گفتار پنجم:
دلدادگان خدا و رهیدگان از دام شهوات
قَدْ خَلَعَ سَرَاییلَ الشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّی مِنَ الْهُمُومِ اِلَّا هَمّاً وَاحداً انْفَرَدَ بِهِ؛ پیراهن شهوت را از تن بیرون کرده و جز یک غم که تنها غم اوست، از هر اندوهی خویشتن را تهی ساخته است.
مفهوم و کاربردهای شهوت
امام علی(علیه السلام) در این عبارت نورانی، شهوت را به پیراهن تشبیه کردهاند و پرداختن به شهوات را بسان پوشیدن آن دانستهاند؛ و سپس در وصف دوستان برگزیدة خداوند فرمودهاند: « پیراهن شهوت را از تن به در آوردهاند». اما آیا چنانكه پیروان برخی ادیان تحریفشدة پیشین و پارهای از فرقههای اسلامی معتقدند، لذتها و شهوات دنیا به کلی پلید و منفورند؟ و کسی که میخواهد در راه خدا گام بردارد باید همة آنها را کنار نهد؟ یا آنکه حضرت از پوشیدن لباس شهوت منظور دیگری دارند؟ نظیر این پرسش را در آغاز خطبه، دربارة استوار شدن لباس ترس و اندوه بر قامت دوستان خدا مطرح
کردیم. اکنون نیز با بررسی معنای لغوی و اصطلاحی شهوت و کاربردهای آن، منظور حضرت و پاسخ پرسش فوق روشن خواهد گشت.
«شهوت» در لغت هم به عنوان «اسم» و به معنای «درخواست نفس آنچه را موافق میل است» آمده، که جمع آن «شهوات» است، و هم به عنوان «مصدر» و به معنای تمایل و میل داشتن.(1) «اشتهاء» نیز که مصدر باب افتعال است و از شهوت اشتقاق یافته، به معنای تمایل، میل داشتن است.
الف) کاربرد تکوینی شهوت
اصل تمایل و میل، که در معنای لغوی شهوت نهفته است، امری طبیعی و تکوینی است که خداوند در نهاد انسان قرار داده است. بر این اساس، وقتی نیاز گرسنگی در ما پدید میآید، میل و اشتهای به غذا رخ مینمایاند. با این وصفْ تمایل و میل داشتن، خودبهخود، در قلمرو اخلاق قرار نمیگیرد و به «خوب» یا «بد» اخلاقی متصف نمیشود و ارزش یا ضدارزش به شمار نمیآید. همانگونه که میل و تمایل داشتن، در دنیا، امری تکوینی برای انسان به شمار میآید، در بهشت نیز میل به لذتها و نعمتهای بهشتی مطرح است. خداوند در اینباره میفرماید:
وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛(2) و در آنجا آنچه دلها بخواهند و دیدگان را خوش آید هست و شما در آن جاودانید.
آیهای دیگر دربارة بخشی از نعمتهای بهشت و تمایل بهشتیان بدانها و لذتجویی ایشان از آن نعمتها میفرماید:
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّر
1 . حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 468.
2 . زخرف (43)، 71.
طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى...؛(1) وصف آن بهشتی که پرهیزگاران را وعده دادهاند این است که در آن رودهایی است از آبی دگرگون نشدنی (نگندد و بوی و مزه آن برنگردد) و رودهایی از شیری که مزهاش برنگردد و رودهایی از بادهای که لذتبخش آشامندگان است و رودهایی از عسل ناب.
ب) کاربرد تشریعی شهوت و مصادیق نکوهیدة آن در قرآن
شهوت در استعمالات رایج دربارة غرایز و امیال جسمانی، نظیر غریزة جنسی و میل به غذا، به کار میرود، و از این واژه برای تعبیر از امیال معنوی، نظیر میل به مناجات با خدا، استفاده نمیشود، و مثلاً نمیگوید «شهوت مناجات». در این کاربرد، شهوت و میل در قلمرو اخلاق قرار میگیرد و برحسب متعلق و انگیزه و محرک آن، میتواند ارزش یا ضدارزش به شمار آید. در پنج آیة قرآن، واژة «شهوت» و جمع آن «شهوات» در موارد نکوهیده به کار رفته و ضدارزش است:
1. إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء؛(2) هر آینه شما از روی شهوت به جای زنان با مردان درمیآمیزید؛
2. همین عبارت تنها با اضافة همزة استفهام در آغاز آن و در قالب جملهای استفهامی در آیة 55 سورة نمل تکرار شده است؛
3. زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛(3) دوستی خواستنیها[ی گوناگون] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و
1. محمد (47)، 15.
2. اعراف (7)، 81.
3. آلعمران (3)، 14.
سیم و اسبهای نشاندار و دامها و کشتزار[ها] برای مردم آراسته شده است، [لیکن] اینها برخورداریِ زندگی این جهان است، و سرانجام نیک نزد خداست.
در این آیه، دلبستگی به لذتها و خواستههای دنیوی و آراستنِ خود بدآنها نکوهش شده است؛ زیرا دلبستگی به دنیا و لذتهای آن موجب میشود که انسان تمام همت و تلاش خود را صرف متاع ناچیز دنیا سازد و به جای پرداختن به آخرت که مقصد اصلی است، متاع دنیا را که تنها مقدمه و وسیلهای برای رسیدن به رضوان و قرب الاهی است، مقصد و تأمین کنندة نیازهای برین و کمال خویش بپندارد و در نتیجه از رسیدن به مقصد اصلی و سعادت ابدی خویش باز ماند. پس آنچه خداوند نکوهیده است، دلبستگی و اصالت دادن به لذتها و خواستنیهای دنیا و غفلت از مقصد ابدی و نهایی است؛ وگرنه گرایش و میل به لذتهای دنیا، کششی طبیعی و غریزی است که از بستر آن انسان به تأمین نیازهای ضروری خود میپردازد.
وقتی انسان گرسنه شود و نیاز به غذا در او پدید آید، به صورت طبیعی و غریزی میل به غذا برای رفع گرسنگی در او پدید میآید. همچنین وقتی نیاز جنسی یا دیگر نیازها در انسان احساس و برانگیخته میشود، غریزة خاصی وی را به سوی آن نیازها میکشاند. به دیگر سخن، تمایل به لذتهای دنیا، خود، نهتنها نکوهیده نیست، بلکه چون زمینة تأمین نیازهای ضروری دنیوی را فراهم میآورد و موجب فراهم آمدن امکان تداوم حیات، سلامتی، آمادگی برای انجام تکالیف الاهی و دستیابی به مقصد اصلی میشود، پسندیده و ارزشمند است. آنچه مهم و مورد نظر خداوند است، ترجیح ندادن لذتهای زوالپذیر دنیا بر لذتهای پایدار آخرت است. از این روی، خداوند برای بیان تقدم و برتری نعمتها و لذتهای آخرت بر دنیا، در آیة بعد، لذتهای آخرت را وصف میکند تا انسانهای مؤمن، حسابگر و هوشمند به مقایسة آنها با لذتهای فانی دنیا بپردازند و وقتی دریافتند که نسبت دنیا و لذتهای آن با آخرت و
لذتهای آن، نسبت محدود با نامحدود و متناهی با نامتناهی است، دل از دنیا و لذتهای آن برکنند و تنها دلبستة خداوند و رضوان او شوند:
قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَیْرٍ مِّن ذَلِكُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ؛ بگو: «آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم؟» برای تقواپیشگان نزد خداوند باغهایی است که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است. در آن جاودانه بمانند و همسرانی پاکیزه و [نیز] خشنودی خدا [را دارند] و خداوند به [امور] بندگان [خود] بیناست.
بنابراین روشن شد آنچه خداوند نکوهش کرده، صرف بهرهبرداری از شهوات نیست، بلکه دوستی شهوات و خواستنیهای دنیا و دلبستن به آنهاست. این دلبستگی در نتیجة وسوسههای شیطانی پدید میآید. شیطان برای اینکه مردم را از خداوند و نعمتهای پایدار آخرت غافل سازد، نعمتها و لذتهای حقیر دنیا را در نظر آنان بزرگ جلوه میدهد و میآراید. در نتیجه انسان برای رسیدن به برخی لذتهای دنیوی، وقت و سرمایة زیادی صرف میکند، اما وقتی به آنها رسید درمییابد که ارزش سرمایهای را که برای آن صرف کرده نداشته، و در دام فریب شیطان گرفتار آمده است. وسوسههای شیطانی قدرت محاسبة صحیح و تعقل را از انسان میستانند و باعث میشوند انسان به ارزش و اهمیت لذتی که در پی آن است نیندیشد، و در نتیجه سرمایة بسیاری را برای رسیدن به لذتی اندک از دست بدهد؛ و وقتی به آن لذت رسید، درمییابد که فریب خورده است. اما شگفت آنکه پند نمیگیرد و باز در روز و فرصتی دیگر همان رفتار از او سر میزند و هربار داغ فریب شیطان و پشیمانی بر پیشانی او مینشیند؛
4. خداوند پس از بیان ویژگیهای متعالی انبیا و اولیای خویش میفرماید:
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا؛(1) آنگاه
1 . مریم (19)، 59.
از پی ایشان جانشینان بد و ناشایستهای آمدند که نماز را فرو گذاشتند (در آن سهلانگاری کردند) و از خواستنیها [و خواهشهای دل] پیروی کردند، پس به زودی [سزای] گمراهی خود را ببینند.
بر اساس سخن خداوند، دو نسل از پی هم و با ویژگیهای کاملاً متفاوت در زمین زندگی کردهاند: نسل اول، انبیا و اولیای خاص خداوند بودند که به مناجات با خدا و عبادت او عشق میورزیدند و چنان جذبة انس با معبود و شنیدن کلام او آنان را به وجد میآورد که با شنیدن سخنان خداوند، اشک از چشمانشان جاری میشد و به سجده میافتادند. اما نسل دوم از معنویات و کمالات والای انسانی بیبهره، و به زشتیها و پلشتیها آلوده بودند. خداوند از شمار ویژگیهای ناپسند این نسل، بر دو ویژگی تأکید میورزد: یکی بیاعتنایی به نماز و مناجات با خداوند، و دیگری پیروی از خواهشهای دل. بین این دو حالت و دو ویژگی تلازم و ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد، و هرقدر توجه انسان به شهوات و خواهشهای دل بیشتر شود، بیاعتنایی او به نماز و مناجات با خدا افزون میگردد و از نشاط او برای عبادت کاسته میشود. در برابر، هرقدر از شهوات و خواهشهای دل دور شود، آمادگی او برای درک لذت مناجات با خدا و پرداختن به عبادت بیشتر میگردد. فرجام آن دو ویژگی ناپسند، گمراهی و بیبهره گشتن از هدایت خداوند است. شخص گمراه و اسیر وسوسههای شیطان، دیوانهوار به رفتاری دست میزند که با منطق عقلْ قابل توجیه نیست. وی سرمایه، عمر و بالاتر از همه آخرتش را در ازای رسیدن به خواهشهای پوچ و بیمقدار دل از کف میدهد، که اگر به درستی در رفتار خویش اندیشه کند، درمییابد که چه زیان بزرگ و جبرانناپذیری بر او وارد شده است. این غفلت و بیتوجهی به رفتار ناشایست و فرجام خسارتبارش ناشی از آن است که شخص گمراه، دل در گرو پیروی از شیطان نهاده است و شیطان بر اندیشه و رفتار او تسلط یافته و فرصت اندیشیدن را از او گرفته
است. به تعبیر دیگر، شخص گمراه چون مرکبی است که عقل، شعور و اختیار خویش را به سوار خود یعنی شیطان سپرده است و از پی فرمان او به حرکت در میآید و با خیالی موهوم مشغول کامجویی و لذت بردن از دنیا و جلوههای آن میشود؛ اما دیری نمیپاید که پردهها کنار میروند و حقایق آشکار میشوند و او میفهمد که در ازای محروم شدن از رضوان خدا و نعمتهای ابدی او دستاوردی جز جلب رضایت شیطان و پشیمانی ابدی نداشته است. خداوند دربارة ویژگی و فرجام کسانی که عنان اختیار خویش را به شیطان میسپرند، میفرماید:
إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِینَ * وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ؛(1) همانا تو را بر بندگان من تسلطی نیست، مگر گمراهان که تو را پیروی کنند. همانا دوزخ وعدهگاه همه آنهاست؛
5. وَاللّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیْكُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُواْ مَیْلاً عَظِیماً؛(2) و خدا میخواهد که [به مهر و بخشایش خویش] بر شما باز گردد [و شما را از کارهای ناپسند توبه دهد] و کسانی که از خواستنیها [و آرزوهای دل] پیروی میکنند میخواهند که به کجروی و لغزش بزرگ افتید.
ضرورت بازشناسی دنیای نکوهیده از دنیای مطلوب
بنابر آنچه گذشت، مراد حضرت از اینکه بندگان محبوب و شایستة خدا پیراهن شهوات را از تن در آوردهاند، این است که دلبستگی و تعلق خاطر به لذتهای دنیا به مثابة پیراهنی است که شیطان بر تن انسان میپوشاند و مادام که انسان تحت تأثیر وسوسههای شیطانی است، این پیراهن از تن او بیرون نمیآید و توجه به دنیا و
1 . حجر (15)، 42، 43.
2 . نساء (4)، 27.
لذتهای آن پیوسته فکر و ذهن وی را به خود مشغول میدارد. پس آنچه نکوهیده است، دلبستگی به لذتهای دنیاست و اولیای خدا چون از حقیقت دنیا و لذتهای آن آگاهاند، بدان دل نمیسپارند. البته این نه بدان معناست که لذت و بهره بردن از نعمتهای دنیا به کلی مذموم و ممنوع است و انسان باید از جامعه و لذتهای دنیا دوری گزیند. باید توجه داشت که برخی با سوء استفاده یا سوء برداشت از این سخنان، باعث انحراف دیگران میشوند.
بهره بردن از لذتها و نعمتهای دنیا نه فقط ممنوع و نکوهیده نیست، بلکه در مواردی واجب نیز هست. اساساً خداوند از سَرِ حکمت خویش نعمتهای دنیا را آفریده تا انسان برای تأمین نیازها و رسیدن به مقاصد خویش از آنها استفاده کند. همچنین خداوند در استفاده از آن نعمتها لذتهایی را قرار داده است؛ زیرا اگر انسان از آنها لذتی نمیبرد، سراغشان نمیرفت، و در نتیجه، زندگی فردی و اجتماعیاش مختل میگشت. انسان باید در این دنیا زندگی کند و باید به درستی از ابزارهایی که تداوم حیات او را تسهیل میکنند بهره برد: او باید غذا بخورد؛ زیرا در غیر این صورت مریض میشود و سلامتی خود را از دست میدهد؛ او باید از غریزة جنسی استفاده کند؛ چه در غیر این صورتْ نسل او منقرض میشود. خداوند انسان را آفریده که در این دنیا رشد و ترقی کند و از جمله تولید مثل داشته باشد تا نسل انسانها افزایش و تداوم یابد. اما باید توجه داشت که انسان باید از دنیا و نعمتهای آن به منزلة ابزار و وسیله برای رسیدن به مقاصد و اهداف متعالی خویش استفاده کند و آنها را اصیل نپندارد. آنچه نکوهیده است و مصداق دنیای نکوهیده و به اصطلاح قرآن «متاع الغرور» به شمار میآید، نگاه استقلالی به دنیا و لذتهای آن و هدف دانستن آنها و دلبستگی و تعلق خاطر داشتن به آنهاست که در برخی از آیات قرآن مذمت شده است. برای نمونه خداوند میفرماید:
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَاد
كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَكُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ؛(1) بدانید که زندگی دنیا بازی و سرگرمی و آرایش و فخر کردن با یکدیگر و نازیدن [یا افزونطلبی] در مالها و فرزندان است همچون بارانی که گیاه رویانیدنش کشاورزان را خوش آید و به شگفت آرد، پس پژمرده شود و آن را زرد بینی و آنگاه خشک و شکسته و خرد گردد و در آن جهان [کافران را] عذابی سخت و [مؤمنان را] آمرزشی از جانب خدا و خشنودی اوست؛ و زندگی این جهان جز کالای فریبندگی نیست.
همچنین خداوند میفرماید:
وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ؛(2) این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست و زندگی حقیقی همانا [در] سرای آخرت است. ای کاش میدانستند.
بازتاب منفی دلبستگی به دنیا در روان و رفتار انسان
کسی که به شهوات و لذتهای دنیا دلبستگی ندارد و خود را اسیر آنها قرار نداده است، در حدی که عقل لازم میداند و شرع برای او تجویز کرده است، از نعمتها و لذتهای دنیا بهره میبرد در حالی که خود را فارغ از غم و اهتمام به دنیا ساخته است. به جرئت میتوان گفت که ریشه و خاستگاه همة ناراحتیها، غصهها و افسردگیها در اغلب افراد، بیبهرگی یا محروم گشتن از لذتها و نعمتهای دنیوی است. تحقیقات روانشناسان و معاینات روانکاوان دربارة اغلب مردم نشان نمیدهد که علاقه به خدا و
1 . حدید (57)، 20.
2 . عنکبوت (29)، 64.
آخرت در شمار عوامل ناراحتیها و افسردگیها باشد، بلکه در آن تحقیقات روشن شده که همة آن ناراحتیها، غصهها و افسردگیها با امور دنیا ارتباط دارند. چه کسانی که از لذتها و نعمتهای دنیا بهرهمندند و چه کسانی که از آنها بیبهرهاند، توجه به دنیا و لذتهای آن، چنان بر دلشان سایه افکنده و فکرشان را به خود مشغول ساخته که نمیتوانند لحظهای به خود آیند و خویشتن را از دام دنیا و ناراحتیهای آن برهانند.
کسانی که از نعمتها و لذتهای دنیا برخوردار شدهاند و گمان میکنند چیزی به دست آوردهاند، توجه ندارند که در برابر آنچه به دست آوردهاند آسایش و آرامش خویش را از دست داده و مشکلات و ناراحتیهای فراوانی را متحمل گشتهاند، و چه بسا برای رسیدن به آنها دست به خیانت نیز زده باشند. حال اگر ناراحتیها و سختیهایی را که برای رسیدن به لذتی دنیوی کشیدهاند، با لذتی که دستاورد آنان است بسنجند، درمییابند بهای گزافی برای رسیدن به آن لذت پرداختهاند که ارزش آن لذت در برابر آنها ناچیز است. پس برخورداری از لذتهای بیشتر بر خوشیها و آرامش انسان نمیافزاید، بلکه از آنها میکاهد. اوضاعی که امروزه در کشورهای پیشرفته حاکم است، این ادعا را تأیید میکند. امروزه در کشوری که بیشترین امکانات زندگی فراهم است و مردم آن از نعمتها و لذتهایی برخوردارند که دیگران از آنها بیخبرند، بیشترین داروهای روانی تولید و مصرف میشود و بیشتر داروهای تولیدی، داروهای روانی است. همچنین از بیشترین روانپزشکان، روانكاوان و کلینیکهای روانی برخوردارند و مجهزترین بیمارستانها به بیماران روانی اختصاص دارد. حال اگر لذتهای دنیا باعث راحتی و آسایش انسان است، چرا در کشوری که چنین امکانات گستردهای برای زندگی و لذتجویی دارد، آمار افسردگیها و بیماریهای روانی تا این پایه بالاست؟ اما در برابر، در گوشه و کنار کشور خودمان افرادی هستند که از امکانات محدودی برخوردارند، ولی چون به دنیا تعلق خاطر ندارند، سرزنده و
بانشاطاند و از زندگی سادة خود لذت میبرند و محبت خداوند کانون دلشان را گرم و باطراوت نگاه داشته است و خداوند را به پاس نعمتهایی که به آنها داده پیدرپی شکر میگویند.
اولیای خدا و توجه کامل به معبود
چنانكه گذشت انسان نمیباید فریفتة دنیا شود و تمام همّ و غمّ خویش را صرف رسیدن به لذتهای آن کند. بیشک دلبستگی به دنیا و توجه افراطی به شهوات و لذتهای آن انسان را حقیر و خوار میسازد، و بالاتر از آن، انسان را از خدا دور میسازد؛ زیرا هرقدر لذتجویی و توجه به شهوات بیشتر شود، از ارتباط انسان با خدا و توجه و اهتمام او به آخرت کاسته میگردد. بر اساس تجربهای که ما از زندگی خود داریم، حتی هرقدر میل به شهوات و لذتهای حلال بیشتر شود، از حال و نشاط برای نماز، انس با خدا و مناجات با او کاسته میشود. از این روی، حضرت فارغ بودن از غم دنیا و لذتهای آن و اهتمام به ارتباط با خدا و آخرت را از زمرة ویژگیهای دوستان خدا میدانند:
وَ تَخَلَّی مِنَ الْهُمُومِ اِلَّا هَمّاً واحداً انْفَرَدَ بِهِ؛ و جز یک غم که تنها غم اوست، از هر اندوهی خویشتن را تهی ساخته است.
بر اساس آموزههای قرآن، هدف و مقصد نهایی انسان الله است، که انسان به سوی او ره میپوید، و سراسر زندگیاش، در حوزه رفتار اختیاری و تشریعی، سیر تکوینی و سیر تشریعی به سوی خداست و اگر کسانی به این حرکت و مقصد خویش آگاهی داشته باشند، ممکن نیست اهتمام و دغدغة رسیدن به مقصد در آنان نباشد؛ زیرا بدون اهتمام و دغدغة رسیدن به مقصد و هدف، انسان از حرکت باز ماند و گمراه میشود. تنبلی و راحتطلبی و عدم تکاپو برای تأمین توشه و وسایل سفر، انسان را از حرکت
به سوی مقصد نهایی، که همان لقای الاهی است، باز میدارد. بر این اساس، بندگان محبوب خدا که هوای رسیدن به محبوب را در سر دارند، دغدغه و اهتمامشان تنها مصروف مقصد نهایی و رسیدن به لقای معبود است و باور دارند که سراسر زندگیشان تکاپو در مسیر رسیدن به اوست:
یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِیهِ؛(1) ای انسان، همانا که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد.
خداوند متعال در شب معراج به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) میفرماید:
یَا أَحْمَدُ، اِجْعَلْ هَمَّکَ هَمّاً وَاحِداً فَاجْعَلْ لِسَانَکَ لِسَاناً وَاحِداً وَاجْعَلْ بَدَنَکَ حَیّاً لَا تَغْفُلْ أَبَداً. مَنْ یَغْفُلُ لا أُبِاَلیِ بِأَیِّ وَادٍ هَلَکَ؛(2) ای احمد، همّ و غمّت را متوجه یک چیز ساز و زبانت را یکسان قرار بده؛ بدنت را زنده بدار و هرگز غافل مباش. کسی که از من غافل گردد، برایم مهم نیست که به کدام وادیِ هلاکت در افتد.
کسی که فقط به مقصد نهایی میاندیشد، به غیر خداوند توجهی ندارد و همّ و غمّ دنیا برای او بیارزش است. او دل را از این امور تهی ساخته است؛ چون آنها را مانع رسیدن به مقصد نهایی خود میداند. او نگران است که کوتاهیهایش وی را از مقصد باز دارد یا دستکم وقفهای در رسیدن به مقصود ایجاد کند. اما وقتی به سلامت به مقصد نهایی رسید و خود را در آستانة رضوان حق دید، یکباره همة نگرانیها از دلش خارج میشود و سبکبار و سرشار از سرور و شادمانی قدم در بهشت خدا مینهد و به پاداش استقامت و پایداری در مسیر خداوند دست مییابد:
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیَاؤُكُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَة
1 . انشقاق (84)، 6.
2 . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، باب 2، ص 29، ح 6.
وَلَكُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ؛(1)»،هماناکسانی راکه گفتند:پروردگارماخدای یکتاست و آنگاه [بر آن] پایداری کردند، فرشتگان بر آنان فرود آیند [و گویند] که مترسید و اندوه مخورید و شما را مژده باد به آن بهشتی که نوید داده میشدید. ما در زندگانی این جهان و در آن جهان دوستان شماییم و شما راست در آن جهان آنچه جانهای شما خواهش کند و شما راست در آن هرچه درخواست کنید.
1. فصلت (4)، 30 31.