Attachment | Size |
---|
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلوه والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین، حبیب اله العالمین ابیالقاسم محمد(صلى الله علیه وآله) و علی آله الطیّبین الطاهرین المعصومین، لاسیّما الامام المنتظر المهدی الحجه بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه وجعلنا من اعوانه وانصاره.
قال الله تبارک و تعالی فی کتابه:
الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلا اللَّهَ وَکفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا؛(1) «کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او بیم دارند و از هیچ کس جز او هراسی ندارند، خدا برای ارزیابی اعمالشان کافی است».
استاد شهید علامه آیتالله مرتضی مطهری یکی از شخصیتهای برجسته روزگار ماست. او از ذخایر علمی، فکری و فلسفیِ نهتنها ایران، بلکه جهان اسلام به شمار میآید؛ اندیشمندی که عصاره مهمترین اندیشههای زمانه را فرا گرفته بود و به خوبی آنها را تجزیه و تحلیل میکرد و در کنار ارزیابی آنها، ابتکارات فکری و تواناییهای ذهنی خویش را نیز بر میراث فلسفی و علمی عالمان سلف میافزود.
او اندوختههای دانش خویش را با سبکی مطلوب و شیوهای جذاب و شیوا و حتیالمقدور با بیانی ساده عرضه میکرد. بر این اساس، اغراق نیست اگر گفته شود که
1. احزاب(33)، 39.
دهها سال باید بگذرد و از میان هزاران جوینده علوم اسلامی، فردی چونان شهید مطهری برآید تا جویندگان معارف ناب از جویبارهای وجودش جرعههای حکمت و معنویت بنوشند. شهید مطهری ابعاد گوناگونی داشت، ولی همه تواناییهای خود را برای حفظ اصالت مکتب قرآن و عترت به کار برد. به همین دلیل، رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(رحمه الله) او را اسلامشناس راستین معرفی کردند.(1)
در میان دهها هزار شهید ایران اسلامی، تنها یک تن بود که امام امت او را حاصل عمر و پاره تن خویش خواند؛(2) اما شهید مطهری چه ویژگیای داشت که دیگر بزرگان، با منزلتهای بسیار ارزندهشان، چنین مقامی را نزد امام امت و امت امام به دست نیاوردند؟ در زمانی که شخصیتهایی برجسته و مشهور، با پیشینههای مبارزاتی شناخته شده، زمام امور انقلاب را در دست داشتند؛ کسانی که ستیزهجوییهایشان با ستم، گستاخانهتر و مدت توقفشان در بازداشتگاهها و زندانهای دستگاه استبداد، افزونتر بود، و به ظاهر، تخصص و توانایی آنان برای مدیریت جامعه انقلابی، از مطهری بیشتر بود، چرا وی این گونه کانون توجه امام قرار گرفت، و چنین ستایشهایی ناب و همراه با عواطف نثارش شد؟ در پاسخ به این پرسش باید خاطرنشان ساخت که مطهری، خالصانه در راه اعتلای حق گام برداشت و جان بر کف، از ارزشهای معنوی دفاع کرد و رسالت انبیا و اولیا را پی گرفت. وی کوشید حقایق مسلم را تبیین کند؛ لغزشگاهها را به مردم نشان دهد و آنان را از سقوط در درههای مخوف و باتلاقهای خطرناک، بر حذر دارد. او با دلسوزی و پیگیری مداوم و
1. مصاحبه رادیویی بهمناسبت فرارسیدن سالگرد شهادت آیتالله مطهری.
2. «من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادهام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بود که حاصل عمرم محسوب میشد... من گرچه فرزند عزیزی که پارِه تنم بود از دست دادم، لكن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد...» (فرازی از پیام امام خمینی بهمناسبت شهادت آیتالله مطهری).
طاقتفرسا، میکوشید تا مردم را به سوی مسیر هدایت راهنمایی کند، تا راه درست را بشناسند و آن را بپیمایند.
رسالت مهمی که شهید مطهری عهدهدارش شد، راهی خوفناک با دشمنانی پرشمار بود؛ زیرا وقتی مردم با آگاهیهای رشد دهنده او به سوی درستی و راستی گام برمیدارند، منافع دنیاطلبان و آنان که میخواهند بر گرده انسانها سوار شوند، در معرض آسیب و فنا قرار میگیرد. آنگاه، این گروه خلافکار که خفاشصفت، آن خورشید درخشان را مزاحم پرشهای خویش در تاریکیهای جهل و خرافه و جمود میبینند، هر چه توش و توان دارند به کار میگیرند تا این درخشش را خاموش کنند، و اگر در حذف فیزیکی موفق نشدند، کاری کنند که مردم به وی نگرایند. آنان راه سومی نیز میپیمایند و چون میبینند این چهرهها نزد مردم محبوباند و اشتیاق جامعه اسلامی به آنان قابل توجه است، دست به خیانتی دیگر میزنند؛ بدینسان که اندیشهها و باورهای تأثیرگذارشان را تحریف میکنند. دشمن این اقدامات را بر ضد شهید مطهری انجام داد، ولی موفق نشد. در همان جوّ اختناق، بسیار بودند کسانی که به اندیشهها و آرمانهای آن دانشمند مُطهر عشق میورزیدند و در سالهایی که وی پنجشنبه و جمعه به قم میآمد، از شهرهای گوناگون، به این دیار میآمدند تا از بیاناتش بهره گیرند؛ زیرا در اندیشهها، آموزهها و بیانات او، دُرهای گرانبهایی مییافتند که جاهای دیگر، از آنها خبری نبود. وی دارای نبوغی بود که در هر مبحثی از موضوعات عقلی و نقلی، گوی سبقت را از همگان میربود.
طبعاً مردم به چنین کسی عشق میورزیدند و از راههای دور و نزدیک، برای شنیدن سخنانش گرد میآمدند. گفتههایش تولید فکر و محصول ذهن خلاّقش بود و او در اندیشه و عمل مستقل بود.(1)
1. سخنرانی در دانشگاه تهران به مناسبت یازدهمین سالگرد شهید مطهری، (1369/2/19).
از بزرگترین نعمتهایی که خدای متعال به انسانها مرحمت فرموده، پس از نعمت حیات و خرد، موهبت هدایت از سوی فرستادگان اوست. اگر حق تعالی نعمتش را از این راه تمام نفرموده بود، بشریت هرگز راه سعادت حقیقی و ابدی خویش را نمییافت و به مرتبه و مقامی که پروردگار برایش مقرر ساخته است، نمیرسید. پس از انبیا نیز این وظیفه بر عهده اوصیای آنان بوده است.
در مرتبه سوم، هدایت بشر به دست عالمان انجام میشود. در قرآن کریم میخوانیم: وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُون؛(1) «خدا از صاحبان کتاب پیمان گرفت که کتاب خدا را برای مردم آشکار سازند و پنهانش نکنند...» .
در قرآن، میثاقهایی از سوی خدای متعال، میان او و بندگان بیان شده است. یکی از آنها، پیمانی کلّی است که تمام بندگان، به طور تکوینی، با پروردگار خویش دارند و بر حسب روایات، این پیمان در عالَم ذر بسته شده است و قرآن نیز بدان اشاره دارد:
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّک مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکمْ قَالُواْ بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَه إِنَّا کنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِین(2) «و پروردگارت از پشت بنیآدم، فرزندانشان را بیرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسید: آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آری، گواهی میدهیم؛ تا در روز قیامت نگویید که از آن بیخبر بودیم».
و در سورهای دیگر میفرماید: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیم؛(3) «ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان
1. آلعمران(3)، 187.
2. اعراف(7)، 172.
3. یاسین(26)، 59 ـ 60.
نبستم که شیطان را نپرستید؛ زیرا دشمن آشکار شماست و مرا بپرستید که راه راست این است؟».
وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّیْنَ لَمَا آتَیْتُکم مِّن کتَابٍ وَحِکمَه...؛(1) «و خدا از پیامبران پیمان گرفت که شما را کتاب و حکمت دادهام...». میثاق سوم با علماست. خداوند نمیفرماید میثاق انبیا، بلکه میگوید: الذین اُوتوا الکتاب؛ یعنی، کسانی که به کتابهای آسمانی دانایند. این پیمان پیمانی استوار است با لامِ قَسَم و نونِ ِِِِتأکید (لتبیَّننَّه). ای کسانی که از احکام و معارف دینی آگاه شدید، آنچه را به آن دسترسی یافتید، به دیگران برسانید و آنها را برای مردم بیان کنید. میلیاردها انسانی که روی کره زمین زندگی میکنند، بهطور مستقیم، با پیامبران تماسی ندارند و اگر هم پیامبری بخواهد با همه مردم در تماس باشد، امکانپذیر نیست. از این روی، لازم است آنان که پیام او را به خوبی دریافت کردهاند، به دیگران برسانند؛ بهویژه آنگاه که فرستاده الهی در میان مردم نباشد. در تبلیغات دینی، اگر این کار فرهنگی ترک شود، همه مردم مسئولاند و بازخواست میشوند، و اگر کسانی به قدر کفایت برخاستند و شریعت و معارف الهی را برای مردم تبیین کردند، این واجب از دیگران ساقط میشود. این واجب کفایی به توان علمی، فکری و ذهنی نیاز دارد و همگان توانایی انجام آن را ندارند. هدایت انسانها به سوی سعادت اخروی و دنیوی از راه آموزههای دینی، واجبترین واجبات کفایی است که در درجه نخست، بر دوش پیامبران است و سپس، اولیای الهی این وظیفه را بر عهده میگیرند و پس از آن ستارگان درخشان، عالمانْ پیگیر این مسئولیت خطیرند. به همین دلیل، در منابع روایی آمده است:
1. آلعمران(3)، 81.
قال رسول الله: علماء أمّتی کانبیاء بنیاسرائیل؛(1) «دانشوران امت من چونان پیامبران بنیاسرائیل هستند».
قال النبی(صلى الله علیه وآله): رحم الله خلفائی. فقیل یا رسولالله و من خلفاؤک؟ قال: الذین یُحیون سُنتی و یُعلّمونها عباد الله؛(2) «رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: خدا رحمت کند بر جانشینان من. گفته شد: ای فرستاده الهی، خلفای شما چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان که سنت مرا احیا کنند و به بندگان خدا بیاموزند».
قال النبی(صلى الله علیه وآله): الفقهاء امناء الرسول؛(3) «عالمان دین امانتداران فرستاده خدایند».
قال الامام الصادق(علیه السلام): انّ العلماء ورثه الانبیاء؛(4) «امام صادق(رحمه الله) فرمود: عالمان وارثان پیامبرانند». پیامبران درهم و دیناری به ارث نگذاشتهاند بلکه میراث آنان هدایت، تعلیم، ارشاد، مقاومت، احیای نفوس، تصحیح مسیر بشریت و این گونه امور است. وجه شباهت عالمان به پیامبران این است که پیامبران در برابر جامعه، تعهدات اجتماعی و تکالیف انسانی و اجتماعی داشتهاند و وارث آنها کسی است که بتواند جای خالی پیامبران را در میان افراد بشر پر کند. این تاج افتخار مسئولیتهای عظیم دارد و عالمان دینی باید مردم را به سوی حق، دیانت، کمال، شرف و عزت رهنمون شوند، آنان را از گمراهی برهانند و به ساحل نجات و رستگاری برسانند، تا چنین مدال افتخاری نصیبشان شود.(5)
هدایت الهی امانتی است که باید به تمامی انسانها برسد. و قرآن درباره آن تأکید بسیار میفرماید، تا مبادا نکتهای پوشیده بماند و اغراضی مانع رسیدن حقایق دین به
1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج2، ص 22؛ الحیه، ج 2، ص 280.
2. شهید ثانی، منیه المرید، ص 10؛ الحیه، ج 2، ص 281.
3. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 1، ص 216.
4. الکافی، ج 1، ص 32؛ الحیه، ج 2، ص 280.
5. در این زمینه کتاب هویت صنفی روحانی به قلم محمدرضا حکیمی خواندنی است.
مردم شود و موضوع میثاق کتمان گردد. آنگاه، قرآن میافزاید، برخی، یعنی عالمان بنیاسرائیل به این پیمان عمل نکردند و سبب گمراهی مردم شدند. از این روی، چنین افرادی را مورد لعنت قرار میدهد.
روایات پرشماری که درباره دانش و آموزش، اوصاف عالمان و منزلت دانشمندان نزد خدا، بیان شده، گویای این حقیقت است که آنان بالاترین و ارزشمندترین نعمتهای الهی را در اختیار مردم قرار میدهند.
عن الصادق(علیه السلام): اذا کان یَومُ القیامه جمع الله عزّوجلّ النّاس فی صعیدٍ واحد و وضعت الموازین، فتوزن دماء الشهداء مَعَ مداد العلماء فََیرجحُ مداد العلماء علی دماء الشهداء؛(1) «امام صادق(رحمه الله) فرمود: آنگاه که روز قیامت فرا رسد، خداوند مردم را در عرصهای بلند گرد آورد و ترازوی اعمال برپا شود. پس خون شهیدان با مرکب دانشمندان سنجیده میگردد و مرکب آنان بر خون شهیدان برتری مییابد».
ارزش اینکه دانشمندی سطری بر کاغذ بنگارد که موجب هدایت دیگران شود، از خون شهید برتر است. البته خون شهیدی که در راه احیای حقیقت و اعتلای اسلام ریخته میشود، بسیار ارزشمند است، ولی این روایت در پی اثبات اهمیت هدایت عالم است زیرا او با این کار، والاترین خدمت را به انسانیت میکند. از سوی دیگر، کتمان حقایق دین و جلوگیری از نشر آن و نیز تحریف باورها و ارزشهای الهی و معنوی، بدترین خیانت است و افرادی که با تحریفات لفظی و معنوی، سبب گمراهی مردم میگردند، کارنامهای آشفتهتر از قاتلان حضرت سید الشهداء(علیه السلام) دارند. قرآن میفرماید:
وَکذَلِک جَعَلْنَا لِکلِّ نِبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّک مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُون؛(2) «بدینسان، برای هر پیامبری، دشمنانی
1. شیخ صدوق، امالی، مجلس 32، ص 233.
2. انعام(6)، 112.
از شیاطین انس و جن قرار دادیم که برای فریب یکدیگر، سخنان آراسته القا میکنند. اگر پروردگارت میخواست، چنین نمیکردند. پس با افترایی که میزنند، رهایشان ساز».
اگر این دو اصل را بپذیریم که بالاترین خدمت به بشریت، نشر معارف دین است و بالاترین خیانت محروم کردن انسانها از حقایق دینی است، آنگاه، خواهیم توانست موقعیت علامه شهید مرتضی مطهری را ارزیابی کنیم. بحمدالله، از صدر اسلام تاکنون، عالمانی بودهاند که نهتنها مایه مباهات جامعه اسلامی، بلکه افتخار بشریتاند. خدماتی که عالمان و بهویژه دانشمندان شیعه انجام دادهاند، دارای ارزشی فوقالعاده است. گمان نکنید کتب اربعه و دیگر منابع روایی، به راحتی به دست ما رسیده است. یکی از این مشاهیر شیخ صدوق(رحمه الله) است. این دانشمند بزرگوار سالیان متمادی، از این شهر به آن شهر مسافرت میکرد تا از یک راوی، حدیثی بشنود، آن را ضبط کند، به صورت کتابی درآورد و در اختیار دیگران قرار دهد. وی در یکی از کتابهایش نوشته است این حدیث را در فرغانه، از فلان شیخ سُنی شنیدهام. فرغانه در آسیای مرکزی است. این دانشمند با امکانات اندک آن روزگار، با مشقت بسیار، به آن شهر و شهرهای دیگر میرفت تا روایتی بشنود و جوامع روایی را تدوین و تبویب کند.
کتابهای درسی متداول در حوزهها، از آن چه کسانی است؟ متن لُمعه را شهید اول نوشته و شهید ثانی بر آن شرحی نگاشته است؛ لیکن همه عالمان اینگونه نبودهاند. فریب نامها و چهرهها را نخورید؛ بررسی کنید نوشتههای آنان چه اندازه با میزان اهلبیت سازگار است. نمیشود آدمی دینش را از هر کسی یاد گیرد. همانگونه که عالمان وارسته و شریف بسیارند، شیاطین نیز در این لباس، وجود دارند که موجب گمراهی مردم میشوند.
در چنین شرایطی که حق و باطل در جامعه، دارای چهرههایی همساناند و تشخیص حقایق برای مردم دشوار است، افزون بر وظایفی که بر عهده عموم طبقات
است، نیاز به جهاد فکری و معنوی وجود دارد؛ جهاد در برابر تحریف، الحاد، انحراف و التقاط. در عصر شهید مطهری، تفسیرهای نادرست و قرائتهای منحرف میان مردم نشر مییافت که با معارف ناب، فرسنگها فاصله داشت. در چنین شرایطی، یک مرد میدان هویدا شد که جان بر کف، با این انحرافات به مبارزه برخاست. این دانشمند بزرگ، یکهتاز عرصه جهاد علمی و دینی بود. با وجود آنکه حتی برخی آشنایان جاهل و دوستان نادان به سنگاندازی، تهمت و ملامت او پرداختند، این انسان وارسته وظیفة خویش را شناخت و در راه انجام وظیفه، هیچ چیز مانعش نشد. استاد مطهری مصداق روشن این آیه است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّه عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّه عَلَی الْکافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَه لآئِمٍ...؛(1) «ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرکس از شما از دینش بازگردد چه باک. زودا که خدا مردمی را آورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند؛ در برابر مؤمنان، فروتن و در مقابل کافران، سازشناپذیر؛ در راه خدا جهاد میکنند و از ملامت سرزنشکنندگان نمیهراسند».
شهید مطهری وظیفه خویش را به بهترین شکل انجام داد؛ باورهای نادرست و اندیشههای منحرف را افشا کرد؛ حقایق ناب را باز گفت؛ کجفکریها و نارواییها را برنتابید و به راه خود ادامه داد و سرانجام، به فیض بزرگ شهادت رسید.(2)
ویژگیهای شخصیتی استاد مطهری به گونهای است که جایگزین شدن دیگران به جای او، بسیار دشوار است. جامعیت او در علوم گوناگون اسلامی، در بُعد اخلاق، معنویات،
1. مائده(5)، 54.
2. سخنرانی در مسجد اعظم قم بهمناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری، (1379/02/11).
سیر و سلوک عرفانی، در آگاهی از نیازهای زمانه، دوراندیشی و بسیاری جهات دیگر، بینظیر است. او فقیهی آگاه، فیلسوفی ژرفاندیش، عارفی بلندمرتبه، مفسری توانا، خطیبی ارزشمند و نویسندهای بزرگوار بود و بسیاری از عناوین و امتیازات دیگر را داشت که هر یک از آنها اقتضا میکند ما برایش احترام ویژهای قایل باشیم و همواره، یادش را گرامی بداریم.(1)
آری. مطهری انسانی جامع الافکار و همه ابعاد زندگیاش نورانی و درخشان بود. تنها به یک رشته ویژه بسنده نکرد. البته نه اینکه مطالب مختلف علوم گوناگون را با هم تلفیق کند، بدون اینکه هدف و برنامهای در کار باشد، بلکه امتیازش این بود که در چندین شاخه از معارف قرآنی و روایی، صاحبنظر بود. او تنها به فقه و اصول بسنده نکرد و با اینکه در این رشته به درجه اجتهاد رسید، در حکمت، فلسفه، کلام، تفسیر و دیگر دانشها، به درجاتی والا دست یافت.
افزون بر همه اینها ویژگی برجستهای که مطهری را از دیگر مشاهیر یا دستکم، بسیاری از بزرگان علوم اسلامی ممتاز میسازد، این است که مسئله اهم و مهم را در نظر داشت. با محاسبات و بررسیهای دقیق و ژرفاندیشی، به خوبی تشخیص میداد که در وضع کنونی، باید چه کرد. آنگاه، همان زمینه را پی میگرفت و در آن به کندوکاو و مطالعاتی منسجم میپرداخت و محصول آن را به صورت کتاب، درسهایی آموزنده برای طلاب و دانشجویان و نیز سخنرانیهای مفید برای عموم مردم، عرضه میکرد. بدینسان، تواناییهای خویش را متعهدانه و هدفمند به کار میگرفت؛ کارهای موازی و تکراری نمیکرد و سر و صدایش کمتر از تلاشهایش بود، زیرا در فعالیتهای فرهنگی و فکری او، انگیزه الهی و دلسوزی و اخلاص مشاهده میشد.
1. سخنرانی در دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، تهران.
برخی به دلیل شرایطی که پیش آمده و توانستهاند در رشتهای تخصصی تحصیل کنند (متأسفانه اکنون، جامعه حوزوی و دانشگاهی به این آفت مبتلاست) در همان زمینهای بحث میکنند که مهارتی به دست آوردهاند؛ تنها در آن زمینه کتاب مینویسند و تدریس میکنند. اگرچه نمیتوان منکر زحمات این افراد شد، اگر کسی اولویتها را در نظر گیرد، برای رفع کمبودها و دشواریها بکوشد و گرهگشای مسائل مردم باشد، کارش بسیار ارزنده است.
شهید مطهری این محاسبهها را با دقت انجام داده بود؛ اگر سخنرانی میکرد، بیهدف نبود. اینگونه نبود که به طور اتفاقی، کتابی به دستش برسد، آن را مطالعه کند، مفاهیمی را در ذهنش جای دهد و برای مخاطبان بیان کند. حال، موضوع آن هرچه باشد؛ ادبی، تاریخی، فلسفی و علمی. چنین نبود که مطالب را کشکولگونه، برای خوشامد شنوندگان بیان کند و آنها از شنیدن این نکات متنوع و به ظاهر جذاب، لذت ببرند و او نیز شادمان باشد که منبرش گیرا بوده و مشتریهای زیادتری به دست آورده است. خیر! شهید مطهری از اینگونه سخنوران نبود. او بررسی میکرد که اکنون، چه مسائل و مباحثی برای خوانندگان و شنوندگان لازم است؛ کدام بحث اهمیت دارد؛ ضرورت چه مباحثی بیشتر احساس میشود؛ مطرح کردن چه نکتهای خطرها را از جامعه دفع میکند و از گرفتاریهای فکری و کلامی میکاهد؛ فضا را چگونه میتوان برای شنیدن حرف حق و عمل کردن به آن مهیا ساخت و چگونه باید به خردهای دفن شده و انسانهای غافل آگاهی بخشید. او همه همت و تلاش خویش را در این راستا به کار میبُرد که سرمایههای معنوی و تواناییهای علمی خود را برای هدایت اجتماع به کار گیرد. خودش نیز در برخی نوشتههایش اشاره کرده است که در موضوعی قلم نزده، مگر آنکه نگارش آن مقاله یا کتاب ضرورت داشته است.
استاد مطهری اگر میخواست در امور فقهی اظهار نظر کند و بحثی در این عرصه مطرح
سازد، توانایی لازم را دارا بود. نمونه این امر در کتاب نظام حقوق زن در اسلام و مسئله حجاب دیده میشود. اگر میخواست در مباحث فلسفی بحث کند، چیزی کم نداشت و آثار او در این زمینه، گواه تسلط وی بر تجزیه و تحلیلهای حکیمانه است. شبهات فلسفی را به خوبی پاسخ میگفت و با دلایل محکم و برهانی، تردیدها را از اذهان میزدود.
چنان مردی با چنین تواناییهایی، از اوج قله دانش، چون جویباری سرازیر میشد و برای نسل جوان، قصه مینوشت یا گاه، برای چند تن انگشتشمار، در مسجدی سخنرانی میکرد که این نشانه کمال خلوص و تعهد اوست.(1)
شهید مطهری باورش این بود که اگر انسان بخواهد کامل شود، راهی جز عمل کردن به دستورات اسلامی ندارد؛ چه در مسائل فردی و چه در مسائل اجتماعی. این باور به اندازهای برایش ارزشمند بود که میکوشید اسلام را در تمامی ابعادش بشناسد.
کسانی که به علوم اسلامی علاقه دارند و اسلام را راه نجات میدانند، ولی به یکسونگری مبتلا میگردند؛ یعنی دستکم، بخشی از اسلام یا یک بُعد از معارف اسلامی، برایشان بیشتر جلوه میکند و توجهشان به همان بخش معطوف میشود. برای نمونه، از دیدگاه برخی اشخاص، معارف اسلام، تنها دانش فقه است. البته این شاخه از علوم دینی دارای جایگاهی رفیع است ولی معنای آن این نیست که اسلام در فقه خلاصه شده و شناخت اسلام در همان محدوده احکام شرعی و عبادی است. شهید مطهری دریافته بود که اسلام دارای جنبههایی گوناگون است که هر یک بر دیگری اثر میگذارند و مجموعه آنها نظامی هماهنگ، منسجم، جهتدار و هدفمند را پدید میآورند.
1. سخنرانی در جمع دانشجویان، دانشگاه تربیت معلم قم، (1372/02/11).
مشاهیری بوده و هستند که در رشتههایی چون فقه و اصول، سالها پژوهش و مطالعه کردهاند و استادانی برجسته دیدهاند و به قله اجتهاد رسیدهاند، یا در شاخههایی چون کلام، حدیث، تفسیر، فلسفه، عرفان، حکمت عملی و مانند آنها کار کردهاند ولی همه اینان، تنها در بخشی از معارف اسلامی، مهارتها و تواناییهایی به دست آوردهاند. برخی از این افراد، نتوانستهاند ارتباطی همسو میان جنبههای دانش دینی بیابند، یا اگر ارتباطی هم میان بخشهای مختلف علوم اسلامی پیدا شود، نتوانستهاند آنها را با هم بیامیزند و نظریهای درست، اصولی، ابداعی و ابتکاری به دست دهند.
بیشتر عالمانی که در عرفان و فلسفه پژوهش میکنند و به حقایقی دست مییابند، نمیتوانند میان مفاهیم و مبانی این دو عرصه، آشتی و یگانگی پدید آورند و گونهای دوگانگی در دیدگاهها و دریافتهای آنان دیده میشود. گویی از دیدگاه اینان، دانشهای دینی با یکدیگر ناسازگارند و هر یک، راه خود را میروند و در نتیجه، آدمی نمیتواند در هیچ یک از آنها به یقین برسد. شهید مطهری (رضوان الله علیه) عالمی کمنظیر بود که از همه جنبههای اسلام آگاهی داشت و میتوانست با اشراف بر دانشهای گوناگون، تحلیلی مفید، مؤثر و گرهگشا ارائه دهد. او ارتباط علوم را به خوبی دریافت و بر آن بود که میان آنها، پیوند اندامواره وجود دارد.
جامعنگری نکتهای بسیار مهم است. مجموع معارف اسلامی را به صورت یک کل و مرتبط با هم دیدن؛ مسائل فردی را با مسائل اجتماعی، فقه را با اعتقادات، کلام را با فلسفه و همه اینها را با تاریخ و دیگر بخشها همسو دیدن، نیازمند نگرشی همهجانبه است و دانشمند جامعنگر باید در همه جنبهها تبحر داشته باشد؛ همه را به یکدیگر پیوند دهد و راه حلی برای بخشهای متعارض بیابد. وقتی علوم پیشرفت میکنند و به جاهای حساسی میرسند به ظاهر، دانشها با هم متناقض میشوند، آنگاه، نقش دانشمندانی چون مطهری در حل این گونه ابهامها و تعارضها برجسته میگردد. از
ویژگیهای ممتاز آن دانشمندِ شهید، نگرش چندسویه و همهجانبه به اسلام بود. باید از استاد مطهری بیاموزیم که اگر به دلایلی، به یک بخش از علوم دینی پرداختیم و هنوز فرصت به دست نیاوردهایم که به جنبههای دیگر بپردازیم، یا اگر میخواهیم تنها در یک رشته، به تخصص دست یابیم، فراموش نکنیم که اسلام رویههای دیگری نیز دارد. یک اسلامشناس راستین باید همه اینها را بشناسد؛ ارتباطشان را درک کند؛ با اشراف، به تجزیه و تحلیل مسائل بپردازد و نکات به ظاهر متعارض را برطرف سازد.
برای نمونه، هر متخصصی ممکن است مسائل مربوط به اندام و عضو خاصّی از بدن انسان را خوب بشناسد؛ بیماریهای آن را تشخیص دهد و به خوبی آن را مداوا کند، ولی نمیتواند پیوند آن را با دیگر دانشها دریابد. این آفتی است که در اثر جزئینگری و تخصصی شدن افراطی دانشها پیش آمده است. برخی به تحصیل در اعصاب و روان میپردازند و روانپزشک میشوند و میکوشند مشکلات روانی، رفتاری، روانپریشی و آشفتگیهای روحی انسانها را با داروهای شیمیایی معالجه کنند؛ ولی این افراد از ژرفای مسائل روحی و روانی غافلاند و در واقع، به معالجه اعصاب، به مثابه اندامی ملموس و محسوس میپردازند، نه درمان ریشهای روانی که با شناخت احساسات، عواطف و گرایشهای روحی افراد به دست میآید.
به هر روی، باید ارتباط دانشهای یک حوزه معرفتی را با یکدیگر، به خوبی دریابیم و آنها را به صورت یک کلِِِِِِِِِِِ منسجم و هماهنگ بشناسیم تا برداشت ما درست، اصولی و راهگشا باشد. این هنری بود که شهید مطهری در آن توانایی داشت. ما نیز باید بکوشیم به نگرشی جامع درباره اسلام دست یابیم. البته اگر خواستیم در یک زمینه، تخصص پیدا کنیم، اشکالی ندارد، ولی نباید در تجزیه و تحلیلها و اظهار نظرها، پیوند بخشهای گوناگون معارف اسلامی فراموش شود.
ارتباط دارند. انسانی که عقاید استواری دارد و ایمانش قوی است، در اخلاق، از فضیلتهایی چون شجاعت، شهامت، عزت نفس و کرامت انسانی برخوردار است. میان اعتقادات و اخلاق پیوندی وجود دارد و با تقویت باورها، میتوان رفتار انسانی را اصلاح کرد، یا در جهت مطلوب سوق داد. یکی از کسانی که این پیوند را دریافت، علامه طباطبایی بود که در تفسیر المیزان، ذیل آیات گوناگون، به این نکتهها اشاره کرد و توضیح داد که چگونه باور به توحید میتواند اخلاقی خوب و مَنِِشی عالی بیافریند. شهید مطهری این بحث را از استادش، به خوبی فراگرفته بود و از پیوندهای علوم اسلامی آگاه بود و به درستی، به تجزیه و تحلیل آنها میپرداخت. چنین نیست که اسلام دارای سه بخش اعتقادات، اخلاق و احکام منعزل از یکدیگر باشد؛ یعنی اولی در دانش کلام، دومی در اخلاق، حکمت عملی و مباحث عرفانی و سومی در فقه بحث شود بلکه پیوند دادن اینها و کشف پیوندشان مهم است. این ابتکار در آثار و اظهار نظرهای شهید مطهری دیده میشود.
در این دیدگاه که شهید مطهری آن را زنده کرد، رشد معنوی در عبادات فردی و اخلاقی خلاصه نمیشود. برخی از توصیههای عالمان اخلاق، گرچه مفید است، کافی نیست. میتوان گفت مطهری این شیوه را از سیره اهلبیت(علیهم السلام) به دست آورد. آن وجودهای مبارک افزون بر آنکه در عبادت، ارتباط با خدا، مناجات و دعا، در اوج بودند؛ ولی هیچگاه میدان نبرد با متجاوزان، ستمگران، احقاق حقوق مردم و بهویژه محرومان، رسیدگی به مستمندان و اجرای عدالت و حدود الهی را با آن قاطعیت و سازشناپذیری، فراموش نمیکردند. برای آنان، مسئولیتهای اجتماعی و حضور در عرصههای سیاسی، هرگز با عبادتها و مناجاتهای خالصانه در تضاد نبود. امامی که در برابر بزرگترین قدرتها، سر فرود نمیآورد و به مبارزه با این جرثومههای فساد و ستم میپرداخت، یتیمان را بر دوش خود مینشانید و با محرومان و رنجدیدگان مأنوس بود و بهترین عواطف را نثارشان میکرد.
مطهری به ما آموخت که درستی، راستی و ایمان قوی به عبادات و نوافل و سیر و سلوک معنوی محدود نمیشود. در کنار این امور، باید پیکار، شهادتطلبی و رسیدگی به زندگی تهیدستان نیز باشد؛ زیرا همه اینها مجموعهای واحد را تشکیل میدهند. شهید مطهری(رحمه الله) در آثارش، به این نکته اشاره میکند که اخلاق و فضایل انسانی باید به طور هماهنگ رشد کند. نباید در سیر و سلوک معنوی، خودسازی و تربیت اخلاقی، یک جنبه را تقویت کنیم و پس از آن، در غفلت به سر بریم. وقتی در معنویت و فضیلت، تنها یک جنبه را در نظر میگیریم، مانند آن است که آدمی برای رشد یکی از اندامهای خود بکوشد. طبیعی است وقتی دست، پا، سر یا یکی از اعضای دیگر، بیش از حد رشد کنند، به گونهای که با دیگر اندامها هماهنگ نباشند، انسان چهرهای آشفته و کاریکاتوری مییابد و برای ادامه حیات، دچار مشکل میشود.
اگر تنها در گریه، مناجات، عبادات و نوافل پیشرفت کنیم، گرچه اینها حالات خوبی است و برای خودسازی و تزکیه ضرورت دارد؛ ولی این رشد در یک بعد است و باید در کنار آن، جنبههای دیگر نیز رشد کند تا کمالات انسانی موزون و متعادل شود. دل و ذهن و عقل و قلب باید به گونه هماهنگ تعالی یابند و این والایی باید در اندامهای انسانی نیز جاری گردد. خداپرستی نباید تنها در سجده دیده شود، بلکه تمامی فضاهای اجتماعی، معاشرتها، تربیتها، مناسبات انسانی و مسئولیتها باید پررنگ باشد. رشد معنوی با وظایف اجتماعی در تضاد نیست و اگر اینگونه میاندیشیم، باید در شناخت خویش از اسلام تجدید نظر کنیم. البته گاهی شرایط اقتضا میکند که یکی از این بخشها پررنگتر شود. در عین حال، نگاهمان به اسلام، باید جامع و همهسونگر باشد.(1)
1. سخنرانی به مناسبت سالروز شهادت آیتالله مطهری در جمع طلاب مدرسه معصومیه، قم، (1379/02/10).
مسائل جامعه و مشکلات فکری و علمی، تنها با استدلالهای فقهی پاسخ داده نمیشود. مراجعه به قرآن و حدیث نیز نیازمند ابتکار و نبوغ است. برای گام نهادن در این میدان، مطالعات ویژهای لازم است؛ آموزشی خاص و روشی مطلوب که با شیوههای علوم نقلی و فقه و اصول تفاوت بارزی دارد. این برنامه نیازمند خطشکنی بود تا راه بگشاید و شرایطی پدید آورد که در حوزهها نیز مسائل روز مطرح شود و شهید مطهری به همراه استادش، علامه طباطبایی، احساس وظیفه کرد که به چنین مباحثی بپردازد.
این دو بزرگوار شانه خویش زیر بار گذاشتند و خودشان را برای پاسخگویی به مسائل روز آماده ساختند. از این روی، آن دو دانشمند حق بزرگی بر روحانیت و جهان تشیع دارند. با معیار الهی و معنوی، برخی دستاوردهای علمی علامه طباطبایی و شهید مطهری صدها برابر اختراعات و اکتشافات علوم زیستی، هستهای و... ارزش دارد. این بزرگواران در زمینه باورها و اعتقادات مردم، مشکلات بسیاری را از سر راه برداشتند و راه هدایت و رستگاری را هموار کردند.
راهی که این عالمان برای حل گرفتاریهای فکری و فرهنگی گشودند، بسیار فراتر از راههایی است که دانشمندان دیگر علوم و فنون پیمودهاند. نوشتههای ارزشمندی که امروزه، برای آشنایی دانشآموزان با مبانی اسلام تدوین شده و نیز تألیفاتی که در سطح دکترا، در دانشگاههای اروپا تدریس میشود تا حقایقی از آیین اسلام را روشن کند، به مصداق الفضل لمن سبق، نقطه آغاز آن از این دو عالم فرزانه است. ما هماکنون بر سر سفره بابرکتی نشستهایم که شهید مطهری و علامه طباطبایی گستردهاند. هنگامی که حضرت علی(علیه السلام) برای انجام مسئولیتی نظامی، عازم یمن بود، رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: اگر بتوانی یک تن را هدایت کنی و خداوند به دست تو، انسانی را از گمراهی به در
آورد، از آنچه خورشید بر آن تابیده، برای تو بهتر است. همچنین در روایتی فرمود: اگر یک تن را هدایت کنی، بهتر از این است که تمام زمین پر از طلا باشد. و تو همه آنها را در راه خدا انفاق کنی.(1)
شهید مطهری عمری را در راه شناخت صحیح اسلام گذراند و با چنین بینش و درکی، به هدایت جامعه برخاست. او مجاهدی است که در میدان فکری و عقیدتی گام نهاد تا مبانی اسلام را برای حقجویان تبیین کند. همانگونه که از آموزههای اسلام برمیآید، این حرکت سترگ و تأثیرگذار او به هیچ روی، کمتر از ارزش جهاد در میدان جنگ با کفار، مشرکان و منافقان نیست. اگر اسلامشناسان مخلصی چون استاد مطهری، معارف ناب اسلام را بیان نکنند، خونهایی که در راه اعتلای حق و کلمه توحید ریخته شدهاند، به هدر میروند؛ زیرا وقتی جامعه از مسیر فکری و عقیدتی منحرف شود و به راههای نادرست و باطل روی آورد، کوششهای فداکاران عرصههای ایثار و شهادت کمرنگ میشود. پس جهاد او در راه حفظ اصالت مکتب، از بزرگترین جهادهاست.
متفکرانی چون شهید مطهری که عمر ارزشمند خویش را در تحصیل و تدریس علوم اسلامی گذرانیدهاند و با ژرفکاوی، به بیان مباحث دقیق دینی پرداختهاند، جامعه اسلامی را در برابر انحراف، غلو، افراط و تفریط بیمه کردهاند و ما نیز باید به همان راهی برویم که آنان پیمودهاند.(2)
1. سخنرانی در مدرسه مروی تهران، (1386/02/12).
2. مصاحبه حجتالاسلام محمدی عراقی با دکتر احمد احمدی و استاد مصباح در مورد شخصیت آیتالله مطهری (جزوه موجود در بخش تدوین متون)، ص 12 ـ 13.