گفتار دهم:
ویژگیهای بدترینها در نگاه امیر مؤمنان(علیه السلام)(1)
و إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَعَبْداً وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ جَائِراً عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ سَائِراً بِغَیْرِ دَلِیلٍ. إِنْ دُعِیَ إِلَى حَرْثِ الدُّنْیَا عَمِلَ وَ إِنْ دُعِیَ إِلَى حَرْثِ الْآخِرَةِ كَسِلَ. كَأَنَّ مَا عَمِلَ لَهُ وَاجِبٌ عَلَیْهِ وَ كَأَنَّ مَا وَنَى فِیهِ سَاقِطٌ عَنْهُ... أَیُّهَا النَّاسُ سَیَأْتِی عَلَیْكُمْ زَمَانٌ یُكْفَأُ فِیهِ الْإِسْلَامُ كَمَا یُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِیهِ. أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ یَجُورَ عَلَیْكُمْ وَ لَمْ یُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ یَبْتَلِیَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ: «إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ وَإِن كُنَّا لَمُبْتَلِین»(1)؛(2) بدترین مردم نزد خدا کسی است که خداوند او را به خودش واگذارد و از راه راست روی برتابد و بدون راهبر راه سپرد. اگر به کشت دنیا دعوت شود پاسخ گوید و دستبهکار شود، ولی اگر به کشت آخرت خوانده شود
1. مؤمنون (23)، 30.
2. نهج البلاغه، خطبة 102.
سستی کند. گویا آنچه برای آن کار میکند بر او واجب است و آنچه را در آن سستی و کوتاهی میکند از او نخواستهاند. ای مردم، به زودی روزگاری بر شما آید که اسلام از حقیقت خود تهی شود، همان گونه که ظرفی پر واژگون گردد. ای مردم، خداوند از ستم خویش پناهتان داده است، اما هرگز شما را از امتحان شدن پناه نداده است، و آن برترین گوینده فرمود: «بیشک در این نشانههایی است و ما قطعاً آزمایش کنندهایم.»
در گفتارهای پیشین دو بخش از خطبه 86 نهجالبلاغه را محور مباحث خود قرار دادیم که بخش اول آن خطبه به وصف بزرگان برگزیده و شایستة خداوند پرداخته است، و در برابر، در بخش دوم بدترین بندگان خداوند معرفی شدهاند. بر آن شدیم تا در این گفتار و گفتارهای پیش روی، گزیدههایی از نهجالبلاغه را که متناسب با بخش دوم خطبة 86 است از نظر بگذرانیم، و از این روی، در این گفتار بخشی از خطبة 102 را برگزیدیم. در آغاز خطبة 86 حضرت فرمودند: «محبوبترین بندگان خدا کسی است که خدا او را در پیکار با نفس یاری میکند»؛ یعنی خداوند بندة محبوب خویش را از لطف، عنایت و حمایت خود محروم نمیسازد و او را به حال خود رها نمیکند. اما در این خطبه حضرت میفرمایند:
وَإِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَعَبْداً وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ جَائِراً عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ سَائِراً بِغَیْرِ دَلِیلٍ.
کیفر وانهاده شدن به خویش و حرمان از هدایت الاهی
مبغوضترین و بدترین مردم نزد خداوند کسانی هستند که وجدان و خرد خود را سرکوب کرده و دستورات الهی را زیر پا نهادهاند. در نتیجه خداوند آنان را از عنایات و
هدایت خویش محروم ساخته است، و چون به افکار و آرای پوچ خود تکیه دارند، ایشان را به خودشان وانهاده است. نشانة بیاعتنایی و بیتوجهی خداوند به چنین کسانی این است که آنان از راه راست که انسان را به قرب خداوند نایل میسازد روی برمیتابند و بدون راهنما در مسیر پرفراز و نشیب زندگی گام برمیدارند. طبیعی است کسی که از راهنمایی حاملان علوم الاهی و مفسران وحی و پیشوایان معصوم محروم ماند و آنان زوایای دین و قوانین و آموزههای شریعت را به او ننمایند، هلاک میشود.
ما در همة مراحل و شئون زندگی خود نیازمند کمک و یاری خداوندیم و اگر او ما را از عنایات، کمکها و هدایت خویش محروم سازد قطعاً شکست میخوریم. بدون هدایت الاهی نمیتوان به سرمنزل مقصود رسید و کسی که از این هدایت محروم گردد، به انحراف از حق و گمراهی گرفتار میشود. هیچکس خود نمیتواند به مسیر حق و سعادت راه یابد، و هدایت بندگان و حتی انبیا از طرف خداوند صورت میپذیرد؛ با این تفاوت که خداوند انبیا را بدون واسطه هدایت میکند، و هدایت مردم توسط وحی، پیامبران و جانشینان آنان که در مکتب ایشان پرورش یافتهاند صورت میگیرد.
سخنانی که به کلام خدا، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) مستند نیستند، فاقد اعتبار و حجیتاند. البته استناد سخن به خداوند و امامان معصوم گاه قطعی است، و آن در صورتی است که کلام مورد استناد از نظر سند و دلالت قطعی باشد، و گاه ظنی است، و آن در صورتی است که سند یا دلالتشان و یا هردو قطعی نباشد. طالبان هدایت و نیل به حق و سعادت، باید با کسانی که با کلمات خدا و اولیای خدا انس دارند و عمر خود را برای فهم و درک آنها سپری کردهاند ارتباط داشته باشند و معلومات و معارف صحیح را از آنان فراگیرند تا از آفات علم در امان مانند و به مسیر صحیح هدایت رهنمون شوند:
إِنْ دُعِیَ إِلَى حَرْثِ الدُّنْیَا عَمِلَ وَ إِنْ دُعِیَ إِلَى حَرْثِ الْآخِرَةِ كَسِلَ. كَأَنَّ مَا عَمِلَ لَهُ وَاجِبٌ عَلَیْهِ وَ كَأَنَّ مَا وَنَى فِیهِ سَاقِطٌ عَنْهُ.
کسی که خداوند او را به خودش وانهد، راهنمای مطمئنی نخواهد داشت و در پی کسی میرود که خود گمراه است یا به فکر و رأی بیاعتبار خویش اعتماد میکند. نشانة گمراهی او این است که اگر او را به تجارت و منفعت دنیا دعوت کنند میپذیرد. او نیرو و توان خود را صرف تجارت و کسب و کار دنیا میکند تا به ثروت و امکاناتی که در پی آن است دست یابد. البته شیطان نیز او را به حال خویش رها نمیکند و با وسوسههایش وی را برمیانگیزد تا حتی از راههای نامشروع در پی برآوردن خواستههای دنیاییاش برآید. اما در برابر، این انسان گمراه و غافل وقتی به تجارت و تلاش برای آخرت دعوت میشود، تنبلی و کوتاهی میکند و از تلاش برای رسیدن به سرمایه و ثروت جاودانة آخرت سر باز میزند.
حضرت در سخن خویش از دو تعبیر قرآنی «حرث الدنیا» و «حرث الآخرة» بهره گرفته و به این ترتیب ما را متوجه این حقیقت ساختهاند که دنیا کشتزار یا محل تجارت است. اگر ما دنیا را اصیل بدانیم و هدفمان صرفاً رسیدن به آن باشد و همة تلاش خود را صرف رسیدن بدان کنیم، دستاوردی جز متاعی ناقابل و ناچیز نخواهیم داشت. اما اگر از این فرصت برای کسب کمالات و مقامات معنوی و جلب رضایت الاهی بهره بریم، به ثروت بینهایت و جاودانة آخرت و رضوان خداوند دست خواهیم یافت. خداوند در اینباره میفرماید:
مَن كَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن كَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ؛(1) هرکه کشتِ آن جهان خواهد برای او در کشتش میافزاییم، و هرکه کِشت این جهان خواهد به وی از آن میدهیم و در آن جهان هیچ بهرهای ندارد.
1. شوری (42)، 20.
سپس حضرت میفرمایند او آنچه شرعاً بدان مکلف نشده و چهبسا سودی نیز برای او ندارد، بر خود واجب میداند و بهجد در پی انجام آن است. مثلاً دانشآموز و دانشجو پرسشهایی که دانستن پاسخ آنها برایش سودی ندارد میپرسد و خود را به مطالعة کتابهایی سرگرم میکند که هیچ نفع اخروی و مادیای برای او ندارد، اما برای فراگیری اصول اعتقادی، تکالیف، وظایف دینی و انجام تکالیف شرعی، مانند امر به معروف و نهی از منکر و هدایت دیگران، سستی میورزد؛ گویا این امور بر او تکلیف و واجب نشدهاند.
ضرورت اهتمام به معارف حقیقی دین
أَیُّهَا النَّاسُ سَیَأْتِی عَلَیْكُمْ زَمَانٌ یُكْفَأُ فِیهِ الْإِسْلَامُ كَمَا یُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِیهِ.
حضرت میفرمایند زمانی فرا میرسد که اسلام محتوا و حقیقت خود را در جامعه از دست میدهد و از آن تنها نام و ظاهری باقی میماند. ایشان بدین ترتیب هشدار میدهند که مواظب باشیم در پدید آمدن چنین وضع اسفباری دخیل نباشیم. بکوشیم ایمانمان را تقویت کنیم و معارف و عقاید دینی خود را از عالمان راستین و متقی فرا گیریم و در ارتباط با تکالیف و وظایف دینی به هوس و رأی خود عمل نکنیم و در اینباره به کسانی اعتماد نکنیم که سخنان و رفتارشان عقلاً و شرعاً برای ما حجیت ندارد.
همانگونه که بزرگان دین فرمودهاند، وقتی آیات الاهی تلاوت میشود، باید خود را مخاطب آنها بدانیم و انذارهای خداوند و از جمله انذار از عذاب آخرت را متوجه خود ببینیم؛ چنانكه اولیای خدا با رعایت این ادب قرآنی، وقتی آیات عذاب الاهی را میخواندند، اشکشان جاری میشد و بدنشان میلرزید، یا وقتی با آیات رحمت و بشارت به بهشت و نعمتهای آن روبهرو میشدند، شادمان میگشتند و خدا را سپاس میگفتند. همچنین وقتی ما با سخنان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) و از جمله
سخنان امیر مؤمنان(علیه السلام)، در این خطبه روبهرو میشویم، باید خود را مخاطب آنها بدانیم. چون این سخنان جز در مواردی که از طرق علمی ثابت شود تقیید و تخصیص خوردهاند و قراینی قطعی بر اختصاص آنها به شرایط خاص یا افراد خاصی وجود داشته باشد عام و مطلقاند و همة موقعیتها، زمانها و افراد را فرا میگیرند.
شناخت عام و خاص، مطلق و مقید و ناسخ و منسوخ روایات و گزارهای دینی اهمیت ویژهای دارد؛ تا آنجا که فقها و علمای بزرگ سالها از عمر خود را صرف شناسایی این امور کردهاند و با تلاشهای طاقتفرسای خود کوشیدهاند تا میراث گرانقدری از معارف و فقه اهلبیت(علیهم السلام) را در اختیار ما بگذارند. دربارة عظمت تلاش آنان و جدیتشان در فراگیری آن معارف ناب، داستانهای عجیبی نقل شده است. از جمله دربارة مرحوم صاحب جواهر(رحمه الله)، که یکی از ارکان فقه و فقاهت است و همة فقیهان عصر بر سر خوان نعمت او نشستهاند و از ذخیرة بزرگ و جاودانه علمی او بهرهها بردهاند، در جایی از کتاب سترگ خویش نوشته است: امشب فرزند من جوانمرگ شد و از دنیا رفت. قرار شده جنازة ایشان تا صبح در منزل بماند و فردا مراسم تغسیل، تکفین و تشییع و خاکسپاری انجام گیرد. خواستم خدمت بزرگی در حق او انجام دهم و بزرگترین ثواب و هدیه را نثار روحش سازم. با خود اندیشیدم و به این نتیجه رسیدم که بزرگترین و باارزشترین کار، نگارش کتاب جواهر است. از این روی از شب تا صبح بر بالین جنازة او به نگارش مباحثی از جواهر پرداختم و ثواب آن را به روحش هدیه کردم.
بنابراین شایسته است که مردم معارف و احکام دین را از علمای راستین، که با خلوص و وسواس و احتیاط بسیار و بهدور از هوا و هوس و منافع شخصی معارف و احکام دین را استخراج کردهاند، بیاموزند و سراغ کسانی نروند که از تقوا بهرهای ندارند و اسیر وسوسههای شیطاناند و بهظاهر خود را عالم نامیدهاند.
پیراستن خداوند از ظلم در بستر آزمون بندگان
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَكُمْ مِنْ أَنْ یَجُورَ عَلَیْكُمْ وَ لَمْ یُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ یَبْتَلِیَكُمْ وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ «إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ وَإِن كُنَّا لَمُبْتَلِین».(1)
حضرت در سخن خویش ساحت الاهی را از ظلم به بندگان بَری میدانند. نفی ظلم از خدا بِدان روست که علت ظلم در خداوند وجود ندارد؛ زیرا ظلم یا از احتیاج برمیخیزد، و خداوند متعال غنی مطلق است و نیازی ندارد تا برای آن مرتکب ظلم شود، یا ظلم برای به دست آوردن سود و منفعت است، و خداوند منزه از آن است که در پی سودی باشد و در راه تأمین آن بر بندگان ظلمی روا دارد، همچنین ظلم میتواند از جهل برخیزد و بدیهی است که خداوند عالم مطلق است و بر همة حقایق احاطه دارد، یا اینکه ظلم ناشی از خودخواهی است، و همة کمالات در خداوند جمع است و احساس حقارت در او نیست تا با خودخواهی درصدد جبران آن برآید. بدین ترتیب، ساحت خداوند از هر عیب و نقصی منزه است، و از این روی، مرتکب ظلم نمیشود. آیات قرآن نیز بر عدل الاهی و نفی ظلم از ساحت ربوبی گواهی میدهند. برای نمونه خداوند میفرماید:
وَأَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِیدِ؛(2) و خدا به بندگان ستمگر نیست؛
إِنَّ اللّهَ لَا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَلَـكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ؛(3) بهراستی خدا بر مردم هیچ ستم نمیکند، بلکه مردم بر خود ستم میکنند.
خداوند به بندگان خود ظلم و ستم نمیکند، اما وعده نداده که آنان را نیازماید، و آزمایش، سنت قطعی و ثابت خداوند است که در زمینة ارتکاب افعال اختیاری و
1. مؤمنون (23)، 30.
2. آلعمران (3)، 182.
3. یونس (10)، 44.
گزینش راه و روش برای انسانها مقدر فرموده و آنان را با آنچه در اختیارشان قرار داده است، میآزماید. ابزارهای آزمایش، هم چیزهایی است که مطلوب و خوشایند انسانهاست و هم چیزهایی که آدمیان نمیپسندند و خوش نمیدارند. به دیگر سخن، برای تحقق آزمایش الاهی، همواره باید خوشیها، لذات، ناخوشیها و آلامی باشند تا وسیلة آزمایش آدمی گردند. انسانها موظفاند از بعضی خوشیها چشم بپوشند و بر پارهای ناخوشیها صبر و شکیبایی ورزند و بدینترتیب آزموده میشوند. پس خوشیها و لذات، و نیز ناخوشیها و آلام در زندگی دنیوی یک اصلاند که در متن تدبیر الاهی ملحوظ گردیدهاند.
از جمله نعمتهای بزرگی که خداوند به ما عنایت فرموده و ما را بدانها میآزماید نعمت هدایت و نعمت اسلام است، و اگر ما در استفاده از این نعمت بزرگ کوتاهی کنیم، خود باعث محروم گشتن از آن شدهایم؛ چون خداوند هیچ نعمتی را از بندگانش نمیستاند، مگر آنکه آنان ناسپاسی کنند و زمینة حرمان از آن نعمت را در خود فراهم آورند:
ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛(1) این [کیفر فرعونیان و کافران پیش از آنان] از آن روست که خدا هرگز بر آن نبوده است که نعمتی را که بر مردمی ارزانی داشته دگرگون کند تا آنکه آنان آنچه در خودشان است دگرگون سازند (حال خود را به کفر و ناسپاسی و ستمگری بگردانند) و خدا شنوا و داناست.
در برابر اگر کسی به درستی از نعمتهای خداوند بهره بُرد و خداوند را به خاطر نعمتهایش سپاس گفت و ادب بندگی به جای آورد، خداوند نعمتهای بیشتری ارزانیاش میکند:
1. انفال (8)، 53.
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأزِیدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ؛(1) و هنگامی که پروردگارتان به شما آگاهی داد که اگر سپاسگزارید همانا شما را [نعمت] بیفزایم و اگر ناسپاسی کنید هر آینه عذاب من سخت است.
1. ابراهیم (14)، 7.