بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملکوتی امام و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا بفرمایید.
در جلسه گذشته برخی از توضیح واضحات درباره عظمت قرآن و اهمیت این کتاب عزیز، خدمت برادران عزیز بیان شد. اینکه عرض کردم توضیح واضحات برای این است که این مطالب را کمسوادترین و کممعلوماتترین افراد جامعه ما هم شنیدهاند و اطلاع دارند، منتها بر اثر فعالیتهای شیاطین انس و جن، آنچنان جوّ فکری و ذهنی جامعه، غبارآلود و تیره شده که واضحترین واضحات زیر سؤال رفته است. این است که ما ناچاریم همان واضحاتی که همه میدانند را باز تکرار کنیم تا در ذهنها بیشتر بماند و گرد و غبار ابهام روی آنها ننشیند.
در ادامه مطالبی که درباره عظمت و اهمیت قرآن گفتیم دو تا نکته دیگر را اضافه میکنم و بعد وارد بحث مورد نظر میشوم.
معجزه یگانگی و بیهمتایی قرآن
نکته اول باز همان است که همه ما میدانیم، بیسوادترین افراد ما هم میدانند که در میان تمام کتابهای آسمانی، غیر از علّو معانی و جامعیت مطالب قرآن، این کتاب یک امتیاز دیگر هم دارد و آن این است که این کتاب به صورتی نازل شده که هیچ انسان و هیچ مخلوقی اعم از جنّ و انس نمیتواند مِثل آن را بیاورد. سایر کتابهای آسمانی گذشته از این ویژگی محروم بودهاند. نه درباره تورات چنین مطلبی هست، نه درباره انجیل و نه درباره سایر کتابهای آسمانی. تنها قرآن است که این ویژگی را دارد که بهگونهای نازل شده که هیچکس مِثل آن را هم نمیتواند بیاورد. حالا اینکه چرا مثل آن را نمیشود آورد، اینها بحثهایی است که در علم کلام و در بحثهای تفسیری مورد بحث و گفتگو واقع شده است و همه شما هم در کتابهای مربوطه خواندهاید؛ اما این ویژگی، مخصوص قرآن است؛
وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ.[1]
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا؛[2] اگر همه انسانها و جنیان جمع شوند که مثل این قرآن را بیاورند امکان ندارد.
تحریف ناپذیری؛ دلیل ابدی بر اعجاز و حقانیت قرآن
این بزرگترین منتی است که خدا بر انسانهای آخرالزمان، یعنی از عهد رسولالله به بعد، این منت را گذاشته که با همین ویژگی، حقانیت دین اسلام را بشناسند و به معجزه دیگری احتیاج نداشته باشند؛ چون معجزات دیگر مختص به زمان خود پیغمبر است و باقی نمیماند تا سایر مردم هم از آن استفاده کنند اما این معجزه باقیه است، الیالابد هست و خدا ضمانت کرده که باقی بماند؛ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛[3] و تا این قرآن باقی است این ویژگی را دارد که مثل این را نمیشود آورد و خود این، دلالت بر حقانیت قرآن میکند و اعجاز قرآن است.
قرآن؛ ضامن سعادت انسانها تا روز قیامت
با توجه به اینکه قرآن یک همچون ویژگیای را دارد، خداوند متعال که قرآن را به این صورت نازل فرموده، بر همه بشر تا روز قیامت منت گذاشته که بهسادگی میتوانند حقانیت دین اسلام را بفهمند؛ برای اینکه میفهمند 1400 سال است که اگر دشمنان اسلام امکان این را داشتند که یک سوره مثل قرآن بیاورند تابهحال آورده بودند.
این اهمیتی که معجزه بودن قرآن دارد برای چیست؟ برای همین است که این کتاب به صورت یک نوشته عربی باقی بماند و مردم ببوسند و در طاقچه بگذارند و بگویند این کتاب خداست و ما قبول داریم؟! همین؟! یا این کتاب با این تشریفات، نازل شده برای اینکه مردم بفهمند و عمل کنند. آنوقت اگر قابل فهم نباشد، اگر حجت را بر مردم تمام نکند، اگر مطلب روشنی که حجت را بر همه مردم تمام کند نداشته باشد، اگر هر کسی به دلخواه خودش بتواند برداشتی از قرآن بکند و قرائتی از قرآن داشته باشد، این قرآن چه فایدهای دارد؟! قرآنی که یک مفهوم روشنی ندارد و هر کسی میتواند یک معنایی برای آن بکند، این چه فایدهای دارد که این همه با این تشریفات نازل شود و اگر کسی شک کند کافر میشود و خونش هدر میرود؟!
بههرحال خود همین نکته نشانه این است که خداوند متعال برای این قرآن و برای این دین بسیار سرمایهگذاری کرده است و برای این امت ویژگیهایی قائل شده که برای هیچ امتی قائل نشده است. همه اینها به خاطر این بوده که بعد از این بنا نبوده پیامبری بیاید و همین کتاب است که تا روز قیامت باید سعادت بشر را تأمین کند. این هم یکی از نکتههایی که درباره اهمیت قرآن باید مورد توجه قرار بگیرد.
شواهدی مبتنی بر تحریف کتب سایر ادیان و شرایع
باز در همین راستا مسئله محفوظ ماندن قرآن از تحریف است که آیهاش را اشاره کردم؛ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ. تمام کتابهایی که بر انبیا نازل شده یا بهکلی از میان رفته یا دستخوش تحریف شده است. از کتاب حضرت نوح و حضرت ابراهیم که هیچ اثری باقی نیست و چیزی به نام کتاب نوح و ابراهیم در دنیا شناخته نمیشود. از انبیاء دیگر هم اگر کتابهایی بوده، حالا صحف آدم یا صحف سایر انبیا ازجمله ادریس، ولو کتاب شریعت نبوده ولی از چیزهایی که از خدا بر آنها نازل شده بوده چیزی در دسترس نیست. فقط یک کتاب تورات و انجیل هست؛ اما در خصوص کتاب انجیل، خود مسیحیان هم نمیگویند این کتابی است که خدا نازل کرده است. الآن چهارتا انجیل هست ولی شاید بیش از 70 انجیل بوده که اینها با هم تعارضات زیادی داشته است. در بین همه این کتابها آمدهاند چهارتا را انتخاب کردند و مجموعش را به عنوان یک کتاب مقدس به نام عهد جدید نامگذاری کردهاند ولی این کتابها اصلاً آهنگ بیانش هم این نیست که خدا نازل کرده است. ملاحظه میفرماید که مثل کتاب تاریخ میماند. مثلاً در این کتاب آمده که حضرت عیسی فلان روزی در میان قومش آمد و با دوستانش نشست و چنین شد و چنان شد. این به کتاب تاریخ شبیهتر است. خود مسیحیان هم معتقد نیستند که این کتابی است که خدا نازل کرده یا حتی حضرت مسیح آورده است. انجیل لوقا هست و مَرقُس و یوحَنّا و مَتّا. اینها یادداشتهایی نوشته بودهاند، اینها را جمع کردهاند و کتاب مقدس مسیحیت شده است.
البته کلیسا معتقد است که اینها با یک الهام الهی نوشته شده است و از این جهت، مقدس است. با اینکه اختلافاتی هم بین آنها هست ولی میگویند یک الهام الهی بوده و این منشأ آن است که این کتاب، مقدس است ولی بههرحال این کتاب، وحی پیامبری نیست. نه هیچ کدام از این چهار نفر پیامبر بودهاند و نه خود آنها ادعا میکنند که این کتاب از طرف خداست.
تنها کتابی که طرفدارانش مدعی هستند که از طرف خداست تورات است؛ اما شما خود همین کتاب را که ملاحظه کنید خودش از جهاتی شهادت میدهد که این کتاب خدا نیست. یکی از نکتههایش این است که در همین کتابی که میگویند از طرف خدا بر حضرت موسی نازل شده، یک داستان تاریخی آمده که حضرت موسی در فلان سالی از دنیا رفت. سؤال میشود که این مطلب را خدا بر چه کسی نازل کرده است؟! وقتی این داستان آمده که حضرت موسی در فلان جا از دنیا رفت، آیا این وحیای است که بر حضرت موسی نازل شده است؟! آن وقت از نظر مضامین هم مطالب بسیار سبک و زننده و زشتی در آن کتاب آمده که به افراد شریف عادی هم نمیشود نسبت داد، چه رسد به انبیاء خدا! تعبیراتی از قبیل اینکه خدا از آسمان نازل شد و با حضرت یعقوب کُشتی گرفت و یعقوب، خدا را به زمین زد و روی سینهاش نشست! آیا این کتاب خداست؟! یا اینکه حضرت لوط یا نمیدانم بعضی از انبیاء دیگر العیاذبالله مشروبات میخوردند و مست شدند! یا حضرت لوط العیاذبالله با دختران خودش نزدیکی کرد! اینها در کتاب تورات هست؛ و قرآن ما شهادت میدهد که اینها تحریف شده است و چیزهایی است که خودشان به دست خودشان مینوشتند و میگفتند اینها از طرف خداست! يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ![4]
لااقل کمترین چیزی که اینها به آن دلالت دارد این است که دست تحریف به اینها رسیده و حالا اگر همهاش هم تغییر نکرده باشد یک چیزهای از آنها تغییر پیدا کرده است. البته ممکن یک مطالب درستی هم در آن مانده باشد که همینگونه هم هست، بعضی مطالب صحیح هم در آنها هست ولی دیگر یک همچون کتابی که دستخورده است و اینگونه مطالب نادرست در آن وجود دارد، دیگر قابل اعتماد نیست و اعتبار و حجیتی ندارد.
قرآن؛ تنها کتاب مصون از تغییر و تحریف
خداوند متعال بر امت آخرالزمان منت گذاشته که قرآن را بهگونهای حفظ کرده که یک کلمه از این قرآن هم حذف نشده و حجیتش الیالابد برای انسانها باقی میماند. این هم یک ویژگی است که فقط مال قرآن است و هیچ کتاب آسمانی دیگری این ویژگی را ندارد. اولین ویژگی قرآن این بود که به صورت معجزه نازل شده است. دومین ویژگیاش هم این است که دست تحریف به دامان مقدس قرآن راه نیافته است.
قرآن؛ امنترین پناهگاه در برابر فتنهها و ظلمتها
حالا اگر بیانات پیامبر اکرم و ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين را درباره قرآن ملاحظه بفرمائید، اگر یک مروری روی نهجالبلاغه بکنید و ببینید نهجالبلاغه راجع به قرآن چه میفرماید، سال گذشته یک نمونههایش را عرض کرده بودم، دیگر نمیخواهم تکرار کنم، آن حدیث معروفی که فَإِذَا اِلْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ اَلْفِتَنُ كَقِطَعِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ؛[5] روزگاری خواهد آمد که فتنهها مثل شب تار، شما را احاطه خواهد کرد. در چنین زمانی که ابهامها و سردرگمیها وجود دارد راهش این است که شما به قرآن بچسبید، اوست که شما را از این ظلمتها و تاریکیها نجات میدهد. کدام قرآن؟! قرآنی که میشود فهمید، میشود از آن استفادهای کرد، یک معنای مشخصی دارد که حجت را بر انسان تمام میکند یا نه، هر کسی هر چه دلش خواست به آن نسبت بدهد؟! اگر بنا باشد چند جور معنی داشته باشد و معلوم نباشد که کدامش درست است و کدامش غلط، چگونه رفع ابهام میکند؟! چگونه انسان را از تاریکیها نجات میدهد؟!
وصف قرآن در قرآن
حالا ببینید که خود قرآن درباره خودش چه میفرماید؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ* الر* كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ؛[6] این کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکیها نجات دهد و وارد نور کند؛ چگونه؟! اگر خودش توأم با تاریکیها باشد و معنای مشخصی نداشته باشد و معلوم نباشد که چه میگوید و هر کسی حق داشته باشد که به دلخواه خودش آن را تفسیر کند، این چگونه میتواند مردم را از ظلمتها نجات دهد؟! این خودش ظلمت آفرین و قوز بالا قوز میشود.
یا آنجا که میفرماید: قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ.[7] میفرماید قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ. اگر قرآن معنای روشنی ندارد این چه نوری است؟! این خودش ظلمت است. يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ؛ کسانی که طالب خشنودی خدا باشند، به وسیله این قرآن به راههای سلامت و امن، هدایت میشوند. اگر قرآن راه مشخصی را نشان ندهد کدامش امن است؟! کدامش سلامتی است؟! وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ؛ و با این قرآن است که خداوند متعال مردم را از ظلمت نجات میدهد و به نور هدایت میکند؛ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ.
اینها مطالبی است که در قرآن مورد توجه قرار میگیرد. عرض کردم چیز تازهای نیست، همه شما هم کمیابیش اینها را میدانید. حالا اگر همه آیاتش، تفسیرش و مثلاً روایاتش دقیقاً در ذهنتان نباشد اما مضمونش در ذهن همه شما هست و همه اینها جزو معتقدات ضروری همه مسلمانهاست، من چیز تازهای عرض نکردم.
محفوظ بودن قرآن از هرگونه دخل و تصرف شیاطین
حالا با توجه به این اهمیتی که قرآن دارد و این ویژگیهایی که خدا برای قرآن و این همه تشریفاتی که برای نزول قرآن قائل شده که خود قرآن میفرماید نزول قرآن به این شکل است که فرستادگان مقرب الهی، اینها را در نوشتههایی از نور نازل میکنند. جبرئیل امین محتوای آن را بر قلب پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله نازل میکند؛ بِأَيْدِي سَفَرَةٍ * كِرَامٍ بَرَرَةٍ.[8] گاهی یک سورهای که نازل میشد هفتاد هزار فرشته همراه جبرئیل بودند که آن سوره را نازل میکردند. به نظرم درباره سوره انعام است که روایت داریم که وقتی نازل شد، هفتاد هزار فرشته همراه جبرئیل بر پیغمبر نازل شدند و این سوره را نازل کردند.
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا.[9] خدا وقتی وحی خودش را بر پیغمبر نازل میکند تشریفاتی دارد؛ از آنجا که وحی از ذات مقدس الهی صادر میشود که ما نمیفهمیم صدور یعنی چه، از خدا نازل میشود یعنی چه، فرشته چه جور است، چگونه میآورند، هیچکدام از تعریفات اینها را ما نمیفهمیم لذا آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا.[10] حالا در این زمینه شاید بعدها بیشتر عرض کنم.
قرآن میفرماید وقتی ما وحی را به پیغمبر نازل میکنیم اینگونه نیست که امکان این باشد که کسی در آن نفوذ کند؛ چون توهم این میشد که مثلاً وقتی جبرئیل امین میآید از کجا که در بین راه، حالا راه، لزومی ندارد که راه مادی باشد، از آن مرتبهای که میخواهد نازل شود، شاید فراموش کند یا شیاطین در آن دخالت کنند فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا؛ وقتی این رسالت از طرف خدا نازل میشود تا به قلب مقدس پیامبر اکرم برسد رصد میشود و اطراف این احاطه میشود که کسی نتواند در آن نفوذ کند؛ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ؛ این را از پیش و پس احاطه میکنند که شیاطین نتوانند در آن نفوذ کنند و حرفی از آن را کم یا زیاد کنند. این کارها میشود که چه؟! لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ.
اتمام حجت خداوند با ابلاغ رسالت
این جریان محفوظ ماندن وحی ادامه دارد تا زمانی که به مردم برسد. اینکه خدا این تشریفات را برای نزول قرآن قائل میشود برای این است که حجت بر مردم تمام شود؛ لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ. این جریان تنها تا به رسیدن وحی به پیغمبر اکتفا نمیشود بلکه بعد هم تا پیغمبر بخواهد قرآن را به مردم ابلاغ کند همچنان از دستبرد شیاطین محفوظ است؛ یعنی مقام عصمت هست و پیغمبر در شنیدن قرآن، در نقل کردن آن و یا در تفسیر آن اشتباه نمیکند وگرنه حجت بر مردم تمام نمیشود.
حجت آنوقتی بر مردم تمام میشود که خدا بداند که این رسالتها کاملاً به طور صحیح و سالم به دست مردم رسیده است؛ لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ؛ آنوقت حجت بر مردم تمام است. اگر احتمال داده شود که پیغمبر، عوضی شنیده باشد یا عوضی نقل کند یا تا به پیغمبر برسد شیاطین دخالت کرده باشند و چیزی از آن کم و زیاد کرده باشند، خب از حجیت میافتد. اگر احتمال این آمد که خطایی در آن باشد، دیگر نمیشود به آن اعتماد کرد و هر جای آن را که دست بگذاریم احتمال میدهیم که این آیه، عوضی باشد و حجت برای مردم تمام نمیشود. حجت آن وقتی تمام میشود که همانگونه که خدا نازل فرموده و وحی آن از خدا صادره شده، همانگونه به مردم برسد؛ لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا؛ خدا همه چیز آن را، حتی حروف و حرکات آن را احاطه و احصاء کرده است، همه چیز آن مضبوط است و کم و زیاد نمیشود.
تعدد قرائتها، نقض حجیت قرآن
خداوند متعال قرآن را با این تشریفات نازل فرموده و به دست من و شما داده است؛ که چه بشود؟! تا هر کس هر جوری که دلش خواست معنا کند؟! آیا آن وقت حجت تمام برای انسان میشود؟! اگر قرائتهای مختلف باشد، اگر هر کسی قرائتی داشته باشد، اگر هر کسی برداشتی داشته باشد و آزاد باشد این چه حجیتی برای مردم میشود؟! چه هدایتی برای مردم میشود؟! دو معنای متناقض، یکی در جهت نفی و یکی در جهت اثبات؛ او میگوید برداشت من نفی است، او میگوید برداشت من اثبات است. کدام هدایت است؟! کدام نور است؟! یا خود اینها میشود ظلمتها؟! اگر بنا باشد اینگونه باشد العیاذبالله خود قرآن وسیله ظلمت میشود!
پیغمبر اکرم و ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين؛ بیانکننده و مفسّر قرآن
همه ما میدانیم که همه چیزهایی که ما احتیاج داریم تفصیلاً در قرآن نیست. حتی عدد رکعات نماز هم در قرآن نیست. درست است که قرآن آنچه احتیاج ما بوده را بیان فرموده اما همه بیانش بیان مستقیم نیست و ممکن است مع الواسطه باشد. قرآن تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ[11] است اما تبیان بودن، معنایش این نیست که همه تفاسیر را مستقیماً خودش بیان فرموده است.
وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ؛[12] خدا به پیغمبرصلیاللهعلیهوآله میفرماید که ما قرآن را برای تو نازل کردیم تا تو تبیین کنی؛ تبیین کتاب یعنی بیان تفصیلی مجملات آن. این کار به عهده پیغمبرصلیاللهعلیهوآله است. اصلاً معنای تعلیم کتاب، همین است. میفرماید يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ.[13] اگر تعلیم قرآن این باشد که پیغمبرصلیاللهعلیهوآله بیاید همین آیات را برای مردم بخواند که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ* قُلْ هُوَ اللَّهُ* أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ... اینکه همان تلاوت است، يَتْلُو عَلَيْهِمْ است؛ دیگر يُعَلِّمُهُمُ یعنی چه؟ اینکه این را میفرماید نشاندهنده این است که پیغمبرصلیاللهعلیهوآله چند تا شأن دارد.
در این آیات سه وظیفه را برای پیغمبر تعیین فرموده است؛ یکی يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ؛ یعنی همانی که بر او نازل شده را بیاید برای مردم بخواند؛ دوم يُزَكِّيهِمْ؛ و سوم يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ؛ تعلیم بدهد. تعلیم یعنی چه؟! تعلیم، صرف خواندن الفاظ نیست. معلم که سر کلاس میآید درس بدهد فقط کتاب را دست میگیرد که از روی آن بخواند؟! اینکه معلمگری نیست. معلم آن است که مفاهیم را باز کند و مقصود نویسنده و گوینده را به مخاطبان بفهماند. آن میشود تعلیم وگرنه همان يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ بود، دیگر يُعَلِّمُهُمُ یعنی چه؟!
جداناپذیری قرآن و عترت
تبیین قرآن به عهده پیغمبرصلیاللهعلیهوآله است. پس بیان قرآن به ضمیمه تفسیر و تبیینی که پیغمبرصلیاللهعلیهوآله میکند و تفصیلی که نسبت به مجملات میدهد، حجت را بر مردم تمام میکند. اگر قرآن میخواست تمام آن چیزهایی را که مردم مورد احتیاجشان است را بیان بفرماید شاید یک دایرةالمعارف صد جلدی میشد. حالا باید دید آیا این کفایت هم میکرد یا نه؟! چنین کتابی نه قابل یاد گرفتن بود، نه قابل حفظ کردن بود و نه قابل حمل کردن بود، آن هم در آن روزگار.
خدا لطف فرموده این کتاب را در یک حجمی نازل کرده که مردم بتوانند حفظ کنند، در خانههایشان نگهداری کنند، بتوانند دوره کنند، ختمش را بگیرند و تفاصیلش را پیغمبرصلیاللهعلیهوآله برای آنها بیان بفرماید. این دو تا مکمل هم هستند و به همین دلیل است که وقتیکه پیغمبرصلیاللهعلیهوآله از دنیا میرفتند فرمودند دو چیز را برای شما گذاشتم، كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي.[14] حالا که دسترسی به بیان خود من ندارید کسی هست که بیان او به منزله بیان من است. همان حجیتی که کلام پیغمبرصلیاللهعلیهوآله در تفسیر قرآن دارد کلام امیرالمؤمنین و ائمه اثنیعشرصلواتاللهعليهماجمعين هم در تفسیر قرآن همان حجیت را دارد. این است که میفرماید این دو تا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ؛ اینها هیچ وقت از هم جدا نمیشوند. اینها اگر از هم جدا شدند یعنی اگر شما اینها را از هم جدا کردید گمراه میشوید؛ اما اگر هر دو را با هم داشتید گمراه نخواهید شد؛ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا. پس نقش سنت هم در کنار قرآن روشن است که مبیّن قرآن و مکمّل حجیت قرآن است.
قرآن؛ میزان سنجش گفتار پیغمبر اکرم و ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين
اما همین پیغمبری که بیاناتشان را برای تفصیل و تبیین قرآن به مردم ارائه فرموده، خودشان میفرمایند: سَتُکثَرُ بعدی القالَة عَلیّ! دیگر کلام پیغمبر مثل خود قرآن، ضمانت مصونیت ندارد. قرآن مصون است اما بیانات پیغمبر که مصون نیست، ممکن است اشتباه در نقل بشود، ممکن است به احادیث جعلی مخلوط شود، دیگر کلام پیغمبر آن مصونیت را ندارد. خب چه باید کرد؟! خود پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله این را پیشبینی میکردند و فرمودند سَتُکثَرُ بعدی القالَة عَلیّ! بعد از من زیاد کسانی خواهند آمد که کلماتی را به من نسبت میدهند. دائم میگویند قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ، قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ؛ و دروغ میگویند!
چه کنید؟! برای اینکه بفهمید کدام حرفها مال ماست یا نه، یک محک دستتان باشد و آن خود قرآن است. مطالبی که از من نقل میکنند را با قرآن بسنجید. اگر چیزی مخالف قرآن بود من نگفتهام. تعبیرات مختلفی در روایات هست که اگر چیزی مخالف قرآن بود آن را به دیوار بزنید یا دور بیندازید.
قابل فهم بودن قرآن کریم برای همگان
پس معلوم میشود قرآن، خودش قابل فهم است تا ما این را به دست بگیریم و احادیث را با آن بسنجیم و ببینیم آیا چیزی مخالف قرآن هست یا نه؛ پس معلوم میشود قرآن برای این نازل شده که ما بفهمیم و حتی صحت و سقم روایات را با قرآن بسنجیم. این میزان است، این معیار است.
شرف قرآن با توجه به این مطلب، مضاعف میشود. حتی آن بیانات پیغمبر و ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين هم که در تفسیر و تبیین قرآن است، معیار صحت و سقمش خود قرآن است. پس باید قرآن را فهمید تا بفهمیم روایات، مخالفتی با قرآن دارد یا نه. البته موافقتی که توافق تام داشته باشد و روایت هم عین همان مطلب را بگوید که دیگر وجود روایت، لغو میشود. اگر بنا باشد همانی که قرآن گفته، عین همان را پیغمبر هم بگوید خب این را خود قرآن گفته بود، این دیگر تبیین نمیشود؛ اما مخالفتی نباید داشته باشد. اگر چیزی در حدیثی بود که با مضمون قرآن نمیساخت این حجیت ندارد، این نشانه این است که از پیغمبر و امام صادر نشده است. آنها که نیامدهاند حرف خدا را نقض کنند بلکه آنها آمدهاند حرف خدا را توضیح بدهند و تبیین کنند.
همه اینها را که شما در نظر بگیرید آنوقت خواهید دید که در عالم هستی، موجودی به ارزش و شرافت قرآن یافت نمیشود. کتابی است که مردم، خدا را هم با این کتاب میشناسند، صفات خدا را با این کتاب میشناسند، احکام و دستورات خدا را با این قرآن میشناسند، راه سعادت دنیا و آخرتشان را با این قرآن میشناسند، حجیت پیغمبر را از قرآن میشناسند؛ ما از کجا میدانیم پیغمبر، پیغمبر بود؟! چون چنین کتابی آورده، اینکه معجزه است پس معلوم میشود که او پیغمبر بوده است. حجیت کلام امام معصوم را ما باید از قرآن اثبات کنیم. اگر ثابت شده بود که پیغمبری بود و این قرآن را هم آورده بود اما قرآن نفرموده بود که لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ، اگر نفرموده بود مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا حجیت سنت ثابت نمیشد. حالا ثابت شد که پیغمبر، پیغمبر است و معجزه هم داشته و این قرآن هم از خداست؛ بسیار خب؛ اما کلمات خود پیغمبر به چه دلیل حجت باشد؟! این قرآن است که باید حجیت کلام پیغمبر را اثبات کند و این قرآن است که اصلاً وجود انبیاء سابق و صحت ادعای آنها را اثبات میکند.
قرآن؛ دلیل صحت وجود پیامبران
اگر ما قرآن نداشتیم نمیتوانستیم یقین کنیم که پیامبری به نام موسی یا عیسی وجود داشته است. الآن خود عالم مسیحیت درباره وجود حضرت مسیح دچار شک هستند! بعضیهایشان میگویند دو تا مسیح بوده، بعضیها هم میگویند اصلاً مسیحی نبوده و این یک داستان است! زرتشتیها درباره وجود زرتشت با هم اختلاف دارند که یک زرتشت بوده یا دو تا؟! در چه تاریخی زندگی میکرده؟! در کجا زندگی میکرده؟! خودشان اختلاف دارند. اگر قرآن نبود آنوقت ما چطور میتوانستیم بفهمیم که پیامبری چون ابراهیم و موسی یا عیسی وجود داشته است؟! اگر قرآن نبود ما نمیتوانستیم یقین کنیم که چنین پیامبرانی بودهاند.
قرآن؛ ضامن سعادت دنیا و آخرت انسانها
چه چیز میتواند ارزشی مثل این قرآن داشته باشد؟! سعادت دنیا و آخرت انسانها را تا روز قیامت تضمین میکند. ببینید آن کسی که این قرآن را برای ما آورد چه منتی بر ما دارد و خود شخص شخیص محمدبنعبداللهصلیاللهعلیهوآله و جانشینان ایشان که همان نقش پیامبر را در تفسیر، تفصیل و تبیین قرآن ایفا کردند چه حق بزرگی بر گردن ما دارند و آن علمایی که بیانات پیغمبر اکرم و ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين را برای ما در این کتابهای حدیث نقل کردهاند آنها چه حقی بر ما دارند که ما را با معارف اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين آشنا کردند.
زحمات طاقتفرسای علمای دین در راه جمعآوری و حفظ احادیث
نمیدانید چه زحمتهایی کشیده شده تا این احادیث جمعآوری شده است. من این مطلب را وقتی خودم خواندم تعجب کردم و بارها نقل کردم. یک وقت معانی الأخبار صدوق را میخواندم. در یک جایی میگوید این حدیث را من در فَرغانه از فلان شیخ از علمای اهل سنت شنیدم. فَرغانه یکی از شهرهای آسیای مرکزی است که در سابق جزو شوروی بود. شیخ صدوق در زمانی که مردم با الاغ و استر مسافرت میکردند، از قم و تهران رفته تا فرغانه، برای اینکه دو تا حدیث از یک راوی سنی بشنود و اینها را در کتابهای حدیثش جمع کند تا امروز به دست من و شما برسد!
اینها چه زحماتی کشیدهاند و چه حقوقی به گردن ما دارند. حالا ما میبینیم کتاب بحار، صد جلد، کمتر یا بیشتر، راحت در بازار پیدا میشود، هر جوری که دلمان میخواهد. آن روز که علما برای نقل حدیث باید خودشان مینشستند حدیثها را یکییکی از استاد میشنیدند و مینوشتند این کتابها را برای ما تهیه کردند، آنوقت ما این کتابها را میخریم و وقت نمیکنیم که بخوانیم و فقط برای زینت طاقچه میگذاریم!
بالاترین خدمت و بالاترین خیانت به بشریت
حالا این کتاب و سنت با این زحمتها به دست من و شما رسیده، آنها چه منتی بر ما دارند که ما را از این نعمتها بهرهمند ساختهاند. در مقابلش اگر کسانی ما را از این میراث نبوت و بالاترین هدیه الهی محروم کنند چه جنایتی کردهاند؟! به همان اندازهای که حق پیغمبر اکرم و ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين بر ما بزرگ است چون این کتاب را در دسترس ما قرار دادهاند اگر کسانی تلاش کنند ما را از استفاده از این کتاب محروم کنند به همان اندازه جنایت کردهاند! همانگونه که مرتبه خدمت پیغمبر اکرم و ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين برای ما قابل اندازهگیری نیست مرتبه جنایت آنها هم قابل اندازهگیری نیست. ای دو صد و دو هزار و دو میلیارد لعنت بر کسانی باد که مردم را از محتوای کتاب و سنت محروم میکنند!
تلاش دشمن برای خاموشکردن نور خدا
مدتهاست دشمنان اسلام تلاش میکنند تا مسلمانان را از قرآن محروم کنند. در دوران پهلوی بزرگ تلاش کردند بچههایی که مدرسه میروند دیگر قرآن نخوانند، مکتبخانهها را که بستند، در مدارس هم مدتها قرآن تدریس نمیکردند. یک نسلی از تحصیلکردهها سر کار آمدند که روی قرآن را هم بلد نبودند بخوانند! شاید باور نکنید؛ میدانید یزد یکی از شهرهای مذهبی است و دارالعباده یزد از قدیمالایام معروف بوده است. بنده خودم در دوران بچگی که در یزد به مدرسه میرفتم معلمهای عادی مدرسه بلد نبودند روی قرآن را بخوانند! یک معلم زرتشتی بود که او قرآن را بهتر از معلمهای مسلمان میخواند! بچهها برای خواندن قرآن اگر گیر میکردند، میرفتند کلمهاش را از معلم زرتشتی سؤال میکردند. حالا اینکه او کجا یاد گرفته بود را من نمیدانم.
یک دورانی مردم را اینچنین از قرآن جدا کردند که روی قرآن را هم بلد نباشند بخوانند. آنوقتها یک جوک میگفتند، درست است که جوک بود ولی بههرحال خیلی هم دور از واقعیت نبود؛ میگفتند قرآن را جلوی یک دانشگاهی گذاشتند تا سوره یس بخواند. گفت یِس، وال قرآن اُلحکیم! یس را میخواند یِس! او با وال و قل و اینها آشنا بود. وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ را میخواند وال قرآن اُلحکیم! حالا جوک بود ولی خیلی دور از واقعیت نبود.
گسترش فعالیتهای قرآنی به برکات انقلاب اسلامی
بحمدالله آن دوران طولی نکشید. باز با همت مراجع و علما درس قرآن در مدرسهها گذاشته شد و جزو برنامه شد؛ ولی چه برنامهای؟! همینکه بالاخره چند سطر قرآن خوانده شود و یک نمرهای داده شود! بعد از انقلاب است که این تحول عظیم در جامعه ما پدید آمده و خدا این افتخار را بیش از همه به مقام معظم رهبری داده که در ترویج قرآن، این نقش عظیم را به عهده گرفتهاند. خدا انشاءالله روزبهروز بر عزت ایشان، بر عافیت ایشان، بر طول عمر ایشان و بر توفیقات ایشان بیفزاید!
ما در مملکتمان حافظ قرآن نداشتیم، کسی که حتی قرآن را به لحن عربی بخواند نداشتیم، حالا بچههای پنج، شش ساله حافظ قرآن داریم. در همین شهر، یک خانم دکتر هست که شش تا بچه دارد و همه آنها حافظ قرآن هستند. ایشان دوست ندارند من اسمشان را بگویم و معرفی کنم. در تلویزیون هم دختر ایشان را آوردند و نشان دادند و قرآن خواند اما نگفت پدرم چه کسی است، مادرم چه کسی است. گفت پدرم مهندس است، مادرم هم یک دکتر است. در همین شهر شما بچههای هفت، هشت سالهای هستند که حافظ کل قرآن هستند. اینها از برکات انقلاب است.
شبهه تعدد قرائتها؛ بزرگترین دام شیطانی برای گمراه کردن انسان
دشمنان اسلام دیدند که نمیشود مردم را از الفاظ قرآن و کتاب قرآن جدا کرد و آنها را هر چه بیشتر منع کنند آنها حریصتر میشوند. از طرفی جذابیت قرآن آنچنان است که بچههای پنج، شش ساله را هم جذب میکند. این بود که به یک فکر دیگر افتادند. گفتند ما حتی تشویق میکنیم که بروید الفاظش را هم یاد بگیرید، مسابقهاش را هم بگذارید، صوت و لحنش را هم یاد بگیرید اما از معنا خبری نباشد.
الحمدالله باز مسابقه معنا و تفسیر قرآن هم مرسوم شده است؛ ولی این شگرد شیطانی یک حیلهای است که از اول خلقت حضرت آدم تابهحال چنین خطری برای وجود دین وجود نداشته است. این دامی است که شیطان بعد از شش هزار سال عمری که قبل از حضرت آدم داشته و به اندازه عمر تمام آدمیزادگان تجربه اندوخته، این دام را سر راه مؤمنین گذاشته و آن این است که بگوئید قرآن معنای مشخصی ندارد، هر کسی یک چیزی از آن میفهمد و همان برای او حجت است؛ قرائتهای مختلف! این بزرگترین دامی است که به دست شیاطین انس و جن برای گمراه کردن انسان خلق شده است.
نمیدانم آیا ابلیس این را جعل کرده یا شاگردهای انسیاش این ابتکار را به خرج دادهاند. آنچه ما میدانیم این است که طرح این مسئله از سمت شاگردان انسی غربیاش است ولی هیچ بعید نیست که الهامش از طرف او باشد؛ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا،[15] وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ.[16] بههرحال ما هستیم با این خطری که انسانیت تابهحال چنین خطری را سر راه هدایت خودش نشناخته است!
ابعاد خطرناک تعدد قرائتها
شما هزاری جان میکنید و میگویید حکم خدا این است. اول میگویند که خب این فهم فلان مجتهد است یا آخوندها درست کردهاند، این شاید درست نباشد. میگردید مدرکش را پیدا میکنید، روایتی را پیدا میکنید، نه یکی، نه دو تا، روایات متواتر را پیدا میکنید و اثبات میکنید. میگویید نه آقا! این فتوایی که علما دادهاند طبق روایات متواتر است و جای شبه نیست. آخرش این است که میگویند شاید این روایت جعلی باشد یا شاید یک معنی دیگری داشته باشد. میگویید آقا! آیه صریح قرآن است، نص قرآن است که وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا،[17] الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ.[18] حالا چند تا پله دیگر هم دارد، آنوقت به نبوت میرسد و الیآخر. میگویند خب این فهم شما از این آیه است، فهمتان را مطلق نکنید، فهمهای دیگری هم هست، این یک قرائت است، این قرائت شما آخوندهای فیضیه است، آدمهای دیگری هم هستند که قرائت دیگری دارند!
پشت پرده طرح بحث تعدد قرائتها
شما شاید باور نکنید که اینها چه میگویند و دنبال چه هستند. یکی از دوستان یک مناظره رادیویی انجام دادهاند که نمیدانم پخش شده است یا نه. بنا بوده همین روزها پخش شود. خود آن شخص برای من نقل کرد که آن طرف من گفت شما چه چیزی را در اسلام میگویید که حتماً ضروری است و هیچ تغییری نمیکند؟! گفتم ما احکام ضروری زیادی داریم، یکی از آنها هم حجاب است. گفت بسیار خب، حالا من فرض میکنم که حجاب ضروری است اما حجاب، تفسیرهای مختلفی دارد. - این چیزی است که واقع شده و شاید رادیو هم پخش کرده باشد. اگر پخش هم نکرده باشد قاعدتاً همین روزها پخش میکند- گفت یک معنای حجاب هم این است که زن باید در روح خودش یک حالت پاکدامنی ایجاد کند و مانع شود از اینکه به آلودگی مبتلا شود. این ربطی به حجاب بدن یا حجاب ظاهری ندارد. این هم یک تفسیر است. شما فهم خودتان را مطلق میکنید و میگویید هر چه ما میفهمیم درست است. اینگونه نیست، خب این هم یک فهم دیگری است؛ بله حجاب داریم اما حجاب این است!
هر دَم از این باغ بَری میرسد!
وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ؛[19] اینها هنوز خیلی چیزها را نگفتهاند!
هر دَم از این باغ بَری میرسد
تازهتر از تازهتری میرسد!
و متأسفانه بعضی کسانی که دو متر پارچه هم دور سرشان هست این غلطها را میکنند!
آقا! ما با این شرایط مواجه هستیم که شب قدر باید در چنین جایی بنشینیم و از واضحات و از ضروریات صحبت کنیم. آقا! مگر این هم گفتن داشت که قرآن کلام خداست؟! بله؛ بله آقا! در این روزنامهها و مجلات جمهوری اسلامی بخوانید، از اساتید دانشگاه جمهوری اسلامی نوشتهاند که قرآن کلام پیغمبر است و پیغمبر طبق فهم خودش آن وحی را به این صورت بیان کرده است! اولاً وحی یک حالت شخصی و عرفانی است، یک حالتی پیدا میکند که لفظ ندارد. پیغمبر هم طبق فرهنگ عمومی آن زمان که زمین مرکز عالم است و هفت آسمان هست و امثال اینها، اینها به ذهنش آمده و اینها را به این صورت درآورده است! قرآن کلام خدا نیست، کلام پیغمبر است! پیغمبر هم بشر بوده، معصوم نبوده، این آخوندها درست کردهاند که پیغمبر معصوم بوده؛ پیغمبر هم بشر بوده و اشتباه میکرده، اشتباه میفهمیده، اشتباه میگفته!
این حرفها در این کشور اسلامی انقلابی گفته میشود، مال پشت کوه قاف نیست و همین حرفها به جوانهای دبیرستانی و دانشجویان دانشگاهی ما القاء میشود و آنها باور میکنند و آنچه امروز برای ما مثل آفتاب روشن است برای آنها تیرهوتار میشود. میگویند از کجا معلوم که شما آخوندها بهتر از آنها میفهمید؟! آنها تحصیلکرده لندن و پاریس هستند، آنها بهتر فهمیدهاند. حجاب یعنی خود زن در روح خودش یک حالت پاکدامنی ایجاد کند؛ یک دکتر، یک استاد دانشگاه این حرف را زده است!
ضرورت اثبات حقانیت قرآن
ما باید اینجا بنشینیم و اثبات کنیم که بابا! قرآن کلام خداست! وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ،[20] فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا* لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ. اگر احتمالِ این باشد که پیغمبررضواناللهعلیه یک حرفش را اشتباه فهمیده باشد کل قرآن از حجیت میافتد برای اینکه شاید آن حرف در این آیه بوده، آن وقت این حجت نمیشود. آیه بعدی را میگوییم، میگویند شاید آن حرفی را که اشتباه شده مال آیه دوم بوده، نمیدانیم، شاید یک لا اینجا بوده و افتاده است؛ نفی و اثبات؛ صد و هشتاد درجه با هم تفاوت میکند. اگر چنین احتمالی داده شد دیگر قرآن چه اثری میتواند داشته باشد؟! چه اعتباری میتواند داشته باشد؟!
الآن دارند شبهاتی ایجاد میکنند که نه لفظ قرآن صددرصد قابل اعتماد است، برای اینکه کلام خدا نیست، کلام پیغمبر است، پیغمبر هم آدم بود، آدمیزاد هم اشتباه میکند؛ از کجا بدانیم که او درست فهمیده؟! و نه معنایی که شما برای قرآن میکنید معنای شما اعتباری دارد؛ این تفسیری است که شما میکنید، مال این ذهنیتهای ارتجاعی کهنه شماست! افکار نوگرا و مدرن، تحصیلکردههای هاروارد و آکسفورد، آنها برای قرآن تفسیرهای دیگری دارند! شما دست از این حرفهای کهنهتان بردارید! و آنچنان بیشرمانه سخن میگویند که آن امامی که برای احیاء این قرآن و احکام اسلام قیام کرد و جان خودش را به معرض خطر گذاشت و صدها هزار جوان این مملکت، برای حفظ این اسلام جان دادند، میگویند این امام آدم نوگرایی بود که او این باب را فتح کرد که معانی جدید را برای قرآن بگوئید و معانی قدیم را کنار بگذارید! این را به عنوان احیاء آثار امامرضواناللهعلیه مطرح میکنند و این تهمت عظیم را به این شخصیتی که احیاگر اسلام ناب محمدی بود میبندند!
حالا شما را به خدا قسم، جنایت اینها بالاتر است یا جنایت شمر، یا جنایت ابن ملجم؟! کسانی که با چهار تا کلمه حرف زدن، میلیونها انسان که به نور قرآن هدایت شدهاند را از قرآن جدا میکنند یعنی قرآن عملاً برای آنها میشود صفر، وجود و عدم آن مساوی است! حالا هزاری هم شما قرآن را ببوسید و سر طاقچه بگذارید!
اولاً قداستزدایی کردهاند، قداست دیگر معنا ندارد، چیز مقدس وجود ندارد. حالا صرفنظر از آن جهت، خب قرآن هم مقدس، اما معنیاش چیست؟! بیخودی شما میگوید معانیاش این است، یک معانی دیگری دارد که شما نمیفهمید، اینها مطالب اسطورهای است و اسطوره شناسان باید تفسیر کنند!
بله، ما باید اینجا بنشینیم و بگوییم بابا! قرآن کلام خداست، میگوید إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا؛[21] ما این قرآن را به صورت عربی نازل کردیم لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ، نه اینکه ما یک چیزی به قلب پیغمبر نازل کردیم، حالتی پیدا کرد و آنوقت دیگر الفاظش مال خودش بود! إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا و این برای این است که شما بفهمید و با فهمیدنتان حجت بر شما تمام شود؛ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ.[22]
اگر با آمدن کتابهای آسمانی باز هم مردم در شک و شبهه بمانند و یک معنای قطعی مشخصی وجود نداشته باشد، لااقل در مسائل اساسی دین، چه حجتی بر مردم تمام میشود؟! امروز به استناد همین فهمهای شیطانی خودشان که اینها را فهمهای مدرن، نو، زیبا و تکاملیافته تلقی میکنند اصلاً وجود عالم ماورای طبیعت را انکار میکنند! منتظر باشید تا تصریح کنند که خدایی وجود ندارد! تلویحاً گفتهاند، منتظر تصریحش هم باشید!
پروردگارا! تو را به عظمت قرآن قسم میدهیم که دلهای ما را به نور ایمان و معرفت خودت روشن بفرما!
به ما توفیق بده که قرآن را بهتر بفهمیم و بهتر عمل کنیم و با دشمنان اسلام با تمام توانمان مبارزه کنیم!
پروردگارا! روح امام را با روح انبیا و اولیا محشور بفرما!
سایه علما و مراجع و بزرگان را بر سر ما مستدام بدار!
سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدار!
عاقبت ما ختم به خیر بفرما!
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
[1]. بقره، 23.
[2]. اسراء، 88.
[3]. حجر، 9.
[4]. بقره، 79.
[5]. تفسير نور الثقلين، ج ۴، ص ۱۳.
[6]. ابراهیم، 1 و 2.
[7]. مائده، 15 و 16.
[8]. عبس، 15 و 16.
[9]. جن، 26-28.
[10]. آل عمران، 7.
[11]. نحل، 89.
[12]. نحل، 44.
[13]. جمعه، 2.
[14]. إرشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۳۱.
[15]. انعام، 112.
[16]. انعام، 121.
[17]. مائده، 38.
[18]. نور، 2.
[19]. آل عمران، 118.
[20]. اسراء، 105.
[21]. زخرف، 3.
[22]. نساء، 165.