پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت علامه مصباح یزدی
Published on پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت علامه مصباح یزدی (https://mesbahyazdi.ir)

صفحه اصلی > ملاک کارآمدی نظام اسلامی

ملاک کارآمدی نظام اسلامی

در همایش دفتر ارتباطات فرهنگی؛ ساختمان ياوران مهدی(عج)، جمکران
سخنرانی
1396/11/27

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

مفهوم نظام

وقتی گفته می‌شود یک نظام کارآمد است یا نیست، باید مشخص کرد که منظور از نظام چیست؟ منظور از کارآمدی چیست؟ چه کسی می‌خواهد این کارآمدی را قضاوت کند؟ و این قضاوت، با چه معیاری سنجیده می‌شود؟ به‌طور خلاصه،‌ نظام دو معنای انتزاعی و عینی دارد: نظام گاه به نهاد و گاه به سازمان اطلاق می‌شود. در مفهوم انتزاعی نظام که مفهومی ذهنی است، روابطی میان پدیده‌هایی در نظر گرفته می‌شود و مجموعه به صورت یک واحد یا سیستم اعتبار می‌شود. شاید در ادبیات معاصر، بیشتر واژه «نهاد» را به‌جای آن به‌کار می‌برند. گاهی منظور از نظام، مصداق عینی آن نظام است؛ یعنی چیزی که منشأ انتزاع این مفهوم است. معمولا‌ در ادبیات معاصر، به‌جای آن، واژه «سازمان» به‌کار برده می‌شود. منظور از سازمان، افرادی هستند که در خارج موجودند و با هم ارتباطاتی دارند و مفاهیم انتزاعی بر آن‌ها صدق می‌کند.

وقتی درباره کارآمدی نظام صحبت می‌شود، گاهی منظور همان مفهوم انتزاعی است یا به یک معنا ایدة نظام است که آیا کارآمد است یا نیست؛ و گاهی منظور این است که کسانی که متصدی اجرای این نظام هستند، آیا آن‌ها درست عمل کرده‌اند یا خیر. این‌ها دو معنای متغایر، اما مرتبط‌اند، و البته باید بین آن‌ها تفاوت قائل شد. وقتی می‌خواهیم درباره کارآمدی نظامی قضاوت کنیم، گاه منظور این است که اگر آن مفاهیم انتزاعی مورد ‌نظر درست تحقق پیدا کند، آیا ما را به هدف می‌رساند یا نه، و گاهی مقصود این است که آنچه از نظام، اکنون تحقق پیدا کرده است، کارآمد بوده است یا نه. ما یک نظام اسلامی داریم، به معنای سلسله مفاهیمی اعتباری، عقلایی و شرعی که اینها با هم جمع شده و به‌صورت یک سیستم لحاظ شده است که رأس هرم، سطوح متوسط و قاعدة هرم دارد. این مفهوم نظام یا نهاد در ذهن ماست و می‌خواهیم درباره کارآمدی آن سخن بگوییم. اما یک معنا هم این است که کسانی که اکنون مصداق این نظام‌اند و خود را مصداق عینی این مفاهیم می‌دانند، آیا کارآمد بوده‌اند یا خیر.

مفهوم کارآمدی

در مفهوم کارآمدی نیز نظیر این ابهام‌ها وجود دارد. منظور از کارآمدی در یک معنای عام این است که وقتی اسبابی را در نظر گرفتیم تا مقدمه باشند برای اینکه ما را به هدفی برسانند، ما را به همان هدفی که منظور ما بود برسانند. ناکارآمدی نیز در جایی است که گرچه قرار بود این اسباب کار را به نتیجه برسانند، ولی نتوانستند. اگر نظام به هدف نرسیده، به‌ناچار باید ببینیم اشکال از کجا بوده است؛ آیا از ایدة نظام یا نهاد بوده است که باعث شده به هدف نرسیم و باید در این فکر، ایده و سیستم اعتباری تجدید‌نظر کنیم تا شاید کارآمد شود، یا اشکال در کسانی است که مجری آن بوده‌اند و آنها به‌درستی عمل نکرده‌اند تا نظام به همه یا بخشی از هدف مطلوب دست یابد.

معیار کارآمدی؛ نگرش مادی، الهی یا هر دو

وقتی می‌گوییم نظام کارآمد آن است که ما را به هدف برساند، پس باید تعیین کنیم هدف چیست. هدف از تحقق یک نظام اجتماعی چه می‌تواند باشد؟ در این زمینه، مکاتب و دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد که هدف‌های همة آنها یکی نیست. برای مثال، بینش مادی اصالت را به ماده و مادیات می‌دهد و زندگی را منحصر در همین زندگی دنیا می‌داند و سعادت آن هم همین خوشی و تحقق لذات است. کسانی که این‌گونه می‌اندیشند، هنگام قضاوت دربارة کارآمدی نظام، بررسی می‌کنند که آیا این نظام آنها را به این اهداف مادی دنیوی رسانده یا نرسانده است. برای آنها معنای کارآمدی رسیدن به همین اهدافی است که خودشان می‌خواهند. اما چه بسا کسانی اهداف دیگر و خیلی فراتر از این نوع نگرش مادی داشته باشند، که بر اساس محاسبات ریاضی، تفاوت‌‌شان مانند تفاوت بین متناهی و نامتناهی است. صاحب نگرش مادی فقط می‌خواهد در همین زندگی چند‌ساله‌ ـ حدود صد سال، اندکی کمتر یا بیشتر ـ خوش بگذراند، خوب بخورد، خوب بپوشد، آرام باشد و مزاحمی نداشته باشد، و اگر نظام این را تحقق بخشید، از منظر او کارآمد است. دلیل او نیز همین است که ما خوب می‌خوریم، خوب می‌پوشیم، مشکلی نداریم، دستگاه بهداشت و پزشکی ما مشغول کار است و بیماری‌های ما زود معالجه می‌شود؛‌ پس معلوم می‌شود این نظام کارآمد است.

اما در نگرش دیگر، اهداف بالاتری نیز هست. این همان اختلاف بین دین‌داری و بی‌دینی است. ادیان آمدند بگویند کل این نظام زندگی و دنیای شما در نسبت به زندگی حقیقی و ابدی، مانند یک چشم بر هم زدن نسبت به یک زندگی صد‌ساله یا هزار‌ساله است. همة صد سال زندگی انسان از دوران طفولیت، جوانی، ازدواج، فرزندآوری، بیماری، سلامتی، دانشگاه رفتن، شاغل شدن و...، همه نسبت به زندگی حقیقی که در آن آرزو می‌کنید و می‌گویید «یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی»،[1] مانند یک چشم‌ برهم زدن است؛ و بعد از آن، حیاتْ تازه شروع می‌شود. تا چه زمانی ادامه دارد؟ تا بی‌نهایت. هدف از نظام برای چنین کسانی این است که آن سعادت ابدی را به‌دست آورند. اینها همه مقدمه‌ای برای شکل‌گیری نظامی است که می‌خواهد این هدف را تحقق بخشد؛ یعنی هر چه نظام در راستای این هدف موفق‌تر باشد، کارآمدتر است. اما اگر در این مسیر تأثیری نداشت، هر چقدر هم لذایذ را در این دنیا تأمین کند، از این منظر کارآمد نیست.

پس این مسئله به نوع نگاه به انسان بازمی‌گردد. در نگرشی که انسان را به‌منزلة حیواناتی مانند گاو، گوسفند، شتر، و یا احیاناً پلنگ یا گرگ بداند، و معتقد باشد همان‌طور که حیوانات جنگل اقسامی دارند، انسان هم یکی در کنار آنهاست که در تاریخی متولد می‌شود و بعد از چندی زندگی، می‌میرد و نابود می‌شود، هدف از زندگی همین خوشی‌های فراهم‌شده است و هر کس خوش‌تر باشد، موفق‌تر و کامیاب‌تر است؛ یعنی بهتر خوردن، بهتر پوشیدن، و تأمین لذایذ جنسی و فراهم‌شدن زمینه خوش‌گذرانی‌ها و تفریحات نشانة موفقیت است. معنای آن این است که نظامی کارآمد است که ما را یک حیوان پیشرفته‌ای در نظر بگیرد که لذایذ مادی آن در این عالم فراهم شود. قرآن کریم تعبیراتی دارد که به‌نظر می‌آید خیلی از ذهن ما دور است؛ به همین جهت چه بسا اصلاً‌ آنها را فراموش می‌کنیم، گویا این آیه در قرآن وجود ندارد: «ذَرْهُمْ یَأْكُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون»؛[2]«أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»؛[3] خداوند خطاب به پیغمبر اکرم‌صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله می‌فرماید این مخالفین خود را رها کن تا مثل گاو و گوسفند و حیوانات جنگلی بخورند و بچرند و سرگرم آرزوها باشند؛ به‌گونه‌ای که برخی آرزو می‌کنند کاش جای دیگران بودند؛ جای فلان سلطان یا ملکه‌ای بودند؛ «ذَرْهُمْ یَأْكُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ»؛ رهایشان کن و بگذار بچرند، «فَسَوْفَ یَعْلَمُون»،‌ روزی خواهند فهمید که چه غلطی کردند.

در مقابل، گرایش دیگری است که می‌گوید وقتی از این دنیا رفتید و در عالم دیگری زنده شدید، آن‌گاه خواهید گفت: «یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی»؛ کاش برای این زندگی فکری کرده بودم؛ زندگی در دنیای مادی مرگ تدریجی بود؛ اصلاً حیات نبود: «وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَان»؛[4] حیات، سرای ابدی است. خداوند جمله را با سه تأکید ـ لام تأکید، ضمیر فصل و خبر محلّی به الف و لام ـ بیان می‌کند. حیات یعنی حیات ابدی. زندگی دنیا مرگ طبیعی است و اصلاً نمی‌شود نام حیات روی آن گذاشت. در این‌صورت، نظام ارزشی از زمین تا آسمان متفاوت خواهد بود. یک رویکرد دنبال زندگی حیوانی است و نظامی می‌خواهد که همین مسائل را برای او فراهم کند و کارآمدی آن را هم در این می‌داند که لذت این دنیا را برای او فراهم کند. نگرش دیگر می‌گوید اینها مقدمات  است؛ سفری است که نهایتا حدود صد سال طول می‌کشد و بعد از آن به منزل می‌رسیم و آنجا اقامت می‌گزینیم. البته انسان باید حرکتی کند و  به اسب خود آب و جویی بدهد، توقف و استراحتی داشته باشد تا بتواند راه را ادامه دهد؛ ولی بیش از این در سفر نیاز ندارد؛ البته یک جایی هم هوای خوبی بود که تنفسی بکند و قدمی بزند تا رفع خستگی شود و بتواند راه را ادامه دهد، مانعی نیست؛ اما برخی می‌پندارند بعد از این سفر چیزی نیست. به‌هر‌حال، برخی کارآمدی نظام را به این می‌دانند که زمینة سعادت ابدی را برای آنها فراهم کند؛ البته تا جایی که با این زندگی منافاتی نداشته باشد، راحتی‌های این دنیا نیز فراهم می‌شود؛ زیرا راحتی‌های اینجا کمک می‌کند تا انسان بتواند مسیر را بهتر طی کند؛ بتواند در عبادت تمرکز و حضور قلب بیشتری داشته باشد، وقت او صرف چیزهای بیهوده و درگیری‌ها نشود و زودتر به هدف دست یابد؛ یعنی این امور را نیز می‌خواهد به‌خاطر اینکه مقدمه و ابزار حرکت است.

  طیف نگرش انسان‌ها

در توضیح مفاهیم، بیان کردیم که کارآمدی نظام به چه‌معناست. چهل سال پیش در این کشور انقلاب کردیم و نظام جمهوری اسلامی در این کشور برقرار شد. آیا این نظام کارآمد بوده است یا خیر؟ ابتدا باید ببینیم هدف ما از تشکیل این نظام چه بوده است. البته آنچه در جامعه عینیت و واقعیت دارد این است که نه همة افراد خواستار لذایذ محض مادی و حیوانی دنیا هستند، و نه همه مانند انبیاء، اولیاء، سلمان‌ها و ابوذرها، خالص هستند؛ مردم مراتب مختلفی دارند؛ تعلقات به دنیا تفاوت می‌کند؛ نه لباس، نه پست، و نه سوابق و محیط زندگی ـ اعم از شهری، استانی، بخشی و روستایی ـ تعیین‌کننده نیست؛ هیچ کدام از اینها دخالت ندارد؛ انسان‌ها با هم فرق می‌کنند و این به معرفت و ایمان آنها بستگی دارد و اینکه انسان و هستی را چگونه می‌شناسند، چه هدفی را ارزشمند می‌دانند و نظام ارزشی آنها چیست؛ بر این اساس با هم تفاوت دارند و همه جور انسانی نیز داریم. برای جامعه ما که مرکب از افراد گوناگون با بینش‌های مختلف و درجات متفاوت از معرفت و ایمان است، کارآمدی نظام چه معنایی دارد؟ اگر بگوییم کارآمدی نظام فقط این است که اهداف معنوی و ابدی را تأمین کند ـ ولو لازمة آن این باشد که انسان در صحرای کربلا شهید، بدن او قطعه‌قطعه و زیر پای اسب‌ها له شودـ  چند نفر از این‌گونه افراد در جامعه سراغ دارید؟ هدف آنها این بود که دنبال نظامی بگردند که این هدف را تأمین کند؟ از سوی دیگر، افراد کمی هستند که فقط اهداف مادی داشته باشند و به هر قیمتی و با انجام دادن هر جنایتی بخواهند به اهداف و لذایذ خود برسند؛ انصاف این است که در جامعه ما این‌گونه افراد هم خیلی‌کم هستند؛ ولی در جوامع دیگر چنین انسان‌هایی وجود دارند. برای مثال، امروزه برخی شخصیت‌های اول جهانی چه فکرها و رفتارهایی دارند! اگر کسی به ما می‌گفت اینها چنین آدم‌هایی هستند، تا این روزگار پیش نیامده بود، نمی‌توانستیم باور کنیم؛ افرادی که از هر درنده‌ای درنده‌ترند، نه یک ذره عاطفه و عقل در وجود آنهاست، و نه از انسانیت بویی‌ برده‌اند؛ فقط فکر شهوت و پول هستند. الحمدلله در کشور ما این‌ چیزها خیلی کم است؛ به‌گونه‌ای که با اندکی مسامحه می‌توان گفت در کشور ما وجود ندارد و اگر هم باشد، بسیار محدود است.

پس خواسته ما از این نظام چیست؟ کارآمدی را با چه بسنجیم؟ شاید تعریف قابل‌قبول برای کارآمدی نظام، با توجه به واقعیات جامعه، این باشد: نظامی که اگر درست اجرا شود، اکثریت مردم در حد متوسط، به خواسته‌های خود برسند؛ البته نه  خواسته‌های مادی صرف و نه نیازهای معنوی محض، بلکه‌ مخلوطی از خواسته‌های مادی و معنوی که بتوانند با آن زندگی کنند. نمی‌توان توقع داشت که همة مردم مثل سلمان باشند

انتظار اینکه ما نظامی داشته باشیم که همه را به جایی برساند که اولیاء کاملین در زندگی به آن رسیدند، توقع به‌جایی نیست. یک نظام عینی باید به‌گونه‌ای باشد که متوسط مردم بتوانند بدان نائل شوند. پس معیار چیست؟ با چه شاخصی بسنجیم که آیا این نظام کارآمد است یا خیر؟‌ حداقل این است که تأثیر برنامه‌های آن در سعادت ابدی لحاظ شود. اگر کارها صرفاً به‌خاطر آخرت نیست، اما تأثیر آن در آخرت فراموش نشود. گاه می‌بینیم برخی به‌گونه‌ای عمل کنند که گویا اصلاً آخرتی نیست؛ برخی مسئولین هم خودشان را مسئول نمی‌دانند که برای آخرت مردم کار کنند یا به زور مردم را بهشت ببرند؛ می‌گویند اینها با خود مردم است؛ کار ما این است که زندگی دنیای مردم را مدیریت کنیم؛ یعنی کاری کنیم که فقط کسانی که در جامعه نقش مهمی دارند سیر شوند، و افرادی را که اعتراض می‌کنند آرام کنیم تا اغتشاشی درست نکنند؛ اما اینکه همة مردم سیر، و حداقل زندگی آنها تأمین شود، کار مشکلی است؛ اینکه عدالت برقرار و احکام اسلام اجرا شود، مربوط به آخرت است که خود مردم باید این کار را انجام دهند! ما خیلی هنر کنیم همین که زندگی مادی آنها را در همین حد تأمین کنیم که سرجنبان‌هایی نیایند باعث زحمت شوند و کارها به هم بخورد، کفایت می‌کند. نظام کارآمد نیز همین است!

چه‌بسا کسانی این چنین فکر کنند، اما همة ما این‌گونه نیستیم. همة این مردم که 22 بهمن تظاهرات کردند و آن‌هایی که نهم دی به صحنه آمدند، این‌گونه فکر نمی‌کنند. اگر دل همه را می‌شکافتید ـ به غیر از برخی استثناهای شاذ ـ قریب به اتفاق می‌گفتند ما سختی‌ها را تحمل می‌کنیم، اما تبعیض نباشد و حق طبیعی که خدا حداقل آن را برای ما منظور کرده فراموش نشود.

  علت مطرح شدن موضوع کارآمدی نظام

اینها مقدماتی برای روشن‌ شدن مفاهیم بود تا تعبیر کارآمدی را به‌جای خود به کار ببریم. این کارآمدی را با‌ کارآمدی اسلامی و آن هم در حد اعلای مراتب آن اشتباه نکنیم. اما پرسش این است که چه چیزی باعث شده است مسئلة کارآمدی مطرح، و به صورت‌های مختلف در رسانه‌ها، نشست‌ها و جلسات مختلف برجسته شود؟ چه انگیزه‌ای این مسئله را برجسته کرده است؟ چه شبهه‌ای در ذهن مردم بوده است؟ آیا مردم توقعی بیش از داشتن یک زندگی متوسط داشته‌اند که در نهایت به سعادت آخرت آنها بیانجامد؟ به گمان بنده، آنچه موجب شده است این مسئله به‌صورت پیچیده مطرح شود، این است که کسانی فکر می‌کنند اگر نظام ـ به معنای ایده‌آل، نهاد و مفهوم انتزاعی آن، و به تعبیر ساده‌تر، به‌معنای قانون و مقررات ـ درست باشد، باید حتماً اهداف آن تحقق پیدا کند؛ زیرا این قوانین اسبابی برای تحقق آن هدف هستند. اگر به هدف نرسیدیم، معلوم می‌شود این اسباب ناقص هستند و این مقررات درست نیست. دشمنان از این مغالطه استفاده می‌کنند و می‌خواهند به جوان‌های ما القا کنند که این نظامی که شما سرپا آوردید و چهل سال به زحمت نگهداری کردید، شما را به همان خواسته و هدف متوسط، معقول و معمول شما هم نمی‌رساند. این گرفتاری‌هایی که دارید، برای این است که نظام شما غلط است؛ یعنی فکر و مقررات و قوانین شما درست نیست و چون شما می‌گویید اینها از اسلام است، پس معلوم می‌شود اسلام نمی‌تواند کار شما را درست کند؛ به اشتباه به‌دنبال دین رفتید تا نظامی برای شما درست کند! معتدل‌های آنها می‌گویند دین سر جای خودش در مسائل فردی حضور داشته باشد، اما مسائل اجتماعی را باید از راه علوم و تجربیات مدیریت کرد؛ یعنی ره چنان رو که رهروان رفتند؛ ببینیم کشورهای پیشرفته چه کار کردند، ما هم باید همان‌طور عمل کنیم. آیا این را از کلمات مسئولین استشمام نکردید که ما اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، باید ببینیم کشورهای پیشرفته چه کار کردند؟! رفتار آنها نشان می‌دهد که دل آنها می‌خواهد و آرزو می‌کنند ای کاش ما یکی از ایالت‌های امریکا بودیم! آیا این آرزو را در سخنان آنها نمی‌خوانید؟! پس این نظام اسلامی ما چه عیبی داشت؟ می‌گویند می‌بینید چهل سال گذشت، اما نتوانست ما را به آنجایی که می‌خواستیم برساند! آنجایی که می‌خواستیم کجا بود؟ این یک مقدار ابهام دارد. آن چیزی که انقلابیون و شهیدان خواستند غیر از آن چیزی بود که این آقایان می‌خواهند. اینها می‌خواهند وقتی از یک شهر دیگر می‌آیند و وارد تهران می‌شوند، به‌گونه‌‌ای باشد که گویا وارد نیویورک و پاریس شده‌‌اند. مردم آزادانه هرگونه دل‌شان می‌خواهد زندگی کنند! رئیس جمهور آن هم به‌ هر شکل که می‌خواهد با دیگران ارتباط برقرار کند و مانعی هم نباشد! معاملات آنها هم موجب این می‌شود که چند ثروتمندها، ثروتمندتر شوند و آمار می‌دهند امسال پیشرفت اقتصادی ما نیز چند درصد بوده و چقدر درآمد ملی بیشتر شده است و پیشرفت کرده‌‌ایم! حالا اگر 22 میلیون نفر هم گرسنه داریم، اینها فدای سر آن چند نفر! اگر آنها بخواهند ترقی کنند، اینها باید از بین بروند! مگر شما گوسفند نمی‌کشید؟ اینها مثل گوسفندها هستند! معیار، نخبه‌های ثروتمند و علمی و کسانی هستند که تکنولوژی در دست آنهاست! آنها پیشرفت کنند تا ما بتوانیم آمار دهیم که درآمد ملی ما چقدر از سال گذشته بیشتر بوده است؛ حالا در جیب چه کسی رفته است، هر کس باشد. درآمد ملی ملاک است!‌

ما باید اینجا حساب خود را تسویه کنیم که ما چه‌کاره هستیم؟ دنبال چه چیزی می‌گردیم؟ در بحثها گاهی الفاظ لغزنده هستند؛ یعنی ما را از یک حوزه به حوزه‌ای دیگر می‌اندازد و متوجه نیستیم که دنبال چه می‌گشتیم و وارد چه چیزی شدیم. برای چه انقلاب کردیم؟ حالا دنباله‌رو چه کسی هستیم؟ چه آرزویی داریم؟ آروزیی که دشمن انقلاب ما دارد؟ می‌خواهیم مثل او شویم؟

الان کسانی در دانشگاه‌ها با ادعای کار آکادمیک و علمی، حلقه‌هایی برای ترویج اندیشه‌های دورکیم و مانند او تشکیل می‌دهند. دورکیم ـ پدر جامعه‌شناسی ـ کیست؟ ایشان می‌گفت اینکه هزاران سال مردم گفتند خدا عالم را خلق کرده است،‌ اینها اشتباه کردند؛ خدا را بردارید و به‌جای آن جامعه را بگذارید؛ جامعه همان خدایی است که مردم می‌گویند! این یک اصل فکری آقای دورکیم است که اکنون اساتیدی از دانشگاه‌های ما این رویکرد را استراتژی خودشان قرار داده‌اند و می‌گویند کار ما این است که می‌خواهیم فکر دورکیم را در قالب فعالیت آکادمیک علمی در جامعه توسعه دهیم؛ ما کار به سیاست نداریم!

امروز فکر افراد جامعه ما، به‌‌ویژه نوجوان‌ها با چه چیزی ساخته می‌شود؟ آیا با سخنان امام، و دیدن صحنه‌هایی از شهداء و دفاع مقدس؟ نوجوان ما دین، فکر، شخصیت و هویت خود را از معلم، استاد، رسانه‌ها و فیلم‌ها می‌گیرد؛ ما برای اینها چه کار کرده‌ایم؟ چه توقعی داریم که اینها مثل فلان شهید و فلان شخصیت شوند و حاضر باشند همه چیز خود را برای خدا، دین، مصلحت مردم و کمک به مستضعفین فدا کنند؟ چه چیزی به آنها داده‌ایم که توقع داریم این‌گونه شوند؟ می‌گویند ما به برکت تعالیم امام، هفت سال دفاع مقدس و به برکت هزاران عواملی که در انقلاب مؤثر بودند،‌ این‌گونه شدیم؛ پس شما هم مثل ما باشید! شما آنها را داشتید و این‌گونه شدید! این نوجوان‌ها چه چیزی دارند که آن‌گونه شوند؟ آیا توقع دارید فقط با دستور شما این‌گونه شوند؟ عزیزان من! این کار معلول صدها عامل است؛ چند مورد از آن عوامل الان وجود دارد؟ پس ما باید فکری کنیم تا عواملی به‌‌وجود آوریم که زمینه را فراهم سازد تا نسل بعد لااقل در این حد بمانند.

سخن در این است که این نظام، یعنی مقررات الهی و اسلامی، به‌گونه‌ای هست که بتواند چنین نسلی را پرورش دهد و در نتیجه جامعة آینده ما یک جامعه خداپسند و امام زمان‌پسند باشد؟ آیا این توقع به‌جایی است یا برای 1400 سال پیش‌تر بود و تمام شد؟ ته دل بسیاری از مسئولین ما همین است؛ می‌گویند: احکام اسلام نمی‌تواند جامعه را اداره کند! دین بسیار خوب است، ولایت فقیه هم سر جایش محترم است و ما به مقام معظم رهبری هم احترام می‌گذاریم، نماز جمعه هم می‌خوانیم، اما حساب سیاست از دین جداست!، کشورداری آیین خاصی دارد! با نماز جمعه و نافله خواندن و برای سیدالشهداء گریه کردن نمی‌توان کشور را اداره کرد! این را باید از استادهای خودش فراگرفت! این تفکری است که امروزه در ادبیات ما سکولاریسم نامیده می‌شود و بر اساس آن، حساب دین از مدیریت جامعه و سیاست جداست.

وقتی اعتراض می‌کنیم که فلان رفتار شما خلاف احکام شرعی است؛ برای مثال، بانک بیست یا سی درصد سود به سپرده بدهد، همان است که قرآن می‌گوید: «فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ»؛[5] می‌گویند این برای 1400 سال پیش بود، امروز اقتصاد بدون این نمی‌چرخد! کجای دنیا اقتصاد بدون نرخ بهره سراغ دارید؟! بخواهیم زندگی کنیم، باید این را بپذیریم!‌ ما که دیوار دور خودمان نکشیده‌‌ایم، با همه دنیا سر‌و‌کار داریم؛ آنها زندگی‌شان این است و ما هم باید همین باشد و راه دیگری هم نیست! تازه وقتی دولت بخواهد به مردم خدمت کند، نرخ بهره را یک مقدار پایین می‌آورد، مثلا می‌گویند در بازار نرخ بهره بیست درصد است؛ ما می‌گوییم دوازده درصد، و به زلزله‌زدگان و محرومین ارفاق می‌کنیم و چهار درصد می‌گیریم. اگر شما بگویید اسلام ربا را حرام کرده است، ‌می‌گویند این به درد این زندگی نمی‌خورد! یعنی ته دل آنها این است. کسانی  پیش از انقلاب این سخنان را می‌گفتند، اما الان بر زبان نمی‌آورند، ولی در عمل همین است. سایر مسائل اسلامی نیز کمابیش همین‌طور است. با شاخص دین می‌فهمیم دیدگاه آنها در این مسائل با دیدگاه اسلام فرق دارد؛ اما مسائل دیگر هم کمابیش همین‌گونه است؛ سیاست اقتضاء می‌کند در لفافه سخن بگویند، وگرنه ته دل آنها همین چیزهاست.

  آزادی بالاترین ارزش و معیار! 

آیا نظام اسلامی، یعنی نظامی که مقررات اسلامی دارد، کارآمد است؛ یعنی این خواسته‌های مردم را تأمین می‌کند یا خیر؟ اصل مسئله اینجاست که چنین وانمود می‌کنند که اگر قانونی قانون درستی باشد، نتیجه آن صددرصد درست خواهد بود؛ پس اگر به آن نتیجه مطلوب نرسیدید، قانون غلط است. این یک مغالطه است؛ قانون به‌تنهایی خودش نمی‌تواند جامعه را اداره کند؛ مجری قانون هم باید صالح باشد؛ مهم‌تر از این، اگر فرهنگی که در جامعه حاکم است، این قانون را نپذیرد، مانند گربه‌ای است که آن را به هوا بیندازید و چهار دست‌و‌پا پایین می‌آید. این راهی برای خواسته‌های خودش پیدا می‌کند؛ اگر مردمی که این قانون می‌خواهد دربارة آنها اجرا شود، آن را  نخواهند، چه می‌شود؟ اگر شما بگویید قانون این‌گونه می‌گوید، اسلام چنین گفته است که خلوت مرد با نامحرم حرام است، جواب می‌دهد آزادی است! مسئولین ما از همین کلمه آزادی سوء‌استفاده می‌کنند. به یاد دارم که چند دوره قبل، به یکی از وزرا‌ گفته بودند این کارهایی که شما می‌کنید، خلاف اسلام است؛ شما چرا ارزش‌های انقلاب و اسلام را رعایت نمی‌کنید؛ در‌حالی‌که اسم وزارتخانه شما هم پسوند اسلامی دارد؛ چرا رعایت نمی‌کنید؟ گفته بود بالاترین ارزش‌ها آزادی است! مگر  بالاتر از آزادی هم ارزشی داریم؟ ما آزادی را ترویج می‌کنیم! او گفته بود شما اگر در کشور لبنان بروید، کم‌و‌بیش همین‌طوری است؛‌ یک خانم چادری حتی با نقاب حرکت می‌کند و کنار او دختر نیمه عریان هم هست؛ نه به او می‌گویند چرا نقاب زده‌ای و نه به این می‌گویند چرا لخت هستی! آزادی است! ما می‌خواهیم کشور ما مثل لبنان شود! این سخن را یک وزیر گفته بود! گفته بود ما می‌گوییم ما دلمان می‌خواهد حجاب باشد، اما اجبار نمی‌کنیم؛ اگر کسی هم دلش خواست لخت باشد، اشکالی ندارد و آزادی است! اگر او را تعقیب کنید که چرا لخت بیرون آمده‌‌ای، آزادی را زیر پا گذاشته‌اید و بالاترین ارزش‌ها زمین خورده است!‌ می‌دانید معنای این چیست؟ یعنی بالاترین ارزش‌ها وحشی‌گری در جنگل است؛ حیوانات جنگل هیچ کدام لباس ندارند و از هم خجالت نمی‌کشند؛ شهوت‌شان هم تحریک شود، اشکالی ندارد و هر که را دوست داشته باشند، می‌توانند با او باشند. از منظر این افراد، وقتی آزادی تحقق پیدا کرد، بدان  افتخار می‌کنند که ما در کشوری زندگی می‌کنیم که هر کس هر گونه دلش می‌خواهد زندگی می‌کند! مگر ما انقلاب نکردیم برای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی؟ این آزادی همان آزادی است!

کلمه آزادی چند مفهوم دارد؛ گاه مفهوم‌های متغایر را به‌جای هم به‌ کار می‌برند و مغالطه می‌کنند؛ آزادی یعنی زیر بار ظلم دیگران نمانیم، ارزش‌های خودمان را حفظ کنیم، انسان آزاده‌ای باشیم، نه به معنای اینکه بی‌بندوبار وحیوان وحشی باشیم!

 قانون، مجری قانون و فرهنگ جامعه، سه شرط کارآمدی

برای اینکه بفهمیم نظام ما کارآمد است یا نه، اولاً‌ باید روشن کرد که ملاک کارآمدی چیست. برخی می‌گویند نظام هنگامی کارآمد است که هر کس هرگونه دلش خواست رفتار کند؛ اگر این آزادی را برای همة مردم تأمین نکرد، این نظام کارآمد نیست! پس ابتدا باید بگوییم ملاک درست کارآمدی چیست. ثانیاً این مغالطه‌ را که اگر قانون کامل باشد، حتماً‌ دستاورد و نتایج آن مطلوب خواهد بود، باید جواب دهیم. تنها قانون علت صددرصد برای تحقق اهداف نیست؛ قانون فکری در اذهان یا نوشته‌ای روی کاغذ است؛ مهم‌ترین عامل در کنار خود قانون، مجری قانون است که باید آن را درست اجرا کند؛ نه مسامحه کند و نه به نفع شخص و گروهی اجرا کند. افزون بر این،‌ باید شرایطی برای پذیرش اعمال قانون در جامعه فراهم شود که لااقل متوسط قابل قبول افراد جامعه، این ارزش‌ها را بخواهند و بپذیرند و دنبال آن باشند، نه اینکه با مغالطه‌ها، تعلیمات غلط و آموزه‌هایی که متأسفانه الان در آموزش و پرورش ما هست، فرزندان ما دوباره با گرایش‌های لیبرالیستی، سکولاریستی و ارزش‌های غربی و الحادی پرورش یابند و ارزش‌های اسلامی را به بهانة تحجر، عقب‌ماندگی و چیزهایی از این قبیل فراموش کنند.

مهم‌ترین وظیفه همه، ترویج ارزش‌های اسلامی در سطوح مختلف 

ما باید برای تصحیح این مفاهیم و ساختن این فرهنگ در جامعه و تعیین آن هدفی که دنبال آن هستیم، تلاش کنیم. مشخص کنیم که چه جامعه‌ای ایده‌آل است، و چرا می‌گوییم اسلام ضامن تحقق اهداف فطری و انسانی ماست. زمانی این احکام و قوانین می‌تواند نقش خود را ایفاء کند و جامعه را بسازد که متصدیان صالحی داشته باشد؛ متصدیان هم باید ساخته شوند و هم ما در انتخابات باید آنها را انتخاب کنیم؛ در‌حالی‌ که در  هر دو بخش با مشکلاتی مواجه هستیم. گاهی برای کارهای ساده کارمند خوب پیدا نمی‌شود، چه برسد به کارها و مسئولیت‌های نظام. ما در مسائل فرهنگی کم کار کرده‌ایم. به‌هر‌حال، مهم‌ترین وظیفه‌ای که بدون استثنا روی دوش همة ما هست، این است که برای شناساندن و ترویج فرهنگ اسلام در سطوح مختلف تلاش کنیم تا اصل ارزش‌ها شناخته شوند؛ ملاک ارزشیابی برای کارآمدی نظام درست شناخته شود؛ تحت تأثیر مغالطات واقع نشویم که ناخودآگاه ما را به غربستان بفرستند. ما باید راه اسلامستان را پیدا کنیم و ارزش‌های اسلامی باید در بین مردم در سطوح مختلف از دبستان و پیش‌دبستانی تا دانشگاه و پس از تحصیلات عالیه، ترویج، و برتری آن بر سایر ارزش‌ها اثبات، و زمینه‌هایی برای اجرای آن فراهم شود.

پروردگارا! تو را به مقام مقدس ولی‌عصر ارواحنا فداه و به حق شهدایی که خالصانه برای اسلام و مسلمین فداکاری کردند قسم می‌دهیم دل‌های ما را به نور معرفت و ایمان منور بفرما!

هرکس برای پیشرفت اسلام و برقراری نظام مقدس اسلامی و رواج ارزش‌های اسلامی تلاش می‌کند او را تأیید بفرما!

کسانی که برخلاف این رفتار می‌کنند، اگر از روی جهل و اشتباه هست آنها را هدایت فرما و اگر از روی عناد است، آنها را سرکوب بفرما!

در ظهور ولی‌عصر تعجیل بفرما!

همه ما را از خدمتگزاران راستین این نظام مقدس قرار بده!

وَ صَلَّی الله عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین


[1]. فجر، 24.

[2]. حجر، 3.

[3]. اعراف، 179.

[4]. عنکبوت، 64.

[5]. بقره، 279.

برای خواندن گزارش خبری این جلسه اینجا را کلیک کنید! [1]

 


Source URL: https://mesbahyazdi.ir/node/6854

Links
[1] https://www.mesbahyazdi.ir/node/6751