درس شصت و دوم
اثبات واجبالوجود
· مقدمه
· برهان اول: برهان امكان
· برهان دوم: برهان شیخالرئیس
· برهان سوم: برهان صدرالمتألهین
مقدمه
دلایلی كه برای اثبات وجود خدای متعالی اقامه شده فراوان و دارای اسلوبهای گوناگونی است. بهطور كلی میتوان آنها را به سه دسته تقسیم كرد:
دستهٔ اول، دلایلی است كه از راه مشاهدهٔ آثار و آیات الهی در جهان اقامه میشود، مانند دلیل نظم و عنایت كه از راه انسجام و همبستگی و تناسب پدیدهها، وجود طرح و هدف و تدبیر حكیمانه، كشف، و ناظم حكیم و مدبر علیم برای جهان اثبات میگردد. این دلایل در عین حال كه روشن و دلنشین و خرسندكننده است، پاسخگوی همهٔ شبهات و وساوس نیست، و در واقع بیشتر نقش بیدار كردن فطرت و به آگاهی آوردن معرفت فطری را ایفا میكند.
دسته دوم، دلایلی است كه از راه نیازمندی جهان، وجود آفریدگار بینیاز را اثبات میكند، مانند برهان حدوث كه از راه مسبوق بودن پدیدهها به عدم و نیستی، نیازمندی ذاتی آنها اثبات میشود و سپس به كمك ابطال دور و تسلسل، آفرینندهٔ بینیاز، اثبات میگردد، یا برهان حركت كه از راه نیازمندی حركت به محرك، و محال بودن تسلسل محركات تا بینهایت، وجود خدا بهعنوان نخستین پدیدآورندهٔ حركت در جهان اثبات میشود، یا دلایلی كه از راه ابداعی بودن نفوس و صور جوهریه و عدم امكان صدور آنها از فاعلهای طبیعی و مادی، وجودِ علت هستیبخش و بینیاز اثبات میگردد. این دلایل نیز كمابیش نیازمند به مقدمات حسی و تجربی میباشد.
دستهٔ سوم، دلایل فلسفی خالص است كه از مقدمات عقلی محض تشكیل میشود،
مانند برهان امكان و برهان صدیقین. این دسته از براهین ویژگیهای خاصی دارند: نخست آنكه نیازی به مقدمات حسی و تجربی ندارند، دوم آنكه شبهات و وساوسی كه در پیرامون دیگر دلایل مطرح میشود به اینها راه نمییابد و به دیگر سخن، از اعتبار منطقی بیشتری برخوردار است، و سوم آنكه مقدمات این براهین كمابیش مورد حاجت در دیگر استدلالات نیز هست، مثلاً هنگامی كه ناظم و مدبر حكیم یا محدث یا محرك اول اثبات شد، باید برای بینیازی ذاتی و واجبالوجود بودن او، از مقدماتی استفاده كرد كه در براهین دستهٔ سوم مورد استفاده قرار میگیرند.
با این همه، سایر دلایل مزیتی دارند كه دستهٔ سوم فاقد آن است، و آن عبارت است از اینكه براهین دستهٔ سوم تنها موجودی را بهعنوان واجبالوجود اثبات میكند و اثبات علم و قدرت و حكمت و حتی جسم نبودن و مغایرت او با عالم مادی، نیازمند به براهین دیگری است.
ما در اینجا تنها به ذكر بعضی از براهین دستهٔ سوم بسنده میكنیم و نخست به اثبات واجبالوجود و سپس به بیان صفات وی میپردازیم:
برهان اول
یكی از براهین معروف فلسفی برای اثبات واجبالوجود، برهانی است كه بهنام «برهان امكان» یا «برهان امكان و وجوب» نامیده میشود و از چهار مقدمه تشكیل مییابد:
1. هیچ ممكنالوجودی ذاتاً ضرورت وجود ندارد، یعنی هنگامی كه عقل ماهیتش را در نظر میگیرد، آن را نسبت به وجود و عدم یكسان میبیند و صرفنظر از وجود علت، ضرورتی برای وجود آن نمیبیند.
این مقدمه بدیهی و بینیاز از اثبات است؛ زیرا محمول آن از تحلیل مفهوم موضوع بهدست میآید و فرض ممكنالوجود بودن، عیناً فرض نداشتن ضرورتِ وجود است؛
2. هیچ موجودی بدون وصف ضرورت تحقق نمییابد، یعنی تا هنگامی كه همهٔ
راههای عدم به روی آن مسدود نشود بهوجود نمیآید، و به قول فلاسفه «الشیء مالم یجب لم یوجد». به دیگر سخن، موجود یا ذاتاً واجبالوجود است و خودبهخود ضرورت وجود دارد، و یا ممكنالوجود است، و چنین موجودی تنها در صورتی تحقق مییابد كه علتی آن را «ایجاب» كند و وجود آن را به سرحد ضرورت برساند، یعنی بهگونهای شود كه امكانِ عدم نداشته باشد. این مقدمه هم یقینی و غیرقابلتشكیك است؛
3. هنگامی كه وصف ضرورت مقتضای ذات موجودی نبود، ناچار از ناحیهٔ موجود دیگری به آن میرسد، یعنی علت تامه، وجود معلول را «ضروری بالغیر» میسازد.
این مقدمه نیز بدیهی و غیرقابلتردید است؛ زیرا هر وصفی از دو حال خارج نیست: یا بالذات است و یا بالغیر، و هنگامی كه بالذات نبود، ناچار بالغیر خواهد بود. پس وصف ضرورت هم كه لازمهٔ هر وجودی است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود دیگری حاصل میشود كه آن را «علت» مینامند؛
4. دور و تسلسل در علل محال است. این مقدمه هم یقینی است و در درس سی و هفتم بیان گردید.
با توجه به این مقدمات، برهان امكان به این صورت تقریر میشود: موجودات جهان همگی با وصف ضرورت بالغیر موجود میشوند؛ زیرا از یك سوی ممكنالوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمهٔ اول)، و از سوی دیگر، هیچ موجودی بدون وصف ضرورت تحقق نمییابد (مقدمهٔ دوم)، پس ناچار دارای ضرورت بالغیر میباشند و وجود هریك از آنها بهوسیلهٔ علتی «ایجاب» میشود (مقدمهٔ سوم).
اكنون اگر فرض كنیم كه وجود آنها بهوسیلهٔ یكدیگر ضرورت مییابد، لازمهاش دور در علل است، و اگر فرض كنیم كه سلسلهٔ علل تا بینهایت پیش میرود، لازمهاش تسلسل در علل است، و هردوی آنها باطل و محال میباشد (مقدمهٔ چهارم)، پس ناچار باید بپذیریم كه در رأس سلسلهٔ علتها موجودی است كه خودبهخود ضرورت وجود دارد، یعنی «واجبالوجود» است.
این برهان را بهصورت دیگری نیز میتوان تقریر كرد كه نیازی به مقدمهٔ چهارم (ابطال دور و تسلسل) نداشته باشد، و آن این است: مجموعهٔ ممكنات به هر صورت فرض شود، بدون وجود واجبالوجود بالذات ضرورتی در آنها تحقق نمییابد، و در نتیجه هیچ یك از آنها موجود نمیشود؛ زیرا هیچكدام از آنها خودبهخود دارای ضرورتی نیستند تا دیگری در پرتو آن ضرورت یابد. به دیگر سخن، ضرورت وجود در هر ممكنالوجودی ضرورت عاریتی است و تا ضرورت بالذاتی نباشد، جایی برای ضرورتهای عاریتی نخواهد بود.
نیز میتوان آن را بهصورت فشردهای تقریر كرد: موجود یا واجبالوجود بالذات است و یا واجبالوجود بالغیر، و هر واجبالوجود بالغیری ناچار منتهی به واجبالوجود بالذات میشود «كل ما بالغیر ینتهی الی ما بالذات»، پس واجبالوجود بالذات ثابت میشود.
برهان دوم
برهان دوم برهانی است قریبالمأخذ به برهان اول كه از سه مقدمه تشكیل مییابد:
1. موجودات این جهان ممكنالوجود هستند و ذاتاً اقتضایی نسبت به وجود ندارند؛ زیرا اگر یكی از آنها واجبالوجود باشد، مطلوب ثابت خواهد بود.
این مقدمه نظیر مقدمهٔ اول در برهان سابق است، با این فرق ظریف كه در برهان سابق تكیه بر ضرورت وجود و نفی آن از ممكنات بود، و در اینجا تكیه بر خود وجود است؛
2. هر ممكنالوجودی برای موجود شدن نیازمند به علتی است كه آن را بهوجود بیاورد. این مقدمه، عبارت دیگری از نیازمندی هر معلولی به علت فاعلی است كه در مبحث علت و معلول به اثبات رسید و نظیر مقدمهٔ سوم در برهان سابق است با همان فرق كه اشاره شد؛
3. دور و تسلسل در علل محال است. این مقدمه عیناً همان مقدمهٔ چهارم در برهان سابق است.
با توجه به این مقدمات، برهان به این صورت تقریر میشود: هریك از موجودات این جهان كه علیالفرض ممكنالوجود هستند، نیازمند به علت فاعلی میباشند و محال است كه سلسلهٔ علل تا بینهایت پیش رود یا رابطهٔ دور میان آنها برقرار باشد، پس ناچار سلسلهٔ علل از جهت آغاز، به علتی منتهی خواهد شد كه خودش نیازمند به علت نباشد، یعنی واجبالوجود باشد.
این برهان را شیخالرئیس در اشارات به این صورت تقریر كرده است: «موجود یا واجبالوجود است و یا ممكنالوجود، اگر واجبالوجود باشد، مطلوب ثابت است، و اگر ممكنالوجود باشد، باید منتهی به واجبالوجود شود تا دور یا تسلسل لازم نیاید» و آن را متینترین برهانها دانسته و بهنام «برهان صدیقین» نامگذاری كرده است.
امتیاز این تقریر آن است كه علاوه بر اینكه نیازی به بررسی صفات مخلوقات و اثبات حدوث و حركت و دیگر صفات برای آنها ندارد، اساساً نیازی به اثبات وجود مخلوقات هم ندارد، زیرا مقدمهٔ اول، بهصورت فرض و تردید بیان شده است.
به دیگر سخن، جریان این برهان فقط منوط به پذیرفتن اصل وجود عینی است كه بدیهی و غیرقابلتشكیك میباشد و كسی میتواند این اصل را نپذیرد كه بدیهیترین وجدانیات و معلومات حضوری خودش را هم انكار كند و مطلقاً وجود هیچ موجودی حتی وجود خودش و فكرش و سخنش را هم نپذیرد!
اما كسی كه اصل وجود عینی را پذیرفت به او گفته میشود: وجود عینی، یا واجبالوجود است و یا ممكنالوجود، و فرض سومی ندارد. در صورت اول، وجود واجب ثابت است و در صورت دوم، ناچار باید وجود واجبالوجود هم پذیرفته شود؛ زیرا ممكنالوجود، محتاج به علت است و برای اینكه دور و تسلسل لازم نیاید، باید سلسلهٔ علتها منتهی به واجبالوجود گردد.
در این دو برهان چنانكه ملاحظه میشود، تكیه بر روی «امكان» موجودات است كه صفتی عقلی برای ماهیتآنها میباشد، و از راه این صفت نیاز آنها به واجبالوجود اثبات
میشود و ازاینرو میتوان آنها را به یك معنا «برهان لمّی» تلقی كرد، چنانكه در درس سابق توضیح داده شد. اما محور بحث را ماهیت و امكان ماهوی قرار دادن با قول به اصالت وجود چندان تناسبی ندارد. ازاینرو صدرالمتألهین برهان دیگری را اقامه فرموده كه مزایای ویژهٔ خودش را دارد و آن را «برهان صدیقین» نامیده و برهان شیخ را «شبیه به برهان صدیقین» قلمداد كرده است.
برهان سوم
این برهان را صدرالمتألهین براساس اصول حكمت متعالیه كه خود وی آنها را بیان كرده است اقامه فرموده و آن را استوارترین براهین و شایستهٔ نام «برهان صدیقین» دانسته است.
این برهان بهصورتهای مختلفی تقریر شده، ولی بهنظر میرسد كه متینترین آنها همان تقریر خود وی میباشد و بیان آن از سه مقدمه تشكیل مییابد:
1. اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت، چنانكه در درس بیست و هفتم به اثبات رسید؛
2. مراتب داشتن وجود و تشكیك خاص بین علت و معلول، بهگونهای كه وجود معلول، استقلالی از وجود علت هستیبخش ندارد؛(1)
3. ملاك نیاز معلول به علت، همان ربطیبودن و تعلقیبودن وجود آن نسبت به علت، و به عبارت دیگر، ضعف مرتبهٔ وجود آن است و تا كمترین ضعفی در موجودی وجود داشته باشد، بالضروره معلول و نیازمند به موجود عالیتری خواهد بود و هیچگونه استقلالی از آن نخواهد داشت.(2)
با توجه به این مقدمات، میتوان برهان صدیقین را براساس مشرب صدرالمتألهین به این صورت تقریر كرد:
1. ر.ك: درس سىام.
2. ر.ك: درس سى و سوم.
مراتب وجود، به استثناء عالیترین مرتبهٔ آن كه دارای كمال نامتناهی و بینیازی و استقلال مطلق میباشد، عین ربط و وابستگی است، و اگر آن مرتبهٔ اعلی تحقق نمیداشت، سایر مراتب هم تحقق نمییافت؛ زیرا لازمهٔ فرض تحقق سایر مراتب بدون تحقق عالیترین مرتبهٔ وجود، این است كه مراتب مزبور مستقل و بینیاز از آن باشند، در حالی كه حیثیت وجودی آنها عین ربط و فقر و نیازمندی است.
این برهان علاوه بر اینكه از مزایای برهان شیخ برخوردار است، از چند جهت بر آن نیز برتری دارد:
یكی آنكه در این برهان بر مفاهیم وجودی تكیه شده و از ماهیت و امكان ماهوی ذكری به میان نیامده است، و روشن است كه چنین برهانی با اصالت وجود مناسبتر میباشد.
دوم آنكه نیازی به ابطال دور و تسلسل ندارد، بلكه خودش برهانی بر ابطال تسلسل در علل فاعلی نیز هست.(1)
سوم آنكه به كمك همین برهان نهتنها وحدت، بلكه سایر صفات كمالیهٔ خدای متعال را نیز میتوان اثبات كرد، چنانكه در جای خودش اشاره خواهد شد.
1. ر.ك: درس سى و هفتم.
خلاصه
1. دلایل وجود خدای متعالی را میتوان به سه دسته تقسیم كرد:
الف) استدلال از آیات الهی و نشانههای علم و قدرت و حكمت وی در جهان، مانند دلیلهای نظم و عنایت؛
ب) استدلال از بعضی از صفات مخلوقات بر نیاز آنها به آفریدگار، مانند دلیلهای حدوث و حركت؛
ج) استدلال فلسفی خالص، مانند برهان امكان و برهان صدیقین.
2. دو دستهٔ اول برای اثبات وجوب وجود و بینیازی مطلق الهی، نیازمند به مقدمات براهین دستهٔ سوم میباشند.
3. برهان امكان از چهار مقدمه تشكیل یافته و تقریر آن این است:
موجودات جهان ذاتاً ممكنالوجود هستند، ولی چون هیچ موجودی بدون وصف ضرورت و وجوب تحقق نمییابد، دارای وجوب بالغیر میباشند و عللی كه وجود آنها را ایجاب میكند باید منتهی به «واجبالوجود بالذات» شوند تا دور و تسلسل در علل لازم نیاید.
4. تقریر دیگر آن این است كه مجموعهٔ ممكنات به هر صورتی فرض شوند، دارای وجوب بالغیر هستند، پس باید ورای آنها موجودی باشد كه وجوب بالذات داشته باشد تا در سایهٔ او سایر موجودات واجب بالغیر شوند.
5. تقریر فشردهٔ این برهان آن است كه موجود خارجی یا واجبالوجود بالذات است و یا واجبالوجود بالغیر، و واجبالوجودهای بالغیر باید منتهی به واجبالوجود بالذات شوند، زیرا هر بالغیری محتاج به بالذات است.
6. برهان دوم از سه مقدمه تشكیل مییابد و تقریر آن این است: موجودات این جهان چون ممكنالوجود هستند نیازمند به علت فاعلی میباشند و سلسلهٔ علل باید منتهی به علتی شود كه معلول نباشد تا دور و تسلسل لازم نیاید.
7. ابنسینا این برهان را به این صورت تقریر كردهاست: موجود یا واجبالوجود است
یا ممكنالوجود، و وجود ممكنالوجود باید منتهای به واجبالوجود شود تا دور و تسلسل لازم نیاید.
8. این تقریر علاوه بر اینكه نیازی به بررسی صفات مخلوقات، مانند حدوث و حركت ندارد، نیازی به اثبات وجود مخلوق خاصی هم ندارد؛ زیرا نخستین مقدمهٔ آن بهصورت فرض و تردید بیان شده است.
9. برهان صدرالمتألهین نیز از سه مقدمه تشكیل مییابد و تقریر آن این است: اگر در رأس سلسلهٔ مراتب وجود، موجود بینیاز و بینهایت كاملی نمیبود، سایر مراتب هم تحقق نمییافت؛ زیرا سایر مراتب، عین ربط و تعلق هستند و اگر بدون مرتبهٔ اعلای وجود تحقق یابند، لازمهاش این است كه غنی و بینیاز از آن باشند.
10. مهمترین مزایای این برهان از این قرار است:
الف) با اصالت وجود مناسبتر است؛ زیرا در آن از مفاهیم ماهیت و امكان استفاده نشده است؛
ب) نیازی به ابطال دور و تسلسل ندارد؛
ج) وحدت و سایر صفات كمالیهٔ خدای متعالی هم به كمك آن اثبات میشود.
پرسش
1. اقسام دلایل وجود خدا را بیان كنید و ویژگی هركدام را شرح دهید.
2. مقدمات برهان امكان را بیان كنید.
3. این برهان را به چه صورتهایی میتوان تقریر كرد؟
4. مقدمات برهان دوم را بیان كنید.
5. ابنسینا این برهان را چگونه تقریر كرده است؟
6. تقریر وی چه امتیازی دارد؟
7. برهان صدیقین طبق تقریر صدرالمتألهین از چه مقدماتی تشكیل شده، و تقریر آن چیست؟
8. امتیازات این برهان را شرح دهید.