Attachment | Size |
---|
اَللَّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَأْبُهُمُ الْإِرْتِیاحُ اِلَیْكَ وَالْحَنِینُ، وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَالْأَنِینُ، جِبَاهُهُمْ سَاجِدَةٌ لِعَظَمَتِكَ، وَعُیُونُهُمْ سَاهِرَةٌ فى خِدْمَتِكَ، وَدُمُوعُهُمْ سآئِلَةٌ مِنْ خَشْیَتِكَ، وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِكَ، وَاَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهَابَتِك؛ «خدایا، ما را در زمرة كسانی قرار ده كه عادتشان شادمان شدن و آرامش یافتن و نفس راحت و آسوده كشیدن در جوار توست و همة عمر را با آه و ناله سپری میسازند و پیشانیهایشان در پیشگاه عظمتت به خاك ساییده میشود و چشمهایشان در راه خدمت تو بیخواب مانده و اشكهایشان از خشیت تو سرازیر شده و قلبهایشان آكنده از محبتت گشته و دلهایشان از هیبت و جلال تو از جا كنده شده است».
درخواست آرامش یافتن و شادمانی از انس با خدا و بار یافتن به محضر او و احساس راحتی كردن و نفس آسوده كشیدن نزد خدا، تداعیكنندة كسی است كه دچار رنج و ناراحتی شده و گرفتاریها و خطرها، او را نگران و مضطرب ساخته است و به دنبال
مأمن و كسی میگردد كه در پناه او آرامش و آسایش یابد و از آن سختیها و گرفتاریها برهد؛ نظیر كودكی كه مدتی از مادر جدا شده و در آن مدت مورد بیمهری و جفا قرار گرفته و گرسنگی و حرمان از آغوش پُرمهر مادر، سخت او را آزرده است، و آنگاه از محلی كه مادرش در آن به سر میبرد، آگاه میشود و با همة توان میدود و خود را به مادر میرساند. وقتی او خود را در دامان پرمهر و عاطفة مادر میاندازد و مادر دست به سر و رویش میكشد و او را مینوازد، همة آن سختیها و ناراحتیها را فراموش میكند و نفس راحتی میكشد. این نفس راحت كه به هنگام آسایش در پیِ رنج و سختی كشیده میشود، در برابر آه كشیدن كه ناشی از گرفتاری و رنج است، قرار دارد و عرب به نفس راحت كه پیدرپی و بهصورت نوای ممتدی كشیده شود «حنین» میگوید.
دوستان خدا كه سختیها و گرفتاریها و بیش از همه، دوری از محبوب، سخت آنان را آزرده است، به دنبال راهی برای نزدیك شدن به محبوبشان میگردند، و وقتی خود را در جوار محبوب یافتند و دریافتند كه محبوب از آنان راضی و خشنود است، همة آن سختیها و اضطرابها فراموششان میشود و نفس راحتی میكشند و با همة وجود در جوار محبوب احساس شادمانی و آرامش میكنند. وجود این حالت در دوستان خدا بسیار جالب، و قابل فهم است، اما آنچه فهمیدن و تصورش برایمان دشوار مینماید، این است كه حضرت پس از آنكه از خداوند درخواست میكنند آرامش و شادمانی از انس با خود را به ایشان عنایت كند، از او میخواهند ایشان را در شمار كسانی قرار دهد كه همة عمر را با آه و ناله سپری میكنند. دربارة درخواست حضرت در جملة وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَالأنین، در ابتدا به نظر میرسد منظور آه و نالههایی است كه دوستان خدا برای گرفتاریها و سختیها سر میدهند و خداوند به جهت تحمل آن گرفتاریها و رنجهایی كه متحمل شدهاند، در قیامت به آنان پاداش عنایت میكند و آن سختیها و رنجها را به بهترین وجه جبران میگرداند. این توجیه قابل فهم است؛ چه اینكه وقتی مؤمنان باور
داشته باشند كه اگر در قبال مصیبتها و گرفتاریهایی كه در دنیا بر آنان وارد میشود، بهجای گله و شكایت صبر كنند، خداوند در آخرت چند برابر آن سختیها، پاداش به آنان عنایت میكند، تحمل آن سختیها برایشان بسیار آسان میشود. اما بعید به نظر میرسد كه انسان از خداوند درخواست كند او را به سختیها و گرفتاریها مبتلا سازد تا شبانهروز آه و ناله سر دهد تا در آخرت به او ثواب داده شود. در دعاهایی كه از معصومان(علیهم السلام) وارد شده، نیامده كه آنان از خداوند ابتلای به مصیبت و گرفتاری بخواهند، تا آنان آه و ناله كنند و در عوض، خداوند در آخرت به آنان اجر و ثواب عنایت كند؛ ازاینرو توجیه اول از سخن مزبور امام سجاد(علیه السلام) توجیه مقبولی به نظر نمیرسد.
احتمال دوم آن است كه سخن آن حضرت ناظر به حالات متضادی است كه بهدلیل حیثیتهای متفاوت و در شرایط خاصی همزمان در انسان تحقق مییابند. نظیر آنكه ما ازیكسو بر مصیبتهایی كه روز عاشورا بر امام حسین(علیه السلام) و یاران و اهلبیت آن حضرت وارد شده، میگرییم و قلبمان محزون میشود، و ازسویدیگر، به جهت مقام والا و رفیعی كه خداوند به آن حضرت عنایت كرده و به سبب آنكه توفیق دوستی و ولایت آن حضرت به ما عنایت شده، شادمان و مسروریم. پس ازیكسو بر امام حسین(علیه السلام) اشك میریزیم و گریه میكنیم و همزمان، احساس شادمانی و سرور داریم، و این دو حالت ناشی از دو حیثیت متفاوتی است كه برشمردیم و در زیارت عاشورا نیز به آنها اشاره شده است. در جایی از آن زیارت شریف آمده است: یَا اَبَا عَبْدِاللَّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصِیبَةُ بِكَ عَلَیْنا، وَعَلى جَمِیعِ اَهْلِ الْاِسْلَام؛ «ای اباعبدالله، همانا عزای تو در عالم بزرگ و مصیبتت بر ما شیعیان و هم اهل اسلام، سخت و عظیم و ناگوار است».
اما در جای دیگر آن زیارت آمده است: فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذِى اَكْرَمَ مَقامَكَ وَاَكْرَمَنى بِكَ اَنْ یَرْزُقَنِى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد(صلی الله علیه و آله)؛ «پس از خدایی كه مقام تو
را بلند و گرامی داشت و مرا نیز بهواسطة دوستی تو عزت بخشید، درخواست میكنم كه روزیام گرداند همراه با امام منصور از اهلبیت محمد(صلی الله علیه و آله) خونخواه تو باشم». در سجدة زیارت عاشورا نیز میخوانیم: اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرینَ لَكَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للَّهِِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى؛ «خدایا تو را ستایش میكنم؛ ستایش شكرگزاران تو بر غم و اندوهی كه به من در مصیبت بزرگ آلمحمد رسید. حمدْ خدا را، بر عزاداری و اندوه و غم بزرگ من».(1)
ما به تجربه دریافتهایم كه همواره آه و ناله ناشی از درد، رنج و مصیبت نیست و گاهی حاكی از لذت و سرور است؛ چنانكه وقتی عاشقی كه مدتی در فراق معشوق به سر برده، به وصال و دیدار معشوق نائل میشود، او را در آغوش میگیرد و از لذت وصال سخت میگرید. گرچه مصادیق حالتی چون گریه در ظاهر متشابه هستند، اما میتوانند از عوامل متفاوتی ناشی شده باشند. پس نباید با یكدیگر خلط شوند و باید تفاوت آنها را درك كرد. گاهی انسان براثر غم و غصه و نگرانی گریه میكند و بدینوسیله، خود را تسكین میبخشد و سبك میشود. پس در این صورت گریستن از تشدید غم و اندوه و عوارض و آثار زیانبار آن جلوگیری میكند. تشدید غم و اندوه و استمرار آن در انسان، بیماری افسردگی را در پی دارد كه خود زمینة ابتلا به ناراحتیهای روحی و حتی جسمی را فراهم میآورد. اما گاهی گریه، ناشی از غم و غصه و رنج نیست و سبب آن، شادمانی و سرور است، كه بدان گریة شوق و به تعبیر دقیقتر گریة وجد و سرور میگوییم (شوق نسبت به چیزی رخ میدهد كه هنوز حاصل نشده و انسان انتظار رسیدن به آن را دارد؛ اما كسی كه به محبوبش میرسد، به جهت وصالی كه برایش حاصل شده و ازروی سرور و خوشحالی گریه میكند. پس
1. مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.
اصطلاح «گریة شوق» غلط رایج بهشمار میآید). گریه، پدیدة پیچیدة روانیای است كه چند عامل، برانگیزانندة آن هستند و بهصورت پدیدهای مركب ظهور میكند و ازاینجهت نیازمند تحلیل روانشناختی است. ممكن است همزمان عواملی چون احساس حقارت و كوچكی در برابر محبوب، غم و اندوه و نیز احساس شادمانی در پدیدة گریه، نقش داشته باشند.
روشن شد كه درخواست حضرت، مبنیبر آنكه خداوند ایشان را در شمار كسانی قرار دهد كه در پناهش آرامش و آسایش بخشیده و عمرشان را با ناله و آه سپری میكنند، بهدلیل وجود حیثیتهای متفاوت برای آن دو حالت است که همزمان در انسان تحقق مییابند. كسانی كه خداوند آنان را رهین لطف و عنایتش ساخته و محبتش را در دلشان قرار داده است، راحتی و آسایششان را در توجه تام و كامل به ساحت قدس ربوبی میبینند و از غیرخدا خسته و دلآزرده میشوند. اگر خداوند آنان را مكلف و موظف به حضور در اجتماع و انجام وظایف و تكالیف اجتماعی نكرده بود، از جامعه فرار میكردند و در خلوت به نجوای با معبود میپرداختند. آنان علاقهای به ماندن در دنیا ندارند و منتظر لحظة پر كشیدن از این عالم خاكی و عروج به عالم ملكوت و نیل به مقام قرب الهی هستند: وَلَوْ لا الْأجَلُ الَّذِی كَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَخَوْفاً مِنَ الْعِقَاب؛(1) «و اگر نبود اجلی كه خداوند برای آنان مقرر ساخته، روح آنان حتی به اندازة بر هم زدن چشم نیز در بدنها قرار نمیگرفت [و به عالم قدسی پرواز میكرد]، از بس كه مشتاق ثواب الهی و ترسان از عقوبت خداوندند».
1. نهج البلاغه، خطبة 193.
برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه به عالیترین مراتب الهی نائل شده و اشرف مخلوقات گردیده بود و قلبش سرشار از محبت خداوند شده بود و لحظهای از ذكر و توجه به خداوند غافل نمیگشت، امور زندگی و معاشرت با مردم كه باعث کاهش توجّه او به خداوند میشد، موجب رنجش و ملالآور بود. برای آن حضرت معاشرت با امیر مؤمنان و فاطمة زهرا(علیهاالسلام) كه جلوة خدا بودند و سخنشان كلام خدا و رفتارشان توجهدهندة انسان به خدا بود، آسایشبخش و نشاطآفرین بود، اما سخن گفتن و معاشرت با سایرین ملالآور بود. ازاینرو، پس از رنجش و خستگی از كارهای روزانه و معاشرت با مردم و هنگام فرارسیدن وقت نماز خطاب به بلال میفرمودند: أرحنا یا بلال؛(1) «ای بلال، با گفتن اذان ما را راحت و آسوده گردان».
آن حضرت هنگامة نماز را كه عالیترین جلوههای خضوع، خشوع و گفتوگوی با معبود را ترسیم میكند، زیباترین و بهترین لحظاتشان میدانستند و میفرمودند: حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیاكُمْ النِّسَاءُ وَالطَّیِبُ وَجُعِلَ قُرَّةُ عَیْنیِ فِی الصَّلاة؛(2)«از دنیای شما زن و عطر، محبوب من گشتهاند، اما نماز نور چشم من است».
از وظایف كسی كه دارای چند همسر است، تقسیم شبها بین آنهاست و بر این اساس آن حضرت هر شب را به یكی از زنانشان اختصاص میدادند و با او به سر میبردند. اما وقتی همسرشان به خواب میرفت، حضرت از بستر برمیخاستند و در گوشهای خلوت به مناجات با خداوند میپرداختند. در یكی از شبهایی كه به امسلمه اختصاص داشت و حضرت در حجرة او به سر بردند، نیمههای شب امسلمه از خواب برخاست و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در بستر نیافت. پس اندیشید كه آن حضرت به خانة یكی دیگر از همسرانشان رفتهاند. با آن اندیشه از بستر برخاست و به جستوجو پرداخت،
1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج82، باب 1، ص193.
2. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج2، ص144، ح1755.
تا آنكه حضرت را در گوشهای از خانه یافت كه دستها را بهسویِ آسمان بلند كرده و میگرید و میگوید:
الَلَّهُمَ لَا تَنْزَِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی أَبَداً، أللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً ولَا حَاسِداً أَبَداً، أَللَّهُمَ وَلَا تَرُدَّنیِ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَتْنِی مِنْهُ أبَداً، أَللَّهُمَّ وَلَا تَكِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَدا؛(1)«خدایا، نعمتهای شایستهای كه به من بخشیدهای از من بازمستان. خدایا، دشمن و حسود را بر من شاد مگردان. خدایا، مرا در شر و بدی كه از آن نجاتم دادی بازمگردان. خدایا، یك لحظه مرا به خود وامگذار».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در همان حال كه بهشدت میگریست و ناراحت بود و قلبش آكنده از اندوه میشد، سرشار از لذت و سرور بود. برای او كه بیش از هركس طعم محبت و انس با خدا را چشیده بود، لحظات گفتوگوی با خداوند بسیار لذتبخش بود. آنچه رضایت و خشنودی خداوند را فراهم میساخت، باعث خشنودی او نیز میشد؛ چون خداوند از اینكه بندهاش در نیمههای شب بستر نرم و خواب راحت را رها كند و به عبادت و گفتوگوی با او بپردازد، خشنود میشود. آن حضرت كه خواستهای جز جلب رضایت معبود نداشت، پیوسته بهخصوص در نیمههای شب به عبادت و نجوای با معبود میپرداخت و از گریستن در فراق او لذت میبرد. اگر فرد دیگری نیز به آن مرتبة متعالی معرفت به خداوند نائل شود و حقایق ملكوت عالم برایش هویدا گردد، دست از زخارف و لذتهای پوچ دنیا میكشد و حقیقت لذت و سرور را در عبادت و
1.محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج16، باب 9، ص217ـ218، ح11.
گفتوگوی با خدا مییابد و حاضر نیست لحظهای از یاد او غافل شود. برای او بینصیب ماندن از صحبت با خدا، حتی برای چند دقیقه خسارت بزرگی بهحساب میآید كه همة دنیا و جلوهها و جاذبههای آن نمیتوانند آن را جبران كنند. ازاینرو، علمای راستین از نماز شب و نجوای شبانه با خداوند، چنان غرق سرور و لذت میشدند كه فریاد برمیآوردند و میگفتند كجایند پادشاهان و سلاطین عالم كه بنگرند نماز و نجوای با خدا چه لذّتی دارد! یعنی اگر سلاطین كه برای به دست آوردن سلطنت دنیا و فراهم ساختن وسایل عیش و نوش و لذت بردن از مظاهر دنیا زحمات فراوانی را متحمل میشوند، میدانستند كه لذت واقعی در عبادت و نماز شب است و باطن عیش و نوش دنیا خسارت و حرمان از كمال و سعادت است، حاضر نبودند لحظهای از یاد خدا غافل شوند و خود را به دنیای پوچ و بیارزش مشغول سازند.
خوشا به حال كسانی كه لذت واقعی را چشیده و آن را در نجوای با خداوند یافتهاند؛ كسانی كه مصداق سخن امام سجاد(علیه السلام) هستند و آسایش و راحتی خود را در جوار خدا جستوجو میكنند و درعینحال، همواره آه و ناله سر میدهند. فریفتگان دنیا و كسانی كه به عیش و نوش دنیا مشغولاند، وقتی مینگرند كه دوستان خدا، آه و ناله میكنند، برایشان دل میسوزانند و تصور میكنند كه آنان زندگی سخت و پررنجی دارند. اما آن مردم بیچاره نمیدانند كه دوستان خدا چه عالمی دارند و غافلاند از لذت سرشاری كه از همان آه و نالهها نصیب آنان میشود؛ از آنكه آن دوستان خدا در دل به سلاطین عالم و لذتهای پوچ و بیمقداری كه آنان را به خود مشغول ساخته، میخندند كه چگونه خدا را رها كردهاند و به مردار گندیدة دنیا دل بستهاند. خوشا به حال آنان كه پیشانی بندگی در برابر عظمت و شكوه خداوندی به زمین میسایند و چشمانشان در راه خدمت به خدا و جلب رضایت او نمیخوابد. چونان كسی كه پس از هجران و فراقی طولانی و دردناك، به وصال محبوبش نائل شده، و چنان از آن
وصال و ملاقات و همجواری با یار و محبوبش لذت میبرد كه شب تا صبح چشم بر هم نمیگذارد و غرق تماشا و گفتوگوی با محبوبش میشود.
حضرت در ادامه میفرمایند: وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ لِمُحَبَّتِكَ، وَأفْئِدَتُهُم مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهَابَتِك؛ «و قلبهایشان از محبت تو آكنده شده و دلهایشان از هیبت و جلال تو از جا كنده شده است». در این سخن دو حالت متضاد به دوستان خدا نسبت داده میشود: حالت اول آنكه دلهایشان پر از محبت خدا گشته، و آنان با همة وجود دلبسته و دلسپردة اویند و در این حالت رأفت و عطوفت خداوندی را دریافت میكنند؛ حالت دیگر آنكه وقتی به حقارت و فقرشان مینگرند، در برابر هیبت و عظمت خداوند دلهایشان از جا كنده میشود و البته این دو حالت برای آنان لذتبخش است.
آنچه طی چند جلسة گذشته بیان شد، آثار و لوازم محبت به خداوند بود كه امام سجاد(علیه السلام) درخواست كردند. جا دارد كه ما در درجة اول از خداوند بخواهیم كه فهم مرتبه و عظمت محبت به خود و آثار و لوازم ارزشمند آن را به ما عنایت كند و پس از آنكه این حقایق نفیس و ارزشمند را باور كردیم، توفیق دستیابی به آن مقامات متعالی، محور درخواستهای ما از خداوند خواهد بود. اما كسی كه فهم و دركش در حد امور روزمرة زندگی و ظواهر دنیا متوقف مانده، و نیازهایش را منحصر به نیازهای مادی میداند، اگر فرصتی برایش فراهم شود كه درخواستی از خداوند داشته باشد، خواستهاش در دایرة ثروت، مقام و سایر امكانات مادی چون ماشین، خانة مناسب و همسر خواهد گنجید و هرگز از خداوند، مقامات متعالی معنوی كه از درك آنها عاجز است، درخواست نخواهد كرد.