بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین.
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح پرفتوح امام راحل و شهدای والامقام اسلام، صلواتی اهدا میکنیم.
فرارسیدن ایام مبارک دهه فجر که حقاً از ایامالله بزرگ است را به پیشگاه مقدس ولی عصرارواحنافداه، مقام معظم رهبری و همه علاقهمندان به اسلام و انقلاب، تبریک و تهنیت عرض میکنیم. پیشاپیش ایام هفته وحدت، میلاد باسعادت رسول گرامی اسلام و امام جعفر صادقصلواتاللهعلیهما را تبریک عرض میکنم و از خداوند متعال درخواست میکنیم که توفیق شکرگزاری این نعمتها و این اعیاد و توفیق انجام وظایفی که در مقابل این نعمتها بر دوش ما میآید را به همه ما مرحمت کند.
قبل از هر چیز اشاره کنم به اینکه فرمایش برادر عزیزمان من را به یاد روزی انداخت که برای اولین بار در اولین اجتماعی که در حضور امام راحلرضواناللهعلیه در مسجد اعظم تشکیل شده بود و در جریان آن قطعنامه کذایی که دولت وقت صادر کرده بود و امام موضعگیری کردند، اصناف قم جمع شدند و امام، اولین سخنرانی خودشان را در آنجا بیان کردند و فرمودند اگر لازم باشد مردم مسلمان، آنقدر جمع میشوند که بیابانهای قم را پر میکنند! این یک نمونه و مشتی از خروار است! بههرحال من را به یاد آن خاطره انداخت که اصناف قم در ابراز ارادت و تبعیت از امام راحلرضواناللهعلیه پیشگام بودند، همچنان که بعدها در طول این سالهای پیش از پیروزی و بعد از پیروزی، وفاداری خودشان را اثبات کردند و بنده، بهعنوان یک شهروندی که ساکن قم هستم خودم را رهین زحمات این عزیزان میدانم. خدا انشاءالله به همه آنها، به همه اصناف کشورمان و به همه قشرهای جامعهمان که نسبت به اسلام و انقلاب، وفادار هستند توفیق بیشتر مرحمت کند و برکاتش را بیشتر بر آنها نازل بفرماید و عاقبت امر همهمان را ختم به خیر کند.
درباره انقلاب و دهه فجر و پیروزیها و اهمیت نهضت حضرت امام و مراحلی که گذراند و... در طول این سی و سه سال خیلی مطالب شنیده و خواندهایم. بخشی از این مطالب، چیزهایی بود که خود حضرت امام در موقعیتهای مختلف بیان فرمودند. بخشی را یاران ایشان بیان فرمودند که بعضیهایشان شهید شدند و خدا انشاءالله درجاتشان را عالی کند و بعضیهایشان در حیات هستند و انشاءالله خدا بر برکات وجودیشان بیفزاید. بخشی هم بهوسیله گویندگان و نویسندگان و تحلیلگران و اینها در داخل و در خارج کشور بیان شده است که اگر مطالبی که درباره دهه فجر گفته شده یا نوشته شده و البته هنوز هم تمام نشده جمع بشود یک دایرةالمعارف بزرگ را تشکیل میدهد.
موضعگیریهای مختلف در مقابل انقلاب
اما موضعگیریهایی که در مقابل این انقلاب انجام گرفت چند دسته بود؛ یک دسته، کسانی بودند که اساساً با اصل این حرکت و مخالفت با رژیم شاه، مخالف بودند، ازجمله درباریان و وابستگان دربار، کسانی که سرشان در آخور دربار بود. عموماً هم آنهایی که خیانت بینی نداشتند فرار کردند و از کشور رفتند و غالباً در خارج هستند. اینها یک گروه هستند. از اینها توقعی غیر از این نمیشود داشت، نداشتیم و نباید داشته باشیم.
از اینها گذشته، کسانی که فیالجمله با اصل نهضت و مبارزه با دستگاه ستمشاهی موافق بودند، فیالجمله چند دستهاند؛ بعضی از اینان، بعد از پیروزی انقلاب، دلِ خوشی از این پیروزی نداشتند. دلشان میخواست که این حرکت به نام آنها و به کام آنها تمام بشود. یک عدهشان که اصلاً به اسلام اعتقادی نداشتند، مثل مارکسیستها که اصلاً به خدا و دین اعتقادی نداشتند تا از انقلاب اسلامی خوششان بیاید. البته با شاه، مخالف بودند و میخواستند حکومت مارکسیستی تشکیل بشود.
عده دیگری که شبیه اینها بودند کسانی بودند که بهاصطلاح، مارکسیست اسلامی بودند یعنی میگفتند ازنظر سیاسی، مواضع سیاسی اقتصادیمان باید مارکسیستی باشد اما مردم، متدین هستند، احترام دین را باید حفظ کرد و نماز و روزه و اینها باید باشد. نمونه بین اینها منافقین هستند که آن وقت مجاهدین خلق نامیده میشدند. آنها میگفتند به نام خدا و خلق قهرمان ایران! در مکتوبات و در سخنرانیهایشان به جای بسمالله و به نام خدا، میگفتند به نام خدا و خلق قهرمان ایران! اینها ازنظر سیاسی و اقتصادی، مارکسیست بودند. کمابیش همان افکار مارکسیستها را داشتند ولی معتقد بودند که دین اسلام هم حق است و نماز و روزه و اینها سر جایش، منتها بعضی از مسائل که مربوط به زندگی اجتماعی است به تعبیر خودشان اینها تاریخمند است؛ یعنی ما میدانیم که فرض کنید در اسلام، تازیانه زدن هست، قطع دست دزد هست، قصاص هست و احکام جزایی و کیفری هست ولی اینها تاریخ داشته یعنی برای صدر اسلام بوده و حالا دیگر نباید اینها را اجرا کنیم ولی اصل اینکه خدا هست و دین و قرآن، حق است و از طرف خدا نازل شده و اینها، اینها را قبول داشتند. لااقل میگفتند قبول داریم. البته بنیانگذاران اولیهشان که بعضیهایشان را میشناختم واقعاً هم معتقد بودند، اهل نماز بودند، اهل عبادت بودند، اهل زندگی ساده بودند، اهل انفاق بودند ولی بههرحال فکرشان این بود که در مسائل سیاسی اقتصادی اجتماعی، ما باید با عقل خودمان قضاوت کنیم و احکام اسلام حالا دیگر این جاها کارآیی ندارد، این احکام برای صدر اسلام بود! تعبیرشان این بود که احکام اسلام، تاریخمند است یعنی تاریخش گذشته است. غذایی که تاریخ گذشته باشد یا دارویی که تاریخ گذشته باشد را چه کار میکنند؟ اصل اسلام، خوب است اما دیگر تاریخ احکامش گذشته است، دیگر باید کنار گذاشت. خب اینها هم از پیروزی امام و برقراری انقلاب اسلامی به رهبری ولیفقیه، دلِ خوشی نداشتند لذا از همان اوائل نیز شروع به مخالفت و موضعگیری کردند و مراکز عمومی را تصرف کردند و حتی در دانشگاه تهران، خانه جنگ تشکیل دادند و بعد هم ترورها را شروع کردند. اینها هم یک دسته بودند با یک جور برخورد.
دسته سومی که باز با اصل نظام ستمشاهی مخالف بودند ولی دلِ خوشی از نظام اسلامی هم نداشتند ملیگرایان بودند که گروه برجستهشان، نهضت آزادی بودند. گروههای دیگری هم بودند ازجمله حزب ایران و پانایرانیسم و جبهه ملی و حزبهای دیگر. بهطورکلی اینها هم از این نظام اسلامی دلِ خوشی نداشتند. میگفتند اسلام، میگفتند انقلاب، میگفتند مبارزه با ظلم و این حرفها، اما میگفتند حکومت باید به دست ما باشد، ما با تدبیرهای خودمان که درواقع تدبیرهای آنها الگو گرفته از نظامهای غربی بود و دیگر ابایی نداشتند، ما باید جامعه را اینطور اداره کنیم و الا آخوندها بر اساس دین چه کار میخواهند بکنند؟! اینها که بلد نیستند حکومت کنند، اینها کشور را به باد خواهند داد! اینها را میگفتند. بعضیهایشان در حکومت، شریک شدند. میدانید اولین دولت هم از همین نهضت آزادی تشکیل شد. نخستوزیر موقت از نهضت آزادی بود. چند تا از وزرا هم از همین نهضت آزادی بودند. اینها هم از این انقلاب اسلامی به رهبری ولیفقیه دلِ خوشی نداشتند. میگفتند ولیفقیه چه صیغهای است؟!
اگر بخواهیم اینها را یکییکی بررسی و بحث کنیم طولانی میشود و وقت شما بیجهت گرفته میشود. از اینها که بگذریم، غیر از آنهایی که از اول با اصل مبارزه با شاه مخالف بودند، از اینهایی که با مبارزه با شاه موافق بودند اما با این نظام اسلامی به رهبری ولایتفقیه موافق نبودند سه گروه را اسم بردم؛ مارکسیستها، جبهه ملی و مجاهدین. اینها را بهعنوان نمونه عرض کردم و الا گروههای دیگری هم بودند که کمابیش با مجاهدین همفکر بودند، فدائیان خلق و اکثریت و اقلیت و احزاب دیگر، حزب رستگار و کارگران مائوئیستها و... هم بودند اما من بهعنوان نمونه عرض میکنم که یک گروه کارشان فقط سیاسی بود مثل جبهه ملی و نهضت آزادی و یک گروه هم کارهای نظامی داشتند مثل مجاهدین. پیداست که موضعگیری اینها چه بود. در میان اینها، موضعی که خیلی برجسته بود موضعگیریهای مجاهدین بود که شروع کردند به ترور کردن، تا داستان هفت تیر و شهدای هفت تیر و اینها پیش آمد و بعد شهادت مرحوم رجایی و باهنر و امثال اینها.
از انتقام خدا بر حذر باشید!
خداوند متعال بر این جامعه اسلامی منت گذاشت و این بلاها را یکی پس از دیگری دفع کرد. بهعنوان تشبیه مثل مشکلاتی که در صدر اسلام برای پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله پیش آمد و تقریباً تا زمان فتح مکه ادامه داشت. بعد از آن بود که دیگر دولت اسلامی با رهبری پیغمبر اکرم استقرار پیدا کرد و بر شهرهای عربستان و جزیرةالعرب تسلط پیدا کرد. شاید در همان وقتها بود که این سوره نازل شد: إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا*فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا. بنابر نقلی، این سوره که نازل شد، پیغمبر اکرم فرمودند که این نشانه این است که اواخر عمر من است؛ وَاسْتَغْفِرْهُ.
این انقلاب هم حوادثی را شبیه این حوادث، پشت سر گذاشت. البته نمیخواهم بگویم که عیناً بر آن تطبیق میکند اما ازلحاظ مشکلآفرینی از داخل، از خارج، از بتپرستها، از یهودیان، از دیگران، از منافقین، مشکلاتی که برای جامعه اسلامی پیش آمد خیلی سنگین بود. این مشکلات در اشل آن روز خیلی سنگین بود ولی مردم با کمال استقامت با اینها برخورد کردند، مشکلات را تحمل کردند، گرسنگی را، فقر را، دربهدری و آوارگی را تحمل کردند تا نصرت خدا بر امت اسلامی نازل شد و امت اسلامی استقرار پیدا کرد؛ الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِن دِینِكُمْ.[1] خدا هم بشارت داد که کافران هم دیگر از دین شما ناامید شدند و امیدی ندارند به اینکه بتوانند شما را از دینتان برگردانند و شما را گمراه کنند. دیگر از این ناامید شدند؛ اما بعدش هم یک جمله دارد؛ الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِن دِینِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ! دیگر از کافران نترسید اما از من بترسید! یعنی چه؟! خود این کلمه یک اشارهای دارد به اینکه حوادثی پیش خواهد آمد که شما باید در آن جریانات مواظب باشید که از مسیر خدا منحرف نشوید وگرنه باید از خدا بترسید. دیگر این دشمنان انسانی نمیتوانند به شما ضربهای بزنند، اینها نمیتوانند ریشه اسلام را بکنند، دیگر آنچنان ریشه اسلام محکم شده که این قدرتها در مقابل آنها نمیتوانند عرضاندام کنند؛ ولی قدرت خدا و دست انتقام خدا سر جایش است. مبادا یک کاری بکنید که خدا خصم شما بشود! از مردم نترسید اما از من بترسید! حواستان جمع باشد! وظایفی دارید که باید انجام بدهید. من عالم را برای شما مهیا کردم که بتوانید وظایفتان را عمل کنید، به عزت برسید، آبرومند باشید، زندگی دنیایتان رونق پیدا بکند، امور مادیتان پیشرفت بکند، رفاه پیدا کنید، عزت دنیایی پیدا کنید. من این کار را برایتان کردم. مردم هم دستهدسته آمدند و به اسلام گرویدند و تسلیم شما شدند؛ وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا. مردم فوجفوج دارند رو به اسلام میآورند اما مبادا فریب بخورید و مغرور بشوید و وظایفتان را فراموش بکنید! اگر وظایفتان را فراموش کردید از انتقام من بترسید! دیگر خصمتان بتپرستها یا یهودیان یا منافقین نیستند، آنها کنار رفتند. اگر به وظایفتان عمل نکنید، خصمتان خود من هستم! وَیحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ![2] خدا شما را از خودش پرهیز میدهد؛ مواظب باشید! از انتقام خدا و از غضب خدا بر حذر باشید! خدا با کسی شوخی ندارد! تعارف هم ندارد! حتی با آن اقوامی که بهترین نعمتها را به آنها داد.
عوامل سقوط از اوج عزت به حضیض ذلت
در قرآن در دو آیه به این مطلب تصریح شده که ما بنیاسرائیل را بر همه عالمیان برتری دادیم؛ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ. شاید یکی از این برتریها کثرت انبیا بود، یکی هم قدرتهایی که پیدا کردند که سرآمدش قدرت سلیمان بن داوود که دیگر جهانگیر بود. خداوند در دو آیه قرآن میفرماید ما بنیاسرائیل را بر همه جهانیان برتری دادیم؛ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ.[3]
اما خدا با همین بنیاسرائیل چه کرد؟! وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ![4] چرا؟! چون با احکام خدا مخالفت کردند، فراموش کردند که خدا چه نعمتهایی به آنها داده و ناسپاسی کردند، احکام خدا را زیر پا گذاشتند، با احکام خدا بازی کردند و.... خدا هم آنها را بهصورت بوزینه مسخ کرد، ذلت و مسکنت را برای آنها تثبیت کرد و آوارهشان کرد. همان کسانی که فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ!
خدا این داستانها را که در قرآن ذکر میکند صرف این نیست که یک مطلب تاریخی ثبت شده باشد. اینها را میگوید برای اینکه من و شما عبرت بگیریم. خیال نکنیم که اگر خدا به ما عزتی داد و ما را در دنیا سرفراز کرد، به جای اینکه نوکر آمریکا باشیم، به جای اینکه کشورمان حیات خلوت آمریکا باشد، بشویم ملتی که آمریکا و امثال آمریکا باید روی مواضع ما حساب کنند، یک چنین عزتی به ما بدهد در زمانی که آنها روزبهروز راه سقوط را طی میکنند، حتی در امور مادی اقتصادشان روزبهروز دارند رو به ضعف و زوال میروند، دست گداییشان پیش این و آن دراز است، در یک چنین موقعیتی، کشور فقیر ما که پابرهنهها این کشور و این نظام را تشکیل دادند، روزبهروز دارد بر عزتش، بر ثروتش، بر قدرتش، بر علمش، بر آبرویش، بر موقعیت اجتماعی و جهانیاش افزوده میشود؛ اما مبادا فریب بخورید و مغرور بشوید! ما بنیاسرائیل را تا سلطنت سلیمان رساندیم اما آن وقتی که نافرمانی پیشه کردند و بنا گذاشتند بر اینکه دیگر حرف خدا را گوش نکنند و عمل نکنند، سرنگونشان کردیم؛ ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ و در اطراف دنیا آواره شدند و یهودیان در هر گوشهای پراکنده شدند و کسانی از روی ترحم یک جایی به آنها دادند!
رشد فزاینده دینداری در جامعه اسلامی ایران
اینجا قرآن میفرماید الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِن دِینِكُمْ؛ کافران، دیگر از شما ناامیدند، فَلاَ تَخْشَوْهُمْ؛ از آنها نترسید اما وَاخْشَوْنِ؛ از من بترسید! متأسفانه بعضی از ما علیرغم این هشدارهای قرآن و هشدارهای امام از همان روزهای اول که در بسیاری از توصیهها میگفت مواظب باشید که شما را به سرنوشت قبلی برنگردانند و نااهلان در شما نفوذ نکنند، علیرغم این هشدارها، بعضی جاها غفلت کردیم، مغرور شدیم و نقطههای ضعفی نشان دادیم. اگر این ضعفها عمومیت داشت خدا با ما همان کاری را میکرد که با بنیاسرائیل کرد. خوشبختانه اینها برای یک گروه قلیلی است. الحمدلله اکثریت قاطع مردم ما، به انقلاب وفادار هستند، به اسلام وفادار هستند، روزبهروز علاقهشان به دین، به احکام دین و به اولیای دین بیشتر میشود. نمونههایش در سراسر کشور پیداست. اقبالی که این جوانها با همان قیافههای عجیب و غریبی که خیلی هم مورد پسند ما نیست اما با همین قیافهها، میبینید به مشاهد مشرفه مشرف میشوند، در ایام اعتکاف در مساجد، شبهای جمعه و چهارشنبه در مسجد جمکران، نهفقط از قم و اطراف قم، از صدها فرسخ فاصله، از بندر کنگان، از بندرعباس، اتوبوس راه میافتد و شب چهارشنبه میآید قم.
پیرمردها یادشان است. ما سال اولی که آمدیم قم، در ایام هفته که در مسجد جمکران هیچ خبری نبود. یک فانوسی بود که شبهای جمعه روشن میشد. سه، چهار ساعت اول شب یک چراغ زنبوری روشن میکردند. روشنایی کل منطقه مسجد جمکران یک چراغ زنبوری بود. حالا نمیدانم بچهها و جوانها میدانند که چراغ زنبوری چیست؟ یک چراغ زنبوری روشن میکردند که سه، چهار ساعت روشن بود و بعدش دیگر آن هم خاموش میشد و دیگر فقط یک فانوس روشن بود. در برف و یخ و سرمایی که آنجا وجود داشت هیچ وسیله گرمایی در مسجد جمکران یافت نمیشد. فقط یک منقل بود که هر کسی میخواست شب در سرمای زمستان آنجا بماند ذغالش را از شهر میخرید. پاکت ذغال را میبرد آنجا و در منقل، آتش روشن میکرد، سرخ میکرد و پای آن مینشست تا سحر که برای نمازش بلند شود. نه یک بخاری بود، نه یک وسیله گرمایی بود. اصلاً برق نبود. گاهی آب برای وضو گرفتن پیدا نمیشد. حالا بیایید، ماشاءالله شب چهارشنبه یک کیلومتر اتوبوس پارک میشود؛ وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا.
اگر در دانشگاهی یک دانشجوی مسلمان میخواست نماز بخواند از همکلاسیهایش خجالت میکشید. میترسید به او بگویند این اُمُل است! نمازخواندن علامت عقبافتادگی و بیتمدنی بود! حالا ایام اعتکاف، دختر و پسرها میایستند و گریه میکنند که برای ما جایی نیست که اعتکاف برویم و زارزار گریه میکنند؛ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا. این در داخل کشور است.
صدور انقلاب اسلامی ایران
تا حالا باور نمیکردیم که این انقلاب به جای دیگر هم صادر بشود و سرایت کند. حالا الحمدلله میبینید که بیش از یک سال است که در چند تا از کشورهای اسلامی، زلزله افتاده است. عین همین شعارهایی که امام در ایران مطرح کرد امروز در آنجا مطرح شده است. با دولتهای دیکتاتور و دستنشانده یکی پس از دیگری مبارزه میکنند. انشاءالله بقیه مبارزان و مخصوصاً مردم شریف بحرین هم به فضل خدا و به برکت عنایات آقا امام زمانعجلاللهفرجهالشریف پیروز خواهند شد. اینها نعمتهایی است که خدا به ما داده است.
قدردان نعمت انقلاب باشیم!
یک هشدار این است که مبادا در بین ما، در داخل کشور ما، در بین کسانی که به اسلام و تشیع علاقه دارند، کسانی پیدا بشوند که این نعمتهای خدا را ندیده بگیرند. متأسفانه گاهی گوشه و کنار از این چیزها پیدا میشود. اینهمه برکاتی که این انقلاب آورد که اگر ما بشماریم به هزارها میرسد، یک جایی یک نقطهضعف یا دو تا نقطهضعف پیدا میکنند و میگویند اگر اسلام است پس چرا اینطور است؟! خب آقا! شما به زمان امیرالمؤمنینصلواتاللهعلیه برگردید. ما دیگر حکومتی اسلامیتر از حکومت علیعلیهالسلام داریم؟! زمان امیرالمؤمنینعلیهالسلام عاملان، فرماندارها و استاندارها همه فرشته بودند؟! بعضی از این عاملانی که از خویش و قومهای خود علیعلیهالسلام بودند، عاملی که بهعنوان فرماندار یا استاندار جایی فرستاده بود، پولهای بیتالمال را جمع کردند. وقتی دنبالش فرستاد که بیا و حسابت را پس بده، گذاشت و رفت پیش معاویه. کارگزار علیعلیهالسلام پولهای بیتالمال را برداشت و پیش معاویه رفت! حالا شما توقع دارید که کارگزار ولایتفقیه همه معصوم باشند؟! چون انقلاب اسلامی شده، دیگر هیچ کس هیچ اشتباهی نباید بکند؟! اینهمه برکاتی که پیدا شده اینها را نادیده بگیرند، یک جایی که تخلفی واقع شده، یک نقصی، اشتباهی، عمدی اینها را بزرگ میکنند و زیر ذرهبین میبرند انگارنهانگار که هیچ نعمتی از طرف خدا به آنها نرسیده است! اینها ناشکری نیست؟!
ما در بدنمان صدها اندام وجود دارد، هزارها عضو کوچک وجود دارد، هر عضوی از میلیونها نسوج و هر نسجی از میلیاردها سلول تشکیل شده است. حالا اگر سرمان درد گرفت یا شکممان درد گرفت باید همه آن نعمتها را فراموش کنم؟! سلامتی چشم، گوش، مغز، قلب، اعصاب، کبد، دست، پا و... را فراموش کنم و بگویم اگر خدا هست پس چرا باید من سرم درد بگیرد؟! در آن حکمتی است، چهبسا دردی که هست برای بدرفتاری خودت است اما آیا این صحیح است که اگر من شکمدرد بگیرم، درباره خدا شک کنم؟! آیا درست است که فلان دعایی را خواندم و خوب نشدم بگویم اگر اسلام درست است پس چه طور من دعا خواندم مرض سرطانم خوب نشد؟! بعضی از بهانهگیریهایی که برای نظام میکنند از این قبیل است. ما توقع نداریم که حکومتی که تشکیل شده، از حکومت علیعلیهالسلام بالاتر باشد. وقتی در پاریس از امام میپرسیدند که اگر حکومت شاه ساقط شود الگوی شما چیست؟ میفرمود الگوی ما حکومت علیعلیهالسلام است؛ اما دیگر نگفت که ما بالاتر از حکومت علیعلیهالسلام میشویم. این همه برکاتی که بهوسیله رهبریهای حضرت امام و فداکاریهای مردم نصیب این ملت شده، همه اینها را ندیده بگیریم به خاطر یک اشتباه یا چند تا رفتار نادرست که چند تا کارگزار در یک کشور هفتاد و چند میلیونی انجام دادند و چهبسا در خیلیهایش خود ما کوتاهی داشته باشیم!
از ماست که بر ماست!
حالا من نمیخواهم از بعضی از اصناف و اقشار گله بکنم. بالاخره در همین اقشار متدین انقلابی نمازخوان روزهبگیر خمسبده، کسانی هستند که نعمتهای خدا را خراب میکنند، گندم خدا را خراب میکنند، نان میپزند باعث خرابی وضع گوارش مردم میشوند. دولت هزاری میگوید، دیگران قانون وضع میکنند، رسیدگی میکنند که آقا! به آرد، جوششیرین نزنید! بگذارید درست ور بیاید! به آن خمیرمایه بزنید! آن میخواهد زودتر کارش را انجام بدهد و حالا این با شکم مردم چه کار میکند، چه قدر مریض میکند، به جهنم! من پولش را بگیرم حالا هرچه میخواهد بشود!
خیلی چیزها هست که از خود ماهاست و اشتباهکاریهاست. کمی بالاتر که میآید خب پولدارهایی هستند که معاملاتشان میلیاردی است. آنها هم همین را دارند و میخواهند نفع ببرند. میگویند حالا یک کس دیگری ضرر کرد، یک بانکی ورشکسته شد، خب بشود، ما نفع خودمان را ببریم.
با این روحیه باید مبارزه کرد. ما باید نفع مردم و مسلمانها را نفع خودمان بدانیم، ضرر آنها را ضرر خودمان بدانیم و کاری بکنیم که خدا راضی باشد و شکر نعمتهای خدا بشود. بالاخره عین همین روحیه در کارگزاران هم هست. یک کارگزاری هم میآید و یک پست و مقامی که گیرش میآید دلش نمیخواهد صندلی را رها کند. تا میشود میخواهد از این صندلی بدوشد. خب اگر گله میکنیم، از خودمان هم گله کنیم ولی همه اینها در مقابل هزاران برابر برکاتی که از این نظام نصیب ما شده قابل اغماض است.
غفلت از مهمترین برکت انقلاب
در طول این سی سال درباره برکاتی که این انقلاب آورده و خدماتی که این نظام به مردم و حتی به سایر مسلمانهای خارج از این کشور کرده است، زیاد شنیده و گفتهایم و همه میدانیم. اما به نظرم ما حق بخشی از این برکات را درست ادا نکردهایم و توجه کافی به آن نکردهایم. این برکات مهمترین آثار خوبی است که بر این انقلاب مترتب شده و مهمترین نعمتی است که خدا به ما مرحمت کرده است ولی ما از آن غفلت داریم. اگر گفتید چیست؟ اقتصاد ما بهتر شده، صنعت ما بهتر شده، دانشگاههای ما وسعت پیدا کرده است. شما یادتان است که در قم، چند تا خانه بود که دیوار سنگی داشته باشد؟ بنده وقتی در سال 31 و 32 به قم آمدم یک دیوار سنگی در این شهر وجود نداشت. دیوار منزل مرحوم آیتالله بروجردی، کاهگلی بود و جرز آجری داشت و آن از بهترین خانههایی بود که مردم در اختیار آقای بروجردی، مرجع جهان تشیع، گذاشته بودند.
این پیشرفتی که در وضع زندگی مردم، رفاه مردم، صنعت مردم، تجارت مردم به وجود آمده است، الآن بسیاری از محصولات زراعی و صنعتی قم به استانهای دیگر صادر میشود. این پیشرفتهای مادی و پیشرفتهای علمی که در این کشور پیدا شده و چشم دنیا را خیره کرده و یا چیزهای دیگر، اینها به برکت این انقلاب است. اینها را گفتند و همه هم میدانیم؛ اما به نظرم یک چیز از همه اینها مهمتر است و کمتر گفته میشود و کمتر روی آن تکیه میشود. اول یک آیه برایتان بخوانم، سپس کمی این را توضیح بدهم که آن چیست که از همه اینها مهمتر است؟
حکومت دینی؛ وعده خداوند متعال به مؤمنان
خداوند متعال در قرآن به مؤمنان وعده داده است که اگر ایمان خودشان را حفظ کنند، رفتارشان را اصلاح کنند و کار خوب انجام بدهند، غیر از ثواب اخروی که در آخرت به آنها خواهد داد در همین دنیا هم یک مژده به آنها داده است. آن مژده چیست؟! وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِكُونَ بیشَیئًا؛[5] میفرماید اگر این شرایط را رعایت کردید و جامعه اسلامی جامعهای شد اهل ایمان و اهل عمل صالح، منِ خدا یک چیز را به شما قول میدهم که انجام بدهم و آن این است که شرایطی برایتان فراهم میکنم که دین، حاکم بشود و بتوانید به دستورات دینیتان عمل کنید؛ وَلَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ. من و شما منظور این را نمیفهمیم که یعنی چه. اگر در زمان پیغمبر بودیم، اگر در شعب ابیطالب محاصره شده بودیم، اگر میدیدیم وقتی مسلمانها میخواهند نماز بخوانند چه طور به آنها سنگ میزنند، به خود پیغمبر اکرم چه اهانتهایی میکنند، آن وقت میفهمیدیم اینکه آدم بتواند به دینش عمل کند یعنی چه؟ اینکه دین در جامعه آبرو داشته باشد و دینداری افتخار باشد یعنی چه؟
به یاد میآورم روزی رئیسجمهور اتریش گفته بود که انقلاب اسلامی ایران باعث شد که من جرئت کنم که به دین خودم ببالم! ایشان مسیحی بود، اما می گفت انقلاب اسلامی در ایران به دین آبرو بخشید و من در کشور خودم میتوانم بگویم من مسیحیام و به مسیحیتم افتخار کنم! چون دین بهوسیله امام در ایران ارزش پیدا کرد، در سایه آن آبرو، من هم که رئیسجمهور اتریش هستم، در دنیا میتوانم افتخار کنم که دیندارم. شما میفهمید این یعنی چه؟
بزرگترین خدمت این انقلاب این بود که دین را زنده کرد، باعث آبروی دین شد، دینداری افتخار شد. روزگاری بود که اگر دانشجو میخواست نمازش را بخواند خجالت میکشید! ریش گذاشتن علامت دهاتیگری و وارفتگی و ارتجاع بود! نمیشد اسمی از دین ببری! شعارهای آزادی، تمدن، تمدن بزرگ و از این چیزها شعار بود. اینها افتخار بود. آنچه به برکت رهبری امام و فداکاریهای شهدا و مجاهدین ما، نصیب ما شد بالاترینش این بود که دین در کشور ما رواج پیدا کرد. اینها آثارش است که به بعضیهایش اشاره کردیم. ما غافلیم که این چه نعمت بزرگی است.
خدا میفرماید اگر ایمانتان را حفظ کنید و اگر اعمال صالح انجام بدهید من برایتان ضمانت میکنم که دین را حاکم کنم؛ وَلَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ. این معنایش این است که در میان جامعه ما کسانی بودند، البته خیلیهایشان را هم میشناسیم که به وظایفشان عمل کردند، به حقیقت اسلام و به ائمه معصومین و به جانشین ائمه، ولیفقیه، ایمان داشتند و تا پای جان و تا آخرین قطره خون دارند سعی میکنند که وظایف خودشان را موبهمو اجرا کنند و به این افتخار کنند.
گلهای گلستان انقلاب
من شگفتی خودم را از سخنرانی خانم این استاد شهید که اخیراً شهید شد پنهان نمیکنم. آنقدر من تحت تأثیر این تعبیر، با همان لحن و قیافه طبیعی و صادقانه قرار گرفتم که گفت: من شوهرم شهید شد، خیال میکنید ما ترسیدیم و کنار رفتیم؟! من افتخار میکنم، من افتخار میکنم. یک خانم جوانی که شوهر سی و چند سالهاش، استاد دانشگاه با این افتخارات را از دست داده، هیچ خم به ابرو نمیآورد و اظهار نگرانی نمیکند. میگوید افتخار میکنم، افتخار میکنم. این یعنی چه؟ یعنی دین باورش است.
ما بسیاری از متدینین داشتیم که نماز شبخوان هم بودند، عبادت، مکه، کربلا و زیارتهای مستحب، اما اینطور روحیهای نداشتند؛ خانمی که بیاید بگوید دو تا پسرم شهید شدند، یکیشان اسیر است، یکیشان مجروح و معلول است و هیچ خم به ابرو هم نمیآورد. خیلی هم آزاد و راحت. خانمی که سه تا بچهاش در جنگ شهید شده باشد و بگوید ایکاش فرزند دیگری هم داشتم که برای اسلام میدادم! اینها افسانه است. مادری خار به پای بچهاش برود نمیتواند تحمل کند، آنوقت سه تا جنازه شهیدش را ببیند که شهید شده یا خودش بالای سرشان باشد و هیچ خم به ابرو نیاورد و بگوید ایکاش یک چهارمی داشتم و برای اسلام میدادم؛ وَلَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ. این افتخار و این برکت که در سایه این انقلاب حاصل شد چیزی است که در عالم، نظیر ندارد و با هیچ نعمتی قابل مقایسه نیست. اگر همه ثروت عالم را به ما بدهند و بخواهند اینطور افراد را از ما بگیرند والله بنده که راضی نیستم. اینها فرشتهاند. فرشته چیست؟! فرشتگان، خادم اینها هستند. این چه روحیهای است؟! چه ایمانی است؟! چه نورانیتی است؟!
پیش از انقلاب شما اینجور افراد را سراغ داشتید؟! بنده خودم وقتی داستان حنظله غسیل الملائکه را میشنیدم تعجب میکردم. میگفتم واقعاً راست است که جوانی، صبح شب عروسیاش بیاید به جبهه جنگ برود! اما با این چشمهای خودم دهها حنظله غسیل الملائکه و کسانی بالاتر از آنها را دیدم. من شهیدی سراغ دارم که مدتی فرمانده تیپ بود. در جبهه به ذهنش رسیده بود که اواخر عمرش است. گفت من آرزو دارم با فاطمه زهراسلاماللهعلیها محرم باشم. هنوز زن نگرفته بود. آمد ده هزار تومان پول قرض کرد و یک دختر سید را عقد کرد، سه روز نزد همسرش ماند و رفت جبهه و شهید شد. ایشان از دوستان خوب بود. مرحوم آقا مصطفی ردانی پور یکی از فرماندهان اصفهانی بود. از طلبههای مدرسه بود. آرزویش این بود که حالا که میداند همین چند روز شهید میشود، حالا از کجا فهمیده بود نمیدانم، غالب این شهدا میفهمیدند، این اواخر که شهادتشان نزدیک است گفت من ازدواج میکنم برای اینکه با فاطمه زهراسلاماللهعلیها محرم باشم. ده هزار تومان پول قرض کرد و آمد زن گرفت. البته ده هزار تومان آن روز با ده هزار تومان الآن فرق داشت اما بههرحال یک پولی بود برای یک ازدواج ساده. میگویید انقلاب چه کرد؟! اینها گلهایی است که انقلاب پروراند. اینها در تاریخ نمونه هستند. اینها در عالم انسانیت نمونهاند. اینها را انقلاب پرورش داد. اینها را امام پرورش داد.
پروردگارا! ساعتبهساعت بر علو درجات امام بیفزا!
همه شهدای ما را با شهدای کربلا محشور بفرما!
سایه مقام معظم رهبری را تا ظهور ولیعصر بر سر ما مستدام بدار!
عاقبت امر ما ختم به خیر بفرما!
و صل علی محمد و آله الطاهرین