعیت زندگی، مسائل فردی و اجتماعی، اخلاقی، روحی و سیاسی او را به صورت مستقیم ببیند؛ حتی شاید این مسئله درباره یك نفر از آنها هم قابل اجرا نباشد؛ پس به‌ناچار باید از اطلاعات واسطه‌ای و اخبار دیگران استفاده كنیم. در این صورت گرفتار یك مشكل می‌شویم و آن تبلیغات رسانه‌ای است؛ البته در سابق نیز به شکل‌های دیگری مسئله تبلیغات سوء وجود داشته و این موضوع تازه‌ای نیست؛ همه ما بارها این مطلب را شنیده‌ایم كه وقتی خبر ضربت خوردن و کشته شدن امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حال نماز به شام رسید، مردم گفتند مگر علی نماز هم می‌خواند؟! مردم شام درباره کسی که در روایات آمده است شبانه‌روز یک هزار یا پانصد رکعت نماز مستحبی می‌خواند، این موضوع را مطرح می‌كردند كه مگر علی نماز هم می‌خواند! به‌هر‌حال، در دورانی كه هیچ‌گونه رادیو، تلویزیون، مجله و روزنامه‌ای نبود، تبلیغات اینچنین اثر می‌كرد. آیا می‌توان توقع داشت با وسایل كنونی، تبلیغات اثر نكند؟! راه نجات از این مسئله آن است كه به این سخنان هیچ اعتنایی نكنیم. پس چه باید كرد؟ نباید به این رسانه‌ها اعتماد كرد. شما مشاهده كرده‌اید كه هنوز اخباری پخش‌ نشده، ضد آن پخش می‌شود و عجیب این است که باز هم تحت تأثیر واقع می‌شویم. پس باید اطلاعات و شناخت درباره افراد را از كسانی دریافت كنیم كه بیشتر با اشخاص مورد نظر ارتباط داشته‌اند و او را به‌خوبی می‌شناسند، تا بتوانیم بدان اطمینان كنیم.

آسیب‌های مربوط به واسطه‌ها

سومین آفت مربوط به واسطه‌‌هاست، یعنی افرادی که ما برای تشخیص خود به سخن آنها اعتماد می‌كنیم. در بین قشرهای مختلف مردم، اعم از بازاری، نظامی، فرهنگی و... اشخاص مورد اعتمادی وجود دارند كه افراد به آنها اعتماد می‌كنند. عموم عوام جامعه به روحانیان و افراد متدین مراجعه می‌کنند؛ همان‌گونه که برای مرجع تقلید به عالمان مراجعه می‌كنند، در چنین مواردی نیز می‌پرسند به چه کسی رأی دهیم؟ طلاب این موضوع را زیاد تجربه کرد‌ه‌اند. البته این کار عاقلانه‌ است. در این موارد، گاهی خود شخص مورد اعتماد است؛ برای مثال امام جماعتی عادل است و شخص می‌تواند با خیال راحت پشت سر او نماز بخواند؛ اما این فرد اطلاعات را از اطرافیانی به دست آورده است که آن‌ها ریگی در کفش دارند و می‌كوشند به اشكال مختلف فكر او را تحت تأثیر قرار دهند. اتفاقاً کسانی که می‌خواهند در دیگران اثر بگذارند، به‌خوبی از این راه‌ها آگاهی دارند و می‌دانند چه کسانی می‌توانند در اشخاص بزرگ اثر بگذارند؛ برای مثال، فرزند، داماد و دیگر نزدیکان آنها را نمک‌گیر، و به آنها احسان می‌کنند یا هدایایی می‌دهند؛ آن‌گاه وقتی این افراد نمک‌گیر شدند، مطالب را به شكلی دیگر به شخص مورد نظر وانمود می‌كنند و او نیز بر اساس اعتمادی که به این افراد دارد، این مطالب را به مردم دیگر می‌گوید.

این آسیب‌ نه برای شخصی است که می‌خواهیم انتخاب کنیم و نه برای ماست که می‌خواهیم فردی را برگزینیم؛ بلكه مربوط به كسانی است كه مورد اعتمادند و می‌خواهیم به سخن‌شان اعتماد کنیم؛ یعنی مربوط به فرزندان، اطرافیان‌،‌ اقوام و نزدیکان است. برای مبارزه با این آفت چه باید کرد؟

راه مبارزه با آفت واسطه‌ها

ابتدا باید به این مسئله توجه کنیم که احتمال دارد چنین آسیب‌هایی رخ دهد؛ به‌ویژه در بسیاری از مردم كه دور از این مسائل هستند و به دیگران حسن ظن دارند، به ذهن‌شان خطور نمی‌كند كه ممکن است این فرد اشتباه کند؛ همان‌طور که مرجع تقلید وقتی فتوایی می‌دهد،‌ سخنش را می‌پذیرند، وقتی این مرجع فردی را اصلح می‌داند، آنها نیز از او تبعیت می‌كنند؛ غافل از اینکه مرجع مسئله را از روی کتاب می‌گوید؛ وقتی فتوا می‌دهد، خود او، دوستان و شاگردانش و نیز اصحاب فتوا روی این مطلب كار كرده‌اند و این حكم بین او و خدا حجت است؛ اما در این مورد این گونه نیست. این‌ روزها بیشتر با این آفت مواجه هستیم. اینکه می‌گوییم به‌طور مداوم تحقیق كنید، بدین معناست كه به این سخنان به‌طور كامل اعتماد نکنیم؛ بلكه بررسی كنیم كه واسطه این اطلاعات را از چه منبعی به‌دست آورده است؛ آیا آن منابع قابل اعتماد هستند یا اینكه این تشخیص به‌خاطر حسن ظنی که به فامیل، دوستان و شاگردانش داشته برای او پیدا شده است و او نیز آن را به دیگران منتقل می‌كند. البته انسان هر چه‌قدر هم تلاش كند، چه‌بسا در مواردی دچار اشتباه شود؛ این همان مطلبی است که مقام معظم رهبری در سخنرانی‌ خود فرمودند كه باید حجت شرعی داشته باشیم؛ اما معنای حجت شرعی این نیست که حتماً به واقع می‌رسیم؛ چه‌بسا اشتباه کنیم، اما وقتی حجت شرعی داریم، هم پیش خدا معذوریم و هم در کارمان مأجوریم. برای مثال، همه افرادی كه اینجا حضور دارند،‌ مقلد یک مرجع تقلید نیستند؛ شاید فتوای چهار یا پنج مرجع حجت باشد و افراد بدان عمل می‌كنند؛ اما آیا این بدان معناست كه فتوای همه این افراد مطابق با واقع است؟ واقع یکی بیشتر نیست، پس چرا چهار فتوای مختلف در یك زمینه وجود دارد؟ اگر هر چهار فتوا اشتباه نباشد، سه‌ مورد از آنها حتماً اشتباه است؛ زیرا واقع یکی بیشتر نیست؛ اما ما باید چه کار کنیم؟ به‌هر‌حال، وقتی فردی را اعلم دانستیم باید سخن او را بپذیریم. در این‌صورت، حجت شرعی داریم؛ اگر روز قیامت به ما بگویند چرا نماز را این‌گونه خواندید،‌ بگوییم مرجع تقلیدمان این‌گونه فتوا داد و من به فتوای او عمل کردم و حجت شرعی دارم. در نتیجه فرد را به جهنم نمی‌برند. نه تنها به جهنم نمی‌برند،‌ بلكه به‌خاطر تلاش و زحمت به او ثواب هم می‌دهند: لِلْمُصِیبِ أَجْرَانِ وَ لِلْمُخْطِئِ أَجْرٌ وَاحِدٌ. اگر کسی به واقع برسد، به دو ثواب دست می‌یابد؛ هم ثواب واقع، و هم ثواب اطاعت از حجت شرعی؛ اما اگر خطا کند، یک ثواب دارد؛ ولی با اینکه خطا کرده است، ثواب دارد. اخیراً مقام معظم رهبری به این موضوع تصریح کردند که نگران نباشید؛ چه‌بسا بعد از همه تحقیقات، باز هم اشتباه کنیم. به‌هر‌حال، انسان در معرض اشتباه است و حتی افرادی كه بیشترین اعتماد را به آنها داریم در معرض خطا هستند و ممكن است افرادی را به اشتباه، به ‌منزله اصلح به ما معرفی كنند. این موضوع نباید مانع از این شود كه ما از تلاش خود دست برداریم. این مانند آن است كه بگوییم حالا که مراجع فتواهای متفاوتی دارند، پس من هیچ کدام از آنها را قبول ندارم و نماز نمی‌خوانم؛ در‌حالی‌كه باید نماز را طبق فتوای یکی از مراجع خواند. با اینكه ممکن است در هزار یا صد و یا ده فتوا،‌ یكی هم اشتباه باشد. در این‌صورت، فرد مأجور و معذور است. درباره این مسئله نیز وضعیت به همین صورت است. افرادی که مسائل اجتماعی و سیاسی را بهتر از دیگران درک می‌کنند، بیش از چهل سال در این عرصه سابقه دارند و تجربه‌های زیادی اندوخته‌اند،‌ مانند مرجع تقلیدی‌‌ هستند كه افراد در احكام شرعی از آنها تقلید می‌كنند، با این تفاوت كه فرد در مسائل سیاسی و اجتماعی از آنها تقلید می‌كند. یا مانند پزشکی است که افراد برای بیماری‌ به آنها مراجعه می‌كنند و به نسخه او عمل می‌كنند تا خوب شوند؛ با اینکه احتمال می‌دهند اشتباه کرده باشد. پس عسر و حرج لازم نمی‌آید. به‌هر‌حال، وقتی انسان اطمینان پیدا کرد، باید عمل كند و خیلی نگران احتمال اشتباه یك در هزار نباشد. ممکن است اشتباه هم باشد؛ اما او به وظیفه خود عمل كرده است.

آیا این کار درست است یا اینکه افراد از روی تعصبات قومی و قبیلگی مانند ترك یا فارس بودن و یا تعلقات فامیلی و هم‌حزبی‌ بودن به كسی رأی دهد؟ اگر این‌ تعصبات را کنار گذاشتیم و واقعاً بررسی كردیم که چه کسی بیشتر معیارها را رعایت می‌کند و او را برگزیدیم، حتی اگر اشتباه هم بود،‌ در این‌صورت معذوریم. دیگر نباید گفت چون نمی‌توانم یقین قطعی پیدا کنم، پس تکلیف نیست: لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا. در حدی که می‌توانید باید تحقیق کنید، اما اینكه احتمال اشتباه وجود دارد، دلیل خوبی برای عدم تحقیق نیست. به‌هر‌حال، اینها آفت‌های مختلفی است که چه‌بسا باعث شود ما در تشخیص‌ و رفتارمان به نادرستی و خطا دچار شویم و باعث بروز ضررهایی برای خودمان و جامعه شویم.

ما باید این مسئله را درک کنیم که موجودی ضعیف هستیم كه به کمک خدا نیاز داریم: یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ. باید به خداوند و اولیای او متوسل شویم تا به ما کمک کنند تا اصلح را بشناسیم و برای شناساندن او به مردم بیشتر بكوشیم تا دیگران نیز از مزایای او استفاده كنند. البته چه‌بسا اصلح انتخابی نیز نقطه ضعفی داشته باشد. اصلح، اصلح نسبی است؛ زیرا معصوم نیست و غیر از معصومان، هر انسانی دچار اشتباه و خطا می‌شود؛ بلكه باید مجموع ویژگی‌های او را سنجید و بر اساس برآیند آن محاسبه كرد كه چه فردی برای اسلام و مسلمین مفیدتر است. ادعای اینكه فردی صد درصد مفیدتر است و هیچ اشتباهی ندارد، ادعای گزافی است كه در غیرمعصوم خیلی کم اتفاق می‌افتد. آن چه میسر است این است که اصلح نسبی را بشناسیم؛ یعنی در بین کاندیداها تحقیق کنیم كه کدام‌یك از آنها بهتر از دیگرانند؛ نه اینکه این فرد بهتر مطلق است و هیچ عیبی ندارد و بعد از انتخاب عده‌ای بگویند پس چرا اشتباه کردید؟ چه‌بسا كسی را اصلح بدانیم و او را انتخاب كنیم و او نیز اشتباهی داشته باشد؛ اما آیا مگر ما گفتیم کسی را که ما انتخاب می‌کنیم، معصوم است و هیچ اشتباهی نمی‌کند؟ پس باید از میان افراد، اصلح نسبی را برگزینیم كه نفع‌ او برای اسلام و مسلمین بیشتر است.

آخرین توصیه این است که برای انتخاب فرد اصلح، از توکل بر خدا، توسل به اولیای خدا، نذر و نیاز کردن، دعا، نماز و عبادت کردن كمك بگیریم و بخواهیم فردی که برای اسلام اصلح است و امام زمان او را بیشتر دوست دارد برگزیده شود.

برای خواندن گزارش خبری این‌جلسه این‌جا را کلیک‌ کنید!

پرونده ویژه: