جلسه چهارم؛ آیات متشابه؛ ابزار فتنه‌‌انگیزان برای گمراهی امت اسلامی

شب بیست‌ودوم ماه مبارک رمضان، دفتر مقام معظم رهبری
تاریخ: 
پنجشنبه, 9 دى, 1378

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

‌‌‌‌تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا بفرمایید.

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ.[1]

قرآن کریم؛ تحقق‌‌بخش هدف خلقت

‌‌در جلسات گذشته عرض کردم که بزرگترین منتی که خداوند متعال بر بشریت، به‌‌خصوص امت آخرالزمان یعنی امتی که بعد از ظهور پیغمبر اسلام تا روز قیامت هستند، گذاشته نزول قرآن به صورت معجزه و حفظ قرآن از اینکه تحریف و تأویلی در آن پدید بیاید است و این همه تشریفاتی که برای نزول قرآن قائل شده به خاطر نقش عظیمی است که قرآن در هدایت انسان‌‌ها ایفا می‌‌کند. درواقع تحقق هدف خلقت منوط به وجود قرآن کریم است. اگر قرآن نبود ما حتی شاید دلیل یقینی بر وجوب پیغمبر و بر نبوت ایشان هم پیدا نمی‌‌کردیم چه رسد به سایر مسائل.

تلاش شیاطین در راه محروم کردن انسان‌‌ها از هدایت قرآن

‌‌ولی از همان آغاز نزول، شیاطین تمام همّ خود را مصروف این کردند که مردم را از هدایت قرآن محروم کنند. جز این هم انتظاری نبود؛ کسی که گفته بود فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ[2] و به عزت خدا قسم یاد کرده بود که همه انسان‌‌ها را گمراه کند، او نمی‌‌توانست در مقابل وجود قرآن که وسیله هدایت همه انسان‌‌هاست آرام بنشیند. این است که به مقتضای همان قسمی که خورده بود، خودش و یاران و دست‌‌آموزانش تمام تلاششان را صرف می‌‌کنند که مردم را از استفاده از قرآن محروم کنند.

آیات متشابه؛ دستاویز شیطان برای گمراه کردن انسان‌‌ها

‌‌شیطان برای اینکه بتواند مردم را از قرآن محروم کند باید یک ابزار، یک وسیله و ‌‌یک دستاویز داشته باشد. یک عامل در خود قرآن بود که می‌‌توانست دستاویز شیطان قرار بگیرد و آن وجود آیات متشابه بود که در همین آیه‌‌ای که تلاوت شد و در شب گذشته تا حدی که خدا توفیق داد درباره این آیه صحبت کردیم، اشاره کردیم که وجود آیات متشابه یک ضرورت اجتناب‌‌ناپذیر است و آیات متشابه می‌‌بایست در قرآن باشد و اهداف متعددی داشت که دیشب به یکی از آن‌‌ها اشاره کردیم و حالا فرصتی نیست که بقیه‌‌اش را عرض کنیم.

وجود این آیات متشابه باعث این می‌‌شد که شیاطین راهی پیدا کنند که به گمراه کردن مردم بپردازند و آن مطرح کردن آیات متشابه بود که اگر بتوانند، از همین ظواهر آن و از معانی نادرستی که ممکن است از آن استفاده شود بهره بگیرند و بعد از آن هم مطرح کنند که همین‌‌گونه که این آیات متشابه، تأویلاتی دارد و نمی‌‌توان به ظاهر ابتدایی آن اخذ کرد، سایر آیات هم تأویلاتی دارد که باید به سراغ آن‌‌ها رفت و به این ترتیب عملاً قرآن را از حجیت بیندازند؛ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ.

کبر و تکبر؛ ویژگی شاخص شیاطین انسی

کسانی که یا خودشان از شیاطین انس هستند، چون قرآن از شیاطین انس هم یاد می‌‌کند و می‌‌فرماید وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ؛[3] اول شیاطین انس را می‌‌فرماید و بعد می‌‌فرماید وَالْجِنِّ. آن کسانی که سرتاپای وجودشان انحراف، گمراهی، پلیدی، ناپاکی، خودخواهی و خودپرستی است آن‌‌ها شیاطین انس هستند. همان چیزی که ابلیس را شیطان، پلید و رانده کرد ممکن است در انسان‌‌ها هم وجود داشته باشد. همین کبر و تکبر بود که در شیطان منشأ این شد که او را شیطان کند. انسان‌‌هایی هم که چنین عاملی در وجودشان باشد آن‌‌ها هم می‌‌توانند به یک شیطان انسی تبدیل ‌‌شوند و درصدد گمراه کردن دیگران بربیایند.

انگیزه انسان‌‌های بیماردل از ایجاد شک و تردید در کلام الهی

آن کسانی که یا خودشان از شیاطین انس هستند یا تحت تأثیر وسوسه‌‌های ابلیس قرار گرفته‌‌اند و یا فریب دیگران را خورده‌‌اند و به‌‌هرحال به کج‌‌فکری و کج‌‌اندیشی مبتلا شده‌‌اند، در دلشان انحرافی پدید آمده و اعتقادشان سست شده و ایمان واقعی ندارند و بیماردل هستند، فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ، فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ، این‌‌ها وقتی با قرآن مواجه می‌‌شوند سراغ آیات متشابه می‌‌روند و آن‌‌ها را ملاک فکرشان، ملاک کارشان و ملاک مطالعاتشان قرار می‌‌دهند و با تشکیکاتی که در آیات متشابه می‌‌کنند سایر آیات قرآن را هم زیر سؤال می‌‌برند. انگیزه آن‌‌ها از این کار چیست؟

‌‌قرآن دو عامل را ذکر می‌‌فرماید؛ یکی ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ و یکی هم ابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ؛ آن‌‌ها یکی به خاطر فتنه‌‌جویی این کار را می‌‌کنند و یکی به خاطر اینکه دنبال تأویل هستند. حالا بحث راجع به اینکه اصلاً قرآن تأویل دارد و تأویل قرآن یعنی چه و آیا دنبال کردن تأویل صحیح است یا نه بحث‌‌های گسترده‌‌ای است که در این جلسه و در این فرصت کوتاه نمی‌‌گنجد. الحمدللّه‌‌ اغلب یا همه حضار محترم اهل فضل و مطالعه هستند و می‌‌توانند به کتاب‌‌های مربوط به‌‌خصوص تفسیر المیزان مراجعه کنند.

تأویل متشابهات؛ راهی به سوی حقیقت یا وسیله‌‌ای برای گمراهی؟

‌‌اجمالاً این تفکر که ظاهر کلام منظور نیست و یک چیز دیگری پشت این الفاظ هست که اگر سراغ آن‌‌ها برویم دیگر احتیاجی نیست به این‌‌که به ظاهر تمسک کنیم، این‌‌چنین گرایشی بود که با وسوسه‌‌های شیطانی در میان مسلمانان از صدر اول هم پیدا شد و اساساً فرقه‌‌هایی بر اساس این طرز تفکر شکل گرفتند. هنوز هم هستند کسانی که گوشه و کنار با اسم‌‌های مختلف، بعضی اسم‌‌هایی که من نمی‌‌خواهم مطرح کنم، چنین تفکراتی را دارند که این چیزهایی که ظاهر قرآن است ‌‌این‌‌ها یک معنای دیگری دارد، این ظاهرها ملاک نیست، این‌‌ها پوشش و پرده و پوستی است، می‌‌شود پوستش را کند و دور انداخت و مغز را گرفت. این‌‌ها چنین تصوری دارند.

آن کسانی که دنبال افکار انحرافی هستند این یکی از دستاویزهای آن‌‌هاست که می‌‌گویند درست است که در قرآن یک چیزهایی آمده است، حالا چه در زمینه عقاید و چه در زمینه احکام و دستورات، ولی این‌‌ها ظاهرش خیلی ملاک نیست. این‌‌ها یک پوسته است، می‌‌شود آن را دور انداخت و مغزش را گرفت. گاهی می‌‌گویند روح اسلام این را اقتضا می‌‌کند. یادتان هست که شاه می‌‌گفت روح اسلام آن است که من می‌‌گویم، آقایان علما و مراجع نمی‌‌دانند اسلام چیست، روح اسلام را من بهتر می‌‌شناسم؟! کسان دیگری هم هستند که این‌‌گونه فکر می‌‌کنند. فرقه‌‌هایی هم هستند که عنوان و تابلو دارند و همین گرایش، مایه تفکر و رفتارشان است.

‌‌گاهی هم می‌‌گویند که این مطالب در بین بزرگان شما و حتی در خود روایات هم است. ما در روایات هم صحبت از تأویل داریم، در خود قرآن هم داریم که يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ؛[4] در روایات هم داریم که قرآن، تأویلی دارد یا روایاتی داریم که در آن‌‌ها آمده که قرآن ظاهر و باطنی دارد بلکه هفت بطن دارد؛ سَبْعَةِ أَبْطُنٍ.[5] این‌‌ها را هم مؤید می‌‌گیرند برای اینکه ظاهر قرآن خیلی اهمیت ندارد و باید باطن آن را پیدا کرد.

اسرار باطنی قرآن در امتداد حجیت ظاهری آن

اگر بخواهم همه بحث‌‌ها را دسته‌‌بندی کنیم و در اطراف هر کدام جداگانه بحث کنیم، هر کدام اقلاً احتیاج به یک جلسه جداگانه دارد ولی چون یک شب دیگر بیشتر موفق نمی‌‌شویم خدمت آقایان برسیم لذا اینجا عرض کنم که درست است که ما در روایات و در خود قرآن هم صحبت از تأویل داریم، بطون هم داریم، درست است که بسیاری از بزرگان به‌‌خصوص عرفا تأویلاتی برای آیات ذکر کرده‌‌اند ولی این‌‌ها از دو حال خارج نیست؛ اگر کسی ادعا کند که قرآن، تأویلش معتبر است و ظاهرش معتبر نیست و ظاهرش را باید کنار گذاشت و سراغ تأویل و باطن رفت، این خلاف ضرورت اسلام است و مردود است. هر کسی چنین چیزی گفته باشد مردود است، بزرگ و کوچک فرقی نمی‌‌کند. اگر تأویلی در قرآن هست و بطنی هست، در طول ظاهر است یعنی بعد از حجیت ظاهر، نکات دقیق‌‌تری هم هست که در شکم آن ظاهر و در زیر پرده وجود دارد. معنایش این نیست که می‌‌شود دست از ظاهر برداریم و احکام ظاهری را عمل نکنیم و به قول شاه به سراغ روح اسلام برویم و به آن عمل کنیم!

تقابل انکار حجیت ظاهری قرآن با ضروریات دین

‌‌اگر کسی چنین تصوری داشته باشد که ظاهر قرآن را باید کنار گذاشت و سراغ باطن رفت، حالا آیا کسی به باطن برسد یا نرسد و اگر راهی برای رسیدن به باطن داشته باشد آن راه چیست خودش بحث‌‌هایی دارد ولی به‌‌هرحال اگر کسی ادعا کند که ‌‌ظاهر را باید کنار گذاشت، این خلاف ضرورت اسلام است و چنین کسی را ما نمی‌‌توانیم مسلمان بدانیم.

‌‌آنچه از بطون که در آیات و روایات آمده، بعد از تمسک به ظاهر است و بعد از وجوب اخذ به ظواهر قرآن است. می‌‌گویند به این اندازه اکتفا نکنید، نکات دقیق‌‌تری هم هست که بعد از عمل به ظواهر، می‌‌توانید به آن‌‌ها برسید و یا ائمه اطهار‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليهم‌‌‌‌اجمعين باید برای شما بیان بفرمایند و شما قبول کنید؛ اما ‌‌اگر کسی گفت که نه، ظاهر، اعتباری ندارد و باید آن را کنار گذاشت، مثلاً اگر می‌‌گوید نماز بخوان! می‌‌گوید نماز چیست؟ نادعلی بخوان که پدرجد نماز است! این دیگر قابل قبول نیست و این خلاف ضرورت اسلام است و یا چیزهای دیگری که این روزها گفته می‌‌شود. انکار حجیت ظاهر و اخذ به ظاهر قرآن، این انکار ضروریات دین است.

بله، بعد از اخذ به ظواهر، معانی باطنی دیگری هم ممکن است داشته باشد که راه مسلَّمش هم آن است که خود پیغمبر اکرم و ائمه اطهار بیان فرموده باشند. اینکه آیا راه دیگری هم دارد یا نه، فَذَرْهُ فِي بُقْعَةِ الإِمْكَانِ؛ حالا نفی کلی نمی‌‌کنیم ولی هر کسی هم حق ندارد بگوید من باطنش را می‌‌فهمم.

حالا بحث در مورد باطن نیست که چگونه می‌‌شود کشف کرد. ‌‌آن کسانی که اهل زیغ و انحراف هستند می‌‌گویند ما سراغ باطن و تأویل می‌‌رویم؛ این دستوراتی که در ظاهر هست ازجمله نماز و روزه، این‌‌ها همه ظواهر است و پوسته است؛ منظور این است که با هم خوب باشید و دوست باشید و با صفا زندگی کنید و خوش باشید. اصل همان است. این‌‌ها دیگر دکورش است.

این انکار دین و انکار ضروریات دین است. این‌‌ها یک دسته هستند که دنبال تأویل می‌‌روند یعنی دست از ظاهر برمی‌‌دارند و دنبال یک چیز دیگری ورای تأویل می‌‌روند. حالا اینکه آن چیست و به چه منظور دنبالش می‌‌روند راه‌‌های مختلفی دارد که عرض کردم در این بحث من نمی‌‌گنجد.

سِیر لغوی واژه فتنه

‌‌آنی که بیشتر می‌‌خواهم روی آن تأکید ‌‌کنم همان انگیزه اول است یعنی ‌‌ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ. ‌‌اینکه کسانی به خاطر فتنه‌‌جویی به سراغ متشابهات قرآن می‌‌روند این یعنی چه؟! ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ یعنی جستجو و طلب کردن فتنه. می‌‌فرماید این‌‌ها برای فتنه‌‌جویی سراغ متشابهات می‌‌روند؛ این فتنه‌‌جویی یعنی چه؟! چون همه اهل فضل هستند عیب ندارد من به ریشه لغوی فتنه و معانی‌‌ای که بعدها پیداکرده است اشاره کنم.

‌‌بزرگان اهل لغت و به‌‌خصوص کسانی که سعی دارند ریشه لغت را به یک معنا برگردانند گفته‌‌اند اصل معنای فتنه یعنی داغ کردن روی آتش. وقتی یک چیزی را روی آتش داغ کنند یا بسوزانند یا آب کنند عرب می‌‌گوید فَتَنَهُ. در قرآن هم داریم يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ.[6] این اصل معنای لغوی فتنه است منتها همان‌‌گونه که لغت‌‌شناسان می‌‌گویند یک ریشه لغوی که وضع می‌‌شود گاهی کم‌‌کم به معانی ضمنی آن، یعنی جزئی از آن معنا یا لوازم و ملزوماتش هم سرایت می‌‌کند. یک نکات و یک جزییاتی در معنای آن، اقحام و اشراب می‌‌شود و کم‌‌کم به صورت معنای دوم و سومی درمی‌‌آید.

فتنه هم همین‌‌گونه است. اصل داغ شدن لازمه‌‌ای دارد. چیزی را که داغ می‌‌کنند مثلاً اگر آدم باشد هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ آدم در آتش و گرما مضطرب می‌‌شود. همچنین وقتی به یک جای ناراحت‌‌کننده وارد می‌‌شود یک حالت اضطراب پیدا می‌‌کند. به این حالت اضطراب، فتنه گفته می‌‌شود. این اضطراب یک‌‌وقت اضطراب ظاهری و بدنی مربوط به سوختن و داغ شدن و ناراحت شدن جسمانی است و گاهی هم به واسطه امور باطنی، روحی و روانی است. به اضطراب‌‌های روحی و روانی و همین‌‌طور اضطراب‌‌هایی که در زمینه عقیده و فکر هست به آن‌‌ها هم فتنه گفته می‌‌شود.

از اینجا فتنه در دین مطرح می‌‌شود. همین‌‌طور به چیزهایی که لازمه‌‌اش اضطراب باشد، به آن‌‌ها هم فتنه گفته می‌‌شود؛ مثل آزمایش. انسان موقع امتحان، اضطراب دارد. اصل فتنه را از آن اضطراب گرفته‌‌اند بلکه آزمایش را هم فتنه گفته‌‌اند چون موجب اضطراب است و انسان در حال آزمایش اضطراب دارد؛ در آیه وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً،[7] فتنه یعنی آزمایش. در آیه أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ،[8] فتنه یعنی وسیله آزمایش. به این صورت واژه فتنه چند تا معنا پیدا کرده است. ‌‌این سیر لغوی واژه فتنه بود. البته یک اشاره‌‌ای کردم. در این خصوص بحث‌‌های مفصلی می‌‌تواند مطرح شود.

انحراف در دین؛ انگیزه فتنه‌‌جویان از تفسیر آیات متشابه

الآن واژه فتنه، در لغت عرب چندگونه معنا دارد؛ فتنه گاهی به معنی عذاب و شکنجه و ناراحتی به کار می‌‌رود. گاهی به معنای اضطراب به کار می‌‌رود و گاهی هم به معنای امتحان. اینکه می‌‌فرماید ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ این کدام معنایش است؟! آن کسانی که به خاطر فتنه‌‌جویی سراغ متشابهات می‌‌روند، یعنی می‌‌خواهند کسانی را روی آتش داغ کنند؟! این معنایش نیست. آیا با این کار می‌‌خواهند اضطراب ایجاد کنند؟! اضطراب در چه؟! یعنی اضطراب در امور مادی و ناراحتی‌‌هایی مثل فقر و گرفتاری و مرض و این‌‌ها ایجاد کنند؟! این هم که ربطی به آیات متشابه ندارد. ‌‌اینکه آن‌‌ها دنبال فتنه‌‌جویی هستند یعنی می‌‌خواهند انسان‌‌ها را امتحان کنند؟! اهل زیغ و اهل انحراف که درصدد نیستند دیگران را امتحان کنند، آن‌‌ها انگیزه‌‌ای برای آزمایش کردن دیگران ندارند، آن خداست که انسان‌‌ها را امتحان می‌‌کند؛ لذا تنها مصداقی که برای این فتنه می‌‌ماند انحراف در دین است.

رفع فتنه؛ وظیفه حکومت اسلامی در ایجاد جوّی روشن و عاری از انحراف

آن کسانی که برای فتنه‌‌جویی سراغ متشابهات می‌‌روند به دنبال این هستند که در دین ابهام به وجود بیاورند و مردم را از دین حق منحرف کنند. در قرآن واژه فتنه مکرراً به این معنا استفاده شده است ازجمله آن آیه‌‌ای که می‌‌فرماید وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ.[9] در این آیه هدف از جهاد را بیان می‌‌فرماید. می‌‌فرماید جهاد باید ادامه داشته باشد تا فتنه از روی زمین ‌‌برداشته شود. این شعاری هم که رزمندگان ما در ایام جنگ می‌‌دادند که جنگ، جنگ تا رفع فتنه، این محتوای همین آیه شریفه است که قَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ. این یعنی چه؟! یعنی جهاد کنید تا آزمایش برداشته شود؟! تا گرفتاری از مردم برداشته شود؟! نه، این فتنه یعنی فتنه در دین؛ یعنی دیگر شرایط به‌‌گونه‌‌ای نباشد که کسانی فریب بخورند و دین حق را از دست بدهند. حکومت اسلامی آن‌‌قدر باید بر آفاق زمین و بر اجتماعات مختلف تسلط پیدا کند تا کسی به دام شیاطین نیفتد و ناخودآگاه گمراه شود. حالا اگر کسی آگاهانه خواست راه باطل را دنبال ‌‌کند کسی جلوی او را نمی‌‌گیرد. فتنه این است که جو را مشوب و غبارآلود و آب را گل‌‌آلود کنند تا کسانی ناآگاهانه به دام بیفتند و گمراه شوند. این فتنه است؛ ولی اگر کسی عن شعورٍ و عن وعیٍ و با آگاهی نخواست حق را قبول کند، این فتنه نیست. این عناد و کفر و جحود است. فتنه این است که جو به‌‌گونه‌‌ای آشفته، پریشان، تیره‌‌وتار شود که کسانی ناخودآگاه گمراه شوند، نه اینکه گمراهی را با آگاهی انتخاب کنند. این فتنه نیست. فتنه این است که جو، مشوب و ‌‌تشخیص حق و باطل، مشکل شود.

یکی از اهداف جهاد یا هدف نهایی جهاد این است که این وضع تغییر کند و دیگر کسانی نتوانند مردم را با فریب، گول بزنند و آن‌‌ها را ناخواسته گمراه کنند. دولت اسلامی آن‌‌چنان باید قدرت داشته باشد و حقایق را بیان کند و وسایل تبلیغی و اعلامی و وسایل آموزش و پرورش و دانشگاه‌‌ها و مدارس و آنجاهایی که سروکار مردم با فرهنگ و فکر و اندیشه است، دولت اسلامی آن‌‌چنان باید تسلط داشته باشد که کسی نتواند دیگران را ناخواسته گمراه کند. ‌‌این هدف از جهاد اسلامی است. جهاد باید تا آنجا ادامه پیدا کند.

مقایسه پیامد فتنه و قتل در آموزه‌‌های قرآنی و اسلامی

همچنین می‌‌فرماید این‌‌گونه گمراه کردن از کشتن بدتر است؛ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ![10] اگر یک کسی را بکشند این ساده‌‌تر و کم‌‌ضررتر است از اینکه او را گمراه کنند. اگر یک کسی شمشیر بکشد و مؤمنی را بکشد، چه چیزی را از او می‌‌گیرد؟! چند روز زندگی در این دنیا را از او می‌‌گیرد ولی درنهایت شهید می‌‌شود و به بهشت می‌‌رود و ضرری نمی‌‌کند، ولو از روی ظلم و ستم و با شکنجه شدید هم کشته شود. او اگر با ایمان کشته شده باشد ضرر نمی‌‌کند؛ اما اگر او را خیلی سالم در برج عاج هم نگه دارند ولی گمراهش کنند این ضررش بیشتر است یا اینکه شمشیر بکِشند و او را بکُشند؟!

گمراه کردن یعنی سعادت ابدی را از انسان گرفتن! نتیجه قتل، حداکثر محروم کردن انسان از چند روز زندگی مادی است که چه‌‌بسا انسان اگر زنده هم می‌‌ماند با سختی و گرفتاری باید زندگی می‌‌کرد. کدام سخت‌‌تر است؟! وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ! مردم را گمراه کردن و به دام شیطان انداختن از کشتن بدتر است؛ و جهاد باید ادامه داشته باشد تا این وضع از بین برود.

پیامدهای سوء فتنه و انحراف در دین

در داخل کشورهای اسلامی نباید اجازه داده شود که شیاطینی به گمراه کردن جوانان بپردازند؛ راحت و آسوده یَخرجونَ مِن دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا! جوان دانشجو با اسلام و دین‌‌داری وارد دانشگاه می‌‌شود و با کفر و بی‌‌دینی از دانشگاه بیرون می‌‌رود، چند صباحی هم بیشتر طول نمی‌‌کشد! یک ترم، دو ترم گذشته، کسی که نماز شب می‌‌خواند حالا نماز صبحش را هم نمی‌‌خوانَد! ‌‌چرا؟! چون دو تا سخنرانی گوش کرده، دو تا مقاله خوانده، دو تا بحث گمراه‌‌کننده شنیده است! این اشخاص چه کسانی هستند؟! همان کسانی هستند که از خارج تأیید می‌‌شوند و برای آن‌‌ها لقب می‌‌فرستند، آن‌‌ها را مارتین لوتر می‌‌نامند، برای آن‌‌ها پول و دلار می‌‌فرستند، در خارج و در آمریکا برای کمک کردن به این‌‌ها مؤسسات اقتصادی درست می‌‌کنند، این‌‌ها را در رادیوها و تلویزیون‌‌ها تأیید می‌‌کنند و این‌‌ها به جان جوانان معصوم و بی‌‌گناه می‌‌افتند و این‌‌ها را گمراه می‌‌کنند! این کار بدتر است یا کار شاه که دانشجویان را می‌‌کشت؟! کدام بدتر است؟! منطق قرآن این است که این کار بدتر است؛ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ!

درست است که ما در روز دانشجو از آن ظلمی که در زمان شاه بر سر دانشجویان آوردند یاد می‌‌کنیم ولی یک روزگاری باید از این روز خودمان عزا بگیریم که کسانی به نام استاد دانشگاه اسلامی، به فریفتن و گمراه کردن دانشجویان عزیز و مؤمن ما می‌‌پردازند! روزگاری باید برای این عزا بگیریم! این هزاران برابر زیانش بیشتر از کشتن دانشجویان به دست شاه است! وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ!

گمراه کردن مردم با استدلال به آیات قرآن!

‌‌کسانی که می‌‌خواهند مردم را گمراه کنند، می‌‌آیند از قرآن استدلال می‌‌کنند. بله، چنین زمینه‌‌ای هست. کسانی که نرفته‌‌اند علم قرآن را از راه صحیح خودش یاد بگیرند و تحقیق آن را با متدولوژی صحیحی که متناسب با قرآن است ادامه دهند و به چهار کلمه عربی خواندن، خیال کرده‌‌اند می‌‌توانند قرآن را بفهمند و تفسیر کنند و گول شیاطین را خورده‌‌اند، آن‌‌ها ممکن است با آیات متشابه گمراه هم شوند.

وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا![11] همین قرآنی که نور و هدایت و شفا برای مؤمنین است، برای کسانی که از راه غلط وارد می‌‌شوند، از مسیر و حد خودشان تجاوز می‌‌کنند، برای آن‌‌ها جز زیان نخواهد داشت؛ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا! همین قرآن! ‌‌فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ.

مبتلا شدن امت اسلامی به فتنه پس از رحلت پیامبر‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله

اجازه بدهید یک کلمه‌‌ای که از نهج‌‌البلاغه در مورد فتنه نوشته‌‌ام را برای شما بخوانم. کسی خدمت حضرت امیرالمومنین‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه آمد و عرض کرد یا علی! آیا شما چیزی از پیغمبر اکرم در مورد فتنه سؤال کرده‌‌اید و ایشان چیزی در مورد فتنه به شما فرموده‌‌اند؟! وَ قامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقالَ: يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! أَخْبِرْنا عَنِ الْفِتْنَةِ وَ هَلْ سَأَلْتَ رَسُولَ اللّهِ‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله عَنْها؟![12] ‌‌تلقی عموم مردم این بود که امیرالمؤمنین‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه هر چه می‌‌داند باید حتماً از پیغمبر سؤال کرده باشد و پیغمبر با الفاظ برای ایشان بیان کرده باشد. البته ما معتقدیم که علوم ائمه اطهار‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليهم‌‌‌‌اجمعين منحصر به منقولات از پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله نیست. ائمه ما در سن پنج سالگی و هفت سالگی علومی را بیان می‌‌فرمودند که تاکنون بیان نشده بود؛ بلکه قبل از آن هم؛ پنج سال با چهار سال و چهار سال با سه سال و سه سال با دو سال و دو سال با یک سال فرقی نمی‌‌کند. علم آن‌‌ها علم خدادادی بود؛ ولی به‌‌هرحال امیرالمؤمنین‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه‌‌‌‌ بسیاری از مطالب را از لب‌‌های مبارک پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله شنیده بودند و نقل می‌‌فرمودند. تصور مردم هم این بود که همه چیزهایی را که علی می‌‌فرماید همان چیزهایی است که با گوش‌‌های خودش از پیغمبر اکرم شنیده است.

این شخص آمد سؤال کرد و گفت آیا شما در مورد فتنه هم چیزی از پیغمبر اکرم سؤال کرده‌‌اید؟! حضرت فرمودند إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ: «الم* أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِنَا. این آیه اول سوره عنکبوت است و همه شما آشنا هستید. أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون؛ یعنی آیا مردم همین‌‌که ادعای ایمان بکنند رها می‌‌شوند و دیگر مبتلا به فتنه نمی‌‌شوند؟! حضرت می‌‌فرماید من خودم از این آیه استنباط کردم - می‌‌فرمایند من خودم استنباط کردم- که این فتنه‌‌ای که این آیه می‌‌فرماید، در زمان خود پیغمبر نخواهد بود. اگر در زمان خود پیغمبر بود که خب پیغمبر حضور داشتند و هر وقت فتنه‌‌ای واقع می‌‌شد می‌‌رفتیم حکمش را می‌‌پرسیدیم که حالا چه کار باید بکنیم ‌‌ولی چون حدس زدم، حالا به حسب تعبیری که در روایت است، ‌‌چون فهمیدم که این فتنه بنا است بعد از حیات پیغمبر اکرم در این امت واقع شود رفتم سؤال کردم که این فتنه‌‌ای که این آیه خبر می‌‌دهد این کدام فتنه است؟! این چیست؟! فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِي أَخْبَرَكَ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا؟ ‌‌فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي؛ حضرت فرمودند بعد از من امت دچار فتنه خواهند شد.

بعد حضرت به ذهن مبارکشان می‌‌آید که فتنه می‌‌شود و این فتنه باعث کشت و کشتار می‌‌شود و خونریزی‌‌هایی در امت واقع می‌‌شود. ذهنشان رسید به اینکه یک روزی من علاقه داشتم در راه خدا شهید بشوم و شهید نشدم و شما به من وعده دادید که بعداً شهید خواهی شد؛ آیا همین فتنه‌‌ای که بنا است بعد از شما واقع شود، به شهادت من منجر می‌‌شود؟! فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي الشَّهَادَةُ؛ می‌‌فرماید در روز احد بسیاری از مسلمانان به شهادت رسیدند و بین من و شهادت جدایی افتاد و من به شهادت نرسیدیم؛ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ؛ این بر من سخت آمد که دیدم عده‌‌ای از مسلمانان شهید شدند و من زنده ماندم. من هم دلم می‌‌خواست که به شهادت برسم. فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ، فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ؛ من نگران بودم که چرا من به شهادت نرسیدم؛ شما به من فرمودید یعنی پیغمبر اکرم در روز احد به امیرالمؤمنین فرمودند که به تو بشارت بدهم که بعد از این به شهادت خواهی رسید؛ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ؛ شهادت، بعداً یعنی بعد از این جریان، پشت سر تو خواهد آمد.

حضرت این داستان را به یاد پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله آوردند که شما در روز احد به من فرمودید که یک روزی به شهادت خواهم رسید، مناسبت آن این است که این فتنه‌‌ای که بنا است واقع شود آیا بنا است به شهادت من منجر شود؟! تا حالا که شهید نشدم، چه وقت بنا است که شهید بشوم؟! آیا این فتنه‌‌ای که بعد از وفات شما هست، بنا است به شهادت من منتهی شود؟! فَقَالَ ‌‌لِي إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ؛ حضرت فرمودند بله، همین‌‌گونه است. فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً؟! ‌‌پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله فرمودند وقتی چنین فتنه‌‌ای واقع خواهد شد چطور صبر می‌‌کنی؟ آیا صبر خواهی کرد؟ ‌‌فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْرِ؛ گفتم اینجا جای صبر نیست، اینجا جای بشارت است، من خوشحال می‌‌شوم، من دنبال این می‌‌گردم و منتظر آن هستم، اینجا جای صبر نیست شکر هم باید بکنم.

مصادیق فتنه در امت اسلام

به اینجا که رسید پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله راجع به فتنه‌‌ای که بناست بعد از وفات رسول اللّه‌‌ واقع شود توضیحاتی دادند؛ حالا ببینید که این فتنه چیست؟!

وَ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَةِ، فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَيْعِ؛ حضرت فرمودند فتنه‌‌هایی که بعد از من واقع می‌‌شود تنها فتنه جنگ نیست. این فتنه‌‌هایی است که اول در اموال مردم نفوذ می‌‌کند. مردم باید دستورات شرع را نسبت به اموالشان رعایت کنند ولی حب دنیا مانع می‌‌شود. خیال می‌‌کنند همین‌‌که مسلمان هستند و اسم اسلام و ایمان دارند سر خدا باید منت هم بگذارند که مسلمان هستند! فراموش کرده‌‌اند که خدا بر آن‌‌ها منت گذاشته که آن‌‌ها را به اسلام هدایت کرده و این احکام را برای سعادت دنیا و آخرتشان نازل کرده است. خیال می‌‌کنند این احکام یک باجی است که خدا از آن‌‌ها می‌‌گیرد. این است که درصدد برمی‌‌آیند این احکام را تغییر دهند و با دین خدا بازی می‌‌کنند! وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ؛ با شبهه‌‌ها می‌‌آیند حرام خدا را حلال می‌‌کنند!

شبهه گاهی شبهه مفهومی است، گاهی شبهه مصداقی است و گاهی مربوط به این است که این احکام برای یک زمانی بوده که تاریخ آن گذشته و حالا دیگر این‌‌ها نیست و اسم‌‌ها را عوض می‌‌کنند و به این وسیله حرام‌‌های خدا را حلال می‌‌کنند. ‌‌بعد حضرت چند تا مثال می‌‌زنند؛ یکی اینکه ربا می‌‌خورند و اسمش را معامله و خریدوفروش می‌‌گذارند. خیال می‌‌کنند با تغییر اسم، ماهیت آن عوض می‌‌شود؛ کلاه شرعی می‌‌گذارند و می‌‌گویند خریدوفروش می‌‌کنیم. این همان ربا است ولی اسم آن را خریدوفروش گذاشته‌‌اند. اسم سود و بهره را کارکرد گذاشته‌‌اند. همان ربا است، دارند می‌‌خورند و اسم آن را خریدوفروش و معامله حلال گذاشته‌‌اند. رشوه می‌‌گیرند اسمش را هدیه، حق و حساب، پول زیرمیزی، پول چایی، دهان شیرینی گذاشته‌‌اند؛ فَيَسْتَحِلُّونَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ؛ رشوه‌‌خواری را رایج می‌‌کنند و اسمش را هدیه می‌‌گذارند. این همان فتنه در دین و بازی کردن با دین خداست. اسم موسیقی مبتذل و حرام را هنر ملی و باستانی می‌‌گذارند. به رقاصه‌‌ها جایزه می‌‌دهند و می‌‌گویند شما هنرمند هستید. از بیت‌‌المال ملت به آوازه‌‌خوان‌‌های شاه جایزه می‌‌دهند و می‌‌گویند این بزرگداشت فرهنگ باستانی و ملی است. ‌‌فتنه، این‌‌ها است. بازی کردن با دین خدا و حلال کردن حرام‌‌ها با تغییر اسم. مگر با تغییر اسم، ماهیت چیزی فرق می‌‌کند؟!

شریک بودن بدعت‌‌گذاران در گناه مبتلا شدن مردم به فتنه

قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَبِأَيِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِكَ؛ ‌‌امیرالمؤمنین‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه سؤال می‌‌کند که وقتی مردم این کارها را کردند این‌‌ها را در چه منزلت و در چه جایگاهی قرار بدهم؟! أَبِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ؟! من این‌‌ها را در حکم مرتد بدانم یا این‌‌ها را مبتلا به فتنه بدانم؟! پیغمبر اکرم‌‌صلی‌‌‌‌الله‌‌‌‌علیه‌‌‌‌و‌‌آله فرمودند بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ. این فتنه‌‌ای که به آن مبتلا می‌‌شوند. کسانی از روی شیطنت، این‌‌ها را مطرح می‌‌کنند، مردم هم گول می‌‌خورند و باور می‌‌کنند و خیال می‌‌کنند با این چیزها حرام خدا حلال می‌‌شود. ‌‌گناه این‌‌ها زیر سر آن کسانی است که این بدعت‌‌ها را از اول می‌‌گذارند و تا آخر هرکس به این بدعت‌‌ها مبتلا ‌‌شود آن‌‌ها در گناه او شریک هستند.

بدعت‌‌ها و هواهای نفسانی؛ عوامل اصلی وقوع فتنه

‌‌در جای دیگری در نهج‌‌البلاغه می‌‌فرماید إِنَّمَا بَدَعَ وُقُوعَ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ آرَاءٌ تُبْتَدَعُ.[13] چطور می‌‌شود که فتنه پیدا می‌‌شود؟ چطور می‌‌شود که جو فرهنگی جامعه، پریشان و آشفته می‌‌شود تا مردم ناخودآگاه به کفر کشیده شوند؟ شیاطینی هستند که آگاهانه کار می‌‌کنند ولی اکثریت مردمی که به بی‌‌ایمانی مبتلا می‌‌شوند، در اثر جهالت و ضلالت و جو آشفته و آلوده و تیره‌‌وتاری است که آن شیاطین به وجود آورده‌‌اند. چطور می‌‌شود؟ این منشأش چیست؟

خود امیرالمؤمنین‌‌‌‌صلوات‌‌‌‌الله‌‌‌‌عليه می‌‌فرمایند منشأ همه فتنه‌‌ها دو چیز است؛ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ آرَاءٌ تُبْتَدَعُ؛ ‌‌یک عده پیدا می‌‌شوند که یک هوس‌‌هایی دارند که با دین نمی‌‌سازد. دلشان می‌‌خواهد یک کارهایی بکنند ولی دین اجازه نمی‌‌دهد یعنی مُحرّماتی در شرع هست، این‌‌ها دلشان می‌‌خواهد مرتکب شوند ولی می‌‌بینند شرع اجازه نمی‌‌دهد. این است که به خاطر این هوس‌‌ها به فکر این می‌‌روند که حرام را حلال کنند؛ این فتنه و آشفتگی دینی می‌‌شود. منشأ آن این است که آن‌‌ها دلشان نمی‌‌خواست احکام خدا را عمل کنند. گفتند دیگر وقت مصرف این گذشته است. دست بریدن دزد برای هزار و چهارصد سال پیش‌‌تر بود و حالا وقت آن گذشته است، امروز آزادی است، امروز کرامت انسان است، اعمال خشونت نباید بشود، اعلامیه حقوق بشر گفته مجازات‌‌های خشونت‌‌آمیز ممنوع است، چون اعلامیه حقوق بشر گفته پس احکام قرآن را باید کنار بگذاریم؛ اعلامیه حقوق بشر تازه نازل شده و بعد از قرآن نازل شده است و لذا آن مهم‌‌تر از قرآن است؛ این قرآن تاریخ‌‌مصرفش گذشته و باید کنار گذاشته شود؛ و سایر چیزهای دیگری که نمی‌‌شود گفت. البته همه شما نمونه‌‌های کوچکش را خبر دارید.

إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اول أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ؛ مردم دنبال هوس می‌‌روند، می‌‌بینند دین با هوس نمی‌‌سازد، این است که می‌‌روند دین را عوض می‌‌کنند! گفت این لباس برای بدنش کوتاه بود، سرش را بریدیم تا اندازه لباس شود! این لباس تنش نمی‌‌رفت، تنش را بریدیم و کوتاه کردیم که با لباس جور درآید! می‌‌خواهند هوس‌‌های خودشان را اعمال کنند، می‌‌بینند که دین، این‌‌ها را نمی‌‌پذیرد. آن وقت دین را عوض می‌‌کنند. این فتنه است، این آغاز فتنه است. این هوس، منشأ این می‌‌شود که رأی جدید و فکر نویی مطرح شود؛ آرَاءٌ تُبْتَدَعُ. وقتی افکار نو مطرح شد و به دنبال آن هوس‌‌ها، آن‌‌وقت می‌‌شود بی‌‌دینی، می‌‌شود کفر. آیا وقتی چیزی که خدا به اسم دین نگفته، مطرح شود دیگر دین باقی می‌‌ماند؟! پس منشأ همه فتنه‌‌ها دو چیز است؛ اول از هوس شروع می‌‌شود، می‌‌بینند که هوس‌‌هایشان با دین نمی‌‌سازد، آراء جدیدی را ابداع می‌‌کنند، آن‌‌وقت می‌‌شود فتنه در دین، فتنه‌‌ای که وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ.

‌‌وقت گذشته است. دیگر بیشتر مزاحمتان نمی‌‌شوم. ان‌‌شاء‌‌الله اگر حیاتی بود شب آینده دنباله بحث را ادامه خواهیم داد.

والسلام علیکم ورحمة‌‌اللّه‌‌ و برکاته

 


[1]. آل‌عمران، 7.

[2]. ص، 82.

[3]. انعام، 112.

[4]. اعراف، 53.

[5]. إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَهْراً وَ بَطْناً وَ لِبَطْنِهِ بَطْناً إِلىٰ سَبْعَةِ أَبْطُنٍ؛ عوالى اللئالى، ج ۴، ص ۱۰۷.

[6]. ذاریات، 13.

[7]. انبیا، 35.

[8]. انفال، 28.

[9]. بقره، 193.

[10]. بقره، 191.

[11]. اسراء، 82.

[12]. نهج‌البلاغه، خطبه 156.

[13]. نهج‌البلاغه، خطبه 50.